تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 3 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع): مؤمن را بر مؤمن، هفت حق است. واجب ترين آنها اين است كه آدمى تنها حق را بگويد،...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1832807816




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حکایاتی از شیخ عبدالکریم حامد)رحمت الله علیه)(3)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حکایاتی از شیخ عبدالکریم حامد)رحمت الله علیه)(3)
حکایاتی از شیخ عبدالکریم حامد)رحمت الله علیه)(3) نویسنده: مهدی عاصمی عمل به وعده یا تشرف؟مرحوم حامد می فرمود:«اگر روزی با کسی وعده گذاشته باشی، و نوکر امام زمان(ع) بیاید و بگوید: آقا می فرمایند: اگر بخواهی ما را ببینی، مانعی نیست و می توانی به دیدار ما مشرف بشوی، شما باید بگویی: ببخشید آقا جان! با کمال معذرت من الان وعده دارم نمی توانم بیایم.یکی از علما از طریق علوم غریبه به جای حضرت را در بازار پیدا کرد که پیش یک کفاشی است. خواست جلو برود ولی حضرت تصرفی کردند که در جای خود بماند. پینه دوز مشغول کار بود و حضرت به او فرمودند: کفش ما را درست کن. پینه دوز گفت: ببخشید آقا جان، من وعده دارم نمی توانم.این عالم خیلی به خودش فشار می آورد که چرا این پینه دوز نمی داند در محضر امام زمان(ع) است و درخواست حضرت را رد می کند. حضرت برای بار دوم هم فرمود و دوباره پینه دوز همین جواب را داد تا این که در مرتبه ی سوم این عالم خیلی عصبانی شد.یک مرتبه پیرمرد پینه دوز آقا را بغل کرد و گفت: آقا جان! می خواهید فریاد بزنم و بگویم: مردم! آن کسی را که دنبالش هستید پیش من است. و می خواست به عالم بفهماند من می دانم در محضر حضرت هستم. بعد حضرت رو به عالم کرد و فرمود: اگر این گونه بشوید ما به سراغ شما می آییم.نقطه ی ضعف این عالم این بود که خلف وعده می کرد و این گونه حضرت به او درس دادند.»همچنین ایشان می فرمود:«اگر با کسی در ساعت معینی وعده دارید و در همان ساعت در حال احتضار هستید وصیت کنید اگر مردم، جنازه ام را سر وعده ببرید تا خلف وعده نکرده باشید.»عمل به وعده جناب شیخ می فرمود:«هنگامی که پدرم در تهران از دنیا رفت، من در مشهد بودم. به من تلفن کردند که به تهران بروم؛ اما به شخصی در مشهد وعده داده بودم که یک هفته بعد، زمان آن می رسید. شماره تلفنی هم از او نداشتم. وفای به عهد را ترجیح دادم و در مشهد ماندم و نه در تشییع جنازه و نه در مجالس سوم و هفتم پدرم شرکت نکردم! در مشهد ماندم و به قولم عمل کردم!»می خواهم چه کار کنم؟!یکی از رفقای شیخ که چهارده چاه عمیق داشت، یکی را به ایشان داد ولی جناب شیخ قبول نکرد و فرمود:«می خواهم چه کار کنم؟!»و سپس این روایت را خواندند: امام صادق(ع) فرمود:«اذا صلح امر دنیاک فاتهم دینکوقتی امور دنیایی ات اصلاح شود، دینت مورد اتهام قرار می گیرد.»فریاد رسی امام زمان(ع)مرحوم حامد می فرمود:«روزی نفسم بند آمد. گفتم: یا الله، خبری نشد. بعد گفتم: یا رسول الله(ص)، خبری نشد، همه ائمه(ع) را یکی یکی صدا زدم ولی باز هم خبری نشد. تا این که گفتم: یا صاحب الزمان و نفسم به جریان افتاد.»دشمن واقعیجناب شیخ می فرمود:«اهل بیت(ع) دوست مستقیم کم دارند؛ اما ما با دشمنان آنان دشمن هستیم و هیچ کس در آن خدشه وارد نمی کند.شخصی را درون قبر گذاشته بودند. شب اول قبر، حضرت امیر(ع) به بالین او آمد. هرچه سلام می داد، حضرت توجهی نمی کرد. به حضرت گفت: من حرفی ندارم، فقط یک سؤالی دارم اگر می شود شما جواب سوال مرا بدهید.آیا من دشمنان شما را دیده بودم؟ آیا آنها به حقوق من تعدی کرده بودند؟ چه کاری کرده بودند که من با آنها دشمن هستم؟ من به خاطر شما با آنها دشمن شدم. تا این مطلب را گفت حضرت لبخندی زد.»احترام به سید نابیناشی رجبعلی می فرمود:«سید کوری وارد جلسه شد و چون من دیدم کور است جلویش بلند نشدم. پس از آن، مرا مورد توبیخ قرار دادند که چرا جلوی پایش بلند نشدی؟ اگر چه او نمی بیند ولی تو باید احترام می گذاشتی.»تنها عملی که پذیرفته شد« شبی یکی از علما را در خواب دیدند که مقام خوبی دارد. گفتند: خوش به حالتان، گفت: همه ی آن اعمالی که فکر می کنید رد شده است. فقط یک کار من مورد قبول واقع شده و آن این است که یک روز، قلم را در دوات زده بودم و فکر می کردم که چه چیزی بنویسم. یک مگس روی نوک قلم نشست و من هم قلم را تکان ندادم و گفتم که این مگس هم یک مکی بزند(مرکب های قدیم از موادی بود که مگس ها تمایل به خوردن آن داشتند.)این مقام به خاطر این است چون برای خدا انجام دادم.»ارزش کار خالصانه«یکی از رفقا می گفت: هنگامی که آقای بروجردی در بروجرد بود شب احیاء منبر تشریف برده بودند. من دیدم آن شب حال عبادت ندارم. یادم افتاد که نگاه کردن به صورت عالم عبادت است. گفتم: ما عمل امشب را همین قرار می دهیم و هیچ کار دیگری انجام ندادم. فردا صبح که با آقا در بازار برخورد کردم ایشان به من فرمود: شب چه عملی بجا آوردی؟ گفتم: حال عبادت نداشتم و یادم افتاد که نگاه کردن به صورت عالم عبادت است و فقط به صورت شما نگاه کردم.لابد آقای بروجردی دیده بودند که خدواند چه مقامی دیشب به این فرد داده است.»نیابت به ائمه(ع) «به حضرت ائمه معصومین(ع) نیابت بدهید تا برایتان دعا کنند. طلبه ای در یک از شهرها زندگی می کرد. از نظر مادی در فشار بود و از نظر ازدواج نیز مشکلاتی داشت. یک شب، متوسل به امام زمان(ع) شد، چند شبی بعد از این توسل امام زمان(ع) را در خواب دید. حضرت فرمودند: فلانی! می دانی چرا دعایت مستجاب نمی شود؟ گفت: چرا؟ فرمودند: طول امل و آرزو داری.گاهی انسان به در خانه ی خدا می رود دعا می کند اما با نقشه می رود، دل به این طرف و آن طرف حرکت می کند. گاهی به خدا یاد می دهد و می گوید: خدایا! در دل فلانی بینداز بیاید مشکل مرا حل بکند. فرمودند: شما به خدا یاد ندهید خدا خودش بلد است. انسان به ائمه معصومین(ع) نباید یاد بدهد. باید بگوید خدایا، من این خواست را دارم و به هیچ کس هم نمی گویم. طول امل نباید داشته باشیم.طلبه گفت: یابن رسول الله، من همین طور هستم که می فرمایید، بهتر از این نمی توانم باشم، چه کنم؟ می خواهم خوب باشم اما تا می آیم دعا کنم فلانی و فلانی در ذهنم می آیند و این گونه دعا می کنم.حضرت فرمودند: حالا که طول امل و موانع اجابت داری، نایب بگیر. تا حضرت فرمودند نایب بگیر طلبه می گوید: آقا جان شما نائب می شوید؟حضرت فرمودند: بله قبول می کنم. می گوید دیدم حضرت نایب شدند و لبهای حضرت دارد حرکت می کند.از خواب بیدار شدم، گفتم: اگر حاجتم هم برآورده نشود مهم نیست، در عالم رؤیا حجت خدا را یک بار زیارت کردم.بلند شدم و وضو بگیرم تا نماز شب و نماز شوق به جا بیاورم. دیدم در مدرسه را می زنند. گفتم: این وقت شب کیست که در مدرسه را می زند؟رفتم در مدرسه را باز کردم دیدم دایی خودم است. گفتم: دایی جان، چه شده این وقت شب؟ گفت: با تو کاری دارم. امشب هر کاری کردم دیدم خوابم نمی برد. فکر و خیالات مرا برداشته بود. یک مرتبه این خیال همه ی وجودم را فرا گرفت: من که پسر ندارم، همه ی اموالم از بین می رود. یک دختر هم که بیشتر ندارم. فکر کردم اگر دخترم را به تو بدهم همه ی اموالم هم در اختیار توست.»گوش نکردن به آواز زنانمرحوم شیخ می فرمود:«صدای آواز زنان را گوش نکنید حتی اگر در رادیو باشد.»شخصی به شیخ گفت: به حال من فرق نمی کند. شیخ فرمود:«تو اگر صدای آواز زن را گوش کردی و حالت فرق نکرد من دو رکعت نماز مقبول شده به تو می دهم.»آن شخص گفت: من این کار را انجام می دهم. پس از رفتن او، شیخ فرمود:«این کار را نمی تواند انجام دهد؛ زیرا تا کسی نفس را نکشد نمی تواند حالش یکسان باشد و در آن صورت نیز دیگر از گناه بدش می آید.»منتظر واقعیمرحوم حامد می فرمود:«آقایی منزل ما آمد، که رئیس یکی از گروه منتظرین در مشهد بود، به او گفتم: شغلتان چیست؟ گفت: نانوایی سنگکی داریم. گفتم: اگر کسی بیاید و روبروی نانوایی شما یک نانوایی باز کند شما چه عکس العملی از خود نشان می دهید؟ گفت: معلوم است، می روم از او شکایت می کنم؛ چون که نمی شود دو تا نانوایی روبروی هم باشند. گفتم: بلند شو و دم و دستگاهت را جمع کن. تو منتظر امام زمان(ع) نیستی! برای چه می خواهی حضرت بیایند؟ کسی در انتظار امام زمان(ع) به سر می برد که در کلاس تهذیب و اخلاص و بندگی قرار دارد. تو هنوز خدا را رازق نمی دانی، پس چگونه خود را ساخته ای؟» منبع: بهترین شاگرد شیخ (نگاهی به زندگانی شیخ عبدالکریم حامد)
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1601]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن