تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكات قدرت، انصاف است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815733157




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سه چيز است كه اُمّت طاقت آنها را ندارند


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سه چيز است كه اُمّت طاقت آنها را ندارند
سه چيز است كه اُمّت طاقت آنها را ندارند درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته) متن حديث:يا علي، ثَلاثٌ لاتُطيقُها هذِهِ الاُمَّةِ: اَلْمُواساتُ لِلاَْخِ فى مالِهِ; وَ اِنْصافُ النّاسِ مِنْ نَفْسِه; وَ ذِكْرُ اللّه عَلى كُلّ حالِهِ، وَ لَيْسَ هُوَ: «سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُللّهِ وَ لا اِله اِلاّ اللّهُ وَ اللّهُ اَكْبَر» ولكن اذا وَرَدَ عَلى ما يَحْرُمُ عَلَيْهِ خافَ اللّه - عَزَّ وَ جَلَّ - عِنْدَهُ وَ تَرْكِه.سه چيز است كه اُمت طاقت آنها را ندارند.ترجمه:اى على، سه كار است كه اين امت طاقت آن را ندارند (و از همه كس ساخته نيست): مواسات با برادران دينى در مال; حق مردم را از خويشتن دادن، و ياد خدا در هر حال، ولى ياد خدا (تنها) «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر» نيست، بلكه ياد خدا آن است هنگامى كه انسان در برابر حرامى قرار مى گيرد از خدا بترسد و آن را ترك گويد.تفسير:اين از احاديث معروفى است كه بسيار پر محتواست. طبق اين حديث حضرت(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: سه چيز است كه امت طاقت آن را ندارند، به عبارت ديگر، كار مشكلى است و از همه كس ساخته نيست:1 - «المواسات للاخ، ...»: انسان در مورد ديگران مواسات داشته باشد; يعنى، ممكن است انفاق، صدقه و قرض بدهند، اما مواسات داشتن يعنى اين كه شخص اموالش را با ديگران تقسيم كند، كار بسيار مشكلى است حداقل مى توانيم از اين جمله اين مقدار را استفاده كنيم كه گاهى گوشه اى از اموال و خوراك و لباس را به كسى مى بخشيم; يعنى، انفاق فى سبيل الله مى كنيم، نبايد مغرور شويم كه مثلا گام مهمى برداشته ام، بلكه باز بايد خودمان را مقصر بدانيم چون به مواسات و از آن بالاتر به مقام ايثار نرسيده ايم، واگر اهل مواسات هم نباشيد لااقل اين اثر را مى تواند در ما بگذارد كه هر چه هم كمك مى كنيم باز خودمان را مقصر بدانيم نه طلبكار. چون اين كوچكترين كارى است كه يك مسلمان مى تواند انجام دهد.ميهمانى ايثارگرانه در مجمع البيان(1) اين حديث را نقل فرموده است: كسى خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله)آمد و عرض كرد: گرسنه ام، پيغمبر(صلى الله عليه وآله) دستور داد از منزل غذايى براى او بياورند، ولى در منزل حضرت(صلى الله عليه وآله) غذا نبود، فرمود: چه كسى امشب اين مرد را ميهمان مى كند؟ مردى از انصار اعلام آمادگى كرد، و او را به منزل خويش برد، اما جز مقدار كمى غذا براى كودكان خود چيزى نداشت، سفارش كرد غذا را براى ميهمان بياورند و چراغ را خاموش كرد و به همسرش گفت: كودكان را هر گونه ممكن است چاره كن تا خواب روند، سپس زن و مرد بر سر سفره نشستند و بى آن كه چيزى از غذا در دهان بگذراند دهان خود را تكان مى دادند، ميهمان گمان كرد آنها نيز همراه او غذا مى خورند، و به مقدار كافى خورد و سير شد، و آنها شب را گرسنه خوابيدند، صبح خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمدند پيامبر(صلى الله عليه وآله)نگاهى به آنان كرد و تبسمى فرمود (و بى آنكه آنان سخن بگويند) اين آيه سوره حشر (80) «وَ يُؤْثروُنَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَه; آنها مهاجران را بر خود مقدم مى دارند هر چند شديداً فقير باشند» را تلاوت كرد و ايثار آنها را ستود.(2)مواسات در روايات اسلامى:1ـ از ابوذر نقل شده كه مى گويد از پيامبر(صلى الله عليه وآله) شنيدم كه مى فرمود: «اِنَّما هُمْ اَخَوانُكُمْ فَاكْسُوهُمْ مِمّا نَكِسُون، وَ أَطْعِمُوهُم مِمّا تُطْعِمُونَ، فَما رَوى عَبْدَهُ بَعْدَ ذلِكَ اِلاّ وَرِدائُهُ رِدائَه، وَاِزارُه اِزارَه، مِنْ غَيْرِ تَفاوُت; زير دستان شما برادران شما هستند از آنچه مى پوشيد به آنان بپوشانيد، و از آنچه مى خوريد به آنها اطعام كنيد».2ـ در تفسير على بن ابراهيم در ذيل آيات 70 ـ 72 سوره نحل مى خوانيم: «لا يَجُوزُ لِلرَّجُلِ اَنْ يَخُصَّ نَفْسَهُ بِشَىء مِن الْمَأْكُولِ دُونَ عَيالِه; براى انسان سزاوار نيست كه در خانه غذاى اختصاصى داشته باشد و از چيزى بخورد كه خانواده او نمى خورند»(3)2ـ «انصاف الناس من نفسه» قبلا اشاره كرديم جامعه اسلامى، جامعه اى است كه حق در آن دادنى است نه گرفتنى; يعنى، بدهكار دنبال طلبكار مى گردد. هر وقت هم صاحب حق را پيدا كرد و حقش را ادا كرد، خدا را شكر مى كند كه از زير بار سنگين حق الناس راحت شد.3 - «وذكر الله على كل حال...» از جمه چيزهايى كه از عهده همه كس بر نمى آيد به ياد خدا بودن در همه احوال است. البته يادى كه براى انسان انگيزه باشد نه چيز ديگر. ذكر سه معنا دارد: الف) لفظى، ب) قلبى، ج) عملى.ذكر لفظى آسان است و ذكر قلبى مشكل و ذكر عملى از همه مشكلتر; يعنى، اين كه خداوند را در زندگى عملى حاضر و ناظر دانستن، اعمالت نشان بدهد كه خدا در او حضور دارد.فرمود: «وليس هو...» با اين كه اين اذكار از مهمترين ذكرهايى است كه در روايات بر آنها تأكيد فراوان شده است، فرمود: ذكر منحصر به اينها نيست بلكه حقيقت ذكر اين است وقتى وارد بر عمل حرامى شود همان قدر از خدا بترسد و گناه را ترك كند، بنابراين ذكر الله چه گوهر گرانبها كه هر چه درباره آن گفته شود كم است: اصلا روح نماز و عبادات همه ذكر الله هستند; يعنى، به همان مقدار از نماز كه حواسمان هست و در آن حضور قلب داريم، نماز است و بقيّه اش پوست بدون مغز. هدف اصلى عبادات ذكر خداست كه مهمترين عامل حفاظتى انسان در مقابل گناهان است، كسانى كه آلوده به جنايات و خطاهاى بزرگ مى شوند و رسوايى هاى بزرگ به بار مى آورند، قطعاً اهل ذكر الله نيستند، چون اگر اينها اهل ذكر باشند، در هنگام گناه وقتى كه به ياد خدا بيفتند اين گونه نمى شدند و اين بدبختى ها و رسوايى ها كه درس عبرت است به بار نمى آوردند بنابراين، اگر خواستيم خودمان را در مقابل همه چيز بيمه كنيم بايد در همه حال به ياد خدا باشيم; يعنى، انسان بايد عادت كند كه خدا را فراموش نكند; مثلا، وارد مجلسى مى شود ذكر خدا را داشته باشد. و اين ذكر خدا مايه آرامش انسان در اين دنيا هم هست: «اَلاّ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنَّ الْقُلُوب»(4)بحثى پيرامون ذكر:1 - ذكر خدا چيست و چگونه است؟ذكر همان گونه كه راغب در «مفردات» گفته است، گاهى به معنى حفظ مطالب و معارف آمده است با اين تفاوت كه كلمه «حفظ» به آغاز آن گفته مى شود و كلمه «ذكر» به ادامه آن، و گاهى به معنى ياد آورى چيزى به زبان يا به قلب است، در حديثى(5) مى خوانيم كه على(عليه السلام) فرمود: «اَلذِّكْرُ ذِكْرانِ: ذِكْرُ اللّهِ عَز و جَلّ عِنْدَ الْمُصيبَةِ وَ اَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ ذِكْرُ اللّهِ عِنْدَ ما حَرَمَ اللّه عَلَيْكَ فَيَكُونَ حاجِزاً; ذكر بر دو گونه است: ياد خدا كردن به هنگام مصيبت (و شكيبايى و استقامت ورزيدن) و از آن برتر است كه خدا را در برابر محرمات ياد كند و ميان او و حرام سدى ايجاد نمايد»(6) و به همين دليل است كه در بعضى از روايات ذكر خداوند سپر و وسيله دفاعى شمرده است، در حديثى از امام صادق(عليه السلام)مى خوانيم كه روزى پيامبر(صلى الله عليه وآله) به يارانش رو كرد و فرمود: «اتَّخَذُوا جِئْنا فَقالُوا: يا رَسُولَ الله، أَمْنَ عدو قَد اَظَلَّنا؟ قالَ لا، وَلكِنَّ مِنَ النّارِ قُولُوا سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُلِلّهِ وَ لا اله الا الله و الله اكبر; سپرهايى براى خود فراهم كنيد عرض كردند: اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)آيا در برابر دشمنان كه اطراف ما را احاطه كرده و بر ما سايه افكنده اند؟ فرمود: نه از آتش (دوزخ) بگوييد: سبحان الله والحمدلله..، خدا را به پاكى بستاييد و بر نعمتهايش شكر گوييد و غير از او معبودى انتخاب نكنيد و او را از همه چيز برتر بدانيد)(7)نمونه اى از كسانى كه هميشه به ياد خدا بودند:اين نكته در زندگى حضرت موسى(عليه السلام) قابل توجه است كه هميشه به ياد خدا و متوجه درگاه او بود و حلّ هر مشكلى را از او مى خواست.هنگامى كه مرد قبطى را كشت و ترك اولايى از او سرزد فوراً از خدا تقاضاى عفو و مغفرت كرد و عرض كرد: «قالَ اِنّى ظَلَمْتُ نَفْسى فَاغْفِرلى; پروردگارا! من بر خود ستم كردم مرا ببخش».(8)و به هنگامى كه از مصر بيرون آمد، عرض كرد: «قالَ رَبِّ نَجَّنى مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمينَ; خداوندا مرا از قوم ستكار نجات ده».(9)به هنگامى كه متوجه سرزمين مدين شده، گفت: «قالَ عَسى رَبّى أَنْ يَهْدينى سَواءَ السَّبيلِ; اميدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدايت كند».هنگامى كه گوسفندان شعيب را سيراب كرد و در سايه آرميد عرض كرد: «قالَ رَبِّ اِنّى لَما اَنْزَلْتَ اِلى مِنْ خَيْر فَقير; پروردگارا! هر خيرى بر من نازل كنى من نيازمندم».(10)مخصوصاً اين دعاى اخير كه در بحرانى ترين لحظات زندگى او بقدرى مؤدّبانه و توأم با آرامش و خونسردى بود كه حتى نگفت خدايا نيازهاى مرا بر طرف گردان بلكه تنها عرض كرد: من محتاج خير و احسان توام.البته تصور نشود كه حضرت موسى(عليه السلام) فقط در سختيها در فكر پروردگار بود در تفسير نور الثقلين(11) آمده است: وقتى كه در قصر فرعون در آن ناز و نعمت نيز بود خدا را فراموش نكرد. لذا در روايات مى خوانيم، روزى در مقابل فرعون عطسه زد، و بلافاصله «الحمدلله رب العالمين» گفت، فرعون از شنيدن اين سخن ناراحت شد، و به او سيلى زد و موسى نيز متقابلا ريش بلند او را گرفت و كشيد، فرعون سخت عصبانى شد وتصميم بركشتن او گرفت، ولى همسرش به عنوان اين كه اوكودكى است خردسال و متوجه كارهاى خود نيست او را از مرگ نجات داد»(12)ياد خدا در همه حال: هنگامى كه نام خدا برده مى شود يك دنيا عظمت، قدرت، علم، و حكمت در قلب انسان متجلى مى شود، چرا كه او داراى اسماء حسنى و صفات عليا و صاحب تمام كمالات و منزه از هر گونه عيب و نقص است. توجه مداوم به چنين حقيقتى كه داراى چنان اوصافى است، روح انسان را به نيكيها و پاكيها سوق مى دهد و از بديها و زشتيها پيراسته مى دارد و به تعبير ديگر، بازتاب صفات او در جان انسان تجلى مى كند.توجه به چنين معبود بزرگى موجب احساس حضور دايم در پيشگاه اوست و با اين احساس، فاصله انسان از گناه و آلودگى بسيار زياد مى شود. ياد او يادآورى مراقبت اوست، ياد حساب و جزاى اوست، ياد دادگاه عدل او و بهشت و دوزخ اوست و چنين يادى است كه جان را صفا، و دل را نور و حيات مى بخشد.به همين دليل، در روايات اسلامى آمده است هر چيز اندازه اى دارد جز ياد خدا كه هيچ حد و مرزى براى آن نيست. امام صادق(عليه السلام) طبق روايتى كه در كافى آمده است مى فرمايد: «ما مِنْ شَىء اِلاّ وَلَهُ حَدٌّ يُنْتَهى اِلَيْهِ، اِلاّ الذِّكْر، فَلَيْسَ لَهُ حَدٌّ يُنْتَهى اِلَيْه; هر چيزى حدى دارد كه وقتى به آن رسد پايان مى پذيرد جز ذكر خدا حدى كه با آن پايان گيرد، ندارد»(13).سپس مى افزايد: «فَرَضَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ اَلْفَرائِضَ، فَمَنْ أَدّا هُنَّ فَهُوَ حَدُّ هُنَّ، وَ شَهْرُ رَمَضان فَمَنْ صامَهُ فَهُوَ حَدُّه، وَ الْحَجُّ فَمَنْ حُجَّ حَدُّه، اِلاّ الذِّكْرَ، فَاِنَّ اللّهِ عَزَّ وَ جَلّ لَمْ يَرْضِ مَنْهُ بِالْقَليلِ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ حداً يُنْتَهى اِلَيْه، ثُمَّ تَلا: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اُذْكُرواللّهَ ذِكْراً كَثيراً وَ سُجود بُكْرَةً وَ اَصيلا»; خداوند نمازهاى فريضه را واجب كرده است، هر كس آنها را ادا كند، حدّ آن تأمين شده، ماه مبارك رمضان را هر كس روزه بگيرد حدّش انجام گرديده و حج را هر كس (يك بار) به جا آورد همان حدّ است، جز ذكر الله كه خداوند به مقدار قليل آن راضى نشده و براى كثير آن نيز حدّى قايل نگرديده سپس به عنوان شاهد اين سخن آيه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اُذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كثيراً»(14) را تلاوت فرمود:امام صادق(عليه السلام) در ذيل همين روايت از پدرش امام باقر(عليه السلام) نقل مى كند كه او كثير الذكر بود، هر وقت با او راه مى رفتم ذكر خدا مى گفت و به هنگام غذا خوردن نيز به ذكر خدا مشغول بود، حتى هنگامى كه با مردم سخن مى گفت از ذكر خدا غافل نمى شد...سرانجام با اين جمله پرمعنا، حديث مذكور پايان مى پذيرد: «وَالْبِيْتُ الَّذى يَقْرَأُ فيهِ الْقُرْآن، وَ يَذْكُرُ الله عَزَّوَجلّ فيهِ تَكْثُر بَرَكَتُه، وَ تَحْضُرُهُ اَلْمَلائِكَة، وَ تَهَرمِنْهُ الشَّياطينَ، وَ يَضىءُ لاَِهْلِ السَّماءِ كَما يُضىءُ الْكَوْكَبُ الدُّرىّ لاَِهْلِ الاَْرْضِ; خانه اى كه در آن تلاوت قرآن شود، خدا ياد شود بركتش افزون خواهد شد، فرشتگان در آن حضور مى يابند و شياطين از آن فرار مى كنند و براى اهل آسمانها مى درخشد همان گونه كه ستاره درخشان براى اهل زمين»(15) (اما به عكس خانه اى كه در آن تلاوت قرآن و ذكر خدا نيست بركاتش كم خواهد بود، فرشتگان از آن هجرت مى كنند و شياطين در آن حضور دايم دارند).اين موضوع بقدرى اهميت دارد كه در حديثى ياد خدا معادل تمام خير و آخرت شمرده است چنانكه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل شده: «مَنْ اَعْطى لِساناً ذاكراً فَقَدْ اَعْطى خَيْرَ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ; آن كسى كه خدا زبانى به او داده كه به ذكر پروردگار مشغول است، خير دنيا و آخرت به او داده شده است».(16)روايات در اهميت ياد خدا آنقدر زياد است كه اگر بخواهيم همه آنها را در اين جا بياوريم از وضع كتاب خارج است، اين سخن را با حديث كوتاه و پرمعناى ديگرى از امام صادق(عليه السلام) در كافى پايان مى دهيم آن جا كه فرمود: «مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرِ اللّهِ - عز و جل - أَحَبَهُ الله فى جَنَّتِهِ; هر كس بسيار ياد خدا كند خدا او را در سايه لطف خود در بهشت برين جاى خواهد داد»(17) تأكيد بر اين مطلب را لازم نمى دانيم كه اينهمه بركات و خيرات مسلماً مربوط به ذكر لفظى و حركت زبان كه خالى از فكر و انديشه و عمل باشد نيست، بلكه هدف ذكرى است كه سرچشمه فكر شود، همان فكرى كه بازتاب گسترده اش در اعمال انسان آشكار شود. چنانكه در روايات به اين معنى تصريح مى كند(18)مراحلى براى ذكر پروردگار:يكى از مفسران(19) براى ذكر پروردگار مراحلى بيان كرده است:1ـ مرحله اول، ذكر نام اوست، آيه سوره مزمل، «وَ اذْكُرْ اِسْمَ رَبِّكَ وَ تَبَتَّلَ تَبْتيلا;نام پروردگارت را ياد كن و تنها به او دل ببند»2ـ مرحله دوم، در مرحله بعد نوبت به ياد آورى ذات پاك او در قلب مى رسد، «وَاذْكُرْ رَبَّكَ فى نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَخيفَةً; پروردگارت را در دل خود از روى تضرع و خوف ياد كن».(20)3 - مرحله سوم، سرانجام مرحله سوم فرا مى رسد، كه در اين مرحله از مقام ربوبيت خداوند فراتر مى رود و به مقام مجموعه صفات جمال و جلال خدا كه در الله جمع است مى رسد «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اُذْكُروا اللّهَ ذِكْراً كَثيرا; اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را بسيار ياد كنيد»(21) و به اين ترتيب اين ذكر همچنان ادامه مى يابد و مرحله به مرحله تكامل پيدا مى كند و صاحب آن را با خود به اوج كمال مى برد.(22)انواع ذكر: ذكر، بر زبانى، قلبى و عملى تقسيم مى شود هرگز نبايد تصور كرد كه منظور از ذكر پروردگار با اين همه فضيلت تنها ذكر زبانى است، بلكه در روايات اسلامى تصريح شده است كه منظور علاوه بر اين ذكر قلبى و عملى است، يعنى هنگامى كه انسان در برابر كار حرامى قرار مى گيرد به ياد خدا بيفتد و آن را ترك گويد.هدف اين است كه خدا در تمام زندگى انسان حضور داشته باشد و نور پروردگار تمام زندگى او را فرا گيرد، همواره به او بينديشد و فرمان او را نصب العين سازد.مجالس ذكر مجالسى نيست كه گروهى بى خبر گرد هم آيند و به عيش و نوش پردازند و در ضمن مشتى اذكار اختراعى عنوان كنند و بدعتهايى را رواج دهند و اگر در حديثى ميخوانيم كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «بادِرُوا اِلى رياضِ الْجَنَّةِ؟; به سوى باغهاى بهشت بشتابيد» ياران عرض كردند: وَ ما رِياضُ الْجَنَّةِ؟; باغهاى بهشت چيست؟ فرمود: «حَلْقُ الذِّكْرِ; مجالس ذكر است».(23)منظور جلساتى است كه در آن علوم اسلامى احياء شود و بحثهاى آموزنده و تربيت كننده مطرح گردد، انسانها در آن ساخته شوند و گنهكاران پاك گردند و به راه خدا آيند.(24)بهترين اذكار:1 - اذكارى در صبح و شام:در تفسير قرطبى،(25) و تفسير ابوالفتوح رازى،(26) در ذيل آيه 64 سوره زمر، حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) آمده است كه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) تفسير «مقاليد» را پرسيدم، فرمود: «يا على! لَقَدْ سَئَلْتَ عَنْ عَظيمِ الْمَقاليدِ، هُوَ اَنْ تَقُولَ عَشْراً اِذا اَصْبَحْتَ، وَ عَشراً اِذا اَمْسَيتَ، لاْ اِلهَ اِلاَّ اللّه وَ اللّه اَكْبَر، وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُلِلّهِ، وَ اَسْتَغْفِرُاللّهَ وَلا قُوةَ اِلاّ بِاللّهِ (هُوَ) اَلاْوَّلُ وَ الاْخَرَ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ لَهُ اَلْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ (يُحْيى وَ يُميتُ) بِيَدِهِ الْخَيْرِ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْء قَدير; از كليدهاى بزرگى سؤال كردى آن اين است كه هر صبح و شام ده بار اين جمله ها را تكرار كنى لا اله الا الله... تا آخر حديث.سپس افزود «كسى كه هر صبح و شام ده بار اين كلمات را تكرار كند خداوند شش پاداش به او مى دهد كه يكى از آنها را اين مى شمارد كه خداوند او را از شيطان و لشكر شيطان حفظش مى كند تا سلطه اى بر او نداشته باشند».ناگفته روشن است كه گفتن اين كلمات به صورت لقلقه لسان براى اين همه پاداش نيست بلكه ايمان به محتوى و تخلّق به آن نيز لازم است.اين حديث ممكن است اشاره لطيفى به اسماء حسناى خداوند بوده باشد كه مبدأ حاكميت و مالكيت او بر عالم هستى است. (دقت كنيد)(27)2ـ ذكر يا فتّاح:در بعضى از روايات روى ذكر (يا فتّاح) براى حل مشكلات تكيه شده است، چرا كه اين صفت بزرگ الهى كه به صورت صيغه مبالغه از «فتح» آمده بيانگر قدرت پروردگار بر گشودن هر مشكل و از ميان بردن هر اندوه و غم، و فراهم ساختن اسباب هر فتح و پيروزى است در واقع جز او فتاح نيست و «مفتاح» و كليد همه درهاى بسته در دست قدرت او است».واژه «فتح» به طورى كه «راغب» در «مفردات» مى گويد: در اصل به معنى از بين بردن پيچيدگى و اشكال است، و آن بر دو گونه است: گاهى با چشم ديده مى شود، مانند گشودن قفل، و گاه با انديشه درك مى شود مانند گشودن پيچيدگى اندوهها و غصه ها، و يا گشودن رازهاى علوم و همچنين داورى كردن ميان دو كس و گشودن مشكل نزاع و مخاصمه آنها.(28)3ـ ذكر يونسيّه:وقتى حضرت يونس(عليه السلام) خيلى زود متوجه ماجرا شد، و با تمام وجودش رو به درگاه خدا آورد، و از ترك اولى خويش استغفار كرد و در پيشگاه مقدسش تقاضاى عفو نمود.در اينجا ذكر معروف و پر محتوايى از قول يونس(عليه السلام) نقل شده كه در آيه87 سوره انبياء آمده، و در ميان اهل عرفان به ذكر «يونسيّه» معروف است: «فَنادى فِى الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ; او در ميان ظلمتهاى متراكم فرياد زد كه معبودى جز تو نيست، منزهى تو، من از ظالمان و ستمكاران بودم بر خويشتن ستم كردم و از درگاهت دور افتادم، و به عتاب و سرزنش تو كه جهنم آتش سوزانى براى من است گرفتار شدم.اين اعتراف خالصانه و اين تسبيح توأم با ندامت كار خود را كرد و همان گونه كه در آيه88 سوره انبياء آمده «فَاسْتَجَبْنالَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِى الْمُؤْمِنينَ; ما دعاهاى او را اجابت كرديم و از غم و اندوه نجاتش داديم و اينگونه مؤمنان را نجات مى دهيم»(29)4 - ذكر لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ:در تفسير مجمع البيان،(30) آمده است كه: يكى از ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله)بنام «عوف بن مالك» بود، دشمنان اسلام فرزندش را اسير كردند او به محضر پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمد و از اين ماجرا و فقر و تنگدستى شكايت كرد، فرمود: تقوا را پيشه كن و شكيبا باش و بسيار ذكر لاحَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ، را بگو، او اين كار را انجام داد، ناگهان در حالى كه در خانه اش نشسته بوده فرزندش از در، درآمد، معلوم شد كه از يك لحظه غفلت دشمن استفاده كرده و فرار نموده، و حتى شترى از دشمن را نيز با خود آورده بود.(31)ذكر در كلام امام صادق (عليه السلام):قالَ الصّادِقُ(عليه السلام): «مَن كانَ ذاكِراً لِلّهِ تَعالى عَلَى الْحَقيقَةِ فَهُوَ مُطيعٌ وَ مَنْ كانَ غافِلا عَنْهُ فَهُوَ عاص، وَ الطّاعَةُ عَلامَةُ الْهدايَةِ، وَ الْمَعْصِيَةِ عَلامَةُ الضَّلالَةِ، وَ أَصْلَهُما مِنَ الذِّكْرَ وَ الْغَفْلَةِ. فَاجْعَلْ قَلْبَكَ قِبْلَةٌ لِسانِكَ لا تَحْرُكْهُ اِلاّ بِاِشارَةِ الْقَلْبِ وَ مُوافَقَةِ الْعَقْل وَ رَضِىَ الايمانَ، فَاِنَّ اللّهَ عالِمُ بِسِرِّكَ وَ جَهْرِكَ. وَلكِنَّ كَالنّازِعَ رُوحُه أَوْ كَالْواقِفِ فِى الْعَرْضِ الاَْكْبَر...;حضرت امام صادق(عليه السلام)فرمود: كسى كه حقيقة و از صميم قلب در ياد خدا باشد; او بنده مطيع خداست. و هر كه در جريان امور و حالات خود از خدا غافل باشد; او بنده عاصى است و اطاعت خدا علامت هدايت پيدا كردن و معصيت علامت ضلالت و گمراهى است، و اصل و ريشه اطاعت و معصيت ذكر پروردگار متعال و غفلت او است.پس قلب خود را مرجع و قبله زبان قرار بده، وبى اشارت قلب زبان خود را حركت مده، و در سخن گفتن موافقت عقل و جهات ايمانى را لازم بشمار، و متوجه باش كه خداوند به ظاهر و باطن تو مطلع است و مانند كسى باش كه حالت نزع روح و احتضار است. و يا كسى كه در عرصه محشر براى عرض أعمال حاضر شده است، و از آنچه خداوند متعال تو را تكليف فرموده است از اوامر و نواهى و وعده و وعيد، اعراض مكن، و به غير تكاليف خود مشغول مباش و قلب خود را به آب خوف و حزن غسل بده.و قرار بده ذكر خداوند متعال را به خاطر اين كه او تو را ياد مى كند، زيرا او تو را ياد كرده و ميكند در حالى كه از تو بى نياز است، پس ذكر كردن او تو را مهمتر و بالاتر و تمامتر و روشن تر و هم سابقتر است از ذكر تو او راه و معرفت پيدا كردن تو به اينكه او تو را ذكر كرده است، موجب خضوع و حياء و تواضع و انكسار تو است، واز اين معرفت ديدن فضل و كرم سابق او حاصل مى شود و هم عبادتهاى تو در اين هنگام كوچك و كم مى شود در مقابل احسان و كرم او، اگر چه طاعت تو بيشتر باشد، و باز اعمال تو براى او خالص مى شود.و اما رؤيت و توجه تو به ذكر پروردگار متعال، موجب خودبينى و خودنمايى و سفاهت و درشتخويى با مردم و زياد شمردن عبادت خود و فراموش كردن فضل و احسان او است، و اين معنى زياد نكرده و نتيجه نمى دهد مگر دورى از حق را، و تحصيل نكرده و بدست نمى آورى به مرور أيام مگر وحشت و اضطراب خاطر را.و ذكر بر دو قسم است: ذكر خالص پروردگار متعال كه به موافقت قلب صورت مى گيرد، و ذكرى كه اشعار داشته باشد به نفى ذكرى كه از غير خدا واقع مى شود، چنانكه رسول اكرم فرمود: من نمى توانم تو را ثنا گويم به آن طورى كه تو خودت را ثنا گفته اى.پس پيغمبر خدا(صلى الله عليه وآله) براى ذكر خالص خود ارزش و قيمتى قائل نشد، و در مقابل ذكرى كه از جانب خود خدا در سابق صورت گرفته است، و البته رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) به حقيقت آن ذكر پيش از اينكه خودش ذكر خدا گويد مطلع و عالم بوده است.پس در جايى كه پيغمبر خدا ذكر خود را نفى كرده، و ذكرى را كه از جانب خدا بوده است اثبات مى كند، ديگران به اين معنى اولويت دارند و بايد شخص ذاكر به اين نكته هم متوجه باشد كه تا پروردگار متعال بنده خود را متذكر نشده است به وسيله توفيق دادن او، هرگز بنده اى نخواهد توانست مشغول ذكر خدا گشته و او را ذكر گويد.توضيح :كسى در ياد خدا بوده و در حالات و جريان امور خود، خدا را فراموش نكند، به طور مسلم رفته رفته در صراط هدايت و اطاعت و بندگى محكم تر و ثابت تر شده، و از عصيان و خلاف پرهيز خواهد كرد. و حداقل از ذكر اين است كه زبانش متذكر و گوياى نام خدا باشد. و در مرتبه دوم لازم است مراقب زبان خود بوده، و بدون اجازه قلب و عقل و دين سخنى نگويد:ذكر حق پاكست و چون پاكى رسيد رخت بر بندد برون آيد پليدمى گريزد ضدّها از ضدّها شب گريزد چون بر افروزد ضياءو حقيقت ذكر: در ياد خدا بودن و پيوسته در قدمها و حركات و اعمال خود خدا را فراموش نكردن است، و اثر اين گونه ذكر، اطاعت پروردگار و از صراط عقل و دين بيرون نرفتن و از تكاليف الهى و از اوامر و نواهى پيروى كردن و وعد و وعيد و ثواب و عقاب را در نظر گرفتن و از معاصى و راههاى خلاف دورى كردن است.آرى وظيفه سالك اين است كه: هميشه خطاها و معاصى و بديها و جهات ضعف و عيوب و نواقص خود را ببيند، و اين ديدن از دو راه حاصل مى شود:اول - به واسطه توجه به جزئيات و خصوصيات اعمال و كارهاى خود در مقابل عظمت و جلال حق و هم نسبت به حقيقت وظائف خود به آن طورى كه لازم است، كه در اين صورت همه را ناقص و معيوب خواهد ديددوم - از لحاظ توجه به لطف و احسان و كرم و مهربانى و فضل و نعمتهاى فعلى و گذشته حق تعالى است كه; در قابل اين الطاف نامتناهى، آنچه به جا آورده و يا انجام داده شود، همه ناقص و كم و بى ارزش خواهد بود. و اندرين صورت شمارى بس حقير طاعت خود گر چه بنمايد كثيركى بود لايق زما كار حسن در بر الطاف وفضل ذو المنناين است كه چون به اين دو قسمت توجه بيشتر شود; بر خضوع و محبت و خشوع و بندگى و معرفت و حياء و تواضع و انكسار انسان افزوده مى شود. ثنا گفتن پروردگار متعال خود را تكوينى است، و ذكر هم أعم از تكوينى و لفظى و ثنا و غير آنها مى باشد. پس أثناء پروردگار عبارت از خلق و تدبير و نظم و تقدير و رحمت و ساير صفات فعليه او است كه هر يك دلالت كامل بر مقام عظمت او دارد، و أثناء لفظى بندگان هرگز به كمترين حدّ آن نرسد.پس در اين جمله شريفه: رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) ذكر خود را (لا احصى ثناء) كه ذكر خالص است نفى فرموده، و تنها ارزش و واقعيت را به ذكر پروردگار (أثنيت على نفسك) قائل شده است. آرى اين ذكر اگر چه در مرتبه اول به طور تكوين و به حدّ تمام از جانب پروردگار متعال است كه خود را با آن صفات فعلى معرفى فرموده است، ولى در مرتبه دوم كه بندگان خدا به آن مقامات متوجه شده و اطلاع پيدا مى كنند، از جانب آنان صورت گرفته، و عنوان ذكر قلبى و توجه باطنى و يا ذكر لفظى دارد.(32)پي نوشت : 1.تفسيرنمونه،ج9،ص2602.همان مدرك،ج23،ص519.3.بحارالانوار، ج 9، ص 221.4.سوره رعد(13)، آيه (28)5.سفينة البحار،ج1،ص484.6.سفينة البحار، ج 1، ص 4847.تفسير نمونه(با تلخيص)، ج 10، ص 216ـ 217.8.سوره قصص (28)، آيه (16).9.قصص (28)، آيه (21)10.قصص (28)، آيه (24)11.ج4،ص117.12.تفسير نمونه، ج 16، ص 61ـ6213. ج 2، كتاب الدعاء«باب ذكرالله عزوجل».14.همان مدرك 15.همان مدرك 16.بحارالانوار، ج 82، ص 145.17.بحارالانوار،ج66،ص324.18.تفسيرنمونه، ج 17، ص 355ـ 358.19.تفسير فخر رازى، ج 30، ص 177.20.سوره اعراف، آيه 205 .21.سوره احزاب، آيه 41.22.تفسير نمونه، ج 25، ص 177ـ 178.23.سفينة البحار، ج 1، ص 486.24.تفسير نمونه، ج 17، ص 266ـ 267.25.ج 8، ص 5719.26.ج 9، ص 417.27.تفسير نمونه، ج 19، ص 524 ـ 525.28.تقسير نمونه، ج 18، ص 85.29.تفسير نمونه، ج 19، ص 156ـ157.30.ج 10، ص 306 .31.تفسير نمونه، ج 24، ص 237.32.مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه ص 20ـ25.منبع: پایگاه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 293]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن