تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):حق زبان، دور داشتن آن از زشت گويى، عادت دادنش به خير و خوبى، ترك گفتار بى فايده و ني...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826711867




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

من، تو، او...


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
من، تو، او...
من، تو، او... ديروز که جنگ، «مرد» را از «نامرد» باز مى شناساند:من جنگيدم، بدون چون و چرا، تو سکوت کردى با يک دنيا چون و چرا، او فرار کرد با يک جهان ترس و دنياخواهى.من نان کپک زده را سق زدم و جنگيدم، تو چلوکباب سلطانى ميل فرمودى و سکوت کردى، او پيتزا خورد و گريخت.سربرگ همه روزهاى تقويم من عاشورا بود، تقويم تو از عاشورا خالى، او اصلاً تقويمى نداشت.من در پى اقامه نماز، نشستن را بر خود حرام کرده بودم، تو از همه نماز جلسه استراحت را دوست داشتى، او اصلاً نماز را دوست نداشت.من رفتم دنيا را گم کردم خود را يافتم و خدا را، تو محافظه کارانه بر وضع موجود پاى فشردى، او خود را گم کرد.من زخم خوردم صبر کردم خنديدم. تو بى خيال سکوت کردى و چرتکه انداختى، او با ماشين حساب کاسيو گريخت.من مدام بيدار ماندم، تو به چرت عصرانه افتادى، خرناس او گوش فرشته هاى خدا را آزرد.من زخم آجين شدم، نور پاشيدم، تو لاله هاى لوسترت را تميز کردى، او تراول چکهايش را مرتب کرد.من شهيد شدم، پرواز کردم. تو در کاخ پنج هزار مترى ات آرميدى او به سوى غرب آرزوهايش پريد.من نمازم را شب عمليات در حرکت خواندم. تو در صف اول جماعت جا رزرو کردى او ديرسالى است که سجاده اى نديده است...من با شهادت عروج کردم. تو در هبوط خويش گرفتار ماندى او سقوط کرد.امروز، که شيپور جنگ از صدا افتاده است:من بدهکار شدم، تو سر به سر شدى، او طلبکارانه حق نداشته اش را از من باز خواست.من زخمهاى تنم را نگاه کردم، تو باز هم چرتکه انداختى، او صفرهاى سمت راست عدد صحيح حسابش را شمرد.من تنها عدد صحيح عالم را امام مى دانم، تو حاصل جمع و تفريق چرتکه ات و او عدد منتهى اليه سمت چپ شماره حسابش.من خود را براى اصلاح آماده کردم، تو ترسيدى و تکفيرم کردى او با زخم زبان به جان زخمهايم افتاد.من به اصلاح مدام و تزکيه هميشگى در اسلام معتقدم، اسلام تو اصلاحات را به رسميت نمى شناسد، او غرب بافته ها را اصلاح مى نامد.من چوب از لاى چرخ دولت برمى دارم، تو چوب لاى چرخ مى گذارى، او همه ماشين و چرخهايش را هدف گرفته است.من بعد از جنگ به سازندگى کشور دل بستم، تو به آبادانى کاخ و ويلايت و او مى خواست همان نسخه اى را بپيچيد که برايش نوشته بودند.من هر لحظه با شهيدان زندگى مى کنم، تو شهيدان را مرده مى پندارى، او مى خواهد استخوان برادرانم را از قبر درآورد.من با هم زخمهاى زنده ام خود را مديون اسلام و انقلاب به ايران و مردم مى دانم، تو طلبهايت را حساب مى کنى، او يقه مرا گرفته است. امام دست و بازوى مرا مى بوسيد، تو، اما... او هرهر مى خنديد.من براى فرج مصلح، اصلاح طلبانه برمى خيزم، تو در انجمن قاعدين، اسم مى نويسى، او مى خواهد سرداب مقدس را گل بگيرد.من شعار نمى دهم اما در کنار على و محمد هستم، تو شعار مى دهى و آنها را کوفى منشانه تنها مى گذارى، او، اما نه به على اعتقادى دارد نه به محمد.من حزب اللهى هستم، تو ادا درمى آورى، او فحش مى دهد.من به پاى شهيدان سرمى سايم. تو از کاسه سر شهيدان عافيت آباد بنا مى کنى و از نامشان، نردبان مى سازى، او، اما...من با شهيدان به معراج مى روم، تو مى خواهى از نام و يادشان نردبانى بسازى، او اما، با شهيد بيگانه است و از شهادت گريزان. التماس دعا.... منبع: mohsenbelali.blogfa.com/س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 270]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن