تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 12 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس مى خواهد دعايش مستجاب شود و غمش از بين برود بايد گره از كار گرفتارى باز كند....
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803882550




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

امام علی علیه السلام و نهاد نظارت در حکومت


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
امام علی علیه السلام و نهاد نظارت در حکومت
امام علی علیه السلام و نهاد نظارت در حکومت در باب نظارتکمترین تردیدی وجود ندارد که یک دولت اعم از این که دولت دینی باشد یا عرفی، یکی از وظائفش نظارت بر حسن اجرای قوانین است. این امر نیاز به تأکید شرعی ندارد بلکه اصلی عقلی است که اجرای آن از نظر هر انسان عاقلی الزامی است، زیرا روشن است که وجود قوانین از یک طرف و حضور مردم از طرف دیگر، الزاما نیاز به واسطه ای دارد که نامش نظارت بر حسن اجرای قانون است. در دنیای امروز این نظارت ها به قدری گسترده شده است که برخی مهم ترین وظیفه دولت و حکومت را همین نظارت دانسته و معتقدند که حکومت به جای مداخله مستقیم در کارها، بهتر است همان نقش نظارتی خود را ایفا کرده و آن را برای حفظ و سلامت جامعه کافی می دانند.با این حال، در باره حدود نظارت و نظر شارع در باره آن بسا تردیدهایی وجود داشته باشد. اصل آن غیر قابل تردید است اما تعریف چهارچوبه ای برای آن گونه که انسان مؤمن را از تردید در این باره بیرون آورد، نیاز به تأکید و تأیید شارع مقدس دارد. بر اساس تعریفی که شرع از حقوق انسان مؤمن دارد، یا بر اساس اصل حفظ حرمت مؤمنین و به ویژه بر اساس نوع نگاه اسلام به جرم، تخطی از حدود الهی، تعریف حق الناس و حق الله،‌ نهی از تجسس در امور، حریم خصوصی و بسیاری از مسائل دیگر، لازم است تا در باره جنبه های شرعی نظارت بحث فقهی صورت گرفته و به صورت دقیق تعریف شود.امر به معروف و نهی از منکر اصل نظارت عمومی یک تفاوت آشکار میان آموزه های اسلامی با آنچه امروزه در غرب وجود دارد این است که نظارت عمومی و جامع مورد تأیید قرار گرفته در حالی که در فرهنگ حقوقی غرب، دخالت مردم در کارهای یکدیگر روا شمرده نشده و صرفا دولت و نهادهای عمومی چنین مسؤولیتی دارند. به همین دلیل است که افراد نه تنها مسؤولیتی ندارند بلکه ورود آنان به این عرصه برای آنان مسؤولیت هم دارد. این در حالی است که پایه و اساس امر به معروف و نهی از منکر بر به رسمیت شناخته شدن نوعی نظارت عمومی است. البته این نظارت به معنای وجود قضائی افراد حاضر در صحنه نیست بلکه اساس آن بر پایه نوعی حس مسؤولیت فردی – اجتماعی متقابل است که اجرای آن پاداش اخروی دارد. این که مؤمنان بعضی اولیاء بعضی هستند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند به عنوان یک اصل جامع در قرآن پذیرفته شده است. «و المؤمنون و المؤمنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» (توبه: 71).حسبه بخشی از «اصل نظارت عمومی»اصل نظارت عمومی به حوزه خصوصی و عمومی می تواند تقسیم شود. حوزه خصوصی آن تذکراتی است که افراد بر اساس تشخیص دینی خود به خطاکاران می دهند و البته باید تابع شرایط خاص خود باشد. اما در بخش عمومی، این مسؤولیت بر عهده دولت است و می تواند برای آن جزا و عقاب خاص دنیوی در نظر گرفته شود. در این بخش نظارت در قالب سازمانی شکل گرفته است که از عصر نخست به عنوان سازمان حسبه شناخته می شود. حسبه به معنای نوعی نظارت بر کارهای دیگران است (احتسب فلان علی فلان، یعنی انکر علیه قبیح عمله). این منصب رسمی است و به دلیل رسمیت، متفاوت با امر به معروف و نهی از منکر فردی است که تبعات دولتی و حکومتی ندارد.پایه قرآنی تشکیلات حسبه آیه «ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» (آل عمران: 104) است.سازمان حسبه بر اساس آموزه هایی شکل گرفته است که از زمان رسول خدا (ص)‌و همین طور آنچه در عصر صحابه و به خصوص عصر امیر المؤمنین علیه السلام بوده است. سازمان حسبه در واقع نوعی تبدیل آموزه ها به نظام و تشکیلات بوده است که جامعه اسلامی بر اساس اجتهاد دست به تشکیل آن زده‌اند. طبیعی است که هر زمان می بایست برای ارزشها و آموزه های کلی، نظام سازی های خاص صورت گیرد.آنچه جالب است این که هیچ فقیهی با اصل این تشکیلات حسبه در دولت های اسلامی مخالفت نکرده است. طبعا محتسب شرایط خاصی مانند اجتهاد و معرفت در دین داشت و در این باره در رساله ها و ابواب مربوطه در متون فقه شرح وافی و کافی آمده است. یک فصل خاص از کتاب الاحکام السلطانیه به بحث حسبه مربوط است که ضمن آن از شرایط حسبه سخن گفته شده است.مع الاسف بر اساس اظهار نظر مرحوم احمدی میانجی (اطلاعات و تحقیقات در اسلام:‌ ص 107) در میان شیعه این بحث کمتر مطرح شده است، هر چند علمای اهل سنت چندین کتاب و رساله در این باره نوشته‌اند. این امر به دلیل دور بودن شیعیان از حکومت در یک دوره طولانی بوده است.وظیفه این تشکیلات در بخش های مختلف رسیدگی به اموری است که تخطی از قوانین جاری، ارزشهای رسمی و شناخته شده و امور خارج از شؤون است. طبعا در بسیاری از جوامع شکل آنها مختلف است. برخی از اصول ثابت آن جلوگیری از مشروب خواری علنی و مفاسدی است که دین برای آنها تعریف به خصوص دارد. اما مواردی، اختصاصی برخی از ادوار یا برخی جوامع است و حتی شامل مواردی چون کبوتر بازی هم می شود. در بسیاری از جوامع، موارد موقتی پیش می آید که نوعی تخطی از ارزشهای رسمی به شمار می آید.امروزه تشکیلات حسبه به چندین اداره و سازمان تقسیم شده است. بخشی از کار بر عهده شهرداریها، بخشی در حیطه قوه قضائیه، بخشی سازمان بازرسی کل کشور و بخشی در زمره اختیارات نیروی انتظامی است.پیشینه نظارت در دوران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)حکومت رسول خدا (ص) نخستین دولت اسلامی بود که در میان اعراب تشکیل شد و از هر جهت تازگی در تأسیس نهادهای عمومی داشت. طبیعی است که در آن دوره تصور کنیم تشکیلات ساده‌ای وجود داشت، به طوری که دقیقا نمی دانیم زندان وجود داشته است یا نه، و اگر بوده است، مسلما در جای مستقلی که برای این کار تعبیه شده باشد، نبوده است. با این حال، پایه و اساس این نهادهای عمومی ریخته شد و مسلمانان تأسیس آن نهادها را دنبال کردند و دولت نخستین اسلامی را به تدریج به یک امپراتوری گسترده تبدیل کردند. هیچ کس در عصور نخستین اسلامی مدعی نشد که این قبیل تأسیس نهادها کاری بر خلاف دین است. آنچه مهم بود، شرط اسلامیت بود که باید در آنها رعایت می‌گردید.در زمینه نظارت در عصر نخست، نمونه هایی داریم که در عین سادگی، مشروعیت آنها را تأیید می‌کند. این نمونه ها در نظام زندگی ساده ای که در آن روزگار وجود داشت، در درجه نخست خود را در بازار نشان می داد. بسیاری از تخلفاتی که ممکن بود صورت گیرد و نیاز به نظارت داشت، دقیقا در بازار اتفاق می افتاد. بنابرین لازم بود تا بازار تحت نظارت قرار گرفته و نه تنها از باطل خوری مصرّح در شرع جلوگیری شود، بلکه از کارهای خارج از عرف و آنچه که به نوعی حقوق عمومی را زیر سؤال می برد، ممانعت گردد.برای نمونه تردیدی نیست که رسول خدا (ص) مسؤولیت نظارت بر بازار را در زمانی بر عهده شخصی از اصحاب به نام سعید بن عاص گذاشته است (الاصابه: ج 2 ص 47).همین وضعیت نظارت در دوران خلفای بعدی دنبال شد که البته برای ما سیره امیر المؤمنین علیه السلام سیره ای قابل استناد است.امام علی علیه السلام و اصل نظارت عمومیدر سیره امام علی علیه السلام چندین نوع مستند در باره بحث نظارت می توان یافت.الف: توصیه به عمال برای نظارت بر زیردستان: در یک بخش نامه ها و دستورات کتبی ایشان به استانداران را داریم که مرتب بر نظارت بر کار عمال تأکید دارند و نمونه روشن آن عهد اشتر است که در نهج البلاغه نامه 53 درج شده و نمونه هایی در متون دیگری هم مانند دعائم الاسلام آمده است. برای نمونه در دعائم آمده است که حضرت دستور می دهند مراقب کارگزاران باشند تا بدانند آنان با مردم چگونه برخورد می کنند (حتی تعلم کیف معاملتهم للناس فیما ولیتهم) (دعائم: ج 1 ص 365). در عهد اشتر وجود دستگاه نظارتی را سبب وفاداری آنان به عهد و پیمان آنان می داند:‌ در عهدنامه مالک هم روی نوعی نظارت متعهدانه و صادقانه تأکید شده است: وَ ابْعَثِ الْعُیونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَیهِمْ فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِی السِّرِّ لامُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِیةِ وَ تَحَفَّظْ مِنَ الاعْوَان‏ (شرح نهج البلاغه: ج 17 ص 69). به دنبال آن حضرت توصیه می کنند که اگر خیانتی از آنان ظاهر شد باید با آنان برخورد کنند. حدوه به معنای «انگیزه و باعث» است. عینی تعهد عامل به نظارت بر امور پنهانی کارگزاران عاملی است برای آن که آنان امانت را رعایت کرده و با رعایا به رفق و مدارا برخورد کنند.امام علی علیه السلام خطاب به یکی از عمالش فرموده است: أری أن تبعث قوما من اهل الصلاح و العفاف ممن یوثق بدینه و أمانته یسأل عن سیرة العمال و ما یعملون فی البلاد (نهج السعاده: ج 5 ص 35، 425، ج 4 ص 238).در میان عباراتی که می تواند نظارت را نشان دهد شاید هیچ نصی مانند جمله ذیل نباشد که به گزارش یعقوبی امام به یکی از والیان خود که در عین التمره بود، نوشته است. در این نامه که به مالک بن کعب ارحبی نوشتند: أما بعد، فاستخلف على عملك، و أخرج فی طائفة من أصحابك حتى تمر بأرض كورة السواد، فتسأل عن عمالی و تنظر فی سیرتهم فیما بین دجلة و العذیب، ثم ارجع إلى البهقباذات فتولّ معونتها، و اعمل بطاعة الله فیما ولاّك منها، واعلم أن كلّ عمل ابن آدم محفوظ علیه‏ مجزی به، فاصنع خیرا صنع الله بنا و بك خیرا، وأعلمنی الصدق فیما صنعت، و السلام (یعقوبی: ج 2 ص 205 در منبع به اشتباه نام عامل کعب بن مالک آمده است).این نامه نیز به صراحت روی نظارت تأکید دارد.مضامین فراوانی در این زمینه در عهد اشتر هست. در آنجا حضرت به رغم آن که درخواست می کند تا برای سرپرستی کارها از افراد متقی و اهل صلاح و اصیل استفاده کند باز هم نظارت بر امور آنان را برای خبر گیری تأکید می کند. بر اساس روایت دعائم الاسلام در این متن آمده است: انظر فی امور عمالک تستعملهم فلیکن استعمالک ایاه اختبارا ... این به رغم آن است که حضرت توصیه کرده است فاصطف لولایة اعمالک اهل الورع و الفقه و العلم و السیاسة و الصق بذوی التجربة و العقول و الحیاء و من اهل البیتوتات الصالحة و اهل الدین و الورع (دعائم: 1 ج ص 369 – 370)ب: نظارت امام بر کار عمال و انتقاد از آنان: بخش دیگر نظارت های ایشان بر کار عمال است که نمونه روشن آن نامه هایی است که حضرت با شنیدن اخباری از تخلفات آنان برای آنان نوشته‌اند. نمونه آن نامه به عثمان بن حنیف والی بصره است که خود صحابی بود و به دلیل نشستن بر سر سفره رنگین مورد عتاب قرار گرفت. بی تردید امام ناظر بر رفتار او بوده و پس از شنیدن این خبر آن نامه را که اکنون به عنوان نامه 45 در نهج البلاغه است نوشته‌اند. نامه ای دیگر هم به عاملی متخلف در نهج البلاغه هست که حضرت به او نوشتند: ... بلغنی انک جرّدت الارض فأخذت تحت قدمیک و أکلت ما تحت یدیک، فارفع الیّ حسابک و اعلم أن حساب الله أعظم من حساب الناس (نهج البلاغه نامه 40). امام ضمن نامه ای به عبدالله بن عباس از برخورد نامناسب او با طایفه بنی تمیم گلایه کردند و به خصوص از شورش احتمالی آنها در صورت ادامه برخورد سخت سخن گفتند (نهج البلاغه: نامه 18) همچنین در باره مسائل مالی به حاکم خود در بحرین تذکر دادند که او مال را برداشته نزد معاویه گریخت (یعقوبی ج 2 ص 201).همچنین امام به مصقلة بن هبیره فرماندار اردشیرخره كه خبر یافته بود خراج آنها را پراكنده مى‏سازد و مى‏بخشد، نوشت: «اما بعد فقد بلغنى عنك امر اكبرت ان اصدقه، انك تقسم فى المسلمین من قومك... فو الذى فلق الحبة و برأ النسمة لافتشن عن ذلك تفتیشا شافیا فان وجدته حقا لتجدن بنفسك على هوانا» خبرى از تو بمن رسیده است كه باور كردن آن بر من گران آمد، كه تو خراج مسلمانان را در میان بستگانت و كسانى كه بر تو درآیند از درخواست‏ كنندگان و دسته‏ها و شاعران دروغگو، بخش مى‏كنى چنان كه گردو را، پس بخدایى سوگند كه دانه را شكافت و جان را آفرید، دقیقا این گزارش را بازرسى خواهم كرد و اگر آنرا درست یافتم البته خویش را نزد من زبون خواهى یافت (یعقوبی: ج 2 ص 201). ج: نظارت شخصی در بازار: بخش سوم نظارت شخصی ایشان در بازار در نقش یک محتسب و ناظر است. در این باره هم نقلهایی در اختیار داریم که نشان می دهد امام در فرصت های مناسبی که در اختیار داشت در بازار حرکت کرده و بر امر خرید و فروش نظارت می کرد. این امر منافات با آن نداشت که کسانی مسؤولیت این کار را از سوی وی عهده دار باشند. به خصوص می توان تصور کرد که در مواقعی که خود قصد خرید داشت، کار نظارت را هم انجام می داد.از امام صادق از پدرش نقل شده است که امام علی علیه السلام با دره خود در بازار می گشت. (انساب الاشراف: ج 2 ص 141).قاضی نعمان نقل کرده است که امام علی (ع) طبعا از طریق مردم یا عوام اطلاعاتی خود دریافت که ابن هرمه، ناظر بازار اهواز خیانتی مرتکب شده است. بنابرین نامه ای به رفاعه حاکم اهواز نوشت و از او خواست تا او را از نظارت بر بازار برداشته و زندانی کند. (دعائم الاسلام: ج 2 ص 532)شعبی هم گوید:‌ أنّ علیاً کان یأمر المثاعب و الکنف تُقطع عن طریق المسلمین (المصنف عبدالرزاق: ج 10 ص 72). امام علی علیه السلام دستور داد تا مسیل حوض و آب ناودان و همین طور فاضلاب از راه مسلمانان قطع شود.در اینجا به نقل یک روایت مفصل با عبارت فارسی قرن نهم (از کتاب فضائل اهل بیت رسول و مناقب اولاد بتول از عماد طبری)‌ می پردازیم که تصویری از نظارت امام علی علیه السلام را در بازار نشان می دهد:از مجمّع تیمی روایت است كه وی گفت‌: علی علیه السلام یك باری به بازار آمد و شمشیر خود با خود داشت و می‌گفت‌: كیست كه این شمشیر از من بخرد؟ واگر به نزدیك من چهار درهم بودی كه بدان ازاری بخرم هر آینه این شمشیر را نفروختمی.و از ابن مردویه روایت است از ابی مطر كه وی گفت‌: من از مسجد بیرون آمدم‌. ناگاه مردی از پس من آواز كرد كه جامه خود بردار كه ‌چون جامه برداری پاكیزه‌تر می‌باشد و دیرتر كهنه می‌شود، و از سر خود برگیر اگر مسلمانی‌؛ و من از پی وی برفتم‌. او ازاری در خود گرفته و ردایی برخود فرو گذاشته‌، همچنانكه اعرابی بادیه نشین‌ و درّه‌ای با خود داشت‌. من گفتم كه‌: كیست این مرد؟ پس شخصی گفت كه‌، من تو را غریب می‌بینم ‌در این شهر. گفتم: آری كه من از اهل بصره‌ام‌. گفت‌: این علی بن ابی طالب ‌است‌. پس می‌رفت تا وقتی كه به دار أبی معیط رسید و آن بازار شتر بود، وگفت‌: بفروش، سوگند مخور كه سوگند كاسد می‌كند، و بركت را می‌برد، و نیست كند. بعد از آن امیرالمؤمنین علی به نزدیك اصحاب خرما رفت‌، وناگاه دیدیم كه خادمه‌ای در آنجا می‌گریست‌. علی گفت‌: چرا می‌گریی‌؟ اوگفت كه‌: این مرد خرما به یك درهم به من فروخت‌. چون پیش خواجه خود بردم او باز پس فرستاد. به نزدیك این مرد آوردم نمی‌ستاند و قبول نمی‌كند.پس امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود كه‌: ای مرد! خرمای خود را بستان و آقچه [:سکه نقره¬ای] این ‌عورت باز پس ده كه او در این باب فرمان‌بردار است و اختیاری ندارد. آن مرد سخن علی نمی‌شنید. راوی می‌گوید كه من گفتم‌: ای شخص‌! تو هیچ ‌می‌دانی كه این چه كسی است‌؟ گفت‌: نه‌. گفتم‌: این علی بن ابی طالب است‌. در حال آن مرد خرما را بستد و بر سر خرما ریخت و آقچه زن را به او داد. بعد از آن خداوند خرما گفت‌: یا علی‌! می‌خواهم كه تو از من راضی باشی‌. علی علیه السلام فرمود كه‌: من از تو راضی نمی‌باشم الاّ آن گهی كه حق مردم را تمام ‌بدهی‌. بعد از آن علی علیه السلام بگذشت و جماعت مسلمانان همراه وی بودند تا آن زمان كه به اصحاب ماهی رسید و گفت‌: در این بازار ماهی مرده بر سر آب‌ افتاده باید كه نفروشند. بعد از آن بگذشت و به بازار كرباس آمد كه دار فرات ‌می‌گویند. به در دكّانی آمد و به صاحب دكّان می‌گفت كه‌: ای پیر! پیرهنی كه‌ به سه درهم ارزد به من بفروش‌. صاحب دكّان امیرالمؤمنین علیه السلام را بشناخت‌.پس علی علیه السلام هیچ چیز از او نخرید و به پیش جوانی آمد و پیرهنی به سه ‌درهم از او خرید و در پوشید و فرمود: الحمد لله الذی رزقنی من الریاش ما أتجمّل به علی الناس و أواری به عورتی‌، یعنی‌: شكر و سپاس خدایی را كه ‌روزی من كرد جامه‌ای كه از برای مردم درپوشم‌، و بزینت خود كنم‌، و عورت‌ خود را بدان بازپوشانم‌. گفتند: یا أمیرالمؤمنین‌! این چیزی است كه تو روایت می‌كنی یا چیزی است كه از پیغمبر صلّی الله علیه وآله شنیده‌ای به نزدیك جامه پوشیدن‌؟ علی علیه السلام گفت‌: بلكه از رسول خدا شنیده‌ام‌. پس پدر جوان خداوند جامه كه‌ به دكّان آمد، به وی گفتند: امروز پسر تو پیراهنی به سه درهم به أمیرالمؤمنین ‌فروخت‌؛ و پدر به پسر خود گفت كه‌: تو چرا دو درهم از او نستدی‌؟ بایستی ‌كه بیش از دو درهم نگرفتی‌. در حال یك درهم از پسر بستد و پیش امیرالمؤمنین علی آورد، و او نشسته بود و جماعت مسلمانان در خدمت وی‌ بودند. امیرالمؤمنین آن درهم را از او نستد و گفت‌: این آقچه را چه بوده است‌؟ گفت‌: آن پیرهن كه تو بخریدی بهای آن دو درهم بود. علی علیه السلام فرمود كه‌: بدین بها بمن فروخت و من بدان راضی بودم و به رضای او این جامه را از او گرفتم‌.تجسس یا برخورد با افراد مریبیکی از مسائلی که مقابل مفهوم نظارت قابل تأمل است، مفهوم نظارت است. این نظارت باید به گونه ای باشد که افراد که پاک هستند از هر خطری ایمن باشند و کسانی که ناپاک هستند فضا برای ایشان نا امن باشد. حضرت خطاب به عمالشان فرمودند: اقم الناس علی سننهم و دینهم و لیأمنک بریؤهم و لیخفک مریبهم (غرر الحکم: ج 1 ص 122). مریب یعنی کسی که محل تهمت و تردید و شک است.در ظاهر امر چنین به نظر می رسد که نظارت یا دست کم نوع خاصی از آن با تجسس منافات دارد. در قرآن و روایات، از تجسس نهی شده است اما همزمان به برخورد با اهل مریب و مشکوک توصیه شده است. مرز تشخیص میان تجسس و نظارت در موارد مشکوک دشوار است. این امر هم به قوانین مربوط می شود و هم به ایمان اشخاص باز می گردد. یکی از مرزهای اصلی اخلاقی – فقهی حفظ «عورت مؤمن» و حرمت اوست. چندین روایت تأکید دارد که رسول و اهل بیت روی حرمت مؤمن و این که این حرمت بالاتر و بزرگتر از حرمت کعبه است تأکید کرده اند (درالمنثور: ج 6 ص 92). همچنین تأکید مؤکد در روایات شده است که «لا تطلبوا عثرات المؤمنین» لغزشهای مؤمنان نباید دنبال شود. اما در مقابل این موارد یا به عبارتی در حاشیه آنها دو نکته وجود دارد: الف: نظارت کلی روی افرادی که مسؤولیتی دارند و بیم آن می رود که با سوء استفاده از موقعیت و امکانات خود دست به اقدامات خلاف شرع و عقل و عرف بزنند.ب: نظارت و تجسس در مواردی که سوء ظن وجود دارد. در این زمینه دو اشکال هست: اول آیات و روایاتی که نهی از سوء ظن می کند. دوم آیات و روایاتی که از تجسس نهی می کند. در این زمینه برای جستجو هم ادله شرعی وجود دارد و هم فقهای ما برای استدلال روی مفهوم مصلحت بزرگتر سخن گفته‌اند. آنان بحث تجسس حرام را با حفظ نظام اسلامی یا حقوق مردم کنار هم گذاشته و از تجسس حلال سخن گفته‌اند. از این بحث ضمن عنوان «نصاب الاحتساب» سخن می‌گفته میشود. برای مثال گفته اند که محتسب می تواند احوال بازار را بدون آن که حتی کسی گزارشی از خیانت آنان داده باشد، جستجو کند. در واقع تجسس حلال به معنی «طلب خبر برای کار خیر است».در باره سوء ظن حرام نیز همین مسأله وجود دارد. به لحاظ اخلاقی نوعی از سوء‌ ظن حرام است که عمل بدی بر آن مترتب شود و به نوعی انعکاس خارجی پیدا کند. اما از این محدوده خارج تر نوعی نظارت عمومی و حکومتی در موارد سوء ظن است. اولا فضاهای سوء ظنی وجود دارد که مؤمن نباید به طرف آنها برود و اگر رفت بداند که مورد اتهام قرار خواهد گرفت. ثانیا وقتی زمانه خراب باشد بسا گفته شود که اصل بر تردید و سوء ظن است. ثالثا اگر انسانی سابقه سوء‌ داشته باشد و باز هم در شر ایط حساسی قرار گیرد طبیعی است که از سوی دیگران زمینه سوء‌ ظن وجود دارد. به همین دلیل است که سابقه سوء را در تمام قوانین دنیا در جهت استخدام و سپردن مسؤولیت لحاظ می‌کنند. به همین جهت تأکید شده است : احترسوا من الناس بسوء الظن. خودتان را با داشتن سوء ظن از دست مردم در امان بدارید (تحف العقول: 54). به خصوص نسبت به دشمن و افراد فاسق این یک اصل مسلم است: تجنب عدوک ... و لاتصحب الفاجر و لا تطلعه علی اسرارک (وسائل: ج 12 ص 31).البته همه این توجیهات با ملاحظه آن است که به جز آنچه در قرآن در باره سوء ظن آمده دهها روایت صریح در این باره وجود دارد که در سخت ترین شرایط به خصوص وقتی پای روابط اجتماعی میان افراد با یکدیگر به میان می آید تأکید بر آن دارد که کسی حق داشتن سوء ظن نسبت به برادر مؤمن را ندارد. (بحث تفصیلی در این باره را بنگرید: اطلاعات و تحقیقات در اسلام ص 177 – 245).در زمینه برخورد های امام در این زمینه یک نکته جالب تأکید آ حضرت روی برخورد با با افراد مریب است. امام در نامه ای که برای مردم مصر در باره حکومت قیس بن سعد بن عباده نوشتند فرمودند: و قد بعثت الیکم قیس بن سعد الانصاری امیرا فوازروه و أعینوه علی الحق و قد أمرته بالاحسان الی محسنکم و الشدة علی مریبکم و الرفق بعوامکم و خواصکم (نهج السعاده: ج 4 ص 28).معنای مریب در باره کسانی است که منشأ تردید میان مردم هستند. برخی آن را جنبه دینی داده و برخی آن را سیاسی تفسیر کرده‌اند. اگر معنای آن مقابل محسن باشد، شامل نوعی خرابکاری می شود. وظیفه حاکم این است که با افراد مریب با شدت برخورد کند. امام شبیه این تعبیر را در نامه ای که برای حذیفة‌ بن الیمان به مردم مدائن نوشتند آوردند. (معادن الحکمه:‌ ج 1 ص 66).آنچه هست این است که ظن به ایجاد خرابکاری امری است که باید توجه حاکم را جلب کند. در نقل دیگری آمده است که افراد مریب باید از حکومت صالح خوف داشته باشند «و لیخفک مریبهم» (غرر الحکم: ج 1 ص 122). البته به صرف تردید معاقبه و مؤاخذه نمی شوند اما مهم این است که فضا به گونه ای باشد که آنان احساس ناامنی کنند. تحقیق کردن در باره آنان امری است که مورد تأکید امام علی علیه السلام است. وقتی حضرت احساس کرد که طلحه و زبیر در پی مخالفت هستند، مراقبت خود را زیاد کرد اما حاضر به مؤاخذه آنان نبود. لذا اسکافی نوشته است:‌ و کان یعمل المراقبة فی أمرهما و لایمضی علی التهمة حتی ینکشف الغطاء (المعیار و الموازنه: ص 25).به هر روی برخورد با اهل الریب و البدع مورد تأکید قرار گرفته است. (کافی: ج 2 ص 375).عرافت و نقابتعریف شخصی بود که از طرف حکومت به عنوان ناظر بر قبیله ای گماشته می شد. در دورانی که دولت ها جائر بودند، ائمه از این که کسی عریف قومی باشد، و او را تأیید کنند پرهیز داشتند، اما روشن بود که مبنای این پرهیز این بود که عریف در خدمت دولت جائر باشد. در روایتی امام باقر (ع) عریف را شریک دولت جائر در ریختن خون افراد معرفی می کنند و از آن پرهیز می دهند (رجال کشی:‌ 203 – 204). در روایتی دیگر هم آمده است که: من تولی عرافة قوم و لم یحسن فیهم حبس علی شفیر جهنم بکل یوم الف سنة و یده مغلولة الی عنقه ... فان قام فیهم بأمر الله أطلقها الله و ان کان ظالما هوی به فی نار جهنم سبعین خریفا. (وسائل: 12137). در دوران حکومت اموی و عباسی عرفا معمولا در خدمت دولتهای فاسد بودند. به همین دلیل روایات مذمت آنان فراوان است.کار عریف نظارت بر امور قبیله در ارتباط با حکومت بود. بخشی از این نظارت ارزیابی همراه قبیله در امور دفاعی و جهادی بود. از زمان خود رسول خدا (ص) این نکته مطرح بود که حضرت خود در این باره که چه کسانی از جنگهای ایشان تخلف کرده‌اند تفحص می کرد «کان النبی یسأل عن المتخلفین عنه فی غزوته» (بحار: ج 16 ص 151).در دولت های ظلم و جائر یکی از کارهای عریف شناسایی شورشی ها علیه حکومت بود و همین امر سبب می شد تا طی یک دوره طولانی، شغلهایی چون عریف و نقیب و عشار یعنی مالیات گیر مذموم باشد.حضرت علی علیه السلام کسی که خود عمل می کند بعد توصیه و نظارتاما این نظارت از زبان کسی شنیدنی و اجرا کردنی است که خود پایبند باشد. نمونه زیر یک نمونه از پایبندی مولی الموحدین علی بن ابی طالب به توصیه هایی است که خود به عثمان بن حنیف دارد:سُوَید بن غفله می‌گوید كه‌: پیش حضرت امیرالمؤمنین‌ علی علیه السلام رفتم‌. وقت نماز دیگری بود و وی را یافتم كه نشسته بود و در پیش ‌وی كاسه‌ای نهاده و در آن كاسه شیر ترش بود كه بوی ترشی آن می‌یافتم‌، و در دست مبارك وی گرده نانی بود كه پوست جو در روی آن نان می‌یافتم و به‌دست خود آن را می‌شكستی‌، و چنان خشك شده بود كه گاهی بودی كه بر زانو نهادی و بشكستی و در آن شیر انداختی‌. مرا گفت كه‌: به نزدیك این ‌طعام آی‌. گفتم‌: یا حضرت‌! من روزه دارم‌. امیرالمؤمنین فرمودند كه‌: من از رسول خدا شنیدم كه می‌گفت‌: هر كه به روزه باشد و آرزوی طعامی كند و به ‌واسطه روزه از آن طعام نخورد و وی را ترك كند، حق‌ّ و سزاوار بود بر خدای‌ تعالی كه وی را از طعام بهشت اطعام كند و از شراب بهشت بدهد. راوی ‌می‌گوید كه‌: من به كنیزك حضرت گفتم كه در آن حال وی به نزدیك علی علیه السلام ایستاده بود كه‌ وای بر تو ای فضّه‌! شما از خدا نمی‌ترسید درباره این پیر كه آرد از برای او نمی بیزید؟ این چه بسیار سپوس است كه در روی‌ نان وی می‌بینم‌؟ فضّه گفت كه‌: ای سوید! امیرالمؤمنین علیه السلام خودش به ما گفته‌است كه از برای او آرد نبیزیم‌.و از عدی بن ثابت روایت است كه وی گفت‌: از برای علی پالوده‌ای آورده بودند. امیرالمؤمنین علی نمی‌خورد و می‌فرمود: چیزی كه رسول صلّی الله علیه وآله از آن نخورد، من هم نمی‌خواهم كه بخورم‌. [بحار: 40/332-333].منبع:www.kh-setadehya.ir
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 897]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن