تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس براى كسب رضايت خدا و آگاهى در دين قرآن بياموزد، ثوابى مانند همه آنچه كه به ف...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833509666




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

در مدح امام هادی(علیه السلام) – قسمت دوم و پایانی


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
در مدح امام هادی(علیه السلام) – قسمت دوم و پایانی
در مدح امام هادی(علیه السلام) – قسمت دوم و پایانی «نوای خوشتر » امشب اگر مرغ دلم نواى خوشتر آوردبه سامرا پر کشد و خبر ز دلبر آوردمژده‏ اى از شکفتن گلى معطر آوردمادر او ز خرمى دست دعا برآورددعا کند ز جان و دل ز بهر نور دیده ‏اش به وجد و شادمانى از مقدم نو رسیده‏ اش مرا به جان و دل بود شور و نواى سامرامدام بر سرم بود حال و هواى سامراعمر اگر طلب کنم هست براى سامرامگر که قسمتم شود صحن وسراى سامرامن از ازل شیفته و محو امام هادیم اوست به سیر قرب حق به صبح و شام هادیم اى که بشد ماسوا ریزه خور عطاى توباب نجات دوستان دست گره گشاى توکنند خیل انبیا مدح تو و ثناى توحصن امام من بود مهر تو و ولاى توخلق جهان از نیاز نشسته‏ اند بر درتتوئى امام هادى و فاطمه است مادرت تو با نگاه رأفت دل ز همه ربوده ‏اى راه بهشت را به ما ز مرحمت نموده ‏اى باب عنایت و کرم به روى ما گشوده‏ اى گرد ملال و رنج را ز جان ما زدوده‏ اى به حقِ حق که قلبها شده است جایگاه توخیر و سعادت بشر بسته به یک نگاه تونمانده مهلتى دگر ز عمر این سفر مراکسى نه آگه از دلم به غیر دادگر مرابه غیر وصل کوى او چه حاجتى دگر مرافراق و هجر مهدى اش نموده خونجگر مراخدا کند حکومت جهانى‏ اش بپا شودمگر بدست او (رضا) دشمن دین فنا شود**********«اوج تمنا»اى رخ تو نور هدایت مادیدن روى تو بشارت مابه لحظه‏ ى رسیدنت در جهان گل جمال تو طراوت مادر شب تار ظلمت عالم است یاد تو مایه هدایت ماپهنه‏ ى خشک قلب ما چون کویروجود تو سحاب رحمت ماوقت شکوفایى رخساره‏ات اوج بهار پر عطوفت مابه هر کجا که حلقه ‏ى ذکر توست باغ جنان، بهشت و جنت ماگوشه‏ ى چشمان تو محشر کندقامت سرو تو قیامت ماچون که حیات ما ز تو شد اهداهدیه به تو کل محبت مااوج تمناى دل ما تویىزیارتت تمام منت مانام تو آیین توسل عشق به لحظه لحظه ‏هاى خلوت ماقبله قلب عاشقان سامرابه جانب تو دست حاجت مازیارت جامعه‏ ى تو مولاپایه و منشور ولایت مازمزمه‏ ات زمزم لب‏ها شده اى دهمین نور امامت مابه سوى سامرا، گل فاطمهاذن بده بهر زیارت ماشاعر: شهاب **********«مسیر عشق» بر سوى اهل عالمین، اى که سحاب رحمتى جهان کویر تشنه و، تو ابر پر کرامتى جلوه‏ ى کامل خدا، منشا چشمه ‏ى هدى گم شدگان خسته را، تو پرچم هدایتىکسى که مى‏ کند سفر، به هر کجا و هر طرف رسد به کعبه‏ ى وصال، اگر کنى اشارتى گوشه‏ ى چشم سی‏ات، نشان دهد مسیر عشق تو رهنماى عالم و رحمت بى نهایتى نماز قلب عاشقان، راز ونیاز عارفان رمز مناجاتى و هم، قبله و باب حاجتى تویى على چهارمین، بین ائمه هادیاتو امتداد عترت و سلاله ‏ى نبوتى عهد ولایت دلم، زیارت جامعه ‏اتبه روز بى کسى من، تو صاحب شفاعتى شاعر: شهاب **********«دلنواز»آن نازنین که وصف جمالش خدا کندامشب خدا کند که نگاهى به ما کندآن دلنواز از دل و از جان عزیزترباشد که درد جان و دل ما دوا کندآن بى نیاز از همه غیر خدا خوش استما را گره ز کار فرو بسته وا کندآن محو ذات خالق و بى اعتنا به خلق شاید بما شکسته دلان اعتنا کندآن چشمه دعا که دعا مستجاب از اوستچون مى‏ شود به حالت ما هم دعا کندپیوند خورده زندگى ما به مهر اواین رشته را کس نتواند جدا کندعالم به خوان رحمت او میهمان ولىیک تن نشد که حق نمک را ادا کندخواهد کند ثناى کسى را اگر کسىبهتر همین که مدحت ابن الرضا کندابن الرضاى دوم و چارم ابوالحسن که امشب جهان را ز رخش با صفا کندچارم على ز عترت و نور دل جوادکو چون جواد لطف نماید عطا کندگویى على به روى محمد کند نگاه چون این پسر بروى پدر دیده وا کندهادى دهم امام که در روزگار خویش جابر سریر معدلت مرتضى کنددیدار او کدورت دل را جلا دهدایماى او حوائج مردم روا کندباید رضا خاطر او آورد بدست خواهد ز خود هر آنکه خدا را رضا کندآنکو کند فصیح تکلم به هر زبان کى از جواب راز دل ما ابا کندکار خدا به امر خدا مى ‏کند بلى من عاجزم از این که بگویم چها کندابن السبیلک چون زابن الرضا سوالاز راز بعثت سه تن از انبیاء کندگیرد جوان خویش و نشیند ز پا و بازیحیى ابن اکثم از پى او ادعا کنداو نیز مفتضح ز سوال و جواب خویشاقرار بر فضیلت آن مقتدا کنداى هر چه هست عالم و آدم فداى اودر حفظ دین چو هستى خود را فدا کنددر راه سر بلندى قرآن کند درنگ بر او هر آنقدر متوکل جفا کنداز جور و ظلم دشمن و تبعید و حبس و قتل راضى بهر چه حکمت حق اقتضا کندبا سعى و صبر خویش بگرد حریم دین هر جا حصار محکمى از نو بنا کندنور خدا کجا و بساط شراب آه خصم سیاه دل ز خدا کى حیا کندکى آید از ولى خدا خواندن سرودخواند ولى چنانچه سرورش عزا کنداو مایه‏ ى حیات جهان است واى دریغدشمن و را شهید بزهر جفا کنداى یادگار آل محمد خدا بمالطفى اگر کند ز طفیل شما کندصاحبدلى کجاست که چون ابن مهزیاربر دیده خاک پاى تو را توتیا کنداى زاده‏ى جواد و بسان پدر جوادمهرت نشد که قهر به سوى گدا کندافتاده‏ ام بدام بلا یا ابالحسن غیر از تو کیست؟ آنکه ز دامم رها کنددست گدایى من و دامان تو بلى جز سوى تو گداى تو رو در کجا کندمن بنده ذلیلم و تو خسرو جلیلچونت ثنا کنم که خدایت ثنا کندخواهم که بیش مدح تو آرم ولى ز عجزاین طبع نارسا به همین اکتفا کندباشد که حق بخاطر تو یا ابالحسن ایمان کاملى به موید عطا کندرضا موید**********«امامنا یا هادیا»بگو ستاره روند، که نور ماه آمده او که به شمس و کهکشان بوده گواه آمده آمده آن که آسمان، گشته همیشه گرد اوبه دیدن مه رخش ببین، که ماه آمده طراوت چهره‏ ى او، دل ز بهار مى ‏بردگل بنموده طَرْفِ او، بهر نگاه آمده از حجرالاسود آن دیده‏ ى مشکینه و مست کعبه به دیدار همین، چشم سیاه آمده بهر خرید این نگار، آمده کاروان دلمگر دوباره یوسف از، درون چاه آمده به شام تار عاشقان، سحر دمیده از صفاسپیده‏ ى روشن عشق، به صبحگاه آمده از رخ تابنده ‏ى او، شمس و قمر بنده ‏ى اوعشق بود زنده‏ى او، به دل پناه آمده عرش به خاک مقدمش، بوسه ناز مى‏ زندکعبه طواف مى‏ کند، که قبله گاه آمده بس که ز روى دلکشش، نور خداى جلوه کردبهر پرستش ملک، به اشتباه آمدههدایت از جمال او، نمود جستجوى ره بگو به جمع گمرهان، هادى راه آمده الا امیر سامرا، کن نظرى به سوى مابنده و عبد سائلى، غرق گناه آمده شاعر: شهاب **********«صفاى مدینه» امشب فزوده‏ اند صفاى مدینه رانور خدا گرفته فضاى مدینه رابا جلوه‏ هاى اشرقت الارض قدسیان بستند چلچراغ سماى مدینه راروح الامین بیاد بهار نزول وحى گلبوسه مى ‏زند سرو پاى مدینه رابیت النبى و گنبد خضرا و مسجدش بخشیده لطف صحن و سراى مدینه را در وادى قبا به تماشا نشانده‏ اندآن نخلهاى سبز قباى مدینه راآن گونه خرم است که گویى گشوده ‏اند بر هشت خلد پنجره‏ هاى مدینه راعطر و گلاب لاله بدین گونه دلپذیرتغییر داده حال و هواى مدینه رانور جمال حضرت هادى است که اینچنین روشن چو روز کرده فضاى مدینه راماهى دگر به محور خورشید عشق تافت تا روشنى دهد همه جاى مدینه راآنسان که بود هجرت والاى احمدىتاریخ ساز شهر و بناى مدینه رااین وارث رسول هم از راز هجرتش تا سامرا رساند صفاى مدینه راگلبانگ شادى است بگوش فرشتگان فریاد مکه را و نداى مدینه راکاین ماه جلوه‏اى ز جمال محمد است ابن الرضاى دوم آل محمد است رضا موید**********«احیاگر احکام دین» امشب جهان از خرمى مانند رضوان مى‏ شودنور خدا در طور جان امشب فروزان مى‏ شوداز آسمان مکرمت تابنده گردد اخترى روشنگر دنیا و دین ز آن روى تابان مى‏ شودامشب زمین و آسمان در عشرت و ساغر زنانچون ساقى کوثر على خشنود و خندان مى ‏شوداز بوستان معرفت سر مى‏ زند زیبا گلى کاین عالم خاکى از آن همچون گلستان مى ‏شودنورى به عالم جلوه گر گرددبه هنگام سحرروشن زمین و آسمان زآن نور رخشان مى ‏شودسر چشمه فیض خدا نور دو چشم مصطفى سر حلقه اهل ولا محبوب جانان مى‏ شودخورشید برج ارتضا آن یادگارى از رضاابن الرضا امشب پدر از لطف یزدان مى ‏شوددر زهد و دانش مصطفى در زور و بازو مرتضى حلمش چو حلم مجتبى در ملک امکان میشودبر فاطمه نور دو عین آزاده مانند حسین احیاگر احکام دین پیدا و پنهان مى‏ شودعابد، بسان عابدین چون باقر علم الیقین در دانش و علم و خرد مشهور دوران مى ‏شودصادق بود در راستى هم جعفر و موساستى مدهوش در سیناى او موسى عمران مى‏ شودپور امام هفتمین کز بعد او روى زمینهم رهبر و هم رهنما بر نوع انسان میشودفرزند دلبند تقى او را لقب آمد نقى هم زاهد و هم متقى هم رکن ایمان مى‏ شودهر کس ندارد در جهان مهر و تولایش به دل کى طاعت صد ساله‏ اش مقبول یزدان مى ‏شودآن بهترین خلق خدا آخر در این دار فنامسموم زهر اشقیا در راه قرآن مى ‏شودخسرو نژاد**********«معناى دین» اى امام دهمین، اى همه معناى دین آشنا با نام تو جمله اهل یقین هر کس شد مست تو از شراب دست توشد به پا از هست تو، آسمانها و زمین ما نبودیم و غمت در دل ما جا گرفت عاشقى معنا گرفت، چون به یادت شد قرین هر که دیده طلعتت مانده مات و حیرتت دل کشیده منتت تا شود با تو عجینجان فداى جان تو، یک جهان خواهان توریزه خوار خوان تو، انبیاء و مرسلین هادى دلها تویى، دلبر زهرا تویى قبله گاه ما تویى اى بهشت دلنشینمصحف جامعه ‏ات شرحى از ولایتت دین ما محبتت تا به روز آخرین شهاب **********«مظهر جلال»اى ماه، مستنیر ز نور لقاى توخورشید کسب فیض کند از ضیاى تواى خاص و عام از کرمت برده صبح و شام پیوسته فیض از سر خوان عطاى تواى جبرییل میر ملک پیک انبیاء خدمتگذار بر در دولتسراى تواى عاشر الائمه على النقى که هست چشم امید خلق به مهر و وفاى تواى پور پاک معنى جود وکرم جوادحاتم هزار بار خجل از ثناى تواى مظهر جلال و جمال خداى فردشد طوطیاى چشم ملک خاک پاى تودر هر دو کون خرم و شاد است و رستگاردر دل هر آنکه داشت فروغ ولاى توخوفش ز آفتاب جز این است بى سخندر دهر هر که زیست به تحت لواى توتا مدفن شریف تو شد سرّ من رأى جان بخش و غم زداى شد از صفاى توزد طعنه بر بهشت برین هر کسى که دیدآن گنبد منور و صحن وسراى تواى هادى هدایت دین مبین حق اى آنکه مدح خوان تو باشد خداى تو(علامه) با بضاعت فکرش کجا سزدانشا کند چکامه مدح و ثناى توعلامه مازندرانى**********«مى ‏مستانه»بده ساقى مى‏ مستانه ‏ام امشب که مشتاق رخ جانانه‏ ام امشب بپا کن عشرتى دیگر پى شادى به یمن مقدم فرخنده ى هادى دهم حجت ز لطف حضرت بارىپدید آمد که دین حق کند یارىچراغانى شده بیت جواد امشب پیمبر با على گردیده شاد امشب مکن غفلت مکن غفلت بزن جامى به یمن اینچنین فرخنده ایامى امامى کز سوى حى خبیر آمدمیان عید قربان و غدیر آمددرود حق به هادى وبه میلادشبه باب او جواد و جمله اجدادشقدیر اصفهانى**********«گنج دل»خوش آن دل کز ازل دارد ولاى حضرت هادى خوش آن سر کو بساید رخ به پاى حضرت هادى دلا گر رستگارى خواهى ازحول صف محشرنما از حق طلب ظلّ لواى حضرت هادىبجو از حق ولایش را همى جود و عطایش راصفاده گنج دل را از صفاى حضرت هادىببر نام گرامیش که باشد حل هر مشکلبکوب از جان در دولتسراى حضرت هادىبه هر دردى دوا نامش که در بازار حق عامش شفا بخش امم دارالشفاى حضرت هادىنبى اصل و على اسمى که جان عالمش قربان که شد ایجاد دو عالم براى حضرت هادىعلى بن محمد هادى دین حجت عاشرکه عاجز نطق قاصر در ثناى حضرت هادىچگونه مدح شاهى را توان گفتن که مداحش بود همواره در قرآن خداى حضرت هادىعبادت را بود شرح قبولى دوستى اوقبول افتد اگر باشد رضاى حضرت هادىبود جشن جنان محض و بغضش آتش نیران بود غلمان غلام آشناى حضرت هادىغلامرضا آذر مشهدى **********دهمين ميردهمين حجت خدا هادىدهمين مير و پيشوا هادىدهمين جانشين پيغمبرنهمين پور مرتضى هادىدهمين دادرس به خلق جهاندهمين شافع جزا هادىدهمين گل ز گلشن زهراثمر نخل طاوها هادىمظهر جود و نور چشم جوادجد مهدى مه لقا هادىحاجت ما ظهور مهدى توستحاجت ما روا نما هادىجشن ميلاد تو مبارك بادبر همه خلق ما سوا هادىمتوكل نمود مسمومتكشته زهر اشقيا هادىدستگيرى كن از هنرور خويشتا نيفتاده او ز پا هادى**********صبح هدايتچو بر سرير ولايت نشست خسرو دينفلك نهاد به درگاه او سر تمكينبيا كه صبح هدايت دميد و شد تاباندر آسمان ولايت ستاره دهمينز نسل احمد مرسل ز دوده حيدرز نور فاطمه طاووس باغ عليّينز آسمان امامت دميد خورشيديكه آفتاب جمالش گرفت روي زمينبه سالكان حقيقت دهيد مژده كه گشتامام هادي فرمانروا و رهبر دينستاره‌اي كه ز انوار چهره، روشن كردفضاي كون و مكان را به نور علم و يقينمه سپهر فضيلت، محيط جود و كرمشه سرير ولايت چراغ شرع مبينطليعه‌اي كه ز بهر طواف شمع رُخشگشوده بال چو پروانه جبرئيل امينشهنشهي كه شهان پيش خاك درگاهشكشيده دست ز تخت و كلاه و تاج و نگينمهي كه بهر تماشاي آفتاب رُخشنشسته در صف گردون ستارگان به كمينسُرور سينه زهرا، سليل ختم رسلنهال گلشن طاها و روضه ياسينبه پيش تربت پاكش دم از بهشت مزنكه خاك اوست مصفّاتر از بهشت‌ برينضمير اهل يقين از صفاي او روشندهان اهل ادب از كلام او شيرينرُخش طليعه آيات كبرياست بخوانصفات ذات خدا را از آن خطوط جبينچو دُرّ لئالي طبعش به گوش دل آويزكه طبع اوست گرانمايه گنج دُرّ ثمينشهي كه حكم ولايش ز بامداد ازلنوشته كلك قضا بر صحيفه تكوينحصار علم و يقين شد به دست اوستواركتاب فضل و شرف شد به نام او تدوين"رسا" چو خواست كه دفتر به زيور آرايدنموده نامه به نام مباركش تزيين**********نور خداامشب جهان از خرمى مانند رضوان مى‏ شودنور خدا در طور جان امشب فروزان مى‏ شوداز آسمان مكرمت تابنده گردد اخترىروشنگر دنيا و دين ز آن روى تابان مى‏ شودامشب زمين و آسمان در عشرت و ساغر زنانچون ساقى كوثر على خشنود و خندان مى ‏شوداز بوستان معرفت سر مى‏ زند زيبا گلىكاين عالم خاكى از آن همچون گلستان مى ‏شودنورى به عالم جلوه گر گرددبه هنگام سحرروشن زمين و آسمان زآن نور رخشان مى ‏شودسر چشمه فيض خدا نور دو چشم مصطفىسر حلقه اهل ولا محبوب جانان مى‏ شودخورشيد برج ارتضا آن يادگارى از رضاابن الرضا امشب پدر از لطف يزدان مى ‏شوددر زهد و دانش مصطفى در زور و بازو مرتضىحلمش چو حلم مجتبى در ملك امكان ميشودبر فاطمه نور دو عين آزاده مانند حسيناحياگر احكام دين پيدا و پنهان مى‏ شودعابد، بسان عابدين چون باقر علم اليقيندر دانش و علم و خرد مشهور دوران مى ‏شودصادق بود در راستى هم جعفر و موساستىمدهوش در سيناى او موسى عمران مى‏ شودپور امام هفتمين كز بعد او روى زمينهم رهبر و هم رهنما بر نوع انسان ميشودفرزند دلبند تقى او را لقب آمد نقىهم زاهد و هم متقى هم ركن ايمان مى‏ شودهر كس ندارد در جهان مهر و تولايش به دلكى طاعت صد ساله‏ اش مقبول يزدان مى ‏شودآن بهترين خلق خدا آخر در اين دار فنامسموم زهر اشقيا در راه قرآن مى ‏شود**********مدينه راامشب فزوده‏ اند صفاى مدينه رانور خدا گرفته فضاى مدينه رابا جلوه‏ هاى اشرقت الارض قدسيانبستند چلچراغ سماى مدينه راروح الامين بياد بهار نزول وحىگلبوسه مى ‏زند سرو پاى مدينه رابيت النبى و گنبد خضرا و مسجدشبخشيده لطف صحن و سراى مدينه رادر وادى قبا به تماشا نشانده‏ اندآن نخلهاى سبز قباى مدينه راآن گونه خرم است كه گويى گشوده ‏اندبر هشت خلد پنجره‏ هاى مدينه راعطر و گلاب لاله بدين گونه دلپذيرتغيير داده حال و هواى مدينه رانور جمال حضرت هادى است كه اينچنينروشن چو روز كرده فضاى مدينه راماهى دگر به محور خورشيد عشق تافتتا روشنى دهد همه جاى مدينه راآنسان كه بود هجرت والاى احمدىتاريخ ساز شهر و بناى مدينه رااين وارث رسول هم از راز هجرتشتا سامرا رساند صفاى مدينه راگلبانگ شادى است بگوش فرشتگانفرياد مكه را و نداى مدينه راكاين ماه جلوه‏اى ز جمال محمد استابن الرضاى دوم آل محمد است**********دُر سخنگرفته جان نفسم در ثناى حضرت هادىدُر سخن بفشانم به پاى حضرت هادىنداشت طوطى جانم هنوز لانه به جسممكه بود مرغ دلم آشناى حضرت هادىصفا و مروه كجا و حريم يوسف زهراصفاست در حرم با صفاى حضرت هادىمقربان الهى فرشتگان بهشتىكشند منت لطف و عطاى حضرت هادىز دست رفته شكيبم خدا كند كه نصيبمشود زيارت صحن و سراى حضرت هادىدرندگان زمين التجا برند به سويشپرندگان هوا در هواى حضرت هادىاگر به سامره‏ ام اوفتد گذر سرو جان راكنم نثار به گنبد نماى حضرت هادىدلم كه درد گناهش به احتضار كشاندهپناه برده به دارالشفاى حضرت هادىمرا چه قدر كه گردم گداى خاك نشينشكه هست خازن جنت گداى حضرت هادىدهد به روح لطيف ملك، صفا و طراوتملاحت سخن دلرباى حضرت هادىبه خاك عطر بهشتى پراكند اگر آيدنسيمى از طرف سامراى حضرت هادىبه عمر دهر مرا گر دهند عمر، نيرزدبه لحظه‏ اى كه كنم جان فداى حضرت هادىبه تيرگى نبرى روى و راه خود نكنى گمهدايت است به ظل لواى حضرت هادىبخوان زيارت پر فيض جامعه كه برى پىبه ارزش سخن دلرباى حضرت هادىمرا رضايت ابن الرضا خوش است كه دانمبود رضاى خدا در رضايت حضرت هادى**********ميلاد ولى عشرمژده ز ميلاد ولى عشرهادى دين زاده خير البشرمژده ز ميلاد على النقىهادى دين نوگل باغ تقىسبط نبى مير همه متقىشبل على بحر نقاوت نقىشاه عشر هادى جن و بشرهادى دين زاده خير البشرمژده ز ميلاد ولى زمينشبل على والد پاك حسنماه دهم بارقه ذوالمننزاده زهرا وصى بوالحسنشمس هدى پادشه بحر و برهادى دين زاده خير البشرمژده ز ميلاد شه ملك ديننور خدا سرور اهل يقينمحور دين عروه اهل يقينحجت حق مظهر جان آفرين**********هلال آمد پديدآفتاب عزّت از عرش جلال آمد پديدروز عيد شادمانى را هلال آمد پديدآفتابِ فضل، تابان گشت از كوه شكوهظلمت شب هاى هجران را وصال آمد پديدروز، روزِ شادى و وقت نشاط آمد از آنك *بهترين روزهاى ماه و سال آمد پديداخترى گرديد از برج ولايت جلوه گركز جمالش آيتى فرخنده فال آمد پديدآسمان علم را تابنده ماه آمد عيانگلستان شرع را خرم نهال آمد پديددر سپهر عزّ و شوكت آفتاب آمد فرازبر هماى دين و دانش پر و بال آمد پديددشمنان را مايه درد و الم شد آشكاردوستان را دافع رنج و ملال آمد پديداى مسلمان ديده ات روشن كه از لطف خداهادى الامّه شه احمد خصال آمد پديدعشق و دل را موجبات اتّحاد آمد عيانجان و تن را موجبات اتّصال آمد پديدركن دين بحر سخا غيث كرم، غوث اممنور حق شمس الضحى، فضل الكمال آمد پديدعالمى فضل و تعالى، قلزمى علم و كمالبر سرير جاه و اورنگ جلال آمد پديدشوكت و جاه و سعادت را محيط(3) آمد عيانحكمت و علم و فضيلت را جمال آمد پديدجلوه ديگر به خود بگرفت عالم بهر آنكبر رخ زيباى خلقت خط و خال آمد پديدهر چه خواهى از خدا «طايى» بخواه امروز چونبهر حاجت خواستن نيكو محال آمد پديد**********ماه فروزانى دگر ساقى امشب با پيمانى دگرسفره رنگين كرده بهر تازه مهمانى دگرباغبان را گو بپاشد بذر شادى در زمينتا ببارد ابر رحمت باز بارانى دگربايد آدم در جنان امشب گل افشانى كندتا به تخت گل نشيند جان جانانى دگرتا نترسد نوح پيغمبر ز طوفان بلارحمت حق كرده بر پا باز طوفانى دگرآتش نمروديان خاموش گرديد و خليلتكيه گاهش تخت گل شد در گلستانى دگرشهر يثرب سينه سينا شده كز لطف حقزد قدم در اين جهان موسى ابن عمرانى دگرگر مسيحا مرده را زا نفاس گرمش زنده كردجسم او را داده ميلاد نقى ، جانى دگربر جواد ابن الرضا حق داده از درياى جودگوهر ارزنده و در درخشانى دگرخيزران بايد زند گلبوسه بر روى عروسكز شرف آورده بهر دين نگهبانى دگرفاطمه در باغ جنت بزم شادى چيده استچون كه ديده نهمين گل را به دامانى دگراز شب ظلمانى و تاريكى ره غم مخورز آنكه آيد بعد شب صبح درخشانى دگرخاتم پيغمبرانت تبريك گويد بر علىچون على را آمده ماه فروزانى دگرزد قدم در ملك هستى حافظ صلح حسنتا دهد با صبر خود در صحنه جولانى دگرنهضت خونين عاشورا و پيكار حسينيافته از اين پسر گرمى ميدانى دگرمحور چرخ عبوديت چو زين العابدينداده بر محراب طاعت عشق و ايمانى دگرگوهرى را داده بر ما مكتب بحر العلومتا نگردد جاگزين علم ، نادانى دگرفارغ التحصيلى از دانشگه فقه و اصولآمده و بر ما دهد سر خط عرفانى دگرهمچنان موسى ابن جعفر در مقام بندگىآمده با خط انسانساز انسانى دگرتا نماند در جهان خالى سرير ارتضاآمده همچون رضا در دهر سلطانى دگرچون جواد آمد بدنيا منبع جود و سخاكز علوش گشته رنگين خوان احسانى دگراز ولاى هادى دين شاعر ژوليده راحق نموده شامل لطف فراوانى دگر**********«خسرو دین»چون بر سریر ولایت نشسته خسرو دین فلک نهاد به درگاه او سر تمکین بیا که صبح هدایت دمید وشد تابان در آسمان ولایت ستاره دهمین ز نسل احمد مرسل زدوده حیدرز نور فاطمه طاووس باغ علیین ز آسمان امامت دمید خورشیدىکه آفتاب جمالش گرفت روى زمین ستاره‏ اى که ز انوار چهره روشن کردفضاى کون ومکان را بنور علم و یقین مه سپهر فضیلت محیط جود و کرم شه سریر ولایت چراغ شرع مبین مهى که بهر تماشاى آفتاب رخش نشسته در صف گردون ستارگان به کمین سرور سینه زهرا سلیل ختم رسلنهال گلشن طاها و روضه یاسین به پیش تربت پاکش دم از بهشت مزنکه خاک اوست مصفاتر از بهشت برین رسامنابع:www.isfahanheiat.comwww.shiati.irwww.aviny.com
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 545]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن