تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرگز زمين باقى نمى‏ماند مگر آن كه در آن دانشمندى وجود دارد كه حق را از باطل مى‏ش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798558621




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اهل سنّت و واقعه غدير(1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اهل سنّت و واقعه غدير(1)
اهل سنّت و واقعه غدير(1) نويسنده:سيدمحمود مدنى در اين نوشته در پى آنيم كه تمامى توجيهات و عذرهاى اهل سنت در نپذيرفتن حديث غدير به عنوان يكى از نصوص امامت و خلافت بلافصل على(ع) را بررسى كنيم و منصفانه به قضاوت بنشينيم كه آيا اين حديث چنانكه شيعه مدعى است دليل خلافت على(ع) است يا نه؟در ابتداى بحث شايسته است اين نكته را يادآور شويم كه اگر دانشمندان همه فِرق با پذيرفتن اصل اساسى وحدت، درباره مسائل اصلى يا فرعى، اعتقادى يا فقهى به بحث علمى بپردازند، نه تنها دلها از يكديگر گريزان نمى شود، بلكه به همديگر نزديك خواهد شد و اين يكى از راههاى صحيح تقريب بين مذاهب اسلامى است.اينك گزارش كوتاهى از چند كتاب روايى درباره حديث غدير بيان مى كنيم و سپس به بحث درباره حديث و بيان نظريات و نقد آنها مى پردازيم. امام احمد حنبل در «مسند»ش آورده است:حدثنا عبداللّه، حدثنى ابى، ثنا عفان، ثنا حماد بن سلمه، أنا على بن زيد، عن عدى بن ثابت، عن البراء بن عازب، قال: كنّا مع رسول اللّه ـ صلى اللّه عليه وآله ـ فى سفر فنزلنا بغدير خم فنودى فينا: الصلاة جامعة، وكسح لرسول اللّه ـ صلى اللّه عليه وآله ـ تحت شجرتين فصلى الظهر واخذ بيد علىٍ ـ رضى اللّه عنه ـ فقال: ألستم تعلمون انى اولى بكل مؤمن من نفسه؟ قالوا: بلى، قال فأخذ بيد علي فقال: من كنت مولاه فعلىّ مولاه اللّهم وال من والاه وعاد من عاداه. قال فلقيه عمر بعد ذلك فقال له: هنيئاً يا ابن ابى طالب اصبحت وأمسيت مولى كل مؤمن و مؤمنة؛1براء بن عازب مى گويد:با رسول خدا(ص) در سفرى همراه بوديم. در غديرخم توقف كرديم. ندا در داده شد: الصلاة جامعه (كلمه اى كه براى گردآمدن مسلمانان فرياد مى شد). زير دو درخت براى رسول خدا(ص) تميز شد، نماز ظهر را خواند و دست على را گرفت و گفت: آيا نمى دانيد من سزاوارتر هستم بر هر مؤمنى از خود او؟ همگى گفتند: آرى . پس دست على را گرفت و گفت: هر كس من مولاى اويم، على مولاى اوست؛ خدايا دوست بدار آنكه على را دوست بدارد و دشمن دار آنكه على را دشمن دارد. سپس عمر با على ملاقات كرد و به او گفت: گوارايت اى پسر ابوطالب! صبح و شام كردى در حالى كه مولاى هر مرد و زن مؤمنى هستى.اين روايت در «مسند احمد» در موارد مختلف2 و با سندهاى بسيار نقل شده است.حافظ ابن عبداللّه حاكم نيشابورى نيز در «مستدرك» با الفاظ مختلف و در موارد گوناگون حديث غدير را بيان كرده از جمله مى گويد:حدثنا ابوالحسين محمد بن احمد بن تميم الحنظلى ببغداد، ثنا ابوقلابة عبدالملك بن محمد الرقاشى، ثنا يحيى بن حماد، وحدثنى ابوبكر محمد بن احمد بن بالويه وابوبكر احمد بن جعفر البزاز، قالا ثنا عبدالله بن احمد بن حنبل، حدثنى ابى، ثنا يحيى بن حماد و ثنا ابونصر احمد بن سهل الفقيه ببخارى، ثنا صالح بن محمد الحافظ البغدادى، ثنا خلف بن سالم المخرمى، ثنا يحيى بن حماد، ثنا ابوعوانة، عن سليمان الاعمش، قال ثنا حبيب بن ابى ثابت عن ابى الطفيل، عن زيد بن ارقم ـ رضى اللّه عنه ـ قال: لمّا رجع رسول اللّه ـ صلى اللّه عليه وآله وسلم ـ من حجة الوداع ونزل غديرخم امر بدوحات فقممن فقال: كانّى قد دعيت فاجبت. انى قد تركت فيكم الثقلين احدهما اكبر من الآخر: كتاب اللّه تعالى وعترتى فانظروا كيف تخلفونى فيهما فانّهما لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض. ثم قال: ان اللّه ـ عزّ وجلّ ـ مولاى وانا مولى كل مؤمن. ثم اخذ بيد علي ـ رضى اللّه عنه ـ فقال: من كنت مولاه فهذا وليّه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه. و ذكر الحديث بطوله. هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه بطوله.3در همين كتاب پس از اين حديث با اسناد ديگرى همين روايت را تكرار مى كند با اين تفاوت كه قبل از جمله «من كنت مولاه» مى گويد:ثم قال: أن تعلمون انى اولى بالمؤمنين من انفسهم ثلاث مرات قالوا: نعم فقال: رسول اللّه ـ صلى اللّه عليه وآله ـ من كنت مولاه فعلى مولاه.4ابن ماجه مى نويسد:حدثنا على بن محمد، ثنا ابوالحسين، اخبرنى حماد بن سلمه، عن على ابن زيد بن جدعان، عن عدىّ بن ثابت، عن البراء بن عازب، قال: اقبلنا مع رسول اللّه ـ صلى اللّه عليه وآله ـ فى حجّته التى حجّ فنزل فى بعض الطريق فامر الصلاة جامعة فأخذ بيد علي فقال: ألست اولى بالمؤمنين من انفسهم؟ قالوا: بلى قال: الست اولى بكل مؤمن من نفسه؟ قالوا: بلى. قال: فهذا ولىّ من أنا مولاه، اللهم وال من والاه اللهم عاد من عاداه.5ترمذى نيز در «سنن» خود چنين مضمونى را آورده است.6در اين مقاله هيچ گاه از جوامع روايى شيعه چيزى نقل نمى كنيم تا آنچه بدان استدلال مى شود مورد قبول طرف مقابل در بحث باشد والاّ حديث غدير از طريق شيعه به صورت متواتر نقل شده است.رأى شيعهشيعه معتقد است:مسئله بسيار مهم رهبرى دينى و دنيايى مردم پس از ارتحال پيامبر(ص) مهمل و بدون تكليفِ مشخص رها نشده است بلكه رسول اكرم(ص) از اولين روز دعوت خويش (يوم الدار) تا پايان عمر، اين مسئله مهم را بيان كرد و اميرالمؤمنين على(ع) را به خلافت بلافصل بعد از خويش معرفى نمود و حديث غدير يكى از بسيار رواياتى است كه بر اين امر دلالت دارد.آراى ديگرانمذاهب ديگر اسلامى در مقابل اين سخن شيعه، استدلالاتى آورده اند و معتقد شده اند كه اين روايت نمى تواند دليل خلافت بلافصل اميرالمؤمنين على(ع) باشد. ما اكنون نظرات آنان را در ده قسمت بررسى مى كنيم.1ـ اولين شرط استدلال به يك روايت، صحت سندى آن روايت است؛ به عبارت ديگر تنها روايتى را مى توان در اين بحث، به عنوان دليل اقامه كرد كه قبلاً صدور آن از پيامبر اكرم(ص) ثابت شده باشد، بخصوص بنا به نظريه شيعه كه مدعى است در مسائل اعتقادى نظير امامت، خبر واحد كافى نيست و دليل بايد متواتر باشد. از اين روى برخى از دانشمندان عامه خبر غدير را براى استدلال شايسته نديده اند، چنانكه قاضى عضدالدين ايجى در «مواقف» گفته است:ما صحت اين روايت را انكار مى كنيم و ادعاى ضرورت داشتن (متواتر بودن) آن سخنى گزافه و بدون دليل است. چگونه اين روايت متواتر است در حالى كه اكثر اصحاب حديث آن را نقل نكرده اند؟7ابن حجر هيتمى نيز مى گويد:فرقه هاى شيعه اتفاق نظر دارند كه آنچه به عنوان دليل بر امامت آورده مى شود بايد متواتر باشد، در حالى كه متواتر نبودن اين روايت معلوم است؛ چرا كه اختلاف درباره صحت اين حديث قبلاً گذشت، بلكه آنانكه در صحت اين حديث اشكال كرده اند برخى از پيشوايان علم حديث همانند ابوداود سجستانى و ابوحاتم رازى و غير ايشان هستند.پس اين، خبر واحدى است كه در صحت آن نيز اختلاف است.8نظير اين سخن را ابن حزم و تفتازانى نيز بيان كرده اند.9پاسخاين اشكال در نظر هر فرد آگاه به تاريخ و روايت، سخنى از سر تعصب و پيشداورى است، وگرنه انكار حديث غدير همانند انكار حسيات توسط سوفسطائيان و يا چون انكار واقعه جنگ بدر و احد و ساير قضاياى مسلّم صدر اسلام است.ما براى پرهيز از اطاله كلام تنها به فهرستى از اصول و مصادر اين روايت بسنده مى كنيم و آن را كه سر تحقيق بيشترى است به سه كتاب مفصّل: «الغدير» علامه امينى، «عبقات الانوار» علامه ميرحامد حسين، و«احقاق الحق و ملحقاته» شهيد قاضى نوراللّه شوشترى ارجاع مى دهيم.در كتاب «احقاق الحق» فهرستى از چهارده نفر از علماى عامه (از جمله: سيوطى، جزرى، جلال الدين نيشابورى، تركمانى ذهبى)نقل مى شود كه همگى به تواتر حديث غدير اعتراف نموده اند.10ابن حزم در «منهاج السنة» نيز چنين گفته است.11علامه امينى در «الغدير» عبارت چهل و سه نفر از اعاظم علماى اهل سنت را (از جمله: ثعلبى، واحدى، فخر رازى، سيوطى، قاضى شوكانى) نقل مى كند كه به صحت سند و طرق حديث غدير تصريح نموده اند12. و نيز اسامى و عبارات سى نفر از مفسّران بزرگ اهل سنت را (از جمله: ترمذى، طحاوى، حاكم نيشابورى، قرطبى، ابن حجر عسقلانى، ابن كثير، تركمانى)مى نگارد كه همگى آنان در ذيل آيه شريفه: ياايها الرسول بلّغ ما انزل اليك وان لم تفعل…(مائده،67) به نزول اين آيه در ارتباط با حديث غدير تصريح نموده اند.13در كتاب «احقاق الحق» نيز حديث غدير از پنجاه مصدر معتبر عامه (از جمله: سنن المصطفى، مسند احمد، خصائص نسائى، عقدالفريد، حلية الاولياء) نقل مى شود.14اكنون نظر برخى از اعاظم اهل سنت درباره حديث غدير را به نقل از علامه امينى مى آوريم:ضياء الدين مقبلى مى گويد: اگر حديث غدير قطعى نيست پس هيچ چيز قطعى در دين وجود ندارد.غزالى گفته است: جمهور مسلمين اجماع دارند بر متن حديث غدير.بدخشى مى گويد: حديث غدير، حديث صحيحى است كه كسى درباره صحت آن اشكال نمى كند مگر متعصب انكارگر كه به سخن او اعتنايى نمى شود.آلوسى مى نويسد: حديث غدير، حديث صحيحى است كه نزد ما ثابت شده است و هيچ مشكلى در آن نيست و هم از رسول خدا ـ صلى اللّه عليه وآله ـ و هم از خود اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ به صورت متواتر نقل شده است.حافظ اصفهانى گفته است: حديث غدير، حديث صحيحى است كه صد نفر از صحابه آن را نقل كرده اند كه «عشره مبشّره» از جمله اين صد نفرند.15حافظ سجستانى حديث غدير را از صدوبيست نفر از صحابه نقل نموده است و حافظ ابن العلاء همدانى آن را از صدوپنجاه طريق روايت نموده است.16حافظ ابن حجر عسقلانى در «تهذيب التهذيب» ضمن بيان برخى از راويان حديث غدير و برخى طرق آن مى گويد:ابن جرير طبرى اسناد حديثِ غدير را در يك كتاب گردآورده و آن را صحيح شمرده است، و ابوالعباس ابن عقده نيز آن را از طريق هفتاد نفر از صحابه يا بيشتر روايت نموده است.17نيز در كتاب «فتح البارى بشرح صحيح البخارى» آمده است:حديث «من كنت مولاه فعلى مولاه» را ترمذى و نسائى نقل نموده اند و طرق و سندهاى آن بسيار است جدّاً، كه همه آنها را ابن عقده در كتابى مستقل آورده است و بسيارى از سندهاى آن صحيح و حسن است و براى ما از امام احمد حنبل روايت كرده اند كه گفته است: آنچه درباره فضايل على ـ عليه السلام ـ به ما رسيده است درباره هيچ يك از صحابه نرسيده است.18قندوزى حنفى پس از نقل حديث غدير از طرق بسيار و از كتب مختلف مى نويسد:محمد بن جرير الطبرى صاحب تاريخ، حديث غديرخم را از هفتاد و پنج طريق نقل كرده است و كتاب مستقلى به نام «الولاية» درباره آن تأليف نموده است. نيز ابوالعباس احمد بن محمد بن سعيد بن عقده در تأليف مستقلى آن را از يكصدوپنجاه طريق نقل نموده است.19حافظ محمد بن محمد بن محمد الجزرى الدمشقى به هنگام نقل احتجاج و مناشده اميرالمؤمنين(ع)، درباره حديث غدير چنين مى نگارد:اين حديث حسن است و اين روايت (مناشده) به صورت متواتر از على(ع) نقل شده است، همان گونه كه آن (حديث غدير) نيز از رسول خدا ـ صلى اللّه عليه وآله ـ متواتراً نقل شده است و گروه بسيارى از گروه بسيارى ديگر آن را نقل كرده اند، پس اعتنايى به سخن آنان كه قصد تضعيف اين روايت را دارند نمى شود؛ زيرا آنان از علم حديث اطلاعى ندارند.20حديث غدير را بخارى و مسلم در صحيحشان نياورده اند، ولى اين مسئله به هيچ وجه موجب اشكالى در سند روايت غدير نمى شود؛ زيرا تعداد رواياتى كه حتى به نظر خود بخارى و مسلم نيز صحيح است (صحيح على شرط الشيخين) وهيچ شكى در آنها نيست ولى در «صحيح بخارى و مسلم» نيامده است، اندك نيست، و از همين روى چندين مستدرك بر آنها نگاشته شده است. اگر تمامى روايات صحيحه در «صحيح بخارى» گرد آمده بود، به صحاح ديگر نيازى نبود، در حالى كه همه مى دانند هيچ دانشمند محقق و منصفى نيست كه خود را با داشتن «صحيح بخارى» يا «صحيح بخارى و مسلم»، از ديگر كتب صحاح بى نياز بداند.از طرفى ديگر خود بخارى و مسلم نيز بيان كرده اند كه آنچه را در اين كتاب آورده ايم صحيح است، نه اينكه تمام روايات صحيح را بيان كرده ايم، بلكه بسيارى از احاديث صحيح را بنا به عللى نياورده ايم.21اضافه بر تمام اين مطالب، علاّمه امينى(ره) روايت غدير را از بيست و نه نفر از مشايخ بخارى و مسلم نقل مى كند.22در پايان اين قسمت، عبارت يكى از كسانى كه همين اشكال را مطرح كرده اند مى آوريم: ابن حجر مى نويسد:حديث غدير، حديث صحيحى است كه هيچ شبهه اى در آن نيست و آن را گروهى نظير ترمذى، نسائى و احمد حنبل نقل كرده اند و داراى طرق بسيارى است، از جمله شانزده نفر از صحابه آن را نقل نموده اند و در روايت احمد بن حنبل آمده است كه آن را سى نفر از صحابه از رسول ـ صلى اللّه عليه وآله ـ شنيدند و هنگامى كه در خلافت اميرالمؤمنين [على] ـ عليه السلام ـ اختلاف پيش آمد بدان شهادت دادند.23دوباره تكرار مى كند:روايت غدير را سى نفر از صحابه از رسول خدا ـ صلى اللّه عليه وآله ـ نقل كرده اند و بسيارى از طرق آن صحيح يا حسن است.24پس حتى به نظر خود اشكال كنندگان، نبايد به سخن ابن حجر و امثال او كه در صحت اين حديث اشكال كرده اند اعتنا نمود؛ چرا كه ابن حجر، خود مى نويسد: ولاالتفات لمن قدح فى صحته.25استاد محمدرضا حكيمى در كتاب «حماسه غدير» از پانزده نفر از علماى معاصر عامّه (از جمله: احمد زينى دحلان، محمد عبده مصرى، عبدالحميد آلوسى، احمدفريد رفاعى، عمر فروخ) كه روايت غدير را در كتب خويش آورده اند نام مى برد و محل بيان آن را ذكر مى كند.26شايان توجه است كه شيعه در روايات مربوط به اثبات امامت، تواتر و قطعى بودن را شرط مى داند و روايت غدير از نظر جوامع روايى شيعه متواتر و قطعى است، چنانكه در بسيارى از مصادر اهل سنت نيز نقل شد، ولى بنا به عقيده برادران اهل سنت براى اثبات امامت همانند ساير فروع دين، صحيح بودن سند كافى است و هيچ نيازى به اثبات متواتر بودن حديث نيست با توجه به اين نكته بى پايگى اين اشكال بديهى است.دومين اشكال نكته اى ست كه قاضى عضد الدين ايجى در «مواقف» بيان كرده است؛ وى مى نويسد:على[ع] در روز غدير(حجة الوداع) همراه پيامبر نبود زيرا على[ع] در يمن بود.27بهتر است در پاسخ اين اشكال ابتدا سخن شارح «مواقف» را بيان كنيم: سيد شريف جرجانى شارح «مواقف» پس از اين سخن ايجى مى نگارد:اين اشكال ردّ شده است؛ زيرا غايب بودن على[ع] منافات با صحيح بودن حديث غدير ندارد، مگر اينكه در روايتى آمده باشد كه به هنگام نقل حديث غدير پيامبر على را نزد خود خواند يا دست او را گرفت كه در بسيارى روايات اين جملات نقل نشده است.28ابن حجر هيتمى در جواب اين شبهه مى نويسد:به سخن كسى كه حديث غدير را صحيح نداند و يا ايراد كند كه على(ع) در يمن بوده است اعتنايى نمى شود زيرا ثابت شده است كه او از يمن برگشت و حج را با پيامبر اكرم ـ صلى اللّه عليه وسلم ـ گذارد.29اگرچه از نظر تاريخى برگشت اميرمؤمنان(ع) از يمن و گذاردن حج با پيامبر اكرم(ص) در حجة الوداع مسلّم است ولى به عنوان نمونه از برخى از كسانى كه به اين نكته اشاره كرده اند نام مى بريم:طبرى (تاريخ طبرى، ج2، 205)؛ ابن كثير (البداية والنهاية، ج2، ص184 و نيز در ص132 همين جلد به طور مفصل رجوع اميرالمؤمنين ـ ع ـ از سفر يمن را به نقل از منابع متعدد بيان مى نمايد؛ ابن اثير (الكامل، ج2، ص302).3 ـ اشكال سوم كه پردامنه تر و مهمتر است درباره معنى كلمه «مولى» است. اين كلمه داراى معانى مختلفى نظير: «اولى»، «پسر عمو»، «آزاد كننده برده»، «همسايه»، «هم قَسم»، و… است. شيعه با توجه به شواهد بسيار كه به آنها خواهيم پرداخت مدعى است معناى اين كلمه در اين حديث همان «اولى» و يا به عبارت ديگر «سرپرست» و «ولى» است، ولى برخى عالمان سنى در معناى كلمه مولى شبهه اى را مطرح كرده اند كه به نظر مى رسد اصل اين شبهه از فخر رازى در كتاب «نهاية العقول» باشد كه ديگران نظير قاضى عضد الدين ايجى30 و ابن حجر31 و فضل بن روزبهان32 آن را نقل كرده اند.قاضى عضد الدين ايجى در «مواقف» مى گويد:مراد از كلمه «مولى» در روايت غدير «ناصر» است؛ زيرا جمله دعايى پس از آن «اللّهم وال من والاه» به همين معناست و مقصود از «مولى»، «اولى» نيست، چرا كه هرگز وزن مفعل به معناى افعل نيامده است.33ابن حجر هيتمى نيز مى گويد:ما نمى پذيريم كه معنى «مولى» همان باشد كه آنان (شيعه) ذكر كرده اند، بلكه معناى آن «ناصر» است؛ زيرا حكم «مولى» مشترك بين معانى متعددى نظير: «آزاد كننده برده»، «برده آزاد شده»، «متصرف در امور»، «ناصر» «محبوب» است… ما و شيعه هر دو معترفيم كه اگر منظور از اين روايت، «محبوب» باشد، معنى آن صحيح خواهد بود زيرا على(ع) محبوب ما و آنها است، اما اينكه «مولى» به معنى «امام» باشد نه در شرع و نه در لغت، معهود نيست، اما اينكه در شرع اين گونه نيست نيازى به بحث ندارد و واضح است، امّا اينكه در لغت اين گونه نيست، زيرا هيچ يك از پيشوايان لغت عرب نگفته است كه مفعل به معنى افعل مى آيد.34سخن برخى ديگر هم تكرار همين عبارتهاست.اكنون به پاسخ شيعه به اين اشكال مى پردازيم: شيعه معتقد است اگر فرضاً بپذيريم كه معناى كلمه «مولى» مشترك بين اين چند معنا است و فرضاً پيشوايان لغت عرب در دورانهاى بعدى كلمه «مولى» را «اولى» معنا نكرده اند،ولى در عصر رسول خدا(ص) و به هنگام بيان اين حديث شريف، تمامى حاضران از اين كلمه معنى «اولى» را فهميده اند. اكنون براى اين نكته چند شاهد بيان مى كنيم:1ـ حسان بن ثابت كه در محل حادثه حاضر بود و مقام ادبى او منكرى ندارد،35 از رسول خدا(ص) اجازه خواست تا اين واقعه مهم را بسرايد و از جمله اشعار او در اين رابطه اين بيت است: فقـال لـه قـم يـا علـىّ فـاننـىرضيتك من بعدى اماماً وهادياًعلامه امينى اين اشعار را از دوازده مصدر از عامه و بيست و شش مصدر از خاصه نقل كرده است. 35 قيس بن سعد بن عبادة نيز سروده است: وعـلــىّ امــامــنــا وامــاملســوانـا اتـى بـه التـنـزيــليوم قال النبى من كنت مولاهفهـذا مـولاه خطـب جـليـلكه علامه جليل القدر امينى آن را از دوازده منبع نقل مى كند.37عمرو عاص نيز مى سرايد: وفى يوم خمّ رقى منبراً يبلغ والركب لم يرحل ألست بكم منكم فى النفوس باولي؟ فقالوا: بلي فافعل فانحله امرة المؤمنين من الله مستخلف المنحل وقال فمن كنت مولى له فهذا له اليوم نعم الولي اين اشعار را نيز علامه امينى از هشت مصدر عامه و خاصه نقل كرده است.38افزون بر اينها علامه امينى در «الغدير» عبارت تعداد زيادى از شعرا و اديبان عرب را كه همين معناى امامت و ولايت را از كلمه «مولى» در حديث غدير فهميده اند بيان مى كند.39خود مولا على(ع) در شعرى كه به معاويه مى نويسد همين مطلب را تاييد مى كند آنجا كه مى گويد: واوجب لى ولايته عليكم رسول اللّه يـوم غديـرخم كه علامه امينى آن را از يازده مصدر شيعى وبيست وشش مصدر از اهل سنت بيان مى كند.40و نيز از بهترين شاهدها بر فهم همين معنا از حديث، سخن ابوبكر و عمر است كه پس از پايان خطبه رسول اكرم(ص) در غدير دست در دست على(ع) گذاشتند و او را با اين خطاب و يا تعابيرى نزديك به اين ستودند: «بخٍّ بخِّ لك يابن ابى طالب اصبحت مولاى ومولى كل مؤمن ومؤمنة».علامه امينى تبريك شيخين را از شصت مصدر از اهل سنت (از جمله: مسند احمد، تاريخ الامم والملوك، تاريخ بغداد، مصنف ابن ابى شيبه) نقل مى كند.41براستى اگر پيامبر اكرم(ص) با بيان جمله «فعليه مولاه»، چنين در نظر داشت كه على(ع) «ناصر» يا «محبوب» همه مؤمنان باشد، جاى اين گونه تهنيت و تبريك بود؟ از ديگر شواهد اين معنا، انكار و اعتراض شديد برخى از حاضران در صحنه غدير (حارث بن نعمان فهرى) است تا آنجا كه از خداوند خواست اگر اين مسئله حقيقت دارد عذابى بر وى نازل شود.علامه امينى اين ماجرا را از سى مصدر اهل سنت (از جمله: الكشف والبيان، دعاة الهداة، احكام القرآن) نقل كرده است.42آيا اگر معناى حديث غدير «ناصر» و يا «محبوب» بود جاى اين گونه غضب و انكار بود يا آنكه حارث و امثال او را به غضب آورد؟ غير از آيات و رواياتى كه به محبت به مؤمنان دعوت مى كند، روايات بسيار ديگرى نيز در محبت اميرالمؤمنين و نيز ساير صحابه هست؛ چرا آنها اين چنين خشم و غضبى را برنينگيخت؟شاهد ديگر آنكه روايات بسيارى نيز بيانگر اين معناست كه رسول خدا(ص) چون زمينه پذيرش حديث غدير را در مردم نمى ديد از بيان آن پرهيز مى كرد تا آنجا كه آيه نازل شد: آيا بيان محبوبيت و ناصريت على(ع) بود كه به مذاق منافقان خوش نمى آمد و پيامبر(ص) از نپذيرفتن آنها توسط مردم واهمه داشت؟ بسيار آشكار است كه به هيچ روى ممكن نيست بيان محبوبيت و يا ناصر بودن على(ع) زمينه پذيرش نداشته باشد و عكس العملى را برانگيزد كه پيامبر(ص) از آن واهمه داشته باشد. بنابراين پس از نفى امكان اراده معناى «ناصر» يا «محبوب» در حديث غدير، معناى «اولويت» معنايى صحيح خواهد بود.پی‏نوشت‏ها:1. مسند احمد بن حنبل، ج4، ص2812. در پانزده مورد و گاه با چند سند، اصل كلام رسول خدا(ص) آورده شده است.3و4. المستدرك على الصحيحين، حاكم نيشابورى، تصحيح: مرعشلى، بيروت، دارالمعرفة، بى تا، ج3، ص109و1105. سنن ابن ماجه، تصحيح: محمد فواد الباقى، بيروت، دارالفكر، ج1، ص43، ح1166. الجامع الصحيح وهو السنن الترمذى، بيروت، دارالكتب العلمية، ج5، ص591،ح37137. شرح المواقف، جرجانى، مصر، مطبعة السعادة ـ قم، منشورات رضى، ج8، ص3618. الصواعق المحرقة، ابن حجر هيتمى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1405هـ،ص649. الفصل فى الملل والاهواد والنحل، ابن حزم، ج4، ص22410. احقاق الحق، ج2، ص42311. الغدير فى الكتاب والسنّة والأدب، علامه امينى، بيروت، دارالكتاب العربى، 1387هـ، ج1، ص32012. همان، ج1، ص29413. همان، ص 22214. احقاق الحق، ج2، ص42615. عشره مبشره: ده نفرند كه بنا به عقيده اهل سنت، پيامبر به طور قطع آنان را اهل بهشت دانسته و بدانان بشارت بهشت داده است.16. الغدير، ج1، ص31417. تهذيب التهذيب، ابن حجر عسقلانى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1415هـ، ج7، ص28818. فتح البارى،ابن حجر عسقلانى،بيروت، داراحياء التراث، 1405هـ،ج7، ص6119.ينابيع المودة،قندوزى، كاظمية، دارالكتب العراقية، 1385هـ، ج1، ص3520. اسمى المناقب فى تهذيب اسنى المطالب، جزرى دمشقى، ص2221. ر.ك: صحيح المسلم بشرح النورى، بيروت، داراحياء التراث، ج1، ص24؛ المستدرك على الصحيحين، بيروت، دارالمعرفة، ج1، ص322. الغدير، ج1، ص32023. الصواعق المحرقة، ص6424. همان، ص 18825 . همان، ص6426 . حماسه غدير، ص 3527و28 . شرح المواقف، ج8، ص36129 . الصواعق المحرقة، ص6430 . شرح المواقف، ج8، ص36131 . الصواعق المحرقة، ص6532 . دلائل الصدوق، ج2، ص8333 . شرح المواقف، ج8، ص36134 . الصواعق المحرقة، ص6535 . الاغانى، ابوفرج اصفهانى،ج4، ص143: تمامى عرب اجماع و اتفاق كرده اند كه شاعرترين مردمان ،مردم مدينه اند و شاعرترين آنان حسان بن ثابت است.36 . الغدير، ج2، ص3437 . همان، ص6738 . همان، ص11439 . الغدير، ج1، ص342: تعداد 28 نفر را و در ساير مجلدات تعداد بسيار زياد ديگرى را نام مى برد و عبارت و اشعار آنها را بيان مى كند.40 . همان، ج2، ص2541 . همان، ج1، ص272ـ28342 . همان، ص246 منبع: فصلنامه علوم حديث
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 639]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن