تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):برای انسان عیب نیست که حقش تاخیر افتد، عیب آن است که چیزی را که حقش نیست بگیرد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804061589




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رفتار پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) با پيروان اديان


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
رفتار پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) با پيروان اديان
رفتار پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) با پيروان اديان نويسنده:دكتر محمد منصورنژادمنبع:روزنامه جوان اشاره: رفتار پيامبر اعظم(ص) با پيروان ساير اديان اعم از مسيحى و يهودى در صدر اسلام موضوع مقاله اى بود كه نويسنده در كنفرانس وحدت اسلامى كه هفته گذشته در تهران برگزار شده ارايه كرد. در اين مقاله به تعامل مسلمانان با اهل كتاب از منظر رفتار نبوى پرداخته شد و چنين نتيجه گرفته شده كه پيامبر اسلام با اهل كتاب چه در زمانى كه در موضع قدرت بودند و چه در ساير ايام تعامل مثبت و سازنده داشتند تا حدى كه برخى از نخبگان اهل كتاب صرفاً از طريق نامه و يا ارسال سفير و از طريق ارتباط غير مستقيم با پيامبر مسلمان مى شدند .شيوه ارتباط پيامبر با اهل كتاب نيزگاه مستقيم وگاه غير مستقيم به صورت مكتوب يا شفاهى بوده و مخاطبان نيز در دو سطح نخبگان و عامه قابل تقسيم بندى بوده اند. نوع ارتباط با نخبگان دينى و سياسى اهل كتاب در موضع دينى محض توسط پيامبر به صورت مستقيم و در موضع سياسى و دينى توسط ياران و سفيران پيامبر(به صورت غير مستقيم) بوده است.نوشتار حاضر تحت عناوين زير سامان يافته است:الف) مدخل بحث ب) پيامبر و اهل كتاب ج) نتيجه گيرى. الف) مدخل بحث:۱) طرح مساله:از آنجا كه رسول خدا(ص) علاوه بر رسالت معنوى به تاسيس حكومت در مدينه نيز دست زده اند از جهات مختلفى شيوه مواجهه پيامبر با اهل كتاب قابل تامل و بررسى است. اول، رفتار پيامبر با اقليتها: يكى از مسايل عصر شيوه تعامل نظامهاى سياسى با اقليتهاى مختلف دينى قومى نژادى و. . . است.از اين رو است كه در جامعه جهانى تاريخچه حمايت از حقوق اقليتها پيشينه اى قابل توجه خصوصا در قرن بيستم دارد. از اين رو در كنوانسيون حقوق مدنى و سياسى سازمان ملل متحد سخن از اعتقاد و عمل به مذهب به عنوان حقوق اقليتها است و حق ابراز عقيده و مذهب در عبادات و رسوم مذهبى و همچنين عمل به مذهب و تعليم آن مورد تاكيد است و در اعلاميه هاى رفع كليه اشكال تبعيض مذهبى و اعتقادى (نوامبر ۱۹۸۱) مجمع عمومى آزادى فكر و وجدان (نفس) مذهب يا عقيده را به صورت عملياتى تعريف نموده اند و يا سخن از حق عدم اعمال تبعيض عليه اقليتها و. . . است.در چنين فضايى بررسى، تعامل پيامبر(ص) با اهل كتاب كه اقليتهاى عصر نبوى بودند موضوعيت يافته و شيوه مواجهه با رسول اكرم با آنان قابل مطالعه است و اين پرسشها را توليد مى كند كه آيا در رفتار پيامبر با اهل كتاب حقوق آنان رعايت مى گرديد آيا سنت و سيره نبوى احترام به حقوق اقليتها است؟ برخورد خشونت آميز پيامبر و يارانش خصوصا با برخى از يهوديان مدينه را چگونه مى توان تفسير نمود؟ حكومت هاى اسلامى عصر و مسلمانان كه مى خواهند سنت نبوى را احياء كنند با تاسى به سنت و سيره پيامبر امروزه با اقليتهاى دينى چگونه برخوردى داشته باشند؟ آيا مى توان با اتكاء به سنت دينى-اسلامى كنوانسيونها مواد حقوقى اعلاميه ها و. . . بين المللى و جهانى را پذيرفت؟پاسخ روشن بدين پرسشها، هرگز آسان نيست. هر كدام از اين پرسشها كه مسايل امروز جهان نيز مى باشند نياز به تحقيق و تدقيق و تامل دارند. در اين نوشتار مساله رفتار پيامبر با پيروان اديان از منظر يادشده كمتر مورد توجه قرار مى گيرد و به عبارت ديگر حقوق سياسى و اجتماعى اقليتها در حكومت اسلامى گرچه مساله بسيار مهمى است اما چون اين تحقيق بر رويكرد تربيتى و اخلاقى سنت و سيره نبوى تمركز عمده دارد در حاشيه و به صورت پيرامونى مورد بحث قرار مى گيرد و مساله رفتار پيامبر با اقليتها از زاويه ديگرى بسط خواهد يافت. دوم: از منظر ديگرى نيز رفتار پيامبر با مسيحيان و يهوديان و. . . مساله برانگيز و درخور پژوهش جدى است. از يكسو بنا بر نص قرآنى پيامبر خدا(ص) مظهر رحمت الهى بود و اين رحمت نيز خاستگاه حتى آسمانى دارد و رمز و راز موفقيت پيامبر در رسالت نيز به همين عطوفت رحمت و مهربانى ايشان بازمى گردد. بدون ورود تفصيلى بدين مدعا حداقل دو آيه زير مويد مطلب نقل شده اند: و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين (انبياء‎/۱۰۷). و اى رسول ما تو را نفرستاديم مگر آنكه رحمت براى اهل عالم باشى. فبما رحمه من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك (آل عمران‎/۱۵۹).رحمت خدا تو را با خلق مهربان و خوشخوى گردانيد. اگر تندخوى و سخت دل بودى مردم از گرد تو پراكنده مى شدند. اگر پيامبر مظهر رحمت و عطوفت است جنگها، عكس العمل خشونت آميز و برخورد قهرآلود خصوصا با برخى يهوديان مدينه را چگونه مى توان تفسير نمود؟ چه مسايل منابع مستنداتى سبب مى شود كه مستشرقين غربى و گاه حتى نخبگان دينى آنها اسلام را به دين شمشير بشناسند؟ آيا اعمال خشونت با ابلاغ رسالت دينى فرهنگى و معنوى قابل جمع است و آيا غايات تربيتى و اخلاقى با تحكم و اجبار قابل تحقق اند پژوهش كوتاه حاضر از منظر تربيتى و اخلاقى و به تبع پرسش هاى فوق اين فرضيه را درباره سنت و سيره نبوى آزمون مى نمايد كه: در رفتار پيامبر با اهل كتاب اصل بر عطوفت رافت و رحمت بوده و خشونت و اجبار صبغه عارضى و قهرى دارد. ۲) مفاهيم: ۲-1) رفتار پيامبر: مراد از رفتار رسول اكرم(ص) در اين مقاله مجموعه مواضع نظرى و عملى است كه از سير و سيره نبوى از منابع تاريخى ثبت شده و اين سنتها براى مسلمانان به عنوان يكى از منابع اصلى قابل استشهاد است. ۲-2) پيروان اديان: گرچه مفهوم پيروان اديان به صورت مطلق شامل معتقدان به همه اديان توحيدى و غيرتوحيدى مى گردد ولى در اين مكتوب مراد آن گروه از اهل كتابى هستند كه مستقيم و غيرمستقيم مخاطب رسول الله(ص) بوده اند كه بارزترين آنها مسيحيان و يهوديان بوده اند. ۳) تمركز و حدود بحث:بررسى مساله رابطه با اهل كتاب از نگاه اسلامى از زواياى مختلف قابل بررسى است. از جمله مى توان اين تعامل را با تمركز بر آيات و نصوص قرآنى بررسى نمود. در اين زمينه آيات گويا و نسبتا قابل توجهى وجود دارند كه با ورود بدانها مى توان شيوه مواجهه مسلمين با اهل كتاب را استخراج نمود ولى از آنجا كه نوشتار حاضر تعامل مسلمانان با اهل كتاب را از منظر رفتار نبوى پى مى گيرد و اگر به آياتى هم استشهاد مى نمايد از آن رو است كه مخاطب آيه رسول خدا است لذا در اين تحقيق تمركز اصلى بر آيات نخواهد بود. گرچه آيات قرآن به عنوان شاهد آيه۹ ۸-ممتحنه جاى بررسى تفصيلى و مستقل دارند و چه بسا از نظر حجيت در رتبه اول نيز قرار مى گيرند: خدا شما را از دوستى آنانى كه با شما در دين قتال و دشمنى نكرده و شما را از ديارتان بيرون نراندند نهى نمى كند تا بيزارى از آنها جوييد بلكه با آنها به عدالت و انصاف رفتار كنيد كه خدا مردم باعدل و داد را بسيار دوست مى دارد. و تنها شما را از دوستى كسانى نهى مى كند كه در دين با شما قتال كرده و از وطنتان بيرون كردند و بر بيرون كردن شما همدست شدند تا آنها را دوست نگيريد و كسانى از شما كه با آنان دوستى و ياورى كنند ايشان به حقيقت ظالم و ستمكارند.همچنين براى شيعيان شيوه تعامل حضرت امير(ع) با اهل كتاب بسيار پندآموز و سازنده است. اين موضع عجيب و مهم ايشان كه در خطبه ۲۷ نهج البلاغه آمده است جاى مراجعه دارد: «به من خبر رسيده كه يكى از آنان (لشگريان معاويه) به خانه زن مسلمان و غيرمسلمانى (المعاهده) كه در پناه اسلام جان و مالش محفوظ بوده است واردشده و خلخال دستبند و گردنبند و گوشواره هاى آنها را از تن آنها بيرون آورده است. . . اگر به خاطر اين حادثه مسلمانى از روى تاسف بميرد ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار و بجا است: فلو ان امراه مسلما مات من بعد هذا اسفا ما كان به ملوما بل كان به عندى جديرا.» اين گونه رفتارهاى علوى هم پيامهاى سياسى دارند و هم درسهاى تربيتى و اخلاقى كه البته بايد در مكتوبى جداگانه به صورت مبسوط مورد تجزيه و تحليل قرار گيرند. گرچه حضرت امير(ع) مبرزترين شاگرد مكتب پيامبر اسلام است و مواضعش از الگو و اسوه نبوى تبعيت مى نمايد. حاصل آنكه تمركز اصلى نوشتار حاضر فقط بر رفتار و مواضع نظرى و عملى شخصى پيامبر (و نه حتى نزديكترين پيروانش) با اهل كتاب تمركز خواهد داشت. ب) پيامبر و اهل كتاب: در يك دسته بندى و مقوله بندى ثنايى تعامل پيامبران با پيروان ساير اديان را مى توان در دو سطح متفاوت قالب بندى نمود: اول: رفتار با نخبگان؛ دوم: رفتار با غيرنخبگان. اول رفتار پيامبر با نخبگان اهل كتاب: مواضع حضرت رسول در برابر نخبگان اهل كتاب نيز در چهار شكل زير متصور است: يا پيامبر خود موضع سياسى نيز داشت و يا نداشت و صرفا به عنوان پيام دينى و اخلاقى محض با نخبگان اهل كتاب ارتباط مى گرفتند. و نخبگان اهل كتاب نيز يا سياسى بودند و يا نبودند (يعنى نخبگان خصوصا دينى كه حاصل بار فرهنگى اديان گوناگون بوده اند).مجموعه ترابط پيامبر با نخبگان اهل كتاب در مكه از آن رو كه هنوز حكومت اسلامى تاسيس نشده و پيامبر در اختفا و تحت فشار مشركان بودند در ذيل موضع دينى و رفتار اخلاقى و معنوى قابل تفسيرند. از مصاديق بارز ارتباط پيامبر خدا با نخبگان سياسى تعاملات پيامبر با حاكم حبشه نجاشى است كه با هجرت عده اى از مسلمانان آغاز گرديد. مى دانيم كه در سال پنجم بعثت گروهى از مسلمين به دستور رسول اكرم(ص) و به سرپرستى جعفربن ابيطالب راهى حبشه گرديدند. هجرت به حبشه به گفته مورخين دو بار و با فاصله نزديك صورت گرفته كه تعداد آنها جمعا به بيش از ۸۰ نفر مى رسيده است. اينان هم از دست مشركان قريش مصون مانده و هم پيام اسلام را به خارج از جزيره العرب مى رساندند. انتخاب حبشه نيز احتمالا به چند جهت بوده است. از سويى نجاشى در ميان حاكمان عصر مردى عادل بوده چنانچه پيامبر نيز به مهاجرين فرمود كه در آنجا پادشاهى غيرظالم حاكم بوده است. از سوى ديگر ايران و پادشاهان مات به خاطر روابطى كه بين آنها و قريش بوده امكان داشت كه مهاجرين را به قريش تسليم كنند و لذا چنين هجرتى به آن مناطق صورت نگرفت. (جعفريان ۱۳۹،۱۳۶۶-۱۳۸ سبحانى بى تا ج :۱ ۳۱۵-۳۰۸)وقتى قريش از اين مهاجرت مطلع شدند تصميم گرفتند كه به حبشه رفته و حاكم آنجا را قانع كنند كه اينها را بازگرداند و در اين مسير با هدايايى ابتدا زبدگان دربار را نيز تطميع نمودند. اما نجاشى مدعاى آنان را مشروط به شنيدن كلمات مهاجرين نمود. وقتى مهاجرين به دربار فراخوانده شدند تصميم گرفتند كه يك نفر به نمايندگى آنها سخن بگويد. جعفرابن ابيطالب كه اين مسووليت را پذيرفته بود وقتى نگرانى همراهان را ديد گفت: من آنچه را از راهنما و پيامبر خود شنيده ام بدون كم و زياد خواهم گفت.جعفر در مقابل حاكم از وضعيت جاهلى خودشان و سپس تحولى كه پيامبر ايجاد نمود و سختگيريهاى قريش گفت. سخنان او بر نجاشى موثر افتاد و از او خواست تا مقدارى از كتاب آسمانى پيامبر خود را بخواند. جعفر آياتى چند از آغاز سوره مريم را خواند و به خواندن آيات اين سوره ادامه داده و نظر اسلام را درباره پاكدامنى مريم و موقعيت عيسى روشن ساخت. هنوز آيات سوره به آخر نرسيده بود كه صداى گريه شاه و اسقفها بلند شد و. . . نتيجه آنكه توطئه مشركان در نزد نجاشى بى اثر ماند و مهاجرين نزد نجاشى محبوب شده و ماندند. برخى نكاتى كه از داستان مهاجرت به حبشه قابل ذكرند به قرار زير است:۱) اين ارتباط به صورت مستقيم و از سوى شخص پيامبر نبود ولى چنانچه در جملات جعفر ديديم او گفت كه كلماتى را كه از رسول خدا شنيده ام مى گويم و از اين رو تعامل غيرمستقيم پيامبر با نجاشى به عنوان حاكم سياسى آن سامان قلمداد مى گردد. ۲) اين تعامل سبب شد كه زمينه و بستر براى ارتباطات ديگر به صورت مشخصتر و با اعزام سفرا ادامه يابد. چنانچه در تاريخ دو نامه از سوى پيامبر به زمامدار حبشه ثبت شده است: اول: دعوت به سوى اسلام و سفارش درباره مهاجرين دوم: راجع به اعزام مهاجرين به مدينه و. . . . به عبارت ديگر، نجاشى از مصاديقى است كه هم در مقطعى كه پيامبر موضع دينى و معنوى محض در مكه داشت را دربرمى گيرد (نامه اول) و هم مقطعى كه پيامبر دست به تاسيس حكومت زده و علاوه بر موضع معنوى و دينى موضع سياسى نيز داشت (نامه دوم).قاصد نامه اول (عمروبن اميه) به قدرى دقيق و روانشناسانه طرح مساله نمود كه فضاى محبت را قبل از قرائت نامه فراهم نمود. او ضمن تشكر پيامبر از پذيرش مهاجرين مراتب محبت و اخلاص را به قدرى بالا برد كه نجاشى را از خود و مسلمين را از وى دانست. و نيز شهادت و گواهى انجيل (مورد اعتقاد نجاشى) درباره محمد و اسلام را پذيرفت. شيوه طرح بحث كه قطعا به توصيه پيامبر(ص) بود از جهت تربيتى و اخلاقى موثر بود و مخاطب را جذب مى نمود. خصوصا اينكه در متن نامه درباره حضرت عيسى آمده است كه گواهى مى دهم عيسى بن مريم مخلوق و كلمه خدا است كه آن را به مريم القاء فرمود. پس مريم به وجود عيسى آبستن گشت و آفريد خدا او را از نفخ روح چنانكه آدم را بيافريد (صابرى همدانى ،۱۳۴۶ ۲۵-۲۰). كه روايتى دلپذير از شيوه ولايت پيامبر مسيحيان بود.۳) از آثار اين هجرت آن بود كه نخبگان دينى مسيحى نيز از حبشه براى تحقيق بيشتر وارد مكه شدند. اين گروه ۲۰ نفره پس از ملاقات و با شنيدن آيات قرآن بى اختيار اشك از ديدگان آنها سرازير شد و همگى نشانه هايى كه در انجيل براى پيامبر موعود خوانده بودند در وى محقق ديدند (همان: ۳۹). آياتى كه در شان اين گروه نازل گرديد و پيامبر بر آنان خواند حكايت از ظرافت روانشناسى دقيق مخاطب شناسى در ارسال پيام بسترسازى براى تعليم و تربيت و. . . دارد. در آيه نازله و تلاوت شده مائده۸۴:-۸۲ ضمن اشاره به دشمنى يهوديان و مشركان با مسلمانان درباره مسيحيان آمده است كه:و با محبت تر از همه كس با اهل ايمان آنانند كه گويند ما نصرانى هستيم اين دوستى نصارى با مسلمانان بدين سبب است كه برخى از آنها دانشمند و پارسا هستند و آنها بر حكم خدا تكبر و گردنكشى نمى كنند و چون آياتى را كه به رسول فرستاده شد بشنوند اشك از ديده آنها جارى مى شود زيرا حقانيت آن را شناخته گويند: بارالها به رسول تو محمد(ص) و كتاب آسمانى تو قرآن ايمان آورديم. ما را در زمره گواهان صديق او بنويس. گويند ما چرا ايمان به خدا و كتاب حق نياوريم در صورتى كه اميد آن داريم كه خدا در قيامت ما را در زمره صالحان داخل گرداند. ۴) از درس هاى تربيتى مهم اين آيه آن است كه على رغم عدم وجود ارتباط مستقيم و حضورى نجاشى با پيامبر خدا(ص) اما وقتى نجاشى در سال نهم هجرى از دنيا رفت وقتى خبر فوت او را شنيد متاثر گرديده و گريستند: و فرمودند: امروز مرد صالحى از برادران شما رحلت كرد بر او نماز بخوانيد و رسول اكرم(ص) از مدينه بر جنازه او در حبشه نماز گزارد (همان: ۵۲). حداقل پيام اين رفتار نبوى آن است كه در گفتمان دينى آدميان بر همديگر حقوقى دارند و اين حقوق پس از مرگ افراد نيز برقرار است. در اين عكس العمل نوعى قدرشناسى از صالحان نهفته كه براى حاضران ايجاد شوق انگيزه و ميل براى طى مسير صواب و صلاح مى نمايد. ۵) با نگاهى تربيتى و از منظر روانشناسى اين پرسش جاى طرح دارد كه چگونه فردى مى تواند از راه دور و از طريق نمايندگانش در شرايطى كه هيچ قدرت ظاهرى نداشته و حتى از دست اطرافيان و بستگانش امنيت ندارد پيامى به شاه زمامدار و صاحب قدرت و شوكتى بفرستد و اين پيام تا عمق جان آن حاكم نفوذ نمايد و تاثير روانى و تربيتى داشته باشد اين پرسش در صورتى اهميت بيشتر مى يابد كه حتى گاه افراد مدعاى تحصيلات آكادميك در رشته هاى تربيتى و روانشناختى و يا صاحبان منبر و وعظ و خطابه در برقرارى ارتباطى موثر و سازنده نه تنها با جامعه بلكه حتى با فرزندانشان نيز عقيم مى مانند! آيا اين تاثيرات حكايت از عمق و غناى اصل پيام از سويى و زيركى مخاطب شناسى و به كارگيرى ظرافتهاى تبليغى و. . . در پيامرسان ندارد؟۶) نهايتا اشاره كوتاه و گزينشى از تعامل پيامبر اكرم با نجاشى اين امتياز عمده را داشت كه هم به ارتباط پيامبر در مكه كه قطعا حامل هيچ بار سياسى نبود مى شد و هم شامل ارتباط پيامبر در مكه كه خواه ناخواه نماينده پيامبر مى توانست سفيرى معنوى و سياسى باشد و تاثيرات اين تعامل و ترابط نيز هم نخبگان سياسى و دربارى را پوشش مى داد(از نجاشى تا درباريان و. . . ) و هم نخبگان دينى كه از حبشه به مكه آمدند و در ارتباط مستقيم و نزديك با حضرت محمد(ص) به شدت متاثر شدند و اين پيام گرم معنوى و دينى را براى حبشيان هديه بردند. ارتباط پيامبر با نخبگان سياسى و دينى را مى توان بسط داد و تاثيرات كلامى و غيركلامى مستقيم و غيرمستقيم مكتوب و شفاهى پيامبر بر جان صاحبان قدرتى كه خود به دينى ايمان داشتند و يا متوليان اديان و فرق سخن به ميان آورد. اما مستندسازى كامل اين مدعا و تحليل محتواى مكاتبات و مراسلات و دعوتها و گفتگوهاى پيامبر با نخبگان سياسى و دينى اهل كتاب قطعا كارى در سطح يك مقاله نيست و بايد در مكتوب مستقلى پيگيرى گردد اما براى اينكه به محققان ديگرى براى ادامه اين پژوهش محورهايى براى مطالعه پيشنهاد گردد عناوينى در صدر اسلام و در رفتار نبوى مستقيم و غيرمستقيم با نخبگان اهل كتاب (سياسى و غيرسياسى) كه مى تواند با رويكردى تربيتى و روانشناختى و اخلاقى مورد مطالعه دقيق قرار گيرد مورد اشاره قرار مى گيرند:۱) نامه پيغبر اسلام به حاكم معان (از شهرهاى شام) و مسلمان شدن زمامدار آن سامان فروه بن.۲) نامه به پاپ اعظم (ضعاطر) و مسلمان شدن پاپ كه زعامت روحانيت نصارى و زعامت دينى پيروان مسيح را داشت و حتى برخى گفته اند كه از سلطان مردم بزرگتر جلوه مى كرد. ولى با اين اقدام به دست مردم كشته شد.۳) تحليل محتواى نامه پيامبر به كليه زمامدارانى كه به يكى از اديان معتقد بودند از بعد تربيتى كه غير از خسرو پرويز (كه بر اساس شواهدى او نيز از اقدام جسورانه و گستاخانه اش بعدا پشيمان شد) همگى با احترام ادب و تواضع سفير رسول خدا را پذيرفته و به محتواى پيام و فرستنده آن ارج نهاده اند.۴) شيوه تعامل پيامبر با نخبگان مذهبى مسيحيان نجران و داستان مباهله. دوم رفتار پيامبر با غيرنخبگان از اهل كتاب: اين قسمت از بحث شامل مخاطبان و مصاديقى از اهل كتاب و پيروان اديان مى گردد كه يا افراد عادى و معمولى به نحوى مخاطب پيامبر قرار گرفته اند و يا اينكه حكمى، كلامى و پيامى از سوى پيامبر خدا(ص) فراگير بوده و خاص نخبگان و برجستگان نبوده و مخاطب ويژه نداشته است. تعامل پيامبر با اهل كتاب و پيروان مدينه هم قبل از هجرت به مدينه و هم پس از آن قابل مستندسازى است. گرچه عمده رفتار و سنت نبوى با اهل كتاب به مدينه بازمى گردد كه پيامبر مستقيما با صاحبان كتاب سروكار داشتند.۱) در مقطع قبل از هجرت پس از مرگ ابوطالب رسول خدا از سوى مشركان مكه مورد اذيت و آزار بيشتر و مستقيم تر قرار گرفت و بر اثر اين اختناق تصميم گرفت به محيط ديگرى برود. طائف در آن روز مركزيت خوبى داشت. بر آن شد تا يكه و تنها سفرى به آنجا نمايد. سفر به آن سامان نه تنها ظاهرا سودمند نيفتاد بلكه با تحريك اشراف قبيله تقيف عده اى پيامبر را مورد اذيت و آزار قرار دادند و آن حضرت به سختى خودش را به باغى در آن اطراف رساند. و زير درختى با خدا به استغاثه نشست. صاحبان باغ از ديدن وضع رقت بار آن حضرت متاثر شدند و به غلام مسيحى خود به نام عداس دستور دادند كه ظرف انگورى به حضور پيامبر ببرد. پيامبر در موقع خوردن انگور نام خدا بر زبان آورد. اين اقدام عداس را حساس كرد و پرسيد كه مردم شبه جزيره با اين كلام آشنايى ندارند. حضرت از وى پرسيد: اهل كجايى و داراى چه آيينى هستى عرض كرد: اهل نينوا و نصرانى هستم. حضرت فرمود: از سرزمينى هستى كه آن مرد صالح يونس بن متى از آنجا است. پاسخ پيامبر باعث تعجب بيشتر او شد. مجددا پرسيد كه شما «يونس متى» را از كجا مى شناسى پيامبر فرمود: برادرم يونس مانند من پيامبر الهى بود. سخنان پيامبر كه توام با علائم صدق بود اثر غريبى در عداس بخشيد. بى اختيار مجذوب پيامبر گشت. به روى زمين افتاد دست و پاى او را بوسيد و ايمان خود را به آيين او عرضه داشت و. . . (سبحانى بى تا: ۳۷۸-۳۷۹). نكته اى كه در تحليل شيوه ارتباط پيامبر با عداس مسيحى قابل تذكر و توجه است آنكه رفتار و گفتار نبوى تا آن حد دقيق عميق موثر و دلنشين بود كه فرد در لحظه اى واحد از عمرى اعتقادات دست شسته و به رسالت نبوى ايمان مى آورد. چنين تاثير كلامى و تربيتى را در كجا و از سوى چه كسان ديگرى مى توان يافت اين چه مضمونى بود و آن چه قالبى كه مخاطبان را مسحور مى نمود و مجذوب مى نمايد؟۲) در مقطع بعد از هجرت بررسى رفتار و سير و سيره نبوى با اهل كتاب فرصت و مجال بيش از يك مقاله مى طلبد. از اين رو تنها به ذكر شواهدى بسيار محدود بسنده مى گردد: ۲-1) پيمان دفاعى مسلمانان با يهوديان يثرب: از آنجا كه قبل از حضور پيامبر در مدينه يهوديان در سطح شهر فعال بوده و نقش محورى داشتند لذا آن حضرت در بدو ورود قراردادى داير بر وحدت مهاجر و انصار نوشت و يهوديان مدينه نيز آن را امضاء كردند. پيامبر طى شرايطى آيين و ثروت آنها را محترم شمرد. اين قرارداد سند تاريخى مهمى است و حكايت از آن دارد كه چگونه پيامبر خدا به اصول آزادى نظم و عدالت در زندگى احترام مى گذاشت و چگونه با اين پيمان يك جبهه متحد در برابر حملات خارج پديد آورد. تجزيه و تحليل مفاد اين قرارداد ۳۷ ماده اى در اين نوشتار موجز امكانپذير نيست. از اين رو ذيلا تنها به ذكر برخى از مواد قرارداد بسنده مى شود: اول: امضاءكنندگان پيمان ملت واحدى را تشكيل مى دهند.دوم: هر فردى از يهوديان كه از ما پيروى كند و اسلام بياورد از كمك و يارى ما برخوردار خواهد بود و تفاوتى ميان او و مسلمانان ديگر نخواهد بود. و كسى حق ندارد به او ستم كند و يا ديگرى را بر ضد او تحريك كرده و دشمنش را يارى نمايد. سوم: يهوديان بنى عوف (تيره اى از انصار) با مسلمانان متحد و در حكم يك ملت اند و مسلمانان و يهوديان در آيين و دين خود آزادند. بندگان آنها از اين بند مستثنى نيستند. يعنى آنان در آيين خود آزادند مگر گناهكار و بيدادگران كه آنان فقط خود و اهل بيت خود را هلاك مى كنند. چهارم: يهوديان بنى نجار، بنى حارث، بنى ساعده ، بنى جشم، بنى اوس، بنى ثعلبه، بنى شطيبه بسان يهوديان بنى عوف هستند و از نظر حقوق و مزايا با هم فرق ندارند. . . . پنجم: كسانى كه با يهود هم سر و هم رازند حكم خود آنان را دارند.ششم: هيچ كس نبايد در حق هم پيمان خود ستم كند. در چنين صورتى بايد ستمديده را يارى نمود. هفتم: داخل يثرب براى امضاءكنندگان اين پيمان منطقه حرم اعلام مى گردد. هشتم: هرگاه مسلمانان يهود را براى صلح با دشمن دعوت كردند بايد بپذيرند و هرگاه چنين دعوتى از طرف يهود انجام گيرد مسلمانان بايد قبول كنند مگر اينكه دشمن با آيين اسلام و نشر آن مخالف باشد و. . . (سبحانى بى تا: ۴۶۵-۴۶۱). درباره اين قرارداد نكات چندى قابل ذكرند:۱) در فرضيه نوشتار گفته شد كه اصل در رفتار نبوى با پيروان اهل كتاب رحمت و صلح و دوستى بود و جنگ و ستيز جنبه طفيلى و حاشيه اى دارد. قرارداد مورد اشاره به وضوح صفا و صميميت در رفتار نبوى با يهوديان كه بنا به نص قرآن (مائده۸۲:) در مقايسه با نصارى از مسلمانان دورتر نيز بودند را حكايت مى كند و اينجا است كه برخوردهاى خشونت آلود پيامبر با يهوديان در مراحل بعد را بايد ريشه يابى نمود و تحليل نمود. از اين رو برخورد با يهوديان جنبه عارضى داشته و به شيوه رفتار خصمانه يهوديان مربوط است كه در قلب و پايتخت اسلام مدينه مشكل آفرينى مى نمودند و لاجرم مى بايست براى حفظ امنيت و صلح چاره و تمهيدى انديشيده مى شد.۲) اگر امروزه در جديدترين كنوانسيونهاى بين المللى و از طريق سازمان ملل متحد سخن از اعاده حقوق اقليتهاى دينى و مذهبى است و در ذيل دفاع از حقوق آنها بحث از حق حيات حق برخوردارى از هويت مستقل و به دور از تبعيض حق ايمان و عمل آزادانه به مذهب و. . . (ترنبرى: ۱۳۷۹) اما مى بينيم كه پيامبر اسلام در بيش از ۱۴ قرن پيش در حالى كه غرب و اروپا وارد فضاى قرون وسطى مى شد و در زمانى كه اعراب در گفتمان جاهليت تنفس مى كردند كه حتى گاه به فرزند دختر خود نيز رحم نمى كردند و نه نسل ديگران كه نسل خود را نابود مى نمودند در آن عصر قراردادى را با يهوديان امضاء مى نمايد كه تمام حقوق دينى و انسانى را مورد توجه و به صراحت و طى مفادى طرح نموده و مى پذيرد و امنيت آنان را تضمين مى نمايد.ج) نتيجه گيرى:۱) در اين نوشتار كوتاه اين مدعا مدلل گرديد كه پيامبر با اهل كتاب چه در زمانى كه در موضع قدرت بودند و چه در موضع ضعف بودند تعامل مثبت و سازنده داشتند تا حدى كه برخى از حتى نخبگان اهل كتاب صرفا از طريق نامه و يا ارسال سفيرى و از طريق ارتباط غيرمستقيم با پيامبر مسلمان مى شدند.۲) برخورد خشونت آميز و قهرآلود پيامبر با برخى از اهل كتاب و خصوصا يهوديان از حقايق غيرقابل انكار است. به عبارت ديگر اسلام هم دين رحمت است و هم دين خشونت. اما سخن آنجا است كه از اين دو كدام نقش كليدى تر و محورى تر دارند از آنجا كه پيامبر بارزترين خليفه خدا در روى زمين و مظهر جمال و جلال الهى است و خداوند نيز هم رحمان است و هم منتقم هم رحيم است و هم جبار پيامبر نيز به عنوان جانشين خدا بايد هم اهل رافت باشد و هم شمشير ولى مهم آن است كه كداميك از اين دو بر ديگرى سيطره و سبقت دارد و كداميك در خدمت آن ديگرى است؟پاسخ اين پرسش درباره خداوند بنا به آنچه در دعاى جوشن كبير آمده رحمت خدا واسعه و فراگير است و رحمت خداوند بر غضبش تقدم و پيشى گرفته است:يا من سبقت رحمته غضبه (مفاتيح الجنان دعاى جوشن كبير: فراز ۱۹). ... از اين رو پيامبر نيز بايد ابتدا و بالاصاله مظهر رحمت خدا باشد و در صورت ضرورت اهل غضب باشد. به عبارت ديگر شيوه برخورد عطوفانه و مشفقانه پيامبر با اهل كتاب از يك مبناى محكم اعتقادى برخوردار بوده و تعامل اخلاقى و تربيتى پيامبر داراى مبانى و اصولى است كه مى بايست مورد توجه و اهتمام مسلمين قرار گيرد. ۳) گرچه رفتار پيامبر با اهل كتاب در بيش از ۱۴ قرن پيش حتى در آن سطح كه در قالب قراردادهاى حقوقى و سياسى نيز آمده است با جديدترين كنوانسيونهاى حقوق مدنى و سياسى برابرى مى كند اما ترابط پيامبر با اهل كتاب در سطح حقوقى و مدنى و سياسى خلاصه نشده و گفتمان حاكم بر ارتباطات پيامبر با پيروان اديان ديگر عمدتا اخلاقى معنوى و تربيتى بود و از اين رو بسيارى از افراد در مواجهه با پيامبر مسحور و شيفته ايشان شده و تسليم دينى مى شدند كه او عرضه مى نمود.۴) شيوه ارتباط پيامبر با اهل كتاب نيز گاه مستقيم و گاه غيرمستقيم مكتوب و شفاهى و. . . بود و مخاطبان نامه ها و كلمات پيامبر نيز يهوديان مسيحيان زرتشتيان و صابئين بودند اين مخاطبين نيز در دو سطح نخبگان و فراتر از نخبگان قابل دسته بندى اند كه به حسب ضرورت و موقعيت مخاطب از سه طريق حكمت موعظه حسنه و يا جدال احسن (بهره گيرى از بهترين شيوه هاى جدل) مورد دعوت و مذاكره قرار مى گرفتند.
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 315]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن