واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مباني و آثار تربيتي نماز(قسمت سوم) نويسنده: محمد رضا شرفي نماز، پيوند ميان آدمي و بي نهايت است. رشته هاي چنين ارتباطي از زمين تا آسمان، برقرار مي شود و علاوه بر اتصال روح به مطلق وجود، او را از محتوي و معنا، سرشار و اقناع مي كند. زيرا هر نوع ارتباطي، بر روح انسان تأثير معيني بر جاي مي گذارد و به همان ميزان و متناسب با آن«تصوير فرد از خويشتن» نيز، تغيير مي يابد. اين پديده همچنان در جريان زندگي، دستخوش تحولات مختلفي واقع مي شود. چنين تصويري از درون خود داشتن، به گونه اي بر رفتارهاي فرد، آثاري بر جاي مي نهد كه لحظه اي از وي جدا نيست بلكه شخص در حقيقت با آنها زندگي مي كند. و هر لحظه و در صورت اراده، مي تواند آن تصوير را بدون واسطه در ذهن خويش حاضر نمايد. اين يكي از وجوه علم حضوري است يعني علم آدمي به خويشتن خود بدون واسطه، است. علاوه بر آن آدمي، بيش از سايرين به نفس خويش، بينش و بصيرت دارد. اولياي خدا، با نماز و ياد خدا، خود را نيازمند به چيز ديگري نمي يافتند. يكي از عواملي كه زندگي را از حالت روزمرگي و پوچي، خارج نموده و به آن شادابي، تنوع و تحول خاصي مي بخشد. وجود برنامه اي منسجم و منظم براي هر روز آدمي است. نماز برنامه اي منظم براي ارتباط انسان و خدا در پنج نوبت شبانه روز است. پنج وعده اي كه در حقيقت پنج ميعادگاه ملاقات محب و محبوب مي باشد. هر نماز تا نماز بعد، به انسان بهانه اي براي زيستن و دليلي براي بودن مي بخشد. گفتگوهاي رازورانه عاشق و معشوق، در آدمي اين احساس را زنده مي كند كه تا زماني كه كسي را براي گفتگو و ارتباط حاضر مي بيند، زندگي قابل زيستن است به ويژه آنكه طرف گفتگو، محبوب دلها و هستي آفرين باشد. از سوي ديگر چنين ارتباطي به نمازگزار تفهيم مي كند كه: ـ عالم هستي چون مخلوق خداي تعالي است، دوست داشتني مي باشد. ـ عالم هستي، بيهوده و بي معنا خلق نشده است، قرآن كريم نيز بر اين معنا تكيه دارد:«افحسبتم انما خلقناكم عبثاً و اينكم الينا لا ترجعون[1]» ـ انسان نيز به عنوان زير مجموعه عالم هستي، بيهوده و بي معنا آفريده نشده است بلكه در خلقت او منظوري اساسي و مهم نفهته است. ـ عبادت پروردگار به معناي وسيع آن كه منتج به رشد و بالندگي آدمي مي شود، از منظورها و مقاصد اصلي خلقت انسان تلقي شده است به مصداق آيه شريفه«و ما خلقت الجن و الانس الا يعبدون[2]» سپر دفاعي اين واقعيت كه آدمي، موجودي آسيب پذير بوده و خطر آسيبهاي اخلاقي، فرهنگي و اجتماعي او را همچنان تهديد ميكند، مطلبي انكار ناپذير است. به ويژه در عصر حاضر كه تقابل فرهنگها و انديشهها در مواردي به نوعي تهاجم فرهنگي غرب عليه اسلام مبدل گرديده است. اين مسأله از اهميت بيشتري برخوردار مي شود. ماهيت تهاجم فرهنگي، تقريباً بر همگان روشن است اما شايد مكانيزمهاي اصلي و راهكارهاي مقابله با آن، به اين مقدار روشن نباشد. نماز، يكي از مؤثرترين و مطمئن ترين شيوه هاي مقابله با آسيبهاي اخلاقي است. نماز از جهات شناختي و نيز عاطفي، همچون سپر دفاعي نيرومندي عمل مي نمايد. از يك سوي، نمازگزار با درك رابطه خويش با خدا از نسبت و رابطه موجودي بي نهايت كوچك با بي نهايت بزرگ آگاه شده و در محضر چنان بزرگي، به خود اجازهي نخطي و جسارت به ساحت را قدس او را نمي دهد و به عبارت ديگر گناه نمي كند، زيرا گناه به معناي شكستن حدود و حريم الهي است و از جهت ديگر، چون خود را از همه ابعاد نيازمند به خداوند مي بيند و او را«فعال ما يشاء» مي داند، سعي دارد تا رابطه خويش با خدا را با ارتكاب گناه، از بين نبرد. زيرا براساس فطرت الهي اش درك مي كند، هر عمل خطا گونه اي كه بر اين رابطه اثر منفي بگذارد و آن را تهديد نمايد، در حقيقت، مانند آن است كه منشأ خيرات و بركات زندگيش را مواجه با خطر جدي نموده باشد. در همين زمينه، بيان حديث ذيل از حضرت امام حسين ـ عليه السّلام ـ مناسب به نظر مي رسد: «مردي به حضور سيد شهيدان آمد و گفت:«من مردي گنهكار هستم و نيروي مقاومت در برابر گناه ندارم (نمي توانم گناهانم را ترك كنم مرا موعظه كن.)» امام حسين ـ عليه السّلام ـ فرمود: پنج كار را انجام بده و هر چه مي خواهي گناه كن: 1ـ روزي خدا را نخور و هر چه خواهي گناه كن. 2ـ از قلمرو حكومت خدا بيرون برو و آنچه خواهي گناه كن. 3ـ به جايي برو كه خدا تو را نبيند و آنچه خواهي گناه كن. 4ـ هرگاه فرشته مرگ نزد تو آمد تا روحت را قبض كند، او را از خود بران و آنچه خواهي گناه كن. 5ـ هنگامي كه مالك دوزخ، تو را روانه دوزخ كرد، از رفتن به دوزخ سرپيچي كن و آنچه خواهي گناه كن[3]» در حقيقت نماز، همچون سپري است كه نه تنها نمازگزار را از لغرشها و گناهان در دنيا حفظ مي كند بلكه علاوه بر آن، او را از عذابهاي اخروي، مصون مي دارد. در باب چگونگي حفاظت وي از لغزشهاي دنيوي، حديث زير ارائه مي شود: «از امام پنجم ـ عليه السلام ـ روايت شده است كه فرمودند: وقتي نمازگزار به نماز ايستاد، فرشتگان از آنجا تا دورنماي آسمان او را در برمي گيرند و او در ميان صفوف فرشتگان مي باشد.» اين چه نمازي است كه همه فرشتگان مأمور حفظ انسان اند؟ از چه چيز؟ از وسوسه ها، تا شيطان و وهم از هيچ راهي حواس نمازگزار را به خود متوجه نكند، چون شيطان در كمين است[4]. تقويت مسئوليت اجتماعي انسان، موجودي مدني الطبع است و ذاتاً گرايش به ارتباطهاي اجتماعي دارد. جوهره تعاليم دين نيز، ناظر به پرورش ابعاد فردي و اجتماعي انسان. هر دو مي باشد. بر اين اساس نماز كه علم و نشانه دين است. لزوماً بايد با مسايل مهم اجتماعي نظير مسئوليت پذيري ارتباطي معنادار داشته باشد. شايد اينگونه بتوان تعبير و تبيين نمود كه نماز با حفظ شرائط آن، موجب لطافت روح و دقت دل و تيزي احساسات مي شود. راز و نياز با خدا در روح و روان آدمي، تأثيرات، همچون حساس شدن نسبت به عالم هستي و احساس همنوائي با ديگران ايجاد مي كند و در نتيجه آمادگي لازم براي احساس وظيفه و مسئوليت نسبت به ديگران، به وجود مي آورد و محركي براي رسيدگي به دردها و رنجهاي مجرمين مي شود. اهميتي كه نماز جماعت در سفارشات معصومين عليهم السلام يافته است، شايد از آن رو مي باشد كه علاوه بر عبادات و انجام تكاليف الهي، مردم به دردها و رنجهاي يكديگر آگاه شده و مي توانند در رفع آنها بكوشند.«در روايت آمده است كه: رسول خدا ـ صلّي الله تعالي عليه و آله ـ به نماز جماعت مشغول بود. چون صداي گريه طفلي به گوشش رسيد، نماز را زودتر به پايان برد(تا مادر آن كودك كه در نماز جماعت حاضر بوده، سراغ فرزندش رود و او را آرام كند[5]». اهميت توجه به مردم و رنجهايشان از اينجا، آشكار مي شود كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نمازي را كه ستون دين است و جان پاك ايشان، مشتاق آن بوده، كوتاه مي كنند تا مادري به طفل گريان خود رسيدگي كند و مانع رنج بيشتر او شود و اين امر خود نشأت گرفته ار توجه به روح و معناي نماز مي باشد. درباره«علي بن مهزيار» نقل شده است كه: چون آفتاب طلوع مي كرد به سجده مي رفت و سر بر نمي داشت تا براي هزار نفر از برادران خود دعا مي كرد مثل آنچه براي خود دعا مي كرد و پيشاني او از بسياري سجده مانند زانوي شتر پينه بسته بود[6]». براساس همين احساس مسئوليت است كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: «كسي كه صبح كند در حالي كه به(سامان يافتن) امور مسلمانان، اهتمام و كوشش نكند، از مسلمانان نيست، و كسي كه فرياد(دادخواهي) شخصي را بشنود كه مسلمانان را به ياري مي طلبد. ولي به او جواب(مثبت) ندهد، مسلمان نيست[7]». از اين سخنان نيز چنين مستفاد مي شود كه اگر چه نماز، پايه دين و پرچم اسلام، توصيف شده است، وليكن اگر كسي در قبال جامعه مسلمين بي تفاوت بوده و نسبت به استغاثه دردمندان و مظلومان عكس العملي مناسب نشان ندهد(در حقيقت) مسلمان نيست. چنين احساس مسئوليتي نه تنها نسبت به مسلمانان بلكه نسبت به ساير موجودات نيز مورد تأكيد شارع مقدس اسلام مي باشد. «شيخ طوسي از حضرت امام صادق ـ عليه السّلام ـ روايت مي كند كه پيرمردي از عابدهاي بني اسرائيل مشغول نماز بود كه مشاهده كرد دو طفل خروسي را گرفتند و پرش را مي كنند و آن خروس، ناله و فرياد مي كند، پس آن عابد همانطور مشغول نماز شد و آن حيوان را نجات نداد و از عمل آن كودكان جلوگيري نكرد. پس خداوند به زمين فرمود:آن عابد را فرو بَر. زمين او را فرو برد و تا آخر دنيا فرو مي رود[8]». در باب احساس مسئوليت اجتماعي و آثار معنوي آن، مطالب مفصلي در منابع اسلامي آمده است. نكته بسيار مهم اين است كه روح مسئوليت اجتماعي در اولياي الهي، خود از توجه به خدا و ارتباط با او سرچشمه مي گيرد كه نماز تجلي كامل چنين رابطه اي است. پی نوشت:[1] . مؤمنون ـ 115. [2] . ذاريات ـ 56. [3] . محمدي اشتهاردي ـ محمد ـ گفتار دلنشين چهارده معصوم(عليهم السّلام) ـ ص 115ـ انتشارات انصاريان قم. [4] . جوادي آملي ـ عبدالله. [5] . ديلمي، حسين ـ هزار و يك نكته درباره نماز ـ ص 221. [6] . همان ـ ص 198. [7] . محمد اشتهاردي ـ محمد ـ گفتار دلنشين ـ پيشين ـ ص 19. [8] . دستغيب ـ آيت الله شهيد ـ گناهان كبيره ـ ج 2 ـ ص 65. منبع:مجله تربيت
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 620]