تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نادان كسى است كه نافرمانى خدا كند، اگر چه زيبا چهره و داراى موقعيتى بزرگ باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835064039




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

كاركردهای دین برای انسان امروز


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
كاركردهای دین برای انسان امروز
كاركردهای دین برای انسان امروز نويسنده:حبیب باباییمنبع:مجله پرسمانs دین در جامعه امروزی و انسان متمدنی كه به تكنولوژی پیشرفته مسلح است، چه فایده و ثمری خواهد داشت؟ وقتی از سود و فایده سخن به میان می‏آید، باید معنای عام آن مورد نظر باشد; یعنی در ارزیابی كاركردهای دینی باید به كاركردهای فردی، كاركردهای اجتماعی، فوائد حسی، فوائد روحی و معنوی، فایده‏های دنیوی و ثمرات اخروی آن توجه داشت تا بتوان از برآیند آن به یك ایده مشخص و مطمئن در مورد دین و كاركردهای آن نائل آمد . ویژگی دین برای فهم درست‏حقیقت دین باید به این نكته توجه داشت كه در میان مجموعه نظام‏مند هستی، انسان پدیده‏ای مستقل نیست و حقیقت انسانی او و روش زندگی‏اش تنها در تناسب و تعامل او با هر آنچه كه با او مرتبط است، مفهوم پیدا می‏كند . یعنی راه و رسمی كه برای انسان برگزیده می‏شود، نمی‏تواند از هست‏های پیرامونی‏اش فارغ باشد، نقشه زندگی و حیات واقعی، در گرو شناخت درست جغرافیای هستی و جایگاه انسان در آن جغرافیا است . براین اساس، باید روشی كه برای انسان به عنوان دین و روش زندگی نگاشته می‏شود، همگنی در نظام هستی و نظام وجودی انسان را از بین نبرد و با یك سونگری هویت انسانی را مسخ نسازد; یعنی در این برنامه زندگی هم باید همه ابعاد انسان مورد توجه قرار گیرد و هم این كه دیگر حقایق هستی و شاهراه‏های صعود به كمال شناسایی گردد تا برنامه‏ای جامع بدون هیچ نقصی در اختیار انسان گذاشته شود و فلسفه خلقت كه همان معرفت ‏باری‏تعالی است، به درستی تحقق یابد و خلقت‏به پوچی و عبث منتهی نشود . تدوین این برنامه زندگی تنها شایسته خدایی است كه به نظام هستی و تمام آنچه در آن وجود دارد، احاطه علمی و تكوینی دارد و راه سعادت انسان را به خوبی بازمی‏شناسد و برای هدایت انسان گمگشته در مسیر زندگی توانمند است . فیلسوف شهیر علامه طباطبایی در این باره می‏نویسد: «خدای متعال هر یك از آفریده‏های خود و از آن جمله انسان را به سوی سعادت و هدف آفرینش ویژه خودش از راه آفرینش خودش راهنمایی می‏فرماید و راه واقعی برای انسان در مسیر زندگی همان است كه آفرینش ویژه وی به سوی آن دعوت می‏كند و مقرراتی را در زندگی فردی و اجتماعی خود باید به كار ببندد كه طبیعت‏یك انسان فطری به سوی آن‏ها هدایت می‏كند نه انسان هایی كه به هوی و هوس آلوده و در برابر عواطف و احساسات دست‏بسته می‏باشد . مقتضای دین فطری این است كه تجهیزات وجودی انسان الغا نشودو حق هر یك از آن‏ها ادا شود و جهات مختلف و متضاد مانند قوای گوناگون عاطفی و احساسی كه در هیكل وی به ودیعه گذارده شده تعدیل شده، به هر كدام از آن‏ها تا اندازه‏ای كه مزاحم حال دیگران نشود، رخصت عمل داده شود . . . از بحث‏بالا نتیجه گرفته می‏شود . . . كه زمام حكم در تشریع تنها به دست‏خدا است و جز او را نشاید كه تشریع قانون و وضع مقررات و تعیین وظیفه نماید . لذا چنان كه روشن شد تنها مقررات و قوانینی در صراط زندگی به درد می‏خورد كه از راه آفرینش برای او تعیین شده باشد; یعنی علل و عوامل بیرونی و درونی انسان را به انجام دادن آن دعوت نمایند و آن را اقتضا كنند . (1) » بنابراین، دین روشی است‏برای زندگی كردن كه تمام ابعاد روحی، جسمی، فردی و اجتماعی انسان را شامل می‏شود و برای كمال بخشی به انسان در هر یك از این بسترهای زندگی، او را به هرآنچه كه آفرینش انسانی‏اش اقتضا می‏كند، رهنمون می‏شود . اما آنچه از ماهیت انسان برای فهم نیاز انسان مدرن به دین گفتنی است این نكته است كه انسان به عنوان پدیده‏ای كه همواره هویت انسانی‏اش ثابت‏بوده است، عناصری ثابت و اصیل در وجود خود دارد كه هرگز و در هیچ زمانی نمی‏تواند خود را فارغ از آن سازد مگر آن كه هویت انسانی‏اش را از دست دهد . این ذاتیات انسانی كه همواره بوده است و شاكله انسانی با آن عینیت می‏یابد، همان امور فطری‏ای هستند كه در وجود همه انسان‏ها در طول تاریخ وجود داشته است . روشن است اگر نتوان اصالتی مشترك میان همه انسان‏ها در یك زمان و در طول تاریخ پیدا كرد، هرگز نمی‏توان از پیشرفت و تكامل انسان در طول تاریخ و یا حتی در یك عصر تاریخی سخن به میان آورد . (2) آیا مقوله دین از عناصری است كه از امور اصیل انسانی به شمار می‏آید و نمی‏توان شاكله انسانی را بدون آن سامان و پرورش داد یا مقوله دین امری مربوط به دوران جهل بشری و زاییده نادانی‏های روزگاران گذشته بشریت است؟ برای پاسخ به این پرسش دو روش می‏توان پیش گرفت، روش‏هایی كه هر كدام از آن‏ها برای دریافت پاسخ مطمئن كافی می‏نماید . نخست می‏توان با رویكردی تاریخی دین را در بستر تاریخ جست‏وجو و به دقت دریافت آیا دین همواره در گذشته حضور داشته و همواره میان انسان‏های نادان بوده است‏یا آن كه دین در بستر علم نیز رخ نموده، بسیاری از دانشمندان در شمار مؤمنان جای داشته‏اند؟ آنچه از مطالعات تاریخ برمی‏آید روشنگر این معنا است كه هیچ زمانی از دین تهی نبوده و آدمی همواره با دین زندگی كرده است . البته گاه دین در مسائل اجتماعی نیز حضور داشته و گاه در حوزه زندگی فردی محدود و محصور گشته است . در این میان، سخن ویل دورانت «دین صد جان دارد، هر چه آن را بكشی دو مرتبه زنده می‏شود» (3) می‏تواند از بعد تاریخی اطمینان بخش باشد . رویكرد دیگری كه در پاسخ به این سؤال می‏توان در نظر داشت، روش فلسفی و عقلی است كه باید آن را در فلسفه یا دست كم در كلام به نتیجه رساند . در این رویكرد، اثبات می‏شود دین با هویت همگامی كه بانظام آفرینش انسانی دارد، برای انسانی كه هدف از خلقتش معرفت‏حق و نیل به كمالات حقانی است، امری عقلانی و ضروری است و بدون آن نه نظام آفرینش معنا پیدا می‏كند و نه نیل انسان به كمال انسانی و غایت وجودی‏اش، امكان می‏یابد و این با حكمت ا لاهی هیچ تناسبی نخواهد داشت كه انسان برای معرفت‏حق و حقانی شدن خلق گردد، بی‏آن كه زمینه چنین امكانی فراهم آمده باشد . دنیای مدرن اما آن چه از دنیای مدرن باید متذكر شد دو نكته است: 1 . نخست این كه به فرض پیشرفت موزون دنیای جدید بامحوریت علوم طبیعی، نمی‏توان از علوم طبیعی انتظار برآورده شدن نیازهای غیرطبیعی و ماورای طبیعی داشت . علامه طباطبایی در این باره نوشته است: «پیشرفت انسان در یك قسمت از معلومات كافی برای قسمت دیگر نیست و مجهولات دیگر انسان را حل نمی‏نماید . درست كه علوم طبیعی چراغی است روشن كه بخشی از مجهولات را از تاریكی در آورده و برای انسان معلوم می‏سازد ولی چراغی است كه برای رفع هر تاریكی سودی نمی‏بخشد . از فن‏روان‏شناسی حل مسائل فلكی را نمی‏توان توقع داشت، از یك پزشك حل مشكلات یك نفر مهندس راه بر نمی‏آید و بالاخره علومی كه از طبیعت‏بحث می‏نماید اصلا از مسائل ماوراء الطبیعه و مطالب معنوی و روحی بیگانه بوده و توانایی بررسی این گونه مقاصدی كه انسان با نهاد و فطرت خدادادی خود خواستار كشف آن‏ها است، ندارد . خلاصه هر مساله‏ای مربوط به ماوراء الطبیعه از یك فن از فنون طبیعی سؤال شود جوابش سكوت است نه مبادرت به نفی و انكار; زیرا فنی كه موضوع بحث آن ماده است، هر امر غیر مادی فرض شود در آن مسكوت عنه می‏باشد و فنی كه در موضوعی بحث نمی‏كند، حق هیچ گونه اظهار نظر مثبت و منفی را در آن ندارد . (4) » 2 . كاستی‏های دنیای مدرن خیلی جدی شده، بسیاری از متفكران غربی را نیز نگران ساخته است . در این قسمت، تنها به گزارشی از تحلیل هایی كه برخی از متفكران غرب همچون هایدگر در مورد دنیای مدرن و پیامدهای فرهنگی آن مطرح كرده‏اند، بسنده می‏كنیم و خواننده محترم را به كتاب‏های مبسوطی كه در این باره تالیف شده است، ارجاع می‏دهیم . «آدمی به گفته مارتین هایدگر تصویری بود كه از چشم خداوند یا خدایان دیده می‏شد و هویت او محصول كاركرد یك نظام مقتدر واز پیش تعیین شده باورهای دینی و آیینی و اسطوره‏ای بود . انسان در نظامی نمادین جای داشت كه هم شناخته شده و هم روشنگر و گشاینده امكانات و جهت‏گیری‏ها بود . شخص به عنوان عضو یك كلان، یك قبیله، یك نظام خاص خویشاوندی و تعلق، گستره‏ای از زندگی، یعنی در موقعیت‏های اجتماعی و فرهنگی كاملا مشخص و تثبیت‏شده‏ای به دنیا می‏آمد و به ندرت می‏توانست از سرنوشت محتوم خود، یعنی از جایگاه پیشاپش تعیین شده‏اش، بگریزد و برای خود جایی تازه دست و پا كند . . . [اما] مدرنیته فراشد هرگز پایان نیافتنی‏ای از گسست‏های درونی و قطعه قطعه شدن‏ها است . شكل نامتمركزی است كه به گونه‏ای نامنظم و محاسبه‏ناپذیر تغییر مكان می‏دهد، شكلی كه شالوده ندارد، مفصل‏بندی نمی‏شود، براساس یك دلیل، یك علت و یك قانون شكل نمی‏گیرد . تعریف‏های ثابت هویت نیز در این میان منفجر می‏شوند . هویت جامعه و هویت فرد، آن كلیت‏خوش - ساختی كه در راه دگرگونی تكاملی پیش می‏روند، نخواهند بود . جامعه و فرد بی‏قواره و بی‏مركز هستند، آماده دگرگونی‏هایی كه در هر لحظه روی می‏نمایند . چیزهایی انعطاف‏پذیر كه گوهر ندارند; فراهم آمده از تفاوت‏ها، محصول تقسیم‏های متعدد عناصر نامتعین و متكی بر موقعیت‏های هر دم دگرگون شونده و پیش‏بینی‏ناپذیر . در درون یك فرد، هویت‏های گوناگونی كه او برای خود قایل شده یا بهتر است‏بگوییم تابع آن‏ها شده، با یكدیگر به تعارض در می‏آیند . هر یك دیگری را بی‏مركز می‏كنند . تضادها نه فقط در «بیرون‏» یعنی در جامعه بل در «درون‏» یعنی در یك فرد موجود در حال كارند . از این رو، هویت فرضی نمی‏تواند پاسخگوی كنش‏ها، اندیشه‏ها خواست‏ها و واپس زدن‏های روانی فرد باشد . نمی‏توان كسی را بر اساس یكی از تعلق‏های او شناخت‏یا كنش‏ها و خواست‏ها و اندیشه هایش را پیش‏بینی كرد . هیچ هویت‏ساخته و پرداخته‏ای مسلط و تعیین كننده نیست . منافع اجتماعی افراد و مبارزه عینی آن‏ها برای این منافع، برداشت‏های ذهنی آن‏ها از این منافع دیگر به سادگی در محدوده كنش و آگاهی‏های طبقاتی نمی‏گنجد . . . هویت از هویت‏سیاسی یا طبقاتی جدا شده و تا حدودی می‏توان آن را در چارچوب موقعیت‏های به سرعت تحلیل رونده «سیاست تفاوت‏ها» بازشناخت . این شناخت از امری معلوم و معین نیست، بل شناخت از چیزی است فرار و گریزنده .» (5) در همین كتاب در مورد بحران علوم اروپایی و بن بست‏حاصل از آن علوم از زبان هوسرل، استاد هایدگر، چنین آمده است: «در همان دهه‏ای كه هیدگر به نهیلیسم اروپایی می‏اندیشد، استاد قدیمش ادموند هوسرل نیز درباره «بحران علوم اروپایی‏» می‏نوشت و بن بست فرهنگ و اندیشه روزگار را در خرد حسابگر و منطق كمی مدرنیته می‏یافت . هیدگر و هوسرل یگانه اندیشگرانی نبودند كه خطر را می‏دیدند و از آن حرف می‏زدند . بسیاری از انتقادهای هیدگر به مدرنیته در آثار شماری از اندیشگران هم نسل او نیز یافت می‏شوند . آنچه در كار هیدگر تازه است، قرار دادن آن همه در بنیاد متافیزیكی فراموشی هستی است . اگر او از انسان‏گرایی یاد می‏كرد، آن را نه علت مصیبت‏های مدرنیته، بل یكی از معلول‏ها به شمار می‏آورد . و علت را در فراموشی هستی می‏جست . او می‏گفت كه خرد مدرن سرسخت‏ترین دشمن اندیشیدن است; زیرا راه را می‏گشاید تا فراموشی اندیشه به هستی توجیه و حتی ضرورت فكر انكار شود . این خرد با تكیه به دستاوردهای تكنولوژی و تسهیل زندگی هر روزه كه هدف مدرنیته است، وانمود می‏كند كه سخن گفتن از هستی عمل نابخردانه‏ای است .» (6) و بالاخره در همین كتاب، علاوه بر بسیاری از كاستی‏ها و خلا دنیای مدرن، به مساله سلطه ارزش‏های پولی بر ارزش‏های انسانی و اخلاقی چنین اشاره شده است: «آنچه نخست . . . به چشم می‏آید، قدرت عظیم بازار در زندگی درونی آدمی است: آدمیان با نگریستن به فهرست قیمت‏ها می‏خواهند پاسخ پرسش‏هایی از این قبیل را كه چه چیز ارزشمند است و چه چیز دارای حیثیت است و حتی چه چیز واقعی است . . . بنابراین، هر نوع رفتار انسانی، زمانی از نظر اخلاقی مقبول واقع می‏شود كه از نظر اقتصادی امكان بروز بیابد و «دارای قیمت و ارزش‏» باشد، هر چیزی سودآور باشد، بقا می‏یابد . نیهیلیسم مدرن چیزی جز این نیست . داستایفسكی و نیچه و اخلاف قرن بیستمی آن‏ها این سرنوشت را ناشی از علم و عقل گرایی و «مرگ خداوند» می‏دانند . ماركس می‏گوید كه بنیان این نیهیلیسم چیزی به مراتب انضمامی‏تر و زمینی‏تر است: فرمان این سرنوشت را كاركردهای پیش پاافتاده و روزانه نظام اقتصاد بورژوایی صادر كرده‏اند; نظامی كه ارزش انسانی را مساوی قیمت ما در بازار می‏داند نه بیش و نه كم و ما را وا می‏دارد كه با بالا بردن قیمت‏مان تا آن جا كه توان داریم خودمان را وسعت‏بخشیم .» (7) نتیجه با توجه به این واقعیت و هزاران واقعیت تلخ گفته یا ناگفته در مورد دنیای مدرن آیا ساده لوحانه نخواهد بود كه پایگاه ثابت و اطمینان بخش دین را به آسانی از دست داده، خود در دام فرهنگی قرار دهیم كه بحران اضطراب در درون آن نهفته و به موجب رسوخ فرهنگی نسبیت در زندگی، هیچ نوع ثبات و آرامش و هیچ افقی روشن در ورای آن به چشم نمی‏آید؟ آیا شایسته نیست كاستی‏ها و خلاهای زندگی خود را نه در اصل دین، بلكه در معرفت كامل به دین، ایمان به دین و التزام رفتاری به آن جست‏وجو نماییم؟ این كه انسان در زندگی فردی خود، گستره وجودی خود را در سایه تعلیمات دینی به خوبی می‏شناسد و می‏داند كه در وجود محدود او عالمی نهفته است، در عین آن كه می‏داند او همه كاره نیست و محدودیت‏هایی نیز در زندگانی فراروی او قرار دارد، این كه انسان یك وجود برین و شعورمند را در نظام هستی به عنوان تدبیر كننده همه حوادث و وقایع باور دارد و می‏داند كه می‏تواند با یاد او و استعانت از او از امدادهای غیبی و پنهانش مدد گیرد و این كه انسان در عین قبول محدودیت وجودی خود، خود را بر سرنوشت و آینده خویش مسلط می‏داند و هرگز اجتماع و مسائل ژنتیكی و غیره را به عنوان عوامل تعیین كننده شخصیت‏خود نمی‏شناسد و خود را این اندازه قادر می‏داند كه می‏تواند با تكیه برامداد الاهی از همه محدودیت‏های پیرامون رهیده و راه سعادت و نیكبختی را پیشه كند، همه و همه و هزاران راز زندگی حقیقی و رهایی از زندگی‏های پوشالین و تكراری از تعلیماتی است كه انسان در سایه نزول پیامبران و بزرگان دین آموخته است . در بعد اجتماعی نیز می‏توان مهم‏ترین كاركرد دین را غیر از بستر سازی برای رشد و پرورش فرد انسانی در همه ابعاد وجودی‏اش و برچیده شدن اختلافات اجتماعی دانست . با محوریت‏یافتن توحید كه همان مفاد دین فطری است در حوزه اخلاق، اعتقادات، و قوانین، می‏توان اختلافات برآمده از خود پرستی و شرك را از میان برداشت و زمینه را برای وفاق اجتماعی در جهتی واحد برای تشكیل امتی واحد فراهم آورد . (8) گفتنی است كه پس از دریافت عقلانی ضرورت وجود دین، می‏توان با ایجاد باور در درون كه با نوعی تلقین صورت می‏گیرد، كاركردهای بیش‏تر و عینی‏تر دین را در زندگی فردی و اجتماعی انسان حس كرد . نكته دیگر این كه همواره باید از یك‏سونگری به دین به شدت دوری جست و ابعاد فقهی آن را در كنار ابعاد اخلاقی و عرفانی (9) و جهات اخلاقی و عرفانی را در كنار ابعاد جامعه شناختی آن مد نظر قرار داد تا در ارزیابی دین از قضاوت‏های نادرست و یك سویه مصون ماند . پی‏نوشت: 1 . قرآن در اسلام، ص 8و9 . 2 . ر . ك: فطرت، مرتضی مطهری، ج اول، ص 154 . 3 . همان، ص‏212 . 4 . فرازهایی از اسلام، محمدحسین طباطبایی، تنظیم سیدمهدی آیت‏اللهی، ص 8 . 5 . معمای مدرنیته، بابك احمدی، ص 39 - 41 . 6 . همان، ص‏237 . 7 . تجربه مدرنیته، مارشال برمن، ترجمه مراد فرهادپور، ج دوم، ص 136 . 8 . ر . ك: المیزان، محمدحسین طباطبایی، ج‏2، ص 122 به بعد . ذیل آیه 213 سوره بقره . 9 . در این میان می‏توان به بحث «شریعت، طریقت و حقیقت‏» در كتاب‏های اهل معرفت مراجعه كرد . ر . ك: شرح امام خمینی رحمة الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، ص‏201; شرح گلشن راز، شیخ محمد لاهیجی، ص 290 به بعد; فتوحات، ج‏1، ص‏354 .
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 231]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن