محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845630283
ضرورت و رسالت دين
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ضرورت و رسالت دين نويسنده:على ربانى گلپايگانى در اين مقاله دو مساله از مسايل دينشناسى بررسى خواهد شد; يكى مساله ضرورت دين، يعنى اينكه از ديدگاه كلامى و با نگاهى انسان شناختى و توحيدى دليل برلزوم دين براى بشر چيست؟. و ديگرى مساله رسالتيا قلمرو دين; يعنى دين دركدام حوزه از حوزههاى مربوط به حيات انسان ايفاى نقش مىكند؟ قلمرو هدايت دين تاكجاست؟ رسالت هدايتى دين چيست؟. ارتباط وثيق اين دو مساله را مىتوان توجيه معقولى براى طرح و بررسى آن دو در يك مقاله بهشمار آورد. 1. چرا بشر به دين نياز دارد؟ آيا بشر از ايننظر كه داراى حيات طبيعى و غريزى است، به دين نياز دارد؟ آيا انسان از اين نظر كه داراى حيات فكرى و عقلى است، به دين نياز دارد؟ آيا بشر از اين نظر كه زندگى فردى دارد، دين مىخواهد؟ آيا انسان از اين نظر كه زندگى اجتماعى دارد، دين مىخواهد؟ آيا بشر از اين نظر كه با آفريدگار خود رابطهاى آگاهانه و آزادانه دارد،نيازمند دين است ؟ آيا انسان براى حيات دنيوى خود، به رهبرى دين نيازمنداست؟ آيا بشر براى حيات اخروى خود، به رهبرى دين نيازمند است؟. و آيا...؟ دين و هدايت از مطالعه آيات قرآن بهدست مىآيد كه دين نوعى هدايت است. چنانكه مىفرمايد: فاما ياتينكم منى هدى فمن تبع هداى فلاخوف عليهم ولاهم يحزنون (1) اگر از جانب من هدايتى براى شما آمد، پس آنكس كه هدايت مرا پيروى كند، بر آنان بيمى نيست و نهآنان محزون خواهد بود. نظير اين آيه در آيه123 سوره طه نيز آمده و در آن آيه نتيجه پيروى از هدايت الهى را مصونيت از گمراهى و بدبختى (ضلالت و شقاوت) دانسته است. اين دو آيه پس از آيات مربوط به خلقت آدم و خروج او از بهشت و هبوط به زميناست، از اينجا روشن مىشود كه مقصود از هدايت، هدايت غريزى و حتى هدايت عقلى نيست ، بلكه هدايت شرعى و دينى است كه از طريق وحى تشريعى به آدم و نسل او خواهدرسيد. در جاى ديگر فرموده است: قل اننى هدانى ربى الى صراط مستقيم دينا قيما مله ابراهيم حنيفا و ما كان منالمشركين. (2) بگو به درستى كه پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده است وآن دينى استوار (يعنى) آيين حنيف ابراهيم است; او از مشركان نبود. چنان كه كتابهاى آسمانى چون تورات و انجيل و قرآن به عنوان كتب هدايت توصيفشدهاند، روشن است كه اين كتب، مشتمل بر عقايد و احكام و آداب دينى بودهاند. درباره قرآن مىفرمايد: شهر رمضان الذى انزل فيه القران هدى للناس ... (3) ماه رمضان كه قرآن براى هدايت مردم در آن نازل گرديد. و درباره تورات و انجيل مىفرمايد: وانزل التوراه والانجيل من قبل هدى للناس. (4) قبل از اين، تورات و انجيل را براى هدايت انسانها نازل كرد. بنابراين، دين، رسالت هدايت بشر را برعهده دارد. هدايت و اختيار هدايت دينى بر پايه اختيار استوار است، چنانكه اختيار با عقلو اراده عقلانى ملازمه دارد، از اين روى، به عنوان اصلىترين شرط تكليف دينىشناخته شده است، و هم از اين روى است كه موجوداتى كه از عقل و اختيار بهرهاى ندارند، تكليف دينى نيز ندارند، رابطه هدايت دينى با اختيار در آيات بسيارى از قرآن بيان شده است كه دو نمونه را يادآور مىشويم: انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتليه فجعلناه سميعا بصيرا اناهديناهالسبيل اما شاكرا و اما كفورا. (5) ما انسان را از نطفهاى مختلط آفريديم، آنگاه او را شنوا و بينا ساختيم ، ما راه را به او نشان داديم ، يا شكرگزار استيا كفران كننده. و قلالحق من ربكم فمن شاء فليومن و من شاء فليكفر. (6) بگو (آنچه بر من وحىگرديده و من آن را بر شما تلاوت نمودهام) حق و از جانب پروردگار است; پس هر كس مىخواهد ايمان آورد، و هر كس مىخواهد كافر شود. هدايت و معرفت بديهى است هدايتشرايط و مقدماتى دارد كه معرفت از مهمترين و اساسىترين آنها است ، يعنى انسان براى آنكه از هدايت دينى بهرهمند گردد بايد ازجهانبينى استوارى برخوردار باشد. اين جهانبينى از اضلاع و ابعاد زير تشكيل مىگردد: 1. شناختخدا و صفات جمال و جلال او; 2. شناخت جهان و غايتخلقت آن; 3. شناخت انسان و غايت آفرينش او; 4. شناخت راه وصول به غايتخلقت ; 5. شناختشرايط ووسايل لازم براى پيمودن اين راه و شيوه تحصيل آنها; 6. شناخت موانع و خطرهاى راهو شيوه مبارزه با آنها. مطالب ياد شده كه با تحليل و تحقيق عقلى نيز قابل اثبات و تبيين است، از آياتو روايات به روشنى استفاده مىشود. قرآن كريم در آيات مربوط به بعثت از تعليمكتاب و حكمتبه عنوان يكى از وظايف پيامبر اكرم(ص) ياد كرده مىفرمايد: يتلوا عليهم اياته و يزكيهم و يعلمهمالكتاب والحكمه. (7) پيامبر اسلام، آيات الهى را بر مردم تلاوت كرده آنان را تزكيه مىنمايد، و كتاب و حكمت را به آنان مىآموزد. تقدم تزكيه بر تعليم از باب تقدم سبب فاعلى بر فعل و مقدمه بر ذىالمقدمه نيست، بلكه از باب تقدم سبب غايى فعل بر آن است; يعنى ارزش الهى علم و معرفت درگرو تزكيه و تقواست، و از اين نظر تزكيه بر تعليم تقدم رتبى و ارزشى دارد، اگرچه از جنبه مقدمى و فاعلى تعليم مقدم بر تزكيه است، چنانكه در آيه ديگرى مىخوانيم: آيات قرآن در زمينه دعوت به خداشناسى و شناخت عجايب آفرينش انسان و جهان، وغايت و فرجام خلقت بسيار است چنانكه روايات اين باب نيز بسيار است و ما در اينجا به ذكر چند روايتبسنده مىكنيم: 1. حديث نبوى معروف كه دانشآموختن را يك فريضه دينى و همگانى بهشمار آوردهاست (طلب العلم فريضه على كل . مسلم) (8) 2. در روايتى از امام صادق(ع) محورهاى مهم معرفتبه شرح زير بيان شده است: الف) شناختخداوند (ان تعرف ربك );ب) شناخت صنع خداوند به ويژه در مورد خلقتانسان(ان تعرفما صنعبك);ج) شناخت دستورهاو برنامههاى الهى (ان تعرفماارادمنك);د) شناخت آفات و آسيبهاى دينى (ان تعرف ما يخرجك من دينك) (9) . در روايتى از امام على(علیه السلام) كمال دين به شناخت دين و عمل به آن دانسته شده و كسب دانش از كسب مال ضرورىتر شناخته شده است. (10) 3. در حديثى از امام صادق(ع) آمدهاست: كسى كه عملش بر مبناى بصيرت و آگاهى نيست ، بسان فردى است كه از بيراه مىرود، هر چه سريعتر رود از مقصد دورتر مىشود. (11) ابزار معرفت به طور كلى انسان از چهار طريق مىتواند به شناخت تكوين و تشريع نايل آيد كه عبارتند از: 1. طريق حسى كه چشم و گوش از مهمترين ادوات شناختحسى است. معرفت حسى ويژگىهايى دارد; اولا: جزئى و شخصى است، ثانيا: محدود به واقعيتهاى مادى است، ثالثا: محدود به ظواهر پديدههاى مادى است، و به ذوات اشياء راهى ندارد. بنابراين، شناختحسى نمىتواند جهانبينى جامع و استوارى را براى انسان فراهمسازد، و اگر چه در تح قق آن سهم مؤثرى دارد و بشر از آن بىنياز نيست، ولى كافى نخواهد بود. 2. طريق عقلى كه مواد آن را اصول و قواعد كلى عقلى ، و صورت آن را تجزيه و تحليلهاى عقلى تشكيل مىدهد. اين معرفت، ويژگىهايى دارد كه عبارتند از:الف)كلىو فراگيراست; ب)متعلق آن مطلق هستى اعم از مادى و مجرد است;ج)تاحدى به كنه و ذوات اشياء نيز راه مىبرد، با اين حال بر درك مصاديق و جزئيات امور رسا نيست، و چون پارهاى از اين مصاديق و جزئيات از حوزه معرفت حسى نيز بيرون است، بنابراين، معرفتحسى و عقلى نه به طور جداگانه و نه دركنار هم رفع نيازمندى معرفتى بشر توانا نيستند، هرچند در اين زمينه سهم بزرگى را ايفا مىنمايند و نظام معرفتى بشر بدون آن دو صورت نمىپذيرد. 3. طريق كشف و شهود باطنى كه از طريق رياضتهاى روحى بهدست مىآيد. و از آنجا كه ركن مهم اين طريق همانا رياضت و رعايتيك سلسله برنامههاى عملى است، كسب آندر گرو معرفتى پيشين است كه چون عقل و حس كافى در بهدست آوردن، آن نيستند، بايد از طريق ديگرى تحصيل نمود و آن طريق وحى است. 4. طريق وحى كه ثبوت آن مبتنى بر حس و عقل است، آنگاه به معرفتحسى و عقلىانسان وسعت و عم ق مىبخشد; يعنى از حقايقى پرده برمىدارد كه از شعاع معرفتحسى و عقلى بيرون است، مانند آنچه م ربوط به جزئيات احكام و اخلاق (فروع دين)است، وآنچه مربوط به مراحل عاليه خداشناسى استدلالى مانند «وحدت حقه» و يا مربوط بهجهان آخرت است. كمال مطلوب و نياز به دين در حقيقت، جهانبينى دينى كاملترين نوع جهانبينى است كه بشر مىتواند به آن دست يازد، و چون بدون داشتن جهانبينى كامل، تكامل در حوزه علم و عمل به دست نمىآيد ، بنابراين، انسان در كمال علمى و عملى خويش نيازمند دين است. واين است علت نيازمندى انسان به دين از آغاز تا پايان، و براهين و دلايلى كه در متون دينى و كتب فلسفى و كلامى بيان گرديده است، شرح و تفسير اين علت اساسى است. اين علت اساسى، به گونهاى روشن در كلام محقق طوسى آمدهاست. وى پس از نقل كلام فخرالدين رازى درباره فوايد بعثت پيامبران گفته است: ضروره وجود الانبياء لتكميل الاشخاص بالعقائدالحقه والاخلاقالفاضله والافعالالمحموده النافعه لهم فىعاجلهم و آجلهم، وتكميل النوع باجتماعهم علىالخير و الفضيله و تساعدهم فىالامور الدينيه و سياسه الخارجين عن جادهالخيروالصلاح... (12) حاصل عبارت ياد شده اين است كه ضرورت نبوت به خاطر تكميل بشر است در حيات فردى و اجتماعى او; زيرا هر فرد از افراد بشر در پرتو عقايد حقه و اخلاق پسنديده و كارهاى شايسته به كمال مطلوب خويش دست مىيازد، چنانكه كمال حيات اجتماعى انسان نيز در گرو اين است كه اجتماع آنان براساس خير و فضيلت، استوار گردد، و در كارهاى دينى يكديگر را يارى نمايند، و نيز كسانى كه از راه خير و صلاح فاصله مىگيرند ، با تدبير و سياست دينى ادب شوند. فلاسفه اسلامى و ضرورت دين فلاسفه اسلامى (فيلسوفان مشايى مسلمان) ضرورت دين و نبوت را بر اساس نيازمندى حيات اجتماعى بشر به قانونى كامل و عادلانه تبيينكردهاند، تبيين برهان آنان كه ابن سينا در كتاب اشارات تقرير و محقق طوسى شرحكرده چنين است: 1. انسان به تنهايى نمىتواند به نيازهاى طبيعى خود پاسخ گويد، بلكه به مشاركتو همكارى ديگران نياز دارد. از اين رو گفتهاند «انسان مدنى بالطبع است». 2. غريزه شهوت و غضب در انسان او را به سودجويى و تعدى به ديگران بر مىانگيزد، و نتيجه آن اختلال نظم اجتماعى است. از اين رو، حيات اجتماعى انسان نيازمند قانونى عادلانه است، كه حقوق و وظايف افراد را تعيين كند. 3. تدوين اين قانون به دستخود مردم، زمينهساز نزاع و اختلاف است، و در نتيجه چيزى كه غرضى از آن جلوگيرى از بروز اختلاف و رفع نزاع است، خود سبب بروز نزاع و اختلاف خواهد بود. 4. پس قانونگذار بايد از ويژگىاى برخوردار باشد كه او را از ديگران ممتاز كندو اطاعت او را گردن نهند. و او همان پيامبر الهى است كه با آوردن معجزه دعوى پيامبرى خود را اثبات مىكند، و در نتيجه لزوم اطاعت او بر ديگران آشكار مىگردد. 5. انسانهاى معمولى، اجراى عدل را چندان مهم نمى شمارند و بيشتر به تامينمنافع خود مىانديشند. و به عبارت ديگر، نيازهاى فردى را بر نيازهاى نوعى مقدم مىدارند، از اين رو، براى اينكه آنان به قوانين دينى احترام بگذارند و اجراى آنها را مهم تلقى كنند، پاداشها و كيفرهاى اخروى مقرر گرديده است. 6. توجه به پاداشها و كيفرهاى دينى متفرع بر شناختخداوند، است كه پاداش و كيفر اعمال به دست اوست. از اين رو، شناختخداوند نيز از معرفتهاى دينى لازم به شمار آمده است. 7. براى تحكيم معرفت به خداوند، عبادتها و اذكار و مناسك دينى مقرر گرديده است، بنابراين ، دين، انسان را به امور زير فرا مىخواند: الف) ايمان به وجود خداوند دانا و توانا; ب) ايمان به شريعت آورى از جانب خداوند; ج) ايمان به وعده و وعيد اخروى (پاداش و كيفر); د) انجام دادن عبادتهاى دينى براى ياد كردن خدا و صفات جمال و جلال او; ه) پيروى از قوانين دينى كه براى زندگى اجتماعى بشر وضع گرديده است. دين با تفسيرى كه از آن شد، تجلى حكمت و رحمت الهى و نعمت عظيم خداوندى است. اما حكمت، از آن نظر كه نظام زندگى بشر را استوار مىسازد. و اما رحمت، زيرا كه خداوند به دين داران پاداش جزيل اخروى عطا مىكند. و اما نعمت، زيرا كه انسان ديندار به معرفتى عالى از جهان آفرين نايل مىگردد، و آن ابتهاج و سرور حقيقى براى عارفان است . محقق طوسى پس از شرح برهان فوق و پاسخ به اشكالهاى فخرالدين رازى مطلبى را بهعنوان نقد كلام ابنسينا آورده و گفته است: همه آنچه را كه شيخ درباره شريعت و نبوت بيان نمود. چنين نيست كه انسان بدونآن نتواند زندگى كند، بلكه نقش آنها در كمال نظام زندگى دنيوى و اخروى بشر است، ولى حيات ضرورى انسان از طريق قوانين و تدابير غير دينى نيز امكانپذير است. چنانكه در روى زمين جوامع غير دينى نيز وجود دارد. (13) يعنى اگر نگرش ما بهانسان به عنوان يك موجود صرفا مادى باشد و حيات او را منحصر در حيات مادى و دنيوى بدانيم، ممكن است اجتماع بشرى براساس قوانين غير دينى نيز نظم لازم را بهدست آورد. ولى اگر انسان شناسى مبتنى بر دو بعدى بودن انسان باشد و در كنارحيات مادى و دنيوى به زندگى معنوى و اخروى نيز براى انسان قايل شويم، بلكه آنرا اصل و فلسفه حيات ا و بدانيم ، قانون و شريعت الهى امرى ضرورى و اجتنابناپذير خواهد بود، و بديهى است كلام ابنسينا بر پايه چنين انسان شناختىاى استوار است. قاعده لطف و لزوم دين متكلمان اسلامى ، لزوم دين و تكليف را براساس قاعده لطفتبيين كردهاند. مقصود از قاعده لطف دين است كه به مقتضاى جود و حكمت خداوند ، انجام دادن آنچه بشر را به هدف از آفرينش او و وصول به مقام قربالهى نزديك مىسازد ، واجب و لازم است. اساس اين قاعده كلامى را لزوم هماهنگى ميان فعل و فاعل ( اصل سنخيت) تشكيل مىدهد. به عبارت ديگر لازمه كمال در ذات و صفات ذاتى خداوند، كمال در فعل و صفات افعال است. بنابراين، شان الوهيت و ربوبيت خداوند اقتضا مىكند كه آنچه بشر را در نيل به غايت مطلوب او كمك مىكند، در اختيار او قرار دهد. و اين، مفاد قاعدهلطف در اصطلاح متكلمان عدليه است. براساس اين قاعده، در تبيين لزوم تكليف و شريعت گفتهاند: تكليف و شريعت از دو نظر لطف در حق انسانهاست . و چون لطف ضرورى است، تكليف و شريعت نيز ضرورى خواهدبود، آن دو جهت عبارتنداز: 1. به حكم عقل، شكر منعم واجب است، چنانكه عدل، انصاف، وفاى به عهد نيز واجبو كارهاى مقابل آنها قبيح و ناروا هستند(تكاليف عقلى). از طرفى التزام به عبادات شرعى ، در تقويت و تحكيم تكاليف عقلى مزبور مؤثر و كارساز است. بنابراين، تكاليف شرعى نسبتبه تكاليف عقلى لطف هستند، و لطف واجباست. پس تكاليف شرعى نيز واجب و ضرورىاند. 2. علم به پاداشها و كيفرهاى اخروى نقش مؤثرى در گرايش انسان به طاعت و دورى از معصيت دارد، اين آگاهى از طريق حس و عقل به دست نمىآيد ، بلكه راه آن منحصر در وحى و شريعت آسمانى است. بنابراين، از اين نظر نيز تكليف و دين لطف در حق انسانهاست، پس ضرورى است. (14) آيا بحث از علت نياز به دين، بحثى برون دينى است ؟ از مطالب ياد شده روشن شد كه اين بحثيك بحث عقلى است، يعنى عقل بر اساس يافتههاى معرفتى خود درباره خدا و انسان، ضرورت دين و علت نيازمندى انسان بهدين را تبيين مىكند، هرچند تعاليم دينى نيز بر آن دلالت دارند، چنانكه نمونههايى از آيات و روايات را طى بحث گذشته به عنوان شاهد و مويد يادآور شديم. اكنون اگرجنبه عقلى آن را در نظر آوريم منهاى تاييدهاى دينى آن بايد گفت اين بحث از بحثهاى برون دينى و به اصطلاح مسايل فلسفه دين است. ولى اگر از اين منظر به مساله بنگريم كه تعاليم دينى عقل و تحليلهاى آن را تاكيد نموده است، گويا كه عقل بر همان مسندى تكيه زده است كه دين بر آن تكيهدارد، مىتوان اين بحث را يك بحث درون دينى ناميد، يعنى با تحليل عقلى مفاهيم و تعاليم دينى تبيين و اثبات مىگردند. در اين صورت، مساله مورد بحث، از مسايلحوزه علم كلام خواهد بود. در هر صورت، طرح چنين بحثى مخصوص كسانى نيست كه هنوز دينى الهى را برنگزيدهاند ، و در پى آنند كه با بررسى اينگونه پرسشها دين دلخواه خود را برگزينند، بلكه دين داران نيز حق طرح چنين پرسشهايى را دارند. طرح اينگونه پرسشها از طرف آنان نه از روى ترديد و شك است، بلكه به انگيزه رشد و افزايش بارمعرفتى خود است تا در كنار تعبد دينى، آن نيز شكوفا گردد. اصولا اينگونه پرسشها كه از عقل و فطرت آدمى سرچشمه مىگيرد ، فى حد نفسه هيچگاه مذموم و زيانبار نخواهد بود، قبح و زيان آنگاه پديد مىآيد كه يا پرسشگر اغراضغير معرفتى را طلب كند، و يا پاسخگو، توان پاسخگويى صحيح و روشن آن را نداشته و به مغالطه پناه برد. 2 . قلمرو شناسى دين يكى از بحثهاى حوزه دين پژوهى، بحث درباره قلمرو و اهدافدين است، در اين باره سه نظريه كلى مطرح شده است: 1. قلمرو دين مسايل حيات اجتماعى بشر و اصلاح زندگى دنيوى اوست، از اين ديدگاهدين با ايدئولوژىهاى بشرى و غير دينى از جنبه غايت و هدف تفاوتى ندارد، اگر تفاوتى هست در نوع برنامهها و شيوههاى دستيابى به آن هدف است. در پيدايش اينطرز تفكر دو عامل نقش عمده داشته است: الف) ترقى تهاجم آميز جوامع غربى درزمينه علم و دانش جديد و بهبود وضعيت زندگى مادى آنان; اين پديده جديد سببپيدايش اين ذهنيتبراى برخى از مسلمانان شد كه چه بسا علت عقب ماندگى ما از قافله تمدن صنعتى جديد دين و آيين ماست و اينكه دين پيوسته ما را به معنوياتدعوت مىكند و مسايل آخرت را جدى و مهم تلقى مىنمايد، از اين رو، سبب غفلت ما از مسايل دنيوى شده است. اينجا از نقش تفكرهاى الحادى و مادىگرايانهاى كه دين راعامل تخدير و افيون براى تودهها مىانگاشتند نيز نبايد غفلت ورزند. در برابر چنين طرز تفكرى برخى از علماى دينى و روشنفكران مذهبى انديشه دينبراى دنيا را مطرح نموده و بر جنبه دنيوى دين پاى فشردند. و رفته رفته اين طرز تفكر پديد آمد كه هدف پيامبران چيزى جز اصلاح وضعيت زندگى دنيوى بشر و برقرارى عدل و قسط اجتماعى نبوده است. ب) عامل ديگرى كه در پيدايش چنين نظريهاى مؤثر واقع شد ترويج انديشههاى ماركسيستها و ايدئولوژى به اصطلاح مبارزهجو و نجاتبخش ماركسيسم در بين جوانان وروشنفكران بود، در روزگارى كه استعمار و استبداد جوامع اسلامى را به بردگى ذلتآورى كشيده بود. هرگونه شعار آزادى خواهى و مبارزهجويى با استقبال شديد مواجه مىشد، و اين براى جناحهاى ماركسيستى و چپگرا خوب بود، كهايدئولوژى ماركسيستى را به عنوان يگانه حامى قشرهاى ستمديده معرفى كنند، اينامر سبب شد كه برخى از عالمان دينى و روشنفكران مذهبى از اسلام بهعنوان مكتبى مبارز و ظلم ستيز ياد كرده و بر آموزشهاى دينى مربوط به شئون دنيوى بشر تاكيد ورزند، و به تدريج اين ذهنيت پديد آمد كه گويا هدف اصلى دين همانا اصلاح وضعيت دنيوى بشر است. 2 . هدف دين چيزى جز تربيت معنوى و اصلاح زندگى اخروى بشر نيست، آنچه شايستهآفريدگار جهان و پيامآوران اوستحقا و منطقا مىبايد در همين مقياسها و تعليماتى باشد كه ديد و دانش انسانها ذاتا و فطرتا از درك آن عاجز و قاصر است. و الا آموختن چيزهايى كه بشر داراى امكان كافى يا استعداد لازم براى رسيدن و دريافت آناست چه تناسب و ضرورت مىتواند داشته باشد، ابلاغ پيامها و انجام دادن كارهاى اصلاحى و تكميلى دنيا در سطح مردم، دور از شان خداى خالق انسان و جهان است و تنزل دادن مقام پيامبران به حدود ماركسها و پاستورها و گاندىهاست. قرآن كه ثمره و خلاصه دعوت و زبان رسالت است، نه تنها سفارش و دستورى براى دنياى ما نمىدهد ، بلكه ما را ملامت مىكند كه چرا اين اندازه به دنيا مىپردازيد و آخرت را كه بهتر است و ماندگارتر، فراموش و رها مىكنيد، چنانكه مىفرمايد«بل توثرون الحيوه الدنيا والاخره خير وابقى (15) و نيز مىفرمايد: كلابل تحبونالعاجله و تذرون الاخره (16) . در سى و چهار سوره قرآن، كه به لحاظ تعداد كلمات جمعا در حدود 65 درصد كلقرآن مىشود ، با آياتى آغاز مىگردد كه اعلام كننده اين مطالب است كه اولا نازل شدهاز طرف خداست، و ثانيا ماموريت و منظور آن، انذار و بشارت در زمينه آخرت است و راهى استبه سوى خالق يكتا، و آنچه در هيچ يك از اين سرفصلها يا سر سورهها ديده نمىشود اين است كه گفته شده باشد ما آن را فرستاديم تا به شما درس حكومت و اقتصاد و مديريت و اصلاح امور زندگى دنيا و اجتماع را بدهد. ولى به طور كلى گفتهشده است كه شما در روابط فيمابين، عدالت و انفاق و خدمت و اصلاح را پيشه كنيد و تا عمل صالح انجام ندهيد ايمان به خدا شما را راهى بهشت نخواهد كرد (17) . 3 . اصلاح زندگى دنيوى و اخروى بشر، هر دو مورد توجه دين بوده و هست، هر چند اين دو هدف در طول يكديگر قرار دارند و با يكديگر تعارضى و تزاحمى ندارند. دنيا گرچه مقدمه آخرت است و راه است نه مقصد، ولى بدون اصلاح راه و تحصيلمقدمه نمىتوان به مقصد رسيد و ذىالمقدمه را به دست آورد. از اين رو، در تعاليممعلمان الهى دين آمده است، «من لامعاش له لامعادله» و نيز آمده است «ليس منا من ترك آخرته لدنياه او ترك دنياه لاخرته». بر اين اساس بايد گفت: «دين روش ويژهاى براى زندگى دنيوى انسان است كه مصلحت دنيوى بشر را در جهت كمال اخروى و حيات ابدى او تامين مىكند. از اين رو، لازم است شريعت دربرگيرنده قوانينى باشد كه به نيازهاى دنيوى انسان نيز پاسخگويد (18) . نظريه سوم به صورتهايى قابل تقريراست: 1/3. اصلاح دنيا و آخرت به عنوان دو هدف مستقل و در عرض يكديگر مورد توجه دينبوده است. 2/3. همانگونه كه اشاره شد، هدف اصلى و نهايى دين اصلاح حيات اخروى بشر است، ولى نيل به اين هدف آرمانى در گرو اصلاح حيات دنيوى اوست، پس حيات دنيوى از آننظر كه مقدمه حيات اخروى است مورد توجه دين است، و هيچگونه ارزش ذاتى و مستقل از آخرت ندارد. 3/3. گرچه حيات دنيوى مقدمه حيات اخروى است و اصلاح آن، مقدمه اصلاح زندگىاخروى است و در نتيجه زندگى دنيوى نسبتبه زندگى اخروى جنبه مقدمى دارد، ولى چنين نيست كه خود بهطور جداگانه فاقد هرگونه ارزش بوده و به صورت مستقل مورد توجه دين نباشد، ارزشهاى اخلاقى و اجتماعى با اينكه مقدمه و وسيله وصول به ارزشاصيل و يگانه انسان يعنى خداشناسى و خداپرستى است، فاقد ارزش ذاتى نيستند. توضيح اينكه رابطه مقدمه و ذىالمقدمه دوگونه است: يكى اينكه ارزش مقدمه ايناست كه به ذىالمقدمه مىرساند، پس از رسيدن به ذىالمقدمه وجود و عدمش يكسان است;مثلا انسان مىخواهد از نهر آبى بگذرد، سنگ بزرگى را در وسط نهر وسيله پريدن قرار مىدهد، بديهى است كه پس از عبور از نهر، وجود و عدم آن سنگ براى او يكسان است. ديگر اينكه مقدمه در عين اينكه وسيله رسيدن به ذىالمقدمه است، پس از وصول به ذىالمقدمه، وجود و عدمش يكسان نيست. مانند معلومات كلاسهاى اول و دوم كه مقدمهاى براى رسيدن به معلومات كلاسهاى بالاتر است، و مانند وضو كه مقدمه شرعى براىخواندن نماز است، ولى خود نيز حسن است و ثواب ذاتى دارد. در اينگونه موارد،مقدمه در حقيقت مرتبه ضعيفى از ذىالمقدمه است، و يا مقدمه و ذىالمقدمه هر دو از درجات كمالى بالاتر مىباشند (19) . شايان ذكر است كه مقصود از اصلاح زندگى دنيوى تنها بهرهمندى از مواهب طبيعى و برخوردارى از زندگى مرفه و آسوده نيست، بلكه مقصود اين است كه حيات دنيوى بر پايه عدل و راستى و فضليت استوار باشد، و به عبارت ديگر توحيد عملى در بعد فردى و اجتماعى تحقق يابد. در عين اينكه مقدمه نيل به سعادت و رستگارى اخروى است،خود نيز درجهاى از هدف دينى را تشكيل مىدهد و از حسن ذاتى برخوردار است; زيراچنانكه گفته شد، چنين حياتى تجلى توحيد عملى در بعد فردى و اجتماعى آن است، و توحيد در سر لوحه اهداف پيامبران الهى و اديان آسمانى قرار دارد. معيار قلمرو شناسى دين درباره اينكه از چه راهى و براساس چه معيارى مىتوان قلمرو دين را شناخت چند نظريه مطرح شده و يا قابل طرح است: 1 . بحث قلمرو شناسى دين يك رويكرد برون دينى است، و راه شناخت آن تعيين انتظارهاى بشر از دين است; يعنى بايد ببينيم دين براى چه آمده و چه مىتواند بكند. انسان بايد نخست نيازهاى خود را به اصلى و فرعى تقسيم كند، و براين اساسقلمرو دين را مشخص سازد، حال اگر پيش فرض انسان درباره دين اين باشد كه دينآمده است تا به همه نيازهاى انسان اعم از اصلى و فرعى پاسخ گويد، قلمرو دين بسىگسترده خواهد بود، چنين فردى مىكوشد تا از كمترين اشارههاى دينى بيشتريناستفاده را بنمايد تا آموزشهاى دينى را با ديدگاه و انتظار خود هماهنگ سازد، واگر پيش فرض دين شناسى او اين باشد كه دين براى پاسخگويى به مسايل اصلى زندگىآمده است، سطح انتظار او از دين نيز محدود به همين بخش خواهد شد. يعنى دين آمدهاست تا به نيازهايى پاسخ گويد كه از طريق غير دين برطرف نمىشود (20) . در اينكه انسان شناسى فىالجمله در انتظار بشر از دين مؤثر است، جاى ترديد نيست; زيرا هدف كلى دين هدايتبشر و پاسخگويى به نيازهاى اصيل اوست، ولى اينمطلب در سطح كلى عام استوار است، بر پايه اين ملاك، از دين انتظار مىرود كه بههمه ابعاد وجودى انسان توجه كند، هم بعد فكرى و عقلانى، و هم بعد عاطفى واحساسى، و هم بعد غريزى و مادى، ولى از آنجا كه درك عقلى و علمى بشر در شناختهمه زواياى وجودى خويش رسا نيست، و معرفت وحيانى فراتر و برتر از معرفت عقلانى و تجربى است، در كشف نيازهاى اصيل انسان بهطور جزئى و مشخصى بايد از دين و معرفتوحيانى كمك گرفت، و هرگاه ميان معرفت بشرى و وحيانى در مورد نيازهاى انسان و خط مشى زندگى او تعارضى رخ دهد، معرفت وحيانى حجتخواهد بود، نه معرفت انسانى. 2 . بحث قلمرو شناسى دين يك رويكرد درون دينى است، و محدوده آن را بايد بارجوع به نصوص دينى تشخيص داد، دانشهاى عقلى و تجربى بشر در اين باره ارزش و اعتبارى ندارد. اين رويكرد از آن كسانى است كه در دين شناسى از روش تعبدى محضپيروى مىكنند و دادههاى عقلى و حسى را معتبر نمىدانند ، يعنى طرفداران مذاهبظاهر گرايى و اشعرىگرى در دنياى اهل سنت، و اخبارىگرى در جهان تشيع. از آنچه در نقد نظريه قبل بيان گرديد، وجه ناتمام بودن اين نظريه نيز روشنشد، زيرا گرچه در درك نيازهاى اصيل بشر و انتظارهاى او از دين در زمينه جزئياتو مسايل دقيق، يگانه معيار رجوع دين و پيروى از وحى است، ولى اثبات دين و ضرورتوحى در گرو درك عقلانى و علمى نسبت به ابعاد وجودى انسان و نيازهاى اصيل او ست، براين اساس است كه اولا، نياز بشر به دين اثبات مىگردد، و ثانيا ، مىتوان در مورد جامعيت و كمال و نقص اديان داورى كرد. توضيح اين مطلب در تبيين نظريه سوم خواهدآمد. 3 . بحث درباره قلمرو و رسالت دين مشتمل بر دو رويكرد است: برون دينى و دروندينى. نخستبراساس شناخت عقلانى درباره خدا اثبات مىگردد كه خداوند حكيم كه خالقانسان است، و آفرينش او حكميانه و هدفدار است، انسان را براى نيل به غرض وغايتى آفريده است، واين غايت متناسب با استعدادها و توانايىهاى آفرينش انساناست، واز آنجا كه در انسان استعداد نيل به كمالات عقلانى و فراتر از جهان طبيعتوجود دارد، غرض خلقت او وصول به آن كمالات است. آنگاه براساس اين اصل بديهى كه وصول به هر مقصدى راهى مىخواهد، نياز بشر بهراهى براى نيل به غايت آفرينش، خود اثبات مىگردد. اين راه بايد به گونهاى باشد كه پيمودن آن در توان انسان باشد، يعنى بااستفاده از سرمايههاى آفرينشى خود بتواند آن را بپيمايد، و از طرفى همه اينسرمايه در طىكردن اين راه بهكار گرفته شود تا لغو و عبث در دستگاه آفرينشىحكيمانه الهى راه نيابد. وجود اختلاف نظرهاى فلسفى و علمى درباره شيوه زندگى و طرز استفاده از قواى طبيعى و سرمايههاى آفرينشى، گوياى نارسايى عقل و علم بشر براى تعيين خط مشىكامل براى زندگى بشر است. پس اين كار را بايد خداوند كه آفريدگار انسان است و از همه زوايا و اسرار وجودى او آگاه است انجام دهد، و اينكه بشر چه رفتارهاى ويژهاى را در زندگى فردى و اجتماعى خود بايد انجام دهد تا به غايت مطلوب آفرينشى خود دستيابد، تنها از طريق وحى الهى و دين آسمانى بايد تبيين شود. بنابراين، براساس يك تحليل عقلانى درباره وجود خدا و انسان سه مطلب اثبات مىشود: الف) ضرورت دين، نيازمندى بشر به هدايت الهى. ب) نوع دين، نيازمندى بشر به هدايت تشريعى. ج) لزوم توجه دين به ابعاد مختلف وجود انسان و بهكارگيرى همه سرمايههاى آفرينشى او. دو مطلب اول مربوط به انتظار بشر از خالق خويش است، و مطلب سوم ناظر بهانتظار بشر از قانون الهى (: دين) است. اما در مسايل جزئى و زمينههاى خاص دانش عقلى و علمى بشر كافى نيست، و بايد ازتعاليم دين و معرفتهاى وحيانى استمداد نمود، و حدود رسالتها و قلمرودين را بهدست آورد. كارى كه عقل و معرفتهاى بشرى در اين زمينه مىتوانند انجام دهند تفسير و تبيين تعاليم دينى است، و اينكارى است كه دانشمندان دين شناس در حوزههاى كلام، فقه، تفسير و حديث عهدهدار آن بوده و مىباشند. دين و گمشده بشر در پايان اين بحث، نقل مطلبى را كه برخى از محققان در زمينهنقش دين در به دست دادن گمشده بشر بيان نمودهاند، سودمند مىدانيم: بشر گمشدهاى دارد كه نيازمند يافتن آن است. نام اين حقيقت هرچه باشد بايد پاسخگوى سوالات اصلى او باشد كه بدون پاسخ به آنها، جز بنبست نهيليستى منزلىديگر پيش رو نخواهد داشت، همان بنبستى كه بسيارى از انسانهاى امروزى در داخل آنبا كمال اضطراب در جا مىزنند. اين سوالات عبارت است از: من كيستم؟ از كجا آمدهام؟ به كجا آمدهام؟ در اينجا با كيستم؟ به كجا مىروم؟ براى چه آمدهام؟ پاسخ مثبتبه اين سوالات بهقدرى حياتى است كه بشر خصوصابشر محصور در تمدنجديد به جهتبىاعتنايى به آنها، توانايى پذيرش هيچ اصلى را ندارد. از اين رو، او در امروزهايى زندگى مىكند كه نه ديروزى داشته است و نه فردايى، يعنى اگر بشردر امروز خويش رفاه و آسايش و لذت گرايىاش را اشباع كند، همه چيز و از جملهگذشته و آيندهاش را دارا مىباشد ، و به همين جهت مىتوان گفت كه انسان معاصر«اكنونزده» است. سررشته تمامى اصول و قوانينى كه تكليف آدمى را در ارتباطات چهارگانه مشخصمىكند در همان گمشده دينى دين است، اين ارتباطات عبارتند از: 1 . ارتباط انسان با خويشتن; 2 . ارتباط انسان با خدا; 3 . ارتباط انسان با جهان هستى; 4 . ارتباط انسان با هم نوعخود. اين گمشده، يك حقيقت خيالى نيست، بلكه اصالتبخش همه حقايق است و بدون آن هيچ واقعيتبد و خوب، و وجدان و ارزشى نمىتواند مطرح باشد. عاملى كه باعث مىشود آدمى نخستخود را بيابد و سپس گمشدهاش را، توجه به اين واقعيت است كه بشر جزئى معنادار از يك جهان معنادار است كه براى به ثمر رسيدن استعدادها و سرمايه عالى شخصيتش در اين جهان بايد امورى را در بعد عمل و نظر رعايت كند. كه اين امور و اصول در چهره دين قوام خود را همچون حكمت وجودى انسان ازمبدا هستى آفرين دريافت مىكنند. با درك واقعيت مذكور است كه آدمى خود را و سپسگمشدهاش را مىيابد. اما اينكه چرا اين گمشده فقط از طريق دين يافت مىشود بايد توجه داشت كه: اولا مدتى است بس طولانى كه در برخى از جوامع، عدهاى از دين اعراض نمودهاند و مىخواهند مفاهيمى مانند اخلاق جهانى، حقوق جهانى، فرهنگ جهانى و بهطور كلى اصطلاحجالب «اومانيسم» را جانشين «دين» نمايند، و همانگونه كه ديدهايم ايناصطلاحات نه از نظر استدلال و نه در قلمرو عمل، نتوانست گمشده اصلى بشر را بهارمغان آورد. ثانيا: به فرض اينكه بشر بتواند مفاهيم مزبور را از قلمرو دانشگاهى و آكادميك پايين آورد و آنها را مورد عمل و استفاده قرار دهد، تنها رهآورد آن، تامين زندگى صحيح و منطقى در عرصه طبيعت و روابط اجتماعى است، ولى گمشده حقيقى كهبايد با پاسخ به پرسشهاى ششگانه گذشته پيدا شود بدون دين پيدا نخواهد شد، والا جوامع شرق و غرب دنياى امروز، اين همه ناله و شيون براى پوچى سر نمىدادند. آرى گردانندگان بزرگ جوامع براى زدودن اصالت آن گمشده از عقول و دلهاى بشر آمپول مخدرى كشف نمودهاند تا با تزريق آن به عقل و روح آدميان حداكثر بهرهبردارى را بكنند و آن مخدر چيزى نيست جز هستى داشتن و بودن به هر شكلممكن (21) .پىنوشتها 1-سوره بقره (2): 38 . 2-سوره انعام (6): 161 . 3-سوره بقره (2): 185 . 4- سوره آل عمران (3): 4. 5- سوره انسان (76): 32 . 6- سوره كهف (18):29 . 7- سوره آلعمران (3):164 . 8- اصول كافى، ج1، باب اول، ح 1،2،5،6. 9-همان، ج1، بابالنوادر، حديث 11 . 10- همان، باب 1، ح 4 . 11- همان، باب من عمل بغير علم، ح 1 . 12- تلخيص المحصل، ص367. 13-شرح اشارات، ج2 ، ص 371 374 . 14-ارشادالطالبين، فاضل مقداد، ص 298 300; گوهر مراد، عبدالرزاق لاهيجى، ص353. 15- سوره اعلى (87):1716. 16- سوره قيامت (75): 20 21 . 17-ماهنامه كيان، شماره 28 ، مقاله «آخرت و خدا هدف بعثت انبيا» از مهدى بازرگان. 18-الميزان، ج 2، ص 130 . 19-وحى و نبوت، استاد شهيد مرتضى مطهرى ، ص 4241 . 20- ماهنامه كيان، شماره23،مقاله «آنكه بهنام بازرگان بود نه به صفت»ازعبدالكريم سروش. 21- فلسفه دين ، دفتر نخست، استاد علامه محمدتقى جعفرى، ص96 وصص 107104 . منبع: ماهنامه پيام حوزه شماره 15/الف
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 333]
صفحات پیشنهادی
ضرورت و رسالت دين
ضرورت و رسالت دين نويسنده:على ربانى گلپايگانى در اين مقاله دو مساله از مسايل دينشناسى بررسى خواهد شد; يكى مساله ضرورت دين، يعنى اينكه از ديدگاه كلامى و با ...
ضرورت و رسالت دين نويسنده:على ربانى گلپايگانى در اين مقاله دو مساله از مسايل دينشناسى بررسى خواهد شد; يكى مساله ضرورت دين، يعنى اينكه از ديدگاه كلامى و با ...
ضرورت ها و رسالت های تشیع
ضرورت ها و رسالت های تشیع نويسنده:آیت الله مصباح یزدی[4] تشیع و غربت آن در ... به گمان بنده, در میان همه ادیان و فرق, هیچ دین و مذهبی غریب تر از مذهب شیعه نیست و ...
ضرورت ها و رسالت های تشیع نويسنده:آیت الله مصباح یزدی[4] تشیع و غربت آن در ... به گمان بنده, در میان همه ادیان و فرق, هیچ دین و مذهبی غریب تر از مذهب شیعه نیست و ...
شيعه شناسي؛ ضرورت ها و رسالت ها
شيعه شناسي؛ ضرورت ها و رسالت ها منبع:سايت انديشه قم تشيع و غربت آن در ... به گمان بنده, در ميان همه اديان و فرق, هيچ دين و مذهبي غريب تر از مذهب شيعه نيست و در ميان ...
شيعه شناسي؛ ضرورت ها و رسالت ها منبع:سايت انديشه قم تشيع و غربت آن در ... به گمان بنده, در ميان همه اديان و فرق, هيچ دين و مذهبي غريب تر از مذهب شيعه نيست و در ميان ...
جهانی بودن و جاودانگی دین اسلام
جهانی بودن و جاودانگی دین اسلام ایمان به همه پیامبران و پذیرفتن همه پیام. ... بنابراین، بعد از ثابت شدن رسالت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و. ... اما ایمان آوردن به هر پیامبر و كتاب آسمانیِ او مستلزم ضرورت عمل بر طبق شریعت وی نیست چنان كه مسلمانان، ...
جهانی بودن و جاودانگی دین اسلام ایمان به همه پیامبران و پذیرفتن همه پیام. ... بنابراین، بعد از ثابت شدن رسالت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و. ... اما ایمان آوردن به هر پیامبر و كتاب آسمانیِ او مستلزم ضرورت عمل بر طبق شریعت وی نیست چنان كه مسلمانان، ...
آيتالله جوادي آملي:رسالت عالمان دين حمايت از قرآن و سنت ائمه اطهار - واضح
آيتالله جوادي آملي:رسالت عالمان دين حمايت از قرآن و سنت ائمه اطهار (ع) ... و عترت اطهار(ع) هستند، برنامههاي خود را بر ضرورت تحصيل علم به معناي يقين در اصول اعتقادي و ...
آيتالله جوادي آملي:رسالت عالمان دين حمايت از قرآن و سنت ائمه اطهار (ع) ... و عترت اطهار(ع) هستند، برنامههاي خود را بر ضرورت تحصيل علم به معناي يقين در اصول اعتقادي و ...
رسالت هاي صدا و سيما در موضوع نماز
رسالت هاي صدا و سيما در موضوع نماز-رسالت هاي صدا و سيما در موضوع نماز نويسنده: ... ايجاد خستگي و زدگي نسبت به دين در بخشي از افراد جامعه، به دليل ضرورت ساده ...
رسالت هاي صدا و سيما در موضوع نماز-رسالت هاي صدا و سيما در موضوع نماز نويسنده: ... ايجاد خستگي و زدگي نسبت به دين در بخشي از افراد جامعه، به دليل ضرورت ساده ...
صيانت از اخلاق جامعه رسالت اصلي حاکميت ديني است
صيانت از اخلاق جامعه رسالت اصلي حاکميت ديني است-به گزارش خبرنگار ايرنا، حجت ... بر توحيد، كرامت انساني، عدالت و درهم تنيده بودن دين و دنيا و ضرورت حاكميت ...
صيانت از اخلاق جامعه رسالت اصلي حاکميت ديني است-به گزارش خبرنگار ايرنا، حجت ... بر توحيد، كرامت انساني، عدالت و درهم تنيده بودن دين و دنيا و ضرورت حاكميت ...
چيستي و ضرورت دين
چيستي و ضرورت دين منبع:سایت اندیشه قم الف: چيستي دين واژة دين در لغت كاربردهاي مختلفي دارد برخي از ... بنابراين، دين، رسالت هدايت بشر را برعهده دارد. هدايت و ...
چيستي و ضرورت دين منبع:سایت اندیشه قم الف: چيستي دين واژة دين در لغت كاربردهاي مختلفي دارد برخي از ... بنابراين، دين، رسالت هدايت بشر را برعهده دارد. هدايت و ...
«ضرورت كارشناسي نسبت دين و رسانه» در تازهترين شماره ماهنامه ...
«ضرورت كارشناسي نسبت دين و رسانه» در تازهترين شماره ماهنامه ... شده تا همه افراد نتوانند آن رسالت را بهنحو مطلوب به انجام برسانند و در نتيجه تنها كساني در امر تبليغ ...
«ضرورت كارشناسي نسبت دين و رسانه» در تازهترين شماره ماهنامه ... شده تا همه افراد نتوانند آن رسالت را بهنحو مطلوب به انجام برسانند و در نتيجه تنها كساني در امر تبليغ ...
ضرورت اتحاد ملی وانسجام اسلامی
ضرورت اتحاد ملی وانسجام اسلامی نويسنده: نازخند صبحي واقعيت اين است كه نياز به ... اگر قرآن كريم پيامبر اكرم (ص ) را كه رسالت تبليغ دين و نشر شريعت را برعهده ...
ضرورت اتحاد ملی وانسجام اسلامی نويسنده: نازخند صبحي واقعيت اين است كه نياز به ... اگر قرآن كريم پيامبر اكرم (ص ) را كه رسالت تبليغ دين و نشر شريعت را برعهده ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها