تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):از دنیای شما سه چیز محبوب من است: 1- تلاوت قرآن 2- نگاه به چهره ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826596417




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

توبه


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
توبه
توبه سیر و سلوک الی الله درجات و مراتب گوناگونی دارد که باید یکی پس از دیگری پیموده شود؛ اما پیش از پیمودن آن مراحل باید با توبه مانع را برداشت. اولین مرحله از منع زدایی برای سالکان راه، گناه زدایی است؛ چون گناه نه تنها مایه ی ورود به جهنم است، بلکه مانع انجام کار خیر در دنیا نیز خواهد شد.امام صادق (علیه السلام) می فرماید: اثر گناه این است که انسان را از عبادت، محروم می کند . گاهی انسان، در روز به گناهی مبتلا می شود و بر اثر آن از شب زنده داری و نماز شب محروم می گردد؛ گناه در کارهای خیر، مانند کارد تیز در گوشت اثر دارد: «إن الرجل لیذنب الذنب فیحرم صلاة اللیل و إن عمل اسیی أسرع فی صاحبه من السکین فی اللحم» (محاسن برقی، ج1، ص205). همان گونه که کارد در گوشت نفوذ کرده، آن را قطعه قطعه می کند، گناه نیز اطاعت را قطعه قطعه می کند. البته گاهی انسان، گناه می کند و با کار خیر و اطاعت، آن گناه را ترمیم می کند، ولی این در صورتی است که روح ایمانی شخص، قوی و آن گناه، ضعیف باشد؛ اما در حال عادی برای توده ی مردم، گناه مانع انجام کار خیر می شود. در نتیجه خود گناهرشد می کند و آنگاه نه تنها برکات معنوی بلکه برکات مادی هم از انسان گرفته می شود.آنچه در قرآن کریم آمده است: (ولو أن أهل القری امنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والأرض ولکن کذبوا فدخذناهم بما کانوا یکسبون) (سوره س اعراف، آیه ی96)، این دو مطلب را به همراه دارد و یک نوع تلازم وجودی و عدمی را بازگو می کند؛ یعنی، بین ایمان و تقوا از یک سو و بین نزول برکات الهی از سوی دیگر، تلازم وجودی و بین ترک تقوا از یک سو و بین قطه رحمت و برکات الهی از سوی دیگر تلازم عدمی برقرار است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: خداوند هر سال باران را به اندازه ی لازم می فرستد، ولی اگر مردم سرزمینی، تبهکار باشند، دستور می دهد که این باران در مناطقی فرو بریزد که به حال آنها سودمند نباشد: «ما من سنة أقل مطرا من سنة ولکن الله تعالی یضعه حیث یشاء، إن الله تعالی إذا عمل قوم بالمعاصی، صرف عنهم ما کان قدره من المطر فی تلک السنة إلی غیرهم و إلی الفیافی و البحار والجبال....» (محاسن برقی، ج1، ص207) سرباز شیطانشیطان، نخست، مأموریت دارد در حد وسوسه عده ای را به گناه دعوت کند؛ اما اگر انسان دعوت او را پذیرفت و به گناه آلوده شد، بهتدریج مسموم می شود و تحت ولایت او قرار می گیرد و شیطان در جهاد اکبر بر او پیروز می شود و در نتیجه او را جزو ستاد و سپاه خود قرار می دهد؛ چنانکه در قرآن آمده است: (وأجلب علیهم بخیلک و رجلک)(سوره ی اسراء، آیه ی 64).