تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 22 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):چه بسیارند دانشمندانی که جهلشان آنها را کشته در حالی که علمشان با آنهاست، اما به حالش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1840504964




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

يك دهن نوحه


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
يك دهن نوحه
يك دهن نوحه نويسنده: صالح كارگر راضي شب بود. صداي قيژقيژ چرخ‌ها، سكوت حاكم بر كوچه را مي‌شكست. « حاجي»، روي صندلي چرخداري نشسته بود و آن را به جلو مي‌راند. گهگاه نفس كوتاهي بيرون مي‌داد. صداي چرخ‌ها- ديگر – مثل اولايل عذابش نمي‌داد. برايش عادي شده بود.ديگر رمقي نداشت. مسجد، دور بود. آن قدر پيش رفت كه كم كم از دور، صداي خفه‌ي نوحه خوان به گوشش رسيد. حاجي، جلوتر مي‌رفت و صدا هم بلندتر مي‌شد. چند سال پيش، هميشه چنين شبي مال او بود! گرچه صداي گرم آن موقع‌ها را نداشت، ولي روز به روز، اشتياقش براي رفتن بيش‌تر مي‌شد.ياد آن وقت‌ها افتاد. زماني كه در مسجد كوفه بود. امام (ع) ركوع كرد؛ بلند شد و به سجده رفت.سبحان ربي الاعلي....شمشيري در هوا درخشيد؛ جولان كرد و بر فرق امام، فرود آمد. كلماتي نه چندان نامفهوم از دهان امام، خارج شد.- فزت و رب الكعبهو بعد، ناله بود و شيون بودو هيهات. حاجي در ميان ناله‌كنندگان مسجد كوفه بود. يهو صداي ترمزي ناگهاني بلند شد. لاستيكي روي زمين، ساييده شد و پيكر حاجي، روي زمين افتاد. درد شديدي در پاهايش پيچيد. سرش را كه بلند كرد، ديد خون پاهايش راهي را روي زمين براي خود باز كرده است. راننده، نگران از ماشين بيرون جست و به طرف او دويد.- چي شد؟حاجي ناليد. نور- كم كم- از چشمان حاجي رفت. چهره‌ي مضطرب راننده، اول كمي تار شد؛ سپس به سايه‌اي مبهم تبديل شد و بعد، ديگر همان سايه هم نبود.حاجي را به بيمارستان بردند.پس از آن، نوحه‌خوان‌هاي ديگري، جاي او را پر كردند؛ و ديگر كسي از او نخواست بخواند. حالا صداي نوحه‌خوان را، واضح مي‌شنيد.- علي جانم، علي جانم.....آهي كشيد.كاش جاي او بودم.نزديك در رسيد. تا دم در، فشرده ايستاده بودند. مجلس، داغ داغ بود. توقف كرد. صداي گريه و ناله، بر صداي نوحه خوان، چيره شده بود. يكدفعه صداي نوحه خوان، بالا گرفت. دست‌ها بر سر و صورت، فرود آمدند. حاجي، سعي كرد سركي داخل جمعيت بكشد. ولي روي صندلي چرخدار، قدش خيلي كوتاه بود. پس از مدتي چند نفر را كه بيهوش شده بودند، از ميان جمعيت به زور بيرون كشيدند.اشك‌ها تند و تند، از چشمانش فرو مي‌ريخت.- كاش مي‌ديدمش.طاقت نياورد. دست‌هايش را،‌ روي دسته‌هاي صندلي چرخدار فشرد، تا بلند شود. حس كرد نيروي عجيبي در پاهايش دويده است.- يا علي.بلند شد. نوحه خوان را ديد، اما يكباره تعادلش را از دست داد. چيزي نيافت كه به آن چنگ بزند. زانوهايش روي زمين فرود آمد.....نوحه خواني‌ها به پايان رسيده بود. آستانه‌ي مسجد، شلوغ بود. مردم، دور چيزي حلقه زده بودند. همه مي‌گريستند هيچ كس باورش نمي‌شد. نوحه خوان، پيش دويد و شانه‌هاي حاجي را گرفت.- حاجي!‌بلند شو. پاشو، برامون يك دهن نوحه بخون.منبع:www.salat.irمعرفي سايت مرتبط با اين مقاله تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 245]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن