تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر خانه‏اى كه ميهمان بر آن وارد نشود، فرشتگان واردش نمى‏شوند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835031034




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نص بر امامت کودک


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نص بر امامت کودک
نص بر امامت کودک از آنجا که يکي از راه هاي اثبات امامت شخص، تصريح و نص امام سابق است ، گاهي سؤال مي شود که آيا بر امامت امثال امام جواد عليه السلام يا امام مهدي عليه السلام در کودکي نص و تصريحي وجود دارد؛ آيا امام رضا عليه السلام تصريح به امامت فرزند کودکش، حضرت جواد الائمه عليه السلام نموده است ؟ آيا امام عسکري عليه السلام بر امامت حضرت مهدي عليه السلام تصريح کرده است ؟ در پاسخ مي گوييم : دو نوع نص نسبت به امام بعدي وجود دارد : يکي نص عام و کلي ، که امامان بعد را شامل مي شده است و ديگري نص خاص ، که فقط اختصاص به امام بعد از خود داشته است : 1 ـ نص عامامام صادق عليه السلام مي فرمايد : پدرم به جابر بن عبدالله انصاري فرمود : از تو سؤالي دارم ، هرگاه که توانستي نزد من بيا . جابر عرض کرد : هر وقت که شما دوست داشته باشيد من حاضر مي شوم. او روزي خدمت امام باقر عليه السلام آمد ، حضرت به او فرمود : اي جابر! از لوحي که در دست مادرم فاطمه ، دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله ديده اي و آنچه درباره ي آن به تو فرموده به ما خبر ده ؟ جابر گفت : خدا را شاهد مي گيرم که روزي بر مادرت فاطمه عليهاالسلام - در حيات رسول خدا صلي الله عليه و آله - وارد شدم ، تا تولد حسين عليه السلام را به او تبريک بگويم ، که در دست او لوحي سبز ديدم ، گمان کردم که از زمرد است ، در آن، نوشته اي سفيد يافتم شبيه رنگ خورشيد . عرض کردم : پدر و مادرم فداي تو اي دختر رسول خدا ! اين لوح چيست ؟ فرمود : اين لوحي است که خداوند به رسولش هديه کرده و در آن اسم پدر ، شوهر ، دو فرزندم و اوصيايي از فرزندم نوشته شده است . پدرم به من داده تا به آن شاد گردم . جابر خطاب به امام باقر عليه السلام مي گويد : مادرت فاطمه عليهاالسلام آن را به من داد ، من آن را خواندم و از رويش براي خودم استنتاج نمودم . امام صادق عليه السلام فرمود : پدرم به جابر فرمود : آيا ممکن است صحيفه را بر ما عرضه کني . جابر عرض کرد : آري . آن گاه بلند شد و با پدرم به سوي منزل رفتند . جابر در آنجا صحيفه اي از ورق بيرون آورد . حضرت عليه السلام به جابر فرمود : در نوشته ي خود نظر کن تا آن را بر تو بخوانم . جابر به صحيفه ي خود نظر کرد و پدرم تمام آن را مرتب خواند ...» (1). 2ـ نص خاص الف ) نص بر امام جواد عليه السلاممحمد بن ابي نصر مي گويد : فرزند نجاشي به من گفت : امام بعد از صاحبت - امام رضا عليه السلام ـ کيست ؟ دوست دارم پاسخ آن را بدانم . محمد بن ابي نصر مي گويد : نزد امام رضا عليه السلام رفتم و سؤال فرزند نجاشي را بهامام عرض کردم . حضرت فرمود : « الامام ابني ... »؛(2) « امام ، فرزند من است ... » . معمر بن خلاد مي گويد : از امام رضا عليه السلام شنيدم که ضمن نقل مطلبي فرمود : « ما حاجتکم الي ذلک، هذا ابوجعفر قد اجلسه مجلسي وصيرته مکاني و قال : انا اهل بيت يتوارث اصاغرنا عن اکابرنا القذه بالقذه »؛(3) « چه حاجتي به آن است، اين ابوجعفر است که او را به جاي خود نشانده و جانشين خود قرار داده ام. و فرمود : ما اهل بيت کساني هستيم که کودکان ما از بزرگانمان همه چيز را به ارث مي برند » . ابويحيي صنعاني مي گويد : نزد امام ابي الحسن ، علي بن موسي الرضا عليه السلام بودم ، که فرزند کودک آن حضرت ابوجعفر را نزد او آوردند . امام عليه السلام فرمود : « هذا المولود الذي لم يولد مولود اعظم برکه علي شيعتنا منه »؛(4) « اين مولودي است که پربرکت تر از او بر شيعيان ما ، متولد نشده است » . ب ) نص بر امام مهدي عليه السلاممحمد بن علي بن هلال مي گويد : از ناحيه ي امام عسکري ـ دو سال قبل از وفاتش ـ نامه اي به دستم رسيد که در آن ، خبر از جانشين بعد از خود داده بود و نيز سه روز قبل از وفاتش نامه اي ديگر براي من فرستاد و در آن خبر از جانشين بعد از خود داد . (5)عمرو اهوازي مي گويد : امام عسکري فرزند خود را به من نشان داد و فرمود : اين ، صاحب و امام شما بعد از من است . (6)حمدان قلانسي مي گويد : به عمري عرض کردم : آيا امام عسکري عليه السلام از دنيا رحلت نمود ؟ فرمود : آري ، ولي کسي را به جانشيني خود قرار داد که گردنش مثل اين است . اشاره به دست خود نمود . (7)عظمت امام جواد عليه السلام در کودکي در کودکي از امام جواد عليه السلام فضايل و کمالاتي آشکار شد که انسان يقين به امامت و ولايت آن حضرت عليه السلام پيدا مي کند . از جمله : 1 ـ شبلنجي مي نويسد : « چون مأمون از خراسان به بغداد آمد ، نامه اي خدمت امام محمدتقي نوشت و با عزت و احترام تمام آن جناب را طلبيد. چون آن حضرت به بغداد تشريف آورد ، پيش از آن که مأمون او را ملاقات کند ، روزي مأمون به قصد شکار عازم صحرا شد . در بين راه به جمعي از کودکان رسيد که ايستاده بودند . چون آنان ابهت مأمون را مشاهده کردند ، پراکنده شدند ، جز آن حضرت که از جاي خود حرکت نفرمود و با نهايت وقار در جاي خود ايستاد ، تا آن که مأمون نزديک شد و از مشاهده ي آثار متانت و وقار او متعجب گرديد. عنان کشيد و پرسيد : اي کودک ! چرا مانند کودکان ديگر از سر راه دور نشدي؟ حضرت عليه السلام فرمود : اي خليفه ! راه تنگ نبود که بر تو گشاده کنم ، و جرم و خطايي هم نداشتم که از تو بگريزم و گمان ندارم تو کسي را بدون جرم مجازات کني . مأمون از شنيدن اين سخنان سخت متعجب شد و از مشاهده ي حسن و جمال او ، دل از دست داد و پرسيد : اي کودک! نام تو چيست ؟ فرمود: پسر علي بن موسي الرضا عليه السلام هستم.مأمون چون نسبش را شنيد ، بر پدرش درود و رحمت فرستاد و روانه ي صحرا شد . چون به صحرا رسيد نظرش به مرغي افتاد . باز شکاري به سوي او فرستاد، آن باز مدتي ناپديد شد . چون از آسمان برگشت ، ماهي کوچکي در منقار داشت که هنوز نيمه جاني داشت. مأمون از مشاهده ي آن در شگفت شد و ماهي را در دست خود گرفته ، به شهر بازگشت . چون به همان جايي رسيد که هنگام رفتن ، حضرت جواد عليه السلام را ديده بود ، کودکان پراکنده شدند، ولي حضرت عليه السلام از جاي خود حرکت نفرمود . مأمون گفت : اي محمد! اين چيست که در دست دارم ؟ حضرت عليه السلام فرمود : حق تعالي دريايي چند خلق کرده است که ابر از آن درياها بلند مي شود و ماهيان ريز با ابر بالا مي روند ، و بازهاي پادشاهان آن را شکار مي کنند و پادشاهان آن را در دست مي گيرند و سلاله ي نبوت را با آن امتحان مي کنند . مأمون از مشاهده ي اين معجزه، شگفت زده شد و گفت : حقا که تويي فرزند رضا عليه السلام. و سپس آن حضرت را به جهت فضل ، علم و کمال و عقل ، نزد خود نگاه داشت ». (8)2 ـ ابن حجر هيتمي و ديگران نقل کرده اند : « مأمون مي خواست دختر خود را به حضرت جواد عليه السلام تزويج کند ، بني عباس ، از شنيدن اين قضيه ، به صدا درآمده ، به او گفتند : خلافت هم اکنون در دست بني عباس است ، چرا مي خواهي آن را به بني هاشم منتقل کني ؟ مأمون در جواب گفت : علت آن، کثرت علم و فضل اين کودک است . آنان جواب دادند : او کودکي خردسال است و هنوز اکتساب علم و کمال نکرده است . اگر صبر کني که کامل شود و بعدا با او وصلت نمايي، بهتر است .مأمون گفت : شما ايشان را نمي شناسيد . علم ايشان از جانب خداوند است و کوچک و بزرگ آنان از ديگران افضل اند . اگر مي خواهيد اين امر بر شما ثابت شود ، علما را جمع کنيد و با او مباحثه کنيد . عباسيان قبول نموده ، اتفاق کردند که يحيي بن اکثم ، قاضي القضات آن عصر ، با او بحث کند . از اين رو در يک روز معين، در مجلس مأمون حاضر شدند و يحيي بن اکثم ، مسائلي را از حضرت جواد عليه السلام پرسيد، و آن حضرت عليه السلام به بهترين وجه از آنها پاسخ داد . سپس مأمون از امام عليه السلام خواست که يحيي بن اکثم را امتحان نموده ، از او سؤال کند . حضرت عليه السلام به او فرمود : از تو سؤال کنم ؟ يحيي در جواب عرض کرد : اختيار با شما است . اگر جواب آن را بدانم مي دهم وگرنه از محضر شما استفاده مي کنم . امام جواد عليه السلام پرسيد: نظر تو چيست درباره ي مردي که در اول روز ، به زني به حرام نگاه کرد و در وسط روز نگاهش به آن زن حلال گشت . هنگام ظهر، نظر بر او حرام شد و در وقت عشاء، دوباره بر او حلال گشت ، نصف شب باز زن بر او حرام شد و هنگام صبح نگاه به آن زن بر او حلال گشت . سر اين قضيه چيست و چرا آن زن اين گونه بر او حلال و حرام شده است ؟ يحيي بن اکثم در جواب عرض کرد : به خدا سوگند که از اين مسأله اطلاعي ندارم و اگر شما صلاح مي دانيد جواب آن را بفرماييد . امام جواد عليه السلام فرمود : آن زن کنيز کسي بود . در اول روز مردي اجنبي به او نگاه کرد که نظر او حرام بود . آن مرد در نيمه روز آن کنيز را از صاحبش خريد و از اين طريق کنيز را بر خود حلال کرد . هنگام ظهر آن زن را آزاد کرد ، لذا بر او حرام شد . در وقت عصر با او ازدواج نمود و او را بر خود حلال گرداند . و غروب او را ظهار کرد و زن بر او حرام شد . هنگام عشا، کفاره ظهار پرداخت و دوباره او را بر خود حلال کرد . نيمه شب آن زن را يک طلاقه کرده و او را بر خود حرام نمود ، ولي هنگام صبح به آن زن رجوع کرد و دوباره آن زن بر او حلال شد . هنگامي که سخنان امام جواد عليه السلام به پايان رسيد ، مأمون رو به عباسيان کرد و گفت : آيا به آنچه که انکار مي کرديد رسيديد؟ سپس دخترش را به عقد امام جواد عليه السلام درآورد » . (9)عظمت امام مهدي عليه السلام در کودکي امام مهدي عليه السلام از خردسالي آثار امامت و فضل و کمال در او نمايان بود . اينک به برخي از آنها اشاره مي کنيم : 1 ـ حکيمه از جمله کساني است که قصه ي ولادت امام زمان عليه السلام را نقل مي کند، در آن قصه مي گويد : «... روز هفتم ولادت حضرت خدمت امام عسکري عليه السلام رسيدم . حضرت فرمود: اي عمه ! فرزندم را نزد من بياور ، او را نزد پدرش آوردم ، ايشان خطاب به فرزند خود فرمود : سخن بگو اي پسرم . در اين هنگام بود که مهدي عليه السلام شهادتين را به زبان جاري کرده بر يکايک پدران معصوم خود درود فرستاد . آن گاه اين آيه را تلاوت نمود : (و نريد أن نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم أئمه و نجعلهم الوارثين ) . (10)2 ـ عثمان بن سعيد عمري با چهل نفر از شيعيان خدمت امام عسکري عليه السلام رسيدند تا از امام و جانشين بعد از او آگاه شوند . امام عليه السلام فرمود : آمده ايد تا از حجت بعد از من سؤال کنيد ؟ گفتند : آري . در اين هنگام کودکي وارد مجلس شد گويا پاره اي از ماه ... (11)3 ـ نسيم خادمه ي امام عسکري عليه السلام مي گويد : « يک شب پس از ولادت حضرت مهدي عليه السلام بر او وارد شدم ، ناگهان نزد او عطسه اي کردم . حضرت عليه السلام فرمود : « يرحمک الله . قالت نسيم : فخرجت : بذلک فقال عليه السلام لي ألا ابشرک في العطاس ؟ قلت : بلي ، قال : هو امان من الموت ثلاثه ايام »؛(12) « خداوند تو را رحمت کند. من به اين دعا خشنود شدم . آن گاه فرمود : آيا بشارت دهم تو را به عطسه ؟ عرض کردم : آري . فرمود : عطسه امان از مرگ است تا سه روز .» 4 ـ احمد بن اسحاق مي گويد : « يا أحمد بن اسحاق ! ان الله تبارک و تعالي لم يخل الأرض منذ خلق آدم عليه السلام و لا يخليها الي ان تقوم الساعه من حجه لله علي خلقه ، به يدفع البلاء عن الارض ، و به ينزل الغيث و به يخرج برکات الأرض » . نزد امام عسکري عليه السلام رفتم تا از جانشين او سؤال کنم . حضرت ابتدا فرمود : اي احمد بن اسحاق! خداوند هرگز زمين را از ابتداي خلقت آدم از حجت خالي نگذاشته است و تا روز قيامت نيز خالي نخواهد گذاشت . با او بلا را از اهل زمين دفع مي کند، و باران نازل کرده و برکات زمين را خارج مي گرداند . عرض کردم : اي فرزند رسول خدا ! امام و خليفه ي بعد از تو کيست ؟ حضرت بلند شده وارد اتاق شد ، و در حالي که کودکي بر روي شانه ي او بود ، بيرون آمد. صورت کودک همانند ماه شب چهارده ، با حدود سه سال سن بود.» آن گاه فرمود : « يا احمد بن اسحاق! لولا کرامتک علي الله ـ عزوجل ـ و علي حججه ما عرضت عليک ابني هذا ، انه سمي رسول الله و کنيه ، الذي يملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً »؛ «اي احمد بن اسحاق ! اگر کرامت تو بر خدا و حجت هاي خدا نبود ، اين فرزند را بر تو نشان نمي دادم . او هم نام و هم کنيه ي رسول خداست . کسي است که زمين را پر از عدل و داد خواهد کرد . همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد ... » . آن گاه عرض کردم : آيا علامتي هست که سبب اطمينان قلب من گردد ؟ در اين هنگام کودک به سخن آمد و با زبان عربي فصيح فرمود : « انا بقيه الله، في ارضه و المنتقم من اعدآئه ... »؛ (13) « من بقيه الله در روي زمين، و انتقام گيرنده ي از دشمنانم ... » 5 ـ عبدالله بن جعفر حميري مي گويد : از محمد بن عثمان عمري سؤال کردم : آيا صاحب اين امر را ديده اي ؟ فرمود : آري ، آ خرين باري که ديدم در کنار خانه ي خدا بود که مي گفت : « اللهم انجز لي ما وعدتني »؛(14) « بارخدايا! وعده اي که به من داده اي عملي ساز » . پی نوشت:1 ـ اصول کافي ، ج 1 ، 527 و 528.2 ـ همان ، ج 1 ، ص 320 ، حديث 5.3 ـ همان ، حديث 2 .4 ـ همان ، ص 321 ، حديث 9. 5 ـ همان ، ص 328 ، حديث 1.6 ـ همان ، حديث 3.7 ـ همان ، حديث 4.8 ـ شبلنجي ، نورالابصار ، ص 188.9 ـ صواعق المحرقه ، ص 123 ؛ قرماني ، اخبارالدول ، ص 116 ؛ شبلنجي ، نورالابصار ، ص 217 ؛ ابن صباغ ، فصول المهمه ، ص 249 . 10 ـ ينابيع الموده ، ج 3 ، ص 301 و 302.11 ـ طوسي ، الغيبه ، ص 357.12 ـ کمال الدين ، ص 441 ، حديث 11.13 ـ همان، ص 384.14 ـ همان ، ص 440.منبع:کتاب امامت در سنين کودکي
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 325]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن