محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828911735
نقش و جايگاه توقيعات در عصر غيبت صغرى
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نقش و جايگاه توقيعات در عصر غيبت صغرى نويسنده: دكتر محمد رضا جبارى از مهمترين وظايف و مسؤوليتهاى »نائبان چهارگانه« در عصر »غيبت صغرى«، دريافت و تحويل نامههاى شيعيان، به امام عصرعليه السلام و متقابلاً پاسخ آنها به شيعيان بود. البتّه در عصرهاى پيش از »غيبت صغرى« نيز يكى از مهمترين راهها براى ارتباط شيعيان با امامان معصومعليهم السلام، نامهها و مكتوبات بود. به عنوان نمونه، »عبدالرحمان بن حجّاج«، وكيل امام صادقعليه السلام و امام كاظمعليه السلام در عراق، به علت رفت و آمدى كه بين عراق و مدينه داشت، گاهى به عنوان رابط، بين برخى از وكيلان - همچون »على بن يقطين« با امام كاظمعليه السلام ايفاى نقش مىكرد.در يك مورد، على بن يقطين ضمن دادن نامهاى، از وى خواست كه آن را به امام كاظمعليه السلام در مدينه برساند. (1) در موردى ديگر، على بن يقطين از دوتن به نامهاى »اسماعيل بن سلام« و »ابن حميد«، براى رساندن نامههاى شيعيان عراق به امام كاظمعليه السلام بَهره برد.(2) البته شيوه »ارتباط مكاتبهاى«، در موارد بسيارى به عنوان ابزارى مطمئن، براى ارتباط ائمهعليهم السلام با نمايندگانشان و بالعكس، پيش از عصر غيبت صغرى مورد بهره بردارى بود. نمونه يادشده درباره »على بن يقطين«، نامه »عبدالله بن جندب«، به امام رضاعليه السلام و پاسخآن حضرت(3) و... از اين مقوله است.(4) اين روش ارتباطى، در مواقعى كه ائمه هدىعليهم السلام در حبس يا تحت نظر بودند، بيشتر كارآيى داشت.امام كاظمعليه السلام از زندان، با يكى از وكيلانش به نام »خالد بن نجيح« به طريق مكاتبه، تماس گرفته، او را از نزديكى تاريخ وفاتش مطّلع ساخت؛ هم چنين فرمود كه امور خود را جمع بندى كرده و ديگر از كسى چيزى قبول نكند.(5) در موردى ديگر، شخصى به نام »على بن سويد« به امام كاظمعليه السلام - كه در حبس بود - نامهاى نگاشته، مسائلى را پرسيد و حضرت نيز پاسخ آن را به طور مخفى، از حبس به وى ارسال فرمود.(6) البته حاصل بررسى تعداد مكاتبههاى امامانعليهم السلام، اين است كه مكاتبات امام هادى و امام عسكرىعليهما السلام - كه در پادگان نظامى، تحت نظارت و كنترل بودند - از تعداد بيشترى برخوردار است. در تأييد اين مطلب مىتوان به آمار نامهها و توقيعات ائمهعليهم السلام، در كتاب »معادن الحكمة فى مكاتيب الائمةعليهم السلام« اثر فرزند مرحوم فيض كاشانى )محمد بن محسن، معروف به علم الهدى( به ترتيب زير توجه نمود:نامههاى امام علىعليه السلام، متعدد است؛ و جلد اول اين كتاب بدان اختصاص دارد. اين ناشى از وضعيت و شرايط خاصّ حضرت بود. اما نامههاى ديگر ائمهعليهم السلام، به ترتيب 21 19 5 15 9 18 2 3 8 7 و 22 است. بدين ترتيب تعداد نامههاى عسكريّينعليهما السلام در اين كتاب، 19 و 21 عدد است. البته موارد متعدد ديگرى نيز - غير از آنچه در اين كتاب آمده - در منابع مختلف به چشم مىخورد. گفتنى است تعداد نامههاى امام رضاعليه السلام (15 عدد( نيز ناشى از وضعيت خاص آن حضرت است كه به تبع انتقال به مرو و مسأله ولايتعهدى پيش آمد. تعداد نامههاى امام كاظمعليه السلام (9 عدد( نيز به علت محبوس بودن آن حضرت و شرايط سخت زندان است. البته با اين وجود، همان گونه كه اشاره شد، آن حضرت مكاتباتى از زندان، با برخى از اصحاب و وكيلانش داشته است.علاوه بر كتاب ياد شده، منابع ديگرى نيز به نقل و معرفى توقيعات پرداختهاند؛ همچون: كمال الدين و تمام النعمة از شيخ صدوق؛ كتاب الغيبة از شيخ طوسى؛ الاحتجاج از طبرسى؛ كلمة الامام المهدىعليه السلام از شهيد سيد حسن شيرازى؛ الزامالناصب از على يزدى حائرى؛ توقيعات مقدسه از جعفر وجدانى؛ مجموعه سخنان و توقيعات و ادعيه حضرت بقية اللّه، از خادمى شيرازى؛ توقيعات خارج شده از سوى ناحيه مقدّسه از مولى محمدباقر مجلسى و »توقيع الامام العسكرىعليه السلام كه همراه با وصاياى پيامبرصلى الله عليه وآله به امام علىعليه السلام، به وسيله سيد حسن نياز طباطبايى منتشر شده است. گذشته از آن كه، منابع و جوامع روايى همچون بحارالانوار، وسائل الشيعه، وافى و مستدرك الوسائل نيز مشتمل بر توقيعات و مكاتيب امامان معصومعليهم السلام مىباشند.بيشترين تعداد مكاتبهها و توقيعات، مربوط به عصر، غيبت صغرى است. دليل كثرت توقيعات و مكاتبهها در اين عصر، آن است كه به علّت غيبت امامعليه السلام، روش ذكر شده، بهترين روش ارتباط شيعيان با امامعليه السلام به واسطه وكيلان و سفيران آن جناب بود. عنوان رايجى كه درباره مكاتبههاى امام دوازدهمعليه السلام و همين طور، مواردى از مكاتبههاى امامان اخير شيعه، در منابع روايى به كار رفته است؛ عنوان »توقيع« و »توقيعات« است. با توجّه به اهميت مسأله توقيعات در عصر غيبت صغرى، و نقش مهم و اساسى نائبان چهارگانه و ديگر نمايندگان حضرت حجتعليه السلام در انتقال توقيعات از ساحت قدس امامعليه السلام به دست شيعيان، در اين نوشتار به بررسى ابعاد مختلف اين مقوله، خواهيم پرداخت.تعريف لغوى و اصطلاحى واژه »توقيع«»توقيع« از ريشه »وقع« و به معناى اثر نهادن بر چيزى است؛ چنانكه تعبير »وقّع الوَبَرُ ظهر البعير؛ يعنى، اثر نهاد پشم شتر بر پشت او.(7) از اين رو، به كتابت و نامهنگارى نيز توقيع اطلاق شده است؛ زيرا كه در نتيجه اين عمل، قلم بر روى كاغذ اثر گذار مىشود. گاه اين واژه (توقيع) ، علاوه بر اصل كتابت نامه، به عمل كاتب در حذف زوايد نامه نيز اطلاق مىشود؛ چرا كه با اين كار، هدف اصلى از كتابت، به شخص مكتوب اليه، انتقال داده شده و او تحت تأثير واقع مىشود.(8) آنچه كه بيشتر از موارد ديگر، از واژه توقيع، به اذهان متبادر مىشود و مورد استعمال بوده؛ الحاقاتى است كه در پاسخ به يك نامه، از سوى شخصيت برترى - همچون امام يا حاكم و سلطان - ضميمه يك نامه مىشود. اين الحاقات ممكن است به چند صورت باشد:1-امضا و مُهر وى در آن باشد؛2-شخص كاتب به يك صاحب منصب، براى رسيدگى به كارش ارجاع داده باشد؛3-عباراتى نظير »يُنظَر فى أمر هذا«، در آن باشد كه امروزه با جملاتى نظير »بررسى شود«، »پيگيرى شود«، »اقدام شود« و... بيان مىگردد؛ 4- يا پاسخ مجمل و كوتاه يا تفصيلى به سؤال يا درخواست موجود در نامه داده شود. معمولاً موارد ياد شده، در ذيل، حاشيه، لابهلاى سطور و يا پشت نامهها نوشته مىشد.مراجعه به منابع ادبى، مؤيد موارد ياد شده است. در موارد زير، توقيع به معناى »امضاى سلطان بر يك نامه« به كار رفته است. بنا به نقل لغت نامه دهخدا در تاريخ بيهقى چنين آمده است: »و »مواضعه« نويسم تا فردا بر رأى عالى عرضه كنند و آن را جوابها باشد به خطّ خداوند سلطان و به توقيع مؤكد گردد... و بونصر مشكان منشورش بنويسد و به توقيع آراسته گردد«. چنان كه در دو بيت زير نيز همين معنا، از لفظ توقيع، اراده شده است:توقيع باد نامت بر نامه ظفرتاريخ يادگارت بر روزگار تيغ (مسعود سعد)هر كه از درگاه عزّت يافت توقيع قبولپيش درگاهش كمربندد به خدمت روزگار سنايىو در موارد متعددى، واژه توقيع به معنى آنچه سلطان و رئيس، بر سر نامه يا پشت آن، در جواب نويسنده نويسند، يا دهند؛ و يا جواب حكمتآميز حاكم يا پادشاه به پرسش يا جواب دادخواهى كسى، به كار رفته است؛ كه از اين جمله است »توقيعات انوشيروان«، كه كتابى است شامل 173 بند، از مرقوع و توقيع يا پرسش و پاسخ كه دستوران و مؤبدان در امور مهم كشورى و اجراى عدل بين مردم، از وى به امر خود او سؤال كردهاند و جواب داده است. فردوسى نيز اشاراتى به آن دارد:چه بيمار زار است و ما چون پزشك زدارو گريزان و ريزان سرشكبه توقيع پاسخ چنين داد بازكه هستيم از لشكرى بى نيازبه توقيع گفت آنچه هستند خردزدست اسيران نبايد شمردچه آن نامه نزديك قيصر رسيدنگه كرد و توقيع پرويز ديد«.(9)و نقل شده كه كاتبى ضمن نامهاى به »صاحب بن عبّاد«، نوشت: »ان انساناً هلك و ترك يتيماً و اموالاً جليلة لاتصلح لليتيم«؛ و مقصود كاتب آن بود كه »صاحب بن عباد« را بر تصرّف اين اموال تحريك كند؛ ولى صاحب، در پاسخ چنين »توقيع« نمود: »الهالكُ رَحمهُ الله واليتيم اصلحه الله والمال اثمره الله والساعى لعنه الله«!(10)چنان كه در مقدمه گذشت، استعمال واژه توقيع، غالباً مربوط به مكاتبات »ناحيه مقدسه« در عصر غيبت صغرى است؛ ولى پيش از آن نيز - به خصوص در عصر امام عسكرىعليه السلام - اين واژه درباره نامههاى امامانعليهم السلام استعمال شده است.(11) شيعيان معمولاً سؤالات فقهى، كلامى، دينى و يا مسائل و مشكلات شخصى را، در نامههايى نگاشته و به وكيلان و سفيران ائمهعليهم السلام تحويل مىدادند. آنان نيز گاه خود اين نامهها را به امامعليه السلام تحويل مىدادند. و گاهى مجموع چند نامه و چندين سؤال و درخواست را يك جا نگاشته، به محضر امامعليه السلام مىرساندند. امامعليه السلام نيز پاسخ را در ذيل، حاشيه، پشت و يا لابهلاى خطوط سؤال كتابت مىفرمود. از اين رو، اصطلاح »توقيع« درباره اين گونه مكتوبات ائمهعليهم السلام رايج شده است. البته اطلاق اين واژه، منحصر به مواردى نيست كه امامعليه السلام در پاسخ به سؤال يا درخواستى، چيزى بنگارد؛ بلكه چه بسا توقيعاتى - به خصوص از سوى ناحيه مقدسه - صادر شده و مسبوق به سؤال يا درخواستى نيز نبود؛ مثلاً امام دوازدهمعليه السلام به عنوان تعزيت رحلت سفير اوّل، توقيعى خطاب به فرزند وى )سفير دوّم( صادر فرمود كه مسبوق به سؤالى نيز نبود. همين طور، آخرين توقيعى كه خطاب به سفير چهارم صادر شد و ضمن آن، پايان دوره غيبت صغرى اعلام گرديد، از اين قبيل توقيعات است.(12)چگونگى خطّ و كتابت نامهها و توقيعاتپس از بحث درباره معناى واژه توقيع، اين سؤال تداعى مىشود كه آيا توقيعات امام دوازدهمعليه السلام و همين طور برخى از امامان پيشينعليهم السلام، به قلم و خطّ مبارك خود ايشان، كتابت مىشده و يا آن كه همچون روش معمول نزد حاكمان و سلاطين، اصل مطلب از آنان و كتابت از منشيان، سفيران و يا خادمان بوده است؟ بررسى روايات تاريخى، اين معنا را به دست مىدهد كه به طور يقين، در موارد متعددى، خود ائمهعليهم السلام به قلم و خطّ شريفشان، نامهها و توقيعات را كتابت فرموده و گاه تصريح به اين نكته نيز مىكردند. به عنوان نمونه، امام هادىعليه السلام در ذيل نامهاش به »على بن بلال« - پس از پايان سخن درباره نصب »ابوعلى بن راشد« به وكالت - چنين مرقوم فرمود: »وَكَتَبْتُ بخطّى«.(13) چنان كه در موارد ديگر، تعابير »كَتَبَ« يا »فَوّقع بخطٍّ أعرفه« به كار رفته، كه صراحت در مباشرت امامانعليهم السلام در كتابت نامهها و توقيعات دارد.(14)مؤيد ديگر آن كه، امام عسكرىعليه السلام، در پاسخ »احمدبن اسحاق اشعرى« - كه دستخطى از آن جناب طلب نمود تا بدان وسيله، معيارى براى تشخيص صحّت و اصالت نامههاى منسوب به حضرت داشته باشد - دست خطى نگاشت و به وى عطا فرمود. سپس قلم مبارك را پاك كرده و به »احمد بن اسحاق« داد؛ بدون آن كه وى نيّت باطنىاش مبنى بر طلب قلم را اظهار كرده باشد!(15) اين نقل، حكايت از آن دارد كه نامهها و توقيعات آن حضرت، معمولاً به خطّ شريف خود ايشان بوده است؛ چنان كه روايت »ابوالاديان« نيز نشانگر آن است كه امام عسكرىعليه السلام به هنگام رحلت، نامههاى زيادى مرقوم فرموده و به وسيله وى، به مدائن ارسال نمود.(16)با توجه به آنچه در بعضى از منابع كهن، درباره امام دوازدهمعليه السلام مىخوانيم - كه خط نامهها و توقيعات ايشان، عيناً شبيه خط پدر گرامىشان بوده است -(17) مىتوان استنتاج كرد كه توقيعات »ناحيه مقدسه« نيز غالباً به خط شريف امامعليه السلام بوده است.(18) شباهت خطّ شريف امام دوازدهمعليه السلام به خط پدر گرامىشان، موجب آن مىشد كه تشكيكات مربوط به صحّت انتساب توقيعات به حضرت، كمتر به ذهن بيايد.(19) گرچه گاهى، وجود زمينههايى، موجب بروز چنين تشكيكاتى مىشد؛ به عنوان نمونه، مىتوان به جريان صدور توقيع ناحيه مقدسه در لعن »احمد بن هلال« وكيل امام عسكرىعليه السلام وصوفى معروف نزد شيعه، اشاره كرد. جايگاه وى موجب شده بود برخى از شيعيان، در اين باره تشكيك روا دارند؛ لذا مكتوب مفصّل ديگرى، در تأييد مكتوب اوّل صادر شد كه اين تعبير در آن وجود داشت: »فانه لا عذر لأحد من موالينا فى التشكيك فيما رَوى عنّا ثقاتُنا«.(20) پس شناخته بودن خطّ حضرت، شايد يكى از اسباب نفى معذوريت در تشكيك بوده است.از ديگر زمينههاى تشكيك در صدور توقيعات ائمهعليهم السلام، اقدام خائنانه برخى از وكيلان ائمهعليهم السلام بود. اين افراد پس از مدتى وكالت، راه خيانت پيشه كرده و گاه به دروغ، توقيعى را به امامعليه السلام نسبت مىدادند! و يا خود را واسطه صدور توقيع امامعليه السلام معرفى مىكردند! براى مورد اوّل، مىتوان به توقيع دروغين »فارس بن حاتم« اشاره كرد كه مشتمل بر اعلام دريافت وجوه شرعى شيعيان منطقه »جبال« از سوى امام هادىعليه السلام بود. امامعليه السلام طى مكتوبى، به تكذيب اين امر پرداخت.(21) براى مورد دوّم نيز مىتوان به اقدام »شلمغانى« در انتساب توقيع صادر شده از سوى ناحيه مقدسه در جواب مسائل قمّىها، به خودش اشاره كرد! اين نيز طى مكتوبى، از سوى »ناحيهمقدّسه« تكذيب شد.(22)طبق شواهدى كه گذشت، گرچه كتابت نامهها و توقيعات، غالباً به وسيله خود امامانعليهم السلام صورت مىگرفت؛ ولى شواهدى نيز نشانگر آن است كه اين امر، گاهى به وسيله پيشكاران، خادمان و سفيران ائمهعليهم السلام انجام مىگرفت. از شواهد دالّ بر اين مدّعا، روايت شيخ طوسى از »ابوغالب زرارى« است. وى نامهاى مشتمل بر درخواست دعا از ناحيه مقدسه، براى رفع مشكل خانوادگىاش، به واسطه »شلمغانى« به »حسين بن رَوْح« تحويل داد. او هنگامى كه از تأخير در پاسخ، به شلمغانى شكوه كرد؛ وى در جواب گفت: »غم مخور كه اين تأخير به نفع تو است؛ چرا كه اگر پاسخ زودتر داده شود، از ناحيه حسين بن روح است و اگر با تأخير همراه باشد، از ناحيه صاحبعليه السلام است«.(23)چگونگى صدور و تحويل توقيعاتچنان كه در پيش اشاره شد، مكتوبات حاوى سؤالات و درخواستهاى شيعيان، از طريق وكيلان و سفراى امامان عليهم السلام، به دست ائمهعليهم السلام مىرسيد. در زمان حضور امام معصومعليه السلام، پس از تحويل اين مكتوبات، امامعليه السلام اقدام به پاسخ گويى كرده، از طريق وكيلان يا پيكهايى مخصوص، آن را به شيعيان مىرساندند. در مواردى، امامعليه السلام به طريق خرق عادت، عمل كرده و به جهت رعايت جهات امنيتى، يا مصالح ديگر - با توجه به علم امامت - پاسخ سؤالات را قبل از آن كه به امام برسد، مكتوب فرموده و به محض تقديم سؤال، پاسخ را تحويل مىدادند؛ نظير آنچه كه درباره امام كاظمعليه السلام نقل شده است: آن حضرت، پاسخهاى از قبل آماده شده براى نامههاى ارسالى از عراق توسط »على بن يقطين« را، به محض دريافت نامهها، به آورندگان آنها تحويل داد.(24) امام عسكرىعليه السلام نيز نامههاى دربسته اهالى نيشابور را، بدون رؤيت آنها پاسخ دادند.(25)در عصر غيبت صغرى، مهمترين واسطه تحويل نامههاى شيعيان به امام عصرعليه السلام، سفيران ناحيه مقدسه بودند. البته در مواردى نيز نامههاى سؤال يا درخواست، به واسطه برخى از خادمان يا كسانى كه به خانه حضرت رفت و آمد مىكردند، به محضرش رسانده مىشد. به عنوان نمونه، »محمدبن يوسف شاشى«، نامهاى را به وسيله زنى كه به بيت امامعليه السلام رفت و آمد مىكرد؛ به نزد آن حضرت فرستاد و پاسخ گرفت كه بشارت به شفاى بيمارىاش بود.(26)مدت زمان صدور توقيعاتپس از آن كه سفيران، نامههاى شيعيان را به امامعليه السلام تحويل مىدادند؛ به طور طبيعى، مدتى مىبايست سپرى شود تا سفير اين مكتوبات را بر امامعليه السلام عرضه كرده، پاسخ آنها را دريافت دارد. اين مدت، در برخى نقلها چند ساعت )مثلاً از صبح تا بعد از نماز ظهر((27) و در بعضى نقلها سه روز،(28) و در برخى ديگر به طور مجمل، تعبير »بعد ايّامٍ«(29) به كار رفته كه حداقل آن، سه روز است. اين مدت، مدت معقول و طبيعى براى عرضه سؤال به وسيله سفير و دريافت جواب بوده است.(30)خرق عادت در صدور توقيعاتالبته در مواردى نيز، ابزار خرق عادت، به ميان آمده و پاسخها در مدت بسيار كوتاهى عرضه مىشد. به عنوان نمونه، در جريان صدور توقيع در لعن »شلمغانى«، تعبير روايت چنين است: »خرج على يدالشيخ ابى القاسم الحسين بن روح رضى الله عنه فى ذى الحجة سنة اثنى عشرة و ثلاثمأة فى ابنابىالعزاقر والمداد رطبٌ لم يجفّ«!(31) كه حاكى از سرعت صدور توقيع و اعلام آن به شيعيان، حتى قبل از خشك شدن جوهر، و نيز حاكى از ارتباط وثيق و تنگاتنگ سفير با ناحيه مقدسه است. در مواردى نيز به محض خطور پرسش به ذهن سؤال كننده، پاسخ متناسب با آن بر صفحه توقيع نقش مىبست! به عنوان نمونه، مىتوان به روايت صدوق از »ابوالحسين اسدى« اشاره كرد كه در توقيع صادر شده براى وى آمده بود: »لعنة الله والملائكة والناس اجمعين على من استحلّ من مالنا درهماً«. در اين هنگام، وى با خود گفت: اين لعن مربوط به هر كسى است كه حرامى را حلال بشمارد؛ پس در اين زمينه چه امتيازى براى حضرت حجّتعليه السلام بر ديگران است؟! و وقتى مجدّداً به توقيع نظر كرد، عبارت توقيع را بدين صورت تغيير يافته ديد: »لعنة الله والملائكة والناس اجمعين على من اكل من ما لنا درهماً حراماً«.(32)در مواردى، برخى از وكيلان به امر امامعليه السلام، سؤالات را در كاغذى نوشته و زير سجّاده مىنهادند. پس از ساعتى، به ورقه سؤال مراجعه كرده، پاسخها را بر روى آن ثبت شده مىيافتند؛ نظير آنچه درباره »محمدبن فرج« رخ داد. وى وكيل الوكلاى امام هادىعليه السلام بود و امام به وى فرموده بود: كه براى اخذ پاسخ سؤالاتش، به طريق ياد شده عمل كند.(33)رابطه توقيعات با اعجاز ناحيه مقدسه، گاه به نحو ديگرى بروز مىكرد. در يك مورد، »حسن بن على وجناء«، براى اثبات صدق دعوى سفارت »حسين بن روح«، به »محمدبن فضل موصلى« - كه منكر اين امر بود - پيشنهاد مىكند با قلم بى دوات، سؤالاتى را روى كاغذ نوشته و به »ابن روح« دهند تا پاسخ دهد. آنان اين كار را انجام مىدهند، و تا پس از نماز ظهر صبر مىكنند. پس از اين مدت جواب آماده مىشود؛ با كمال شگفتى جوابها را دقيقاً مطابق آن سؤالاتى كه در ذهن داشتند، مىيابند!(34) در موردى ديگر، »ابوغالب زرارى« براى عرضه مشكلش به پيشگاه »ناحيه مقدسه«، به خانه »ابن روح« مراجعه مىكند و به امر دستيارش، نامش را روى كاغذى مىنويسد. پس از بازگشت، توقيعى بر وى عرضه مىشود كه در آن، ضمن اشاره به مشكل او، بشارت به رفع آن آمده بود!(35)نقش دستياران امام عصرعليه السلام در صدور توقيعاتشواهدى نيز دال بر آن است كه گاهى پاسخ توقيعات، به وسيله برخى از وكيلان مبرّز ناحيه مقدسه داده مىشد؛ بدون آن كه آنها را به محضر امامعليه السلام عرضه كنند. البته اين امر تحت اشراف سفير و بالتبع خود امامعليه السلام، انجام مىگرفت. به عنوان نمونه، نامهاى در باره يكى از شيعيان قم - كه منكر فرزندش شده و نسبت به همسرش بدبين شده بود - به وسيله برخى از بزرگان اين شهر به »ناحيه مقدسه« نوشته و ارسال شد. پس از آن كه اين نامه بر سفير سوم عرضه شد، وى بدون نظر به آن، حامل نامه را به نزد »ابوعبدالله بزوفرى« فرستاد. او نيز در پاسخ گفت: »فرزند، فرزند او است؛ و در تاريخ فلان و روز فلان و مكان فلان مواقعه صورت گرفته و به او بگو كه نامش را محمّد بگذارد«. آن شخص، پس از بازگشت به قم، جريان را باز گفت.(36)در صورتى كه پاسخ به توقيعات، از سوى سفير انجام مىگرفت، معمولاً فاصله عرضه سؤال تا صدور جواب، كمتر از زمانى بود كه جواب از سوى ناحيه مقدسه باشد. روايت مربوط به »ابوغالب زرارى« صريح در اين معنا است.(37)شواهدى، نشانگر آن است كه گاهى سفير يا دستيار او، مجموعه سؤالات و درخواستها را يك جا نوشته، به ناحيه مقدسه عرضه مىكرد و پاسخها نيز در همان برگه و گاه در لابهلاى سطرهاى سؤالات، نوشته مىشد. در روايت شيخ طوسى از »ابوغالب زرارى« آمده است كه در دوران مخفى شدن و استتار »حسين بن روح« - كه وى »شلمغانى« را براى تماس با شيعه به جاى خود نصب كرده بود - »ابوغالب« به همراه دوستش، به ملاقات »شلمغانى« رفته، از وى طلب كردند كه با »ناحيه مقدسه« مكاتبه و براى آنان طلب دعا كند. »شلمغانى« نيز در برگهاى اين درخواست را درج مىكند. پس از چند روز كه آن دو براى دريافت پاسخ، به نزد او مىروند؛ وى آن برگه را خارج مىكند؛ در حالى كه مسائل بسيارى در آن ثبت و در لابهلاى خطوط سؤال، پاسخها نوشته شده بود. از جمله آنها، پاسخ خواسته »زرارى« و دوستش بود. اين در حالى بود كه »زرارى«، از بيان دقيق خواستهاش اجتناب كرده بود؛ ولى در پاسخ ناحيه، اشاره به خواسته وى شده بود كه اصلاح بين وى و همسرش بود.(38) بنا به نقل نجاشى، توقيعات صادره براى »محمد بن عبدالله حميرى« نيز در لابهلاى سطرهاى سؤالات نگاشته شده بود.(39)چگونگى دريافت توقيعات از امام عصر(عليه السلام)يكى از مباحث اساسى درباره كيفيت صدور توقيعات، نحوه تماس سفير با »ناحيهمقدسه« و تحويل نامهها و نحوه دريافت پاسخ آنها است. البته اسلوب و كيفيت عرضه سؤالات و نامهها به وسيله سفيران بر امام عصرعليه السلام، مجمل است و روايات نيز افق روشنى در اين زمينه، باز نمىكند.(40) شواهدى حاكى از آن است كه سفيران عصر غيبت صغرى، ملاقاتهاى حضورى با امام عصرعليه السلام داشتهاند؛ مثلاً هنگامى كه از سفير اوّل، درباره ملاقاتش با حضرت حُجّتعليه السلام سؤال مىشود، وى در سخنانى همراه با گريه، مىگويد: بله او را ديدهام؛ در حالى كه وصف وى چنين است... .(41) شبيه اين سؤال از سفير دوّم مىشود، و او نيز به همين شكل پاسخ مىگويد.(42) در موردى ديگر، پاسخ مىدهد: »بله، آخرين عهد من با وى، در كنار بيت الله الحرام بود؛ در حالى كه به خداوند عرضه مىداشت: خداوندا! آنچه كه به من وعده دادهاى، منجّز فرما«.(43) به طور قطع، سفير سوم و چهارم نيز توفيق ملاقات با شخص حضرت حجّتعليه السلام را به كرّات داشتهاند. به عنوان مؤيدى بر اين سخن، مىتوان به روايت شيخ طوسى اشاره كرد كه نشانگر صدور توقيع مربوط به لعن »شلمغانى« به وسيله »ابن روح« است؛ در حالى كه وى در زندان مقتدر عباسى به سر مىبرد!(44) محتملترين وجه آن است كه امام، شخصاً و به اعجاز، اين توقيع را در زندان به وى رسانده باشد.بدين ترتيب، شيوه طبيعى آن است كه خود سفيران به طور سرّى و مخفيانه، با امامعليه السلام ملاقات و نامههاى حاوى سؤالات را بر حضرتش عرضه كرده باشند. برخى از محققان،(45) براى اين سخن، به دو مرجّح تمسّك كردهاند:1-غالباً پاسخ سؤالات، با قدرى تأخير عرضه مىشد، كه نشان از حركتى طبيعى در عرضه سؤال بر امامعليه السلام و اخذ جواب دارد؛ و اگر در تمام موارد، صدور توقيعات همراه با اعجاز بود، تأخير حاصل نمىشد.2-برخى شواهد، حاكى از آن است كه سفيران، بعضى مسائل عقيدتى و دينى را از خود امامعليه السلام شنيده و به ديگران عرضه مىكردند. به عنوان نمونه، مىتوان به سخن »حسين بن روح« به يكى از شيعيان اشاره كرد - كه درباره سخنان »ابن روح« و اين كه از جانب خود او است يا از جانب حضرت حجتعليه السلام، ترديد داشت - »ابن روح« در پاسخ فرمود: »اگر از آسمان سقوط كنم و پرندگان مرا بدرند و يا باد مرا به مكان دوردستى پرتاب كند، نزد من محبوبتر از آن است كه از جانب خود سخن گويم. اين كه گفتم، از اصل، و شنيده شده از حجّتعليه السلام است«.(46)پاسخهاى شفاهىدر بيشتر موارد، نامههاى حاوى سؤالات و يا درخواستهاى شفاهى شيعيان، به طور معمول از طريق صدور توقيعات، پاسخ داده مىشد؛ ولى در مواردى، طبق مصالح، پاسخ به صورت شفاهى، از سوى سفير يا خادم حضرت به سؤال كننده عرضه مىشد.(47) در مواردى، به طريق معجزهآسا شخص سؤال كننده، صدايى مىشنيد؛ بدون آن كه صاحب صدا را ببيند و پاسخ مشكل خود را بدين گونه اخذ مىكرد.(48) در مواردى نيز، به جهت مصالحى، اصلاً پاسخى صادر نمىشد.(49)»چگونگى تحويل توقيعات به وكلا و شيعيان«پرسشى كه در اينجا مطرح است آن كه، پس از صدور توقيعات، چگونگى تحويل آنها به وكيلان و سپس شيعيان مقيم در ناحيههاى دوردست، چگونه بوده است؟ گرچه در برخى از روايات، تصريح شده كه پيكهاى مخصوصى، حامل پيامها و توقيعات »ناحيه مقدسه« به نواحى دور دست بودهاند؛ ولى روايات ديگر در اينباره سكوت كرده و به اجمال گذشتهاند. به عنوان نمونه، توقيعات بسيارى به دست »ابوالحسين اسدى« - كه از بابهاى معروف عصر غيبت صغرى و وكيلالوكلاى منطقه رى و نواحى شرقى ايران بود - صادر شده است.(50) با توجّه به بعد مسافت بين رى، بغداد و سامراء، اين سؤال مطرح مىشود كه آيا پيكها و وسايطى، حامل توقيعات براى وى بودهاند و يا آن كه خرق عادت و اعجازى، در ميان بوده است؟ البته تا زمانى كه دليلى براى اعجاز نبود، بايد اصل را بر روال طبيعى امور نهاد؛ ولى در مورد »قاسم بن علاء« - كه وكيل ناحيه آذربايجان بوده و توقيعات متعددى نيز به دست وى صادر شده - روايت شيخ طوسى نشانگر وجود پيك مخصوصى است كه واسطه و رابط بين عراق و مناطقى از ايران )همچون آذربايجان( بوده است.(51)بنابراين، مىتوان اين نقل را قرينه و شاهدى، دالّ بر وجود پيكها و وسايط در ايصال و تحويل توقيعات به ساير نواحى دوردست دانست؛ چنان كه روايت »ابوالاديان« - كه حاكى از ارسال وى به مدائن از سوى امام عسكرىعليه السلام براى تحويل نامههايى به شيعيان اين منطقه، در اواخر عمر شريف حضرت است - از ديگر مؤيدات اين سخن مىباشد.(52) البته در مواردى كه شيعيان يا وكيلان، مستقيماً سؤالات خود را در بغداد، بر سفير عرضه مىنمودند، توقيعات را مستقيماً از سفير و يا با يك واسطه، از دستيار او دريافت مىكردند. توقيعات، گاهى به طور خصوصى، صادر و خطاب به اشخاص معينى بود كه سؤال يا درخواستى عرضه مىكردند؛(53) و گاه شكل عمومى داشت، كه در اين موارد، سفير و دستياران وى موظف بودند آن را بر شيعيان نواحى مختلف عرضه كنند. در اين موارد بود كه توقيع به وسيله افراد مختلف استنساخ مىشد. البته در مورد اوّل نيز گاه از سوى افراد علاقهمند، استنساخ صورت مىگرفت؛ از نمونههاى توقيعات عمومى، مىتوان به توقيعات صادر شده در لعن و طرد برخى از وكيلان خائن و مدّعيان دروغين بابيّت )همچون »شلمغانى« و غير او( اشاره كرد.(54)استمرار صدور توقيعات و انقطاع آنتوقيعات »ناحيه مقدسه« در تمامى دوره غيبت صغرى - به استثناى برههاى كوتاه - به دست سفيران، بابها و وكيلان امام دوازدهمعليه السلام صادر مىشده است. روايت شيخ طوسى، حاكى از استمرار صدور توقيعات در طول اين دوره است. شيخ طوسى درباره سفير اول و دوّم گويد: »توقيعات صاحب الامرعليه السلامبه دست عثمان بن سعيد و پسرش محمد، براى شيعيان و خواص اصحاب امام عسكرىعليه السلام خارج مىشد«؛(55) و درباره سفير دوّم گويد: »وى به مدت حدود پنجاه سال، متولّى امر سفارت بود و مردم اموال خود را براى وى حمل مىكردند. او نيز توقيعات را براى مردم خارج مىساخت؛ به همان خطّى كه در دوره زندگانى امام عسكرىعليه السلام خارج مىشد«.(56) البته تعبير پنجاه سال، با عنايت به دوره فعاليت وى در عصر امام عسكرىعليه السلام، و در عصر نيابت پدرش مىباشد.در روايت مربوط به »قاسم بن علاء« نيز آمده كه: »توقيعات صاحب الزمانعليه السلام به طور مستمرّ به دست ابوجعفر محمدبن عثمان عمرى و پس از وى به دست ابوالقاسم حسين بن روح - قدس الله روحهما - براى وى صادر مىشد«.(57)»اين نقلها حاكى از استمرار صدور توقيعات، در عصر سفير دوّم و سوّم است؛ در عين حال، »ابوسهل نوبختى« در كتاب التنبيه فى الامامة،(58) مدعى است كه پس از شهادت امام عسكرىعليه السلام، براى مدتى بيش از بيست سال، توقيعات حضرت مهدىعليه السلام براى شيعيان خارج مىشد و سپس انقطاعى در صدور اين توقيعات حاصل گرديد. بر اين اساس، برخى از محققان، دوره انقطاع در صدور توقيعات را بين 280 تا 290 ه . ق، و حتى تا پايان دوره سفارت سفير دوّم (305 ه . ق( برآورد كردهاند؛(59) ولى با توجّه به شواهدى كه ارائه شد، اين سخن قابل پذيرش نيست. كلام »ابوسهل نوبختى« نيز قابل حمل بر انقطاع موقّت توقيعات، به علت بروز شرايط حادّ و سخت براى شيعيان در عصر »معتضد عباسى« است كه اقتضا مىكرد شيعيان، كمتر با سفير مرتبط شوند و سفير نيز به جهت عرضه توقيعات، مجبور به ملاقات با شيعيان نباشد. روايت شيخ طوسى درباره شرايط عصر معتضد چنين است: »در زمان معتضد امر بر شيعيان، جدّاً دشوار و سخت بود و از شمشيرها خون مىچكيد! كمتر كسى نسبت به آنچه براى ابوجعفر عمرى حمل مىشد، اطلاع مىيافت! و به حامل اموال، تنها گفته مىشد: به فلان موضع برو و آنچه آوردهاى تحويل بده؛ بدون آن كه به وى رسيدى داده شود و يا بر چيزى اطلاع حاص كند«.(60)پس از مدتى، صدور توقيعات ادامه يافت و در عصر سفير سوّم نيز توقيعات متعددى از جانب »ناحيه مقدّسه« براى شيعيان خارج شد. در عصر سفير چهارم - با توجّه به كوتاهى دوران سفارتش - توقيعات زيادى گزارش نشده است؛ ولى معروفترين توقيعها در اين عصر، آخرين آنها است كه اعلامگرِ پايان عصر »غيبتصغرى« بود.(61)شايان ذكر است كه در عصر »غيبت كبرى« نيز توقيعاتى از سوى »ناحيه مقدسه«، خطاب به برخى از بزرگان شيعه، صادر شده كه به عنوان نمونه، مىتوان به توقيعات صادر شده براى شيخ مفيد اشاره كرد.(62) البته برخى از محققان، پيام صادر شده از سوى حضرت حجتعليه السلام براى آيت الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى را نيز از مقوله »توقيعات ناحيه« مقدسه قلمداد كردهاند.(63)مضامين نامهها و توقيعات امامان شيعه(عليهم السلام)چنان كه در مباحث پيشين يادآور شديم، نامهها و توقيعات ائمهعليهم السلام در زمينههاى مختلف، به طور مستمر به وسيله دستياران و وكيلان آنان، به دست شيعيان مىرسيد. اين نوشتهها، يا پاسخ به سؤال و درخواستى بود، و يا ابتدائاً براى بيان مطلب و راهنمايى و دستورِ عمل، براى شيعيان صادر مىشد، و يا پاسخ به نامه برخى از خلفا و صاحب منصبان عباسى بود.بررسى مضامين تعداد بسيارى از اين مكتوبات، اين معنا را ثابت مىكند كه امامان شيعهعليهم السلام در هر زمينه ممكنى، مورد مراجعه، مشورت و يارىطلبى از سوى شيعيان بودند؛ و اين، حتى شامل امور بسيار جزئى و شخصىِ زندگى؛ همچون خريد و فروش كنيز يا غلام يا دكّان و اقدام براى فرزند دار شدن و امثال آن مىشد. با بررسى محتوا و مضامين اين مكتوبات، مىتوان آنها را تحت بيست عنوانِ نسبتاً كلى گنجاند، كه ذيلاً بدان مىپردازيم و فهرستى از نمونههاى متعدد مربوط به هر عنوان را در پىنوشت ارائه خواهيم نمود. عناوين ياد شده عبارت است از:اعلام تعيين و نصب وكيلان و توثيق و مدح برخى از آنان، و بيان شخصيت ايشان به شيعيان؛(64)انجام دادن راهنمايىهاى لازم نسبت به وكيلان و كارگزاران ائمهعليهم السلام؛(65)پاسخ به سؤالات مختلف دينى، در زمينههاى فقهى، كلامى، تفسيرى، حديثى، تاريخى و ارائه مواعظ اخلاقى؛(66)اعلام رسيد وجوه شرعى و اموال تحويل شده به وكيلان ائمهعليهم السلام، و يا طلب وجوه شرعى؛(67)معرفى امام معصومعليه السلام به شيعيان؛(68)دفاع از مظلوم، و بشارت رفع ظلم به شيعيان؛(69)اعلام خيانت خائنان، غلوّ غاليان، انحراف منحرفان و ردّ بر آنان؛(70)نامه يك امام به امام بعدى يا به برخى از خلفاى عباسى؛(71)نهى از امور غير امنيتى و غير شرعى؛(72)اعلام نفرين امامعليه السلام بر ضدّ مخالفان و افراد منحرف و فاسد؛(73)حسابرسى و انتقاد از عملكرد برخى افراد؛(74)پاسخ به درخواستهاى مختلف جزئى، همچون درخواست وجه يا كفن يا دست خط يا تقسيط وجوه شرعى؛(75)پاسخ به استيذان شيعيان براى امور مختلف شخصى؛ همچون انجام حج، سفر، فرزند دار شدن، خريد و فروش و...؛(76)پاسخ به طلب دعا از سوى شيعيان در زمينههاى مختلف؛(77)اِخبار و پيشگويى از امور مخفى و مافى الضمير افراد، و حوادث جزئى يا كلى آينده؛(78)اعلام وفات يا تاريخ وفات افراد؛(79)اعلام نيازهاى شخصى و روزمره امامانعليهم السلام به خادمان؛(80)پاسخ به بعضى از انتقادات بر ائمهعليهم السلام؛(81)اعلام عفو و قبول عذر برخى شيعيان؛(82)پيام تعزيت در رحلت سفير و نماينده امامعليه السلام يا افراد ديگر.(83)پي نوشت : 1-رجال كشى، تصحيح حسن مصطفوى، مشهد، 1348 ش، ص 431، ح 807 و 808.2-همان، ص 436، ح 821.3-معادن الحكمة، محمدبن محسن فيض كاشانى، قم، انتشارات جامعه مدرسين، ج 2، صص 147-145، ح135 و ص172، ح141.4-همچون نامه امام رضاعليه السلام به »محمدبن سنان« در پاسخ به نامه وى؛ همان، ج 2، ص 150، ح 136 از علل الشرايع، ص 279، ص طبع قم؛ و نامه امام جوادعليه السلام به »ابوعلى احمدبن حمّاد مروزى« در پاسخ به نامه مفصّل وى؛ همان، ج 2، ص 199، ح 152 و نامه امام جوادعليه السلام به على بن مهزيار اهوازى و مدح او؛ همان، ج 2، ص 200، ح 156، از كتاب الغيبة، شيخ طوسى، بيروت، دارالكتاب الاسلامى، 1412 ق، ص 211؛ و نامه امام هادىعليه السلام به »على بن بلال«؛ معادن الحكمة، ج 2، ص 235، ح 158 از توحيد صدوق، ص 459؛ و نامه امام هادىعليه السلام به »على بن عمرو قزوينى« درباره »فارس بن حاتم قزوينى«؛ همان، ج 2، ص 230، ح 162؛ و نامه امام هادىعليه السلام به »محمدبن فرج« و هشدار به وى به جهت خطر دستگيرى؛ همان، ج 2، ص 244، ح 170-168 از كافى، ج 1، ص 500؛ و نامه امام عسكرىعليه السلام به »اسحاق بن اسماعيل نيشابورى« و جمعى ديگر از وكيلان؛ معادن الحكمة، ج 2، ص 266، ح 191 از رجال كشى، ص 575، ح 1088؛ و نامههاى امام عسكرىعليه السلام به عثمان بن سعيد عمرى؛ مناقب آل ابى طالب، محمد بن شهر آشوب سروى مازندرانى، بيروت، دارالاضواء، 1405 ق، ج 4، صص 427 و 428.5-الخرائج و الجرائح، ابوالحسن سعيد بن هبةالله، قطب الدين راوندى، به تحقيق مؤسسة الامام المهدىعليه السلام، قم، 1409 ق، ج 2، ص 715.6-معادن الحكمة، ج 2، صص 140 - 137 از رجال كشى، ص 283 و روضه كافى، صص 126 - 124.7-ر.ك. فرهنگ بزرگ جامع نوين، )ترجمه المنجد( ج 2، ص 2215.8- ر.ك. تاج العروس، محمد مرتضى زبيدى، بيروت، دار مكتبة الحياة، بى تا، ج 5 ، ص 549 .9-درباره موارد ياد شده ر.ك: لغت نامه دهخدا، واژه »توقيع«.10- تاج العروس، ج 5، ص 549.11- ر.ك: معادن الحكمة فى مكاتيب الائمهعليهم السلام، ج 2، ص 266، ح 191 از رجال كشى، ص 575، ح 1088؛ »حكى بعض الثقات بنيشابور انّه خرج لاسحاق بن اسماعيل من ابى محمدعليه السلام توقيع...«.12-ر.ك. تاريخ الغيبة الصغرى، محمد صدر، بيروت، دارالمعارف، 1400 ق، ص 434؛ و دائرةالمعارف تشيّع، زير نظر حاج سيد جوادى، فانى و خرمشاهى، بنياد فرهنگى شط، تهران، 1369 ش، ج 5، ص 150-153.13-رجال كشى، ص 513، ح 991.14- كلمة الامام المهدىعليه السلام، شهيد سيد حسن شيرازى، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج 1، ص 399.15-الكافى، ابوجعفر محمدبن يعقوب كلينى، به تصحيح على اكبر غفارى، تهران، 1377 ش، ج 1، ص 513، ح 27.16-كمال الدين و تمام النعمة، ابوجعفر محمدبن على بن بابويه قمى، به تصحيح على اكبر غفارى، قم انتشارات جامعه مدرسين، 1416 ق، ص 475، ح 25.17- كتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 216.18-در اينباره، ر.ك: تاريخ الغيبة الصغرى، صص 432 - 430.19- ر.ك. دائرةالمعارف تشيّع، ج 5، صص 153 - 150.20- رجال كشى، ص 536، ح 1020.21-همان، ص 525، ح 1007.22-كتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 228.23-همان، ص185-.24-رجال كشى، ص 436، ح 821.25-مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 291.26-الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 695، ح 9.27- كتاب الغيبة، شيخ طوسى، صص 193 -192.28-همان، ص 195.29-همان، ص 184.30-ر.ك. تاريخ الغيبة الصغرى، صص 437 -435.31- كتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص252.32-كمال الدين و تمام النعمة، ص 522، ح 51؛ الاحتجاج، ابومنصور طبرسى، با تصحيح و تعليق سيد محمد باقر موسوى خرسان، مشهد، نشر مرتضى، 1403 ه ، ص 480.33-كشف الغمه، على بن عيسى اربَلى، قم، نشر ادب الحوزه، 1364 ش، ج 3، ص 261.34-كتاب الغيبة، شيخ طوسى، صص 193 - 192.35- همان، ص 184؛ الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 480 -479، ح 20.36-كتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 187.37-ر.ك: همان، ص 185.38-همان، 184.39- نجاشى در رجال خود، در ذيل عنوان »محمد بن عبدالله حميرى« چنين آورده: »كان ثقة وجهاً كاتَبَ صاحبَ الامرعليه السلام و ساله مسائل فى ابواب الشريعة، قال لنا احمد بن الحسين: وقعت هذه المسائل الىّ فى اصلها والتوقيعات بين السطور...«؛ ر.ك. رجال نجاشى، قم، مكتبةالداورى، بىتا، ص 251.40- ر.ك: تاريخ الغيبة الصغرى، ص 440.41-كتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 215.42- همان، ص 219.43-همان، ص 221.44-همان، ص 187.45 تاريخ الغيبة الصغرى، ص 443.46- كتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 199.47-به عنوان نمونه، در جريان شفا يافتن »سرور اهوازى« به دعاى ناحيه مقدسه، آمده كه پس از درخواست پدر و عموى وى از »حسين بن روح« مبنى بر طلب دعا از حضرت حجتعليه السلام براى باز شدن زبان وى، »ابن روح« بدون تأمل گفت: »شما مأمور شدهايد كه به حائر )حسينى( برويد!«؛ و پس از رفتن به حائر، وى شفا مىيابد؛ كتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 188؛ و همچنين اعلام شفاهى نصب »حسين بن روح« به عنوان جانشين سفير، توسط »محمد بن عثمان عمرى« به گروهى از بزرگان شيعه؛ كمال الدين و تمام النعمة، 503، ح 33؛ همين طور ارسال شفاهى پيام حضرت حجتعليه السلام به شخصى به نام »عقيقى«؛ همان، ص 505، ح 36 از ديگر نمونهها هستند.48-به عنوان نمونه، مىتوان به نقل صدوق از »عاصمى« درباره فردى اشاره كرد كه در مورد واسطهاى كه بتواند وجوه شرعى را از طريق او به حضرت حجتعليه السلام برساند در حيرت و ترديد بود، كه ناگاه صداى هاتفى را شنيد كه مىگفت: »آنچه همراه دارى را به حاجز تحويل ده«؛ ولى در مورد فردى ديگر به نام »ابومحمد سروى«، همين پاسخ به صورت مكتوب خارج شد: كمال الدين وتمام النعمة، ص 498، ح 23؛ و نمونه ديگر مربوط به »ابو رجاء مصرى« است كه پس از شهادت امام عسكرىعليه السلام در طلب جانشين حضرت از مصر خارج شد و پس از سه سال در منطقه »صرياء« در نزديكى مدينه، صداى هاتفى را )بدون آنكه شخصى را ببيند( شنيد كه به وى گفت: »اى نصر بن عبد ربّه! به اهل مصر بگو: آيا ايمان شما به رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم پس از ديدن او بود؟!«؛ كنايه از اين كه غيبت مهدىعليه السلام نبايد مانع ايمانتان به وى باشد، چنانكه بدون ديدن رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم به وى ايمان آوردهايد! و ابو رجاء گويد: نام پدرم را تا آن لحظه نمىدانستم! چرا كه پس از ولادتم، پدرم رحلت كرده و »نوفلى« مرا از محل ولادتم در مدائن )به مصر( برده بود؛ و پس از شنيدن اين ندا، به سمت مصر حركت كردم؛ همان، ص 491، ح 15.49-به عنوان نمونه، در يك مورد، هنگامى كه »فضل همدانى« مكاتبهاى به خطّ يكى از فقيهان براى ناحيه مقدسه ارسال مىدارد، پاسخى براى آن صادر نمىشود! و پس از مدتى، معلوم مىشود كه آن فرد به مذهب قرامطه گرديده است؛ الارشاد، شيخ مفيد، بيروت، اعلمى، 1399 ه، ص 35 منبع: سایت امام مهدی علیه السلام
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 261]
صفحات پیشنهادی
نقش و جايگاه توقيعات در عصر غيبت صغرى
نقش و جايگاه توقيعات در عصر غيبت صغرى نويسنده: دكتر محمد رضا جبارى از مهمترين وظايف و مسؤوليتهاى »نائبان چهارگانه« در عصر »غيبت صغرى«، دريافت و ...
نقش و جايگاه توقيعات در عصر غيبت صغرى نويسنده: دكتر محمد رضا جبارى از مهمترين وظايف و مسؤوليتهاى »نائبان چهارگانه« در عصر »غيبت صغرى«، دريافت و ...
کدام نماینده بیشترین غیبت را داشته است؟
نقش و جايگاه توقيعات در عصر غيبت صغرى بيشترين تعداد مكاتبهها و توقيعات، مربوط به عصر، غيبت صغرى است. ... در عصر غيبت صغرى، و نقش مهم و اساسى ...
نقش و جايگاه توقيعات در عصر غيبت صغرى بيشترين تعداد مكاتبهها و توقيعات، مربوط به عصر، غيبت صغرى است. ... در عصر غيبت صغرى، و نقش مهم و اساسى ...
سازمان رهبرى شيعه در عصر غيبت صغرى
اين نقش ارتباطى در دوران غيبت صغرى به دليل غيبت امام عليه السلام، جايگاه مهمترى ... توقيع نويسى; معمولترين شيوهى ارتباطى رهبرى شيعه در دوران غيبت صغرى ...
اين نقش ارتباطى در دوران غيبت صغرى به دليل غيبت امام عليه السلام، جايگاه مهمترى ... توقيع نويسى; معمولترين شيوهى ارتباطى رهبرى شيعه در دوران غيبت صغرى ...
وضعيت علمى و فرهنگى شيعه در غيبت صغرى (قسمت سوم)
پس از صدور توقيع از ناحيه مقدسه مبنى بر ذّم و لعن »شلمغانى«، يكى از مسائلى كه ... نظام وكالت در عصر غيبت صغرى بهطور گستردهاى بهكار خود ادامه مىداد. ... نقش اساسىاى كه عالمان قم در حفظ و اشاعه دين داشتند بهگونهاى بود كه در روايتى .... وى از رجال بزرگ شيعه بود كه نه تنها در شهر قم بلكه در كوفه نيز از جايگاه والايى برخوردار بود.
پس از صدور توقيع از ناحيه مقدسه مبنى بر ذّم و لعن »شلمغانى«، يكى از مسائلى كه ... نظام وكالت در عصر غيبت صغرى بهطور گستردهاى بهكار خود ادامه مىداد. ... نقش اساسىاى كه عالمان قم در حفظ و اشاعه دين داشتند بهگونهاى بود كه در روايتى .... وى از رجال بزرگ شيعه بود كه نه تنها در شهر قم بلكه در كوفه نيز از جايگاه والايى برخوردار بود.
عصر غیبت (24) درباره نواب اربعه
عصر غیبت (24) درباره نواب اربعه-عصر غیبت (24) درباره نواب اربعه ... اما نواب خاص و سفيران چهارگانه كه در عهد ((غيبت صغرى ))از ناحيه مقدس به اين مقام نايل شدند. .... در نزد شيعيان جايگاه خود را پيدا كرد و ارتباط، با رعايت جوانب احتياط و تقيه بيشتر شد. ... در اين ارتباط وكلا نقش واسطه را عهده دار بودند، مردم خواسته هاى خود را با وكلا در ...
عصر غیبت (24) درباره نواب اربعه-عصر غیبت (24) درباره نواب اربعه ... اما نواب خاص و سفيران چهارگانه كه در عهد ((غيبت صغرى ))از ناحيه مقدس به اين مقام نايل شدند. .... در نزد شيعيان جايگاه خود را پيدا كرد و ارتباط، با رعايت جوانب احتياط و تقيه بيشتر شد. ... در اين ارتباط وكلا نقش واسطه را عهده دار بودند، مردم خواسته هاى خود را با وكلا در ...
متن کامل کتابهای محرم
نقش آفرینی عاشورا در رویدادهای سیاسی اجتماعی قرن نخست • آثار و برکات حضرت امام حسین • تحریف شناسی عاشورا و .... نقش و جايگاه توقيعات در عصر غيبت صغرى ...
نقش آفرینی عاشورا در رویدادهای سیاسی اجتماعی قرن نخست • آثار و برکات حضرت امام حسین • تحریف شناسی عاشورا و .... نقش و جايگاه توقيعات در عصر غيبت صغرى ...
عصر غیبت (29) عصر غیبت کبری
در اين باره با پشت سر گذاشتن ((غيبت صغرى )) ، مرحله جديدى از تاريخ شيعه آغاز مى شود.در فصل پيشين ،از اين ((توقيع )) و تحليل آن سخن گفتيم . ... الف - تاريخ شيعه ، نهضت ها و دولت هاى شيعى در عصر غيبت كبرى مناسب است قبل از پرداختن ... ( حلب ))و ((هرات ))شيعه بسيار بود، و ((اهواز)) و سواحل ((خليج فارس ))جايگاه شيعيان بود.
در اين باره با پشت سر گذاشتن ((غيبت صغرى )) ، مرحله جديدى از تاريخ شيعه آغاز مى شود.در فصل پيشين ،از اين ((توقيع )) و تحليل آن سخن گفتيم . ... الف - تاريخ شيعه ، نهضت ها و دولت هاى شيعى در عصر غيبت كبرى مناسب است قبل از پرداختن ... ( حلب ))و ((هرات ))شيعه بسيار بود، و ((اهواز)) و سواحل ((خليج فارس ))جايگاه شيعيان بود.
آقا امام زمان علیه السلام على اكبر را شفا دادند!
نقش و جايگاه توقيعات در عصر غيبت صغرى آنان نيز گاه خود اين نامهها را به امامعليه السلام تحويل مىدادند. .... در زمان حضور امام معصومعليه السلام، پس از تحويل اين ...
نقش و جايگاه توقيعات در عصر غيبت صغرى آنان نيز گاه خود اين نامهها را به امامعليه السلام تحويل مىدادند. .... در زمان حضور امام معصومعليه السلام، پس از تحويل اين ...
مثل های فارسی – قسمت چهارم
... جبهه و جنگ -2 · مثل های فارسی – قسمت دوم · تشخيص و تطبيق نشانههاي ظهور · نقش و جايگاه توقيعات در عصر غيبت صغرى · آسیب های سیاسی ،اجتماعی فرهنگ انتظار ...
... جبهه و جنگ -2 · مثل های فارسی – قسمت دوم · تشخيص و تطبيق نشانههاي ظهور · نقش و جايگاه توقيعات در عصر غيبت صغرى · آسیب های سیاسی ،اجتماعی فرهنگ انتظار ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها