واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حکایاتی از مرحوم سید عباس فرهمند پور(حسینی)(2) توجه به اهل بیت – علیهم السلام یکی از ویژگی های برجسته ی اقا سید عباس ارتباط دادن افراد با اهل بیت علیهم السلام بود. ایشان در هر فرصتی که پیش می آمد، دل ها را متوجه عنایات و توجهات ائمه ی اطهار علیهم السلام می کرد و در هر شرایطی توصیه می نمود که حاجت ها و گرفتاری ها با توسل به این خاندان برآورده شود. به همین دلیل با بیانی زیبا می فرمود:« به گداها نگویید گدایی نکنند؛ فقط یادشان بدهید کدام در را بزنند.»اعتقاد راستین به امام صادق علیه السلام و شفای بیماریکی از سادات یزد که از دوستان مرحوم آقا سید عباس بود، گفته بود: روزی آقا سید عباس به منزل ما آمده بود. سر سفره که نشستیم، دید من تعداد زیادی قرص می خورم.گفت: این ها را برای چه می خوری؟ گفت»: من مشکل قلبی دارم و این ها را هم دکتر داده است. ایشان گفت: برو مفاتیح را بیاور. رفتم و آوردم. آقا سید عباس به من فرمود:« ببین آقا امام صادق علیه السلام فرموده، تربت جدم امام حسین علیه السلام « شفاءٌ من کل داءٍ» شفای هر بیماری است. آیا این دکتری که رفتی، مسلمان بود یا غیر مسلمان؟»گفتم: نمی دانم. گفت:« حرف دکتری را که نمی دانی مسلمان بوده یا نه، گوش داده ای و این همه قرص می خوری. ولی به حرف امام صادق علیه السلام اعتماد نداری.»سید یزدی خیلی به غیرتش بر می خورد و همان جا داروها را کنار می گذارد. آقا سید عباس هم تربتی را که همراه داشت، با دعای مخصوصش به سید می دهد و بعد از آن تا زمانی که سید یزدی این قضیه را بیان می کرد و پانزده سال می گذشت، دیگر نیاز به دکتر و دارو پیدا نمی کند.نیابت از حضرت معصومه علیها السلاممرحوم آقا سید عیاس می فرمود:« من هر موقع می خواهم مشهد بروم، ابتدا حرم حضرت معصومه علیها السلام می روم و به حضرت می گویم: من به نیابت از شما به مشهد می روم! شما سفارش مرا به برادرتان بکنید. آخر شما به عشق برادرتان آمدید، ولی موفق نشدید زیارتشان کنید. اجازه بدهید من به نیابت از شما برادرتان را زیارت کنم.»رافت امام رضا - ع مرحوم آقا سید عباس می فرمود:« یکی از آشپزهای امام رضا علیه السلام به من گفت: گربه ای بود که مرتب به آشپزخانه می آمد و گوشت ها را می خورد. ما از دست این گربه عاجز شده بودیم. یک روز گربه را گرفتیم و بیرون مشهد بردیم. فردایش دوباره دیدیم سرو کله ی گربه پیدا شد . گفتیم چه کنیم؟ من گربه را در کیسه کردم و به نیشابور بردم تا دیگر نتواند برگردد.شب که به خانه رفتم و خوابیدم، امام رضا علیه السلام را در خواب دیدم که به من فرمودند: این چه کاری بود کردی؟ گفتم: آقا جان! گوشت ها را می خورد. حضرت فرمود: مگر گوشت های تو را می خورد؟ برو الآن فلان جاست برش دار و بیاور.تنبیه حضرت ابوالفضل علیه السلاممرحوم آقا سید عباس می فرمود:« زمانی که انگلیسی ها می خواستند پول های ضریح امام حسین علیه السلام را خالی کنند، به کلید دار حرم ملهم می شود که کلیدها را بر روی ضریح حضرت ابوالفضل علیه السلام بگذارد. وقتی برگشت. او را شکنجه دادند و مجبور شد جای کلید ها را بگوید. یکی از افسران آن ها گفت که من می روم و کلیدها را می آورم، ولی مردم می گفتند که این کار را نکنید؛ ممکن است حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام غضب کند.»ایشان می فرمود:« همین که این افسر خواست وارد حرم بشود، ناگهان سیلی محکمی به صورت او خورد؛ به گونه ای که به زمین افتاد. سپس بلند شد و عقب عقب از حرم خارج شد و آن قدر سربازان ترسیده بودند که تا وقتی آن جا بودند و می خواستند از کنار حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام عبود کنند، حالت احترام می گرفتند.»عبور از بازاریکی از دوستان ایشان می گوید: عده ای از اولیا از جمله میرزا ابوالقاسم عطار و حاج عزیز الله کریمی به همراه آقا سید عباس برای آوردن مرحوم ملا آقاجان به سمت زنجان حرکت می کنند تا ایشان را برای سخنرانی در روضه ی آیت الله کاشانی به تهران بیاورند.در مسیر وقتی به نزدیکی ابهر می رسند، ماشینشان خراب می شود. مرحوم حاح هادی ابهری که ار اولیای خدا بود، به آقازاده اش می گوید: برو و چند نفر از خوشگل ها را که در راه مانده اند، با خود به این جا بیاور.آقا سید عباس می گفت:« ما دیدیم یک اسب سوار نزدیک ما شد و به ما گفت: پدرم گفته است شما به منزل ما بیایید. دم غروب بود. ماشین را رها کردیم و پیاده تا ابهر رفتیم. حاج هادی هم به استقبال ما آمده بود و ما را خیلی تحویل گرفت. چند روزی آن جا ماندیم و پذیرایی خوبی از ما شد. پس از آن ماشین را تعمیر کرده و همراه حاج هادی به زنجان رفتیم. در زنجان نیز چند روز ماندیم و پس از آن، ملا آقا جان رابا خود برداشته و به تهران آوردیم.برای این که به منزل آیت الله کاشانی برویم، باید از بازار می گذشتیم. ملا آقا جان ناراحت شدند و گفتند: سرهایتان را پایین بگیرید و از بازار عبور کنید. من به دلیل کنجکاوی که داشتم، یک لحظه سرم را بالا بردم و دیدم بر سر در بازار این آیه ی قرآنی نوشته شده است:هذه جهنم التی کنتم به توعدون.این همان دوزخی است که به شما وعده داده می شد. این اولین درسی بود که مرحوم ملا آقاجان به آقا سید عباس دادند و هدفشان متوجه کردن ایشان به طلب روزی حلال بود.رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در روایتی فرمودند:« العباده عشره اجزاءٍ فی طلب الحلال»عبادت ده بخش دارد که نه بخش آن در طلب ( روزی) حلال است. منبع: www.salehin.com
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 185]