بر اساس همین بیان قرآنی، امام صادق (علیه السلام) درباره ی گناهکاران می فرماید: «إذا أخذ القوم فی معصیة الله فإن کانوا رکبانا، کانوا خیل إبلیس وإن کانوا رجالة کانوا من رجالته» (محاسن برقی، ج1، ص206)؛ آنان اگر سوارند، از واحدهای سواره نظام شیطان و اگر پیاده اند، از واحدهای پیاده نظام او هستند. از همه بدتر، عالم بی عمل است؛ قرآن کریم می فرماید: (یا أیها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون* کبر مقتا عندالله أن تقولوا ما لا تفعلون) (سوره ی صف، آیات 2-3)؛ مقت و عذاب خدا نسبت به عالم بی عمل و واعظ غیر متعظ، زیاد است. چنانکه در حدیث نورانی امام باقر (علیه السلام) آمده است: کسی که مردم را به عدالت و فضیلت تقوا دعوت کند و خود، عادل نباشد، حسرتش در قیامت، زیاد و مشمول آیه ی: (یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله) (سوره ی زمر، آیه ی 56) است و اظهار تأسف می کند که چرا من در مورد فرمان خدا تقصیر و کوتاهی کردم: «إن أشد الناس حسرة یوم القیامة الذین و صفوا العدل ثم خالفوه و هو قول الله ...» (محاسن برقی،ج1، ص212).حجاب گناهدر تطبیق و تفسیر گناه با دقت و تأمل بیشتر، معانی لطیف تری نصیب انسان می شود. به گونه ای که مکروهات و حتی مباحات را هم گناه، تلقی می کند؛ البته نه گناهی که مایه ی سقوط از عدالت فقهی و سقوط در جهنم باشد؛ بلکه به این معنا که اگر آن را انجام بدهد و به آن مبتلا شود، از فضایل عقلی، محروم می شود. چنین انسانی گاهی فضایل را هم حجاب می داند؛ نه برای این که اینها شرعا نارواست؛ بلکه چون رؤیت و سرگرمی به اینها نمی گذارد انسان به «أم الفضائل» راه پیدا کند و به طور کلی هر مرتبه ی پایین نسبت به عالی، حجاب می شود تا به اسماء و اوصاف الهی برسد که در آن جا سخن از حجاب نوری است.توبه عام و خاصتوبه در لغت به معنای رجوع است؛ وقتی «بنده» به مولای خود بر می گردد، می گویند «توبه» کرده است. ذات اقدس اله در قرآن کریم به همه ی مؤمنان دستور توبه می دهد: (و توبوا الی الله جمیعا أیه المؤمنون لعلکم تفلحون) (سوره ی نور، آیه ی 31)؛ یعنی، ای مؤمنان! به سوی حق توبه کنید تا فلاح و رستگاری، نصیب شما بشود. توبه چوه به معنای رجوع است، گاهی رجوع از معصیت به اطاعت، گاهی رجوع از مخالفت به موافقت، گاهی رجوع از «ترک اولی» به «اولی» و گاهی رجوع از غیر خدا به خداست.مرحله ی اول توبه که توبه عمومی و به اصطلاح، «توبه عوام» است آن است که انسان معصیت کار از تبهکاری خود دست بردارد. گناهکار اگر چه عالم باشد، در حقیقت از« عوام» به شمار می آید. چون «عوام» در این جا در مقابل «علما» نیست؛ بلکه در مقابل «عقلا» است. بنابراین، کسی که اهل گناه باشد، عامی است گرچه تحصیل حوزوی یا دانشگاهی داشته باشد. به هر تقدیر، توبه عوام آن است که از گناه بپرهیزند؛ اما توبه خواص، پرهیز از «ترک مستحب و اولی» است؛ یعنی، اگر بعضی از امور مستحب مانند نماز شب و صدقه ی اول ماه را ترک کرده باشد از آن توبه کند و از این رقیقتر آن است که انسان از ترک کاری که مستحب شرعی نیست ولی محبوب ارشادی است توبه کند و از اینها رقیقتر هم آن است که او هیچ خلافی نکند، بلکه همه ی احکام الهی را بشناسد و انجام دهد، ولی در عین حال از توجه به ما سوی الله توبه کند که بعد از توضیح داده می شود.توبه و ترمیم گذشتهپس، توبه ی افراد عامی به این است که مستحب را بشناسند و انجام بدهند و حرام و مکروه را بشناسند و انجام ندهند و نسبت به گذشته جدا پشیمان باشند و آن را ترمیم کنند و نسبت به آینده هم عزم قطعی بر ترک خلاف داشته باشند که البته ترمیم گذشته، کار آسانی نیست؛ زیرا ترمیم تنها به پشیمانی از گذشته ی زشت، نیست، بلکه حقوق فراوانی دارد که آنها را هم باید ترمیم کرد و آن این است که اگر کسیدر گذشته، کار بدی کرده، اگر آن کار، حق الله باشد، به دو شخص و اگر حق الناس باشد، به سه شخص ظلم کرده است:1- کسی که حق، ابرو یا مال او تلف شده و از بین رفته است.2- امر خدا که اطاعت نشده؛ چون خدا تضییع حقوق دیگران را تحریم کرده است.3- خود گناهکار؛ زیرا او با این کار، روح خویش را آزرده و به آن آسیب رسانده است و با توجه به این که روح و بدن، چند صباحی مجاور و همسایه ی همند ولی به تدریج، روح همسایه ی خود را ترک و به دیار خود سفر می کند، بنابراین، بدن نباید بر اثر اشتیاق به لذایذ، همسایه ی خود را آزرده خاطر کند؛ اما ترمیم حق دیگران چندان دشوار نیست، ولی تأمین رضای الهی و تطهیر قلب آلوده کار آسانی نیست.شستشوی دل کار دشواری است؛ از این رو در ادعیه، به ما آموخته اند تا بگوییم: «اللهم طهرنی فیه من الدنس والاقذار» (مفاتیح الجنان، دعای روز 13ماه رمضان)؛ پروردگارا! ما را از پلیدیها و آلودگیها پاک کن، یا بگوییم: «اللهم اغسلنی فیه من الذنوب و طهرنی فیه من العیوب» (مفاتیح الجنان، دعای روز 23ماه رمضان)؛ خدایا! ما را از گناهان و عیبها، شستشو بده.ما باید این حقیقت را دریابیم که گناه واقعا چرک است و روح را تیره می کند. انسان بر اثر گناه، نه خواب خوبی دارد تا در رؤیا معرفتی نصیب وی شود و نه بیداری خوبی دارد تا بتواند علم درستی را کشف و تعلیم صحیحی را نصیب دیگران کند. بنابراین، اگر روح تیره شود، بسیاری از اسرار از او نهفته است. روحی که خدا آن را منبع الهام قرار داده و به ان سوگند یاد کرده است: (ونفس وما سویها* فالهمها فجورها و تقویها) (سوره ی شمس، آیات7-8)، چنانکه به خورشید، ماه، روز، شب، آسمان و زمین سوگند یاد کرده است: (والشمس وضحها* والقمر اذاتلها* والنهار اذا جلها* واللیل اذا یغشها* والسماء ومابنها* والارض و ما طحها) (سوره ی شمس، آیات1-6)؛ همان گونه که خورشید و تابش آن، ماه و فروزش آن، روشنایی روز، تاریکی شب و برپایی آسمان و زمین، از سوی ذات اقدس اله اموری دایمی است، الهام به نفس از ناحیه ی او نیز دائمی است، ولی شنونده ی این صدا کم است؛ زیرا ما از خودمان آن قدر صدا به گوش جانمان می رسانیم که صدای حق شنیده نمی شود، وگرنه او همواره با جان ما سخن می گوید.توبه ی اخصاما توبه ی«اخص» توبه از توجه به غیر خداست؛ چنانکه پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم فرمود: «إنه لیغان علی قلبی و إنی لأستغفر بالنهار سبعین مرة» (بحار، ج25، ص204). گاهی انسا در صحنه ی قلب خود، نوعی گرفتگی مشاهده می کند، مثل این که ابری فضای دل را پوشانده است و نمی داند چگونه آن را بزداید. از این رو به فکر می افتد تا در مزرعه یا در پارکی قدم بزند؛ در کنار رودی بنشیند و یا با دوست خود سخن بگوید. آنگاه خیال می کند آن ابر، برطرف شده است؛ در حالی که چنین نیست و آن ابر غلیظ شده و جلو دید او را گرفته است و دیگر تشخیص نمی دهد که در فضای تیره زندگی می کند. گاهی انسان خیال می کند که با جلسات انس و فکاهیات، ابر زدایی یا غبارروبی می شود؛ در صورتی که چنین نیست.پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم می فرماید: من در هر روز هفتاد بار استغفار می کنم؛ یعنی «خلیفة الله» و «انسان کامل»، هر روز هفتاد بار استغفار می کند که مبادا این ابرها فضای دل را بگیرد. البته استغفار برای انسان کامل در حقیقت، «دفع» است نه «رفع»؛ او استغفار می کند تا ابر، جلو دید دل را نگیرد؛ نه این که بخواهد ابرهای موجود را بر طرف کند؛ زیرا توجه به غیر خدا مانند توجه به فرشته ها یا توجه به خود وحی یا نبوت، حجاب است و به فرموده ی مرحوم سید حیدر آملی اگر پیامبران به مقام شامخ رسالت، نبوت، خلافت و یا ولایتشان توجه بکنند، این خود، حجاب است(جامع الأسرار،ص27). زیرا محضر امن خدا جز شهود او چیز دیگری را نمی پذیرد. بنابراین، همواره استغفار انبیا برای این است که آنان این گونه از توجهات را دفع کنند.کمیت و کیفیت توبهتوبه، کمیت و کفیتی دارد. کمیت توبه آن است که قرآن کریم به همه ی مؤمنان دستور آن را می دهد: (توبوا الی الله جمیعا دیها المؤمنون) (سوره ی نور، آیه ی 31)؛ و کیفیتش هم عبارت از «نصوح» یعنی خالص بودن است که در این زمینه نیز قرآن کریم می فرماید: (یا ایها الذین امنوا توبوا الی الله توبة نصوحا) (سوره ی تحریم، آیه ی 8). اگر توبه، فراگیر باشد و انسان از همه ی خلافها توبه کند و نصوح یعنی خالص باشد، آنگاه لغزشهای گذشته بخشوده می شود و انسان تائب به منزله ی بی گناه استک «التائب من الذنب کمن لا ذنب له» (بحار؛ج6، ص21و 41)هماهنگی تشریع و تکوینقرآن کریم، راههای تشریع را همانند راههای تکوینی، به صورت باز و مبسوط بیان می کند؛ یعنی راهی را که انسان بدون اختیار باید در نظام تکوین طی کند، مشابه و معادل آن را به او ارائه می کند تا از راه صحیح و با اختیار خود در نظام تشریع طی کند؛ مثلا، یکی از راههایی که در نظام تکوین، هر انسانی آن را طی می کند رجوع به خداست؛ انسان بداند یا نداند و بخواهد یا نخواهد با مرگ، به سوی خدا رجوع می کند و (إنا الله و إنا الیه راجعون) (سوره ی بقره، آیه ی 156)، اصل کلی حاکم بر حیات بشری است؛ همان گونه که (کل نفس ذائقة الموت) (سوره ی آل عمران، آیه ی 185)، اصل حاکم بر همگان است.برای این که انسان، قبل از مرگ «طبیعی» به «مراجعه ارادی، رجوع کند قرآن کریم راههای تهذیب روح را از نظر تشریع، تبیین کرده است. «توبه» و «انابه» نوعی مرگ و رجوع است. کسی که توبه می کند، در حقیقت از شهوت و غضب می میرد و آنها را ـاماته» می کند و می میراند. اماته ی شهوت و غضب، همان تعدیل این دو خوی سرکش است. اگر چنین شد، انسان از شهوت و غضب و همچنین جهل می میرد و برای این که این راه را ادامه دهد و به صرف مرگ شهوت و غضب، اکتفا نکند، می کوشد آنچه را که عقل دستور می دهد همان را بفهمد و عمل کند؛ یعنی از لذایذ عقلی، طرفی ببندد. از سوی دیگر، رجوع تکوینی، مراتب و درجاتی دارد: برخی تا به اوج رجوع می رسند و برخی دیگر در وسط راه می مانند؛ مانند، آبها که به ابر و آنگاه به باران تبدیل می شود و دوباره به دریا برمی گردد؛ اما آبهایی که به دریا برمی گردد بر دو گونه است؛ قسمتی از آنها در نهرهای کوچک به سمت دریا حرکت می کند و چون فشار و شتاب ان زیاد نیست، در کرانه ها به دریا ملحق می شود و آن قدرت را ندارد که به عمق دریا راه پیدا کنند، ولی رودخانه های بزرگ خروشان است و هنگامی که به دریا می رسد، آبهای کنار دریا را می شکافد و خود را تا به عمق دریا می رساند.بازگشت انسانها به «لقاء» خدا هم چنین است؛ گرچه همه ی انسانها به لقای حق بار می یابند: (یا أیها الانسان إنک کادح إلی ربک کدحا فملاقیه) (سوره ی نور، آیه ی 31)، اما معنای «لقاءالله»، این نیست که همه به مرحله ی 0دنی فتدلی* فکان قاب قوسین أو أدنی) (سوره ی نور، آیه ی 31)، برسند. در مرگ و رجوع طبیعی، همگان یکسان نیستند؛ چنانکه در مرگ و رجوع اختیاری نیز چنین است و از این رو بین تائب و منیب فرق گذاشته اند و انابه را بالاتر از توبه دانسته اند. گاهی انسان از معصیت و مخالفت به اطاعت و موافقت رجوع می کند و گاهی از دیدن غیر حق به دیدن حق رجوع می کند ودر این حالت دوم به چیزی جز حق علاقه نخواهد داشت و این رجوع تام است. بنابراین، همان گونه که رجوع، در نظام تکوین درجاتی دارد، در نظام تشریع نیز درجاتی دارد که از توبه، شروع و به مراحل عالی انابه ختم می شود.فرار به سوی قلعه ی امندر رقرآن کریم از رجوع و هجرت انسان به سوی خدا به «فرار» نیز تعبیر شده، می فرماید: (ففروا إلی الله) (سوره ی ذاریات، آیه ی 50)؛ به طرف خدا فرار و هجرت کنید. بیش از یک قلعه امن در عالم نیست و آن قلعه ی امن همان توحید است و انسان برای این که از گزند حوادث درون و بیرون برهد باید به طرف قلعه ی امن فرار کند. دستور فرار به سوی خدا، متوجه همه حتی معصومین (علیهم السلام) است و اختصاص به مشرکان، اهل کتاب و مسلمانان عادل یا فاسق ندارد. البته آنها که خیلی دورند باید خیلی تلاش کنند تا خودشان را نزدیک کنند و کسانی که در قلعه ی امن توحید هستند خیلی باید تلاش کنند تا خودشان را به آن هسته مرکزی قلعه ی امن برسانند.فرار به طرف خدا چندین درجه و مرحله دارد. جاهلان باید از جهل به علم فرار کنند و احکام و حکم الهی را فرا گیرند و وقتی از جهل رهیدند و به علم رسیدند، باید از علم حصولی و مفهومی فرار و به علم شهودی و حضوری راه پیدا کنند و هنگامی که از علم حصولی به علم شهودی راه یافتند؛ یعنی معلومشان، مشهود شد و «علم الیقین» آنان، «عین الیقین» شد، باز هم این فرار را ادامه دهند تا این که چیری را جز حق، مشاهده نکنند (وحدت شهود، نه وحدت وجود).روزی سلمان (رحمة الله علیه) از قبرستانی عبور می کرد. پس از سلام به مردگان آن گورستان، از انان پرسید: آیا شما می دانید که امروز، جمعه است؟ پس از آن، در عالم رؤیا یکی از مردگان قبرستان را دید و سلمان گفت: اری ما می دانیم امروز، جمعه است؛ زیرا روز جمعه پرندگان ذکر مخصوصی دارند (بحار،ج101، ص279). بنابراین، جهان و انسان موجود هستند و حمد آنان نیز هست؛ اما انسان «حامد» به ما سوای حق، توجهی ندارد و «ندیدن» غیر از «نبودن» است. این مرحله ی نهایی «فرار الی الله» در بخش علمی است.مقام عمل عم مراتبی دارد که عبارت است از فرار از معصیت به اطاعت، فرار از اطاعت بردگانه و تاجرانه (اطاعت برای تری از جهنم یا شوق به بهشت) به اطاعت شاکرانه و عاشقانه (اطاعت برای شکر و محبت خدا)، و از این مرحله هم فرار کردن و اطاعت و شکر و محبت را هم ندیدن و فقط غرق در شهود محبوب شدن. البته مراحل پایانی بخش عمل با بخشهای علم یکی می شود؛ یعنی، پایان عمل همان شهود است؛ عمل تمام شدنی است، ولی علم و معرفت حق، پایان ناپذیر است. تکیه گاهی مطمئنمهمترین راهی که قرآن برای نزاهت روح فرا راه سالکان کوی لقای حق ارائه می کند این است که سالک از شهود غیر خدا مبرا و تائب شود. حکم خدا این است که از غیر خدا کاری ساخته نیست؛ چنانکه در سوره ی «قصص» می فرماید: (کل شیء هالک إلا وجهه له الحکم و إلیه ترجعون) (سوره ی قصص، آیه ی 88)؛ هر چیزی جز خدا و وجه او، «هالک» است و اگر هلاکت آن، امروز برای افراد عادی، روشن نیست، فردا که پیشگاه حقیقت، ظاهر می شود برای همگان مشهود خواهد شد.خدای سبحان از این که در این کریمه، یک قضیه ی سلبی، یعنی (کل شیء هالک إلا وجهه) را ذکر می کند، می فرماید: (له الحکم)؛ اگر غیر خدا هالک است، پس حاکم نیست و اگر حاکم نبود، هیچ کس تحت حکومت او نیست و اگر باید به محکمه ی حاکم، مراجعه کرد و غیر از خدا احدی حاکم نیست، پس باید به محکمه ی خدا رجوع کرد. از این رو می فرماید: (وإلیه ترجعون) و این، مهمترین عامل نزاهت و آرامش روح است.علت نا آرامی افراد عادی آن است که به چیزی تکیه می کنند که خود تکیه گاهی ندارد. به همین جهت به عنوان ضربالمثل می گویند: «الغیق یتشبث بکل حشیش»؛ انسان غرق شده، یه هر گیاهی تکیه می کند و دست می اندازد تا نجات پیدا کند؛ زیرا خیال می کند آن گیاه، در دریا ریشه دارد و قوی است. کسانی که در محبت دنیا غرق شدند، دست و پا می زنند و هر لحظه، احساس خطر می کنند و به این و آن متمسک می شوند و به زرق و برقها تکیه می کنند تا از اضطراب برهند، ولی نمی توانند.این که مردان الهی مطمئنند برای آن است که به حق متکی هستند و حق، ثابت مطلق است: (ذلک بأن الله هو الحق) (سوره ی حج، آیه ی 62). برای رسیدن به این مقام والا، باید از هر گناهی توبه کرد. انسان گناهکار، شرمنده است؛ زیرا با این که چیزی مانع قدرت خدا نبود، خداوند به او مهلت داد تا گناه کند و فورا او را کیفر نکرد و آبروی او را هم نزد دیگران نبرد.اگر چنین حالتی برای انسان رخ دهد، از گناه پشیمان می شود و این اولین قدم است. آنگاه سعی می کند گناه نکند و گناه گذشته را جبران کند و اگر همین راه را ادامه دهد، به جایی می رسد که دیگر نام گناه را بر لب جاری نمی کند و یاد گناه را در دل خطور نمی دهد و آنگاه که به بارگاه خداوند بار می یابد، اصلا توجه به این ندارد که فبلا گناه کرده است، چنانکه بهشتیان بعد از ورود به بهشت، گناهان گذشته را به خاطر نمی آورند؛ زیرا همین تذکر گناه، خود شرم آفرین است و در بهشت هیچ اندوه و شرمی نیست. /خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 420]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن