واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
معيارهاي تفسير معتبر نويسنده:محمد علي رضايي اصفهانيمنبع:سايت انديشه قم مقدمه: قرآن كتاب آسماني و نازل شده از طرف خداست و در عين حال به زبان عربي و بر طبق قواعد دستوري آن نازل شده است پس براي فهم قرآن و بيان مقاصد آن لازم است شرايطي را رعايت كنيم، كه اين شرايط دو دسته است: الف) شرايط مربوط به شخص تفسير كننده قرآن. ب) شرايط مربوط به خود تفسيرتا تفسيري كامل و صحيح و معتبر انجام شود. هر چند ميتوان، مفسر داراي شرايط را، يكي از اركان تفسيرمعتبر به حساب آورد چون تفسير فرد غيرمتخصص از قرآن حتماً يك تفسير كامل و معتبر نميباشد (مگر اتفاقاً و با احتمال ضعيف همانطور كه احتمال بدهيم يك انسان غيرمتخصص در علم فيزيك بتواند قانون نسبيت انشيتين را توضيح دهد و حتي آن را ابطال كند) پس معيارهاي تفسير معتبر عبارتند از: 1 . مفسر داراي شرايط آن تفسير را بيان كند: يعني فردي متخصص در علم تفسير ميتواند نظر دهد، كه مراد هر آيه قرآن چيست. همانطور كه در جهان امروز بيان هر غيرمتخصص در يك رشته علمي را نميپذيرند، و حتي در بعضي موارد جرم محسوب ميشود (مثل اين كه شخصي كه پزشك نيست اگر اقدام به معالجه و يا عمل جراحي بنمايد مجرم است، اگر چه اتفاقاً عمل او منجر به بهبودي بيمار شود) اما شرايط مفسر را در مبحث آينده ذكر ميكنيم. 2 . پيروي از روش صحيح در تفسير قرآن: چون روشهاي تفسيري گاهي ناقص و گاهي كامل است و بعضي روشها صحيح و موجب كشف مراد آيه است و بعضي روشها نادرست و حتي موجب انحراف در تفسير قرآن است (مثل تفسير به رأي) كه اين موضوع را در مبحث روشهاي تفسير مورد بررسي كامل قرار خواهيم داد. پس يك تفسير وقتي معتبر است، كه از كانال صحيح گذشته و با روش صحيح استخراج شده باشد و به دست ما برسد. 3 . رعايت عناصر مطلوب در تفسير: چنان چه در نتيجهگيري از معناي لغوي و اصطلاحي تفسير بيان كرديم؛ تفسير مطلوب بايد داراي اين عناصر باشد: الف) كشف و پردهبرداري از ابهام يك لفظ يا آيه بكند. ب) مقاصد كلام وگوينده آن را واضح نمايد. ج) تفسير بيان است پس قرائت قرآن يا علم تجويد و صحيح خواني قرآن و ترجمه كلمه به كلمه قرآن (تحتاللفظي) و حتي تدبر و تفكر در آيات كريم (فهم قرآن)، تفسير محسوب نميشود، چون هيچكدام بيان نيستند پس لازم است كه فهم ما از آيات قرآن (كه كشف از مقاصد آن ميكند) به صورت نوشتار يا گفتار درآيد تا تفسير بر آن اطلاق شود. نكته: عبور تفسير از كانالهاي خاص كه در علم تفسير قرار دادهاند لازم است، كه بعضي شرايط اثباتي و بعضي نفي است، كه در ادامه به اهم آنها اشاره ميكنيم هر چند بعضي لازمه بعضي هستند. 4 . تفسير قرآن نبايد منافات با سنت قطعي (خبر متواتر يا خبر واحد محفوف به قرائن) داشته باشد، چون پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و ائمه ـ عليهم السلام ـ مبين قرآن هستند. در مورد اين شرط علمای تفسير تعبيرات مختلفي دارند، كه براي نمونه چند عبارت از آنها ميآوريم: مرحوم شيخ طوسي(ره) (وفات 460 ه.ق) ميفرمايد: «واعلم ان الروايه ظاهرة في اخبار اصحابنا بأن التفسير القرآن لايجوز الا بالاثر الصحيح عن النبي ـ صلي الله عليه و آله ـ و عن الائمه ـ عليهم السلام ـ الذين قولهم حجه كقول النبي ـ صلي الله عليه و آله ـ و ان القول فيه بالرأي لايجوز.[1] بدان كه طبق ظاهر روايات كه اصحاب (از پيامبر و ائمه) نقل كردهاند، تفسير قرآن جايز نيست، مگر به وسيله روايات صحيح از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و از ائمه ـ عليهم السلام ـ كه قول آنها حجت است مثل قول پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و گفتار در مورد قرآن طبق نظر شخصي جايز نيست. دركلام شيخ طبرسي در مجمعالبيان كلمه نص صريح دارد[2] (لايجوز الا بالاثر الصحيح و النص الصريح) و همين مطلب را صاحب قاموس القرآن تأكيد ميكند، بعد از آنكه فرمود تفسير به معني ايضاح و تبيين است گويد: «تفسير قرآن نيز از اين معني است كه مراد خدا را بيان و روشن ميكند، و آن اگر مبتني بر قرآن و سنت قطعي باشد يعني قرآن را با قرآن و حديث مقطوع تفسير كند درست و صحيح است»[3] نكات: اولاً آيا خبري كه قرآن را تفسير ميكند ميتواند واحد صحيح باشد، كما اين كه ظاهر كلام تبيان و مجمع همين است، يا حتماً بايد قطعي (متواتر يا محفوف به قرائن باشد) اين مطلب مورد نزاع و بحث است كه بعداً متعرض آن خواهيم شد[4] ثانياً بحث مهم در اينجا اين است كه آيا كدام يك از اين دو جمله صحيح است؟ الف) تفسير قرآن بايد موافق روايات معتبر باشد. ب) تفسير قرآن نبايد مخالف روايات معتبر باشد. ظاهر كلام مرحوم شيخ طوسي در تبيان و شيخ طبرسي در مجمع[5] (كه عين كلام تبيان را آورده است) همان جمله اول (الف) است چنان چه ميگويد: «و اعلم ان الروايه ظاهرة في اخبار اصحابنا بأن تفسير القرآن لايجوز الا بالاثر الصحيح عن النبي ـ صلي الله عليه و آله ـ و عن الائمه ـ عليهم السلام ـ الذين قولهم حجة كقول النبي ـ صلي الله عليه و آله ـ.[6] لكن با تأمل در كلام ايشان ظاهر ميشود، كه منظور آنها ردّ تفسير به رأي بوده است لذا در ذيل كلام ميفرمايد: «بل ينبغي أن يرجع الي الادلة الصحيحه اما العقليه او الشرعيه من اجماع عليه او نقل متواتر به عمن يجب اتباع قوله...»[7] پس در نظر ايشان منبع تفسير مختص به روايت نيست تا بگوئيم تفسير قرآن حتماً بايد موافق روايات معتبر باشد بلكه قرآن نبايد مخالف روايت معتبر قطعي باشد هر چند روايات در كنار عقل و... از منابع تفسير است. 5 . تفسير قرآن بدون پيشداوري (و پيشفرضهاي غيرضروري): در تفسير هر كلامي احتياج به پيشفرضهاي ضروري است كه غالباً كسي به آنها توجهي ندارد، مثل اينكه «اين كلام گوينده عاقل بوده است و از گفته خود هدفي داشته است و ظهور آن حجت است مگر آن كه قرينهاي بر خلاف آن آورده شود».[8] لكن بعضي پيشفرضها هستند كه ممكن است در معني اثر گذارد، در حالي كه گوينده سخن با توجه به اصالة الظهور (فهم عرفي از الفاظ و تركيبهاي زبان رايج) سخن گويد، ولي ممكن است مفسر آن را بدون هيچگونه قرينهاي به يك معني كه موافق پيشفرضهاي خاص اوست تفسير كند. لذا در شرايط مفسر بيان شد كه مفسر بايد افكار و عقايد شخصي و تمايلات خود را بر معني كلام تحميل نكند؛ به عبارت ديگر نبايد كلام ديگران برخواسته خود تطبيق كند، زيرا اين تفسير به رأي است كه شرعاً حرام است و در نظر عقلاء هم مذموم است، لذا تفسيري معتبر است كه با ظهور و نصوص كلام گوينده هماهنگ باشد (مگر آن كه به وسيله ی يك قرينه قطعي يا روايت قطعي، معني خلاف ظاهري را به گوينده نسبت دهند.) و اگر يك مفسر اعتقادات مذهبي خاص خود و يا نظريهاي علمي كه مورد پسند اوست را بر آيهاي تحميل كند، و سعي در تطبيق آنها (بدون شاهد و موافقت ظاهر لفظ بمايد) اين تفسير معتبر نخواهد بود.[9] 6. تفسير يك آيه نبايد مخالف با آيات ديگر قرآن باشد؛ در اين مورد لازم است كلمه مخالف را توضيح دهيم كه منظور چيست؟ الف. مخالف گاهي به معناي ناهماهنگ ميآيد كه با اصل مطلب قابل جمع عرفي است مثلاً يك معني خاص با يك معني عام با هم مخالف هستند، لكن قابل جمع عرفي هستند به اين صورت كه عام را با خاص تخصيص بزنيم (و تقليد نيز چنين است). مثال: همه انسانها بايد روزه بگيرند، همه مريضها نبايد روزه بگيرند... جمع اين دو جمله ناسازگار و مخالف به اين است كه بگوئيم: همه انسانهاي غير مريض بايد روزه بگيرند. ب. مخالف گاهي به معني متناقض و متضاد ميآيد كه دو جمله طوري با هم مخالف باشند كه قابل جمع عرفي نباشد، در اين صورت ناچاريم يكي را قبول و ديگري را رد كنيم چون از لحاظ منطقي در دو جمله متناقض، صدق يكي مستلزم كذب ديگري است. مثال: همه انسانها بايد روزه بگيرند ـ همه انسانها نبايد روزه بگيرند. اكنون آن چه در عنوان مخالف قرآن ملحوظ است همان معني دوم (متناقض) است و الا تخصيص آيات قرآن با همديگر يك امر طبيعي است كه در همه زبانهاي دنيا رايج است و لذا در روايات زيادي وارد شده كه حتي اگر روايتي مخالف قرآن بود آن را قبول نكنيد (و يترك ما خالف حكمه حكم الكتاب و السنه). و اگر حال روايات اينگونه باشد حال تفسير روشن است كه آن چه مخالف نصوص و ظواهر قرآن است مخدوش است. و اعتبار ندارد چون تفسير قرآن نميتواند ناقض و تكذيب كننده خود قرآن باشد. 7. تفسير قرآن نبايد مخالف حكم قطعي عقل باشد. چون پيامبران حجت ظاهري و عقل حجت باطني است پس اگر عقل انسان يك حكم قطعي داد كه تمام عقلا آن را بپذيرند شرع هم آن را ميپذيرد و از همين روست كه ميگويند: كلما حكم به العقل حكم به الشرع (هر چه را عقل به آن حكم كند دين هم آن حكم را ميكند) البته بالعكس اين قاعده هم صحيح است چون هر چه را شارع مقدس حكم ميكند، عقل هم حكم ميكند (البته در مورد اين قاعده معاني ديگري هم شده است) لكن گاهي عقل انسان نميتواند آن مطلب را درك كند، چون عقل انسان در حال رشد و تحول است و ممكن است با پيشرفت علوم بشري آن را دريابد، و لذا بسياري از دستورات بهداشتي اسلام و قرآن با گذشت زمان مورد قبول همه دانشمندان علم پزشكي قرار گرفت با اين كه در محيط جاهليت عرب كه اين احكام در آن عصر نازل شد عقل انسان آن روزگار از درك آنها عاجز بود. پی نوشتها[1] . تفسير تبيان، ج اول، ص 4. [2] . مجمع البيان، ج اول، ص 13. [3] . قاموس قرآن، ج 5، ماده فسر، ص 175، نوشته سيدعلياكبر قرشي. [4] . در مبحث منابع تفسير، منبع سوم مفصل بحث خواهيم كرد. [5] . تفسير مجمعالبيان، ج اول، ص 13. [6] . مقدمه تفسير تبيان، شيخ طوسي(ره)، ص 4، ج اول. [7] . مقدمه تفسير تبيان شيخ طوسي(ره)، ج اول، ص 4. [8] . به علاوه تفسير قرآن با فرض وحي بودن قرآن و قابل تفسير و فهم بودن آن ممكن است. [9] . براي توضيح بيشتر به كتابهاي تفسير آيات مشكله ص 293 و مباني و روشهاي تفسري ص 209 مراجعه شود.
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 463]