پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1848349201
مناجات هایی برای تنهایی
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مناجات هایی برای تنهایی (قطعات ادبی و زیبا درباره مراسم معنوی اعتکاف و ایام البیض) برای تو خالص شدننویسنده: زهره نصیری یا من ارجوه لكل خیر و آمن سخطه عند كل شر، یا من یعطی الكثیر بالقلیل یا من یعطی من سئله...سلام بر ماه رجب و سلام بر رجبیون!آری، خیمهای دیگر برپا شده است. خیمهگاه محرم و خیمهگاه فاطمیه، هر دو مقدمهی این خیمه بودند. ضیافت عشق، نزدیك است، ضیافتی كه این بار خود خدا میزبان توست و تو باید خود را آمادهی این عظیمترین میهمانی كنی، گرچه میدانم گوی سبفت را ربودهای و خود را آماده كردهای. ندای حسین (علیه السّلام) را در محرم شنیدی و لبیك گفتی. خدا كند كه اربابت لبیك تو را پاسخ گفته باشد. در فاطمیه مظلومیت ولایت را شنیدی و فهمیدی كه بالاترین و درستترین كار برای بقای دین مقدس اسلام و زحمات امام و شهدا، پاسداری از رهبری و مطیع ولایت بودن است اما اگر اسیر زندان سیاه گناه هستی و به خیمهگاه قبل نرسیدی، هنوز وقت باقی است. هنوز مقدمایت دیگر تا شهرالله الحرام باقی مانده. میشنوی؟ ندایی به گوش میرسد: لا تقنطوا من رحمهالله...؛ هان ای بندگان من! چرا ناامیدید؟دعوت تو را پاسخ میگویم و فریاد برمیآورم تا دیگران نیز صدای مرا بشنوند و با من در این ضیافت سراسر نور و بركت همراه شوند تا سه روز از عمر بیبركتمان را فقط و فقط و فقط برای تو خالص كنیم. لبیك اللهم لبیك لبیك لا شریك لك لبیك...شاكریم بر سفرهی عترت نشاندیماننویسنده: حجتالاسلام جواد محدثیالهی! كعبهی و محراب، بهانه است، معبود تویی. درس و كتاب، بهانه است، مقصود تویی.الهی! یا منزلالبركات! یا مبدل السكنات بالحركات! حركاتمان را بركت و سكونمان را حركت عطا كن. به قرب خود راهمان ده. بیپناهیم، پناهمان ده.الهی! خالصان خواستهی خود را به خاطر خدا فدا میكنند و جلد یا از دفتر اعمال جدا میكنند. الهی! نصیرمان باش بصیر گردیم، بصیرمان كن تا از مسیر برنگردیم، آزادمان كن تا اسیر نگردیم، گاهی تو را گم میكنیم، مددی كن تا خویش را گم نكنیم. تنها رضای تو را جوییم و خط عمل را با آب ریا نشوییم.الهی! غیب در نظر تو، حضور است و باطن نهان در نظر تو، ظهور. ما را با جهان غیب آشنا كن، ذائقهی جانها را طعم حضور بپشان و مسویهای نیاز را به طور نور بكشان.الهی! بصیرت را به سیرت و صورت ما بازگردان، راه جاهل و باطل را ببند و راه حق را بازگردان.الهی! امیران كشور دل به درگاهت حقیرند و اسران بت نفس به یاریات فقیر، ما را امیر كشور دل كن تا اسیر فرعون نفس نشویم.الهی! شاكریم كه ما را بر سفرهی عترت نشاندی و طعم محبت اهلبیت (علیهم السّلام) چشاندی. یا من حبه حلیه المتقین، یا من عونه كفایه الموحدین! خلصنا من الحواشی الی المتون و نجنا من اساره البطون.تویی كه تاكنون نمیشناختمتنویسنده: حبیب امینیخدایا! به من آموختهای كه بالاترین انسانها كسانی هستند كه بیشترین ارتباط را با تو دارند. من نیز یاد گرفتهام كه هر زمانی كه بیشترین دردها و غصهها مرا آماج میگیرند، بهترین لحظاتم فرا رسیده است، زیرا تنها در این ثانیههاست كه من چیزهایی را میآموزم كه بیش از این نمیدانستم. مثلاً وقتی كه همهی جهان مرا تنها گذاشتهاند، یارانم دور از من هستند، نزدیكانم حتی از سئوال راجع به حال من دریغ میكنند و من تنهای تنها شدهام. میبینم كه نوری از آن سوی خورشیدهای دور و از ماورای دنیاهای دیگر به سویم میاید و به من میگوید: «نترس، بمان، استقامت كن و بدان كه به زودی به ساحل نجات خواهی رسید.»من آنگاه كه میبینم این جملههای سترگ را آموختهام و با جانم پیوند خورده است، میفهمم كسی، جایی وجود دارد و تا همیشه مواظب من است و آن هنگام است كه در اوج نداری، فقر و تنهایی، احساس غرور و قوت میكنم و میفهمم كه واقعاً كه واقعاً خدا هست.به راستی، ای خدای من! كسانی را كه در اوج فقر و ذلت، احساس امید و پیروزی دارند، چه كسی پرورش داده است جز خود تو؟ تویی كه تاكنون نمیشناختمت. زیرا تا زمانی كه داشتم، همیشه احساس غرور و شجاعت و پیروزی را خاص كسانی میدانستم كه در دستشان چیزی دارند ولی حالا چگونه است كه در اوج نداری، خود را قدرتمندترین فرد جهان میدانم؟ایا این برای شناخت تو كافی نیست كه هستی و همیشه نزدیكترینی به ما و یاورترین یاورهایی؟من آموختهام كه احساس قدرت در اوج فقر، عرفان است.مرا بپذیرنویسنده: زهرا رضائیان ای خدا! روح مرا قدرت اعجاز بخش / مرغ بیبال و پرم را پر پرواز ببخش بارها توبه شكستم ز خطا، شرمم باد / بار دیگر به امید آمدهام، باز ببخش الهی! ای همدم تنهایان! اگر نبود پیاله، پیالهی مهر متو، دل به ساغر كدامین میخانه باید میسپردم؟ اگر نبود آبی مهربانی تو، به كدام آسمان پر میگشودم؟الهی!چون به خود نزدیك میشوم، از تو دور میگردم و چون به تو نزدیك میشوم، از خود دور میگردن و به تو نزدیكتر!الهی! علفهای هرز گناه تار و پود وجودم را از مرحلهی تعالی دور افكنده است و گرد و غبار غفلت چشم حقیقتم را كور كرده است. میدانم شاید شفافیت دلم از طراوت همیشگی افتاده باشد و غبار نادانی بر آیینهی دلم نشسته...الهی!مسافری هستم خسته در جادههای سرگردانی كه از راه طولانی عصیان آمدهام. گذشته از سرزمین هوا و هوس با كولهباری از معصیت!الهی!آمدهام تا رها شده از بند تن، سر بریده از دلبستگیها، سه روز در خانهات سكنی گزینم و خویش را رها كنم در منشوری از روحانیت!آمدهام تا روحم را میهمان جرعهای از تبسم لایزال خداوندیات كنیبه راستی چیست راز و رمز این دعوت به خانهات؟! ... مگر نه این كه مرا به خانهات خواندهای، به مسجد، خانهای كه درهایش همیشه برای پذیرایی باز است، همچون آغوش بازی برای پرواز! مرا به خانهات خواندهای كه پنجرههای رو به نور را به رویم بگشایی و من با دستهایی تهی فتح كنم این روزنههایی كه مرا به آفتاب خواهند رساند.مگر نه این كه تو مرا خواندهای تا خوشههای گناه را از مزرعهی وجودم دور كنم، معتكف خانهی تو شوم و به تو برسم! مگر نه این كه مرا خواندهای تا سه روز فارغ از عالم و آدم در خانهات میهمان تو باشم و با تو بگویم از شكوههایم!و این این نجوای من:الهی! آمدهام تا در این سه روز معرفت، از نفسی با تو شكوه كنم كه در میدان خطاها سخت میتازد و گرفتار معصیت است و تن ضعیف مرا در معرض بارش تیر خشم و شلاق قهرت قرار میدهد! او كه مرا به سوی درههای انحراف و هلاكت میكشاند.الهی! به تو شكایت میكنم از دشمنی كه درونم آشیانه كرده و بیرحمانه تیر گمراهی و اغواگری بر قلبم مینشاند، با كمند تزویر و تزئین بدیها مرا به دام خود میكشاند.الهی! به درگاه ربوبی تو شكوه میكنم از كمظرفیتی نفسم كه تحت فرامان سلطان ستمگر وسوسهها درمیاید و زنگار خودسری و لباس بدخویی بر تن میكند.خدایا! ای شنوای نالههای نجواگران تنهای!هوای این دنیا بر سینهی تنگم سنگینی میكند. بار گناه، یوغ اسارت را چنان بر دست و پای دلم بسته كه مجال رفتن و اوج گرفتن ندارم.خدایا! ای مهربان من!تو نیك میدانی و من هم ... كه هیچ دست قدرتی نخواهد توانست آنچه تو از من دریغ میكنی عطا كند و هیچكس را یارای آن نیست كه آنچه از كهكشان جود تو به من عطا میشود از من بستاند.اینك كه دستم را به نشانه توبه بالا گرفتهام و ملتمسانه به تو روی آوردهام، مرا بپذیر.همناله با امداود پرندگان نیازم را رها كردهام در آسمان نجابتت. مرا ببخش و در آسمان مهربانیات به پرواز درآور. در این سه روز فرصت بازگشت، سه روز تحصن در قداست نور، سه روز رستاخیز برای تولد دوباره، مرا در كاروان نورانی هدایت شدگان و رهیافتگان وادیات قرار ده!اگر آنان كه به تو پشت كردهاند نگاه مهرآمیز تو را میدیدند، بیشك از اشتیاق قالب تهی میكردند، پس نگاه سرشار از لطفت را كماكان بدرقهی راهشان قرار ده و میل به رجعت را در وجودشان تقویت كن.بر گلیم اعتكافنویسنده: رضا باباییالها! ای كریمی كه یادت دل را میرباید و نامت سینه را میشكافد. اكنون و در میان پاكان سجادهنشین، زبان به ذكر جمیلت گشودهایم و سرخوش از بادهی مهریم. جز تو را نمیجوییم و جز تو را نمیخواهیم كه ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا / حلوا به كسی ده كه محبت نچشیده است.كریما! بر گلیم اعتكاف زیر خیمهی مناجات نشستهایم تا نام تو را كه اكسیر بقاست، زمزمه كنیم و نشان عاشقی را بر سینهی دردآلود خود بیاویزیم.ای آن كه زلالی آب از توست، بلندی آسمان از تراوش یك نگاه توست، نسیم از تو چالاك است و كشتزار كهكشانها خوشهای از خرمن وجود توست. ما را بپذیر و بر ما عیب مگیر كه گدایانیم و غریبان بیپناه.آمرزگارا! اگر مرا نیافریده بودی، زنجیر قهرت را بر پای كه میبستی؟ طلای آمرزشت را بر گردن كه میآویختی؟ به بیهمتایی صفاتت سوگند كه خستهام. تو میدانی و من نمیدانم، پس تحمل كن نادانیام را.ای بزرگ متعال! خرسندم از تو، از نانی كه در سفرهام نیست، از طنینی كه در صدایم نیست، از شكوهی كه در شهرتم نیست. بیا تا در آغوش گیریم این تنهایی را كه فقط میان من و تو افتاده است. سبك میشوم آنگاه كه تو را در خود میریزم، گرانبارم از این همه بیتو بودن. هرجا نشانی از تو میجویم. همان جا گم میكنمت. میشنوم خندههای شیرینت را هرگاه كه اسب شعورم را زین میكنم. اكنون ماییم، بندگان گنهكارت كه زیر درخت اعتكاف، به كردهها و ناكردههای خود اعتراف میكنیم.ای قادر بیچند و چون، آمدهایم و آمادهایم.ای خدای بزرگ! محمد را در غار حرا نزد خود خواندی و بر خوان تقرب نشاندی. علی را مدینه و كوفه دادی تا شبها بر سر چاه رود و خون دل فرو ریزد. فاطمه را در بیتالاحزان پذیرایی كردی تا غم دل با تو گوید و بار اندوه بر زمین گذارد. ما نیز به اعتكاف آمدهایم تا از خوان تقرب، لقمه برگیریم و كوه اندوه بر زمین عبادت گذاریم.به یاد تو و به یاد خوبان درگاهت، از همگان كناره گرفتهایم و روزی چند زبان نمیچرخانیم جز به مناجات، و چشم نمیگشاییم جز به امید دیدار، و لقمه بر دهان نمیگذاریم جز آنگاه كه اذان معرفت را از منارهی ایمان بشنویم. ما را كه سجادهی اعتكاف گسترانیدهایم و زبان اعتراف گشودهایم، نزد خویش بخوان و از درگاهت مران!رنگ و بوی تو را میخواهمنویسنده: دكتر محمد تقی فعالیالهی! قلب ما را جلا ده و صقالت بخش تا سر ما از زنگار طبیعت و صفات بشری صاف شود، صفات روحانی در آن جلوه كند و انوار غیبی بر جان ما بتابد. جانمان را به تموج دراید، جلوهی تو در آن جای گیرد، ستر و حجاب از آن فروافتد و كشف حقیقت حاصل اید. به قول خواجه عبدالله انصاری تجلی حق ناگاه اید، اما بر دل آگاه اید.الها! ما را با خود آشتی ده و در قلب ما آتش عشق را روشن كن تا نور سر ما روشن كند و نار آن خودیت از ما بستاند. جذبه و خلسهای بر ما فرو فرست تا ما را سرمست دیدار سازد، جامهی نفسانیت بدریم، آهنگ تو كنیم و در اقیانوس هستی محو شویم.بار الها! تو مغناطیس جانهایی، تو منبع كمال و غایت جمالی، اصل حب و عشق از توست. ما را از ظلمات مادیت رها كن. كه در بیكران شهوات غوطه میزنیم. ما را به سمت خویش بالا ببر. امواج علایق و وابستگی ها هر لحظه ما را به طرفی پرتاب میكند. هنوز از بیهوشی موجی به هوش نیامدهایم، موج سهمگین دیگری، سیلی ظلمت به صورتها میزند. امواج خروشان این دریای هولناك و دهشتانگیز، هر لحظه بیشتر ما را در خود فرو میبرد، به گونهای كه نالهها و فریادهامان میان نهیب امواج گم میشود. به هر سو كه مینگریم، حرمان و حسرت است و تهدید و رعب.الهی! اگر لطف تو نباشد، اگر جذبهی مهرانگیز تو از آسمان در نرسد و اگر تو دستگیر ما نباشی، تاریكیها، وابستگیها و آرزوها ما را میبلعند. به ما مژدهی حضور ده، ما را در مقام شاهدان نشان، انانیت را در ما بخشكان و با شرارههای عشق خویش، وجودمان را بیقرار ساز. خدایا! دیدار رویت نصیب ما كن، به ما یاری ده تا بار سفر ببندیم، از دار مجازی هجرت كنیم، لبیكگویان، قوس صعود طی كنیم، پروانهوار، دور شمع وجودت بچرخیم تا بال و پر خویش بسوزیم. پروردگارا! میخواهیم رنگ و بوی تو گیریم، حجابها بركنیم، هفت شهر عشق را طی كنیم، به میهمانی تو اییم، تا عرش فنا، ارتفاع گیریم و با زبان حال به تو گوییم: «رب ابن لی عندك بیتا فی الجنه»زمان كوتاه استنویسنده: عاتكه قاسمزادهپژواكی انسانها را در گرماگرم روزمرگی و مدرنیته به خویش میخواند. سر و صدای شهر، پژواك را در خود فرو برده است. دیگر گوشها تاب شنیدن ندارد، اما این صدایی الهی است، دلها را با خود میبرد، بیآنكه ذرهای ناشكیبایی به خود راه دهند. میهمانی الهی است كه عرشیان در خانههای حق به پا كردهاند. خدا به خاموشی مسجدی رضا میدهد كه وای بر آدمیان. آنان كه به سه روز حیات ناب خوانده شوند، ولی یارای همراهی نداشته باشند.چگونه شرمساری خود واكنند كه زندگی، روان و مقصد، نزدیك. خوشا فراخواتنده شدگان كه حق بگویند و حق شنوند. همراهی عقل عاصی است با دل پریشان. باشد كه یاری هم رسانند و الهی شوند. زمان كوتاه است و نیاز بسیار، اما سه روز ناب است كه انسان به تمام معتكف او شده است.روزهی عشق میگیرد و با عشق، افطار میكند، همنشین اهل راز میشود و از نیاز میگوید، عقل به اندیشه فرو رفته و دل به سجود، كجایند معتكفان؟!دو روز گذشته و دل خجل از كردهی خویش است. سر به زیر انداخته كه از منزل برود كه حق را سزاوار چنین میهمانی نیست. سروش است كه میخواند بمان، مگر به پای خویش آمدهای كه عزم سفر كردی؟ كریم، كرمش را بر تو سرازیر كرده؛ الهی شدهای.بزرگراه خودسازینویسنده: عزیزالله حیدریبینهایتی خداای خدای من!چقدر باید اكنونسپاسگزار لحظهی انسبا تو باشماما چه غفلتی سیاه بود ...این ندای بیداریاز امام صدق بود: هشدار! این تو نیستی كهخدا را به خانهی دلت دعوت كردهایبلكه محبوب، آری او صدا زدهو خود را بر تو عرضه كرده استو من از سر عجز مینالمآنگ اگر از در خانهات برانیپناه از كه جویمو اگر دست رد بر سینهام گذاریكدام ره پویمپس آنچه مرا از تو جدا كرده استاین نفس بیابد و زیادهخواه استباز اهم اما تو مرا بر علیه اوتجهیز كنكه این كافر بدكیشمسلمان شدنی نیستمیدانیآنچه مرا همیشه به تو پیوند میدهدیاد اطاعت بیمقدارم نیستكه هیچ حركتی بیعنایت تونبوده و نیستپس باز میگوین گرچهقبل از آن كه بگویممیدانیاما چه میشود كردبهانه میجویم و باز هم میدانییاد گناهانم و قصورهاكه بر شانهام مانده استاز دورهامرا به تو پیوند میدهدچقدر جسارت!اگر آن روز سقوطكودكی مرا نظاره میكرداز شرم، جغرافیای گناه را ترك میكردماما آزرمی از تو نداشتمچقدر كم و كوچكم منو تو آنقدر خوبی و رازپوشكه نه تنها در چشمها نشاندیامبلكه یاد خوبیهای نداشتهام را بر زبانها راندیو من نمیتوانم بگویماز خجالت آب باشممیخواهم آب باشمو بر خاك سجده بلغزمراستی آنها كه تو را برای توخواستهاندچقدر بزرگند و متعالیمن كه هنوزحتی در ترس جهنم و شوق بهشتماندهامدر هر حال با همهی آشفتگیها ودرماندگیهاحرف آن مسافر خوشسلیقه رابا تو میگویممردی كه برف سفید تجربه برسرش نشسته بوداو میگفت:من بد كردهاممن اشتباه كردهاماما عقوبت مرااین قرار نده كهخودت را از من بگیری!كه این جادهی سیاهبه ناكجاستپس با یاد سبز توتمام میكنمكه تمامی نداریكه بینهایتیای خدا!برگرفته از : خیمه :: تیر و مرداد 1386 - شماره 33 و 34 منبع : http://www.hawzah.net/خ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
مناجات هایی برای تنهایی (قطعات ادبی و زیبا درباره مراسم معنوی اعتکاف و ایام البیض) برای تو خالص شدننویسنده: زهره نصیری یا من ارجوه لكل خیر و آمن سخطه عند كل ...
مناجات هایی برای تنهایی (قطعات ادبی و زیبا درباره مراسم معنوی اعتکاف و ایام ... است اما اگر اسیر زندان سیاه گناه هستی و به خیمهگاه قبل نرسیدی، هنوز وقت باقی است.
مناجات هایی برای تنهایی ... با شروع ماه محرم در لرستان دستجات و هیئات عزاداری شبها با حضور در تکیه هایی موسوم . دل نوشته هایی در سوگ نبی رحمت(صلی الله علیه و آله ...
مناجات های شهید چمران-مناجاتهای شهید چمران. ... خدایا در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی ، تو در کویر تنهایی، انیس شبهای تار من شدی، تو در ظلمت ناامیدی، دست مرا گرفتی و ...
مناجات يک کاربر مجازي! ... خطا مي داد چه شب هايي که يک ويروس کش گذاشته بودم تا ويروس هاي کامپيوترم رو پاک کنم يادش بخير ... خودت در روي زمين قرار دادي تنهام نذار.
3- پست و تاپيك هايي كه فقط از شكلك به تنهايي استفاده شده باشد و يا بصورت .... تاپیک مناجات های ما با خدا (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) ...
حرف دل و زبانشان تویی، دلیل اشکهایشان، سوز مناجاتهایشان آه و نالههای .... حال گریه داری و باران اشک از گونههایت فرو میریزد؛ تو ماندهای و تنهایی و بوی موعود... دلت از ...
انسان هایی که به وجود خدا اعتقاد ندارند نوعی احساس پوچی را در خود می یابند و در ... نیاز به دعا و مناجات با معبود نیز از همین واقعیت برمیخیزد كه انسان در زندگی با دردها و رنجهایی ... همین آگاهی به ضعف و نقص خود و دیگران و احساس تنهایی است كه او را به سوی ...
دل نوشته هایی درباره مسجد تهیه کننده : حجت الله مومنیمنبع : راسخون اینجا مسجد استنویسنده: حمیده ... پناهگاه دیر پای تنهایی و بندگی! لحظاتم را ..... سقف حرمش، از پیچک سبز مناجات پوشیده است و امتداد ستونهایش، به عقیق قلبهای مؤمنین اتصال دارد.
دل نوشته هایی به مناسبت روز عرفه(1)-دل نوشته هایی به مناسبت روز عرفه(1) نويسنده: روح الله حبيبيان ...باز هم عرفه باز هم ... کربلای دل زخمیام را به مناجات آوردهام. من و این قوم عاشورایی، روبه قبله قبیله فاطمیه، به صحرای عرفات تنهایی خود شتافتهایم.
-