تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرگاه مؤمن به برادر [دينى] خود تهمت بزند، ايمان در قلب او از ميان مى‏رود، همچنان ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829531061




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

امام خمينى در پنج‏ حوزه معرفت‏سياسى (5)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
امام خمينى در پنج‏حوزه معرفت‏سياسى: قسمت پنجم
امام خمينى در پنج‏حوزه معرفت‏سياسى (5) نويسنده: سيدعلى قادرى وجود مشكل در كشف نظرهاى سياسى امام اما در زمينه‏هاى داخلى، برشمردن بعضى آراى سياسى حضرت امام (ره) دشوارى مضاعف دارد. در حقيقت‏براى ما كه او را به طور رسمى رهبر خود مى‏دانيم و ايشان عهده‏دار رهبرى جامعه‏اى بوده‏اند كه در آن طيف‏هاى فكرى و طبقاتى مختلفى جاى داشته‏اند، اظهارنظر در كشف نظرهاى سياسى ايشان، ما را با مشكل تعدد نظر افراد مختلف و اصناف مواجه مى‏سازد. چنانكه براى خارج از مرزها، آراى سياسى ايشان در بعد بين‏المللى مشكلتر است; تا پرداختن به ابعاد داخلى. چنانكه يك انگليسى مسلمان اگر بخواهد نظرهاى ايشان را در مسائل داخلى ايران - مثلا جنگ تحميلى يا روحانيت و روحانيون - عنوان كند، بدون آنكه در اين زمينه ذى‏نفع باشد اظهارنظر خواهد كرد. ولى وقتى به مسئله سلمان رشدى مى‏رسد، دچار مشكل مى‏شود. زيرا از سويى حكم ارتداد سلمان رشدى به او هويت نيرومند سياسى داده و با چنين حكمى مى‏تواند خود را در جامعه انگليس به طور جدى مطرح سازد و از سوى ديگر، بايد با تمام قوا و هوشيارى سياسى، دهها حمله روزنامه‏نگار، نويسنده و طرفداران آزادى ناسزا را دفع كند. چنين است كه اظهارنظر در مورد آراى سياسى معظم له، در مقولات بين‏المللى براى ما چندان مشكل نيست، همچنان كه اظهارنظر در مقولات داخلى براى افراد بيرون از مرز مشكل چندانى ندارد و بالعكس. با اين حال اگر از آراى جزئى ايشان به سوى كلى‏ترها برويم، مسئله ساده‏تر است; مثلا آراى سياسى ايشان نسبت‏به فعاليت گروههاى سياسى. اگرچه گروههاى سياسى يك بافت و يك هويت ندارند و بايد در مورد هريك به طور جداگانه در جستجوى آراى ايشان بود. اما يك نظر كلى داشته‏اند و آن اين كه فعاليت گروهها موجب سياسى‏تر شدن جامعه مى‏شود و سياسى شدن قشرهاى مختلف موجب مصونيت كشور از سلطه بيگانه مى‏شود. البته در طول حيات پربار سياسى‏شان بعد از پيروزى انقلاب، آراى ايشان در مورد بعضى تشكل‏هاى سياسى تغيير كرده است; مثلا از اينكه نيروهاى مسلح بيش از آنكه در فكر دفاع از كشور باشند، در فكر تشكلهاى سياسى برآيند، نظرات مختلفى ابراز كرده‏اند و يا با آنكه معتقد بودند ميزان، حال فعلى افراد است و سوابق افراد را نبايد در گزينشها دخالت داد، با تحليلهايى از عملكردهاى افرادى كه گذشته انحرافى داشته‏اند، به اين نتيجه رسيدند كه رعايت احتياط در مورد اين افراد شرط عقل است; مثلا در جايى مى‏فرمايند: "فرض كنيد يك نفر آدم قبلا انحراف داشته، كمونيست‏بوده، حالا آمده است و مى‏گويد كه من ديگر برگشته‏ام و خير حرفهاى آنها درست نبوده من هم برگشته‏ام. بسيار خوب شما برگشته‏ايد و حالا آمده‏ايد، باشيد. اما نمى‏توانيم ما اين را در راديو تلويزيون راهش بدهيم كه برو مردم را تربيت‏بكن، ممكن است كه كمونيست‏باز هم باشد لكن براى خاطر اينكه ما را بازى بدهد آمده آن را گفته." (6) طبيعى است در اين مثال بنيان نظر قبلى ايشان تغيير اساسى نكرده اما دچار نوعى تحول طولى شده است و اگر وزير يا مديرى بواقع يقين حاصل كند كه يك فرد كمونيست، تمام رسوبات تعليمات كمونيستى را از ذهن خود شسته است و توبه او نه فقط زبانى بلكه قلبى و ذهنى است و با قابليتهايى كه داراست مى‏تواند منشا خير باشد و چنين شخصى را به همكارى با صداوسيما يا دانشگاه دعوت كند اگرچه بظاهر، نظر حضرت امام (ره) را عمل نكرده ولى بواقع از خط امام نيز منحرف نشده است. چرا كه معظم له در اين زمينه نظرى داشتند كه اين نظر يك حكم كلى نيست. زيرا حوزه آراى سياسى حتى در جايى كه احكام كلى صادر مى‏شود، باز قضاياى كلى آن كلى طبيعيه نيست; حداكثر يك قضيه مسوره است و بيشتر حكماى اسلامى قضاياى مسوره را در حكم قضاياى شخصيه مى‏دانند. آراى نقدپذير ناگزيرم يك نكته باريك را در اين جا عرض كنم و اميدوارم با دقت‏بيش از پيش نقص بيانم را جبران كنيد و آن اينكه از لحاظ معرفت‏شناسى، آراى سياسى معظم له مانند آراى هر متفكر سياستمدار ديگرى نقدپذير است و اگر جز اين باشد، جامعه به اخباريگرى وحشتناكى دچار مى‏شود كه نورانى بودن انقلاب اسلامى را ظلمانى مى‏كند و آن حضرت، در طول عمر خود براى رفع خطر اخباريگرى، خطرهاى بسيارى را به جان پذيرفتند و از تهمتها نهراسيدند. حالا نبايد وجود نورانى ايشان خود موجب نوع ديگرى از اخباريگرى شود. اما نكته اين است كه با دانستن‏اندكى از معارف سياسى، نبايد جسارت داشت كه آراى سياسى شخصيتى كه توانسته است دين‏باورى را در جهان كفرآلود امروز احيا كند، براحتى نقد شود; نه آنكه اصلا و ابدا و نه آنكه يك عده پيدا شوند و متولى امرگردند و بگويند فقط ما به آن‏اندازه از رشد و بلوغ و تخصص رسيده‏ايم كه در اين زمينه ذيحقيم و ديگران نه. چه هركس چنين ادعايى كند، معناى ادعايش اين است كه صاحبنظران بى‏نام، دانشجو و محقق را به حساب نمى‏آورد و خود را در رديف حضرتش قرار مى‏دهد و تحليل را در جامعه‏اى كه بايد به طور دايم بجويد، بيابد و رشد كند، عليل مى‏كند. اما سخن اين است كه ما گفتار معصومين - عليهم السلام - را نقد نمى‏كنيم، چرا؟ حال آنكه منطق حكم مى‏كند كه قضاياى حمليه، قضايايى است كه احتمال صدق و كذب در آن باشد و با چنين حكم درست منطقى كه بخشى از حقيقت است، فرمايشات حضرت نبى اكرم (ص) كه به صورت قضاياى حمليه بيان شده، قابل نقد مى‏شود ولى به رغم آنكه قواعد منطقى اجازه نقد مى‏دهد، قواعد كلامى، ما را به فهم عميق كلام معصوم دعوت مى‏كند; نه به نقد آن. همچنين است وقتى منطق حكم كند، آراى سياسى حضرت امام و ديگر سترگ مردان‏انديشه ذاتا نقدپذير است. آيا نقدپذير بودن آن در منطق كافى است كه نقد را شروع كنيم؟ البته جايز هم نيست كسى را از نقد منع كنيم، شايد راه درست آن باشد كه سعى كنيم آراى ايشان را بفهميم. پس از فهم آراى سياسى ايشان اگر به نظرى ديگر رسيديم خير مضاعف است، اما قبل از درك مبانى آراى ايشان، نقد جايز منطقى است نه واجب عقلانى، و اگر براى دانشجو، استاد و محقق واجب، ضرورى و لازم باشد - كه بيگمان هست - تمرين بايد كرد كه نحوه نقد و بررسى از عمل سياسى فاصله بگيرد. چنانكه قبلا اشاره شد در حوزه آراى سياسى غالبا اظهارنظر، خود يك عمل سياسى است و مهمتر آنكه هر نقدى در اين حوزه بدون پيشداورى ممكن نيست; آن حضرت خود چنين بودند; استادان خود را مى‏ستودند و به احترام هر استادى كه حق تعليم بر او داشت، تمام قد مى‏ايستادند. اما وقتى با نظر استاد موافق نبودند، تنها و تنها در جلسه مناظره و بحث، لب به نقد مى‏گشودند. در حالى كه در جامعه فقط نظر خود را مى‏گفتند و اين يعنى اخلاق علمى و اخلاق اسلامى و بالاتر از آن يعنى ادب علمى، ادبى كه در سايه آن انوار حكمت‏بر جان انسان مى‏ريزند و محقق قويدل مى‏گردد. به تعبير ديگر، نقدهاى معمول منطقى، ذهن را قوى مى‏كند اما دل را نه. وانگهى هركس كه در معرفت‏سياسى دستى دارد اين حق را دارد كه آراى سياسى معظم له را نقد كند، اما حق بالاتر آن است كه ابتدا خوبتر بفهميم. زيرا اگرچه حوزه آراى سياسى ايشان مشحون است از سخنان نقدپذير اما لبالب است از تئوريها، نظرها و آراى كشف‏نشده دلپذير و چه بسا نظرى نقدپذير از ايشان پس از درك نظرى ديگر، هيجان‏انگيز شود. به خاطر دارم در اوايل پيروزى انقلاب، بعضى نظر مى‏دادند كه ارتش منحل شود، بعضى نظر مى‏دادند كه ساختار آن تغيير يابد، آنها كه با مسائل تئوريك ساختار دفاعى آشنايى داشتند، از اينكه مى‏ديدند كشور داراى دو نيروى نظامى مى‏شود، نگران هزينه‏ها و اختلافات آنها بودند. شهيد چمران از آن حضرت سوال كرده بود، چه لزومى دارد كه كشور داراى دو نيروى نظامى و چند نيروى انتظامى باشد؟ وقتى پاسخ را كه فقط دلباختگان مى‏فهميدند، شنيد، اشك شوق از گونه‏هايش چكيده بود. پاسخ چنين بود: كشورى كه دشمنان قسم خورده‏اش دو ابرقدرت مخالف هم هستند، دو نيروى دفاعى مختلف مى‏خواهد. در مورد تعدد نيروهاى انتظامى نيز قريب به اين مضمون فرموده بودند: در ممالك پيشرفته پليس در خدمت مردم بوده، اگرچه گويى اين طورها هم نيست و بيشتر در خدمت طبقات مرفه است اما در كشور ما پليس را براى سركوب مردم به وجود آوردند، حالا رقابت‏بين كميته‏ها و شهربانى و ژاندارمرى به نفع تمام طبقات مردم خواهد بود. (7) حوزه انديشه سياسى 5. مهمترين بخش معرفت‏سياسى، حوزه‏انديشه سياسى است. اگر بخواهيم به اختصار ولى دقيق بيان كنيم كه‏انديشه سياسى چيست؟ شايد تعريف جامع و مانع از آن، اين باشد:انديشه سياسى مجموعه باورهاى فلسفى است كه به طور مستقيم به اداره امور جامعه مرتبط باشد. حضرت امام (ره) در حوزه‏انديشه سياسى، بيانى جديد دارند و طرحى نو درانداخته‏اند. البته اينكه مى‏گوييم جديد و نو، نه به معناى آن است كه ايشان چيزى را اختراع كرده‏اند، بلكه آنچه را كه موجود بود ولى از آن غفلت مى‏شد، احيا كرده‏اند. اما به اين اعتبار جديد است كه در قرون اخير در بحثهاى دانشگاهى چنين مطالبى يا به چشم نمى‏آمد و يا در تاريخ‏انديشه سياسى خوانده مى‏شد و پس از ظهور انقلاب اسلامى است كه طرح چنين مباحثى در معرفت‏سياسى حضور جدى دارد. البته به اعتبار آنكه احياگرى نيز خود هنرى است كه ذهن خلاق، فعال و نو مى‏طلبد و همگان اين هنر را ندارند كه لطايف گذشته را براى حال احيا كنند و در ميان منابع بگردند و بجويند و آنچه را كه به كار امروز و فردا مى‏آيد بيابند، پس از اين حيث نيز مى‏توان گفت كه اگرچه آن حضرت در حوزه‏انديشه سياسى، خميرمايه‏ها و بنيانهاى‏انديشه‏شان همان منابع گذشته است ولى در نحوه ارائه، طرحى نو و جديد درانداخته‏اند; همچنانكه در فقه نيز چنين بودند. اگر ضرورت داشته باشد به تعريفى كه ازانديشه سياسى ارائه داديم بازگرديم، توجه دقيق به ساختار آن تعريف اهميت دارد. اول آنكه: جنس‏انديشه سياسى، مجموعه باورهاى فلسفى ذكر شده است. به اين معنا كه‏انديشه سياسى ماهيتا فلسفى است. (فلسفى به معناى عام كلمه) و طبيعتا اين معنا القا مى‏شود كه قوام گرفتن يك‏انديشه سياسى از روشهاى علمى پيروى نمى‏كند; نه به اين معنا كه علمى نيست، به اين مفهوم كه در متدولوژى از روشهاى فلسفى برمى‏خيزد و نه از روشهاى علمى. مثلا وقتى سوال شود، يك نظام سياسى با راى مردم مشروعيت مى‏يابد يا به طريقه ديگرى؟ هركس به اين سوال پاسخ دهد، كارى فلسفى كرده است نه علمى. ولى اگر سوال شود چه حكومتهايى مشروعيت‏خود را با راى مردم به دست آورده‏اند؟ پاسخ به چنين سوالى روش علمى مى‏طلبد. به اين معنا كه با روش استقرار نظامهاى سياسى را طبقه‏بندى مى‏كنيم و سپس هر نظام سياسى كه مشروعيت‏خود را از مردم كسب كرده بود، به عنوان پاسخ سوال برمى‏شماريم. سرنوشت مردم دوم آنكه:انديشه سياسى مجموعه باورهاى فلسفى است كه در طول هم قرار مى‏گيرد نه يك موضوع مجرد. اگر كسى جمله‏اى فيلسوفانه، زيبا و مردم‏پسند بگويد و در يك عبارت نحوه اداره جامعه را توضيح دهد، چنين شخصى‏انديشمند سياسى نيست و آنچه عرضه مى‏كند،انديشه سياسى نيست. چرا كه‏انديشه سياسى يك امر و يك عبارت نيست; مثلا اگر كسى بگويد از بحثهاى بى‏نتيجه مقبوليت و مشروعيت هرگز سخن نخواهم گفت، آنچه مهم است، آن است كه مردم خود بايد سرنوشت‏خود را رقم زنند و از توضيح چگونگى مشروعيت‏يك نظام سياسى طفره رود، شعاردهنده در دايره‏انديشمندان سياسى ورودى نخواهد داشت و حداكثر در حد يك شخصيت‏سياسى موفق يا ناكام در تاريخ سياسى جاى خواهد گرفت.انديشمند سياسى كسى است كه بتواند براى هر سوال فلسفى مرتبط با اداره جامعه پاسخى غيرمعارض با ديگر باورهاى خود بيابد. از لحاظ منطقى، اين مجموعه باورها بايد در طول هم باشد و با هم معارضه نكنند. استحكام و سستى يك‏انديشه سياسى را از توالى باورهاى غيرمعارض مى‏توان باز شناخت; مثلا اگر كسى باور داشته باشد كه سلطنت‏يك موهبت‏خدايى است كه ميراث بر آن خاندان سلطنت‏اند، ديگر نمى‏تواند به اصالت راى براى تعيين حاكم نيز معتقد باشد، و اگر به هر دو باور معتقد است، تعارض درانديشه دارد. البته همه كسانى را كه به عنوان‏انديشمندان سياسى مى‏شناسيم توانسته‏اند يك مجموعه منسجم از باورهاى فلسفى را به عنوان‏انديشه سياسى خود مطرح سازند. آنچه جاى بحث‏باقى گذاشته آن است كه بعضى از اين باورها بظاهر در طول هم‏اند و با دقت و تامل، تناقضات آنها آشكار مى‏شود، و يا آنكه بنيانهاى اوليه بعضى‏انديشه‏ها مورد پذيرش نيست. مثلا ماكياول تقريبا توانسته است مجموعه باورهاى خود را از چگونگى نحوه اداره جامعه سامان دهد، اماانديشه‏هاى سياسى او به دليل آنكه بر شالوده مشروعيت رفتار شهرياران قوام گرفته، بخشهايى از آن در بيشتر سرزمينها، بنيانى غيرمقبول دارد. به اين اعتبار، ماركس نيز يك‏انديشمند سياسى است كه توانسته مجموعه باورهاى خود را از نحوه اداره جامعه در طول هم قرار دهد، ولى جداى از بنيانهاى باطل زيربناى تفكرش، مرتكب تناقضاتى در رديف كردن مجموعه باورهاى خود شده كه‏انديشه‏هايش را سست كرده، اما سستى‏انديشه‏هاى او،انديشه‏اش را باطل ساخته است نه‏انديشمند بودنش را. البته ماركس آنقدر با اقتصاد آميزش فكرى داشته كه بيشتر، او را يك صاحب نظر اقتصادى مى‏دانند تا يك‏انديشمند سياسى. ولى به دليل آنكه وى براى نحوه اداره جامعه طرح دارد و كمونيسم را از اقتصاد فراتر برده و به نحوه اداره جامعه نيز تعميم داده، در جرگه‏انديشمندان سياسى جاى گرفته است. (8) انديشمند سياسى كيست؟ سوم آنكه:انديشه سياسى به طور مستقيم به اداره امور مردم مرتبط است. بر اين اساس بسيارى از باورهاى فلسفى از جرگه‏انديشه سياسى خارج است; اگر چه‏انديشه سياسى در دايره باورهاى فلسفى است. در حقيقت اين قيد، تعريف را مانع مى‏كند. بنابراين فيلسوفانى كه به نحوه اداره جامعه نپرداخته‏اند،انديشمند سياسى نيستند; مثلا ملاصدرا از نوادر فيلسوفان بزرگ تاريخ بشر است، اما به دليل آنكه براى اداره امور جامعه طرحى مشخص ندارد، هرچند جسته و گريخته به مسائل اجتماعى نظر دوخته باشد، انديشمند سياسى تلقى نخواهد شد. اما همه‏انديشمندان سياسى فيلسوفى مى‏كنند حتى اگر بنيان‏هاى فلسفى آنها سست‏باشد يا ادعا كنند كه از فلسفه بيزارند. هركس به ساختارهاى كلان نحوه اداره امور جامعه پرداخته باشد، بدان جهت كه نوع مباحثى كه مطرح مى‏كند ماهيتى فلسفى دارد، پس فيلسوفى كرده است و آنچه عرضه مى‏كند نيز ماهيتا در دايره فلسفه است و به روشهاى فلسفى قابل نقد و بررسى قرار مى‏گيرد; مثلا مرحوم دكتر شريعتى در كتاب امت و امامت‏به نحوه اداره امور مردم براساس‏انديشه ولايت و وصايت مى‏پردازد. اگرچه ادعا مى‏كند كه آنچه در آن كتاب عرضه مى‏دارد جامعه‏شناسى امت و امامت است، ولى بواقع در آن كتاب بيانى فلسفى دارد. آنچه مطرح مى‏سازد مثالهاى جامعه‏شناختى دارد، اما متدولوژى آن فلسفى است. علامه طباطبايى (ره) يك فيلسوف رآليست است كه از مسائل اجتماعى غفلت نكرده و در خلال اكثر مباحث پيرامون مسائل مختلف از انسان، جامعه و ارتباط وحى با قوانين طبيعى و اجتماعى سخن به ميان آورده و با استدلالهاى فلسفى اثبات كرده كه دين فطرى است كه جامعيت آن تمام احكام اجتماعى را نيز شامل مى‏شود، ولى به‏رغم آنكه معظم له يك فيلسوف است كه به احكام اجتماعى نيز نظرانداخته، در جرگه‏انديشمندان سياسى جاى نمى‏گيرد. چرا كه مباحث فلسفى ايشان در باب مسائل اجتماعى، به طور مستقيم به نحوه اداره امور جامعه مرتبط نيست. البته‏انديشه‏هاى والاى ايشان مى‏تواند مصالح يك‏انديشه سياسى باشد ولى به طور مستقل‏انديشه سياسى نيست. حال آنكه استاد مطهرى يك‏انديشمند سياسى است. چرا كه وقتى كليه آثار او مطالعه شود، خواننده مى‏تواند مدينه فاضله او را در ذهن ترسيم سازد. البته استاد مطهرى خود به‏انديشه‏سازى نو مبادرت نكرده، بلكه در سامان دادن‏انديشه‏هاى مطرح‏شده نسل خود، استادانه نوسازى كرده است. خواجه نظام‏الملك يك‏انديشمند سياسى است كه در سياست‏نامه به طور مستقيم، نحوه اداره جامعه را طراحى كرده است; اگرچه كتاب او مخلوطى است ازانديشه‏هاى سياسى، علم سياست، اخبار، روايت، حكايت، شعر و ديگر لطايف. ولى در نهايت‏براى ساختار حكومت و نحوه اداره امور مردم، طرح مشخصى دارد كه البته آن طرح باانديشه‏هاى سياسى امروزى ما همخوانى ندارد و قابل نقد است. خواجه نصيرالدين طوسى در كتاب اخلاق ناصرى، يك‏انديشمند سياسى است و اين كتاب اگرچه اخلاق نام گرفته، ولى بخشهايى دارد كه به طور متوالى مباحث نظرى چگونگى رفتار اجتماعى را در بخش اداره امور توضيح مى‏دهد. مرحوم نايينى فقيه است و اگرچه با طرح مباحث فقهى، مسائل مشروطيت را توضيح ميدهد، ولى همان مباحث‏به گونه‏اى طرح شده كه در حيطه فلسفه سياسى نيز جاى دارد و به دليل آنكه به اداره امور جامعه پرداخته و اين پردازش هم ظاهر و باطنى فقهى دارد و هم بواقع باطن كلامى و فلسفى، بنابراين آراى ايشان آرايى است كه تا مرزانديشه سياسى بالا آمده و كتاب تنبيه الامة و تنزيه الملة مى‏تواند به عنوان‏انديشه سياسى عصر مشروطيت مورد بررسى قرار گيرد. چينيان در طول تاريخ طويل خود، داراى‏انديشه‏هاى سياسى پيچيده‏اى بوده‏اند كه پيوستگى تاريخى آنان موجبى شده كه نتوان‏انديشمندان سياسى آنان را بخوبى شناسايى كرد، زيرا بنيانهاى فلسفى‏انديشه آنان كه غالبا در قالب افسانه‏ها به فرهنگ سياسى مردم راه مى‏يافت، چنان استوار بود كه اين ملت را بى‏نياز از دگرگونى و انقلاب درانديشه مى‏ساخت، ولى در عصر جديد " مائو" در آن كشور به عنوان يك رهبر سياسى‏انديشمند مطرح شد;انديشمندى كه نيمى از خميرمايه‏هاى‏انديشه خود را از ماركس وام گرفته و نيم ديگر را از فرهنگ باستانى چين. پس از رنسانس در غرب، دههاانديشمند سياسى ظاهر شدند و آنقدر به نقد يكديگر پرداختند تاانديشه سكولاريزم زاييده شد و اكنون غرب داراى يك‏انديشه نسبتا فراگير است. با اين تحفظ كه اين‏انديشه نيز همواره در حال نوسازى خويش است و نوسازان آن در انبوه آنچه گفته شده و مى‏شود، گم مى‏شوند. چنانكه اگر سوال شودانديشمندان سياسى قرون جديد غرب چه كسانى هستند؟ فقط كسانى كه در رنسانس تبلور بيشترى داشتند - مانند "ولتر" و "رسو" و كمى بعد از آن "نيچه"، "هگل" و "ماركس" - به ذهن مى‏آيند و كسانى مانند "ژان پل سارتر"، "برشت"، "آلبركامو" و ديگران در لابلاى صدها نام ديگر گم مى‏شوند. در هند نام "گاندى" به عنوان يك‏انديشمند بزرگ در دلها حك شده است. اعراب، "ناصر" را به عنوان يك‏انديشمند سياسى مى‏شناسند; اگرچه او، بيشتر داراى آراى سياسى بود تاانديشه سياسى. ولى "كواكبى "يك‏انديشمند بزرگ عرب است كه‏انديشه‏هاى سياسيش بنيانهاى قوى فلسفى دارد و امام خمينى (ره) نه فقط به عنوان يك رهبر مذهبى و سياسى قدرتمند بلكه به عنوان‏انديشمندى كه به طور مستقيم براى اداره امور جامعه طرح دارد، در عصر حاضر به عنوان‏انديشه‏ساز وانديشمندى سياسى مطرح هستند كه موضوع ماست و در صدد آنيم كه گوشه‏اى از بنيانهاى‏انديشه سياسى‏شان را بشناسيم. معرفي سايت مرتبط با اين مقاله تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 246]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن