تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 8 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):آگاه باشيد كه دانش آينده، اخبار گذشته و درمان دردهايتان و نظم ميان شما در قرآن است. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

ویترین طلا

کاشت پای مصنوعی

مورگیج

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802633272




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فرقه كيسانيه


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فرقه كيسانيه
فرقه كيسانيه نويسنده: دكتر محمدجواد مشكورپيروان مختار بن ابو عبيده ثقفى بودند، او نخست‏براى پيشرفت كار خود دعوت به على بن الحسين(ع) سپس دعوت به محمد حنفيه مى‏كرد. البته كار او مبتنى بر اعتقاد وى به اهل بيت نبود بلكه مى‏خواست از آن بهره‏بردارى سياسى كرده باشد و چون كارش بالا گرفت‏خود دعوى دريافت وحى از خداوند كرد و عباراتى مسجع و مقفّى به تقليد قرآن به زبان مى‏راند. محمد حنفيه از وى بيزارى جست چندان كه مختار وى را به كوفه دعوت كرد ولى او نپذيرفت‏به قول عباسيّه از قيام مختار استفاده كرد و خود را مخفيانه امام مى‏خواند. چون عبداللّه بن زبير بر حرمين (مكه و مدينه) تسلط يافت و محمد حنفيه را به بيعت‏خود خواند، محمد از بيعت‏با او سر باز زد. وقتى كه مختار بر كوفه مستولى شد، مردم را به محمد حنفيه مى‏خواند، عبداللّه بن زبير از بيم آن كه مبادا مردم به محمد حنفيه بگرايند او و يارانش را به بيعت‏خويش خواند و چون آنان سر باز زدند ايشان را در زمزم محصور و زندانى كرد و تهديد به قتل نمود. محمد حنفيه ناچار نامه به مختار نوشت و از او يارى طلبيد. مختار نامه او را براى ياران خود بخواند و گفت: اين مهدى شما و بازمانده اهل بيت پيغمبر است كه مرا به يارى خويش مى‏خواند سپس ظبيان بن عماره را با چهارصد كس و چهارصد هزار درهم به مكّه فرستاد. آنان با پرچمهايى كه در دست داشتند به مسجد الحرام در آمدند و با صداى بلند دعوى خونخواهى حسين(ع) بن على را مى‏كردند تا به زمزم رسيدند. از آن طرف عبداللّه بن زبير هيزم فراوانى گردآورد تا ايشان را بسوزاند، آنان درب مسجد الحرام را شكسته بر محمد حنفيه درآمدند و گفتند: ميان ما و اين دشمن خدا كه عبد اللّه بن زبير باشد يكى را انتخاب كن، محمد حنفيه گفت: من روا نمى‏دانم كه در خانه خدا جنگ و خونريزى شود. ايشان چون سلاحى غير از چوب در دست نداشتند. ابن زبير فرياد برآورده و گفت: «واعجبا لهذه الخشبيه‏»، يعنى شگفتا از اين چوبدستان!زيرا ايشان هنگامى كه وارد حرم شدند به جاى شمشير چوب به دست داشتند چون در حرم همراه داشتن سلاح جايز نيست. سپس عبداللّه بن زبير گفت: گمان مى‏كنيد كه مى‏گذارم محمد حنفيه را پيش از اين كه با من بيعت كند از اينجا ببريد!آنگاه كسان مختار كه در بيرون مسجد الحرام بودند فرياد برآوردند كه ما خون حسين را مى‏خواهيم عبداللّه بن زبير بترسيد و از خروج محمد حنفيه جلوگيرى نكرد. محمد حنفيه با چهار هزار كس به دره على(ع) رفت و در همان جا مى‏زيست. چون مختار به دست مصعب بن زبير برادر عبداللّه بن زبير كشته شد ابن زبير تقويت‏يافت ديگر بار محمد حنفيه را به بيعت‏خود خواند و قصد حمله بر وى و كسانش را كرد در اين هنگام نامه‏اى از عبدالملك بن مروان كه تازه خلافت‏يافته بود رسيد و از او خواست كه به شام رود محمد حنفيه و يارانش از آن دره بيرون رفته و كثير الغره شاعر اهل بيت كه محمد حنفيه را مهدى موعود مى‏دانست در ركاب وى بود و اين اشعار را بسرود: هدايت‏يا مهدينا ابن المهتدى انت الذى نرضى به و نرتجى انت ابن خير الناس من بعد النبى انت امام الحق لسنا نمترى يا بن على سر و من مثل على يعنى راه يافتى اى مهدى ما پسر راه يافته، تو كسى هستى كه ما بتو خشنوديم و اميدواريم تو پسر بهترين مردم پس از پيغمبر مى‏باشى، تو امام بر حق هستى و ما در آن شكى نداريم، اى پسر على(ع) برو، چه كسى مانند على(ع) است. چون محمد بن حنفيه به مدين رسيد خبردار شد كه عبدالملك بن مروان به عمرو بن سعيد كه از كسان او بود بد عهدى كرده از آمدن خود پشيمان شد و در ايله (كه بندرى بر كنار درياى احمر در آخر حجاز و مرز شام است) فرود آمد و از آنجا ديگر باره به مكه بازگشت و با كسان خود در درّه ابوطالب جاى گرفت و از آن جا به طائف رفت ابن عباس كه از عبداللّه بن زبير رنجيده و ترسان بود به وى پيوست و در طائف درگذشت و محمد حنفيه بر وى نماز خواند. محمد حنفيه تا هنگامى كه حجاج بن يوسف ابن زبير را در مكه محاصره كرد در طائف بود سپس از طائف به درّه ابو طالب مراجعت كرد. حجاج از او خواست تا با عبدالملك بن مروان بيعت كند امّا وى از آن امتناع كرد. محمد حنفيه نامه‏اى به عبدالملك نوشت و براى خود و كسانش از وى امان خواست و خليفه به او امان داد چون پيك محمد حنفيه با امان نامه عبدالملك بازگشت، محمد به نزد حجّاج رفت و به وى بيعت كرد و به شام رفت و از او خواست كه دست‏حجّاج را از وى كوتاه كند. گويند: محمد حنفيه بسوى (دُر) در نجد از بلاد بنى سليم رهسپار شد و چون به كوه رضوى رسيد در همانجا زندگى را به درود گفت. پس از وى پيروانش به چند دسته شدند. كيسانيه پنداشتند كه: محمد حنفيه پس از كشته شدن برادرش حسين بن على(ع)، مختار را بر عراقين فرمانروايى داد و از او خواست كه از قاتلان آن حضرت خونخواهى كند. كيسانيه شش سال بعد از شهادت امام حسين(ع) قيام كردند و قايل به امامت محمد حنفيه شدند و معتقد بودند كه وى اسرار دين و علم تاويل و علوم باطنى را از دو برادرش حسن(ع) و حسين(ع) فرا گرفت. بعضى از «كيسانيه‏» اركان شريعت را مانند نماز و روزه تاويل كرده و قائل به تناسخ و حلول بودند. تمام فرق «كيسانيه‏» به امامت محمد حنفيه و روا بودن بداء بر خداوند همداستانند. اين فرقه را مختاريه نيز خوانند زيرا مختار مردم را به امامت محمد حنفيه مى‏خواند. در وجه تسميه اين فرقه نوبختى مى‏نويسد: مختار را به نام كيسان نامى كه شهربان او بود و ابو عمرة كنيه داشت، كيسان خوانند. شخصيت كيسان در تاريخ درست معلوم نيست‏برخى گويند: وى شاگرد محمد حنفيه بود. مرحوم علاّمه مجلسى مى‏نويسد: چون در بچگى او را پدرش به نزد على(ع) آورده بود و آن حضرت دستش را براى نوازش بر سر آن كودك گذاشت و فرمود: كيس، كيس، از آن جهت او را كيسان گفتند، وى در واقعه (مذار) در سال 67 هجرى كشته شد. بعد از محمد حنفيه «كيسانيه‏» دوازده فرقه شدند كه نام ايشان در اين فرهنگ آمده است. سایر منابع : المقالات و الفرق، ص 163 - 164 - 165. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 9 ص 78. الفرق بين الفرق، ص 26 و 34. المختصر الفرق بين الفرق، ص 35 - 51. بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 9، ص 171. مقالات الاسلاميين، ص 89. فرق الشيعه نوبختى، ص 23. الكيسانيه فى التاريخ. الفصول المختاره، ج 3، ص 91. منبع : كتاب فرهنگ فرق اسلامى ص 373 /خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 349]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن