تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):هرگاه صبح مى‏شد پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله دست نوازش بر سر فرزندان و نوه هاى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804623997




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فرهنگ عاشورا(4)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فرهنگ عاشورا(4)
فرهنگ عاشورا(4) نويسنده:حجت الاسلام جواد محدثی بصيرت از ويژگيهاى فكرى و عملى ياران سيد الشهدا«ع‏»در نهضت عاشورا،«بصيرت‏»وبينش بود.در فرهنگ دينى و متون معارف،از كسانى با عنوان‏«اهل البصائر»ياد شده‏است،يعنى صاحبان روشن بينى و بيدار دلى و شناخت عميق نسبت به حق و باطل،امام وحجت الهى،راه و برنامه، دوست و دشمن،مؤمن و منافق.صاحبان بصيرت،چشم‏درونشان بيناست،نه تنها چشم سر.با آگاهى،هشيارى و انتخاب گام در راه مى‏گذارند وعملكرد و موضعگيريهايشان ريشه اعتقادى و مبناى مكتبى و دينى دارد،جهادشان مكتبى‏و مبارزاتشان مرامى است،نه سودجويانه و دنياپرستانه يا نشات گرفته از تعصبات قومى وجاهلى،يا تحريك شده تبليغات فريبكارانه جناح باطل و سلطه زور.اهل بصيرت،راه‏خود را روشن و بى‏ابهام و بحق مى‏بينند و باطل بودن دشمن را يقين دارند و با تطميع وتهديد،نه خود را مى‏فروشند و نه دست از عقيده و جهاد برمى‏دارند.شمشيرها وجهادشان پشتوانه عقيدتى دارد.به فرموده على‏«ع‏»:«حملوا بصائرهم على اسيافهم‏».[1]اينگونه مدافعان بينادل و پيروان دل آگاه،هم در ركاب على‏«ع‏»با معاويه مى‏جنگيدند،هم در همه حال امام مجتبى‏«ع‏»را حمايت مى‏كردند،هم در عاشورا جان خويش را فداى‏امام خويش و نصرت قرآن مى‏كردند.اين از سخنرانيها و رجزها و پاسخهايشان روشن‏بود.سيد الشهدا«ع‏»را امامى مى‏دانستند كه بايد ياريش كرد و جان در راهش باخت ودشمنانش را كافر دلان نفاق پيشه‏اى مى‏شناختند كه جهاد با آنان همچون جهاد با مشركان‏بود و اجر داشت.سخنان امام حسين‏«ع‏»،امام سجاد«ع‏»،حضرت ابا الفضل،على اكبر، جوانان بنى هاشم،ياران ابا عبد الله‏«ع‏»همه گوياى عمق بصيرت آنان است.امام صادق‏«ع‏» درباره حضرت عباس،تعبير«نافذ البصيرة‏»دارد،كه گوياى عمق بينش و استوارى ايمان‏او در حمايت از سيد الشهداست:«كان عمنا العباس بن على نافذ البصيرة صلب‏الايمان...».[2] در زيارتنامه حضرت عباس است:«و انك مضيت على بصيرة من امرك‏مقتديا بالصالحين...».سخن على اكبر خطاب به امام كه‏«مگر ما بر حق نيستيم؟»مشهوراست.در جبهه مقابل،كوردلانى دنيا طلب و فريب خوردگانى بى‏انگيزه و تحريك‏شدگانى نادان بودند كه تبليغات اموى چشم بصيرتشان را بسته بود و لقمه‏هاى حرام،گوش حقيقت نيوش را از آنان گرفته بود. بلا و كربلا بلا هم به معناى رنج و محنت و گرفتارى است،هم به معناى آزمايش و امتحان.اغلب،رنجها و گرفتاريها مايه آزمون انسانها در زندگى و در طريق ديندارى است.كربلا(كرب وبلا)نيز آميخته‏اى از عظيمترين رنجها و محنتها بود و هم بزرگترين آزمايش تاريخى براى‏اهل حق و باطل،تا موضع خويش را مشخص سازند.وقتى سيد الشهدا«ع‏»به اين سرزمين‏رسيد،پرسيد: اينجا چه نام دارد؟گفتند:كربلا،چشمان آن حضرت پر از اشك شد وپيوسته مى‏فرمود:«اللهم انى اعوذ بك من الكرب و البلاء»و يقين كرد كه شهادتگاه خودو يارانش همين جاست و فرمود: «هذا موضع كرب و بلاء،هاهنا مناخ ركابنا و محط رحالناو سفك دماءنا».[3] اينجا سرزمين رنج و گرفتارى و بلاست،اينجا محل فرود آمدن ما وجايگاه ريخته شدن خونهاى ماست. آميختگى اين سرزمين و اين نام با شدايد و رنجها پيش از آن نيز از زبان اولياء خدا نقل‏شده است.حضرت عيسى‏«ع‏»وقتى بر اين سرزمين گذشت،اندوه او را فرا گرفت و آن‏زمين را«ارض كرب و بلاء»دانست.[4] روزى حضرت رسول‏«ص‏»براى دخترش‏فاطمه‏«ع‏»از شهادت حسين‏«ع‏»در آينده سخن مى‏گفت،در حالى كه حسين‏«ع‏»كودكى‏در آغوش مادر بود.حضرت زهرا«ع‏»از پدر پرسيد:آن جا كه فرزندم كشته مى‏شودكجاست؟فرمود:كربلاست،سرزمين محنت و رنج بر ما و بر امت...«موضع يقال له‏كربلاء و هى دار كرب و بلاء علينا و على الامة[الائمة]...».[5]اگر كربلا را سرزمين آزمايش به حساب آوريم،هم آزمايش خلوص،فداكارى و عشق‏ابا عبد الله‏«ع‏»و خاندان و ياران اوست كه در كوره رنجها و شهادتها و داغها و مصيبتها، جوهره ذاتى و بعد متعالى آنان و ميزان صدق عقيده و ادعايشان به ظهور رسيد، هم‏آزمايشگاه كوفيان و مدعيان نصرت و يارى و نيز حكام اموى بود كه نسبت به فرزند پيامبرو حجت الهى آنگونه رفتار كردند.ابا عبد الله‏«ع‏»نيز در اشاره به جنبه آزمونى بلاها دركشف جوهره ديندارى و ميزان تعهد،در خطابه‏اى كه در منزلگاه‏«ذو حسم‏»(و بقولى دركربلا)ايراد نمود،فرمود:«...ان الناس عبيد الدنيا و الدين لعق على السنتهم يحوطونه‏ما درت معايشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الديانون‏».[6] مردم بنده دنيايند و دين بر زبانشان‏شيرين است و تا زندگيهاشان بچرخد و آسوده باشند،دم از دين مى‏زنند.اما آنگاه كه با«بلا»آزموده شوند،دينداران اندك مى‏شوند. چه آزمايشى سخت‏تر از اينكه حجت‏خدا را در محاصره دشمنان ببينند و بخاطر دنياطلبى و بيم از مرگ،دست از يارى او بردارند!به همين جهت،وقتى امام در طول راه ازبعضى يارى خواست و آنان روحيه فداكارى و جهاد در ركاب امام را نداشتند،حضرت‏فرمود كه از منطقه دور باشند،چرا كه هر كس نداى نصرت خواهى امام را بشنود و يارى‏نكند،گرفتار عذاب الهى خواهد شد،«فو الله لا يسمع واعيتنا احد و لا ينصرنا الا(هلك) البه الله فى نار جهنم‏».[7]به علاوه،آزمايش بزرگ كربلا،براى اهل بيت و حسين بن على‏«ع‏»نيز وسيله قرب به‏خدا و ترفيع درجه بود،آنگونه كه حضرت ابراهيم و اسماعيل با فرمان‏«ذبح‏»،آزمايش‏شدند و نيز،ابراهيم،به فرمان الهى مامور شد خانواده خود را در دشت بى آب و خشك،تنها بگذارد،و نيز با آتش نمروديان آزمايش شد و در دل شعله‏ها رفت. سيد الشهدا«ع‏»نيز هفتاد و دو قربانى به مسلخ عشق آورد،خودش نيز«ذبح عظيم‏»بودو قربانى آل الله.فرزندان و اهل بيت او نيز در صحراى طف،گرفتار امواج بلا و عطش‏شدند،و همه در آزمايشگاه كربلا،رو سفيد و پيروز از آزمون برآمدند و كلام حسين‏«ع‏» در واپسين لحظات،حكايتگر رضا و تسليم بود«الهى رضى بقضائك و تسليما لامرك‏». در سخنرانى فاطمه دختر امام حسين‏«ع‏»نيز اشاره است به اينكه كربلا هم مايه آزمون‏براى امت پيغمبر بود و هم براى عترت.ديگران امتحان بدى دادند،اما اهل بيت از اين‏امتحان رو سفيد درآمدند:«فانا اهل بيت ابتلانا الله بكم و ابتلاكم بنا فجعل بلاءنا حسنا»[8]اينگونه است كه مى‏توان به عاشورا،از بعد«بلا»هم نگريست و«ابتلا»را زمينه جلوه بعدالهى شهيدان راه خدا دانست.زائر حسين‏«ع‏»نيز بايد تمثيلى از شدايد و رنجها و سوز وگدازها و خوف و عطشها را در خويش پديد آورد و كربلايش‏«كرب‏»و«بلا»باشد. دلا خون شو كه خوبان اين پسندند دلا،خوبان دل خونين پسندند بيعت در حادثه كربلا،تلاش عمده دشمن آن بود كه حسين بن على‏«ع‏»را به بيعت با يزيد بن‏معاويه وادارد و آن حضرت هم نپذيرفت تا شهيد شد. نگاهى ريشه‏اى‏تر به‏«اصل بيعت‏»:بيعت به معناى پيمان و عهد بستن است.شكستن‏بيعت،نزد عرب بسيار زشت بوده است.بيعت با حاكم،نوعى راى موافق دادن و امضا وتبعيت و تعهد اطاعت محسوب مى‏شد و عدم بيعت،نوعى تمرد و به رسميت نشناختن. بيعت در صدر اسلام،مفهوم اطاعت و پذيرش حكومت را داشت و بيعت كننده با حاكم، نمى‏توانست با او به مخالفت و جنگ بپردازد و آنگاه كه علنى انجام مى‏گرفت،مردم، بيعت‏كننده را طرفدار خليفه و حاكم مى‏شناختند و پس گرفتن بيعت،معمول و مقبول نبود، چون هم جانش در خطر مى‏افتاد،هم آبرويش.در تاريخ اسلام،بيعت عقبه،بيعت رضوان‏و... وجود داشت.قرآن،بيعت مردم را با پيامبر،بيعت با خدا مى‏داند:«ان الذين يبايعونك‏انما يبايعون الله،يد الله فوق ايديهم فمن نكث فانما ينكث على نفسه...»[9] درباره بيعت‏زنان مؤمن با پيامبر،مى‏خوانيم:«اذا جاءك المؤمنات يبايعنك...فبايعهن‏»[10] كه مواد بيعت‏را هم مطرح مى‏كند. بيعت،دست دادن با كسى به عنوان عهد و پيمان بر امرى است و سوگندى است براى‏وفادارى به يك نظام و حاكم.دست در دست‏حاكم و امير و والى يا نماينده او گذاشتن‏بيعت تلقى مى‏شود و بيعت در اسلام،نه به عنوان روش انتخاب رهبر،بلكه به مثابه عامل‏تحكيم كومت‏يك امام و رهبر شايسته تلقى مى‏گردد،آن هم بر محور شرع و قانون‏خدا.به فرموده على‏«ع‏»در نهج البلاغه‏«لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق‏».در كتب‏حديث،باب خاصى براى آن گشوده‏اند كه حاكى از اهميت آن در نظام سياسى و اجتماعى‏اسلام است.[11] از اين رو،پس از وفات پيامبر اسلام،موضوع بيعت كردن و بيعت گرفتن ازمردم به نفع حكومت، ساسيت‏سياسى فوق العاده‏اى يافت و در سقيفه خود را نشان داد. طبق همين اصل،على‏«ع‏»و ياران همدل او را مى‏خواستند به بيعت وادارند.خود آن‏حضرت نيز پس از مرگ عثمان،با بيعت مردم با وى،خلافت را عهده‏دار شد. بيعت گرفتن معاويه به نفع پسرش يزيد،در زمانى كه هنوز خودش زنده بود،آن هم باتهديد و ارعاب و زور،از نقاط ننگ سلطه امويان است.معاويه در سال 59 از مردم شام وچهره‏هاى معروف قبايل،به نفع يزيد به عنوان وليعهد خويش بيعت گرفت و نامه دعوت‏به بيعت را به شهرهاى ديگر هم نوشت.البته مورد اعتراضهايى هم قرار گرفت.ولى‏مخالفان را سركوب مى‏كرد.[12] پس از مرگ معاويه نيز،يزيد به والى مدينه نامه نوشت كه به‏هر صورت از حسين بن على‏«ع‏»بيعت بگيرد.امام حسين نيز كه يزيد را شايسته خلافت‏نمى‏دانست،از بيعت امتناع داشت و مى‏فرمود:«مثلى لا يبايع مثل يزيد». در دورانى هم كه سيد الشهدا در مكه بود،در پى نامه‏ها و دعوتهاى كوفيان براى‏عزيمت به آنجا،آن حضرت مسلم بن عقيل را فرستاد.شيعيان كوفه نيز با نماينده‏امام حسين بيعت كردند.تعداد بيعتگران كوفه با مسلم را 18 هزار تا 25 هزار هم نوشته‏اند.[13]«برداشتن بيعت‏»از سوى امام يا والى،در واقع آزاد گذاشتن بيعتگر نسبت به تعهدى بودكه با بيعت‏سپرده بود. امام حسين‏«ع‏»شب عاشورا،ضمن خطبه‏اى وفاى ياران را ستود وبرايشان پاداش الهى طلبيد، آنگاه بيعت را با اين جملات از آنان برداشت تا هر كه‏مى‏خواهد،از پوشش شب استفاده كرده، صحنه را ترك گويد:«الا و انى قد اذنت لكم‏فانطلقوا جميعا فى حل ليس عليكم حرج منى و لا ذمام،هذا الليل قد غشيكم فاتخذوه‏جملا».[14] البته ياران يكايك برخاسته و با نطقهاى پرشورى اعلام وفادارى كردند و آن‏شب،كسى نرفت.سخن مسلم بن عوسجه،زهير،فرزندان مسلم بن عقيل و ديگران‏معروف است.[15]بى‏وفايى از خصلتهاى مردم كوفه شمرده شده است كه هم با على بن ابى طالب‏«ع‏»بى‏وفايى‏نشان دادند،هم با امام مجتبى‏«ع‏»،هم با مسلم بن عقيل و هم با سيد الشهدا بيعت كردند وپيمان شكستند.نامه دعوت نوشتند و تيغ كشيدند.اين خصلت كوفيانه در ذهن ديگران‏مانده بود. هنگامى كه امام حسين‏«ع‏»تصميم گرفت به كوفه رود،افراد متعددى او را برحذر مى‏داشتند و بى‏وفايى اهل كوفه را يادآور مى‏شدند.خود امام حسين‏«ع‏»نيزروز عاشورا به اين عهد شكنى و بى‏وفايى آنان اشاره كرد و فرمود:«واى بر شما اى كوفيان! زشت باد كارتان!ما را به يارى فراخوانديد،چون نزد شما آمديم و ندايتان را پاسخ گفتيم، همان شمشيرها را كه با ما هم قسم بود،به روى ما كشيديد...«يا اهل الكوفة!قبحا لكم وترحا، بؤسا لكم و تعسا،استصرختمونا والهين...»[16].«كوفى‏»در خاطره مردم همرديف با«بى‏وفا»بود. حضرت زينب نيز در خطبه‏اش در كوفه،به كوفيان چنين خطاب كرد:«يااهل الكوفة!يا اهل الختل و الغدر»كه اشاره به همان ريا،تزوير،نفاق و بى‏وفايى آن مردم‏بود.اين ذهنيت،همچنان باقى است.از شعارهاى مردم ايران پس از پيروزى انقلاب‏اسلامى و در ايام جنگ تحميلى،در حمايت از رهبرى اين بود كه‏«ما اهل كوفه نيستيم،امام تنها بماند»،«ما اهل كوفه نيستيم،على تنها بماند.» پي نوشت : 1- نهج البلاغه،صبحى صالح،خطبه 150.2- اعيان الشيعه،ج 7،ص 430.3- حياة الامام الحسين،ج 3،ص 91. 4- بحار الانوار،ج 44،ص 253. 5- همان،ص 264. 6- تحف العقول،حرانى،ص 245(چاپ جامعه مدرسين). 7- بحار الانوار،ج 44،ص 379،انساب الاشراف،ج 3،ص 174. 8- رياض القدس،ج 2،ص 341. 9- فتح،آيه 10. 10- ممتحنه،آيه 12. 11- باب لزوم البيعة و كيفيتها و ذم نكثها(بحار الانوار،ج 64،ص 181،چاپ بيروت). 12- مروج الذهب،ج 3،ص 27.درباره بيعت گرفتن معاويه براى يزيد،ر.ك:الغدير،ج 10،ص 242.13- مقتل الحسين،مقرم،ص 168. 14- بحار الانوار،ج 44،ص 393. 15- همان.(پيرامون‏«بيعت‏»،به بحث مفصل ة‏«دايرة المعارف تشيع‏»ج 3،ص 581 مراجعه كنيد.) 16- موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 467. منبع: فرهنگ عاشورا
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 153]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن