تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس يك روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ايمان از او جدا مى‏شود
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804089820




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زمينه‏سازى ظهور حضرت ولى عصر عليه‏السلام


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
زمينه‏سازى ظهور حضرت ولى عصر عليه‏السلام
زمينه‏سازى ظهور حضرت ولى عصر عليه‏السلام نويسنده: محمد فاکر میبدی اشاره ظهور بزرگ منجى بشريت، امرى مسلّم است و بى‏هيچ ترديدى واقع خواهد شد. آنچه مورد اختلاف است، وقت ظهور است و اين كه آيا ظهور، تعجيل‏پذير است يا خير؟ و آيا ما وظيفه‏اى براى زمينه‏سازى آن داريم؟ در اين زمينه ديدگاه‏هاى مختلفى، وجود دارد. بسم اللّه الرحمن الرحيم اللهم انّا نشكو اليك فقد نبيّنا و غيبة وليّنا، و شدّة الزمان علينا، و وقوع الفتن بنا، و تظاهر الاعداء و كثرة عدوّنا و قلّة عددنا.(1)خرم آن روز كه آن دلبر جانان آيد درد هجران رود و چاره و درمان آيد مقدمهبى‏شك در روزگارى كه دنيا از ظلم، جور و بى‏عدالتى پر و همچون كشتى در درياى پرتلاطم، دچار امواج سهمگين شده است، و هر لحظه به خطر نابودى نزديك‏تر مى‏شود، و در معرض غرق شدن قرار دارد، جامعه بشرى منتظر است تا به دست منجى و مصلحى توانا به ساحل نجات برسد، و گرنه هستى و آفرينش انسان به مقصد نهايى و كمال خويش نخواهد رسيد.اين اراده الهى است كه روزى آن منجى حقيقى خواهد آمد، چرا كه خداوند، خود فرمود: «و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين»(2)ما مى‏خواستيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم.روزى كه صالحان، وارث زمين خواهند شد و آن را از چنگال طالحان و جباران رها خواهند ساخت. كه فرمود: «و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون»(3)در «زبور» بعد از ذكر (تورات) نوشتيم: «بندگان شايسته‏ام وارث (حكومت) زمين خواهند شد.اين مصلح واقعى و وارث حقيقى كسى نيست، جز مهدى موعود عليه‏السلام كه به عنوان «بقية اللّه»، در پس پرده غيبت به سر مى‏برد، تا روزى كه مشيت خداوندى اقتضا كند، آن حضرت ظهور و زمين را سراسر پر از عدل و داد كند.وظايف ما براى فرج حضرتاصل ظهور آن منجى، قطعى است و بى شك صورت خواهد گرفت، اما سخن در اين است كه چه بايد كرد تا اين حركت سرعت گرفته و ظهور تعجيل پذيرد؟ بهتر است پرسش‏هاى اساسى را اين گونه مطرح كنيم كه:آيا به طور كلى راهى براى تعجيل وجود دارد؟آيا ممكن است با زمينه سازى مناسب، به ظهور حضرت حجة عليه‏السلام شتاب بخشيد؟آيا قرآن در اين باره طرح و سخنى دارد؟براى پاسخ‏گويى به اين پرسش‏ها، اين نوشتار را در دو بخش: ديدگاه‏ها و نگاه قرآن مورد بررسى قرار مى‏دهيم.بخش نخست: ديدگاه‏هادر برابر پرسش‏هاى بالا، با توجه به ديدگاه‏هاى مختلف پاسخ‏هاى چندى وجود دارد كه در زير مورد بررسى قرار مى‏گيردديدگاه نخستظهور حضرت حجت، مانند وقوع قيامت به اراده خداوند است و انسان‏ها خواه دوست آن حضرت باشند يا دشمن، هيچ نقشى در آن ندارند؛ بايد نظاره‏گر بود تا اراده الهى بدان تعلق بگيرد و ظهور محقق گردد.ديدگاه دومبا توجه به حديث «امتلاء الارض» بايد در اشاعه ظلم و گسترش جور گام برداشت تا پيمانه پر شده زمينه ظهور فراهم گردد.ديدگاه سومانگيزه ظهور را بايد در عوامل غيبت جست و جو كرد. بايد علل غيبت را مورد توجه قرار داد و موانع را برطرف كرد تا زمينه ظهور مهيا شود.ديدگاه چهارمبايد به وظايفى كه در زمان غيبت بر دوش ما گذاشته شده و از ما خواسته شده، عمل كنيم تا در ظهور و قيام حضرت حجت عليه‏السلام شتاب لازم پديد آيد.بررسى ديدگاه نخستدليل طرفداران نظريه نخست، پاره‏اى از روايات است؛ از جمله روايت مفضل از امام صادق عليه‏السلام كه مى‏فرمايد «... لانّه هو الساعة التى قال اللّه تعالى: يسئلونك عن الساعة ايان مرساها، قل: انما علمها عند ربّى لا يجليها لو قتها الاّ هو»(4)(5)برخى از روايات حتى بحث از مهدى( عليه‏السلام ) را نيز ممنوع كرده و آن را ضلالت دانسته‏اند؛ چنان كه در ذيل آيه: «و ما يدريك لعلّ السّاعة تكون قريبا»(6) و چه مى‏دانى شايد قيامت نزديك باشد.مى‏فرمايد: يستعجل بها الذين لايؤمنون بها و الذين امنوا مشفقون منها و يعلمون انّها الحقّ الاّ الّذين يمارون فى الساعة لفى ظلال بعيد.(7)راوى مى‏گويد: پرسيدم معناى يمارون چيست؟ حضرت فرمود:يقولون متى ولد؟ و من رأى؟ و اين يكون؟ و متى يظهر، و كل ذلك استعجالاً لامر اللّه و شكا فى قضائه و دخولاً فى قدرته.(8)در اين روايت ضمن آن كه ظهور حضرت حجت، را تأويل آيات قيامت دانسته و عجله در وقوع آن را ناشى از عدم ايمان تلقى كرده است، بحث و پرسش درباره آن حضرت از جمله زمان ظهور را مراء، و محاجّه، شك در قضا و دخالت در قدرت خدا مى‏داند.در روايت ديگرى تصريح دارد به اين كه، امر ظهور قابل تعجيل نيست؛ چنان كه در روايتى از امام صادق عليه‏السلام چنين مى‏خوانيم:«ان اللّه لا يستعجل لعجلة العباد، ان لهذا الامر غاية ينتهى اليها، فلو قد بلغوها لم يستقدموا ساعة و لا يستأخرو»خداوند به خاطر شتاب بندگان عجله نمى‏كند. همانا براى اين كار (ظهور مهدى(عج)) زمانى است كه به آن منتهى مى‏شود. پس اگر (بندگان) آن (زمان) را طلب كنند، لحظه‏اى مقدم يا مؤخر نمى‏گردد.بنابر اين ديدگاه، انسان جز انتظار تكوينى هيچ نقشى ندارد. همانند كسى كه مسافرى دارد و نمى‏داند كجاست، بايد به حكم تكوين چشم به راه باشد تا وصل محقق شود؛ زيرا مطابق اراده و مشيت مطلق الهى، انسان در اين زمينه مسلوب الاختيار است، و كارى از وى ساخته نيست. نه قادر است اراده خدا را تغيير دهد و نه مى‏تواند در برابر خواست خدا اراده‏اى داشته باشد. تشبيه وجه انتفاع از حضرت در زمان غيبت به خورشيد در پس ابرها، مى‏تواند مؤيد اين بينش باشد؛ چرا كه بشر نمى‏تواند به سادگى ابرها را كنار زده و خورشيد را نمايان سازد.بديهى است اين ديدگاه، با همه وجهه توحيدى و معرفتى كه دارد، توجيه عقلانى ندارد، و دست كم با اراده، اختيار، تشريع، تكليف و اذن در دعا منافات دارد.از سوى ديگر، مذمت استعجال و پرسش از حال آن حضرت، به كسانى اشاره دارد كه در وجود حضرت ترديد داشتند و با پرسش‏هاى پى‏درپى در صدد ايجاد شبهه در اصل وجود مهدى عليه‏السلام بودند و چه كسى مى‏تواند بپذيرد كه روايات متعددى كه در معرفى آن حضرت وارد شده، مراء و محاجه باشد؟ديدگاه دومروايت امتلاء كه مى‏فرمايد:«المهدى من ولدى تكون له غيبة اذا ظهر يملأ الارض قسطا و عدلاً كما ملئت جورا و ظلما»(9)عدل مى‏شود؛ همان طور كه پر از جور و ظلم شده است.اين روايت متواتر بين شيعه و سنى است و شكى در آن راه ندارد، اما نمى‏تواند توجيه كننده اشاعه ظلم، جور، فحشا، منكرات و گناهكارى باشد؛ چرا كه اين موضوع با روح قرآن كاملاً در تضاد است. و نه تنها با تشكيل حكومت اسلامى و اجراى حدود و احكام مخالف است، بلكه با آيات امر به معروف و نهى از منكر، تواصى، ارشاد و تبليغ نيز ناسازگار مى‏باشد. چرا كه خواست خداوند و قرآن دعوت به خير، امر به معروف و نهى از منكر است؛ چنان كه مى‏فرمايد:«و لتكن منكم امة يدعون الى الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر»(10)بايد از ميان شما، جمعى به نيكى، و امر به معروف و نهى از منكر دعوت كنند.و پر كردن جامعه از ظلم و جور و گناه و فحشاء خواست شيطان و منافقان است، و اين سخن قرآن است كه مى‏فرمايد:«و من يتبع خطوات الشيطان فانه يأمر بالفحشاء و المنكر»(11)هر كس پيرو گام‏هاى شيطان شود، (گمراهش مى‏سازد زيرا) او به فحشا و منكر فرمان مى‏دهد.و نيز مى‏فرمايد: «المنافقون و المنافقات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف.»(12)مردان منافق و زنان منافق، همه از يك گروهند. آن‏ها امر به منكر، و نهى از معروف مى‏كنند.بنابر اين ديدگاه، بايد بخش عظيمى از آيات قرآن و پيام آن را از كار انداخت و در مسير مخالف آن عمل كرد تا پيمانه پر شود. در سايه شوم اين نظريه همه انقلاب‏هاى آزادى بخش، جنگ‏ها و حتى قيام ائمه عليهم‏السلام محكوم و با بحران مشروعيت دچار مى‏شود؛ براى اين كه به جاى پر كردن پيمانه ظلم، امتلاى آن را به تأخير مى‏اندازد.تنها نكته‏اى كه در اين باره مى‏توان گفت: اين است كه حديث امتلاء به ظهور علايم و نشانه‏ها از جمله گسترش بى‏عدالتى، گناه و منكرات در آخر الزمان اشاره دارد و اين هرگز به معناى جواز ارتكاب گناه نمى‏باشد.ديدگاه سوماين كه بايد علت يا علل غيبت را بر طرف كرد تا زمينه ظهور فراهم آيد، ابتدا بايد ديد علت يا علل غيبت چيست و پس از آن گفت چه بايد كرد؟دربرخى از روايات، تعابير زير خود نمايى مى‏كند:الف: عارى بودن از بيعتچنان‏كه در روايت رضوى( عليه‏السلام ) مى‏خوانيم كه «لئلا يكون فى عنقه لاحد بيعة اذا قام بالسيف».(13)است كه اين غيبت خود زمينه تحقق آن ظهور است.ب: خوف و ترسدر روايت زراره از امام صادق( عليه‏السلام ) مى‏خوانيم كه فرمود:«ان للغلام غيبة قبل قيامه، قلت و لم؟ قال: يخاف على نفسه الذبح»(14)مى‏ترسد.و در روايت ديگرى مى‏فرمايد: «ان للقائم غيبة قبل ظهوره، قلت [زراره] لم؟ قال يخاف القتل»(15)براى قائم(عجل الله تعالی فرجه) قبل از قيامش غيبتى است. گفتم: چرا؟ فرمود: از كشته شدن مى‏ترسد.اين عامل نيز همانند عامل قبل، در حقيقت باعث حفظ جان آن حضرت براى تحقق قيام و ظهور است؛ نه عامل اصلى غيبت، و نمى‏توان با تأمين جان وى، زمينه ظهور و قيام را فراهم آورد.ج: آزمايش الهىاخبار متعددى دلالت دارد كه از علل و عوامل غيبت، آزمايش الهى است؛ در روايتى، امام باقر عليه‏السلام در پاسخ به جابر جعفى مى‏فرمايد:«هيهات، هيهات، لا يكون فرجنا حتى تغربلوا ثم تغربلوا ثم تغربلوا، حتى يذهب الكدر و يبقى الصفو».هيهات! هيهات! فرج ما واقع نمى‏گردد تا اين كه غربال شويد، سپس غربال شويد، سپس غربال شويد تا ناصافى و آلودگى برود و صاف و خالص باقى بماند.و در روايت ديگرى از امام ابوالحسن عليه‏السلام مى‏خوانيم كه فرمود:«اما و اللّه لا يكون الذى تمدون اليه اعينكم حتى تميزوا و تمحصوا، و حتى لا يبقى منكم الا الاندر. ثم تلا: ام حسبتم ان تتركوا و لما يعلم اللّه الذين جاهدوا منكم و يعلم الصابرين».(16)تتركوا...».هر چند عامل امتحان مى‏تواند، از علل غيبت، يا به تعبير ديگر حكمت آن، به شمار آيد، اما اين امر به دست مردم نيست تا مسير آن را عوض كنند؛ آن هم آزمونى كه ضرورتا مى‏بايست وسيله جدا كردن سره از ناسره، و كدر از مصفا باشد. غربال كردنى كه با آن، تعدادى اندك از صف اكثريت ناباب جدا شوند.د: بى‏وفايى مردمدر برخى از توقيعات شريفه به اين مسأله اشاره شده است كه، بى‏وفايى مردم و گناهان آنان زمينه‏ساز غيبت حضرت حجت شده است. چنان كه مى‏فرمايد: «و لو ان اشياعنا وفقهم اللّه على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد عليهم، لما تأخر عنهم اليمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا، على حق المعرفة و صدقها منهم بنا فما يحبسنا عنهم الا ما يتصل بنا مما نكرهه و لا نؤثره منهم».(17)مضمون اين توقيع اين است كه بى‏وفايى شيعيان نسبت به عهد و پيمان با آن حضرت موجب طولانى‏تر شدن غيبت و حرمان از وصال شده است. اين توقيع در حقيقت بيانگر چند نكته اساسى است:1 ـ دورى از حضرت ثمره كارهاى ناپسند دوستان و شيعيان است؛ «فما يحبسنا عنهم الا ما يتصل بنا مما نكرهه».2 ـ طولانى شدن غيبت نتيجه عدم همدلى شيعيان است؛ «و لو ان اشياعنا و فقهم اللّه على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد عليهم، لما تأخر عنهم اليمن بلقائنا»اگر خداوند به شيعيان (و پيروان) ما توفيق همدلى در وفاى به عهد مى‏داد، مباركى ديدار ما براى ايشان به تأخير نمى‏افتاد.3 ـ همدلى شيعيان در وفاى به عهد [آن حضرت] مى‏تواند عاملى براى تعجيل در ظهور باشد؛ «لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا». در سعادت ديدار ما شتاب مى‏شد.هـ : علل ناشناختهبعضى از روايات‏ها بيانگر اين نكته‏اند كه امامان معصوم از علت اصلى غيبت آگاهند، اما مأمور به بيان آن نيستند؛ لذا سربسته و به طور اجمال حكمت‏هايى از آن را بيان كرده‏اند؛ دليل اين ادّعا روايت عبداللّه بن فضل هاشمى از امام صادق( عليه‏السلام ) است كه به وى فرمود:«ان لصاحب الامر غيبة لا بد منها، يرتاب فيها كل مبطل، فقلت له: و لم جعلت فداك؟ قال لامر لم يؤذن لنا فى كشفه لكم، قلت: فما وجه الحكمة فى غيبة؟ فقال: وجه الحكمة فى غيبة وجه الحكمة غيبات من تقدمه من حجج اللّه تعالى ذكره، ان وجه الحكمة فى ذلك لا ينكشف الا بعد ظهوره، كما لا ينكشف وجه الحكمة لمّا أتاه الخضر( عليه‏السلام ) من خرق السفينة، و قتل الغلام و اقامة الجدار، لموسى( عليه‏السلام ) الا وقت افتراقها».(18)هنگام جدايى آن‏ها.بر اساس اين روايت، و به خصوص تشبيه غيبت آن حضرت با خضر و كارهايش در مصاحبت حضرت موسى( عليه‏السلام ) صورت گرفته است، غيبت حضرت حجت( عليه‏السلام ) به عنوان يك واقعيت داراى تأويل معرفى گرديده است كه پس از ظهور، توسط خود آن حضرت روشن خواهد شد.از آن چه گذشت، به خوبى روشن شد، كه علل شناخته شده و علل ناشناخته ياد شده، هيچ كدام قابل تغيير نيست تا بتوان به وسيله آن، زمينه ظهور را ايجاد و يا دگرگون نمود.آرى تنها بى‏توجهى و بى‏وفايى شيعيان، قابل تغيير است كه آن را هم مى‏توان در قالب وظيفه دعا و انتظار فرج كه ـ پس از اين در ديدگاه چهارم بدان خواهيم پرداخت ـ درمان و در ايجاد زمينه ظهور گامى برداشت.ديدگاه چهارم احاديث و اخبار رسيده از ان حكايت دارد كه همان گونه كه مردم در عصر حضور ديگر ائمه نسبت به امام حاضر وظايفى بر عهده داشته و ادا مى‏كردند، در عصر غيبت نيز، افزون بر تكاليف عمومى، در خصوص مسأله غيبت وظايفى بر دوش دارند و بايد ضمن وصول به اجرا و ثواب گام‏هايى نيز در زمينه ظهور بردارند.وظايف عصر غيبتبا توجه به مجموع روايات، وظايف زير استنباط مى‏شود:الف: صبردر روايتى امام رضا عليه‏السلام مى‏فرمايد: ما احسن الصبر و انتظار الفرج، اما سمعت قول الله تعالى «فارتقبوا انى معكم رقيب».(19) و قوله عزوجل: «فانتظروا انى معكم من المنتظرين،(20) فعليكم بالصبر، فانه انما يجيى‏ء الفرج على اليأس و قد كان الذين من قبلكم اصبر منكم».(21)انتظارم». همانا فرج پس از نااميدى مى‏آيد و كسانى كه قبل از شما بودند صبورتر از شما بودند.تعبير «عليكم بالصبر» صراحت دارد، در اين كه وظيفه شيعيان در عصر غيبت، صبر بر فراق است.ب: انتظارهر چند از روايت بالا وظيفه انتظار نيز به خوبى معلوم مى‏شود، ولى درباره انتظار بايد گفت: پيامبر و ائمه اطهار با تأكيد بسيار بر اين امر پاى فشرده‏اند؛ در روايتى از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مى‏خوانيم كه فرمود: «افضل اعمال امتى انتظار الفرج».(22) برترين اعمال امت من انتظار فرج است. على عليه‏السلام در پاسخ كسى كه از وى پرسيد: «اى الاعمال احب الى اللّه عزوجل؟» فرمود: «انتظار الفرج».(23) كدام عمل نزد خداوند محبوب‏تر است. فرمود: انتظار فرج. در روايت ديگرى امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد:«اقرب ما يكون العبد الى اللّه عزوجل و ارضى ما يكون عنه اذا افتقدوا حجة اللّه فلم يظهر لهم و حجب عنهم فلم يعلموا بمكانه... فعندها فليتوقعوا الفرج صباحا و مساءً».(24)شام منتظر فرج او باشند.پر واضح است كه انتظار بر دو قسم است:انتظار تكوينىانتظار تشريعىدر انتظار تكوينى، منتظر بودن بيش‏تر به شكل منفى و همراه با سستى صورت مى‏گيرد، اما انتظار تشريعى، پويا و همراه با علم و عمل است. مؤيد اين سخن، كلام امام سجّاد( عليه‏السلام ) است كه مى‏فرمايد:«المنتظرون لظهوره افضل اهل كل زمان، لان اللّه تعالى ذكره، اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغيبة عند هم بمنزلة المشاهدة، و جعلهم فى ذلك الزمان بمنزلة المجاهدين بين يدى رسول اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بالسيف، اولئك المخصلون حقا، و شيعتنا صدقا، و الدعاة الى دين اللّه سرا و جهرا».(25)راستين و دعوت كنندگان به دين خدا در پنهان و آشكارند.منتظر واقعى در بعد علمى، آن چنان معرفتى دارد كه غيبت براى او همانند مشاهده است؛ يعنى در شناخت امام زمان خود، شك و ترديد ندارد و در بعد عملى آشكارا و نهان به دعوت و تبليغ مشغول است. اگر منتظر منفى دست بر دست مى‏گذارد و به بهانه اين كه كارى از ما ساخته نيست و كارى براى زمينه سازى ظهور نمى‏كند، منتظر مثبت شب و روز بر علم و معرفت و عمل خود مى‏افزايد، خود را آماده ظهور مى‏نمايد، و تلاش دارد تا خود را از سنخ منتظر كند.چكيده سخن آن كه در انتظار مثبت ايمان به غيب، گرايش به عدالت، تنفر از ظلم، اعتراف به حق و دعوت به خير و صلاح نهفته است.ج: دعادر برخى روايات عمده‏ترين وظيفه عصر غيبت را دعا دانسته‏اند؛ از جمله در توقيع اسحاق بن يعقوب كه به وسيله محمد بن عثمان دريافت شده است، فرمود: «و اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج، فان ذلك فرجكم».(26)اين دعا شرايطى دارد، كه پس از اين بدان خواهيم پرداخت.د: انقطاعدر روايتى از امام صادق عليه‏السلام مى‏خوانيم كه فرمود: «ان هذا الامر لايأتيكم الا بعد اياس... همانا اين امر (ظهور مهدى (عجل الله تعالی فرجه) نمى‏آيد شما را مگر پس از نااميدى».(27) و در روايت ديگرى از امام رضا عليه‏السلام مى‏فرمايد «فانه انما يجيى‏ء الفرج على اليأس و قد كان الذين من قبلكم اصبر منكم».(28) همانا فرج پس از نااميدى مى‏آيد و كسانى كه پيش از شما بودند صابرتر از شما بودند.اين بدان معنا است كه تا بشريت چشم اميد به قدرت‏هاى غيرالهى داشته باشد، عطش عدالت مهدوى در او وجود ندارد و آن گونه كه بايسته و شايسته است، مهدى‏جو و مهدى‏خواه نخواهد بود.با توجه به آن چه گذشت، مى‏توان گفت: ديدگاه چهارم بيش از بقيه نظريه‏ها قابل پذيرش است؛ لذا آن را در بخش دوم مورد بررسى بيش‏تر قرار مى‏دهيم.بخش دوم: عوامل زمينه‏ساز ظهوردر اين بخش از نوشتار، دوباره پرسش را اين گونه مطرح مى‏كنيم كه آيا در خصوص زمينه‏سازى براى ظهور، دليلى وجود دارد؟در پاسخ مى‏توان گفت: برخى از روايات به طور كلى بر اين مطلب دلالت دارند؛ از جمله روايتى كه طبرانى و ابن ماجه از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نقل مى‏كنند كه فرمود: «يخرج ناس من المشرق فيوطئون للمهدى سلطانه».(29) مردمى از مشرق خروج مى‏كنند و زمينه حكومت مهدى (عج) را آماده مى‏سازند. و در روايت ديگرى از امام صادق عليه‏السلام مى‏خوانيم كه درباره طولانى شدن عذاب بنى‏اسرائيل مى‏فرمايد:«فلما طال على بنى اسرائيل العذاب ضجوا و بكوا الى اللّه اربعين صباحا فاوحى اللّه الى موسى و هارون يخلصهم من فرعون فحطّ عنهم سبعين و مأة سنة، قال [الراوى[ فقال ابوعبداللّه هكذا انتم لو فعلتم لفرج اللّه عنا، فاما اذ لم تكونوا فان الامر ينتهى الى منتهاه».(30) اين روايت به صراحت بيان مى‏كند كه اگر درست اقدام شود، مى‏توان طول غيبت را كاهش داد.از نظر عقلايى نيز مى‏توان گفت: تشكيل حكومت جهانى با آن عظمت و شكوه، به صورت دفعى هر چند محال نيست، اما دليل عقلى يا نقلى معتبر بر چنين وقوعى نداريم. هر چند ممكن است خود ظهور به دليل عدم توقيت، به طور «بغتة» و ناگهانى صورت گيرد، اما قطعا نمى‏توان گفت بدون هيچ زمينه‏اى انجام مى‏شود.نظر دانشمندانشهيد مطهرى مى‏نويسد: بعضى از علماى شيعه كه به برخى از دولت‏هاى شيعى معاصر خود حسن ظن داشته‏اند، احتمال داده‏اند كه دولت حقّى كه تا قيام مهدى موعود ادامه خواهد يافت، همان سلسله مورد نظر باشد.(31)اجراى عدالت، پياده كردن احكام الهى و جلوگيرى از فحشا محكوم دادگاه او و طعمه شمشير وى باشد؟آيت اللّه مكارم شيرازى نيز، درباره آمادگى‏هاى لازم براى حكومت جهانى مى‏نويسد: براى اين كه دنيا چنان حكومتى را پذيرا باشد، چند نوع آمادگى لازم است:1 ـ آمادگى فكرى و فرهنگى: يعنى سطح افكار مردم جهان آن چنان بالا رود كه بدانند مثلاً مسأله «نژاد» يا «مناطق مختلف جغرافيايى» مسأله قابل توجهى در زندگى بشر نيست و تقاوت رنگ‏ها و زبان‏ها و سرزمين‏ها نمى‏تواند بشر را از هم جدا سازد...2 ـ آمادگى اجتماعى: مردم جهان بايد از ظلم و ستم و نظامات موجود خسته شوند، تلخى اين زندگى مادى و يك بعدى را احساس كنند و حتى از اين كه ادامه اين راه يك بعدى ممكن است در آينده مشكلات كنونى را حل كند، مأيوس گردند.3 ـ آمادگى‏هاى تكنولوژى و ارتباطى: بر خلاف آن چه بعضى مى‏پندارند كه رسيدن به مرحله تكامل اجتماعى و رسيدن به جهانى آكنده از صلح و عدالت، تنها با نابودى تكنولوژى جديد امكان‏پذير است، وجود اين صنايع پيشرفته نه تنها مزاحم يك حكومت عادلانه جهانى نخواهد بود، بلكه شايد بدون آن وصول به چنين هدفى محال باشد... سپس مى‏افزايد معجزه، استثنايى است منطقى در نظام جارى طبيعت، براى اثبات حقانيت يك آيين آسمانى؛ نه براى اداره هميشگى نظام جامعه.(32)اين در درجه اول نياز به بالا بردن سطح انديشه و آگاهى و آمادگى روحى و فكرى براى پياده كردن آن برنامه عظيم نياز دارد... .منتظر واقعى براى چنان برنامه مهمى نمى‏تواند نقش تماشاچى را داشته باشد...(33)مؤيد اين سخن، ادعيه عهد است كه در آن گفته مى‏شود: «اللهم انى اجدد فى صبيحة يومى هذا و ما عشت من ايامى عهدا و عقدا و بيعة له فى عنقى، لا احول عنها، و لا ازول ابدا».(34)از آن برنمى‏گردم و آن را از بين نمى‏برم.اگر از يك سو آمادگى، شرط حضور و ظهور باشد و از سوى ديگر، اين آمادگى به دست خود انسان صورت گيرد، طبيعى است كه انسان مى‏تواند در تعجيل ظهور نقش داشته باشد.نگاه قرآندر اين جا آياتى از قرآن كريم را كه به نوعى مى‏تواند بر مسأله زمينه‏سازى ظهور مصلح موعود دلالت كند، يادآور مى‏شويم. بايد توجه داشت، آياتى كه بر اين امر دلالت دارد، بر دو گونه است:الف: آيات عموممنظور از آيات عموم آياتى است كه به طور كلى و عمومى بر زمينه‏سازى ظهور مهدى (عج) دلالت مى‏كند. مثل آيات دعا؛ از جمله آيه «ادعونى استجب لكم»(35) مرا بخوانيد تا (دعاى) شما را بپذيرم. و آيه «و اذا سألك عبادى عنى فانى قريب اجيب دعوة الداع اذ دعان».(36)كننده را به هنگامى كه مرا مى‏خواند پاسخ مى‏گويم.با توجه به اين كه از يك سو خداوند سبحان اجابت دعا را تضمين كرد و از سوى ديگر پيشوايان دين عليهم‏السلام به دعاى تعجيل سفارش كرده‏اند، شكى نيست كه دعا از مهم‏ترين عوامل زمينه‏ساز، براى ظهور است.ادعيه‏ى تعجيلچنان كه پيش از اين نيز گفته شد: به ما سفارش شده است كه براى تعجيل در فرج حضرت حجت، زياد دعا كنيم؛ «و اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج، فان ذلك فرجكم» براى تعجيل فرج زياد دعا كنيد كه فرج شما در آن است.نكته جالب توجه در اين روايت، اين است كه فرج امام زمان (عج) فرج ما دانسته شده است و دعا براى فرج آن حضرت در واقع دعا براى فرج و رفع گرفتارى خود ما است. به تعبير ديگر مشاراليه ذلك، الفرج است يعنى فرج حضرت، فرج شما هم هست. برگشت اسم اشاره به قريب نيز موافق اين انتخاب است. گرچه بازگشت به آثار دعا نيز چندان بى وجه نيست يعنى فرج شما در گرو آثار دعا بر فرج است.در بسيارى از آثار رسيده از ائمه معصومين عليهم‏السلام دعاى تعجيل فرج آمده كه خود بيانگر آماده‏سازى براى ظهور منجى است چرا كه دعا افزون بر اين كه يارى و كمك خواستن از خداوند قادر و توانا است، موجب آمادگى فكرى و قلبى شده نوعى توجه به وظايف و عهد و پيمان را به دنبال دارد. از جمله:در دعاى عهد:«فاظهر اللهم وليك... حتى لايظفر بشيى‏ء من الباطل الا مزقه و يحق الحق و يحققه،...»(37)محقق گرداند.و در صلوات بر آن حضرت چنين آمده است كه «اللهم صل عليه و قرب بعده و انجز وعده و اوف عهده واكشف عن بأسه حجاب الغيبة...»خدايا درود بر او فرست. و دورى‏اش را نزديك گردان و وعده‏اش را حتمى ساز و عهدش را وفا كن و از گرفتاريش حجاب غيبت را بر طرف فرما.و در دعاى معروف «اللهم عرفنى نفسك»، بعد از بيان شكوائيه به خاطر فقدان نبى و ولى، مشكلات دوران، فزونى دشمن و كمى دوستان، چنين آمده است: «اللهم فافرج ذلك بفتح منك تعجله»خدايا فرج آن را با گشايشى شتابان برسان.و نيز آمده است كه:«اللهم انا نسألك ان تأذن لوليك فى اظهار عدلك فى عبادك...»(38)خدايا، از تو درخواست مى‏كنيم كه به ولىّ خودت اذن دهى تا عدلت را در ميان بندگانت آشكار سازد.نكته ديگرى كه در اين جا مطرح است اين كه، دعا براى تعجيل در فرج و ظهور، بايد با كيفيت ويژه باشد. به ديگر سخن، بايد همراه با ندبه، استغاثه(39) و صدا زدن باشد. مؤيد اين سخن زيارت حضرت حجت بن الحسن عليه‏السلام است كه نام دعاى ندبه به خود گرفته است كه فرازى از آن دعاى شريف عبارت است از:«اين بقية الله التى لاتخلوا من العترة الطاهرة، اين المعد لقطع دابر الظلمة، اين المنتظر لاقامة الامت و العوج، اين المرتجى لازالة الجور والعدوان، اين المدخر لتجديد الفرائض و السنن، اين المتخير لاعادة الملة و الشريعة، اين المؤمل لاحياء الكتاب و حدوده، اين محيى معالم الدين و اهله، اين قاصم شوكة المعتدين، اين هادم ابنية الشرك و النفاق، اين مبيد اهل الفسوق و العصيان و الطغيان، اين حاصد فروع الغى و الشقاق، اين طامس آثار الزيغ و الاهواء، اين قاطع حبائل الكذب و الافتراء، اين مبيد العتاة و المردة، اين مستأصل اهل العناد و التضليل و الالحاد، اين معز الاولياء و مذل الاعداء...»(40)كجاست عزت‏بخش دوستان و خواركننده دشمنان....در اين زيارت بر خلاف ديگر زيارت‏ها، سخن از كارهاى انجام شده نيست، بلكه اين دعا به آرمان‏ها و اهداف آينده نظر دارد كه ضمن صدا زدن براى آمدن آن حضرت، اهداف ظهور و قيام نيز روشن مى‏كند. در اين زيارت به نحوى راز و نياز مى‏كند كه گويا گم‏شده‏اى دارد و در پى او ناله و ندبه مى‏كند و دعوتش مى‏كند كه هر كجا هستى، بيا.نكته بسيار مهمى كه در اين جا وجود دارد، اين است كه اين ناله و ندبه به صورت فردى چندان كارساز نيست، بلكه مى‏بايست همگانى باشد كه ما از آن به استغاثه عمومى تعبير مى‏كنيم و در ذيل آيه نصر بدان خواهيم پرداخت.ب: آيات خصوصمنظور از آيات خصوص، آياتى است كه با مسأله زمينه‏سازى ظهور مهدى (عج) قابل انطباق است. كه عبارتند از: 1 ـ آيه تناوش، كه مى‏فرمايد: «و قالوا آمنا به و انى لهم التناوش من مكان بعيد».(41)و مى‏گويند: «به حق ايمان آورديم.» ولى چگونه مى‏توانند از فاصله دور به آن دسترسى پيدا كنند.اين آيه دسترسى به ايمان [از جمله مهدى] از مكان دوردست را ناممكن مى‏داند.طبرسى در مجمع البيان پس از تفسير آيه مى‏نويسد: اين مربوط به جنگ بيداء [خروج سفيانى در آستانه قيام مهدى عليه‏السلام ] و خسف آن است؛ بدين بيان كه، سپاه سفيانى به هنگام رويايى با سپاه مهدى عليه‏السلام مى‏گويند: «آمنا به»، اما خداوند مى‏فرمايد: «انى لهم التناوش من مكان بعيد». چگونه ممكن است اين ايمانى كه زمان آن منقضى شده است، به حال آنان نفعى داشته باشد.(42)خلاصى خود قرار دادند و ايمان اضطرارى كه از روى خوف و وحشت باشد، ارزشى نخواهد داشت.در مجموع مى‏توان از اين آيه استفاده كرد كه اگر ايمان به مهدى عليه‏السلام واقعى [از جاى نزديك و قرب ولايى [باشد، مى‏تواند عاملى براى دسترسى به آن حضرت باشد. اما چنان چه ايمانى باشد، ظاهرى و [از مكان بعيد، و دور از محبت و ولايت] اثرى نخواهد بخشيد.2 ـ آيه تغيير، كه مى‏فرمايد: «ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم»(43)علامه طباطبايى مى‏نويسد: بين نعمت‏هاى الهى كه به انسان داده شده است و بين حالات نفسانى انسان تلازم برقرار است. اگر انسان بر مبناى فطرت گام برداشت و ايمان و عمل صالح را كسب نمود، نعمت دنيا و آخرت در پى خواهد داشت، اما اگر خودشان احوال خود را تغيير دهند، خداى سبحان نيز نعمت‏ها را دگرگون مى‏سازد.ممكن است از آيه استفاده عموم نمود و گفت: بين حالات نفسانى انسان و بين اوضاع خارجى نيز تلازم وجود دارد؛ خواه نسبت به امور خير باشد يا شر. بدين معنا كه اگر جامعه‏اى بر ايمان و اطاعت و شكر نعمت بودند، نعمت‏هاى ظاهرى و باطنى به آن‏ها روى مى‏آورد و تا زمانى كه حال خود را تغيير نداده‏اند باقى است، ولى زمانى كه وضع خود را دگرگون ساخته و فكر و فسق را برگزيدند، نعمت از آنان بازپس گرفته مى‏شود.(44)اصلاحى در جامعه، مى‏تواند، نويدى بر اسباغ نعمت الهى ظهور و حضور باشد.3 ـ آيه ايمان و تقوا: چنان كه مى‏فرمايد:«و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض».(45)اين آيه بيانگر اين است كه اگر افراد جامعه، خود را از رذايل اخلاقى، فكرى و عملى پاك سازند و با ايمان آوردن به مبدأ، معاد، و ديگر امور، تقواى الهى پيشه كنند، همه درهاى رحمت و بركت خداوند به روى آنان گشوده خواهد شد. شكى نيست كه ظهور حضرت نيز يكى از مصاديق بركت است.البته اين مسئله مستلزم ايمان جمعى و نوعىِ جامعه است و رسيدن به اين درجه از ايمان هر چند در جوامع بزرگ و آلوده به كفر تا حدود زيادى محال مى‏نمايد، اما در جوامع ايمانى و براى كسانى كه ادعاى محبت و ولايت دارند، كارى ممكن و لازم است.4 ـ آيه يأس: مى‏فرمايد: «حتى اذا استيأس الرسل و ظنوا انهم قد كذبوا جائهم نصرنا».(46)در روايات نيز به مسأله يأس اشارت شده است: «ان هذا الامر لا يأتيكم الا بعد اياس...».(47)اين امر (ظهور) نمى‏آيد شما را مگر پس از نااميدى.با اين تفاوت كه مفاد آيه، بيانگر يأس انبيا از گرويدن مردم، به دليل تكذيب آنان است و مضمون روايت نااميدى مردم از سامان‏پذيرى امور حكايت دارد، ولى هر دو سوى قضيه، به يك امر بازمى‏گردد و آن هم مهيا شدن نصرت الهى براى مؤمنان و نابودى دشمنان است. اگر در داستان انبياى غضب و عذاب الهى براى يارى مؤمنان است، ارمغان ظهور مهدى عليه‏السلام ، نيز پيروزى مؤمنان بر جباران و ستمكاران و عاصيان است.5 ـ آيه نصر: مى‏فرمايد:«ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لما يأتِكم مثل الذين خلوا من قبلكم مستهم البأساء و الضراء و زلزلوا حتى يقول الرسول و الذين آمنوا متى نصر اللّه الا ان نصر اللّه قريب».(48)ايمان آورده بودند، گفتند: پس يارى خدا كى خواهد آمد؟ آگاه باشيد يارى خدا نزديك است.اين آيه ضمن اين كه مى‏فهماند، بهشت و از جمله بهشت حكومت مهدوى را به راحتى نمى‏دهند، بلكه آميخته با مشكلات و نارسايى‏هاى بيرونى چون فقر و ناامنى و كمبودهاى درونى چون بيمارى و امثال اين‏ها است، بيانگر اين حقيقت است كه دست‏يابى به رفاه، آسايش، امنيت و پيروزى، در گرو خواست عمومى است. تا بدان‏جا كه پيامبر يك امّت نيز مى‏بايد در پس يك سلسله حوادث آزار دهنده و به قول قرآن زلزله‏اى دهشت‏زا و اضطراب آفرين، به همراه امتش دست به تضرع و دعا بردارد و از خدا تقاضاى نصر نمايد.اين يك استغاثه عمومى است كه در موارد بسيار سخت لازم مى‏باشد و همان گونه كه پيش از اين نيز يادآور شديم، امام صادق عليه‏السلام پس از نقل انتظار بنى‏اسرائيل از موسى عليه‏السلام فرمود:«هكذا انتم لو فعلتم لفرج اللّه عنا، فاما اذ لم تكونوا فان الامر ينتهى الى منتهاه».همچنين شما اگر چنين كنيد، خداوند فرج ما را مى‏رساند و اگر مانند آنان نباشيد، امر (فرج) به زمان معين خود موكول مى‏شود.(49)و منجى است.نتيجه‏گيرىاز آن چه گذشت، چنين استفاده مى‏شود كه عمده‏ترين وظيفه هواخواهان براى زمينه‏سازى امر ظهور و تعجيل در فرج عبارت است از:1 ـ دعا با شرائط ويژه؛ «و اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج، فان ذلك فرجكم»2 ـ ايمان و تقوا؛ «و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض»3 ـ دورى از گناه؛ «فما يحبسنا عنهم الا ما يتصل بنا مما نكرهه»4 ـ تقرب؛ «و قالوا آمنا به و انى لهم التناوش من مكان بعيد»5 ـ نوميدى؛ «ان هذا الامر لايأتيكم الا بعد اياس»، و «فانه انما يجيى‏ء الفرج على اليأس و قد كان الذين من قبلكم صباحا و مساءً».6 ـ انتظار واقعى؛ «اذا افتقدوا حجة‏اللّه فلم يظهر لهم وحجب عنهم فلم يعلموا بمكانه فعندها فليتوقعوا الفرج صباحا و مساءً».7 ـ دعوت به دين خدا؛ «المنتظرون لظهوره... اولئك المخلصون حقا و شيعتنا صدقا و الدعاة الى دين اللّه سرا و جهرا»8 ـ همدل شدن دوستان؛ «و لو ان اشياعنا و فقهم اللّه على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد عليهم، لما تأخر عنهم اليمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا»9 ـ سازماندهى و آماده شدن10 ـ تشكيل حكومت تمهيدىپي نوشت ها:1. بحارالانوار، ج 53، ص 189.2. قصص / 5.3. انبياء / 105.4. اعراف/ 187.5. رك: بحار الانوار، ج 53، ص 2.6. احزاب / 63.7. شورى / 18.8. رك: بحار الانوار، ج 53، ص 2.9. رك: البرهان فى علامات آخرالزمان، ص 78؛ منتخب الاثر، ص 310؛ ينابيع المودة، ج 3، ص 115.10. آل عمران / 104.11. نور / 21.12. توبه / 67.13. رك: صافى گلپايگانى، لطف اللّه، منتخب الاثر، ص 334.14. رك: بحارالانوار، ج 52، ص 97.15. رك: بحارالانوار، ج 52، ص 98.16. رك: بحارالانوار، ج 52، ص 113.17. رك: بحارالانوار، ج 53، ص 177، و الزام الناصب، ج 2، ص 467.18. رك: بحارالانوار، ج 52، ص 91، و ج 52 ص 113.19. هود / 93.20. ر.ك: بحارالانوار، ج 52، ص 129؛ اعراف / 71.21. رك: بحارالانوار، ج 52، ص 129.22. رك: بحارالانوار، ج 52، ص 122.23. رك: بحارالانوار، ج 52، ص 122.24. رك: بحارالانوار، ج 52، ص 95.25. رك: بحارالانوار، ج 52، ص 122، و يوم الاخلاص، ص 203.26. رك: بحارالانوار، ج 52، ص 92، و حايرى يزدى (بارحينى)، الزام الناصب، ج 1، ص 428.27. رك: بحارالانوار، ج 52، ص 111.28. رك: بحارالانوار، ج 52، ص 129 و 110.29. رك: البرهان فى علامات مهدى آخرالزمان، ص 147.30. رك: بحارالانوار، ج 52، ص 131.31. ر.ك: مطهرى، مرتضى، قيام و انقلاب مهدى، ص 68.32. رك: مكارم شيرازى، ناصر، حكومت جهانى مهدى عليه‏السلام ص 80 تا 83.33. رك: مكارم شيرازى، ناصر، حكومت جهانى مهدى عليه‏السلام ، ص 100.34. رك: بحارالانوار، ج 53، ص 96.35. غافر / 60.36. بقره / 186.37. رك: بحارالانوار، ج 53، ص 96.38. رك: بحارالانوار، ج 53، ص 189.39. ندب و ندبه به معناى دعوت، و غوث اغاثه به معناى يارى خواستن است. رك: المصباح المنير، ندب و غوث.40. رك: بحارالانوار، ج 102، ص 107.41. سباء / 52.42. رك: طبرسى، فضل بن الحسن، مجمع البيان، ج 4، 398، تفسير صافى، ج 4، 227.43. رعد / 11.44. رك: طباطبايى، محمد حسين، تفسير الميزان، ج 11، ص 213 ـ 314.45. اعراف / 96.46. يوسف / 110.47. ر.ك: بحارالانوار، ج 52، ص 111.48. بقره / 214.49. ر.ك، بحارالانوار، ج 52، ص 131.معرفي سايت مرتبط با اين مقاله تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 366]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن