محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1852720495
علامه حلی مدافع حریم تشیع
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
علامه حلی مدافع حریم تشیع گردآوری: حسن نجفیمنبع : راسخون آغازبرگهای زرین حیات علامه حلی با تعهد و صداقت مزین و با تار و پودی از اخلاص و محبت شیرازه گردیده است . مرزبان بیداری که فقه شیعه و معارف اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را در سایه سار ولایت پاسداری کرد و فقاهت را با درفش ولایت بر افراشت .باشد که با دقت و مطالعه در زندگی این ستاره درخشان روح بلند، ایمان ، لوح دانش و فضیلتهای معنوی و تقوای او را نظاره کنیم و در پرتو معرفت ، هنر، تعهد و اخلاصش ، نبض حرکت دانشها و تحصیلات خویش را تنظیم نماییم و با شیوه برخورد با رخدادها و فراز و نشیب حوادث روزگار آشنا شویم .ولادت و خاندان چنانکه نقل است مولای متقیان علی علیه السلام در مسیر حرکت از کوفه به صفین بر تپه های بابل روی تل بزرگی ایستاد و اشاره به بیشه و نیزاری نمود و این سخن را فرمود: اینجا شهری است و چه شهری !اصبغ بن نباته از یاران نزدیک حضرت عرض کرد:یا امیرالمومنین ! می بینم از وجود شهری در اینجا سخن می گویی ، آیا در اینجا شهری بود و اکنون آثار آن از بین رفته است ؟فرمود: نه ! ولی در اینجا شهری به وجود می آید که آن را ((حله سیفیه )) می گویند و مردی از تیره بنی اسد آن را بنا می کند و از این شهر مردمی پاک سرشت و مطهر پدید می آیند که در پیشگاه خداوند مقرب و مستجاب الدعوه می شوند.در شب 29 رمضان 648 ق . در این شهر فرزندی از خاندانی پاک سرشت ولادت یافت که از مقربان درگاه باری تعالی قرار گرفت . نامش حسن و معروف به آیه الله علامه حلی است . مادرش بانویی نیکوکار و عفیف ، دختر حسن بن یحیی بن حسن حلی خواهر محقق حلی است و پدرش شیخ یوسف سدیدالدین از دانشمندان و فقهای عصر خویش در شهر فقاهت حله است .علامه حلی از طرف پدر به ((آل مطهر)) پیوند می خورد که خاندانی مقدس و بزرگ و همه اهل دانش و فضیلت و تقوا بودند. از آنها آثار و نوشته های گرانقدر به یادگار مانده که تا به امروز و در امتداد تاریخ مورد استفاده دانش پژوهان قرار گرفته است . آل مطهر به قبیله بنی اسد که بزرگترین قبیله عرب در شهر حله است پویند می خوردند که مدت زمانی حکومت و سیادت از آنها بود.آغاز تحصیل منزل شیخ سدیدالدین که سرشار از کرامت و تقواست ، کودکی را در خود جای داده که مایه افتخار آن است . حسن فرزند شیخ گرچه هنوز از عمرش چند سالی بیش نگذشته ، با راهنمایی دلسوزانه پدرش برای فراگیری قرآن مجید به مکتب خانه رفت و با تلاش و پیگیری مداوم و هوش و استعداد خدادادی که داشت در زمان کوتاه خواندن قرآن را بخوبی یاد گرفت .فرزند شیخ نوشتن را در مکتب خانه آموخت ولی به این مقدار راضی نشد. از این رو نزد معلم خصوصی خد رفت و در محضر شخصی به نام ((محرم )) با تلاش و جدیت فراوان در اندک زمان نوشتن را بخوبی فرا گرفت .حسن بن یوسف پس از آموختن کتاب وحی و خط، کم کم آمادگی فراگیری دانشها را در خود تقویت نمود و در مراحل اولیه تحصیل مقدمات و مبادی علوم را در محضر پدر فاضل و فقیه خود آموخت و به سبب کسب این همه فضیلتها و نیکیها در سنین کودکی به لقب ((جمال الدین )) (زینت و زیبایی دین ) در بین خانواده و دانشمندان مشهور گشت .هجوم بیگانگانهنوز یک دهه از سن جمال الدین حسن نگذشته بود که با حمله وحشیانه مغولان رعب و وحشت سرزمینهای اسلام را در بر گرفت . ایران در آتش جنگ مغولان می سوخت و شعله آن دیگر نواحی را نیز تهدید می کرد. در این میان مردم عراق دلهره عجیبی داشتند. هر لحظه ممکن بود لشکریان مغول از ایران به سوی عراق حرکت کنند و شهرهای آنجا را یکی پس از دیگری فتح نمایند. بغداد پایتخت عباسیان آخرین روزهای زوال خلافت عباسیان را مشاهده می کرد. مردم از ترس احتمال حمله مغلولان وحشی شهرها خالی کرده و سر به بیابان گذاشته بودند.شیعیان و مردم شهرهای مقدس عراق چون کربلا، نجف و کاظمین به بارگاه ملکوتی ائمه معصومین روی آورده ، در حرم امن اهل بیت عصمت و طهارت علهیم السلام پناهنده شدند و حریم دل را آرامش می دادند.مردم حله نیز سر به بیابان و نیزارها گذاشته ، بعضی به کربلا معلا و نجف اشرف پناهنده شدند و چند نفری هم در شهر ماندند که از جمله آنان سه نفر فقیه و دانشمند به نامهای : شیخ یوسف سدیدالدین ، سید مجدالدین بن طاووس و فیه ابن العز بودند. این دانشمندان در جایی جمع شدند و برای نجات شهرهای مقدس کربلا، نجف ، کوفه حله در پی چاره اندیشی بر آمدند و پس از گفتگوهای زیاد و مشورت با یکدیگر به این نتیجه رسیدند که نامه ای نزد هلاکوخان پادشاه مغول بفرستند و از وی امنیت و آسایش برای شهرهای مقدس عراق در خواست نمایند.سرانجام در سال 657 ق . بغداد به دست هلاکو فتح گردید و ((معتصم )) آخرین خلیفه بنی عباس از بین رفت حوزه فرهنگ اسلام و مذهب شیعی در بغداد که از رونق بسزایی بر خوردار بود متلاشی شد و بر شهرهای عراق ترس و وحشت از مغولان سایه افکند. ولی به رغم وحشیگریهای مغولان دور از فرهنگ و با تلاش و همت بلند و درایت فقهای شیعه در حله - بویژه شیخ یوسف سدیدالدین پدر جمال الدین حسن - لطف و عنایت پروردگار، امنیت به شهر حله و شهرهای مقدس عراق بازگشت و سرزمین حله پناهی برای فقها و دانشمندان شد.از این پس حله تا اواخر قرن هشتم ، به مثابه یکی از حوزه های بزرگ مذهب شیعی شناخته می شد که طلاب و اندیشمندان از گوشه و کنار مجذوب آن حوزه می شدند. بدین ونه وطن جال الدین حسن برای وی و دیگر دانش پژوهان در ساره صلح و آرامش و به دور از جنگ و خونریزی مهیای استفاده از محضر بزرگان و عالمان دین قرار گرفت .در محضر عالمان جمال الدین در شهر حله بزیست و در محضر فقها، متکلمان و فلاسفه والا مقام با کمال ادب زانو زد و از روح بلند و اخلاق و دانش آنان بهره کافی برد و خویشتن را به دانش و تهذیب نفس آراست و به تمام فنون و علوم مسلح گردید و از دست آنان به دریافت اجازه نامه اجتهادی و نقل حدیث مفتخر گردید. حال به اختصار به نام چند نفر از اساتید بزرگواری اشاره می کنیم :1- پدر بزرگوارش، سديد الدين يوسف (در علم تفسير، حديث، صرف و نحو)2- خواجه نصيرالدين طوسي (در علم حکمت و فلسفه) (597 - 672 ق )3- برهان الدين نسقي (در علم جدل)4- دايي خود، محقق حلي، نجم الدين حلي(602 - 676 ق )5- شمس الدين محمد کيشي (سبب آشنايي علامه با افکار ابن عربي شد)( 615 - 695 ق )6- غرالدين ابوالعباس واسطي ( سبب آشنايي او با کتب سهروردي (شيخ اشراق) شد7- سيد علي بن طاووس(597 - 664 ق)8- تقي الدين صباغ کوفي (تفسير زمخشري را به او آموخت)9- ابن ميثم بحراني (شارح نهج البلاغه) (626 - 679 ق)10- سيد احمد بن موسي طاووس(متوفا به سال 673 ق )11- جمال الدين اياز نحوي (در علم صرف و نحو) (متوفای 681 ق .)گفتني است که علامه حلي نزد بسياري از دانشمندان مذاهب مختلف، تحصيل علم کرده است. درخشش جمال الدین حسن ، ستاره پر فروغ ((آل مطهر)) و شهر فقاهت حله هنوز مدت زمانی از تحصیلش نگذشته بود که با ذوق سرشار خدادادی و علاقه وافر، به تمام دانشهای بشری مانند فقه و حدیث ، کلام و فلسله ، اصول فقه ، منطق ، ریاضیات و هندسه مسلح گردید و تجربه لازم را به دست آورد. آوازه فضل و دانش وی به سرعت در سزرمین حله و دیگر شهرها پیچید و در مجالس درس و محیط فرهنگی نام مقدسش را به نیکی و احترام یاد می کردند و ((علامه ))اش می خواندند.علامه حلی چون خورشید فروزان در آسمان فقاهت درخشید و دیگران از نور وجودش استفاده کردند. در شهر حله حوزه درس تشکیل داد و علاقه مندان و تشنه کامان معارف و علوم اهل بیت علیهم السلام از کوشه و کنار جذب آن شدند و از دریای بی کرانش سیراب گشتند.یکی از دانشمندان می گوید: علامه حلی نظیری ندارد نه پیش از زمان خودش نه بعد از آن . کسی که در مجلس درس او پانصد مجتهد تربیت شد.از جمله فرزانگان و ستارگانی که در محضرش زانو زدند و از انفاس پاک و مکتب پر بار فقهی ، کلامی و روح بلندش بهره ها بردند از از دست مبارکش به دریافت اجازه نامه اجتهادی و نقل حدیث مفتخر شدند اینان بودند:فرزند عزیز و نابغه اش محمد بن حسن بن یوسف حلی معروف به ((فخر المحققین )) (628 - 771 ق )، سید عمیدالدین عبدالمطلب و سید ضیا الدین عبدالله حسینی اعرجی حلی (خواهرزادگان علامه حلی ) تاج الدین سید محمد بن قاسم حسنی معروف به ((ابن معیه )) (متوفی 776 ق )، رضی الدین ابوالحسن علی بن احمد حلی (متوفی 757 ق )، قطب الدین رازی (متوفی 776 ق .)، سید نجم الدین مهنا بن سنان مدنی ، تاج الدین محمود بن مولا، تقی الدین ابراهیم بن حسین آملی و محمد بن علی جرجانی .مرجع تقلید بعد از رحلت محقق حلی در سال 676 ق که زعامت و مرجعیت شیعیان را به عهده داشت شاگردان ممتاز وی و فقها و دانشمندان حله به دنبال فقیه و مجتهدی بودند که خصوصیات مرجعیت و زعامت را دارا باشد تا او را به عنوان مرجع تقلید معرفی کنند. آنان تنها علامه حلی را که از شاگردان برجسته و دست پرورده مکتب فقهی محقق حلی بود و فقها و مجتهدان بنام آن روزگار در حوزه درس وی شرکت کردند شایسته مرجعیت و پیشوایی دین می شناختند و این در زمانی بود که فقط 28 بهار از عمر شریف علامه گذشته بود. این امر حاکی از نبوغ و شخصیت والای اوست که در این سنین تمام دانشها و فضایل اخلاقی و کرامتهای معنوی و انسانی ارا به کمال رسانده و از دیگر عالمان و مجتهدان برتری جسته و به مقام شامخ مرجع تقلید و فتوا در احکام شرع مقدس ، اسلام نایل گشته بود.آری پس از رحلت محقق حلی زعامت و مرجعیت شیعیان به علامه حلی منتقل گردید و این بار امانت الهی بر دوش با کفایت او گذاشته شد. بدین سبب به لقب مقدس و شریف ((آیه الله )) مشهور گردید، که در آن روزگار تنها او به این لقب خوانده می شد و هر کس آیه الله می گفت منظورش علامه حلی بود.عصر علامه عصر علامه را باید زمان توسعه فقه و شیعه و حقانیت مذهب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و در دوره پیشرفت تمدن و دانش در گوشه و کنار جهان اسلام نامید. چرا که علامه حلی تلاش و کوشش خستگی ناپذیری در نشر علوم و فقه اسلام بر طبق مذهب اهل بیت نمود و در فقه تحول و شیوه نوی را ارائه کرد.وی اولین فقیهی بود که ریاضیات را به عنوان دانشی در فقه وارد کرد و به فقه استدلالی تکامل بخشید. تاثیری که دیدگاه فقهی ، کلامی و آثار علامه گذارده بود محور بحث و تکلیه گاه دانشمندان بر طبق نظرات فقهی فقها و دانشمندان شیعی بود.در آن روزگار، در بغداد و عراق خاندان جوینی حکومت می کردند که گر چه از طرف پادشاهان مغول به بغداد و این منطقه گمارده شده بودند، بیش از سی سال فرمانروای مطلق بودند و در ترویج دین مبین اسلام و تعظیم علما و نشر دانش و فضیلتها و ترمیم خرابیهای مغولان ، هر چه توانستند دریغ نکردند. به واقع اگر وجود آنان نبود آثاری از تمدن اسلام بر جای نمی ماند.در ایران نیز گر چه حاکمان مغول حکومت می کردند و مدت زیادی رعب و وحشت و جنایت و خونریزی حکمفرما بود، رفته رفته از بی فرهنگی و خوی ستمگری مغولان کاسته شد و این به سبب تاثیر فرهنگ مردم ایران و اسلام و نیز هوشیاری و سیاست وزرای لایق و شایسته ای نظیر خواجه نصیرالدین طوسی ، یاور وحی و عقل و استاد علامه حلی بود.حضور چنین دانشمندان دلسوز فرهنگ اسلام و ملت در دستگاه مغولان ، در پیشرفت علم و جلوگیری مغولان وحشی از تخریب و آتش سوزی مراکز فرهنگی و کتابخانه ها، نقش بسزایی ایفا کرد، دانشمندانی که در انجام این مهم از آبروی خویشتن سرمایه گذاشتند و همچون شمع سوختند.علامه و اولجایتو علامه حلی شهرت جهانی داشت و آوازه او به تمام نقاط رسیده بود. حاکم عصر وی سلطان محمد اولجایتو یکی از پادشاهان مغول بود که از سال 703 تا 716 ق . در ایران بر متصرفات مغول حکومت می کرد.اولجایتو در سال 706 ق . در پنج فرسخی ابهر در سرزمینی سر سبز که رود کوچک ابهر و زنجان رود از آنجا سرچشمه می گیرد، شهر ((سلطانیه )) را تاسیس کرد. بنای شهر ده سال طول کشید و در سال 713 ق . شهری بزرگ دارای ساختمان و بناهای بسیار زیبا به وجود آمد. در آنجا قصری برای خویش ساخت و مدرسه بزرگی شبیه مدرسه مستنصر به بغداد بنیانگذاری و از هر سو مدرسان و علمای اسلامی را دعوت کرد.نوشته اند در یکی از روزها سلطان در پی ناراحتی شدید از روی خشم یکی از زنانش را در یک مجلس سه طلاقه کرد! پس از مدتی پشیمان شد و از دانشمندان سنی مذهب درباری از حکم چنین طلاقی سئوال کرد. آنها در پاسخ گفتند: آن زن دیگر همسر شما نیست !یکی از وزرا گفت : در شهر حله فقیهی است که فتوا به باطل بودن این طلاق می دهد. فقیهی را که آن وزیر پیشنهاد داد علامه حلی بود. از این رو سلطان از علامه دعوت کرد و قاصدان به شهر حله رفتند و آیه الله حلی را همراه خود به مرکز حکومت آوردند. هر چند زمان مسافرت علامه به ایران به طور دقیق روشن نیست ولی ممکن است پس از سالهای 705 ق . به بعد باشد.علامه پس از ورود به ایران ، در اولین جلسه ای که سلطان تشکیل داد شرکت کرد و بدون توجه به مجلس شاهانه ، با برخورد علمی و پاسخهای دقیق و محکمی که به سوالات می گفت دانشمندان و پیروان مذاهب چهارگانه اهل سنت را به پذیرش نظر خویش ملزم کرد و در خصوص طلاق همسر شاه فرمود: طلاق باطل است چون شرط طلاق باطل است چون شرط طلاق که حضور دوم شاهد عادل باشد فراهم نبوده است . شاه با خوشحالی از این فتوا، از قدرت علامه حلی در بحث و مناظره ، صراحت لهجه ، حضور ذهن قوی ، دانش و اطلاعاتی که داشت و با شهامت و دلیلهای روشن صحت نظرات خویش را ثابت می کرد خوشش آمد علاقه وافری به فقیه شیعی پیدا کرد.بذر تشیع آن را که فضل و دانش و تقوا مسلم استهر جا قدم نهد قدمش خیر مقدم است حضور فقیه یگانه عصر علامه حلی در ایران و مرکز حکومت مغولان خیر و برکت بود و با زمینه هایی که حاکم مغول برای وی به وجود آورده بود کمال بهره را برد و به دفاع از امامت و ولایت ائمه معصومین علیهم السلام برخاست . از این رو بزرگترین جلسه مناظره با حضور اندیشمندان شیعی و علمای مذاهب مختلف برگزار شد. از طورف علمای اهل سنت خواجه نظام الدین عبدالملک مراغه ای که از علمای شافعی و داناترین آنها بود برگزیده شد. علامه حلی با وی در بحث امامت مناظره کرد و خلافت بلا فصل مولا علی علیه السلام بعد از رسالت پیامبر اسلام را ثابت نمود و با دلیلهای بسیار محکم برتری مذهب شیعه امامیه را چنان روشن ساخت که جای هیچ گونه تردید و شبهه ای برای حاضران باقی نماند.پس از جلسات بحث و مناظره و اثبات حقانیت مذهب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام اولجایتو مذهب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام اولجایتو مذهب شیعه را انتخاب کرد و به لقب ((سلطان محمد خدابنده )) معروف گشت . پس از اعلان تشیع وی ، در سراسر ایران مذهب اهل بیت منتشر شد و سلطان به نام دوازده امام خطبه خواند و دستور داد در تمام شهرها به نام مقدس ائمه معصومین علیهم السلام سکه زنند و سر در مساجد و اماکن مشرفه به نام ائمه مزین گردد.یکی از دانشمندان می نویسد: اگر برای علامه حلی منقبت و فضیلتی غیر از شیعه شدن سلطان محمد به دست او نبود، همین برای برتری و افتخار علامه بر دانشمندان و فقها بس بود حال آنکه مناقب و خوبیهای وی شمارش یافتنی نیست و آثار ارزنده اش بی نهایت است .مناظره علامه حلي با مخالفان در حضور سلطان خدابندهدر شرح «من لا یحضره الفقیه» آمده است: روزی سلطان خدا بنده بر همسر خود خشمگین شد و در یك جمله او را سه طلاقه كرد ولكن خیلی زود پشیمان شد، لذا علماء اهل سنت را گرد آورد و نظر آنها را جهت حال این مشگل پرسید: آنها جملگی گفتند: «چاره نیست جز اینكه نخست مُحَلّل (فردی غیر از سلطان) با او ازدواج كند تا پس از آن مُحَلّل، شما بتوانید باز او را به زوجیّت خود در آورید.» سلطان گفت: «این كار بر من بسیار گران است، لكن شما در هر مسألهای با هم اختلاف نظر دارید و در مسائل مختلف اقوال گوناگونی دارید، آیا در این مسأله هیچ قول دیگری ندارید؟» گفتند: «نه» آنگاه یكی از وزرای سلطان كه گویا شیعه بود گفت: «در شهر «حلّه» عالمی است كه چنین طلاقی را باطل میداند، خوب است سلطان آن عالم را احضار كند، شاید مشکل را حل كند.» عالمان سنّی گفتند: «علامه، مذهب باطلی دارد و رافضیان افرادی بیخرد و كم عقل هستند و اصلاً در شأن سلطان نیست كه چنین مرد سبك سر و بی عقلی را به حضور بپذیرد.» سلطان گفت: «احضار او بیفائده نیست.» پس چون علامه (اعلی الله مقامه) حاضر شد قبل از حضور او، علماء مذاهب چهارگانه اهل سنّت در نزد سلطان حاضر بودند. هنگامی كه علامه(ره) وارد مجلس شد، بدون هیچ ترس و واهمهای ، نعلین خود را به دست گرفت و داخل در جمع شد و با صدای بلند گفت: «السلام علیكم» و آنگاه یك راست به سمت سلطان رفته و دركنار سلطان نشست. علماء سنی حاضر در مجلس گفتند: « آیا ما به شما نگفتیم كه شیعیان افرادی سبك سر و بی خرد هستند؟» سلطان گفت: «درباره اعمال او از خودش سؤال كنید.» آنها به علامه گفتند: «چرا سلطان را سجده نكردی و آداب و تشریفات را انجام ندادی؟» علامه(ره) گفت: «رسول الله ـ صلیالله علیه و آله ـ از هر سلطانی برتر بود و كسی بر او سجده نكرد بلكه فقط به او سلام میدادند و خدای تعالی نیز فرموده: «فَإذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّموا علی أنفُسِكُمْ تَحِیَّهً مِنْ عِنْدَ اللهِ مُبارَكَهً طَیِّبَهً» [ سوره نور آیه 61] یعنی: پس چون داخل خانهها شدید به یكدیگر سلام كنید، سلام و درودی كه نزد خداوند خوش است.» از طرف دیگر به اتفاق ما و شما، سجده برای غیر خدا حرام است.» پس از او پرسیدند: «چرا جسارت كردی و در كنار سلطان نشستی؟» فرمود: «چون جای دیگری برای نشستن موجود نبود و از طرفی سلطان و غیر سلطان با هم مساویاند ولذا جسارتی به محضر سلطان نكردهام.» از علامه پرسیدند: «چرا كفشهای خود را با خود داخل مجلس آوردی؟ هیچ آدم عاقلی در محضر سلطان چنین میكند؟» علامه فرمود: « ترسیدم حنفیها آن را بدزدند همانطور كه ابوحنیفه نعلین رسول اكرم ـ صلیالله علیه و آله ـ را دزدید.» ناگهان حنفیها برآشفتند و فریاد بر آوردند كه: «ابوحنیفه كجا و زمان پیامبر ـ صلیالله علیه و آله ـ كجا؟ تولد ابوحنیفه صد سال پس از وفات رسول اكرم ـ صلیالله علیه و آله ـ واقع شده است.» علامه فرمود: «ببخشید، اشتباه كردم، لابد سارق نعلین رسول خدا ـ صلیالله علیه و آله ـ شافعی بوده است. این بار شافعیها برآشفتند كه شافعی در روز وفات ابوحنیفه به دنیا آمده است و دویست سال پس از رحلت رسول خدا ـ صلیالله علیه و آله ـ متولد شده است. علاّمه گفت: «شاید كار مالك بوده است.» مالكیها هم مثل حنفیها و شافعیها اعتراض و انكار كردند. علامه فرمود: «پس قطعاً سارق، احمد بن حنبل بوده است.» حنابله هم به انكار و تكذیب او پرداختند. در این لحظه علامه(ره) رو به سلطان كرد و فرمود: «ای سلطان، دانستی كه هیچ یك از رؤسای این مذاهب چهارگانه اهل سنت در زمان حیات رسول الله ـ صلیالله علیه و آله ـ و حتی صحابه آن حضرت حاضر نبودهاند، پس برگزیدن ابوحنیفه و مالك و شافعی و احمدبن حنبل بعنوان مجتهد و رئیس مذهب از بدعتهای ایشان است بطوری كه اگر یكی از خود این علما حاضر در مجلس، افضل و اعلم از این چهارتن باشد، به او اجازه و حق اینكه بر خلاف فتوای یكی از آن چهارتن فتوایی بدهد نمیدهند.» در اینجا سلطان به حالت پرسش از اهل سنّت سؤال كرد: «آیا درست است كه هیچ یك از رؤسای مذاهب أربعه در زمان رسول خدا ـ صلیالله علیه و آله ـ و صحابه او نبودهاند؟» علماء عامّه همگی گفتند: «آری نبودهاند.» آنگاه علامه(ره) گفت: «ولی ما شیعه هستیم و پیروی میكنیم از أمیرالمؤمنین ـ علیهالسّلام ـ كه جان رسول الله ـ صلیالله علیه و آله ـ برادر، پسر عمّ و وصیّ اوست.» سلطان چون متوجه حقانیّت مذهب علامه(ره) شد از او پرسید: «نظر شیعه درباره طلاق صادره از من چیست؟» علامه(ره) فرمود: «آیا سلطان طلاق را در سه مجلس و در محضر دو نفر عادل جاری نموده است؟» سلطان گفت: «نه» علامه فرمود: «در این صورت طلاقی را كه سلطان جاری كرده است باطل میباشد، زیرا فاقد شرائط صحّت است.» آنگاه سلطان بدست علامه به مذهب حقّه شیعه، مشرف شد، و به خطباء و حاكمان شهرها و سرزمینهای تحت سیطرهاش پیام فرستاد كه از این پس با نام ائمه دوازدهگانه ـ علیهمالسّلام ـ خطبه بخوانند و به نام ائمه اطهار، سكّه، ضرب كنند و نام ایشان را بر دیوار مساجد و مشاهد مشرفه حضرات ائمه ـ علیهمالسّلام ـ بنگارند.[روضات الجنات جلد2، صفحه279]در ایران آیه الله علامه حلی ، عارف و فقیه بر جسته شیعه ، در ایران باقی ماند و حدود یک دهم از عمر شریفش در این خطه گذشت . او در این مدت خدمات بسیار ارزنده ای نمود و در نشر علوم و معارف اهل بیت علیهم السلام کوشش فراوان نمود و شاگردان زیادی را تربیت کرد.علامه چه در شهر سلطانیه و چه در مسافرتها به دیگر شهرهای ایران پیوسته ملازم با سلطان بود به پیشنهاد وی سلطان دستور داد مدرسه سیاری را از خیمه و چادر، دارای حجره و مدرس آماده کنند تا با کاروان حمل گردد و در هر منزلی که کاروان رحل اقامت کرد خیمه مدرسه در بالاترین و بهترین نقطه منزل بر پا شود.او علاوه بر تدریس و بحث و مناظره با دانشمندان اهل سنت و تربیت شاگردان ، به نوشتن کتابهای فقهی ، کلامی و اعتقادی مشغول بود، چنانکه در پایان بعضی از کتابهای خود نگاشته است : این نوشته در مدرسه سیار سلطانیه در کرمانشاهان به اتمام رسید. وی کتاب ارزشمند «منهاج الکرامه» را که در موضوع امامت است برای سلطان نوشت و در همان زمان پخش گردید.علامه حلی پس از یک دهه تلاش و خدمات ارزنده فرهنگی و به اهتزاز در آوردن پرچم ولایت و عشق و محبت خاندان طهارت علهیم السلام در سراسر قلمرو مغولان در ایران ، در سال 716 ق . بعد از مرگ سلطان محمد خدابنده ، به وطن خویش سرزمین حله برگشت و در آنجا به تدریس و تالیف مشغول گردید و تا آخر عمر منصب مرجعیت و فتوا و زعامت شیعیان را به عهده داشت .گنجینه ماندگار تدریس و تالیف هر یک فضیلت بسیار مهمی برای رادمردان عرصه دانش است و علامه شخصیتی بود که در این دو جنبه از دیگر محققان و دانشوران پیشی گرفت و سرآمد روزگار شد. چنانکه گفته اند: علامه حلی زمانی از نوشتن کتابهای حکمت و کلام فارغ شد و به تالیف کتابهای فقهی پرداخت که از عمر مبارکش بیش از 26 سال نگذشته بود.او در رشته های گوناگون علوم کتابهای زیادی دارد که اگر در مجموعه ای جمع آوری شود دایره المعارف و کتابخانه بسیار ارزشمندی خواهد شد. یکی از دانشمندان می نویسد: اگر به نوشته های علامه دقت کنید پی خواهید برد که این مرد از طرف خداوند تایید شده است ، بلکه نشانه ای از نشانه های خداست . چنانچه نوشته های وی بر ایام عمرش - از ولادت تا وفات - تقسیم شود سهم هر روز یک دفترچه بزرگ می شود.الف - آثار فقهی منتهی المطلب فی تحقیق المذهب ، تلخیص المرام فی معرفه الاحکام ، غایه الاحکام فی تصحیح تلخیص المرام ، تحریر الاحکام الشرعیه علی مذهب الامامیه ، مختلف الشیعه فی احکام الشرعیه ، تبصره المتعلمین فی احکام الدین ، تذکره الفقها، ارشاد الاذهان فی احکام الایمان ، قواعد الاحکام فی معرفه الحلال و الحرام ، مدارک الاحکام ، نهایه الاحکام فی معرفه الاحکام ، المنهاج فی مناسک الحاج ، تسبیل الاذهان الی احکام الایمان ، تسلیک الافهام فی معرفه الاحکام ، تنقیح قواعد الدین ، تذهیب النفس فی معرفه المذاهب الخمس ، المعتمد فی الفقه ، رساله فی واجبات الحج و ارکانه و رساله فی واجبات الوضو و الصلوه .ب - آثار اصولی النکه البدیعه فی تحریر الذریعه ، غایه الوصول و ایضاح السبل ، مبادی الوصول الی یعلم الاصول ، تهذیب الوصول الی علم الاصول ، نهایه الوصول الی علم الاصول ، نه الوصول الی علم الاصول ، منتهی الوصول الی علمی الکلام و الاصول .ج - آثار کلامی و اعتقادی منهاج الیقین ، کشف المراد، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت ، نظم البراهین فی اصول الدین ، معارج الفهم ، الابحاث المفیده فی تحصیل العقیده ، کشف الفوائد فی شرح قواعد العقائد، مقصد الواصلین ، تسلیک النفس الی حظیره القدس ، نهج المسترشدین ، مناهج الهدآیه و معارج الدرآیه ، منهاج الکرامه ، نهایه المرام ، نهج الحق و کشف الصدق ، الالفین ، باب حادی عشر، اربعون مساله ، رساله فی خلق الاعمال ، استقصا النظر، الخلاصه ، رساله السعدیه ، رساله واجب الاعتقاد، اثبات الرجعه ، الایمان ، رساله فی جواب سئوالین ، کشف الیقین فی فضائل امیر المومنین علیه السلام ، جواهر المطاب ، التناسب بین الاشعریه و فرق السوفسطائیه المبحاث السنیه و المعارضات النصریه ، مرثیه الحسین علیه السلامد - آثار حدیثی استقصا الاعتبار فی تحقیق معانی الاخبار، مصابیح الانوار، الدرر و المرجان فی الاحادیث الصحاح و الحاسن ، نهج الوضاح فی الاحادیث الصحاح ، جامع الاخبار، شرح الکلمات الخمس لامیرالمومنین علیه السلام ، مختصر شرح نهج البلاغه ، شرح حدیث قدسی .ه - آثار رجالی خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال ، کشف المقال فی معرفه الرجال ، ایضاح الاشتباه .و - آثار تفسیری نهج الایمان فی تفسیر القرآن ، القول الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز و ایضاح مخالفه السنه .ز - آثار فلسفی و منطقی القواعد و المقاصد، الاسرار الخفیه ، کاشف الاستار، الدر المکنون ، المقامات ، حل المشکلات ، ایضاح التلبیس ، الجوهر النضید، ایضاح المقاصد، نهج العرفان ، کشف الخفا من کتاب الشفا، مراصد التدقیق و مقاصد التحقیق ، المحاکمات بین شراح الاشارت ، ایضاح المعضلات من شرح الاشارات ، نور المشرق فی علم المنطق ، الاشارات الی معانی الاشارات ، بسط الاشارت ، تحریر الابحاث فی معرفه العلوم الثلاثه ، تحصیل الملخص ، التعلیم التام ، شرح القانون ، شرح حکمه الاشراق ، القواعد الجلیه .ح - آثار ارزنده در زمینه دعا الادعیه الفاخره المنقوله عن الائمه الطاهره و منهاج الصلاح فی اختصار المصباح .ط - آثار ادبی کشف المکنون من کتاب القانون ، بسط الکافیه ، المقاصد الوافیه بفوائد القانون و الکافیه ، المطالب العلیه ، لب الحمکه ، و اشعار در موضوعات مختلف و قصیده ای بلند درباره دانش و مال .ی - دیگر آثار آداب البحث ، جوابات المسائل المهنائیه الاولی ، جوابات المسائل المهنائیه الثانیه ، جواب السوال عن حکمه النسخ ، اجازه نقل حدیث به بنی زهره حلبی ، لاجازه نقل حدیث به قطب الدین رازی در ورامین ، اجازه نقل حدیث به مولا تاج الدین رازی در سلطانیه ، دو جازه نقل حدیث به سید مهنا بن سنان مدنی در حله ، اجازات متعدد به شاگردان و دیگر فقها، وصیتنامه ، الغریه ، مسائل سید علاالدین .علامه و ابن تیمیه شیخ تقی الدین سبکی معروف به ((ابن تیمیه )) از دانشمندان متعصب اهل سنت و معاصر با علامه حلی است که بیشتر شخصیتهای علمی به فساد عقیده وی اعتراف دارند و بلکه می گویند کافر و مرتد است ، تا جایی که در زمان حیاتش به علت داشتن نظرات انحرافی به زندان افتاده است و دانشمندان شیعه و سنی کتابهای زیادی در زمان وی بود بعد از آن بر رد او نوشته اند.بعد از اینکه علامه حلی کتاب ((منهاج الکرامه )) را در اثبات امامت نوشت ابن تیمیه به علت عناد و لجاجتی که با علامه داشت کتابی به نام ((منهاج السنه )) (به خیال خام خویش به عنوان رد بر شیعه و بویژه رد بر کتاب منهاج الکرامه ) نوشت .وقتی کتاب منهاج السنه به دست علامه رسید این بزرگوار با آن همه تهاجمات و بی ادبیها و توهینهای ابن تیمیه اشعاری نوشت و برایش فرستاد که ترجمه شعرها چنین است :- اگر آنچه را سایر مردم می دانستند تو هم می دانستی با دانشمندان دوست می گشتی .- ولی جهل و نادانی را شیوه خود ساختی و گفتی :- هر کس بر خلاف هوای نفس تو می رود دانشمند نیست .ابن حجر عقلانی - دانشمند سنی - چنین اعتراف می کند: ((علامه نامش مشهور و اخلاقی نیک دارد. وقتی کتاب ابن تیمیه به او رسید گفت : ((لو کان یفهم ما اقول اجبته )) یعنی :اگر ابن تیمیه آنچه را که من گفتم می دانست جوابش را می دادم . فضیلتهای درخشان انسانهای نمونه دارای یک بعد و ارزش خاص نیستند، بلکه ارزشهای گوناگون را در خود جمع کرده اند. علامهه حلی از شخصیتهایی است که از هر نظر مصداق انسان کامل است و دارای ابعاد گوناگون و فضیلتهای درخشان . او در تمام دانشها علامه بود و گوی سبقت را از دیگران ربود و ارزشهای ممتازی را که دیگران داشتند به تنهایی داشت . وی با اندیشه و فکر مواج خویش علاوه بر تحولی که در فقه ایجاد کرد و در عصر خویش مسیر اندیشه فقها را متوجه مبانی فقه و معارف اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نمود در فنون و دانشهای دیگر چون حدیث تحول بنیادی به وجود آورد و دریچه ای به روی محققان در طول تاریخ گشود که مشعل پر فروغی فرا راه آنان شد.عارف فرزانه و اسوه ایمان و تقوا علامه حلی با آن همه تلاش فرهنگی و تدریس و نوشتن کتابهای ارزنده ، از یاد خدا و تقرب به درگاه حق غافل نبود و موفقیت در عرصه دانش و خدمات ارزشمند و پر بار را در سایه ارتباط معنوی و تقوای الهی می دانست . او را از زاهدترین و با تقواترین مردم معرفی کرده اند که سه یا چهار بار نمازهای تمام عمر خویش را قضا نمود. نها به این اکتفا نکرد بلکه سفارش کرد تمام نمازها و روزه هایش را بعد از رحلتش به جا آورند و با اینکه به حج هم مشرف شده بود وصیت کرد از طرف او حج انجام دهند.علامه حلی پرچم ولایت را بر افراشت و با تمام وجود از ولایت و رهبری صحیح دفاع کرد. این عشق سرشار به خاندان طهارت علهیم السلام با گوشت ، پوست و استخوانش آمیخته بود و آنجا که در ارتباط با آنان قلم بر صفحه کاغد می گذاشت با اخلاص برخاسته از اعماق جانش چنین می نگاشت : بزرگترین سرچشمه دوستی و محبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام اطاعت و پذیرش حکومت و ولایت آنهاست و قیام بر همان شیوه ای که آنان ترسیم کردند... .سفارش می کنم که به محبت و عشق ورزی به فرزندان فاطمه زهرا علیهاالسلام . چون آنان شفاعت کنندگان ما هستند در روزی که مال و فرزندان برای ما سودی نخواهند داشت ... از چیزهایی که خداوند بر ما احسان کرد اینکه در بین ما آل علی علیه السلام را قرار داده است . خداوندا، ما را بر دوستی و محبت آنان محشور کن و از کسانی قرار ده که حق جدشان پیامبر و نسلش را ادا کرده اند.علامه به پیروی از مولا و مقتدایش امیرالمومنین علیه السلام نواحی وسیعی را با مال و دست خود آباد کرد و برای استفاده مردم وقف نمود و این یکی از فضیلتهای او بود که در زندگی کمتر دانشمند و فقیهی به چشم می خورد. یکی از دانشمندان می نویسد: برای وی آبادیهای زیادی بود که خود نهرهای آب آنها را حفر و با پول و ثروتش زنده کرد. این آبادیها به کسی تعلق نداشت و در زمان حیاتش آنان را وقف کرد.نگاه علماء به علامهابن حجر عسقلاني كه از علماي بزرگ اهل تسنن است در "لسان الميزان" مي نويسد: "حسن بن يوسف بن مطهر عالم شيعه و پيشواي آنهاست و موافق مذهب آنان كتابها نوشته است. وي داراي هوش خارق العاده بود. كتاب مختصر ابن حاجب را به خوبي شرح كرده. تصنيفات او در زمان خودش مشهور گشت." هم چنين ابن حجر در كتاب "الدرر الكامنه" كه آن را در شرح حال بزرگان سده هشتم هجري تاليف كرده مي نويسد: "وي در اصول و حكمت كتابهاي بسيار نوشته است. او پيشواي شيعيان حله بود و تصنيفاتش در زمان خودش مشهور گشت و گروهي از دانشمندان از محضرش برخاستند. شرحي كه وي بر كتاب مختصر ابن حاجب نوشته از لحاظ حل الفاظ و تقريب معاني در نهايت خوبي است او در فقه اماميه نوشتههاي زيادي دارد و اوقات خود را وقف آن كرده بود. وي در اواخر عمر به حج رفت و گروهي از شاگردان او در آن جا در فنون مختلف نزد او فارغ التحصيل گشتند.عبدالله بن عمر بيضاوي صاحب تفسير "انوارالتنزيل" از دانشمندان بزرگ اهل سنت كه در فقه شافعي مذهب و در كلام اشعري بوده است، علامه حلي را با صفات عالي و بلند ياد مي كند.بيضاوي در پي يك سوال اصولي نامهاي به علامه مي نويسد و در آغاز نامه او را اين گونه خطاب مي كند: "يا مولانا جمال الدين ادام الله فواضلك؛ انت امام المتهدين في علم الاصول..." اين نامه در حالي به حضرت علامه نوشته ميشود كه بيضاوي از لحاظ سني سالها بزرگ تر بوده است. صلاح الدين صفدي يكي از ديگر عالمان بزرگ سني علامه را با القابي چون: "امام ذوالفنون، عالم فقيه، علامه و صاحب التصانيف" مي ستايد و او را امام و پيشوا در علم كلام و معقولات معرفي مي كند.سيد مصطفى تفرشى، صاحب كتاب "نقد الرجال" مىگويد: "علامه آن قدرفضيلت و شان و اعتبار دارد كه بهتر آن است كه توصيف نشود، چون توصيفها و تعريفهاى من چيزى بر شان او نمىافزايد. او بيش از 70 جلد كتاب دارد كه هر كدام نشانگر نوعى از فضيلت و نبوغ و علم و دانش اوست."محدث نورى در كتاب "مستدرك وسائل الشيعه" در مورد او چنين مىنگارد: "علامه حلى شيخ بزرگوار و جليل القدر اقيانوس علوم و غواص فضائل و حكمتها، حافظ ناموس هدايت و ارشاد و شكننده ناقوس ضلالت، پاسدار حريم دين، زائل كننده آثار فسادگران. او در جمع علماء و دانشمندان اسلام، همانند بدر در ميان ستارگان مىدرخشد و نسبتبه دشمنان و بدخواهان سياه دل، شديدتر از عذاب زهرناك و برندهتر از شمشير مسموم است... "صاحب "رياض العلماء" مي نويسد: "پيشواى وارسته، عالم عامل، فاضل كامل، شاعر ماهر، علامه علماء، فهامه فضلاء، استاد جهان..."در خدمت امام زمان علیه السلام شب جمعه که فرا می رسید بوی تربت مقدس ابا عبدالله الحسین علیه السلام و عشق زیارت حضرتش ، علامه را بی تاب می کرد و از حله به کربلا می کشاند. از این رو هر هفته روزهای پنجشنبه با پاي پياده به زیارت مولا و آقایش می شتافت . در یکی از هفته ها که به تنهایی در حال حرکت بود شخصی همراه وی به راه افتاد و با یکدیگر مشغول صحبت شدند. در ضمن صحبت برای علامه معلوم شد که این شخص مرد فاضلی است و تبحر خاصی در علوم دارد. از این نظر مشکلاتی را که در علوم مختلف برایش پیش آمده بود از آن شخص پرسید و او به همه پاسخ گفت تا اینکه بحث در یک مساله فقهی واقع شد و آن شخص فتوایی داد که علامه منکر آن شد و گفت : دلیل و حدیثی بر طبق این فتوا نداریم ! آن شخص گفت : شیخ طوسی در کتاب تهذیب ، در فلان صفحه و سطر حدیثی را در این باره ذکر کرده است ! علامه در حیرت شد که راستی این شخص کیست ! از او پرسید آیا در این زمان که غیبت کبراست می توان حضرت صاحب الامر (عج ) را دید؟ در این هنگام عصا از دست علامه افتاد و آن شخص خم شد و عصا را از زمین برداشت و در دست علامه گذاشت و فرمود: چگونه صاحب الزمان را نمی توان دید و حال آنکه دست او در دست تو است ! علامه بی اختیار خود را در مقابل پای آن حضرت انداخت و بیهوش شد!وقتی به هوش آمد کسی را ندید. پس از بازگشت به حله به کتاب تهذیب مراجعه کرد و آن حدیث را در همان صفحه و سطر که آن حضرت فرموده بود پیدا کرد و به خط خود در حاشیه آن نوشت : این حدیثی است که حضرت صاحب الامر (عج ) به آن خبر داد و به آن راهنمایی کرد. یکی از دانشمندان می نویسد:من آن کتاب را دیدم و در حاشیه آن حدیث ، خط علامه حلی را نیز مشاهده کردم . تشرف علامه حلي و كتاب عالم سني شهيد ثالث ، قاضي نوراللّه شوشتري (ره )، مي فرمايد: بين اهل ايمان معروف است كه يكي از علماي اهل سنت ، كه در بعضي از فنون علمي ،استاد علامه حـلـي (ره ) اسـت كتابي در رد مذهب شيعه اماميه نوشت و در مجالس ومحافل آن را براي مردم مـي خـوانـد و آنـان را گمراه مي نمود، و از ترس آن كه مبادا كسي از علماي شيعه كتاب او را رد نمايد، آن را به كسي نمي داد كه نسخه اي بردارد.عـلامه حلي هميشه به دنبال راهي بود كه كتاب را به دست آورد و رد كند.ناگزير رابطه استاد و شاگردي را وسيله قرار داد و از عالم سني درخواست نمود كه كتاب را به اوامانت دهد.آن شخص چون نمي خواست كه دست رد به سينه علامه حلي بزند، گفت : سوگند يادكرده ام كه اين كتاب را بيشتر از يك شب پيش كسي نگذارم . مرحوم علامه همان مدت را نيز غنيمت شمرد كتاب را از او گرفت و به خانه برد كه در آن شب تا جـايي كه مي تواند از آن نسخه بردارد وقتي به نوشتن مشغول شد و شب به نيمه آن رسيد، خواب بر ايشان غلبه نمود.همان لحظه حضرت صاحب الامر روحي وارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء حاضر شدند و به او فرمودند: كتاب را به من واگذار و توبخواب . عـلامـه حلي خوابيد.وقتي از خواب بيدار شد، نسخه كتاب از كرامت و لطف حضرت صاحب الامر (ع ) تمام شده بود. الـبته اين قضيه را به صورتهاي ديگري هم بيان كرده اند، از جمله در كتاب قصص العلماء اين طور آمده است كه : عـلامـه حـلـي (ره ) كتاب را توسط يكي از شاگردان خود كه نزد آن عالم مخالف درس مي خواند براي يك شب به عنوان عاريه به دست آورد و مشغول نسخه برداري از آن شد. همين كه نصف شب گذشت ، علامه بي اختيار به خواب رفت و قلم از دستش افتاد.وقتي صبح شد و وضع را چنين ديد اندوهناك گرديد، ولي وقتي كتاب راملاحظه كرد، ديد تمامش نوشته و نسخه برداري شده است و در آخـر آن نـسخه اين جمله نوشته شده : كتبه م ح م د بن الحسن العسكري صاحب الزمان (اين نسخه راحجة بن الحسن العسكري صاحب الزمان (ع ) نوشته است ).علامه فهميد كه آن حضرت تشريف آورده و نسخه را به خط مبارك خود تمام نموده اند(كمال الدين ج 2، ص 98، س 41.)وصيت علامه حلى به فرزندش علامه حلى در آخر كتاب قواعد الاحكام وصيتى دارد براى فرزندش كه اين وصيتشامل محاسن اخلاقى است. قسمتهائى از اين وصيتبسيار جالب علامه را در اينجا نقل مىكنيم: ...تو را وصيت مىكنم - همچنان كه خداوند وصيت را بر من واجب كرده است - به تقواى پروردگار زيرا تقوى سنتى است پابرجا و استوار و فريضهاى است واجب و لازم و سپرى است نگهدارنده و ذخيرهاى است جاودان و بهترين چيزى است كه انسان براى روز رستاخيز تهيه مىكند... دستورات الهى را اجرا كن و آنچه خدا را راضى كند انجام ده... اوقات خود را در فراگرفتن فضيلتهاى علمى صرف كن، و همواره كوشش كن از سرازيرى نقصان به اوج كمال بالا روى و از فرودگاه جهل به قله عرفان اوج گيرى. و تو را وصيت مىكنم به نيكى كردن و برادران را يارى نمودن و در مقابل بدى احسان كردن و نيكوكاران را ممنون شدن. و زنهار از دوستى با فرومايگان و نادانان بلكه بايد و بايد امروز تو بهتر از ديروزت باشد و تو را نصيحت مىكنم به بردبارى و توكل و رضايت. در هر روز و شب نفس خود را محاسبه كن. بسيار استغفار كن خدا را ... و بر تو است كه نماز شب را بپا دارى زيرا رسول خدا(ص) بر آن اصرار كرد و فرمود: هر كس همواره يار دانشمندان و همنشين فضلا باشى زيرا اين همنشينى، استعداد تو را براى تحصيل كمال بر مىانگيزد و ملكهاى براى تو مىشود كه مجهولات خود را دريابى. شب خود را با نماز شب به پايان رسانيد و سپس مرد بهشت براى او است. و بر تو باد به نيكى و احسان به خويشاوندان (صله رحم) زيرا عمر را زياد مىكند. و تو را به اخلاق نيكو وصيت مىكنم، پيامبر فرمود: انكم لن تسعوا الناس باموالكم فسعوهم باخلاقكم. مردم را با اموال خود نمىتوانيد راضى كنيد ، پس آنان را با اخلاقتان خشنود نمائيد. به ذريه حضرت رسول(صلی الله علیه واله) نيكى كن زيرا خداى تبارك و تعالى وصيتخود را نسبتبه آنها تاكيد فرموده است و خوبى به آنان را پاداش رسالت و هدايتحضرت رسول(صلی الله علیه واله) قرار داده است. قل لااسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى. بگو (اى پيامبر) من از شما پاداشى نمىخواهم جز محبت و مودت در حق خويشاوندان .. . فقهاء و دانشمندان را تعظيم و تكريم كن زيرا رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: من اكرم فقيها مسلما لقى الله يوم القيامة و هو عنه راض و من اهان فقيها مسلما لقى الله يوم القيامة و هو عليه غضبان. هر كس فقيه مسلمانى را گرامى بدارد روز قيامتخدا را در حالى ملاقات مىكند كه از او راضى باشد و هر كس فقيه مسلمانى را اهانت كند خدا را در روز قيامت درحالى ديدار مىكند كه بر او غضب كرده باشد... و زنهار از مخفى نگهداشتن و كتمان علم و آن را از شايستگان منع كردن خداوند مىفرمايد: ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات و الهدى من بعد ما بيناه للناس فى الكتاب اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون. (سوره بقره - 159) آنان كه آياتى را كه براى راهنمائى مردم فرستاديم و بعد از آنكه براى هدايت مردم در كتاب بيان كرديم پنهان مىكنند آنان را خدا و تمام لعن كنندگان لعن مىكنند... قرآن عزيز را تلاوت كن و در معانى آيات بينديش و دستورات و منهيات آن را اطاعت كن. اخبار و احاديثحضرت رسول(صلی الله علیه واله) و آثار آن حضرت را دنبال كن و در معانى آنها بحث و بررسى و دقت نظر داشته باش و من براى تو كتابهاى بسيارى را به يادگار گذاشتم كه به تمام آنها مىتوانى مراجعه كنى و بهرهمند شوى. و اما آنچه براى من و به نفع من مىتوانى انجام دهى اينكه با من پيمان ببندى كه در بعضى از وقات از خدا طلب مغفرت براى من كنى و ثواب برخى از اطاعتها را به من ببخشى و ياد من كم نكنى كه وفاداران تو را به بىوفائى نسبت دهند و همچنين بيشتر از حد مرا ياد نكنى كه انديشمندان تو را به عجز و ناتوانى نسبت دهند بلكه در خلوت بياد من باش و پس از نمازهايتبراى من دعا كن... غروب ستاره حله پایان زندگی هر کس به مرگ اوست جز مرد حق که مرگ وی آغاز دفتر است محرم سال 726 ق . برای شیعیان و پیروان راستین اسلام فراموش نشدنی است . عزا و ماتم آنان افزون است . بویژه حله این سرزمین مردان پاک سرشت و عاشقان اهل بیت علیهم السلام شور و ماتم بیشتری دارد.عجب تقارن و اتفاقی ! پاسدار بزرگ اسلام و فقیه شیعه ، علامه حلی ، ولادتش در ماه پربرکت و با فضیلت رمضان واقع شد و زندگی اش با خیر و برکت فراوان گردید و بعد از گذشت 78 سال عمر پر بار، پرواز روحش با عشق و محبتی که به اهل بیت نبوت و رابطه ناگسستنی با ولایت داشت ، در ماه شهادت به وقوع پیوست وبه روح مطهر سالار شهیدان امام حسین علیه السلام پیوند خورد.آری ، در 21 محرم این سال مرجع تقلید شیعه ، فقیه و عارف فرزانه ، ستاره پرفروغ آسمان علم و فقاهت ، آیه الله علامه حلی دار فانی را وداع گفت و روح ملکوتی اش به سوی خدا پرواز کرد و به رضوان و لقای معبودش شتافت . غم و اندوه بر چهره همه سایه افکند. بغض ، گلوها را فشرد و چشمها را از فرط ریزش اشک داغ ، همچون آتش گذاخته سوزاند. از حضور و ازدحام مردم مصیبت زده محشری بپا شد و در فضای آکنده از غم و آه ، پیکر پاک ستاره تابناک شیعی بر دوش هزاران عاشق و شیفتگان راهش از حله به نجف تشییع گردید و در جوار بارگاه ملکوتی مولای متقیان علی علیه السلام در حرم مطهر به خاک سپرده شد.از ایوان طلای امیرالمومنین علیه السلام دری به رواق علوی گشوده است . پس از ورود به سمت راست ، حجره ای کوچک دارای پنجره فولادی ، مخصوص قبر شریف علامه حلی است . زائرین بارگاه علوی در مقابل این حجره توقفی کرده ، مرقد شریفش را زیارت می کنند و از روح بلندش مدد می جویند.منبع : کتاب " گلشن ابرار" / تدوين جمعی از پژوهشگران حوزه علميه قمعلامه حلی سيدمحمد ناظمزاده قمي ، شیعه نیوز سایت منتظران (اطلاعات جامع مهدویت)کتابخانه طهور پایگاه اندیشه قممنبع: حوزه ، ماهنامه پاسدار اسلام شماره 8
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 890]
صفحات پیشنهادی
علامه حلی مدافع حریم تشیع
علامه حلی مدافع حریم تشیع گردآوری: حسن نجفیمنبع : راسخون آغازبرگهای زرین حیات علامه حلی با تعهد و صداقت مزین و با تار و پودی از اخلاص و محبت شیرازه گردیده ...
علامه حلی مدافع حریم تشیع گردآوری: حسن نجفیمنبع : راسخون آغازبرگهای زرین حیات علامه حلی با تعهد و صداقت مزین و با تار و پودی از اخلاص و محبت شیرازه گردیده ...
تدوين «حريم» از نيمه گذشت
علامه حلی مدافع حریم تشیع-علامه حلی مدافع حریم تشیع گردآوری: حسن ... عارف و فقیه بر جسته شیعه ، در ایران باقی ماند و حدود یک دهم از عمر شریفش در این خطه گذشت .
علامه حلی مدافع حریم تشیع-علامه حلی مدافع حریم تشیع گردآوری: حسن ... عارف و فقیه بر جسته شیعه ، در ایران باقی ماند و حدود یک دهم از عمر شریفش در این خطه گذشت .
تشیع پیکر همسر امام (ره) بر دوش ملت
علامه حلی مدافع حریم تشیع گردآوری: حسن نجفیمنبع : راسخون آغازبرگهای زرین حیات .... به علامه حلی منتقل گردید و این بار امانت الهی بر دوش با کفایت او گذاشته شد.
علامه حلی مدافع حریم تشیع گردآوری: حسن نجفیمنبع : راسخون آغازبرگهای زرین حیات .... به علامه حلی منتقل گردید و این بار امانت الهی بر دوش با کفایت او گذاشته شد.
طلاب را مانند علامه حلي تربيت كنيم
به گزارش مركز خبر حوزه، آيت الله سيد محمد علي علوي گرگاني روز شنبه در ديدار اعضاي دبيرخانه جشنواره علامه حلي با اشاره به ... علامه حلی مدافع حریم تشیع علامه حلی از ...
به گزارش مركز خبر حوزه، آيت الله سيد محمد علي علوي گرگاني روز شنبه در ديدار اعضاي دبيرخانه جشنواره علامه حلي با اشاره به ... علامه حلی مدافع حریم تشیع علامه حلی از ...
9 دي ؛ پيوند ناگسستني ملت با ولايت فقيه
علامه حلی مدافع حریم تشیع علامه حلی از طرف پدر به ((آل مطهر)) پیوند می خورد که خاندانی مقدس و بزرگ و همه اهل دانش و .... حضور چنین دانشمندان دلسوز فرهنگ اسلام و ملت در ...
علامه حلی مدافع حریم تشیع علامه حلی از طرف پدر به ((آل مطهر)) پیوند می خورد که خاندانی مقدس و بزرگ و همه اهل دانش و .... حضور چنین دانشمندان دلسوز فرهنگ اسلام و ملت در ...
فتح بغداد توسط هلاکوخان
علامه حلی مدافع حریم تشیع بغداد به دست هلاکو فتح گردید و ((معتصم )) آخرین خلیفه بنی عباس از بین رفت ..... در كتاب قصص العلماء اين طور آمده است كه : عـلامـه حـلـي ...
علامه حلی مدافع حریم تشیع بغداد به دست هلاکو فتح گردید و ((معتصم )) آخرین خلیفه بنی عباس از بین رفت ..... در كتاب قصص العلماء اين طور آمده است كه : عـلامـه حـلـي ...
نخستين كتاب درباره سردار شهيد شوشتري چاپ شد
علامه حلی مدافع حریم تشیع حسن بن یوسف پس از آموختن کتاب وحی و خط، کم کم آمادگی فراگیری دانشها را در خود تقویت .... وی اولین فقیهی بود که ریاضیات را به عنوان ...
علامه حلی مدافع حریم تشیع حسن بن یوسف پس از آموختن کتاب وحی و خط، کم کم آمادگی فراگیری دانشها را در خود تقویت .... وی اولین فقیهی بود که ریاضیات را به عنوان ...
علامه ای ذو فنون در روزگار ما،
علامه حلی مدافع حریم تشیع بدین سبب به لقب مقدس و شریف ((آیه الله )) مشهور گردید، که در آن روزگار تنها او به این لقب ... علامه پس از ورود به ایران ، در اولین جلسه ای که ...
علامه حلی مدافع حریم تشیع بدین سبب به لقب مقدس و شریف ((آیه الله )) مشهور گردید، که در آن روزگار تنها او به این لقب ... علامه پس از ورود به ایران ، در اولین جلسه ای که ...
4 ویژگی احمد اشعری، کسی که مورد عنایت 3 امام بود
علامه حلی مدافع حریم تشیع از آنها آثار و نوشته های گرانقدر به یادگار مانده که تا به امروز و در امتداد تاریخ مورد ... هجوم بیگانگانهنوز یک دهه از سن جمال الدین حسن نگذشته ...
علامه حلی مدافع حریم تشیع از آنها آثار و نوشته های گرانقدر به یادگار مانده که تا به امروز و در امتداد تاریخ مورد ... هجوم بیگانگانهنوز یک دهه از سن جمال الدین حسن نگذشته ...
ترجمه دایرةالمعارف فقه استدلالی شیعه، پس از 3 قرن
علامه حلی مدافع حریم تشیع از این پس حله تا اواخر قرن هشتم ، به مثابه یکی از حوزه های بزرگ مذهب شیعی ... نصيرالدين طوسي (در علم حکمت و فلسفه) (597 - 672 ق )3- ...
علامه حلی مدافع حریم تشیع از این پس حله تا اواخر قرن هشتم ، به مثابه یکی از حوزه های بزرگ مذهب شیعی ... نصيرالدين طوسي (در علم حکمت و فلسفه) (597 - 672 ق )3- ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها