تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):دوست ندارم جوانى از شما [شيعيان] را جز بر دو گونه ببينم: دانشمند يا دانشجو.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831609763




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شبهه ي اکراه در دين


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شبهه ي اکراه در دين
شبهه ي اکراه در دين يکي از تهمت هاي ناروا که از سوي بعضي مخالفان اسلام به اسلام زده شده اين است که اسلام دين شمشير و زور است و با اعمال قدرت بر مردم تحميل شده . اگر چه فساد اين ادعا از بحث گذشته راجع به روش دعوت اسلام تا حدودي روشن گشت ، ولي براي توضيح بيشتر شواهد و قراين ديگر را مورد بررسي قرار مي دهيم . آيا دين اکراه بردار است ؟ حقيقت دين و ايمان قابل اکراه و اجبار نيست ؛ زيرا دين مربوط به قلب انسان است و هرگز نمي شود آن را با زور برکسي تحميل کرد . اعمال ظاهري و کارهاي جسماني و مادي قابليت اجبار و اکراه دارد و مي شود با زور کسي را به راهي که نمي خواهد برود ، برد و يا او را وادار به کاري کرد که مخالف ميل و اراده ي اوست و يا با تهديد ، اقرار زباني از او گرفت ؛ چنان که مشهور است وقتي گاليله را توبه مي دادند و حرکت زمين را با زبان انکار مي کرد بي اختيار روي زمين مي نوشت با توبه گاليله زمين از حرکت نمي ايستد(1) . اعتقاد قلبي معلول علل و عواملي است که قاعدتاً بايد از سنخ خودش باشد ، نظير درک و فهم ؛ و محال است که از زور و فشار ، علم و اعتقاد حاصل شود . تمام اعمال قلبي اين چنين است . مگر مي شود با زور کسي را دوست يا دشمن کسي کرد و يا با زور رضايت را تحصيل نمود ؟ معني آيه ي مبارکه ( لا اکراه في الدين قد تبيين الرشد من الغي )(2) همين است هيچ گونه اکراه و اجبار در دين نيست ؛ زيرا رستگاري از گمراهي ممتاز و مشخص و روشن گرديده است . تعليلي که در اين آيه آمده بيانگر آن است که شخص حکيم و مربي خردمند وقتي دست به اجبار و اکراه مي زند و يا امر به به تقليد مي کند که به هر علتي ، مسئله براي مأمور روشن نيست . اعم از اين که خود مأمور فهم درست ندارد يا مسئله بسيار پيچيده و غير قابل فهم است . مثلاً کودک را مجبور مي کنند به مدرسه رفتن يا مراعات بهداشت کردن و يا مريض را دستور مي دهند به تقليد از دستور دکتر و يا جاهل به مسائل شرعي را به تقليد از مجتهد ؛ اما در مسئله اي که بسيار روشن و سود و زيانش آشکار و مبرهن باشد اجبار و اکراه ضرورتي ندارد و اين عمل از حکيم سر نمي زند . بنابراين ، خداوند حکيم مي فرمايد : چون رستگاري از گمراهي کاملاً مشخص و روشن است نيازي به اکراه ندارد ، نظير آيه ي ديگر که مي فرمايد : ( انا هديناه السبيل اما شاکرا و اما کفورا )(3) ما انسان را راهنمايي کرديم ؛ خواه شاکر و سپاسگزار باشد و خواه ناسپاس . علامه طباطبايي در تفسير ( لا اکراه في الدين ... ) فرموده : « اگر اين جمله قضيه اخباري باشد و از حالت تکويني خبر بدهد ، نتيجه مي دهد حکمي ديني را که نفي مي کند اکراه در دين را و اگر حکم انشايي تشريعي باشد همان گونه که علتي که دنبال آن آورده که ( قد تبين الرشد من الغي ) بر اين دلالت دارد ، معنايش نهي از اکراه است »(4) . توضيح اين که جمله ي ( لا اکراه ... ) دو احتمال دارد : يکي آن که جمله ي خبري و از واقعيتي خبر داده که دين اکراه پذير نيست ؛ پس نبايد کسي را اجبار کرد . احتمال ديگر آن که جمله ي انشايي باشد ، به معني اين که در دين کسي را اجبار مکنيد . پس در هر صورت ، آيه ي مبارکه ي اکراه و اجبار را در دين نهي کرده است . وي در ادامه ي سخن فرموده : « اين که بعضي گفته اند که اين آيه به وسيله ي آيه ي سيف نسخ شده صحيح نيست ؛ زيرا ناسخ تا علت حکم را نسخ نکند ، حکم ، به حال خود باقي است و در اين جا علت نفي اکراه روشن بودن رستگاري از گمراهي دانسته شده و علت و سبب حکم زايل شدني نيست ؛ پس حکم هم نسخ نمي گردد »(5) . همچنين در ذيل تفسير اين آيه ، روايتي نقل شده که مرداني از قبيله اوس فرزندان رضاعي بني نضير بودند . وقتي يهوديان بني نضير به دستور پيامبر از مدينه اخراج شدند ، فرزندان رضاعي گفتند : ما هم به دين آن ها هستيم و با آنها بيرون مي رويم . بستگانشان آن ها را از اين کار بازداشتند. اين آيه نازل شد و نيز روايت ديگر آن که شخصي از انصار از طايفه سالم بن عوف دو پسر نصراني داشت و خودش مسلمان بود . به پيامبر عرض کرد که آيا آنها را مجبور کنم تا مسلمان شوند ؟ اين آيه نازل گرديد(6) . غير از اين آيه ، آيات ديگري هم هست که صريحاً از دين نفي اجبار و اکراه مي کند و انتخاب دين را در اختيار بشر قرار مي دهد ؛ مانند : ( و قل الحق من ربکم فمن شاء فليؤمن و من شاء فليکفر )(7) . اين آيه ادامه ي آيات قبل است که به پيامبر دستوراتي داده است با اين بيان : « آن چه را از کتاب پروردگارت به تو وحي شده تلاوت کن ، هيچ چيز سخنان او را دگرگون نمي سازد و هرگز پناهگاهي جز او نمي يابي و با کساني باش که پروردگار خود را صبح و عصر مي خوانند و تنها رضاي او را مي طلبند ... از کساني که قلبشان را از ياد خود غافل کرديم اطاعت مکن ... » و سپس فرموده : « و بگو اين حق است از سوي پروردگارتان. هر کس مي خواهد ايمان بياورد و هر کس مي خواهد کافر گردد . ما براي ستمگران آتشي آماده کرده ايم . که سراپرده اش آنان را از هر سو احاطه کرده است و اگر تقاضاي آب کنند ، آبي برايشان مي آوردند که همچون فلز گداخته صورت ها را بريان مي کند چه بد نوشيدني ، و چه بد محل اجتماعي است ! (8) . چنان که ملاحظه مي شود ، قرآن ايمان آوردن را در اختيار بشر قرار داده و صريحاً فرموده کسي را اجبار مکن تا ايمان بياورد . اما آنها را از عواقب کارشان آگاه ساز که براي ستمگران در عالم ديگر کيفر سختي است . از سياق آيه معلوم است که منظور ستمگران ظالمان به نفس خويش است که از عقل و فکر خود استفاده ي بهينه نکردند و در ضلالت باقي ماندند . در آيه ي ديگري ، خطاب به پيامبر کرده : ( و لو شاء ربک لآمن من في الارض کلهم جميعا افانت نکره الناس حتي يکونوا مؤمنين )(9) و اگر پروردگارت مي خواست ، تمام کساني که بر روي زمين هستند همگي ايمان مي آوردند ، آيا تو مي خواهي مردم را مجبور سازي که ايمان بياوردند ؟ چون پيغمبر بسيار مايل بود تا مردم ايمان بياوردند ، خداوند به او فرموده اجبار و اکراه و زور در مورد ايمان درست نيست و بر خلاف اراده ي تکويني الهي است ؛ زيرا اگر خدا مي خواست مي توانست جبراً همه را مؤمن و پاک قرار دهد ، ولي او خواسته که مردم خودشان با اختيار خويش راه را از چاه تميز دهند و با فکر آزاد بينديشند و از روي آگاهي و بصيرت و اختيار و آزادي راه سعادت را بپيمايند . در آيه ي ديگر ، نظير همين خطاب به پيامبر کرده و فرموده : ( لعلک باخع نفسک الا يکونوا مؤمنين و ان نشأ ننزل عليهم من السماء آيه فظلت اعناقهم لها خاضعين )(10) گويي مي خواهي از شدت اندوه ، جان خود را از دست دهي ؛ به خاطر آن که اين ها ايمان نمي آوردند . اگر ما اراده کنيم از آسمان بر آنها نشانه اي فرو مي فرستيم که گردن هايشان در برابر آن خاضع گردد . منظور اين است که ما با اراده ي تکويني ، مي توانيم همه را خاضع و تسليم در برابر دين و ايمان سازيم ؛ ولي نمي خواهيم اين گونه مردم تسليم گردند ، بلکه خواست و اراده ي ما اين است که انسان را در انتخاب دين آزاد بگذاريم . پس تو هم اي پيامبر ما ، اين قدر اندوه به خود راه مده . اين که اراده ي تکويني الهي آزادي و اختيار بشر است و قوانين تشريعي هم بايد با قوانين تکويني هماهنگ باشد . در بسياري از آيات ديگر قرآن آمده و حتي در يکي از آيات ، اجبار کردن اشخاص را چون بر خلاف مشيت و اراده ي تکويني خداوند است ، کاري جاهلانه دانسته و از پيامبر خواسته که تو از جاهلان مباش « و اگر اعراض آنها بر تو سنگين است ، چنان چه بتواني نقبي در زمين بزني يا نردباني به آسمان بگذاري تا آيه اي برايشان بياوري و اگر خدا خواسته باشد آن ها را بر هدايت جمع خواهد کرد؛ پس مبادا از جاهلان باشي. »(11)خداوند انسان را مختار و آزاد آفريده و مجبور ساختن افراد بر خلاف خواست و اراده ي تشريعي و تکويني الهي است و از اين جهت ، کاري جاهلانه و نابخردانه محسوب مي شود و آزادي ، از حقوق اوليه ي بشر است . امام خميني فرموده : « استقلال و آزادي دو تا چيزي است که از حقوق اوليه ي بشر است » .(12) همان گونه که سلب آزادي از انسان و اجبار او بر کاري و امري بر خلاف اراده ي خداوند است و کاري جاهلانه به شمار مي آيد ، کسي هم نمي تواند ادعا کند که ما به شخص ياگروه معين آزادي داده ايم ؛ چون آزادي داده ي خداست و از اين رو وقتي محمدرضا پهلوي ، شاه سابق ايران ، گفت : ما به زنان آزادي اعطا کرديم ، امام همين سخن را جرم دانست و فرمود : « مگر آزادي اعطا شدني است ؟ خود اين کلمه جرم است کلمه ي اين ها اعطا کرديم آزادي را اين جرم است آزادي مال مردم است . خدا به مردم آزادي داده ، اسلام آزادي داده ، قانون آزادي داده ، ما به مردم اعطا کرديم چه غلطي است ؟ »(13) توحيد و آزادي اولين و مهم ترين اصلي که سر لوحه ي دعوت همه ي انبياي الهي بود اصل توحيد است و معني اين اصل آزادي انسان است از بندگي غير خدا و خروج از بندگي ديگران و در آمدن در عبوديت پروردگار که راه مستقيم سعادت انساني است . به تعبير قرآن ، ( و ان اعبدوني هذا صراط مستقيم )(14) مرا پرستش کنيد ، اين است راه راست . امام علي (ع) درباره ي فلسفه ي بعثت پيامبر اسلام فرموده : « خداوند حضرت محمد (ص) را به حق برانگيخت تا بندگانش را از پرستش بت ها رهايي بخشد و به پرستش او راهنمايي کند و از پيروي شيطان نجات داده به اطاعت خدا برساند ، با قرآني که معنايش را آشکار و اساسش را استوار فرمود تا بندگان عظمت خدا را بدانند که نمي دانستند و به پرودگار اعتراف کنند ... .»(15)امام علي (ع) در نامه ي خود ، به فرزندش امام مجتبي (ع) سفارش کرده که بنده ي ديگري مباش ؛ خدا تو را آزاد قرار داده است(16) . قرآن کريم يکي از اهداف عاليه ي خاتم انبياء (ص) را برداشتن قيد و بند و غل و زنجير از گردن بشريت برشمرده است : ( و يضع عنهم اصرهم و الاغلال التي کانت عليهم )(17) و پيداست که قيد و غلي که در اين آيه ياد شده مطلق و شامل انواع قيد و بندهايي است که مانع آزادي و به ويژه آزادي تفکر و انديشه و انتخاب و اختيار انسان مي گردد . آيين توحيدي به انسان کرامت و آزادي داده و از او خواسته است که بندگي احدي را جز خدا را نپذيرد : ( الا نعبد الا اياه و لا يتخذ بعضنا بعضا ارباباً من دون الله )(18) و ريشه ي آزادي بشر کلمه طيبه ي « لا اله الا الله » است . امام خميني فرموده : « ريشه و اصل عقايد که مهم ترين و با ارزش ترين اعتقادات ماست اصل توحيد است . اين اصل به ما مي آموزد که انسان در برابر ذات اقدس حق بايد تسليم شود و از هيچ انساني نبايد اطاعت کرد ، مگر اين که اطاعت او به دستور خدا باشد . بر اين اساس ، هيچ انساني حق ندارد انسان هاي ديگر را به تسليم در برابر خود مجبور کند . ما از اين اصل اعتقادي ، اصل آزادي بشر را مي آموزيم که هيچ فردي حق ندارد انسان يا جامعه يا ملتي را از آزادي محروم کند. »(19) پي نوشت : 1 ـ مرتضي مطهري ، عدل الهي ، انتشارات اسلامي ، چاپ هشتم ، مشعل آزادي ، 1396 هـ . ق ، ص 351 . 2 ـ بقره / 256 . 3 ـ دهر / 3 . 4 ـ الميزان ، ج 2 ، ص 361 . 5 ـ همان ، ص 362 . 6 ـ الميزان ، ج 2 ، ص 365 . 7 ـ کهف / 29 . 8 ـ کهف / 27 ـ 29 . 9 ـ يونس / 99 . 10 ـ شعرا / 3 ، 4 . 11 ـ انعام / 35 . 12 ـ صحيفه ي نور ، ج 3 ، ص 207 . 13 ـ همان ، ج2 ، ص 67 . 14 ـ يس / 61 . 15 ـ نهج البلاغه ، خ 147 ، ص 268 . 16 ـ همان ، نامه ي 31 ، ص 532 . 17 ـ اعراف / 157 . 18 ـ آل عمران / 64 . 19 ـ صحيفه نور ، ج 4 ، ص 166 . منبع:کتاب نگرش اسلام به ساير اديان و ملل/س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 326]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن