تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833360813
دانستنيهايى درباره حضرت مهدى، عليهالسلام
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دانستنيهايى درباره حضرت مهدى، عليهالسلام نویسنده: سيد على شفيعى اشاره: آنچه كه يك شيعه منتظر مىبايست درباره امام و مقتداى خويش بداند مجموعهاى از معارف را شامل مىشود، كه برخى مطالبى عمومىاند كه فراگيرى آنها بر همه لازم است و برخى ديگر مطالبى تخصصى كه شايد براى همگان لازم و ضرورى نباشد. 1. مهدويتشخصيه و نوعيه در باب مهدويت عقيده مذهب شيعه اين است كه مهدويتخاصه صحيح و مقبول است و به تعبير ديگر آنچه مورد پذيرش است مهدويتشخصيه است نه مهدويت نوعيه. لكن بعضى از صوفيه و عرفا قائل به مهدويت نوعيه بوده يا هستند. به اين معنا كه عقيده دارند در هر عصرى و دورهاى بايد يك مهدى وجود داشته باشد كه ويژگيها و خواص مهدويت و هادويت را داشته باشد و مىگويند هيچ عصرى خالى از يك مهدى هادى نيست و ضرورتى هم ندارد كه مشخص شود از نسل چه كسى است و چه خصائصى را داراست! (1) اين عقيده بعضى صوفيه و عرفا است كه البته از نظر ما نامفهوم بلكه مردود است. عقيده مبرهن و مستدل مذهب شيعه آن است كه مهدويت، مهدويتشخصيه است، يعنى يك فرد است كه مهدى اين امت است و موعود امتها و ملتها است و ابعاد و ويژگيهاى او مشخص است. خانوادهاش، پدر و مادرش، محل ولادت و غائب شدن و نشانههاى ظهورش و حتى خصوصيات جسمى او و در يك كلام همه ابعاد مربوط به او اعلام شده است و با اين مشخصات و ويژگيهاى ذكر شده، ما فقط يك مهدى را قبول داريم. آرى يك فرد به عنوان مهدى است كه واجد و جامع تمامى اين خصائص و ويژگيها و نشانهها است. براى آنكه مفهوم مهدويت نوعيه مقدارى روشنتر شود، به اشعارى از ملاى رومى درباره امام حى غائب دقت كنيد كه مىگويد هر دورى يك ولى دارد ولى ما معتقديم كه در تمام ادوار و اعصار تنها و تنها يك ولى هست ملاى رومى مىگويد: پس به هر دورى وليى قائم است تا قيامت آزمايش دائم است هر كرا خوى نكو باشد برست هركسى كوشيشهدلباشدشكست پس امام حى قائم آن ولى است خواهاز نسل عمر،خواه از علىاستمهدى و هادى وى است اى راه جو همنهان و هم نشسته پيش رو (2) اين كه در ابيات بالا ملاحظه مىنماييد مفاد مهدويت نوعيه است. ما قائل هستيم كه اين ادعا هيچ دليل و برهانى در مقام اثبات ندارد; بلكه تمامى ادله مهدويتشخصيه و خاصه به گونهاى است كه هر نوع مهدويت ديگرى را نفى مىكند و مهدويتشخصيه خاصه را با همان ابعاد و جزئيات و شرايط و صفات و علاماتى كه بيان داشتيم; اثبات مىنمايد. پس اگر در مطالعات و بررسيها پيرامون امام زمان، عليهالسلام، مهدويت نوعيه به بيان فوق يا هر بيان ديگر ارايه و مطرح شد بايد توجه داشت كه اين نظر و عقيده اصيل و پذيرفته شده شيعه اماميه نيستبلكه ديدگاه مذهب شيعه همان هدويتخاصه شخصيه است كه به آن معتقديم. 2. سخنى درباره معناى ظهور مطلب ديگر كه هر چند هنوز آن را مورد تحقيق تام و تتبع و كاوش قرار ندادهام لكن اصول و كليت آن را عرضه مىدارم اين است كه: كلمه «ظهور» نوعا به معناى ظهور شخص امام زمان، عليهالسلام، مطرح مىشود و مثلا به همين معنى «عجل على ظهورك» گفته مىشود و البته اين مسالهاى قطعى و غيرقابل انكار است; لكن احتمال قوى و جدى ديگرى هم وجود دارد كه ظهور به معناى ظهور امر باشد نه ظهور شخص. البته ظهور كامل و تام امر، مستلزم ظهور شخص است. يعنى تا شخص ظاهر نشود، امر امت به صورت تمام و كامل ظاهر نمىشود، ولى در عين حال ميان اين دو تفاوتهايى وجود دارد. اصل اين تفكر و انديشه از اينجا سرچشمه مىگيرد كه ظهور حداقل مىتواند دو معنا داشته باشد. (3) يكبار به معناى طلوع و آشكار شدن و پيدايش بعد از استتار; بدينگونه كه ظهور را نقطه مقابل خفا بگيريم كه نظارت مطلب بيشتر به ظهور شخص مىباشد، و البته اين قابل انكار نيست، و بار ديگر ظهور را از ماده و ريشه ظهر معنا كنيم كه عبارت از تقويت و پشتوانه يافتن چيزى باشد كه ما از آن تعبير به پيروزى و حاكميت مقتدرانه مىنماييم و در اين برداشت و نظر مطالب ديگرى به ذهن مىرسد و نتايج ديگرى به دست مىآيد. در اين بحث توجه به مشتقات لفظى لغت ظهور مفيد مطالب ارزشمندى است كه مىتوان از آن كمك گرفت. خداوند در قرآن مبارك، يك جا مىفرمايد: «و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا» (4) هيچ كس نمىتواند مثل اين قرآن بياورد هر چند جن و انس با هم جمع شوند و بعضى پشتوانه بعضى ديگر شوند و به تقويت همديگر برخيزند. اين از «ظهر» به معناى كمر و پشت است كه استقامت انسان به كمر و پشت اوست و اين كاربرد در آيه شريفه كنايه از متراكم كردن نيروها است. از مشتقات ديگر هم مواردى در قرآن داريم مانند: «و ظهر امرالله و هم له كارهون» (5) كه در اين آيه شريفه ظهور را صفتشخص نگرفته بلكه صفت امر گرفته است و در موارد خاصه در مورد امام زمان، عليهالسلام، هم اين موضوع ديده مىشود. همچنين در آيه كريمه: «ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون» يا «ولو كره الكافرون» (6) كه در اينجا «ليظهره» به معناى پيدايش بعد از خفا نيستبلكه به معناى پيروزى و چيره شدن است و لذا با «على» متعدى مىشود تا پيروزى معنى دهد و غلبه و سلطه و قدرت را بر احياء دين افاده كند; هر چند كافران و مشركان را خوشايند نباشد. در دعاى افتتاح - در شبهاى ماه مبارك رمضان - مىخوانيم: «اظهر به دينك و سنة نبيك» كه اين جمله را هرچند مىتوان بدينسان معنى و تفسير كرد كه پروردگارا! به وسيله امام زمان، عليهالسلام، دينت را آشكار كن! اما با در نظر گرفتن مجموع مشتقات مىتوان به اين گونه تفسير و معنا كرد كه: دينت را تقويت كن و سايه افكن فرما. و نيز در بعضى ادعيه و زيارات مبارك «ظهور الفرج على يديك» داريم كه ظهور به فرج و نصرت امر توجه و ارتباط دارد، نه به شخص. البته بايد در اين مورد بحث وسيعترى انجام گيرد. بنابراين معنايى كه بيان كرديم; مىشود عصر ظهور را به عصر پيروزى و سلطه اسلام تعبير نمود. از اين بحث مىتوان نتيجه گرفت كه اگر ظهور را صفتشخص بگيريم تمام آيات و روايات و ادعيه و زيارات و مناجاتهايى كه در آنها واژه ظهور به كار رفته و استعمال شده است; تحقق نيافته و معنى پيدا نمىكند مگر با ظهور شخص امام زمان، عليهالسلام. زيرا ظهور به معناى پيدايش بعد از استتار و خفا استعمال شده است. اما اگر ظهور را به معناى پيروزى و سلطه اسلام تعبير نماييم; حتى ممكن است اين پيروزى - البته تا حدودى - قبل از ظهور امام زمان، عليهالسلام، نيز حاصل شود; لكن نه به گونهاى كه مستغنى از ظهور آن حضرت باشيم، هرگز. اما به صورت منطقهاى و محدود مىشود اين ادعا را بيان كرد. الان همه مىدانيم و مىبينيم و لذا عقيده فقهى - سياسى ما اين است كه الان در ايران اسلامى ما نمىتوانيم احكام دوران غيبت امام زمان، عليهالسلام، را به صورت مطلق، آنچنان كه در ايران قبل از انقلاب معتقد بوديم، ادعا كنيم. زيرا آنگونه كه بيان شد، امروز حكومت ايران اسلامى در ظل و سايه حكومت الهى ولىعصر، عليهالسلام، برپا شده و استقرار يافته است. 3. انقلاب اسلامى نمودارى از ظهور امام زمان، عليهالسلام هنگامى كه امام عصر،عليهالسلام، ظاهر مىشود، بديهى است كه ايشان در يك نقطه متمركز هستند و در بلاد و مناطق ديگر كه حضور ندارند، والى معين اعزام مىنمايند. همانگونه كه اميرالمؤمنين، على، عليهالسلام، در دوران خلافتخود مالك اشتر را به ولايت مصر، ابن عباس را به ولايتبصره و اصحاب و بزرگان ديگرى از برجستگان يارانش را به حكومت ديگر بلاد تعيين فرموده بود. امام زمان، عليهالسلام، نيز براى مناطق اسلامى حاكم معين مىفرمايد. بدين جهت ما امروز با اينكه مدعى نيستيم كه تمامى احكام زمان حكومت ولى عصر، عليهالسلام، را پياده كردهايم; اما حكومت اسلامى خود را مرحلهاى از ظهور به معناى تدريجى آن مىدانيم يعنى حاكميت تدريجى اسلام و احكام نورانى آن بخشى و رشحهاى از ظهور امر حضرت مهدى، عليهالسلام، است هر چند هنوز ظهور شخص ايشان، واقع نشده است. 4. امامزمان چهوقت ظهورمىنمايد؟ موضوع و نكته ديگرى كه احيانا در قالب سؤال مطرح مىشود اين است كه دنيا اكنون پر از جور و ستم است. پس چرا امام زمان، عليهالسلام، بنا به مفاد روايت معروف و مشهور «يملاء الارض قسطا و عدلا بعد ماملئت ظلما و جورا» (8) ظهور نمىكند؟ در رابطه با اين مساله بايد گفت: اولا، چه كسى گفته امروز دنيا پر از ستم و ظلم است و اصولا تشخيص اين مطلب كه دنيا پر از ظلم و ستم شده يا خير با چه كسى است؟ گذشته از اين بعضى محققين مىگويند منظور از «ملئت ظلما و جورا» پر شدن دنيا از ظلم و جور نيستبلكه منظور و مراد سيطره و چيرگى ظلم و ستم و فراگيرى جوراستبه گونهاى كه مجال و گريزى براى رهايى از آن نباشد. مثلا در نظر بگيريد امروز را كه نظم نوين جهانى آمريكا مطرح است و مىنگريم كه پس از فروپاشى شوروى سابق، آمريكاى جنايتكار كشورهاى مختلف را تحت فشار قرار داده تا حاكميت ظالمانه خود را گسترش و توسعه دهد. ولى در هر حال بايد توجه داشت كه به تعبير علمى هيچگونه عليتى فيمابين پرشدن دنيا از ظلم و جور و يا سيطره ظلم و جور بر دنيا و ظهور امام زمان، عليهالسلام، وجود ندارد كه بگوييم بلافاصله و آنا امام زمان بايد در اين شرايط ظهور فرمايد. توضيح مطلبى را در اينجا مفيد و ضرورى مىدانيم و آن اينكه روايات وارده در اين بحث و مقام دو دسته هستند: الف) دستهاى از روايات مىفرمايند: «يملاءالارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما وجورا». (9) كه اين حرف «كاف» به گفته بزرگان ادبيات زبان عرب يا براى تشبيه استيا مقابله. يعنى امام زمان، عليهالسلام، دنيا را از عدل و داد پر مىكند آنچنان كه از ظلم و ستم پر شده باشد يا در مقابل آنكه دنيا مملو و سرشار از جور و ستم است آن را پر از عدل و داد مىنمايد. ملاحظه مىفرماييد كه در اين تعبير و بيان، سخن از مقابله بين ظلم و عدل و يا شباهت ميان پرشدن زمين از عدالت استبگونهاى كه از جور و ستم پر شده باشد و سخنى از تاريخ سپرى شدن ظلم و جور و جايگزينى عدل و داد به ميان نيامده است. ب) در برخى ديگر از روايات چنين آمده است كه: «يملاءالارض قسطا و عدلا و نورا بعد ما ملئت ظلما و جورا» (10) بعد از آنكه دنيا از ظلم و جور پر شد امام زمان، عليهالسلام، تشريف مىآورد و آن را از عدل و داد سرشار و لبريز مىنمايد; اما مقدار اين فاصله و اندازه آن مشخص نشده است. پس بايد اين شبهه ازاذهان بيرون بيايد كه تا دنيا از ظلم و ستم پر شد; بايد حتما امام زمان، عليهالسلام، ظهور كند; زيرا امكان آن هست كه اين مدت زمان و فاصله بنا به حكمتها و مصالحى به درازا بكشد و اين نبايد براى كسى جاى نگرانى و يا افسردگى باشد. 5. ذكر نام امام زمان به طور صريح يك مساله ديگر اين است كه آيا در اين زمان ذكر اسم امام زمان، عليهالسلام، به طور صريح و مشخص، جائز استيا خير؟ در بعضى روايات وارد شده كه نبايد صريحا اسم امام زمان، عليهالسلام، را بيان كنيم بلكه بايد بگوييم (محمد) در روايتى آمده است: «لا يحل لكم ذكره باسمه» (11) بنابراين اصلا ذكر نام حضرت مباح نيست. بعضى از اعاظم و علماى دين مستقلا در اين موضوع كتاب نوشتهاند. (12) شيخ حر عاملى در اين مساله كتاب مستقلى تاليف نموده است. (13) مرحوم ميرداماد كتاب مستقلى در اين مساله به نام «شرعةالتسمية» تاليف و بر حرمت ذكر نام اصلى امام زمان، عليهالسلام، استدلال كرده است. (14) شيخ صدوق (15) كه متخصص و استاد جمع روايات مربوط به امام زمان، عليهالسلام، است در كمالالدين مىفرمايد: «والذى اذهب اليه ما روى فىالنهى من التسمية» (16) آنچه من بدان مايل شدهام رواياتى است كه در آنها از تسميه نهى شده است. درباره فتوى به حرمت ذكر نام; صريح امام زمان، عليهالسلام، معتقدان به اين راى چون شيخ صدوق، شيخ مفيد، شيخ طبرسى، سيد اسماعيل عقيلى مولف «كفايةالموحدين»، ميرداماد، علامه مجلسى، محدث نورى... هر كدام به گونهاى به حرمت فتوى داده و آن را به زمان خاص و يا با شرايط مخصوص مقيد نموده و برداشتهاى گوناگونى از روايات مربوطه نجمالثاقب» (18) تاليف محدث نورى و ديگر مصادر مربوطه از مشروح مباحث و مطالب آگاهى حاصل نمود. لكن الان قول ديگرى حاكم است و آن اينكه هيچ يك از مراجع معظم تقليد ما ذكر نام امامزمان، عليهالسلام، را حرام نمىدانند زيرا رواياتى را كه در اين خصوص صادر شده ناظر به زمان تقيه مىدانند و استدلال مىنمايند كه در روايات مربوطه به امام زمان، عليهالسلام، بيان شده كه نام آن حضرت، نام پيامبر، و كنيهاش، كنيه پيامبر، صلىاللهوعليهوآله، است. خوب وقتى بنا باشد كنيه پيامبر درباره ايشان علنا مطرح باشد; نام پيامبر نيز علنا در مورد ايشان مطرح شود، اين زمينهاى مىشد براى اينكه دشمنان حضرت مهدى را شناسايى كرده و جان ايشان را مورد خطر و تهديد قرار دهند و اين مربوط به زمان تقيه و خطر بوده است. پس توجه مىشود كه اين مساله از آن مسائلى است كه به تعبير امام راحل، قدس سرهالشريف، شرايط زمان و مكان به عنوان عناصر مؤثرى در اجتهاد دخالت دارد و تاثير مىگذارد. (19) برداشت و استنباط فقهاى ما اين است كه اين روايات به زمان تقيه نظارت دارد يعنى زمانى كه خلفاى عباسى با شدت هر چه تمامتر از همه احتمالات و اخبار براى رديابى امام زمان، عليهالسلام، استفاده مىكردند تا آن حضرت را يافته و نابود نمايند. اما الان كه آن تقيه وجود ندارد لذا آن حركت هم منتفى است. بنابراين ذكر نام امام زمان، عليهالسلام، «حرمت مادامى» استيعنى مادامى كه تقيه حاكم بوده ذكر نام صريح امام، عليهالسلام، حرام بوده است اما وقتى تقيهمرتفعشدحرمتهممرتقعمىشود. در اين ميان بعضى از بزرگان بين دو قول مطرح در اين مساله جمع كردهاند و گفتهاند به استناد بعضى از روايات ذكر نام صريح حضرت، عليهالسلام، در ملاء عام و محافل و مجالس جائز نيست امادر غير اين موارد، بيان نام امام زمان، عليهالسلام، اشكال ندارد. كما اينكه شيخ مفيد در ارشاد (20) و محدث نورى در النجمالثاقب (21) و شيخ صدوق دراعتقادات (22) نام شريف آن حضرت را ذكر كردهاند و چنانكه گفته شد تفصيل و تشريح موضوع را بايد از مدارك و مصادر خاصه به دست آورد. 6. برخاستن به هنگام ذكر نام امام زمان مساله ديگر اين است كه آيا وقتى نام امام زمان، عليهالسلام، برده مىشود قيام براى نام ايشان واجب استيا واجب نيست؟ مدركى كه براى اين مساله وجود دارد يكى روايتى است مشتمل بر داستان سفر «دعبل بن على خزاعى» به خراسان و تشرف وى به محضر حضرت رضا، عليهالسلام، كه دعبل در آنجا قصيدهاى را كه براى ائمه اطهار سروده خدمتحضرت رضا، عليهالسلام، مطرح مىكند تا آنجا كه در شعر خود به نام حضرت صاحبالامر، عليهالسلام، مىرسد، امام هشتم با شنيدن نام مبارك حضرت صاحبالامر، عليهالسلام، از جاى خود برخاسته قيام مىفرمايد و دستبر روى سرگذارده و مىفرمايد: «اللهم عجل فرجه سهل مخرجه» (23) چنانكه در روايت ديگرى نيز چنين آمده است كه روزى در محضر حضرت صادق، عليهالسلام، نام حضرت صاحبالامر، عليهالسلام، برده شد، امام ششم به منظور تعظيم و احترام نام آن حضرت از جاى برخاسته قيام فرمود. (24) بديهى است عملكرد دو امام بزرگوار حضرت صادق و حضرت رضا، عليهماالسلام، براى هميشه سند و حجتبوده و حداقل مراتب آن اثبات استحباب شرعى است و چنانچه در سند روايت ضعفى هم وجود داشته باشد لكن: اولا: مىتوان سيره مستمره شيعه را كه از سوى علماى اعلام و جامعه مؤمنين هميشه وجود داشته است جبرانكننده اين ضعف اصطلاحى دانست. ثانيا: طبق قاعده علمى متداول ميان فقها و اصوليان، اين مورد را در كليت روايات «من بلغ» قرار داد. توضيح مطلب آنكه چنانچه سند روايتى يك مساله مستحب و يا مكروه ثابت و مستند و واجد شرايط حجيتباشد كه در اين صورت عمل نخست را به عنوان يك موضوع مستحب و شرعى قطعى مىتوان به جا آورد و عمل دوم را به عنوان يك مكروه قطعى شرعى ترك نمود. اما در جايى كه سند روايتى داراى ضعف باشد و برخوردار از شرايط حجيتخبر نباشد; در اين صورت با پشتوانه اخبار و روايات متعددى كه مىگويند: «من بلغه شىء من الثواب...» يعنى هر كس كه ثوابى را بر عملى مطلع شد و به اميد آن ثواب عمل مورد نظر را انجام داد; البته ثواب و اجر آن عمل را خواهد ديد هر چند ثواب آن عمل واقعا از طرف پيامبر، صلىاللهعليهوآله، يا ائمه اطهار، عليهمالسلام، صادرنگرديدهباشد. (25) البته تفاوت اين موارد با استحباب و كراهت قطعى الصدور آن است كه در اينجا بايد عمل مورد بحث را به قصد رجاء و اميد اينكه شرعا مطلوب است انجام داد نه به عنوان يك مستحب قطعى و عمل مكروه را به قصد رجاء و اميد اينكه مورد كراهتشارع اسلام است ترك نمود نه به نيتيك مكروه قطعى. حال آيا استحباب برخاستن به هنگام شنيدن نام مبارك امام عصر، عليهالسلام، شامل هر كدام از نامهاى آن حضرت است و يا منحصر به كلمه «قائم آل محمد» است؟ اين نيز مورد بحث و گفتگو ميان بزرگان علم و دين است كه با مراجعه به مصادر مربوطه روشن و استفاده مىگردد. پینوشت:1. در اين رابطه به كتاب مولوى نامه تاليف مرحوم جلالالدين همائى (م 1400 ق،1317ش) جدوم، صفحات 850 تا843 و 901 تا897 مراجعه شود كه اين عقيده را به گروهى از عرفاو صوفيه از جمله محيىالدين و مولوى نسبت داده و مىگويد: اين عقيده با مهدويتشخصيه منافاتى ندارد زيرا همان گروه از عارفان و صوفيان در عين حال به وجود امام عصر، عليهالسلام، كه همان مهدى موعود باشد نيز اعتقاد جازم دارند كه در كلمات و تاليفات آنان موجود است. در كتاب ياد شده مهدى نوعى را به گونهاى تفسير مىنمايد كه با صرف نظر از مرحله ثبوت اما در مرحله اثبات، اقامه برهان بر آن ممتنع نباشد لكن بسى مشكل است. 2. مثنوى معنوى، تصحيح نيكلسون، انتشارات اميركبير، دفتر دوم، ص239. 3. جهت كاوش و تحقيق بيشتر نگاه كنيد به لسانالعرب تاليف علامهابنمنظور (م711ق) از انتشارت دفتر تبليغات اسلامى قم ج 4، صص529 - 520 4. سوره اسراء (17)، آيه 88. 5.سوره توبه (9)، آيه 48. 6.سوره توبه (9)، آيه33. 7.سوره صف (61)، آيه9. 8. عن النبى، صلىاللهعليهوآله: «لولم يبق منالدنيا الا يوم لطول الله ذلك اليوم حتى ياتى رجل من عترتى اسمه اسمى يملاءالارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا» ينابيعالمودة، ص426 و همچنين كمالالدين و تمامالنعمة ج1، ص280، ح27 و مصادر فراوان ديگر. 9. همان . 10. از رسول خدا، صلىاللهعليهوآله، نقل شده است كه در رابطه با امام زمان، عليهالسلام، فرمودند: يملاءالارض قسطا و عدلاو نورا بعد تملىء ظلما و جورا و سواءا. اثباتالهداة، ج3، ح268; سنن ابىداود ج 4، ص107 ; كنز العمال، ج14، ص 264; همچنين اصبغ بن نباته به نقل كمالالدين، ج 1، ص259، حديث 5، روايت مىكند كه فرمودند: «يملاءالله عزوجل به الارض نورا بعد ظلمتها و عدلا بعد جورها علمابعد جهلها» 11. روايت از امام حسن عسكرى، عليهالسلام، در كتاب شريف كافى، ج 1، ص 332; همچنين كمالالدين، صدوق، ج 2، باب56، ص 648، نقل شده است. همچنين در كمالالدين، ج 2، ص333، باب33، حديث 1، از امام صادق، عليهالسلام، روايتى نقل شده كه پيرامون حضرت مهدى، عليهالسلام، فرمودند: «يغيب عنكم شخصه ولايحل لكم تسميته.» 12. مرحوم علامه شيخ آقابزرگ طهرانى(1389-1393 ق)در كتاب ارزشمند «الذريعةالى تصانيف الشيعه» از حدود ده رساله در اين خصوص ياد نموده است. 13. علامه محقق شيخ محمد بن الحسن الحرالعاملى متوفاى 1104 ق. كتابى به نام كشفالتعيمة فى حكمالتسميه نوشته كه در واقع جواب رساله ميرداماداست و در آن جواز تسميه رااثبات كرده است. 14. سيد محمدباقرحسينى استرآبادى مشهور به ميرداماد (م 1041 ق) كتاب بنام شرعةالتسميه به سال 1020 ق تاليف نموده و در آن بيست روايت را كه به نظر وى دلالتبر حرمت ذكر نام امام زمان (عج) دارند بيان نموده است. صاحب كفايةالمهتدى كه بر ميرداماد تلمذ نموده مىنويسد: مدتى فيمابين ميرداماد و شيخ بهايى، عليهماالرحمة، بر سر جوار تسسميه وحرمت آن در زمان غيبت مناظره روى نموده و لهذا ميرداماد كتاب مذكور راتاليف نمود. 15. ابوجعفر محمدبن على بن الحسين بن بابويه قمى معروف به شيخ صدوق (م 381ق). 16. كمالالدين و تمامالنعمة چاپ مكتبه صدوق ص307. 17. مكيالالمكارم فى فوائد الدعاء للقائم تاليف علامه بزرگوار محمد تقى موسوى اصفهانى، قدس سرهالشريف (1348-1301 ق.) ج 2، ص136 -109،18. النجمالثاقب فى الاحوال الامام الغائب تاليف محدث عظيم الشان ميرزاحسين نورى طبرسى، (1320-1254ق.) 19. صحيفه نور، ج 21، ص 98 حضرت امام، قدسسرهالشريف، مىفرمايند: زمان و مكان دو عنصر تعيينكننده در اجتهادند. 20. الارشادفى معرفه حججالله علىالعباد، محمد بن نعمان معروف به شيخ مفيد، ج2، صص343-342، (413-336 ق). 21. النجمالثاقب، ص 58. 22. شيخ صدوق در كتاب «اعتقادات» صص95-93 چنين مىفرمايد: «و نعتقد حجةالله فىارضه و خليفة على عباده و هو القائم المنتظر،محمد بن الحسن بن على بن محمد...» 23. منتخب الاثر، چاپ سوم، ص506 و 508 به نقل از كتاب «مرآةالكمال» علامه مامقانى و كتاب «الزمالناصب» تاليف شيخ على يزدى حائرى و كتاب «النجمالثاقب» تاليف محدث نورى. 24. مكيالالمكارم، ج 2، صص 172-171 به نقل از النجمالثاقب، محدث نورى، ص523 و خود نويسنده دانشمند كتاب «مكيالالمكارم» ميگويد: سيره و روش مذهب شيعه دوازده امامى بر اين سنتحسنه جارى است. 25. مراجعه شود به كتب علم اصول مانند رسائل شيخ انصارى (1214-1281 ق) و... و كتب روايات مانند بحارالانوار، وسائل الشيعه و... دانستنيهايى درباره حضرت مهدى، (عليه السلام) آخرين قسمت 7. آيا امامزمان همسر و فرزند دارد؟ مطلب ديگر كه احيانا مطرحمىشود اين است كه آيا امام زمان،عليهالسلام، زن و فرزند دارد يا خير؟و البته در اطراف اين سؤال همپرسشهاى ديگرى كه مطرح است كهاگر امام ازدواج نكرده چگونه سنتپيامبر را ترك نموده؟ و اگر ازدواجكرده آيا اولاد دارد يا خير؟ و اگراولاد ندارد آيا همسر ايشان نازاستيا خير؟ و اگر اولاد دارد آنها كجاهستند؟ و اگر فوت كردهاند كى و كجابوده و اگر زندهاند آيا آنها نيز همانندخود حضرت طول عمر دارند يا خير؟و سؤالهاى پيوسته و سلسلهوار كهدر اين خصوص مطرح مىشود. لكنحق مطلب اين است كه هيچ دليلى برهمسر و اولاد داشتن امام زماننيست، بلكه احيانا دليل بر نفى آن همدر شرايط فعلى وجود دارد. اما دررابطه با اينكه ازدواج سنت نبوى،صلىاللهعليهوآله، استبه احتمالعقلى دو مساله مطرح استيكى اينكهبگوييم ازدواج فى نفسه سنتى است ازسنن پيامبر، هر چند هيچ مسالهاى همبه دنبال آن نباشد «ان من سنتىالنكاح» (1) ولى معلوم نيست كه اينصورت صحيح باشد. لذا احتمال دوممطرح مىگردد زيرا روايات ديگرىناظر بر اين هستند كه انسان ازدواجكند و بچهدار شود تا نسل مباركاسلام فزونى يافته و زياد شود «تثقلالارض بلااله الاالله» (2) كه البته اينكه در روايات آمده چيز واجبى نيستزيرا اگر ضرورت جامعه اسلامى ونيازهاى قطعى عالم ايجاب كند كهامام زمان، عليهالسلام، تنها زندگىكند; ديگر عنوان سنت، پيامبر به هرمعنا باشد، هر چند به صورت مقطعى،منتفى خواهد بود و بحث اهم و مهممطرح است كه سنت پيامبر براىمصالح عامه و جامعه اسلامى تركشده و اين اشكالى ندارد. البته بحث مادر وجود همسر و فرزندان بر امامزمان، عليهالسلام، قبل از ظهور استو گر نه ما بر وجود همسر و فرزندبراى حضرت صاحبالامر، عليهالسلام، بعد از ظهور دلائلىداريم. براى اين ادعا كه امام زمان،عليهالسلام، قبل از ظهور همسر وفرزندانى دارد به روايتى استدلالشده كه مرحوم شيخ طوسى، (3) دركتاب بسيار نفيس و ارزشمند خود بهنام «الغيبة» آن را ذكر نموده است.اين روايت از حضرت صادق،عليهالسلام، نقل شده است كه ايشانفرمودند: مطلع نيستبر مكان امام زمان درايام غيبت هيچ كس نه از اولاد امام ونه غير اولاد مگر غلامى كه متصدىكارهاى آن حضرت است و فقط او ازمحل امام مطلع است. (4) به اين روايت استدلال شده كهامام صادق فرمودند: لايطلع على موضعه احد منولده و لاغيره. پس معلوم مىشود كه امام زماناولاد دارد و وقتى فرزند داشت قطعاهمسر هم دارد. لكن مرحوم نعمانى (5) كه از اجله علماى اسلام است در كتاب«الغيبة» خود روايت را «من وليه» (6) نقل كرده نه «من ولده» يعنى هيچكسنه دوست نه غير دوستبر جايگاهامام زمان، عليهالسلام، مطلع نيستمگر آن خدمتكارى كه متصدىكارهاى آن حضرت است. با اين نقلى كه مرحوم نعمانى ذكرفرموده نمىتوان به نقل شيخ طوسىاستدلال كرد; زيرا «اذاجاء الاحتمالبطل الاستدلال» و به نظر مىآيد كلمه«ولى» هم بهتر است چون با كلمهمولى كه در انتهاى روايت آمده انسباست و سازگارتر. مرحوم سيدبنطاووس، در كتابىبه نام «جمال الاسبوع» كه جمعآورىو تدوين فرموده و اعمال هفته را ازشنبه تا جمعه با مستحبات و زياراتو اعمال ذكر نموده از حضرت رضا،عليهالسلام، زيارتى نقل مىكند كهامام هشتم فرموده است: «اين زيارترا براى امام زمان، عليهالسلام،بخوانيد». در فقرهاى از اين زيارتچنين آمده است: اللهم اعطه فى نفسه و اهله وولده و ذريته و امته و جميعرعيته ما تقر عينه و تسر بهنفسه.. (7) خدايا به امام زمان، عليهالسلام، درمورد خودش، خانواده و اولادش، و ذريهو امت و رعايايش آنقدر عطا فرما كهچشمش روشن و دلش شادمان گردد. بنابراين زيارت امام زمان،عليهالسلام، نه فقط اولاد بلكه ذريهيعنى نوه و غير آن هم دارد. اما به اينزيارت نامه دو اشكال وارد شدهاست. يكى اشكال سندى كه سندشضعيف است و از اعتبار كافىبرخوردار نيست و ديگر اينكهنظارتى به اين مطلب كه اهل و ذريه آنحضرت مربوط به دوران غيبتباشند ندارد بلكه شايد مربوط بهدوران ظهور و حضور آن بزرگوارباشند. همچنين سيدبنطاووس (8) از امامهشتم، عليهالسلام، زيارت ديگرىبراى امام زمان، عليهالسلام، نقلكرده كه در فقرهاى از آن چنين آمدهاست: اللهم صل على ولاة عهده والائمة من ولده (9) اما بايد توجه داشت در اين موردنيز دو نقل وجود دارد يكى «الائمة منولده» و ديگرى «الائمة من بعده» وچون دو نقل محتمل هستند بههيچكدام نمىتوان استدلال بر مدعاكرد. البته ما مىدانيم كه بعد از امامزمان، عليهالسلام، ائمهاى وجودندارد، حال يا فقها، يعنى نواب عامامام زمان منظور هستند كه داراىمقام ولايت مىباشند به قرينه كلمهولاة عهد يا مطلب ديگرى مورد نظراست لكن به هر حال با وجود دو نقل،نمىتوان بطور قطع به هيچكداماستدلال و استناد كرد. در كتاب «بحارالانوار»، علامهمجلسى، رضواناللهعليه، (10) روايتىاز امام صادق، عليهالسلام، دربارهحضرت صاحبالامر، عليهالسلام،نقل مىكند كه فرمودند: كانى ارى نزول القائم فىمسجد السهله باهله و عياله. (11) اين روايت هم سواى اشكالسندى (12) نظارت به تشريف فرمايى وظهور حضرت دارد چون نزول درمسجد سهله را بيان مىفرمايدبنابراين نمىتوان از آن دلالتبرزمان غيبت رابرداشت كرد. روايت ديگرى كه بسيار جالباست و مسعودى (13) كه شيعيان وسنيان قبولش دارند آن را نقل كردهچنين است كه مىگويد: «على بنحمزه» «وابن السراج» و «ابن ابىسعيد» خدمتحضرت رضا،عليهالسلام، مشرف شدند. على بنحمزه مىگويد: «عرض كردم يابنرسولالله ما از زبان شما براىشيعيان نقل كردهايم كه هيچ امامى ازدنيا نمىرود مگر اينكه فرزند خود رامىبيند.» كه ملاحظه مىكنيد اين فقرهروايتشامل امام زمان، عليهالسلام،هم مىشود لكن اين را هم جوابدادهاند كه اين ناظر به وقتشهادت يافوت امام، عليهالسلام، است پس اينروايت نيز به اعتبار شمول و صدق برامام زمان، عليهالسلام، ناظر به بعد ازظهور آن حضرت و قبل از شهادتايشان است، و جالب اين است كهوقتى على بن حمزه اين را عرضمىكند امام هشتم مىفرمايد: اضافهكرديد الا امام زمان (14) كه معلوممىشود امام زمان، عليهالسلام، درهنگام شهادت يا فرزند ندارد يا اگردارد در آن وقتحضور ندارند. به هر صورت از مجموع رواياتذكر شده ما هيچ دليلى بر اينكه الانامام زمان، عليهالسلام، زن و فرزندداشته باشد نداريم. ظاهرا اولينكسى كه صريحا به اين مطلبمتعرض شده مرحوم آيةالله شيخمحمد تقى شوشترى، قدسسرهالشريف، است كه دربعضى تاليفاتش نوشته امام زمان،عليهالسلام، بعد از ظهور اگر مجالىباشد ازدواج مىكند اما در دورهغيبت هيچ دليلى برانجام اين مسالهنداريم. (15) پینوشت:1. مكارمالاخلاق تاليف شيخ جليل حسن بنالفضل الطبرسى (از اعلام قرن ششم هجرى)چاپ انتشارات اعلمى، لبنان ص 196. 2. همان، ص 196. 3. شيخالطائفه ابوجعفر محمدبن الحسنالطوسى(460-385 ق.) 4. عنالمفضلبنعمر قال: سمعت اباعبدالله،عليهالسلام، يقول: ان لصاحب هذاالامرغيبتين.احاهماتطول حتى يقول بعضهم مات و يقولبعضهم قتل و يقول بعضهم ذهب، حتى لايبقىعلى امرهمن اصحابه الانفريسير، لايطلع علىموضعه احد من ولده ولاغيره الا المولى الذى يلىامره. «كتاب الغيبة» تاليف شيخ طوسىصص161 - 162 و نيز «بحارالانوار» علامهمجلسى، ج 52، ص 153. 5. الشيخ الاجل محمد بن ابراهيم بن جعفرالنعمانى (از اكابر علماى اماميه در قرن سومهجرى). 6. «... لايطلع على موضعه احد من ولى و لاغيره الاالمولى يلى امره»، كتاب الغيبة، ص 114، ح 1. 7.مكيال المكارم، ج 2، ص 73، به نقل از جمالالاسبوع، سيد ابن طاووس، ص 506. 8. رضىالدين ابوالقاسم على بن موسى بن جعفربن محمد بن طاووس الحسنى الحسينى معروفبه ابن طاووس (م 664 ق.) 9. مكيال المكارم، ج 2، ص 76 به نقل از جمالالاسبوع. 10. علامه متتبع مولى محمد باقر مجلسى،قدسسره، (م 1110 ق.) 11. بحارالانوار، ج 52، ص 317. 12. سند اين روايتبدينگونه است: بالاسناد عنالصدوق عنمحمد بن المفضل عناحمدبنمحمدبن غمار عن ابيه عن حمدانالقلانسى عن محمد بن جمهور عن مريم بنعبدالله عن ابى بصير عن ابى عبدالله انه قال: ياابامحمد كانى ارى نزول القائم فى مسجد السهلةباهله و عياله. قلت: يكون منزله؟ قال نعم... در اين سلسله سند بعضى رواة همچون «حمدانقلانسى» و «محمد بن عمار» توثيق نشدهاند وبعضى ديگر همچون «محمد بن على بن المفضل»مجهول و مهمل هستند. «محمد بن جمهور» نيز شديدا ضعيف است واشكالات ديگر. مگر آنكه بگوييم لزوم شرايطحجييتخبر واحد مخصوص به اخبار مشتمل براحكام فقيهه است و در غير احكام معيار يا موازينديگرى مورد توجه و نظر مىباشد كه تفصيل اينبحث از حوصله اين نوشتار خارج است. 13. ابوالحسن على بن الحسين بن علىالمسعودى (م 345 يا 363ق)، از بزرگان دانشرجال و تراجم و از شخصيتهاى علمى برجستهبوده است. 14. اثبات الوصيه، مسعودى، ص 201. 15. ضرورى استبه كتاب نفيس و تحقيقى تاريخالنبى والال به قلم علامه تسترى،(م1374-1281ش) از انتشارات دارالشرافه قمصفحات 112 و134 تا 131 مراجعه شود. منبع:پایگاه اطلاع رسانی امام مهدی
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 175]
صفحات پیشنهادی
دانستنيهايى درباره حضرت مهدى، عليهالسلام
دانستنيهايى درباره حضرت مهدى، عليهالسلام-دانستنيهايى درباره حضرت مهدى، عليهالسلام نویسنده: سيد على شفيعى اشاره: آنچه كه يك شيعه منتظر مىبايست درباره امام و ...
دانستنيهايى درباره حضرت مهدى، عليهالسلام-دانستنيهايى درباره حضرت مهدى، عليهالسلام نویسنده: سيد على شفيعى اشاره: آنچه كه يك شيعه منتظر مىبايست درباره امام و ...
ارزيابي شيوههاي سنتي و نوين ادارهي موقوفات
به عبارت ديگر برنامهريزي، براساس پيشبيني و دورنگري دربارهي اينکه براي رسيدن به هدفي معين چه کاري، چگونه، ..... دانستنيهايى درباره حضرت مهدى، عليهالسلام ...
به عبارت ديگر برنامهريزي، براساس پيشبيني و دورنگري دربارهي اينکه براي رسيدن به هدفي معين چه کاري، چگونه، ..... دانستنيهايى درباره حضرت مهدى، عليهالسلام ...
تأثير وقف بر توسعهي پايدار
چنانچه در نصف جهان في تعريف الاصفهان دربارهي آن ميخوانيم: «از جمله بازارچههاي اصفهان بازارچهي بلند آن ميباشد که .... دانستنيهايى درباره حضرت مهدى، عليهالسلام ...
چنانچه در نصف جهان في تعريف الاصفهان دربارهي آن ميخوانيم: «از جمله بازارچههاي اصفهان بازارچهي بلند آن ميباشد که .... دانستنيهايى درباره حضرت مهدى، عليهالسلام ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها