تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مؤمن را بر مؤمن، هفت حق است. واجب ترين آنها اين است كه آدمى تنها حق را بگويد، هر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805527304




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سه گناه نخستين


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سه گناه نخستين
سه گناه نخستين درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته) متن حديث:«يا على أَنْهاكَ من ثلاث خصال: أَلْحَسَد واالحِرص وَالْكِبْرياء»ترجمه:اى على تو را از سه صفت نهى مى كنم: حسد، حرص، تكبّرتفسير:رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) در اين بخش از سفارشهاى خويش به نكته اى تاريخى اشاره فرمود. آن نكته اين كه در آغاز اين عالَم سه گناه بزرگ صورت گرفت: گناه ابليس، گناه فرزند آدم (قابيل) و ترك أولاى حضرت آدم(عليه السلام). منشأ هر يك از اين سه گناه، يكى از سه چيز بالا بوده است: گناه ابليس از تكبر سرچشمه گرفت كه منجر به طرد هميشگى از درگاه الهى و گرفتارى به لعن ابدى خداوند شد.سرچشمه ترك اولاى آدم(عليه السلام) حرص بود; زيرا او به ميوه هاى بهشتى بسنده نكرد و فريب خورد و حرص او را وا داشت به سراغ درخت نهى شده برود كه اثر و نتيجه كارش اخراج از بهشت بود كه به قول حافظ: پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت، ناخلف باشم اگر من به جوى نفروشم.قابيل بر اثر حسادت برادرش ، هابيل را كشت; زيرا ديد قربانى او قبول نشد اما خوشه هاى او در درگاه الهى مقبول افتاد. آن گاه هم پشيمان شد و اكنون نيز گناه تمام قاتلان دنيا رابه گردن قابيل مى گذارند، چون او بود كه اين روش ناپسنديده را براى اولين بار بنا نهاد.وقتى در اين سه گناه تأمّل مى كنيم در مى يابيم كه اين گناهان ابعاد مختلفى دارند در ميان اينها تكبر از همه بدتر است چون سبب كفر شد، حسد در درجه بعد قرار دارد چون باعث قتل شد و حرص در درجه سوّم است براى اين كه باعث محروميت از بهشت شد. خلاصه اينها سه گناه كبيره هستند كه داراى شدّت و ضعف هستند .تكبّر ابليس باعث شد حلقه بندگى را از گردن بردارد و رشته عبوديت بگسلد و به مقابله با خدا بر خيزد. و اصلاً منكر حكمت خدا شود و آن را زير سؤال ببرد: «خَلَقْتَنى مِنْ نار وَ خَلَقْتَه مِنْ طين; مرا از آتش آفريدى و او را از خاك» شيطان با تكبّر گفت: به چه دليل بايد در مقابل آدم سجده كنم. در اين جا تكبّر جلو ديد شيطان را گرفت و نگذاشت كه او به درستى واقعيتها را ببيند و بر اثر همين تكبر، حكمت الهى را منكر شد و با آن به مبارزه برخاست و در نتيجه به لعن ابدى خدا دچار شد. براى درمان اين بلاى خانمان سوز بايد ابتدا ريشه و عوامل را شناخت و آن گاه به درمان آن پرداخت حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) خطاب به ابوذر غفارى فرمود: «مَنْ ماتَ وَ فِى قَلبِه مِثْقالُ ذَرَّة مِنْ كِبْرلَمْ يَجِدْ رائِحةَ الْجَنَّة;; كسى كه بميرد و اندكى تكبّر در قلبش باشد بوى بهشت به مشامش نمى خورد».آثار تكبّر:تكبر سبب مى شود كه انسان جز خود و افكار خودش را نبيند، آيات و معجزات خدا را سحر بخواند، مصلحان را مفسِد و اندرز دوستان و اطرافيان را محافظه كارى و ضعف نفس بشمرد.(1)تكبر در روايات اهلبيت (عليه السلام):1ـ در نهج البلاغه در خطبه قاصعه از اميز مؤمنان على(عليه السلام) به هنگام نكوهش كبر و خودبرتر بينى چنين مى خوانيم: «فَاعْتَبِرُوا بِما كانَ فَعَلَ اللّهُ بِاِبليسِ اِذا حَبَطَ عَمَلَهُ الطَّويل وَ جَهْدَهُ اَلْجَهيد، وَ كانَ قَد عَبَدَاللّه سِتةَ آلاف... عَنْ كِبْرِ ساعَة واحِدَه فَمَنْ ذا بَعدَ اِبليسِ يَسْلَمُ على اللهِ بِمثلِ مَعْصَية؟! كُلاً ما كانَ الله سُبْحانه لَيَدْخُلَ الْجَنَّة بَشراً بِاَمْرِ اِخْراجِ بِهِ مِنْها مَلَكاً اِنَّ حُكْمَهُ فِى اَهْلِ السَّماءِ وَ اَهْلِ الاَْرْضِ لَواحِد; پند و عبرت گيريد به آنچه خداوند با ابليس رفتار كرد، در آن هنگام كه اعمال و عبادات طولانى و تلباش و كوششهاى او را ـ كه شش هزار سال بندگى خدا كرده بود... ـ به سبب ساعتى تكبّر بر باد داد، با اين حال چه كسى بعد از ابليس مى تواند از كيفر خدا در برابر انجام همان معصيت مصون بماند؟ نه، هرگز ممكن نيست خداوند انسانى را به بهشت بفرستد در برابر كارى كه به سبب آن فرشته اى را از بهشت رانده است. حكم خداوند در باره اهل آسمان و زمين يكى است.البته اطلاق فرشته بر شيطان براى آن است كه در صفوف آنها جاى داشت و هم رديف آنها بود نه اين كه از خود آنها بوده.2ـ در حديثى از امام على بن الحسين(عليه السلام) چنين نقل شده كه فرمود: «گناهان شعب و سرچشمه هايى دارند. اوّلين سرچشمه گناه (تكبّر) است كه گناه ابليس بود و به سبب آن از انجام فرمان خدا امتناع كرد و تكبّر ورزيد و از كافران شد; بعد (حرص) بود كه سرچشمه ترك اولاى آدم و حوا شد...; سپس حسد بود كه سرچشمه گناه فرزند آدم، قابيل شد كه به برادرش، هابيل حسد ورزيد و او را به قتل رسانيد.(2)3ـ از امام صادق(عليه السلام) در اصول كافى نقل شده كه فرمود: «أُصُولُ الْكُفْرِ ثَلاثَة: الحِرصُ والاستِكْبارُ والحَسَدُ. فأَمّا الحرصُ فَانَّ آدَم حينَ نهى عن الشجرة، حَمَلَه الْحرصُ على أَنْ أَكَلَ مِنْها; و أَمّاالاستكبارُ فابليس حيثُ أمَرَ بالسجودِ لِآدَمَ فَأَبى; و أَمّاالْحَسَدُ فابْنا آدَمَ حيثُ قَتَلَ أَحَدُهُما صاحبَه; اصول و ريشه هاى كفر سه چيز است: حرص; تكبر و حسد. حرص سبب شد كه آدم از درخت ممنوع بخورد; تكبّر سبب شد كه ابليس از فرمان خدا سرپيچى كند; و اما حسد، سبب شد كه يكى از فرزندان آدم ديگرى را به قتل برساند»(3)4- از پندهاى خداوند به موسى(عليه السلام) است كه «يا موسى ، ضَعِ الْكِبْرَ وَ دَعِ الْفَخْرَ وَاذْكُرْ أَنَّكَ ساكِنُ الْقَبْرِ، فَلْيَمْنَعْكَ ذلِك مِنَ الشَّهَواتِ; اى موسى، تكبّر را رها كن و دست از فخرفروشى بردار و به ياد آور كه تو در قبر سكونت خواهى يافت. بايد اينها تو را از تمايلات باز دارد».(4)5 ـ از امام صادق(عليه السلام) از پدرانش نقل شده كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود: «عَجِبْتُ لِاِبْنِ آدَمَ أَوّلُهُ نُطْفَةٌ و آخِرُهُ جيفَةٌ; وَ هُوَقائِمٌ بَيْنَهُما وِعاءٌ لِلْغائِطِ، ثُمَّ يَتَكَبّر; در شگفتم از پسر آدم كه آغازش نطفه و پايانش مردار و در ميان اين دو حالت، ظرف مدفوع است، باز هم تكبّر مى كند».(5)6ـ از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «مامِنْ رَجُلٌ تَكَبَّرَ أَوْ تَجَبّرَ ، اِلاّلِذِلَّة وَجَدَها فِى نَفْسِه; هيچ مردى تكبّر يا گردنكشى نمى كند مگر در اثر ذلّتى كه آن را در خود احساس كرده است».(6)7ـ از امير مؤمنان على(عليه السلام) نقل شده است:«خالِطُوا النّاسَ مُخالَطَةً انْ مُتُّم مَعَها بَكَوْا عَلَيْكُمْ، وَ اِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا اِلَيْكُمْ; با مردم چنان معاشرت كنيد كه اگر در آن حال مرديد بر شما بگريند و اگر زنده مانديد به شما علاقه داشته باشند»(7)8 ـ از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود:«مَنْ يَسْتَكْبِرْ، يَضَعْهُ اللّهُ; هركس تكبّر ورزد خدا او را پست مى گرداند»(8)9ـ از امير مؤمنان على(عليه السلام) نقل شده كه فرمود:«مَنْ تَكَبَّرَ عَلَى النّاسِ، ذَلَّ; هر كس در مقابل مردم تكبّر ورزيد خوار مى گردد»(9)10ـ از داود بن فرقد، از برادرش نقل شده كه گفت: از امام صادق(عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود:«اِنَّ الْمُتِكَبِّرينَ يُجّعَلُونَ فىِ صُوَرِ الذَّرِّ ، يَتَوَطَّ أُ وَ هُمُ النّاسُ حتّى يَفْزَغَ اللّهُ مِنَ الْحِساب; (در روز قيامت) متكبّران به صورت مورچه در مى آيند و مردم آنها را پايمال مى كنند تا آن كه خداوند از حساب فارغ شود».(10)ريشه هاى تكبّر و راه درمان آنها:سه عامل مهم به عنوان سرچشمه تكبّر ذكر شده است:الف) عدم معرفت به خدا و بندگان او و نيز نفس خويشتن; يعنى معلوم مى شود انسان متكبّر بزرگى عالم هستى و كوچكى خودش را نمى داند و اگر بخواهيم اين علّت را از بين ببريم بايد معرفت پيدا كنيم:«وَ لَوْ أَنّما فِى الارْضِ مِنْ شَجَرَة أَقْلام،والبحْر يَمُدُّهُ مِنْ بَحْدَهِ سَبْعَةُ أبحِرمانَفَدَتْ كَلِماتُ اللّه; علم و دانش خداوند، آن قدر هست كه تمام درياهاى روى زمين مركب شود و تمام درختها قلم، نمى توانند آنها را بنويسند».(11)تمام علومى كه انسان دارد در بعضى از كتابخانه ها هست، اگر بخواهند همه اين علوم انسانى راـ كه محصول هزاران سال است ـ بنويسند، فكر مى كنم به بيشتر از استخر كوچكى از مركب نياز نداشته باشد حال اگر انسانى به خداوند و عالم هستى معرفت داشته باشد آيا ممكن است كه در او تكبّر پيدا شود؟ هر وقت از او سؤال كنند، مى گويد: آن ذرّه ها كه به حساب نمى آيند مائيم.درس عبرت:در شهرستان قم، پهلوان مسلمان و متدينى بود كه قامت رشيد و نيرومندى هم داشت وقتى در كوچه ها حركت مى كرد، عده اى از نوچه ها (يعنى پهلوانهاى جوان) اطرافش حركت مى كردند. در اواخر عمرش، او را ديدم توانايى راه رفتن ندارد و وقتى مى خواهد به حرم بيايد او را روى همين چرخها گذاشته اند و بچّه كوچكى هم جناب پهلوان را بايد بياورد كه به حضرت معصومه(عليها السلام) سلامى بكند. به دوستان گفتم: بياييد نگاه كنيد كه اين درس عبرت بزرگى است.بشرى كه چنين است و اين همه ضعيف است، بايد تسليم حق و خدا باشد! بنابراين، نشناختن خدا و خويش و جهان، سرچشمه همه اين بدبختى هاست.به دعاى عرفه توجه كنيد ببينيد چه جمله هاى عجيبى دارد. انسان وقتى جانبازى روز عاشورا را مى بيند، تعجب مى كند، اما دعاى عرفه امام حسين(عليه السلام) را مى خواند جانبازى بر اثر اين معرفت است، چون اعمال برخاسته از اعتقاد و معرفت است. مى فهمد كه آن حضرت (عليه السلام) دردعاى عرفه عرض مى كند: «الهى، مَنْ كانَ مَساوى، فَكِيْفَ لا تَكُونُ دَعاوية، دَعاوية; خدايا، اين انسانى كه اگر به خوبيهايش نيك بنگريم و آن را بشكافيم، در واقع عيب و نقص است، چگونه عيوبش، عيوب نباشد» و اين انسانى كه اگر حقايق و علومش را بشكافيم، آميخته با جهل است، چگونه جهلش جهل نباشد. نيروهاى ما را وقتى بشكافند همه اش ضعف است.حضرت امام حسين(عليه السلام) در همين دعاى عرفه عرض مى كند: اى خداى من، مردم مى آيند سراغ اين آثار كه از اين آثار تو را بشناسد، مگر تو از من دور شده اى كه بخواهم با آثار، تو را پيدا كنم: «عَميِت عَيْنٌ لا تَراكَ عَلَيْهِ رَقيبَاً وَ خَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْد لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّكَ نَصيباً; كور باد چشمى كه جمال پاك تو را نبيند و زيان كار باد آن بنده اى كه سهمى از عشق و محبت در دل او نيست! مگر تو كى از من دور شده اى كه بخواهم تو را از ميان آثار پيدا كنم.كى رفته اى زدل، كه تمنّا كنم تراكى بوده اى نهفته كه پيدا كنم ترابا صد هزار جلوه برون آمدى كه من با صد هزار ديده تماشا كنم ترادر صورتى كه خدا را، جهان را و خودمان را بشناسيم، تكبر و غرور از بين مى رود و عبد مى شويم. لذا بايد عظمت خدا را از عالم هستى بشناسيم،مثالى براى معرفت دنيا:ستارگانى كه در اين دنيا با چشم ديده مى شود از چهار تا پنج هزار بيشتر نيستند، امّا وقتى تلسكوپهاى نجومى، تهيّه و قطر عدسى هاى اين تلسكوپها، بزرگتر، عظمت اين عالَم نمايان تر و زيادتر شد. تا الان كه شماره كرده اند تنها در يك قسمت از اين آسمان ـ كه مجموعه كهكشان ما باشد ـ صد ميليارد ستاره، يعنى صدهزار ميليون ستاره وجود دارد. تازه اينها مربوط به آسمان اول است و پشت اين آسمان، شش آسمان ديگر هم هست: «اِنّا زَيَّنا شَماءَ الدُّنْيا بِزينَةِ الْكَواكِب;»(12) من در مقابل اين دستگاه عظيم خلقت كيستم كه تكبر بورزم.ب) عقده حقارت يكى از عوامل تكبّراست; يعنى چنين افرادى در وجودشان كمبودى احساس مى كنند و مى خواهند آن را جبران كنند و گمان مى برند جبران آن با تبختر و باد به غبغب انداختن است به اين است كه شانه ها را به عقب بيندازند، و چشمهايشان را به آسمان بدوزند، به كسى سلام نكنند يا جواب سلام كسى را ندهند. روانكاوان امروزى هم به اين مطلب رسيده اند. در حديثى از امام صادق(عليه السلام)نقل شده است:«ما مِنْ رَجُل تَكَبّرَ أوْ تجبر الاّ لِذِلَّه وَجَدَها فى نَفْسِهِ; هيچ كس تكبّر نمى كند مگر به سبب آن ذلّتى كه در درون جانش احساس مى كند»(13) اين همان عقده حقارت است كه از آن به ذلت تعبير شده است; مثلاً فرد در خانواده فقيرى پرورش يافته، خيال مى كند فقرعيب است، يا بى احترامى بعضى از پدرو مادرها به فرزندانشان باعث مى شود آن فرزند دچار كمبود شخصيت شود و از براى جبران آن، به تكبّر رو بياورد. يكى از مظاهر زشت دنياى ماشينى و صنعتى امروز، فرزندان نامشروع است كه در اروپا و آمريكا فراوان يافت مى شوند، مثلاً در انگلستان، نيم ميليون فرزند نامشروع متولد مى شود البته اين آمار چندين سال قبل است. همين افراد وقتى به جامعه پا مى گذارند، عامل بسيارى از جنايتها، كشتارها، سرقتها و... مى شوند. وقتى پرونده ها بررسى مى شود، مى بينيم كه درصد بسيارى از جانيان بزرگ، همين فرزندان نامشروع هستند.يكى از عوامل چنين اعمال زشتى، عقده حقارت است كه اينان در خود مى يابند. وقتى وى مى بيند ديگران پدر و مادر مشخصى دارند و پدر و مادر او مشخص نيست، احساس حقارت و كمبود در خود مى كند و همين سبب جنايتها و كشتارها و ... مى شود و از اين رو،اوّلاً: حسّ انتقامجويى در او شعلهور مى شود و مى گويد بايد از جامعه اى كه مرا بدين روز انداحته، انتفام بگيرم.ثانياً: براى اين كه به شهرت برسد و كمبود درونى اش را جبران كند.س: راه درمانش چيست؟ج: بايد اين خلاء و كمبود را پر كرد و بهترين راه آن، ايمان به خداست، ايمان به خدا به قلب انسان وسعت مى بخشد و وقتى شخص دريافت كه همه چيز از خداست و بنده از خود چيزى ندارد، ديگر مغرور نمى شود و در خود حقارت و كمبودى احساس نمى كند.ج ـ عامل ديگر، خودخواهى و حبّ ذات است انسان بايد خودش را دوست داشته باشد، چون اگر خودش را دوست نداشته باشد، به دنبال كارى نمى رود. امّا اگر حبّ ذات بى حساب و كتاب باشد و به افراط و تفريط بينجامد، به خودخواهى و خودبينى تبديل مى شود كه ديگر از خويشتن بين، انتظار خداجويى و خداخواهى نبايد داشت; زيرا اين تكبّر و خودپسندى كار را به جايى مى رساند كه گمان مى برد خدا همه فضايل را در وجود او گذاشته و ديگران بهره اى از آنها ندارند.راه درمان:بايد خوددوستى (=حبّ ذات) را متعادل كرد; زيرا از جمله نشانه هاى ايمان و حداقل برادرى اسلامى اين است كه «ان تحبّ لاخيك ما تحبّ لنفسك; هرچه را براى خود خواهى، براى ديگران هم بخواه»(14) مبادا خود را برتر از ديگران بدانى. به ما دستور داده اند در مورد بزرگتر از خود به نفس خود بگويد شايد بيشتر از من عبادت كرده است و در مورد كوچكتر اين گونه بينديشد كه شايد گناهش كمتر است. همت خود را يك درجه پايين تر از ديگران بدان. اگر خودپسند نبودى مسلّم خدا پسند مى شوى.امام مجتبى حسن(عليه السلام) به جنادة بن ابى سفيان فرمود:«اِذا أَرَدْتَ عِزّاًبِلا عَشيرَة،وَ هَيْبَةً بَلاسُلْطان ;فَاخْرُجْ مَنْ ذُلِّ مَعْصيبَةِ اللّه اِلى عِزِّ طاعَةِ اللّه; اى جناده اگر مى خواهى بى خويشاوند عزيز باشى و هيبت داشته باشى، از خوارى گناه الهى به عزّت اطاعت الهى داخل شو»(15)بندگى كن تا كه سلطانت كنند تن رها كن تا همه جانت كنندخوى شيطانى سزاوار تو نيست ترك اين خو كن كه انسانت كنندچون على، در عالم مردانگى سرد شو تا شاه مردانت كنندهمچو سلمان در مسلمانى بكوش اى مسلمان، تا كه سلمانت كنندحرص و آز:حرص و آز نيز نمى گذارد انسان حقايق را ببيند. انسانى كه مى تواند با اندكى بسازد و با مقدار كمى غذا سير شود، چه حاجتى به حرص زدن دارد؟حرص در روايات اسلامى:1ـ از امير مؤمنان على(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود:«بِئْسَ الرَّفيقُ الْحِرْصُ; حرص، بد رفيقى است»(16)2ـ در حديثى از امام صادق(عليه السلام)نقل شده كه فرمود: «أَغْنَى الْغِنى مَنْ لَمْ يَكُنْ لِلْحِرْصِ أَسيراً; بى نيازترين بى نيازى اين است كه كسى اسير حرص نباشد»(17)3ـ از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «ما فَتَحَ اللّهُ عَلى عَبْد بابَاً مِنْ أَمْرِالدُّنْيا، اِلاّ فَتَحَ اللّهُ عَلَيْهِ مِنَ الْحِرْصِ مِثْلَهُ; خداوند هيچ درى را به روى بنده اى نگشوده، مگر آن كه درى از حرص را مانند آن به روى او باز كرده است».(18)4ـ حرص و درمان آن و آفات آن در كلام امام صادق(عليه السلام):«لا تَحْرُصْ عَلى شَىء لَوْ تَرَكْتَهُ لَوَصَلَ اِلَيْكَ وَ كُنْتَ عِنْدَاللّهِ مُسْتَريحاً مَحْمُوداً بِتَرْكِه، وَ مَذْمُوماً بِاسْتِعْجالِكَ فى طَلَبِهِ، وَ تَركُ التَّوَكُّلِ عَلَيْه، وَالرِّضا بِالْقِسم; فَاِنَّ الدُّنْيا خَلَقَهااللّهُ تعالى: بِمَنْزِلَةِ الظِّل اِن طَلَبتَهُ أَتْعَبكَ وَلاتَلحَقُه أَبداً، وِاِنْ تَرَكْتَهُ تَبَعَكَ وَ أَنْتَ مُسْتَريحَ.»قال النبىّ: «اَلْحريصُ مَحْرُومٌ وَ هَوَ مَعَ حِرْمانِهِ مَذْمُومٌ فى أَىِّ شَىء كانَ، وَ كَيْفَ لا يَكُونُ مَحْرُوماً وَ قَدْ فَرَّ مِنْ وَثاقَ اللّه - عزّوَجَلَّ- و خالفَ قولَ الله تعالى ، حيث يقول:اللّه الّذى خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُم ثُمَّ يُميتُكُم ثُمَّ يُحيْيكُم»امام صادق(عليه السلام) فرمود: حريص مباش به چيزى كه اگر آن را ترك كرده و دنبال نكنى به تو مى رسد و در پيشگاه خداوند متعال در خوشى و آسايش فكرى بوده و مورد توجه و لطف او قرار خواهى گرفت و در صورتى كه از خود حرص نشان دادى از سه جهت نزد خداوند متعال مؤاخذه خواهى شد: شتاب و حرص در تحصيل چيزى كه نبايد شتاب كرد; ترك توكل در موردى كه بايد به خدا واگذاشت; عدم رضايت به داده و قسمت خدا، آگاه باش دنيا به مانند سايه است. همان طور كه سايه به تبع شخص پديد مى آيد و تابع انسان است و خواه ناخواه از انسان جدا نمى شود انسان نيز نبايد در پى و پيرو دنيا باشد. رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)فرمود:« سرانجام شخص حريص محروم مى شود» انسان حريص گذشته از محروميتى كه دارد از نظر پروردگار ناپسند است; زيرا بر خلاف دستور الهى رفتار كرده است.حضرت(عليه السلام) در ادامه مى فرمايد: «والحريص بين سبع آفات:فكرٌ يَضُرَّ بدَنَه و لا ينفعُه; و هَمٌّ لايَتِمَّ له أققصاه; وَتَعَبُ لا يَسْتَريح منه الاّ عندالموت و يكون عندالراحة أشدّ تعباً; و خوفٌ لا يُورثه الاّ عندالموت و يكون عند الرّاحة أشدّ تعباً;و تَعَبُ لا يَسْتَريح منه اِلاّالوقوعَ فيه; وحُزْنٌ قد كدَّر عليه عيشَه بلا فائدة; و حسابٌ لا مَخلَصَ له معه من عذاب اللّه ، الاّأن يعفوالله تعالى عنه، و عقابٌ لا مفرَّ له منه و لا حيلة.والمتوكّل على اللّه يُمسى و يُصبح فى كَنَفَ اللّه تعالى و هو منه فى عافية، و قد عجَّل اللّه له كفايتَه و هيّأ له من الدرجات ما اللّه تعالى به عليم; شخص حريص در مقابل هفت آفت و گرفتارى نگران است:1ـ حرص پيوسته كه موجب فكرهاى گوناگون و سبب ناراحتى بدن مى شود.2ـ شخص حريص براى هميشه در غم و عصّه است.3ـ شخص حريص هرگز خوشى و آسايش نداشته و هميشه در زحمت و فعاليت است. او از سختى خلاصى نمى يابد مگر هنگام مرگ.4ـ شخص حريص پيوسته در ترس و اضطراب است، زيرا حال رضا و تسليم و توكّل در دل او نيست.5 ـ شخص حريص به سبب نرسيدن به مقصود، پيوسته محزون است و بدون فائده و بى نتيجه اندوهناك مى شود.6ـ شخص حريص هميشه مشغول حساب و نقشه كشى بوده و فراغتى ندارد و در صورتى كه حركات و اعمال او بررسى و حساب شود، هرگز نخواهد توانست از محكوميت دفتر حساب و از گرفتارى محاسبه نجات يابد.7ـ شخص حريص در قيامت هيچ گونه راه فرار از عذاب جهنّم ندارد; زيرا به حكم و قسمت پروردگار متعال راضى نشده و بر خلاف وظيفه خود فعّاليت كرده، و از عهده وظايف و تكاليف خود برنيامده است.در مقابل حريص، متوكل است كه امور خود را به پروردگار متعال واگذاشته و او را در كارهاى خود وكيل قرار داده است، چنين شخصى براى هميشه در زير سايه حمايت و لطف خدا زندگى كرده و با كمال خوشى و آسايش تحت كفايت و كفالت او مشغول انجام وظيفه شده. و در جهان ديگر مشمول رحمت و توجه و عطوفت او قرار خواهد گرفت.گر جهان را پر دُر مكنون كنند روزى تو چون نباشد چون كنندبر سر هر لقمه بنوشته عيان كه فلان بن فلان بن فلانهين توكل كن ملرزان پا و دست رزق تو بر تو ز تو عاشق تر استدر پايان امام صادق(عليه السلام)فرموده است:«والحرصُ ماءُ تجرى فى منافذ غضب اللّه تعالى، و ما لم يُحرَم العبدُ اليقينَ لا يكون حريصاً، واليقينُ أرضُ الاسلام و سَماءُ الايمان; صفت حرص آبى است كه در مجارى غضب خداوند متعال جارى مى شود و در مواردى كه غضب و قهر خداوند متعال جريان مى يابد، حرص هم ظهور مى كند و تا كسى از يقين دور و محروم نشده است، به صفت حرص مبتلا نخواهدشد.ويقين سرزمين تسليم استولى ازمراتب آخر ايمان حساب مى شود».توضيح: حرص عبارت است از علاقه بيش از حد به امور مادى و منافع دنيوى، به طورى كه از حد اعتدال و ميزان صحيح و حدود وظايف الهى خارج گشته و فعاليتهاى ناروا و حركات بر خلاف عبوديت از او سر بزند. مسلّم است كه رحمت و لطف حق تعالى در مواردى كه عدالت و انجام وظايف عبوديت رعايت مى شود، ظهور پيدا مى كند و قهراً مواردى كه بيرون از مجارى عبوديت و اطاعت و عدالت و وظيفه باشد، مشمول غضب و قهر الهى واقع خواهد شد.گرت هواست كه معشوق نگسلد پيوند نگاه دار سر رشته تا نگه دارددلا معاش چنان كن كه گر بلغزد پاى فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد.(19)حسد:گاه حسد برادر به برادر باعث باعث مى شود كه عواطف برادرى را زير پا نهد و دست خود را به خون برادر بيالايد!نكته مهم اين است كه چگونه حسد آدمى را چنين در ورطه نابودى قرار مى دهد و اگر اين آتش درونى مهار نشود، هم ديگران را به آتش مى كشد و هم خود انسان را.اصولاً هنگامى كه نعمتى به ديگرى مى رسد و خود شخص از او محروم مى ماند، چهار حالت مختلف در او پيدا مى شود:1ـ آرزو مى كند همان گونه كه ديگران دارند، او هم داشته باشد، اين حالت را«غِبْطِه» مى خوانند و حالتى است پسنديده; چرا كه انسان را به كوشش سازنده اى وا مى دارد و هيچ اثر مخرّبى در اجتماع ندارد.2ـ دوست دارد آن نعمت از ديگران سلب شود و براى اين كار به تلاش برمى خيزد. اين، همان حالت بسيار ناپسند «حسد» است كه انسان را وا مى دارد بى آن كه تلاش سازنده اى در مورد خودش انجام دهد، به تخريب افراد ديگر بپردازد.3ـ آرزو مى كند خودش داراى آن نعمت شود و ديگران از آن محروم بمانند، و اين را «بُخل» و انحصارطلبى مى نامند كه انسان همه چيز را براى خود بخواهد و از محروميت ديگران لذت ببرد.4ـ دوست دارد ديگران در نعمت باشند، هر چند خودش در محروميت بسر ببرد و حتى حاضراست آنچه را دارد در اختيار ديگران بگذراد و از منافع خود چشم بپوشد و اين حالت والا را «ايثار» مى گويند كه يكى از مهمترين صفات برجسته انسانى است.حسد در روايات اسلامى:در احاديث اسلامى براى مبارزه با اين صفت زشت، تعبيرات تكان دهنده اى ديده مى شود به عنوان نمونه:1ـ از پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود: خداوند موسى بن عمران را از حسد نهى كرد و به او فرمود:«اِنَّ الْحاسِدْ ساخِطُ لِنعمى صادِ لِقَسَمى الَّذى قَسَمْتُ بَيْنَ عِبادى وَمَنْ يَكُ كَذلِكَ فَلَسْتَ مِنْهُ وَ لَيْسَ مِنِّى; شخص حسود در مورد نعمتهاى من بر بندگانم خشمناك است و از قسمتهايى كه ميان بندگانم قائل شده ام ممانعت مى كند، هركس چنين باشد نه او از من است و نه من از اويم».(20) 2ـ در همين كتاب از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود:«آَفَةُ الدّينِ الْحَسَدُ وَالْعُجْبُ وَالْفَخْرُ; آفت دين و ايمان سه چيز است: حسد و خودپسندى و فخرفروشى».(21) 3ـ باز در حديث ديگرى از همان امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «اِنَّ الْمؤْمِنَ يَغْبِطُ وَ لا يَحْسُدُ; وَالْمُنافِقُ يَحْسُدُ وَلايَغْبِطُ; مؤمن غبطه مى خورد و حسد نمىورزد و منافق حسد مىورزد و غبطه نمى خورد»(22) 4ـ از امير المؤمنين(عليه السلام)نقل شده است كه فرمود:«صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ; سلامتى بدن در اثر كم بودن حسداست»(23)5 ـ امام صادق(عليه السلام) فرمود: «اَلْحاسِدُمُضِّرٌ بِنَفْسِهِ قَبْلَ أنْ يُضِّرَ بِالْمَحْسُودِ; حسود پيش از آن كه به شخصِ محسود زيان برساند به خود ضرر مى زند»(24)6- حضرت على(عليه السلام) فرمود: «ما رَأيتُ ظالِماً أَشْبَهَ بِمَظْلُوم مِنَ الحاسِد; هيچ ستمگرى را شبيه تر به ستمديده از حسود نديدم»(25)7ـ از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «اِنَّ الْمُؤمِنَ يَغْبطُ وَ لا يَحْسُدُ، وَالْمُنافِقُ يَحْسُدُ وَ لايَغْبِطُ; مؤمن غبطه مى خورد و حسد نمىورزد، و منافق حسد مىورزد و غبطه نمى خورد»(26)8 ـ امير مؤمنان على(عليه السلام) فرمود: «اَلْحَسُودُ لايَسُودُ; حسود بزرگوار نمى گردد»(27)آثار سوء حسد در اجتماع:حسد سرچشمه بسيارى از نابسامانيهاى اجتماعى است از جمله:1ـ حسود تمام يا بيشتر نيروهاى بدنى و فكرى خود راـ كه بايد در راه پيشبرد اهداف اجتماعى به كار ببرد ـ در مسير نابودى و ويرانى آنچه هست صرف مى كند و از اين رو هم سرمايه هاى وجودى خود را از بين برده و هم سرمايه هاى اجتماعى را.2ـ حسد انگيزه قسمتى از جنايات دنياست و اگر عوامل و علل اصلى قتلها، دزديها، تجاوزهاو مانند آن را بررسى كنيم، خواهيم ديد عامل بسيارى از آنها حسد است و شايد براى همين است كه آن را به «شراره اى از آتش» تشبيه كرده اند كه مى تواند موجوديت حسود و يا جامعه اى را كه در آن زندگى مى كند، به خطر اندازد.يكى از دانشمندان مى گويد: حسد و بدخواهى از خطرناكترين صفات است، و بايد آن را به منزله موحشترين دشمنان سعادت تلقى كرد و در دفع آن كوشيد. جوامعى كه افراد آن را اشخاص حسود و تنگ نظر تشكيل مى دهد جوامعى عقب افتاده هستند; زيرا ـ همان طور كه گفتيم ـ حسود هميشه مى كوشد تا ديگران را به عقب بكشد و اين درست بر خلاف روح تكامل و ترقى است.3ـ از همه اينها گذشته، حسد اثرات نامطلوبى بر جسم و سلامت انسان مى گذارد و افراد حسود معمولا افرادى رنجور و از نظر اعصاب و دستگاههاى مختلف بدن، غالبا ناراحت و بيمارند; زيرا امروز اين حقيقت مسلم شده كه بيماريهاى جسمانى در بسيارى از موارد عامل روانى دارند و در طب امروزى بحهاى مشروحى تحت عنوان بيماريهاى «روان تنى» به وجود آمده است كه به اين قسمت از بيماريها اختصاص دارد.جالب اين كه در روايات پيشوايان اسلام روى اين موضوع تكيه شده است: در روايتى از على(عليه السلام) مى خوانيم: «صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَد; تندرستى از كمى حسد است»(28) و در جاى ديگر مى فرمايد: «اَلْعُجْبُ لِغِفْلَةِ الْحِسادِ عَنْ سَلامَةِ الاَْجْساد; عجيب است كه حسودان از سلامت جسم خود بكلى غافلند»(29) حتى در پاره اى از احاديث مى خوانيم كه، حسد پيش از آن كه به محسود زيان برساند به حسود ضرر مى زند، و تدريجا او را مى كشد.4ـ از نظر معنوى حسد نشانه كمبود شخصيت و نادانى و كوتاه فكرى و ضعف و نقص ايمان است; زيرا حسود در واقع خود را ناتوانتر از آن مى بيند كه به مقام محسود و بالاتر از آن برسد و لذا مى كوشد كه محسود را به عقب برگرداند، به علاوه او عملا به حكمت خداوند ـ كه بخشنده اصلى اين نعمتهاست ـ معترض است و در مورد اعطاى نعمت به افراد از طرف خداوند ايراد دارد، و لذا در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «اَلْحَسَدُ اَصْلُهُ مِنْ عُمْى الْقَلْبِ وَالْجُحُودِ لَفَضْلِ اللّهِ تَعالى وَ هُما جَناحانِ لِلْكُفْر; وَبِالحَسَدِ وَقَعَ اِبْنُ آدَمَ فِى حَسْرَةِ الاَبَدِ وَ هَلَكَ مُهْلكاً لا يَنْجُو مِنْهُ اَبَدا; حسد و بدخواهى از تاريكى قلب و كوردلى است و از انكار نعمتهاى خدا به افراد سرچشمه مى گيرد، و اين (كوردلى و ايراد بر بخشش خدا) دو بال كفر هستند. به سبب حسد بود كه فرزند آدم در حسرتى جاودانى فرو رفت و به هلاكتى افتاد كه هرگز از آن رهايى نمى يابد».(30) قرآن مجيد در سوره مائده، آيه 27 مى گويد: «نخستين قتل و كشتارى كه در روى زمين واقع شد عامل آن حسد بود».على(عليه السلام) در نهج البلاغه خطبه 86 مى فرمايد: «ان الحسد يأكل الايمان كما تأكل النار الحطب; حسد تدريجا ايمان را مى خورد همان طور كه آتش هيزم را تدريجا از بين مى برد».زيرا شخص حسود اندك اندك سوء ظنش به خدا و حكمت و عدالت او بيشتر مى شود و همين سوء ظن او را از وادى ايمان بيرون مى كشد.زيانهاى معنوى و مادى، فردى، اجتماعى حسد فوق العاده زياد است و آنچه گفتيم در حقيقت فهرستى از آن به شمار مى رود.(31)البته نكته مهم اين است كه حسد گاهى در شكل هدف منعكس مى شود و آب و رنگ دينى به آن مى دهد.(32)عيب بزرگ گناهان، حجاب بودن آنهاست. وقتى حجاب شد، انسان نمى تواند قضاوت كند و وقتى قادر به قضاوت نبود گويى كه انسان ديوانه مى شود و دست به هر عملى مى زند. حضرت على(عليه السلام) در خطبه قاصعه تعبير بسيار مهمى دارند كه به آن اشار شد.اگر نگاه كنيد در مى يابيد كه بسيارى از جنگها، دزدى ها و تجاوزها، از همين سه گناه(تكبر، حسد، حرص) نشأت گرفته است.پي نوشت : 1.تفسير نمونه، ج 20، ص 81.2.سفينة البحار، ج 2، ص 458، ماده(كبر)3. تفسير نمونه، ج 4، ص 106.4. بحارالانوار، ج 77، ص 35.5. بحارالانوار، ج 73، ص 234.6. بحارالانوار، ج 73، ص 225.7. بحارالانوار، ج 74، ص 167.8. بحارالانوار، ج 73، ص 231.9. غرر الحكم، ص 627.10. بحارالانوار، ج 73، ص 219.11.لقمان (31)، آيه (27)12.صافات (27)، آيه (6)13.بحارالانوار، ج 73، ص 225.14. بحارالانوار، ج 73، ص 168.15.بحارالانوار، ج 44، ص 129.16.غررالحكم،ص341.17.بحارالانوار،ج73،ص23.18.بحارالانوار،ج73،ص 16.19.«مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه با تلخيص و تصرف، ص 129ـ133»20.در اصول كافى(ج 2، ص 307)21.همان مدرك 22.تفسير نمونه، ج 9، ص 326ـ327.23. بحارالانوار، ج 73، ص 256.24. بحارالانوار، ج 73، ص 255.25. بحارالانوار، ج 73، ص 256.26. بحارالانوار، ج 73، ص 250.27. مستدرك الوسايل، ج 12، ص 328.28. بحارالانوار، ج 73، ص 256.29. بحارالانوار، ج 73، ص 256.30. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 327.31. تفسير نمونه، ج 3، ص 423ـ 425.32. تفسير نمونه، ج 1، ص 401.منبع: پایگاه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 370]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن