واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نسب پدري حضرت مهدي عليه السلام در روايات (قسمت اول) نويسنده:خدامراد سلیمیانمنبع: درسنامه مهدویت1-ص133 تاص138 معصومين(عليهم السلام) پيش بيني ميكردند که به لحاظ اهميّت موضوع «مهدويّت»، افرادي شياد پيدا شده و ادعاهاي باطلي خواهند كرد. از طرفي موعود امتها كسي نيست، جز آخرين جانشينِ پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) و مردي از اهل بيت و عترت او، (از نسل دختر بزرگوار ايشان و از فرزندان امام حسين بن علي(عليهما السلام)) ... از اين رو اهتمام ويژه اي داشتند تا آن منجي عالم بشريت را به روشني برای جهانيان معرفي کنند.ره آورد اين اهتمام، صدها روايت نوراني است كه به عنوان ميراثي گران بها، رهبر آينده جهان را، فرا روي حقيقت جويان عالم نمايان کرده است.البته در اين ميان دستهاي ناپاكي، به عناوين مختلف كار را دشوار كرده اند؛ از جعل رواياتي برای انکار اصل مهدويّت گرفته تا رواياتي كه او را از فرزندان عباس عموي پيامبر معرفي کرده است!! و نيز احاديثي که او را فرزند عبد الله نامي دانسته تا رواياتي كه آن حضرت را از نسل امام مجتبي(عليه السلام) معرفي كرده است و...!در يك نگاه کلي مي توان رواياتي كه در آنها به تبار حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) اشاره شده، چنين دسته بندي کرد: 1. حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، از« فرزندان عبد المطلب»براساس روايات شيعه و سنّي, حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ، از نسل عبد المطلب(عليه السلام) جدّ بزرگوار رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) است. ابن ماجه و ديگران با سندهايشان از أَنَسِ بْنِ مَالِك نقل كرده كه رسول اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «نَحْنُ وُلد عَبْدِ الْمُطَّلِبِ سَادَةُ أَهْلِ الْجَنَّةِ اَناِ وَ حَمْزَةُ وَ عَلِي وَ جَعْفَرٌ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَينُ وَ الْمَهْدِي»؛1 «ما فرزندان عبد المطلب، سروران اهل بهشتيم؛ من، حمزه، علي، جعفر، حسن، حسين و مهدي».22. حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ، از نسل پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله وسلم)اين مضمون در گروههاي متعددي از روايات به چشم ميخورد که بعضي از آنها بدين قرار است:2ـ1. «عترت پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم)»«عترت» در لغت معاني متعددي دارد؛ از جمله نزديكان شخص از طرف فرزندان و فرزندان آنها؛ اما در اينجا مقصود ، ائمه اطهار(عليهم السلام) است.3 احاديث فراواني با اين مضمون كه حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از عترت رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) است، در منابع شيعي و سنّي وجود دارد. شيخ طوسي(ره) با ذكر سند از أَبوسَعِيد خُدْرِي نقل كرده است : شنيدم رسول اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) بر فراز منبر مي فرمود: «إِنَّ الْمَهْدِي مِنْ عِتْرَتِي مِنْ أَهْلِ بَيتِي يخْرُجُ فِي آخِرِالزَّمَانِ تُنْزِلُ لَهُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ تُخْرِجُ لَهُ الارْضُ بَذْرَهَا فَيمْلأ الأَرْضَ عَدْلا وَ قِسْطاً كَمَا مَلأهَا الْقَوْمُ ظُلْماً وَ جَوْراً»؛4 «همانا مهدي از عترت و اهل بيت من است. در آخرالزمان خروج خواهد کرد. آسمان همه برکت هايش را براي او نازل خواهد کرد. و زمين آنچه در خود نهفته دارد، براي او بيرون خواهد ريخت. پس زمين را آکنده از عدل و قسط ميکند، آن سان که مردم آن را پر از ستم و بيداد کرده اند».همچنين او از رسول اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) نقل کرده است: «يقوم في آخرالزمان رجل من عترتي شاب حسن الوجه أجلي الجبين أقني الانف يملأ الارض قسطاً وعدلاً كما ملئت ظلماً وجوراً ...»؛5 «در آخرالزمان مردي جوان، نيكو صورت، بلند پيشاني، داراي بيني باريك، از عترت من قيام خواهد كرد و زمين را سرشار از قسط و عدل خواهد نمود، آن گونه كه از ظلم و جور آكنده شده باشد ...». همو از حضرت رسول(صلي الله عليه و آله وسلم) نقل كرده كه فرمود: «لا تقومُ الساعةُ حَتي تمتلأ الارض ظلماً وعُدواناً قال ثُم يخرجُ رجل مِن عترتي و مِن أهلِ بيتي يملاها قِسطاً وعَدلاً كما مُلئت ظُلماً و عُدواناً»؛6 « قيامت بر پا نمي شود، مگر آنكه دنيا مملو از ستم و دشمني شود. سپس مردي از عترتم و اهل بيتم، خروج ميكند و آن را سرشار از قسط و عدل ميسازد، آن سان كه از ظلم و دشمني پر شده باشد».در تفسير قرطبي، رواياتي كه حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را از عترت پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) بيان كرده، متواتر دانسته است: «تواترت علي أنّ المهدي من عترة رسول الله(صلي الله عليه و آله وسلم)...»؛ آن گاه با بررسي رواياتي كه مهدي را همان عيسي(عليه السلام) دانسته است؛ بر احاديث مربوط به عترت بودن حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) صحه میگذارد: «والاَحاديث التي قبله في التنصيص علي خروج المهدي و فيها بيان كون المهدي من عترة رسول الله صلي الله عليه وسلم أصح إسنادا...»؛7 يعنی، و احاديثي كه نص بر خروج مهدي است ـ و پيش از اين مورد بررسي قرار گرفت كه در آن بيان شده بود مهدي، از عترت پيامبر است ـ از نظر سند صحيح تر است ....2ـ2. «اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم)» عبداللّه بن مسعود مي گويد: رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «لا تَذهَبُ الدُّنيا حَتّي يلِي اُمَّتِي رَجُلٌ مِنْ اَهلِ بَيتِي يقالُ لَهُ المَهْدِي»؛8 «دنيا به پايان نميرسد؛ مگر اينكه امت مرا مردي رهبري كند كه از اهل بيت من است و به او مهدي گفته ميشود».و از حضرت علي(عليه السلام) نقل شده است كه رسول اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «الْمَهْدِي مِنَّا أَهْلَ الْبَيتِ، يصْلِحُهُ اللَّهُ فِي لَيلَةٍ»؛9 «مهدي از ما اهل بيت است و خداونددر يك شب به امر او را به سامان ميآورد». شيخ طوسي(ره) با ذكر سند از عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُود نقل كرده كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «لا يذْهَبُ الدُّنْيا حَتَّي يلِي أُمَّتِي رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيتِي يقَالُ لَهُ الْمَهْدِي»؛10 «دنيا به پايان نمي رسد؛ مگر اينكه امت مرا مردي رهبري كند كه از اهل بيت من است و به او مهدي گفته ميشود».أَبِو سَعِيد خُدْرِي نيز از پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) آورده است: «الْمَهْدِي مِنَّا أَهْلَ الْبَيتِ»؛11 «مهدي از ما اهل بيت است». امام باقر(عليه السلام) نيز در اين رابطه از آن حضرت(صلي الله عليه و آله وسلم) نقل كرده است: «خوشا بر احوال كسي كه قائم اهل بيت مرا ادراك كند و در غيبت و پيش از قيامش پيرو او باشد. دوستانش را دوست بدارد و با دشمنانش دشمن باشد؛ چنين كسي در روز قيامت از رفيقان و دوستان من و گرامي ترين امّت من خواهد بود».12ابوداود با ذكر سند از حضرت علي(عليه السلام) آورده است كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: « لَو لم يبق من الدهر إلا يوم لبعث الله رَجُلاً مِن أهلِ بيتي يملاها عَدلاً ...»؛13 «اگر از عمر روزگار به جز يك روز باقي نمانده باشد، خداوند مردي از اهل بيت مرا بر انگيزد كه دنيا را پر از عدل کند...».نعيم بن حماد از ابو سعيد خدري نقل كرده كه رسول اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «هو رجل من أهل بيتي»؛14 «او مردي از اهل بيت من است».2ـ3. « ذرّيه پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم)»«ذرّيه»، در لغت عبارت است از نسلِ انسان كه از طريق پسر و دختر، استمرار مييابد. ذريه پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) ، در اصطلاح به نسل رسول اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) گفته ميشود كه از طريق بانوي بزرگ اسلام، زهراي مرضيه(عليها السلام) استمرار يافته است.پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود:«مِنْ ذُرِّيتِي الْمَهْدِي إِذَا خَرَجَ نَزَلَ عِيسَي ابْنُ مَرْيمَ لِنُصْرَتِهِ فَقَدَّمَهُ وَ صَلَّي خَلْفَهُ»؛15 «از ذرّيه من مهدي است. آن هنگام كه خروج كند، عيسي بن مريم(عليهما السلام)، براي ياري اش نازل مي شود. پس [عيسي(عليه السلام) ] اورا جلو انداخته، وپشت سرش نماز مي گزارد».2ـ4. «فرزندان پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم)»عَبْد اللَّه بْن عُمَر نقل ميكند: از حُسَين بْن عَلِي(عليهما السلام) شنيدم كه چنين مي فرمود: «لَوْ لَمْ يبْقَ مِنَ الدُّنْيا إِلا يوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ ذَلِكَ الْيوْمَ حَتَّي يخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي يمْلأُهَا عَدْلا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»؛ «اگر از دنيا بيش از يك روز باقي نماند، خداوند عزَّ وجلَّ آن روز را چنان طولاني میکند تا اينكه مردي از خاندانم خروج نمايد و [زمين را ] پر از عدل و داد کند، آن گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد». [آن گاه امام حسين(عليه السلام) فرمود] : «اين گونه از رسول اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) شنيدم».16 امام صادق(عليه السلام) نقل كرده كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «مَنْ أَنْكَرَ الْقَائِمَ مِنْ وُلْدِي فَقَدْ أَنْكَرَنِي»؛17 «كسي كه قائم از فرزندان مرا انكار كند، مرا انكار كرده است».و نيز فرمود: «مَنْ أَنْكَرَ الْقَائِمَ مِنْ وُلْدِي فِي زَمَانِ غَيبَتِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيةً»؛18 «كسي كه قائم از فرزندان مرا در زمان غيبتش انكار كند، به مرگ جاهلي مرده است».و فرمود: «الْمَهْدِي رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي وَجْهُهُ كَالْكَوْكَبِ الدُّرِّي»؛19 «مهدی، مردی از فرزندان من است؛ سيمای او چون ستاره درخشان است».امام صادق(عليه السلام) به نقل از پدران بزرگوارش از رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) نقل كرده است: «قائم از فرزندان من است؛ نامش نام من و كنيه اش كنيه من است. شمايل او شمايل من و روش او روش من است. مردم را بر آيين و دينم دعوت کند و آنها را به كتاب پروردگارم فراخواند. كسي كه او را اطاعت كند، مرا اطاعت كرده است و كسي كه او را نافرماني كند، مرا نافرماني كرده است...».20پي نوشت ها:1. ابن ماجه، سنن، ج2، ص1368، ح4087؛ حاكم نيشابوري، مستدرك، ج3، ص233،ح4940.2. ر. ک: محمد بن حسن طوسي(ره)، كتاب الغيبة، ص 183؛ شيخ صدوق(ره)، الامالي، ص475.3. ر. ك: لسان العرب، ج4، ص538؛ مجمع البحرين، ج3، ص396، ريشه عتر.4. محمد بن حسن طوسي، كتاب الغيبة، ص180، ح25.5. السنن الواردة في الفتن، ج5، ص1038.6. مسند احمد، ح11331، ح 11686، ح 11239.7. تفسير قرطبي، ج8 ،ص122.8. محمد بن حسن طوسي، كتاب الغيبة، ص 182، ح 141.9. ابن ماجه، سنن، ج2، ص 1368، ح 4085.10. محمد بن حسن طوسي(ره) ، كتاب الغيبة، ص182.11. ر. ك: مستدرك حاكم، ج4، ص557.12. شيخ صدوق(ره)، كمال الدين و تمام النعمة، باب 25، ج1، ص286، ح2.13. سنن ابو داود، ج4، ص 107، ح 4283.14. نعيم بن حماد، الفتن، ج1، ص374، ح1111.15. شيخ صدوق، الامالي، ص218، ح4.16. محمد بن حسن طوسي، كتاب الغيبة، ص425.17. کمال الدين و تمام النعمة، ج2، باب 39، ص412، ح8.18. همان، ح12.19. علی بن عيسی اربلی، كشف الغمة، ج2، ص469.20. كمال الدين و تمام النعمة، ج2، باب 39، ص411، ح 6.
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 408]