تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835054438
اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت (قطعات ادبی و زیبا درباره مراسم معنوی اعتکاف و ایام البیض) اعتکاف ؛ میثاقی دوبارهنویسنده: فاطمه شریف زادهاعتکاف، میثاقی است دوباره، عهدی است صدباره و نگاهی است یکباره به عمق ناپیدای عشق. سه روز خود را برای او مخلص کردن، عشق را در سحر معنا کردن و روزه را آغاز وصال دانستن. اعتکاف، حج کوچکی است در دل، عمره بزرگی است در نفس، قربانگاه زیبائی است در قلب.در مساجد جامع شهر محرم شدن، سه روز خود را کنار کوه «جبل الرّحمة» دیدن.در کلاس عرفات، مقدمات را چیدن و ذکر «مَنْ لِی غیرُک» را سرمشق گرفتن و چون مجنون، نام لیلی را گفتن.سه شب بیداری از سوز عشق و بیزاری از دنیا و خود را در زمزم معرفت شستشو دادن.بین صفا و مروه راه رفتن، میان از خود گذشتن و به خدا رسیدن و از آتش عشق هروله کردن.دوباره بر گردنامش طواف کردن، پشت مقام ابراهیم، زمزمه دعا کردن، بر سجاده نیاز، سفره دل گشودن و در روز آخر، تا منی رفتن و عرفات را پشت سر گذاشتن و منیّت را قربانی کردن. در «اعمال امّ داوود» صحبت عاشقانه کردن و در سجده آخر، خوشه استجابت را درو کردن.گنج خلوتنویسنده: محمّد حسین قدیریوقتی که آب دل، از گل و لای گناه، کدر میشود و گوشهای جان، از عفونت معصیت سنگین، زمانی که چشم دل، در دود و دم نافرمانی خدا کم سو میشود و عشق، تنگی نفس میگیرد و گلوی روح میسوزد، هنگامی که دل در غروب حقایق، سخت میگیرد و میگرید و تن عقل، از گزند میکرب هوس در امان نیست و در عصری که گلبولهای موعظه، زیر چکمههای غفلت و تهاجم فرهنگی له میشوند و گنج خلوت از کنج دلها، تاراج برده میشود، طلوعِ خورشید معرفت در سرزمین اعتکاف، شاید بتواند خانه دل و روح را در مقابل بیماریها ضد عفونی کند و با داروی شفا بخش ثقلین (قرآن و عترت)، ما را از درد پوچی نجات دهد. چرا که اعتکاف، سفر چند روزه به سرزمین صفا و صداقت و غوطه ور شدن در زلال معنی است.اعتکاف، بازدید از معراج قرب الهی با بُراق تیز پرواز خلوص است. گرچه اعتکاف، در کتب اعمال، در قفسه مستحبات جای دارد، اما در «فرهنگ انتظار»، تصفیه ناخالصهای روحی، با آب توبه و آه فراق در پالایشگاه مسجد شرط وصال است. معتکف با ورود به لاله زار مسجد جامع، پاپوش تمنّیات و تعلق را از پای آرزوهایش در میآورد و جلوههای ربّانی را در کوه طور تفکر به تماشا مینشیند؛ (فاخْلَعْ نَعْلَیک فانک بالواد المقدس طوی) او در بزم خلوت نشینان، از جامهای دعا و نماز، سرشار از شور و شعور میشود.اعتکاف، در آینه لغت، توقف چند روزه در ایستگاه مسجد جامع است؛ با زبان روزه و در قاموس اهل دل، حبس کرکس آمال و هوس و سبک بار و بال نمودن مرغ دل است برای سیر به آفاق و انفس. تا زمانی که کبوتر نفس، گیر دام تعلقهای مادی باشد، پرواز در آسمان کمال برایش مقدور نیست.و علی علیهالسلام التهاب درون و شوق وصال معبودش را در کمیل شریف چنین میسراید:ای مهربان خدای! مرغ دل در پنجههای تیز و قوی هوس حبس گشته، وگرنه بالهای ما تشنه پرواز در آسمان قُرب تواند.واصلان حق، این طبیبان روح، نسخههای خود را در شفا خانه اعتکاف، تقدیم انسانیت نمودهاند؛ چرا که با اکسیر اعتکاف، مس دل به طلای حرم الهی تبدیل میشود و بهشت آرامش به دلهای آسمانی ارزانی میشود.هیچ کنجی بی دد و بی دام نیستجز به خلوتگاه حق آرام نیستخلوتی برای رسیدننویسنده: مهدی میچانی فراهانیکنج کوچک این مسجد، چه وسعت فراخی در خویش نهفته دارد! اینک منم که تنها نشستهام در گوشهای که جز تو کسی را نمیبینم و جز تو نمیخواهم.اینک منم! که یک سال عصیان و سرکشی و گناهِ خویش را به آب چشمه عبادتِ تو، از پیکرِ آلوده خویش فرو میریزم.من نیازمندم، به فرصتی دوباره برای نفس کشیدن و زنده بودن به فرصتی دوباره و به وسعتی بی کرانتر برای پرواز، برای رسیدن و نزدیکتر شدن تمامِ غربت و بی کسی خود را از تک تک کوچهها و خیابانهای ظلم زده وحشی، به دوش گرفتهام، تا کُنجی بیابم و سفره دردهایم را در محضر تو بگشایم. این سنّتِ سالیانه همه آنانی است که چونان من، نیاز و رازِ خویش را جز به درگاه تو نخواهند که آشکار کنند.باید حضورِ تو را پر رنگتر به خویش بنمایانم. نخواهم گذاشت یادِ تو، در ازدحام این همه غیر تو، در ازدحام این همه ولوله در هم پیچیده که در هیچ کدام، نام تو را نمیتوان شنید، از یاد ببرم. آری! نخواهم گذاشت.جهان، لبریز از ابلیسهای کوچکی است که هر لحظه، وسوسهای در گوشِ جانم میافکنند، که مباد زمزمههای آسمانی، در بصیرتِ من بنشیند! باید کنجی یافت، خلوت و آرام، خالی از همه ولولهها و ابلیسها، کنجی برای آن که به یاد آورد و تکرار کرد، نامی را که هر لحظه، تمامی کهکشانها فریاد میکنند. باید دانست که در ورای غفلتِ همه مردمانِ در خواب فرو رفته، کسی هست که از روحِ خویش در ما دمیده است، در من و تو، و این، همان چیزی است که هرگز فراموش نباید کرد.وَه که چه شبهای سرشاری! چه روزهای لبریزی! اینک سه شب است و سه روز که تنها به تو اندیشیدهام. تنها تو را خواندهام حس میکنم که سبکبارتر، بر میخیزم. حس میکنم که رنگِ زلالتری به خویش گرفتهاند، همه دیوارها و پنجرهها، همه آدمها، همه ابرها و پرندگان و آبها، حس میکنم که مهربانتر شدهام، حس میکنم که ابلیسها از من میگریزند و ابلیس زدگان، با شرم از کنارم عبور میکنند. آری! حس میکنم که راضیام...وَه که چه شبهای روشنی! چه روزهای شفّافی! این خلسه عظیم بگویید چیست که این گونه مرا به خویش در ربوده است؟ این چه سِحری است که این چنین مرا از گوشه کوچک یک مسجد، به اعماقِ وسیعترین افقها میکشاند؟این چه نیرویی است که هر لحظه در من زاده میشود و تکرار میشود؟ هر لحظه سنگینتر میشوم و امّا این وزن، چه سبکبارم کرده است!و تا یک سال دیگر، قدرتی در خویش میبینم که یک سال، مرا به پیش خواهد برد. یک سال مرا زنده نگاه خواهد داشت و یک سال، همواره در گوشم زمزمه خواهد شد، همان نامی که همیشه مشتاقِ شنیدنِ آن بودهام.تمرین حضورنویسنده: عاطفه خرمیهوای این روزها چقدر سنگین است!خواهشهای دلم سر ریز کردهاند.چقدر بوی خاک گرفتهام. دلم لحظهای حضور میخواهد.ماه رجب فرا میرسد؛ ایّام البیض ماه رجب، اقراری است که هر سال تکرار میشود.سجادهام بی تابی میکند. قرآن، مفاتیح، چادر نماز... کوله بار سفر را مهیّا میکنم.با چشم هایم قرار گذاشتهام آرام ننشینیم. به دست هایم قول دادهام شکوفه خواهند کرد.«حیّ علی خیر العمل» دو رکعت عشق به جا میآورم؛ قربة الی اللّه اللّه اکبر.باید حضور را تمرین کنم. جامهام را به رنگ عدم در آورم، واژه هایم را تطهیر میکنم. باید برای خواهشهای دلم حکم تخلیه صادر کنم.شیطان را به اسارت ارادهام در میآورم و نفس را زیر گامهای استوار یقین، لگدکوب خواهم کرد.... این جا هیچ کس شبیه هیچ چیز نیست. گرفتاران ناسوت، از بند هوا رها شدهاند. عطر ملکوت، در تمام رکعتها موج میزند.شیطان، اسیر انسان میشود و انسان، حقیقتی که در خلوت این روزها خودش را مرور میکند.تعلقات رنگ میبازد و سهم هر کس به اندازه وسعت سجادهاش میشود. مسجد، غرق در بوی خداست...گلبرگ نياز نویسنده: منيره زارعانتو هميشه با مني، امّا چشم من گرفتار رنگوارنگ دنيا و دلم در بند نياز و خواهش نفس است. درونم دلتنگ است از دوري تو. دلم سخت بهانه تو را ميگيرد. چند روزي ميخواهم تنها با تو باشم، تنها تو را حس کنم و تنها تو را بيابم؛ تو را که سرچشمه وجود مني، روزيده من، حافظ من، يار و ياور من، برطرف کننده نيازهايم و برآورنده حاجاتم، تويي که همه اميد مني. کدام اندوه، کدام سختي و کدام گره کور دلم را خواهد آزرد وقتي من در اين چند روزه اعتکاف تو را بيابم و دريابم که تو خداي بزرگ و مهربان من هميشه با مني؟از آن روز که نهال کوچک و ناتوان وجودم را در عالم خاک کاشتي و به مهرباني آبياري کردي، تا امروز که اندکي پاگرفتهام و جوانهاي زدهام، هميشه و هر لحظه تنها تکيه گاهم به تو بوده است. چه بسيار لحظهها که اين تکيهگاه محکم را از ياد بردهام و دلم از سختيهاي خاک لرزيده و فرو ريخته است، اما امروز آمدهام تا اين تکيهگاه محکم و استوار را بيشتر باور کنم و با نزديکتر شدن به تو، وجود ضعيف خود را به محور پايدار و استوارِ وجود تو بيش از پيش تکيه دهم، بدان اميد که هرگز فرو نيفتم. پس اي عزيز! لحظهاي مرا به خود وامگذار. ريشههاي تازه در خاک دواندهام و جوانههاي تازهام را رو به خورشيد وجودت گرفتهام. اما دور از تو در خاک بودن سخت است. آفت بسيار است و نهال وجود من نازک و نحيف. توفانها ميوزند و من بيتو، بيتکيهگاهم. محتاج دمي خلوت با تو هستم تا برويم، تا استوارتر شوم، تا پا بگيرم. ميخواهم امروز حصاري بسازم، بين خودم و هر چه غير توست. بين خودم و همه بادها، توفانها و آفتها. ميخواهم که در حصار کوچکم، تو باشي و من، من باشم و تو، تو بتابي و من رشد کنم. من تو را بخوانم و تو نگاهم کني، تا فردا که گاهِ ثمردادن فرا ميرسد، ميوه وجودم بوي خوب تو بدهد. دلِ جوان ِ مرا بنگر. هنوز آنقدر زمان بر من نگذشته که دلم رنگ و بوي دنيا بگيرد. هنوز دلم آبي است و چشمم بوي آسمان ميدهد. آه که غبار دنيا چه زود و چه سخت دلها را کدر ميکند. اي مهربان پاک من! سه روز مرا به سوي خود بخوان و در خانهات مهمان کن، تا آبشار رحمتت، همان اندک گرد وغبار دنيايي را هم كه بر دلِ جوانِ من نشسته است، پاك كند و از بين ببرد. نميخواهم با گذر جواني، رنگ آبي دلم خاکستري شود. پس سه روز مرا به سوي خود بخوان و پاکتر و تازهتر از پيشم کن. جواني سرشار از شور و نشاطم. شور و شوق سفر به سوي تو زندهترم ميدارد. سفري سخت و دشوار، عبور كردن از خود، از نياز خود، از خواستههاي خود، تا خدا، تا هستي محض، تا معبودي بيهمتا. صبح تا شب لب از خوردن و آشاميدن بستن وشب تا صبح لب به ذکر و نيايش با تو گشودن، همه خواستههاي نفس را رها کردن و تنها تو را طلبيدن. رفتن به سفري که هر کس را نشايد و هر دلي آن را نتواند. و من امروز در اين سفر سخت به خودم، به فرشتگان تو و به عالم هستي ميباورانم که اين بنده حقير تو، بهراستي تو را ميطلبد و تو را بندگي ميکند، آنچنان باوري که هرگز از ميان نرود. اي معبود مهربان من! مرا درياب و رهايم مکن. گفتي مهمان را عزيز بداريد که مهمان، حبيب خداست. امروز من به مهماني تو آمدهام. اي عزيز! مهمانت را درياب و سبد احتياج مرا از لطف و مهرباني پر کن. دلنشينتر از مهماني تو چيست که در هر مهماني، صاحبخانه خود مهمان سفره توست. اين يگانه سفرهاي است که در آن صاحبخانه، به راستي صاحبخانه است و دستش در عط و بخشش گشوده است. اي مهربان! بر تهيدستيام راضي مشو که به هزاران اميد به مهماني تو آمدهام. سقف آبي مسجدنویسنده: محدثه جليلوندو زمين، حرم امنِ خدا بود، ولي من بنده خوب خدا نبودم. من که زندگيام سرشار از شادي است، آن را احساس نميکنم . احساس خسران و پوچي از درونم شعله ميکشد. نميتوانم آنچه را ميبينم باور کنم : من گم شدهام يا خدا؟! من فرار ميکنم يا دنيا؟!من ريزترين ماهي و تو آبيترين دريا. من ستارهاي در کورسوي کهکشانم و تو آسمان بيکراني. گريه، ناله، اشک. . . و ناگهان اميد در دلم جوانه زد. خاکهاي لباسم را ميتکانم، غمهايم را پشت در مسجد چال ميکنم. من معتکف ميشوم. مثل يونس در دل نهنگ. من در دل دنيا معتکف شدهام. خدايي جز تو نيست و من بنده ستمکار تو هستم. روز اول سخت و آسان؛ امروز سيزدهم رجب است. امروز روز آشنايي است، مرا به ياد ميآوري خدا؟!نماز ميخوانم، توبه ميکنم. از فکرهاي بد، از کارهاي ناشايست. از فراموشي مبهم زندگي . من تو را فراموش نکردهام، اي دوست. روز دوم فرا رسيد؛ نه گرسنهام، نه تشنه. نه بيدارم، نه خواب. ميدانم امروز چهاردهم رجب است. خورشيد زيباست، آسمان آبي پيداست؛ اما من اينها را بر سقف آبي مسجد ميبينم. هنوز هم معتکفم. از بيرون بيخبرم، اما درونم را ميبينم، خودم را تماشا ميکنم. در صورت مردم، در آيات قرآن. و آفتاب غروب ميکند در روز دوم. سجادهام را باز کردهام، امروز روز سوم است. ظهر روز سوم، لقمان، ياسين، انعام، بنياسرائيل و کهف؛ همه را به شهادت ميگيرم. شما آيات قرآن ميدانيد که من عاشقانه خدا را دوست دارم. توبه کردهام، پشيمانم. شايد بدون ياد خدا زنده باشيم، ولي زندگي نميکنم. از نعمتهاي خدا بهره نميبرم. من آلودگيها را پاک کردهام. حالا ديگر پاک پاکم. ديگر ميتوانم به شادي سرم را بالا ببرم، من خودم و تو را تصوير ميکنم. و دريايي اشک که گناهانم را پاک کرد. دعايم برآورده شد، دوستيام پذيرفته شد، من قبول شدهام. برگرفته از :- اشارات :: شهریور 1382، شماره 52 - گلبرگ :: تیر و مرداد 1387، شماره 100 منبع : http://www.hawzah.net/خ
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 332]
صفحات پیشنهادی
اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت
اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت (قطعات ادبی و زیبا درباره مراسم معنوی اعتکاف و ایام البیض) اعتکاف ؛ میثاقی دوبارهنویسنده: فاطمه شریف زادهاعتکاف، میثاقی است ...
اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت (قطعات ادبی و زیبا درباره مراسم معنوی اعتکاف و ایام البیض) اعتکاف ؛ میثاقی دوبارهنویسنده: فاطمه شریف زادهاعتکاف، میثاقی است ...
اعتکاف نيايش در محضر يار
وي افزود : اعتکاف فصلي است براي گريستن، براي ريزش باران رحمت، براي .... اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت-اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت (قطعات ادبی و زیبا ...
وي افزود : اعتکاف فصلي است براي گريستن، براي ريزش باران رحمت، براي .... اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت-اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت (قطعات ادبی و زیبا ...
دوباره باران در راه است
باران از راه رسید ، عشق را دوباره در مزرعه ی خالی تنم پروراند ... اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت-اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت ...
باران از راه رسید ، عشق را دوباره در مزرعه ی خالی تنم پروراند ... اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت-اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت ...
عجيب ولی واقعی
دين پژوهی اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت بايسته هاي اعتکاف مناجات هایی برای تنهایی حضرت زهرا س ؛ عصاره عصمت رابطه شیعه با قرآن مناجاتهای ماندگار كنايههاي ...
دين پژوهی اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت بايسته هاي اعتکاف مناجات هایی برای تنهایی حضرت زهرا س ؛ عصاره عصمت رابطه شیعه با قرآن مناجاتهای ماندگار كنايههاي ...
226واحد مسكن مهرفرهنگيان خرمشهرواگذارمي گردد
226واحد مسكن مهرفرهنگيان خرمشهرواگذارمي گردد · ZIP و UNZIP و Exratc - · سرخابی ها خصوصی می شوند؟ اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت · كشف ژن عامل بروز سنگ كيسه ...
226واحد مسكن مهرفرهنگيان خرمشهرواگذارمي گردد · ZIP و UNZIP و Exratc - · سرخابی ها خصوصی می شوند؟ اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت · كشف ژن عامل بروز سنگ كيسه ...
اعتکاف/ سفري به خانه يار
اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت - اضافه به علاقمنديها چرا که اعتکاف، سفر چند روزه به سرزمین صفا و صداقت و غوطه ور شدن در زلال معنی است. ... واصلان حق، این طبیبان ...
اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت - اضافه به علاقمنديها چرا که اعتکاف، سفر چند روزه به سرزمین صفا و صداقت و غوطه ور شدن در زلال معنی است. ... واصلان حق، این طبیبان ...
اعتکاف ؛ فصلی برای رویش
اعتکاف ؛ فصلی برای رویش اشارهخداوند متعال پس از آنکه اندام انسان را موزون ... از پیامبران صلیاللهعلیهوآله به جا مانده و چه فصل زیبایی برای بارش باران رحمت و ...
اعتکاف ؛ فصلی برای رویش اشارهخداوند متعال پس از آنکه اندام انسان را موزون ... از پیامبران صلیاللهعلیهوآله به جا مانده و چه فصل زیبایی برای بارش باران رحمت و ...
اسيد فوليك در برابر آزاديهاي فردي!
دين پژوهی اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت بايسته هاي اعتکاف مناجات هایی برای تنهایی حضرت زهرا س ؛ عصاره ... اسيدفوليك از نواقص عصبي جنين جلوگيري ميكند ...
دين پژوهی اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت بايسته هاي اعتکاف مناجات هایی برای تنهایی حضرت زهرا س ؛ عصاره ... اسيدفوليك از نواقص عصبي جنين جلوگيري ميكند ...
تو دل منی هیچکس تو دل من غیر تو نیست
اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت اعتکاف، حج کوچکی است در دل، عمره بزرگی است در نفس، قربانگاه زیبائی است در قلب. ... در امان نیست و در عصری که گلبولهای ...
اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت اعتکاف، حج کوچکی است در دل، عمره بزرگی است در نفس، قربانگاه زیبائی است در قلب. ... در امان نیست و در عصری که گلبولهای ...
مناجات هایی برای تنهایی
مناجات هایی برای تنهایی (قطعات ادبی و زیبا درباره مراسم معنوی اعتکاف و ایام البیض) برای تو خالص شدننویسنده: زهره نصیری یا من ... اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت ...
مناجات هایی برای تنهایی (قطعات ادبی و زیبا درباره مراسم معنوی اعتکاف و ایام البیض) برای تو خالص شدننویسنده: زهره نصیری یا من ... اعتکاف ؛ فصل بارش باران رحمت ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها