محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829531061
امام خمينى در پنج حوزه معرفتسياسى (5)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
امام خمينى در پنجحوزه معرفتسياسى (5) نويسنده: سيدعلى قادرى وجود مشكل در كشف نظرهاى سياسى امام اما در زمينههاى داخلى، برشمردن بعضى آراى سياسى حضرت امام (ره) دشوارى مضاعف دارد. در حقيقتبراى ما كه او را به طور رسمى رهبر خود مىدانيم و ايشان عهدهدار رهبرى جامعهاى بودهاند كه در آن طيفهاى فكرى و طبقاتى مختلفى جاى داشتهاند، اظهارنظر در كشف نظرهاى سياسى ايشان، ما را با مشكل تعدد نظر افراد مختلف و اصناف مواجه مىسازد. چنانكه براى خارج از مرزها، آراى سياسى ايشان در بعد بينالمللى مشكلتر است; تا پرداختن به ابعاد داخلى. چنانكه يك انگليسى مسلمان اگر بخواهد نظرهاى ايشان را در مسائل داخلى ايران - مثلا جنگ تحميلى يا روحانيت و روحانيون - عنوان كند، بدون آنكه در اين زمينه ذىنفع باشد اظهارنظر خواهد كرد. ولى وقتى به مسئله سلمان رشدى مىرسد، دچار مشكل مىشود. زيرا از سويى حكم ارتداد سلمان رشدى به او هويت نيرومند سياسى داده و با چنين حكمى مىتواند خود را در جامعه انگليس به طور جدى مطرح سازد و از سوى ديگر، بايد با تمام قوا و هوشيارى سياسى، دهها حمله روزنامهنگار، نويسنده و طرفداران آزادى ناسزا را دفع كند. چنين است كه اظهارنظر در مورد آراى سياسى معظم له، در مقولات بينالمللى براى ما چندان مشكل نيست، همچنان كه اظهارنظر در مقولات داخلى براى افراد بيرون از مرز مشكل چندانى ندارد و بالعكس. با اين حال اگر از آراى جزئى ايشان به سوى كلىترها برويم، مسئله سادهتر است; مثلا آراى سياسى ايشان نسبتبه فعاليت گروههاى سياسى. اگرچه گروههاى سياسى يك بافت و يك هويت ندارند و بايد در مورد هريك به طور جداگانه در جستجوى آراى ايشان بود. اما يك نظر كلى داشتهاند و آن اين كه فعاليت گروهها موجب سياسىتر شدن جامعه مىشود و سياسى شدن قشرهاى مختلف موجب مصونيت كشور از سلطه بيگانه مىشود. البته در طول حيات پربار سياسىشان بعد از پيروزى انقلاب، آراى ايشان در مورد بعضى تشكلهاى سياسى تغيير كرده است; مثلا از اينكه نيروهاى مسلح بيش از آنكه در فكر دفاع از كشور باشند، در فكر تشكلهاى سياسى برآيند، نظرات مختلفى ابراز كردهاند و يا با آنكه معتقد بودند ميزان، حال فعلى افراد است و سوابق افراد را نبايد در گزينشها دخالت داد، با تحليلهايى از عملكردهاى افرادى كه گذشته انحرافى داشتهاند، به اين نتيجه رسيدند كه رعايت احتياط در مورد اين افراد شرط عقل است; مثلا در جايى مىفرمايند: "فرض كنيد يك نفر آدم قبلا انحراف داشته، كمونيستبوده، حالا آمده است و مىگويد كه من ديگر برگشتهام و خير حرفهاى آنها درست نبوده من هم برگشتهام. بسيار خوب شما برگشتهايد و حالا آمدهايد، باشيد. اما نمىتوانيم ما اين را در راديو تلويزيون راهش بدهيم كه برو مردم را تربيتبكن، ممكن است كه كمونيستباز هم باشد لكن براى خاطر اينكه ما را بازى بدهد آمده آن را گفته." (6) طبيعى است در اين مثال بنيان نظر قبلى ايشان تغيير اساسى نكرده اما دچار نوعى تحول طولى شده است و اگر وزير يا مديرى بواقع يقين حاصل كند كه يك فرد كمونيست، تمام رسوبات تعليمات كمونيستى را از ذهن خود شسته است و توبه او نه فقط زبانى بلكه قلبى و ذهنى است و با قابليتهايى كه داراست مىتواند منشا خير باشد و چنين شخصى را به همكارى با صداوسيما يا دانشگاه دعوت كند اگرچه بظاهر، نظر حضرت امام (ره) را عمل نكرده ولى بواقع از خط امام نيز منحرف نشده است. چرا كه معظم له در اين زمينه نظرى داشتند كه اين نظر يك حكم كلى نيست. زيرا حوزه آراى سياسى حتى در جايى كه احكام كلى صادر مىشود، باز قضاياى كلى آن كلى طبيعيه نيست; حداكثر يك قضيه مسوره است و بيشتر حكماى اسلامى قضاياى مسوره را در حكم قضاياى شخصيه مىدانند. آراى نقدپذير ناگزيرم يك نكته باريك را در اين جا عرض كنم و اميدوارم با دقتبيش از پيش نقص بيانم را جبران كنيد و آن اينكه از لحاظ معرفتشناسى، آراى سياسى معظم له مانند آراى هر متفكر سياستمدار ديگرى نقدپذير است و اگر جز اين باشد، جامعه به اخباريگرى وحشتناكى دچار مىشود كه نورانى بودن انقلاب اسلامى را ظلمانى مىكند و آن حضرت، در طول عمر خود براى رفع خطر اخباريگرى، خطرهاى بسيارى را به جان پذيرفتند و از تهمتها نهراسيدند. حالا نبايد وجود نورانى ايشان خود موجب نوع ديگرى از اخباريگرى شود. اما نكته اين است كه با دانستناندكى از معارف سياسى، نبايد جسارت داشت كه آراى سياسى شخصيتى كه توانسته است دينباورى را در جهان كفرآلود امروز احيا كند، براحتى نقد شود; نه آنكه اصلا و ابدا و نه آنكه يك عده پيدا شوند و متولى امرگردند و بگويند فقط ما به آناندازه از رشد و بلوغ و تخصص رسيدهايم كه در اين زمينه ذيحقيم و ديگران نه. چه هركس چنين ادعايى كند، معناى ادعايش اين است كه صاحبنظران بىنام، دانشجو و محقق را به حساب نمىآورد و خود را در رديف حضرتش قرار مىدهد و تحليل را در جامعهاى كه بايد به طور دايم بجويد، بيابد و رشد كند، عليل مىكند. اما سخن اين است كه ما گفتار معصومين - عليهم السلام - را نقد نمىكنيم، چرا؟ حال آنكه منطق حكم مىكند كه قضاياى حمليه، قضايايى است كه احتمال صدق و كذب در آن باشد و با چنين حكم درست منطقى كه بخشى از حقيقت است، فرمايشات حضرت نبى اكرم (ص) كه به صورت قضاياى حمليه بيان شده، قابل نقد مىشود ولى به رغم آنكه قواعد منطقى اجازه نقد مىدهد، قواعد كلامى، ما را به فهم عميق كلام معصوم دعوت مىكند; نه به نقد آن. همچنين است وقتى منطق حكم كند، آراى سياسى حضرت امام و ديگر سترگ مردانانديشه ذاتا نقدپذير است. آيا نقدپذير بودن آن در منطق كافى است كه نقد را شروع كنيم؟ البته جايز هم نيست كسى را از نقد منع كنيم، شايد راه درست آن باشد كه سعى كنيم آراى ايشان را بفهميم. پس از فهم آراى سياسى ايشان اگر به نظرى ديگر رسيديم خير مضاعف است، اما قبل از درك مبانى آراى ايشان، نقد جايز منطقى است نه واجب عقلانى، و اگر براى دانشجو، استاد و محقق واجب، ضرورى و لازم باشد - كه بيگمان هست - تمرين بايد كرد كه نحوه نقد و بررسى از عمل سياسى فاصله بگيرد. چنانكه قبلا اشاره شد در حوزه آراى سياسى غالبا اظهارنظر، خود يك عمل سياسى است و مهمتر آنكه هر نقدى در اين حوزه بدون پيشداورى ممكن نيست; آن حضرت خود چنين بودند; استادان خود را مىستودند و به احترام هر استادى كه حق تعليم بر او داشت، تمام قد مىايستادند. اما وقتى با نظر استاد موافق نبودند، تنها و تنها در جلسه مناظره و بحث، لب به نقد مىگشودند. در حالى كه در جامعه فقط نظر خود را مىگفتند و اين يعنى اخلاق علمى و اخلاق اسلامى و بالاتر از آن يعنى ادب علمى، ادبى كه در سايه آن انوار حكمتبر جان انسان مىريزند و محقق قويدل مىگردد. به تعبير ديگر، نقدهاى معمول منطقى، ذهن را قوى مىكند اما دل را نه. وانگهى هركس كه در معرفتسياسى دستى دارد اين حق را دارد كه آراى سياسى معظم له را نقد كند، اما حق بالاتر آن است كه ابتدا خوبتر بفهميم. زيرا اگرچه حوزه آراى سياسى ايشان مشحون است از سخنان نقدپذير اما لبالب است از تئوريها، نظرها و آراى كشفنشده دلپذير و چه بسا نظرى نقدپذير از ايشان پس از درك نظرى ديگر، هيجانانگيز شود. به خاطر دارم در اوايل پيروزى انقلاب، بعضى نظر مىدادند كه ارتش منحل شود، بعضى نظر مىدادند كه ساختار آن تغيير يابد، آنها كه با مسائل تئوريك ساختار دفاعى آشنايى داشتند، از اينكه مىديدند كشور داراى دو نيروى نظامى مىشود، نگران هزينهها و اختلافات آنها بودند. شهيد چمران از آن حضرت سوال كرده بود، چه لزومى دارد كه كشور داراى دو نيروى نظامى و چند نيروى انتظامى باشد؟ وقتى پاسخ را كه فقط دلباختگان مىفهميدند، شنيد، اشك شوق از گونههايش چكيده بود. پاسخ چنين بود: كشورى كه دشمنان قسم خوردهاش دو ابرقدرت مخالف هم هستند، دو نيروى دفاعى مختلف مىخواهد. در مورد تعدد نيروهاى انتظامى نيز قريب به اين مضمون فرموده بودند: در ممالك پيشرفته پليس در خدمت مردم بوده، اگرچه گويى اين طورها هم نيست و بيشتر در خدمت طبقات مرفه است اما در كشور ما پليس را براى سركوب مردم به وجود آوردند، حالا رقابتبين كميتهها و شهربانى و ژاندارمرى به نفع تمام طبقات مردم خواهد بود. (7) حوزه انديشه سياسى 5. مهمترين بخش معرفتسياسى، حوزهانديشه سياسى است. اگر بخواهيم به اختصار ولى دقيق بيان كنيم كهانديشه سياسى چيست؟ شايد تعريف جامع و مانع از آن، اين باشد:انديشه سياسى مجموعه باورهاى فلسفى است كه به طور مستقيم به اداره امور جامعه مرتبط باشد. حضرت امام (ره) در حوزهانديشه سياسى، بيانى جديد دارند و طرحى نو درانداختهاند. البته اينكه مىگوييم جديد و نو، نه به معناى آن است كه ايشان چيزى را اختراع كردهاند، بلكه آنچه را كه موجود بود ولى از آن غفلت مىشد، احيا كردهاند. اما به اين اعتبار جديد است كه در قرون اخير در بحثهاى دانشگاهى چنين مطالبى يا به چشم نمىآمد و يا در تاريخانديشه سياسى خوانده مىشد و پس از ظهور انقلاب اسلامى است كه طرح چنين مباحثى در معرفتسياسى حضور جدى دارد. البته به اعتبار آنكه احياگرى نيز خود هنرى است كه ذهن خلاق، فعال و نو مىطلبد و همگان اين هنر را ندارند كه لطايف گذشته را براى حال احيا كنند و در ميان منابع بگردند و بجويند و آنچه را كه به كار امروز و فردا مىآيد بيابند، پس از اين حيث نيز مىتوان گفت كه اگرچه آن حضرت در حوزهانديشه سياسى، خميرمايهها و بنيانهاىانديشهشان همان منابع گذشته است ولى در نحوه ارائه، طرحى نو و جديد درانداختهاند; همچنانكه در فقه نيز چنين بودند. اگر ضرورت داشته باشد به تعريفى كه ازانديشه سياسى ارائه داديم بازگرديم، توجه دقيق به ساختار آن تعريف اهميت دارد. اول آنكه: جنسانديشه سياسى، مجموعه باورهاى فلسفى ذكر شده است. به اين معنا كهانديشه سياسى ماهيتا فلسفى است. (فلسفى به معناى عام كلمه) و طبيعتا اين معنا القا مىشود كه قوام گرفتن يكانديشه سياسى از روشهاى علمى پيروى نمىكند; نه به اين معنا كه علمى نيست، به اين مفهوم كه در متدولوژى از روشهاى فلسفى برمىخيزد و نه از روشهاى علمى. مثلا وقتى سوال شود، يك نظام سياسى با راى مردم مشروعيت مىيابد يا به طريقه ديگرى؟ هركس به اين سوال پاسخ دهد، كارى فلسفى كرده است نه علمى. ولى اگر سوال شود چه حكومتهايى مشروعيتخود را با راى مردم به دست آوردهاند؟ پاسخ به چنين سوالى روش علمى مىطلبد. به اين معنا كه با روش استقرار نظامهاى سياسى را طبقهبندى مىكنيم و سپس هر نظام سياسى كه مشروعيتخود را از مردم كسب كرده بود، به عنوان پاسخ سوال برمىشماريم. سرنوشت مردم دوم آنكه:انديشه سياسى مجموعه باورهاى فلسفى است كه در طول هم قرار مىگيرد نه يك موضوع مجرد. اگر كسى جملهاى فيلسوفانه، زيبا و مردمپسند بگويد و در يك عبارت نحوه اداره جامعه را توضيح دهد، چنين شخصىانديشمند سياسى نيست و آنچه عرضه مىكند،انديشه سياسى نيست. چرا كهانديشه سياسى يك امر و يك عبارت نيست; مثلا اگر كسى بگويد از بحثهاى بىنتيجه مقبوليت و مشروعيت هرگز سخن نخواهم گفت، آنچه مهم است، آن است كه مردم خود بايد سرنوشتخود را رقم زنند و از توضيح چگونگى مشروعيتيك نظام سياسى طفره رود، شعاردهنده در دايرهانديشمندان سياسى ورودى نخواهد داشت و حداكثر در حد يك شخصيتسياسى موفق يا ناكام در تاريخ سياسى جاى خواهد گرفت.انديشمند سياسى كسى است كه بتواند براى هر سوال فلسفى مرتبط با اداره جامعه پاسخى غيرمعارض با ديگر باورهاى خود بيابد. از لحاظ منطقى، اين مجموعه باورها بايد در طول هم باشد و با هم معارضه نكنند. استحكام و سستى يكانديشه سياسى را از توالى باورهاى غيرمعارض مىتوان باز شناخت; مثلا اگر كسى باور داشته باشد كه سلطنتيك موهبتخدايى است كه ميراث بر آن خاندان سلطنتاند، ديگر نمىتواند به اصالت راى براى تعيين حاكم نيز معتقد باشد، و اگر به هر دو باور معتقد است، تعارض درانديشه دارد. البته همه كسانى را كه به عنوانانديشمندان سياسى مىشناسيم توانستهاند يك مجموعه منسجم از باورهاى فلسفى را به عنوانانديشه سياسى خود مطرح سازند. آنچه جاى بحثباقى گذاشته آن است كه بعضى از اين باورها بظاهر در طول هماند و با دقت و تامل، تناقضات آنها آشكار مىشود، و يا آنكه بنيانهاى اوليه بعضىانديشهها مورد پذيرش نيست. مثلا ماكياول تقريبا توانسته است مجموعه باورهاى خود را از چگونگى نحوه اداره جامعه سامان دهد، اماانديشههاى سياسى او به دليل آنكه بر شالوده مشروعيت رفتار شهرياران قوام گرفته، بخشهايى از آن در بيشتر سرزمينها، بنيانى غيرمقبول دارد. به اين اعتبار، ماركس نيز يكانديشمند سياسى است كه توانسته مجموعه باورهاى خود را از نحوه اداره جامعه در طول هم قرار دهد، ولى جداى از بنيانهاى باطل زيربناى تفكرش، مرتكب تناقضاتى در رديف كردن مجموعه باورهاى خود شده كهانديشههايش را سست كرده، اما سستىانديشههاى او،انديشهاش را باطل ساخته است نهانديشمند بودنش را. البته ماركس آنقدر با اقتصاد آميزش فكرى داشته كه بيشتر، او را يك صاحب نظر اقتصادى مىدانند تا يكانديشمند سياسى. ولى به دليل آنكه وى براى نحوه اداره جامعه طرح دارد و كمونيسم را از اقتصاد فراتر برده و به نحوه اداره جامعه نيز تعميم داده، در جرگهانديشمندان سياسى جاى گرفته است. (8) انديشمند سياسى كيست؟ سوم آنكه:انديشه سياسى به طور مستقيم به اداره امور مردم مرتبط است. بر اين اساس بسيارى از باورهاى فلسفى از جرگهانديشه سياسى خارج است; اگر چهانديشه سياسى در دايره باورهاى فلسفى است. در حقيقت اين قيد، تعريف را مانع مىكند. بنابراين فيلسوفانى كه به نحوه اداره جامعه نپرداختهاند،انديشمند سياسى نيستند; مثلا ملاصدرا از نوادر فيلسوفان بزرگ تاريخ بشر است، اما به دليل آنكه براى اداره امور جامعه طرحى مشخص ندارد، هرچند جسته و گريخته به مسائل اجتماعى نظر دوخته باشد، انديشمند سياسى تلقى نخواهد شد. اما همهانديشمندان سياسى فيلسوفى مىكنند حتى اگر بنيانهاى فلسفى آنها سستباشد يا ادعا كنند كه از فلسفه بيزارند. هركس به ساختارهاى كلان نحوه اداره امور جامعه پرداخته باشد، بدان جهت كه نوع مباحثى كه مطرح مىكند ماهيتى فلسفى دارد، پس فيلسوفى كرده است و آنچه عرضه مىكند نيز ماهيتا در دايره فلسفه است و به روشهاى فلسفى قابل نقد و بررسى قرار مىگيرد; مثلا مرحوم دكتر شريعتى در كتاب امت و امامتبه نحوه اداره امور مردم براساسانديشه ولايت و وصايت مىپردازد. اگرچه ادعا مىكند كه آنچه در آن كتاب عرضه مىدارد جامعهشناسى امت و امامت است، ولى بواقع در آن كتاب بيانى فلسفى دارد. آنچه مطرح مىسازد مثالهاى جامعهشناختى دارد، اما متدولوژى آن فلسفى است. علامه طباطبايى (ره) يك فيلسوف رآليست است كه از مسائل اجتماعى غفلت نكرده و در خلال اكثر مباحث پيرامون مسائل مختلف از انسان، جامعه و ارتباط وحى با قوانين طبيعى و اجتماعى سخن به ميان آورده و با استدلالهاى فلسفى اثبات كرده كه دين فطرى است كه جامعيت آن تمام احكام اجتماعى را نيز شامل مىشود، ولى بهرغم آنكه معظم له يك فيلسوف است كه به احكام اجتماعى نيز نظرانداخته، در جرگهانديشمندان سياسى جاى نمىگيرد. چرا كه مباحث فلسفى ايشان در باب مسائل اجتماعى، به طور مستقيم به نحوه اداره امور جامعه مرتبط نيست. البتهانديشههاى والاى ايشان مىتواند مصالح يكانديشه سياسى باشد ولى به طور مستقلانديشه سياسى نيست. حال آنكه استاد مطهرى يكانديشمند سياسى است. چرا كه وقتى كليه آثار او مطالعه شود، خواننده مىتواند مدينه فاضله او را در ذهن ترسيم سازد. البته استاد مطهرى خود بهانديشهسازى نو مبادرت نكرده، بلكه در سامان دادنانديشههاى مطرحشده نسل خود، استادانه نوسازى كرده است. خواجه نظامالملك يكانديشمند سياسى است كه در سياستنامه به طور مستقيم، نحوه اداره جامعه را طراحى كرده است; اگرچه كتاب او مخلوطى است ازانديشههاى سياسى، علم سياست، اخبار، روايت، حكايت، شعر و ديگر لطايف. ولى در نهايتبراى ساختار حكومت و نحوه اداره امور مردم، طرح مشخصى دارد كه البته آن طرح باانديشههاى سياسى امروزى ما همخوانى ندارد و قابل نقد است. خواجه نصيرالدين طوسى در كتاب اخلاق ناصرى، يكانديشمند سياسى است و اين كتاب اگرچه اخلاق نام گرفته، ولى بخشهايى دارد كه به طور متوالى مباحث نظرى چگونگى رفتار اجتماعى را در بخش اداره امور توضيح مىدهد. مرحوم نايينى فقيه است و اگرچه با طرح مباحث فقهى، مسائل مشروطيت را توضيح ميدهد، ولى همان مباحثبه گونهاى طرح شده كه در حيطه فلسفه سياسى نيز جاى دارد و به دليل آنكه به اداره امور جامعه پرداخته و اين پردازش هم ظاهر و باطنى فقهى دارد و هم بواقع باطن كلامى و فلسفى، بنابراين آراى ايشان آرايى است كه تا مرزانديشه سياسى بالا آمده و كتاب تنبيه الامة و تنزيه الملة مىتواند به عنوانانديشه سياسى عصر مشروطيت مورد بررسى قرار گيرد. چينيان در طول تاريخ طويل خود، داراىانديشههاى سياسى پيچيدهاى بودهاند كه پيوستگى تاريخى آنان موجبى شده كه نتوانانديشمندان سياسى آنان را بخوبى شناسايى كرد، زيرا بنيانهاى فلسفىانديشه آنان كه غالبا در قالب افسانهها به فرهنگ سياسى مردم راه مىيافت، چنان استوار بود كه اين ملت را بىنياز از دگرگونى و انقلاب درانديشه مىساخت، ولى در عصر جديد " مائو" در آن كشور به عنوان يك رهبر سياسىانديشمند مطرح شد;انديشمندى كه نيمى از خميرمايههاىانديشه خود را از ماركس وام گرفته و نيم ديگر را از فرهنگ باستانى چين. پس از رنسانس در غرب، دههاانديشمند سياسى ظاهر شدند و آنقدر به نقد يكديگر پرداختند تاانديشه سكولاريزم زاييده شد و اكنون غرب داراى يكانديشه نسبتا فراگير است. با اين تحفظ كه اينانديشه نيز همواره در حال نوسازى خويش است و نوسازان آن در انبوه آنچه گفته شده و مىشود، گم مىشوند. چنانكه اگر سوال شودانديشمندان سياسى قرون جديد غرب چه كسانى هستند؟ فقط كسانى كه در رنسانس تبلور بيشترى داشتند - مانند "ولتر" و "رسو" و كمى بعد از آن "نيچه"، "هگل" و "ماركس" - به ذهن مىآيند و كسانى مانند "ژان پل سارتر"، "برشت"، "آلبركامو" و ديگران در لابلاى صدها نام ديگر گم مىشوند. در هند نام "گاندى" به عنوان يكانديشمند بزرگ در دلها حك شده است. اعراب، "ناصر" را به عنوان يكانديشمند سياسى مىشناسند; اگرچه او، بيشتر داراى آراى سياسى بود تاانديشه سياسى. ولى "كواكبى "يكانديشمند بزرگ عرب است كهانديشههاى سياسيش بنيانهاى قوى فلسفى دارد و امام خمينى (ره) نه فقط به عنوان يك رهبر مذهبى و سياسى قدرتمند بلكه به عنوانانديشمندى كه به طور مستقيم براى اداره امور جامعه طرح دارد، در عصر حاضر به عنوانانديشهساز وانديشمندى سياسى مطرح هستند كه موضوع ماست و در صدد آنيم كه گوشهاى از بنيانهاىانديشه سياسىشان را بشناسيم. معرفي سايت مرتبط با اين مقاله تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 246]
صفحات پیشنهادی
امام خمينى در پنج حوزه معرفتسياسى (5)
امام خمينى در پنجحوزه معرفتسياسى (5) نويسنده: سيدعلى قادرى وجود مشكل در كشف نظرهاى سياسى امام اما در زمينههاى داخلى، برشمردن بعضى آراى سياسى حضرت امام (ره) ...
امام خمينى در پنجحوزه معرفتسياسى (5) نويسنده: سيدعلى قادرى وجود مشكل در كشف نظرهاى سياسى امام اما در زمينههاى داخلى، برشمردن بعضى آراى سياسى حضرت امام (ره) ...
انديشه سياسي امام خميني، ثابت يا متغير؟
تمسك به بخشهايى از تفكر سياسى امام، به هدف تحكيم ديدگاههاى جناحى و يا توجهاتى كه از سر ... (5) برخى خواستهاند از مطالب مذكور، نتيجه بگيرند كه گويا امام با .... با تفكيك حوزههاى معرفتسياسى به پنجبخش حوزه علم سياست، حوزه حوادث سياسى، حوزه ...
تمسك به بخشهايى از تفكر سياسى امام، به هدف تحكيم ديدگاههاى جناحى و يا توجهاتى كه از سر ... (5) برخى خواستهاند از مطالب مذكور، نتيجه بگيرند كه گويا امام با .... با تفكيك حوزههاى معرفتسياسى به پنجبخش حوزه علم سياست، حوزه حوادث سياسى، حوزه ...
قدرت از ديدگاه امام خمینی (1)
حضرت امام خمينى (ره) نيز در مقام يك انديشه ور سياسى, ناگزير با اين پرسش رو به رو ... (5)) بنابر اين مى توان گفت كه حضرت امام, در اصطلاح حوزه ها, ((جامع معقول و منقول)) بود. ..... ك: سيد على قادرى, ((امام خمينى در پنج حوزه معرفت سياسى)), حضور (زمستان ...
حضرت امام خمينى (ره) نيز در مقام يك انديشه ور سياسى, ناگزير با اين پرسش رو به رو ... (5)) بنابر اين مى توان گفت كه حضرت امام, در اصطلاح حوزه ها, ((جامع معقول و منقول)) بود. ..... ك: سيد على قادرى, ((امام خمينى در پنج حوزه معرفت سياسى)), حضور (زمستان ...
چگونه امام خمینی را بخوانیم 3
چگونه امام خمینی را بخوانیم 3-چگونه امام خمینی را بخوانیم (قسمت سوم)قسمت اول و قسمت دوم ... و سیاسی متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد.»(4) 5-1. خلوص اندیشه امام(ره)به گفته ... سید علی قادری، امام خمینی در پنج حوزه معرفت سیاسی، در: مجموعه مقالات انقلاب ...
چگونه امام خمینی را بخوانیم 3-چگونه امام خمینی را بخوانیم (قسمت سوم)قسمت اول و قسمت دوم ... و سیاسی متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد.»(4) 5-1. خلوص اندیشه امام(ره)به گفته ... سید علی قادری، امام خمینی در پنج حوزه معرفت سیاسی، در: مجموعه مقالات انقلاب ...
انداموارگى دين و سياست در انديشه احيايى امام خمينى (ره )
اينجاست كه امـام خـمـينى (ره ) با الهام از نهضت حسينى عليه السلام تفسيرى ... شـايـد بـراى اولـيـن بـار در حـوزه معرفت سياسى اين اوست كه وقتى سعادت ... (5) به بيان ديگر اين طـبـيـعى خواهدبود كه ارجها و ارزشهاى عجولانه برخاسته از روح الهى مسخ شـود.
اينجاست كه امـام خـمـينى (ره ) با الهام از نهضت حسينى عليه السلام تفسيرى ... شـايـد بـراى اولـيـن بـار در حـوزه معرفت سياسى اين اوست كه وقتى سعادت ... (5) به بيان ديگر اين طـبـيـعى خواهدبود كه ارجها و ارزشهاى عجولانه برخاسته از روح الهى مسخ شـود.
انديشه سياسي امام خميني(رحمت الله علیه)، ابعاد وزوايا
معرفت دروني ، شناختي استدلالي است به گونه اي كه روش پژوهشگر در مقام گردآوري ... تاكنون غالب برخوردهايي كه در ميان پژوهشگران داخلي با انديشه هاي سياسي امام ( قده ) ... فرومي كاهد .5 درميانه ‹‹ متن باوري ›› و ‹‹ تاريخ باوري ›› ، رويكرد تاريخي 6 جاي مي گيرد ... بيروني مي توان انتظار داشت كه درانديشه هاي سياسي يك انديشه ور در سه حوزه زير ...
معرفت دروني ، شناختي استدلالي است به گونه اي كه روش پژوهشگر در مقام گردآوري ... تاكنون غالب برخوردهايي كه در ميان پژوهشگران داخلي با انديشه هاي سياسي امام ( قده ) ... فرومي كاهد .5 درميانه ‹‹ متن باوري ›› و ‹‹ تاريخ باوري ›› ، رويكرد تاريخي 6 جاي مي گيرد ... بيروني مي توان انتظار داشت كه درانديشه هاي سياسي يك انديشه ور در سه حوزه زير ...
نهضت امام خميني(ره) و تحولات حوزه علميه مشهد (2)
نهضت امام خميني(ره) و تحولات حوزه علميه مشهد (2)-نهضت امام خميني(ره) و تحولات حوزه ... مردم و ماموران درگير شدند که براثر آن 22کشته و 67زخمي برجاي ماند(5) در همين زمان طي ... الله ميلاني در حوزه علميه مشهد تحول شگرفي از لحاظ علمي و سياسي به وجود آورد. ... و فلسفه برتري داشت؛ ايشان با مبناي فلسفه موافق نبود و اعتقاد داشت معرفت و ...
نهضت امام خميني(ره) و تحولات حوزه علميه مشهد (2)-نهضت امام خميني(ره) و تحولات حوزه ... مردم و ماموران درگير شدند که براثر آن 22کشته و 67زخمي برجاي ماند(5) در همين زمان طي ... الله ميلاني در حوزه علميه مشهد تحول شگرفي از لحاظ علمي و سياسي به وجود آورد. ... و فلسفه برتري داشت؛ ايشان با مبناي فلسفه موافق نبود و اعتقاد داشت معرفت و ...
امام خميني (رة) به تبعيت از انبيا و ائمه، جامع بين عبادت و ...
وي تصريح كرد: گروهي هم سياسي - عبادي مي انديشند و عمل مي كنند اما از همه بهتر آن دسته از ... مدير حوزه علميه امام خميني (ره) دمشق در توضيح اين مطلب ادامه داد: آن دسته از رهبراني كه مشي عبادي ... ابعاد وجودي آن بزرگوار را بخوبي بشناسيم و نسبت به اين ابعاد معرفت پيدا نكرديم. ... بين المللدر ماه سپتامبرتوليد تويوتا 5/3 درصد كاهش يافت ...
وي تصريح كرد: گروهي هم سياسي - عبادي مي انديشند و عمل مي كنند اما از همه بهتر آن دسته از ... مدير حوزه علميه امام خميني (ره) دمشق در توضيح اين مطلب ادامه داد: آن دسته از رهبراني كه مشي عبادي ... ابعاد وجودي آن بزرگوار را بخوبي بشناسيم و نسبت به اين ابعاد معرفت پيدا نكرديم. ... بين المللدر ماه سپتامبرتوليد تويوتا 5/3 درصد كاهش يافت ...
قرائت هاي مختلف از انديشه سياسي امام خميني(ره) (2)
قرائت هاي مختلف از انديشه سياسي امام خميني(ره) (2)-قرائت هاي مختلف از انديشه ... دين يا سنت دوم ـ مسئله سياست سوم ـ مسئله معرفت شناسي اين سه شاخص مثلث تمدني را ... و نهادينه سازي، بکار ببرد؛ مثلاً بتواند در حوزه دين، روحانيت يا سياست، نهادهايي را .... 5 ـ ايشان امام را متهم به کلي گويي مي کنند؛ در حاليکه معلوم نيست چه مقدار از آثار ...
قرائت هاي مختلف از انديشه سياسي امام خميني(ره) (2)-قرائت هاي مختلف از انديشه ... دين يا سنت دوم ـ مسئله سياست سوم ـ مسئله معرفت شناسي اين سه شاخص مثلث تمدني را ... و نهادينه سازي، بکار ببرد؛ مثلاً بتواند در حوزه دين، روحانيت يا سياست، نهادهايي را .... 5 ـ ايشان امام را متهم به کلي گويي مي کنند؛ در حاليکه معلوم نيست چه مقدار از آثار ...
امام خمينى و مبانى فكرى حكومت اسلامى
... گذشت بيش از بيست و پنج سال از عمر پيروزى انقلاب و استقرار حكومت اسلامى در ايران و ... آيا ديدگاه حضرت امام نسبت به انقلاب و نظام سياسى چگونه بوده است؟ ... اطاعت از قوانين الهى است كه توسط انبياء به بشر ابلاغ شده است.5ـ انحطاط و سقوط بشر ... بنابراين انديشه توحيدى در سه حوزه معرفت, اخلاق و سياست دخالت مى كند و در آن دست ...
... گذشت بيش از بيست و پنج سال از عمر پيروزى انقلاب و استقرار حكومت اسلامى در ايران و ... آيا ديدگاه حضرت امام نسبت به انقلاب و نظام سياسى چگونه بوده است؟ ... اطاعت از قوانين الهى است كه توسط انبياء به بشر ابلاغ شده است.5ـ انحطاط و سقوط بشر ... بنابراين انديشه توحيدى در سه حوزه معرفت, اخلاق و سياست دخالت مى كند و در آن دست ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها