واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ويژگى هاى داستان هاى قرآنى نويسنده:امير ميرابى منبع:روزنامه جوان قرآن كريم در طرح داستان ها و به خصوص داستان هاى انبيا از سبك و اسلوب هاى خاص و منحصر به فردى بهره جسته است و همين روش هاى بديع بوده كه داستان هاى قرآن را جاذبه و شكوهى خارق العاده بخشيده و هر يك از داستان ها را به صحنه تجلى فضايل اخلاق و ارزش هاى متعالى تبديل كرده است. چهره هاى پاك و تابناك هر يك از انبيا در اين داستان ها نقش هاى زيبايى از معنويت، اخلاص، پاكدامنى، امانت و ديگر ارزش هاى اخلاقى را در منظر همگان قرار داده است.اما متأسفانه همين داستان هاى معنوى آن هنگام كه به دست افسانه پردازان افتاده است، به نوعى مورد پردازش قرار گرفته كه كاملاً با اسلوب و اهداف داستان هاى قرآن كريم مغاير و متضاد بوده، ذهن هر خواننده اى را از دست يازيدن به عبرت ها و پيام هاى اصلى و نكته هاى سازنده داستان هاى قرآن باز داشته او را به وادى تخيلات و اوهام سوق مى دهد. ۱- حقيقت گرايى:يكى از روش هاى منحصر به فرد قرآن در ارايه داستان ها و سرگذشت پيشينيان، حقيقت گرايى و واقع بينى در تاريخ است. قصه هاى قرآن، سرگذشت واقعى افراد و اقوام است تا آدمى را از وقايع عبرت انگيز تاريخ متأثر سازد.خداى متعال خود به صراحت نقل داستان ها و سرگذشت انبيا و اقوام پيشين را كه در قرآن كريم گزارش شده، برپايه حقيقت و واقعيت دانسته و فرموده است: «فلنقصن عليهم بعلم»(۱)به اين ترتيب قرآن كريم نقل قصه ها را از روى علم دانسته و شائبه هرگونه تصورهاى ذهنى و تخيل هاى بشرى را در گزارش داستان ها طرد كرده است. به عنوان مثال پس از نقل داستان جذاب حضرت يوسف(ع) درباره اين داستان و ساير قصص مى فرمايد: «در سرگذشت آن ها (پيامبران) درس عبرتى براى صاحبان انديشه است. اين ها داستان نيست (بلكه وحى آسمانى است) و هماهنگ با آنچه پيش روى آن «از كتب آسمانى پيشين» قرار دارد.»(۲) ۲- نپرداختن به جزييات و تفاصيل بى فايده:به طور كلى بايد گفت هدف قصه هاى قرآن جدا از اهداف كلى قرآن نيست و روشن است كه هدف اصلى در قرآن چيزى جز «هدايت» نيست. اساساً همه شريان هاى آيات قرآن به قلب هدايت مى انجامد و هيچ نكته، مثال، قصه و حادثه اى در قرآن نيست كه بى نتيجه و بى هدف طرح شده باشد.علامه طباطبايى(رحمة الله عليه) در توضيح اين مطلب مى فرمايد: «دأب و روش كلام خداى تعالى در آنجا كه قصه ها را مى سرايد، بر اين است كه به مختاراتى و نكات برجسته و مهمى كه در ايفاى غرض مؤثر است اكتفا مى كند و به خرده ريزهاى داستان نمى پردازد. از اول تا به آخر داستان را حكايت نمى كند، اوضاع و احوالى كه مقارن با حدوث حادثه بوده ذكر نمى كند. جهتش هم خيلى روشن است. چون قرآن كريم كتاب تاريخ و داستان سرايى نيست، بلكه كتاب هدايت است.»(۳)اصولاً برخورد قرآن با حوادث زمان هاى گذشته، برخوردى انتخابى و گزينشى است. آنچه را بيان مى كند كه حاصل پيام دين و در بردارنده يك موعظه و هدايت و عبرت و ارشاد باشد. به اين ترتيب روش قرآن در طرح داستان ها آن است كه از وقايع تاريخى تنها بخش هاى زنده و نقش آفرين آن را برمى گزيند و قصه را مشوب به جزييات و تفاصيلى نمى كند كه فكر و انديشه آدمى را از تدبر و عبرت آموزى باز مى دارد. ۳- مبارزه با تحريفات:در گذشته افسانه پردازان، تاريخ را آشفته ساختند و در جهت اغراض خود حقايق را با دروغ ها و اباطيل آميختند، تا آن حد كه به درون متون مذهبى و كتاب هاى آسمانى موجود در دست بشر نيز راه يافته بود. قرآن براى اصلاح و زدودن آثار سوء آن ها در قالب قصه ها به بيان تاريخ واقعى و سرگذشت راستين افراد و اقوام گذشته پرداخت.از اين رو در همان هنگام اين حركت قرآن واكنش هايى هم به دنبال داشت. برخى از كفار و يهوديان (كه خود از عوامل اصلى تحريف تاريخ بشر بوده اند) قرآن را به افسانه بافى و نقل اساطير متهم كردند.«وقتى آيات ما بر او خوانده مى شود مى گويد: اين افسانه هاى پيشينيان است. چنين نيست كه مى پندارند، بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دل هايشان نشسته است.»(۴) ۴- معرفى انبيا به عنوان الگوهاى اخلاقى:خداى متعال چهره هاى پاك و تابناك انبيا را به عنوان الگوهاى شايسته براى ساير بندگان برگزيده و آنان را براى تمام اعصار و نسل ها مشعل هدايت و راهبران سعادت قرار داده و با بيان سرگذشت واقعى آنان در كتاب آسمانى قرآن و با ترسيم صفت هاى برجسته ايشان، سينه ها را از عظمت و هيبت آنان پر ساخته و دل ها را در برابرشان خاضع و خاشع كرده است.خداوند متعال در يكى از توصيف هاى خود درباره انبيا(ع) مى فرمايد: «و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مى كردند و انجام كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و اداى زكات را به آن ها وحى كرديم و تنها ما را عبادت مى كردند.»(۵) ۵- رعايت اصول اخلاقى و عفت بيان:يكى از شگفتى هاى قرآن و يكى از نشانه هاى اعجاز اين كتاب آسمانى اين است كه در بيان داستان هاى قرآنى هيچ گونه تعبير زننده و ناموزون و دور از عفت وجود ندارد. قرآن كريم در ترسيم صحنه هاى حساس قصه ها به طرز شگفت انگيزى «دقت در بيان» را با «متانت و عفت» به هم آميخته و بدون اين كه از ذكر وقايع چشم بپوشد و اظهار عجز كند، تمام اصول اخلاقى و عفت را نيز به كار بسته است. به عنوان مثال مى توان داستان حضرت يوسف(ع) و همسر عزيز مصر و داستان حضرت موسى(ع) و دختران شعيب را نام برد. پي نوشت۱- اعراف/۷.۲- يوسف/۱۱۱.۳- تفسير الميزان، ج ۱۳.ص ۴۹۲ و ص ۴۹۳.۴- مطففين/۱۳و۱۴.۵- انبيا/۷۳.
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 376]