محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826418365
نبوت و عصمت
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نبوت و عصمت منبع:سايت انديشه قم عصمت و مصونيت از خطا و لغزش، يكي از شرايط نبوت است، زيرا بدون آن غرض از بعثت تحقق نميپذيرد. از اين رو، در اصل لزوم عصمت پيامبران الهي، ميان علماي اديان و مذاهب اختلافي نيست. مراحل عصمت عصمت پيامبران مراحلي دارد كه يادآور ميشويم: 1. مصونيت از خطا در دريافت وحي و ابلاغ آن. 2. مصونيت از مخالفت با احكام الهي در عمل.[1] 3. مصونيت از اشتباه در موضوعات و مصاديق احكام.[2] 4. مصونيت از اشتباه در مسايل مربوط به مصالح و مفاسد اجتماعي[3] و فردي. 5. مصونيت از اشتباه در مسايل عادي زندگي فردي. عصمت در دريافت و ابلاغ وحي عصمت در دريافت و حفظ و ابلاغ وحي، در واقع خمير ماية نبوت است و بدون آن، نبوت و ارسال پيامبران بيفايده خواهد بود. بنابراين، همان دليلي كه بر ضرورت نبوت اقامه شده است، دليل بر لزوم عصمت در تبليغ الهي نيز هست. توضيح اين كه: در باب ضرورت نبوت،گفته شده است از آن جا كه ادراكهاي عادي انسانها، براي شناسايي كامل راه سعادت و شقاوت، كافي نيست، پس خدا بايد اين نقص و كمبود را از راه وحي و ارسال پيامبر جبران كند. در غير اين صورت،هدف از خلقت انسان ـ كه تكامل اختياري ميباشد ـ نقض ميشود، زيرا تكامل اختياري در گرو شناخت صحيح و كافي است، و آن امر نيز بدون بعثت انبياء حاصل نخواهد شد. پس اگر خداوند پيامبري بفرستد، ولي اين پيامبر در دريافت وحي يا حفظ و ابلاغ آن دچار خطا گردد، هدف از بعثت نقض خواهد شد، و اين كار با حكمت خدا منافات دارد. اين قضاوت و حكم روشن عقلي از برخي آيات قرآن نيز استفاده ميشود، چنان كه ميفرمايد: «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً».[4] داناي غيب اوست و هيچ كسي را بر اسرار غيبش آگاه نميسازد، مگر رسولاني كه آنان را برگزيده و مراقبيني از پيش رو و پشت سر براي آنها قرار ميدهد، تا بداند پيامبرانش رسالتهاي پروردگارشان را ابلاغ كردهاند؛ و او به آن چه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چيز را احصا كرده است. اين دو آيه بيانگر آن است كه وقتي خداوند غيب خود را بر رسولان آشكار ميسازد، فرشتگان را از هر طرف مأمور مينمايد كه او را در اخذ وحي و حفظ و ابلاغ آن مراقبت كنند تا دچار اشتباه و لغزش نشوند. و روشن است كه انجام چنين رسالتي بدون عصمت آنان در مقام اخذ و حفظ و ابلاغ وحي، ممكن نيست. عصمت از گناه متكلمان اماميه معتقدند؛ اين نوع از عصمت قبل و بعد از بعثت، و نيز گناهان كبيره و صغيره هر دو را ـ خواه به صورت عمدي يا سهوي ـ شامل ميشود.[5] دو دليل زير، اين مسئله را اثبات ميكند: 1. پيامبران در واقع نمايندة خداوند در رساندن پيامهاي او به مردم هستند، و اين نمايندگي به دو صورت ميتواند انجام پذيرد: يكي گفتاري و ديگري رفتاري. يعني همانگونه كه گفتار پيامبر، حاكي از دريافت وحي الهي است. رفتار او هم چنين حكايتي دارد و نشانگر آن است كه اين كار مورد رضايت و اجازه خداست. اگر پيامبر مرتكب گناه گردد، چون نمايندة خدا در بين مردم است، مردم به تصور اين كه، اين كار شايسته است آن را انجام ميدهند و به خطا ميافتند. و اين نقض غرض خدا در بعثت انبياء ميباشد. بلكه اگر پيامبر كاري بر خلاف محتواي وحي انجام دهد و تصريح كند كه اين كار من جايز نيست، باز به دليل تناقض ميان گفتار و رفتار، مردم دچار ترديد ميشوند و ميگويند: اگر اين كار نارواست پس چرا خود او كه نمايندة خداست انجام داد؟ 2. بعثت انبياء، صرفاً پيام رساني نيست، بلكه پيامبران الهي مسؤوليت هدايت انسانها به سوي خدا را به عهده دارند. و هدايت تنها با بيان احكام الهي حاصل نميشود، بلكه ايمان راسخ انبياء به آن چه آوردهاند و تجلي آن در اعمال آنها در هدايت مردم نقش اساسي دارد، زيرا نقش تربيتي طرز عمل و رفتار مربي و حالتها و صفات او در افرادي كه تحت تربيت او قرار دارند، به مراتب بيشتر از گفتار اوست. چنان كه قرآن كريم ميفرمايد: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ».[6] به تحقيق رسول خدا اسوة نيكو براي شماست. بر اين پايه، بايد عوامل بازدارنده از گناه، به اندازهاي در پيامبر نيرومند باشد كه به كلي ازگناه به دور بوده، و از مصونيت كامل نسبت به گناه و مخالفت احكام الهي برخوردار باشد، و هيچ نقطة تاريكي در صفحة حيات او پيدا نشود. قرآن وعصمت پيامبران از گناه پس از آن كه عصمت در مرحله نخست (دريافت و ابلاغ وحي) اثبات شد، ميتوان بر عصمت پيامبران در مراحل ديگر به وحي استناد نمود، لذا ما در اين جا آياتي از قرآن را كه بر عصمت پيامبران از گناه دلالت دارند، با ذكر مضمون هر يك يادآور ميشويم: 1. پيامبر از روي هواي نفس سخن نميگويد: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى».[7] 2. پيامبران هدايت يافتگانند، و هر كس را خدا هدايت كند گمراه نميشود: «أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ...».[8] «وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ».[9] 3. منشأ ضلالت و گناه، شيطان است، و شيطان نميتواند در پيامبران نفوذ كند: «فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الُْمخْلَصِينَ».[10] 4. اطاعت از پيامبر، اطاعت از خداست، و اطاعت از خدا، با گناه قابل جمع نيست: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ».[11] 5. عمل پيامبر اسوه حسنه است، و گناه با اسوة حسنه بودن سازگار نيست: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ».[12] 6. پيروي از پيامبر مورد محبت خداست، و خدا گناه را دوست ندارد: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ...».[13] 7. پيامبران برگزيدگان خدايند، و خدا گناهكار را بر نميگزيند: «وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيارِ».[14] «وَ اجْتَبَيْناهُمْ وَ هَدَيْناهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ».[15] مراحل ديگر دليل بر لزوم عصمت پيامبران از امور ياد شده در مراحل ديگر عصمت، اين است كه از نظر افراد عادي كه اكثريت انسانها را تشكيل ميدهند، اشتباه در امور عادي، از خطاي در احكام دين قابل تفكيك نيست. بنابراين، اگر پيامبر در امور ياد شده دچار خطا و اشتباه گردد، آن را به احكام ديني هم سرايت ميدهند و در نتيجه، اطمينان آنان نسبت به پيامبر از دست ميرود. و اين با غرض رسالت منافات دارد. گذشته از اين، شكي نيست، پيامبري كه از هر گونه خطا ـ اعم از احكام ديني و موضوعات و مسايل عادي زندگي ـ مصون است، بهتر و بيشتر ميتواند توجه و اعتماد مردم را جلب كند تا پيامبري كه فقط از عصمت در احكام برخوردار است. و مقتضاي جود و رحمت الهي اين است كه كاملترين لطف را در حق بندگان انجام دهد. عصمت و اختيار گاهي تصور ميشود كه عصمت با اختيار منافات دارد. بنابراين فرد معصوم كه فاقد اختيار است، ترك گناه براي او، كمال و مايه افتخار نخواهد بود. اين اشكال را به دو صورت ميتوان پاسخ داد: 1. خداوند متعال نيز در عين اين كه مصون از هرگونه خطا ميباشد، فاعلِ مختار است. چه اشكال دارد پيامبران الهي و ديگر معصومان نيز چنين باشند. 2. براي روشن شدن پاسخ حلي، نخست لازم است حقيقت عصمت و اختيار را در انسان بررسي كنيم، آنگاه با بررسي عوامل عصمت در انسان، علت منافات نداشتن عصمت را با اختيار بيان نماييم: الف. عصمت چيست؟ عصمت عبارت است از ملكه يا صفتي در فرد معصوم كه وي را از انجام هرگونه گناه باز ميدارد، يعني با داشتن چنين حالت و صفتي براي انجام گناه، انگيزهاي در او پديد نميآيد. و در نتيجه مرتكب گناه نميشود. ب. اختيار چيست؟ اختيار حالت يا صفتي است در فاعل كه به سبب آن «فعل» و «ترك» را تصور كرده و پس از يك رشته محاسبات و ملاحظات يكي از دو طرف را بر ميگزيند، يعني يا فعل را انجام ميدهد يا آن را ترك ميكند، و به گفتة مولوي: اين كه گويي اين كنم يا آن كنم خود دليل اختيار است اي صَنَم اين نكته را نيز بايد در نظر داشته باشيم كه پس از انتخاب فعل يا ترك و ارادة قطعي نسبت به آن، طرف گزيده شده از حالت ترديد و امكان خارج شده و به سرحد لزوم و حتميت ميرسد تا آن جا كه در آن شرايط، طرف ديگر، امكان ظهور و بروز پيدا نميكند، ليكن اين حتميت و لزوم، نتيجة اختيار و ناشي از آن است، و به همين دليل با اختياري بودن «فعل» منافات ندارد. ج. منشأ عصمت چيست؟ اكنون بايد ديد منشأ عصمت چيست، و آيا منشأ و سبب آن با اختيار منافات دارد يا نه؟ به طور كلي، منشأ و سبب عصمت دو چيز است: 1. معرفت روشن و عميق نسبت به خدا، و شيفته و مجذوب شدن به كمال و جمال مطلق الهي. زيرا اينگونه معرفت و عشق باعث ميشود كه فرد رضايت خدا را بر خشنودي خود و ارتكاب گناه، برگزيند، چرا كه معصوم، غرق درياي جمال و كمال خداوند است، و روشن است كه شناخت و شيفتگي او به خدا، با انجام كاري كه برخلاف رضاي حق باشد، سازگار نيست. براي نمونه، دانشآموزي را در نظر بگيرد كه به دليل فضايل علمي و عملي استاد خويش، سخت شيفتة او شده و به او محبت و ارادت ميورزد، و به اصطلاح رابطة ميان او و استادش، رابطة مريد و مراد است. اگر استاد، اين دانشآموز را از انجام كار ناروايي نهي كند يا انجام كار پسنديدهاي را از او بخواهد، در اين صورت اگر اطاعت از استاد براي او دشوار بوده و با تمايلات مادي او سازگار نباشد، اين دانشآموز، در دو راهي اطاعت از استاد و سرپيچي از فرمان وي قرار ميگيرد، ولي چون فرض اين است كه رضايت خاطر استاد را بر هر چيز ديگر ترجيح ميدهد، اطاعت را بر معصيت برميگزيند. يعني با شناختي كه وي از استاد خود دارد، و عشق و ارادتي كه به او ميورزد، او را از انجام گناه باز ميدارد، و همين اطاعت سبب عصمت وي ميگردد. آيا آن دانشآموز، با ساير دانشآموزان، از نظر اصل آفرينش متفاوت است؟ و آيا در ترك گناه و اطاعت از استاد مجبور بوده است؟ قطعاً پاسخ منفي است. زيرا صدور گناه در اصل براي وي ممتنع نبوده، بلكه حالت خودداري از گناه، پس از حالت ترديد و امكان در نظر او، به مرحلة قطع و امتناع رسيده است. و اين قطعيت و امتناع ناشي از اراده و اختيار خود اوست كه پس از تصور گناه و انجام يك رشته محاسبات و ملاحظات، به دست آمده است. و اختيار، حقيقتي جز اين ندارد. 2. علم و آگاهي قطعي و كامل از نتايج اطاعت و عواقب گناه. با وجود چنين علم و آگاهي، ديگر فرد معصوم نسبت به لذتهاي موقت و گذرا كه از طريق گناه براي او حاصل ميشود، ميل و رغبتي نخواهد داشت، و در نتيجه «طاعت» را بر «معصيت» ترجيح ميدهد. و در نتيجه صدور گناه كه در آغاز بر او «ممكن» بود، «ممتنع» خواهد شد. براي مثال، فردي را در نظر بگيريد كه به دليل پارهاي اغراض مادي و شيطاني ميخواهد دست به دزدي بزند، ولي اطمينان دارد كه پس از انجام اين كار توسط نيروي انتظامي دستگير، و تحويل دادگاه ميشود، و قاضي نيز دستور بريدن دست وي را صادر خواهد كرد، و از آن پس نيز او در جامعه به عنوان يك دزد شناخته ميشود، يعني هم دست خود و هم حيثيت و اعتبار اجتماعي خويش را از دست ميدهد. اين شخص، با وجود چنين پيش آگاهي روشن و اطمينان نسبت به عواقب وخيم دزدي، انگيزهاي براي انجام چنين كاري نخواهد داشت، و در نتيجه نسبت به اين گناه بيتمايل ميشود. بنابراين، در مواردي كه كسي دست به دزدي ميزند به سبب آن است كه علم و اطمينان كامل هم جانبه نسبت به عواقب آن ندارد، يعني احتمال ميدهد كه: 1. اصلاً كسي از كار او باخبر نشود. 2. يا بتواند فرار كند و دستگير نشود. 3. يا در دادگاه خود را تبرئه كند. 4. يا از طريق دادن رشوه خود را نجات دهد. نتيجه ميگيريم كه علم و اطمينان به پيامدهاي سوء گناه، موجب عصمت ميگردد، و در عين حال با اختيار شخص نيز منافات ندارد، زيرا اين عصمت برخاسته از آگاهي به عواقب گناه و انجام يك رشته محاسبات و ملاحظات حاصل شده است. و اختيار، حقيقتي جز اين ندارد. نتيجه 1. پيامبران الهي و ديگر معصومان نسبت به كمال و جمال الهي معرفت كامل دارند و شيفته و فريفتة كمال و جمال خدا هستند، و اين معرفت و شيفتگي مانع از پيدايش انگيزه انجام گناه براي آنان است. 2. پيامبران الهي و ديگر معصومان از عواقب گناه به طور كامل آگاهند، و اين آگاهي پيراسته از هر گونه شك و گمان و مانع از پيدايش انگيزه انجام گناه است. 3. علم و شناخت، در دو زمينة گذشته از مبادي و مقدمات افعال اختياري انسان است. بنابراين، عصمت كه نتيجة علم و شناخت است، از طريق اختيار به دست ميآيد و با آن منافات ندارد. عصمت و نسبت گناه به معصوم؟! براي كساني كه با قرآن كريم و سخنان معصومان ـ عليهم السلام ـ اندك آشنايي دارند، اين اشكال مطرح است كه اگر پيامبران، معصوم بودهاند: اولاً: چرا در قرآن به آنان نسبت گناه داده شده است؟ ثانياً: چرا پيامبران و امامان معصوم، گاهي خود را گناهكار خوانده و از خدا طلب آمرزش كردهاند؟ براي پاسخ به اين اشكال، بايد توجه داشت كه گناه، مصاديق و مراتب گوناگوني دارد كه با تفكيك آنها از يكديگر بسياري از اشتباهات و اشكالهايي كه دربارة عصمت پيامبران و اولياي خدا مطرح شده است، حل خواهد شد. اين موارد عبارتند از: 1. مخالفت با اوامر و نواهي «مولوي» كه در محدودة واجب و حرام ـ مانند دروغگويي، دزدي، ترك نماز و روزة واجب و در يك كلمه ترك واجبات، ارتكاب محرمات ـ شكل ميگيرد. و رايجترين معناي گناه همين مورد است، و دلايل عقلي و نقلي، بر عصمت پيامبران و ديگر معصومان از اين گناه دلالت دارد و در هيچ منبع و مأخذي، چنين گناهي به آنان نسبت داده نشده است. 2. انجام كاري از شخصي كه داراي مقام علمي و معنوي فوق العادهاي است، با توجه به مقام ويژة او بهتر است كه اين گونه كارها از وي صادر نشود، هر چند آن كار در مقايسه با نوع مكلفان، عملي ناشايسته به شمار نميرود. اينگونه گناه را «ترك اولي» ميگويند. 3. اعمال عبادي بندگان، هر چند به طور شايسته انجام شود، باز نسبت به مقام بزرگ خداوند و لطفها و نعمتهاي بيشمار او ناچيز و ناقص است و اساساً قابل مقايسه نيست. به همين دليل، آنان كه با عظمت خداوند آشنايي بيشتري دارند، عبادت خود را با نهايت شرمساري به پيشگاه او عرضه ميكنند و پيوسته به تقصير خويش اعتراف ميكنند. بنده همان به كه ز تقصير خويش عذر به درگاه خداي آورد ور نه سزاوار خداونديش كس نتواند كه به جاي آورد بنابراين آن چه در مورد پيامبران و اولياي الهي متصور است دو قسم اخير است، و اين دو با مقام عصمت آنان منافات ندارند. يعني گاهي از پيامبران الهي عملي سرزده است كه با توجه به مقام فوقالعادة آنان ترك آن بهتر بوده است (ترك اولي). نيز معرفت اولياي الهي و عشق آنان به عبادت خدا در حدي بوده كه نميخواستند حتي لحظهاي از خدا دور باشند. ليكن از سوي ديگر آن بزرگواران بشر بودند و جنبه بشريت آنان ايجاب ميكرد كه به وظايف مرتبط به آن نيز بپردازند، ولي آنان با توجه به مقام معنوي فوقالعادهاي كه داشتند، اشتغال به آن را با عظمت خداوند ناسازگار ديده و اين لحظات را لحظات غفلت و گناه ميشمردند و لذا با اعتراف به گناه، كوتاهي در بندگي (نه انجام حرام يا ترك واجب) عذر تقصير خويش را به درگاه حضرت حق بيان مينمودند. در دعاي عرفه منسوب به سيد الشهدا ـ عليه السلام ـ ميخوانيم: «يَا مَنْ ألْبَسَ أولِيَاءَهُ مَلَابِسَ هَيْبَةِ، فَقَامُوا بَيْنَ يَدَيْهِ مُستَغْفِرِينَ».[16] «اي كسي كه جامههاي هيبت و عظمتت را به دوستانت پوشاندي، و به همين دليل اولياي تو براي آمرزش خواهي در پيشگاهت به پا خاستند». پی نوشت ها[1] . مانند اين كه واجبي را ترك نمايد يا كار حرامي را انجام دهد. [2] . مانند اين كه در تشخيص وقت نماز يا جهت قبله يا تعداد ركعات نماز يا مقدار بدهي مالي به افراد اشتباه كند. [3] . مثل اين كه درجايي كه صلح به صلاح جامعه است، جنگ را ترجيح دهد؛ يا برعكس. [4] . جن/ 26ـ28. [5] . اوائل المقالات، ص 30ـ29. [6] . احزاب/21. [7] . نجم/4ـ3. [8] . انعام/90. [9] . زمر/ 37. [10] . ص/ 83ـ82. [11] . نساء/ 80. [12] . احزاب/ 21. [13] . آل عمران/ 31. [14] . ص/ 47. [15] . انعام/ 87. [16] . اقبال الاعمال، ص 350.
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 370]
صفحات پیشنهادی
نبوت و عصمت
نبوت و عصمت منبع:سايت انديشه قم عصمت و مصونيت از خطا و لغزش، يكي از شرايط نبوت است، زيرا بدون آن غرض از بعثت تحقق نميپذيرد. از اين رو، در اصل لزوم ...
نبوت و عصمت منبع:سايت انديشه قم عصمت و مصونيت از خطا و لغزش، يكي از شرايط نبوت است، زيرا بدون آن غرض از بعثت تحقق نميپذيرد. از اين رو، در اصل لزوم ...
مباهله، حقانيت عصمت نبوت و امامت
مباهله، حقانيت عصمت نبوت و امامت خبرگزاري فارس: در آغاز طلوع اسلام، نجران تنها منطقه مسيحى نشين حجاز بود كه به عللى از بت پرستى دست كشيده، به آئين مسيح ...
مباهله، حقانيت عصمت نبوت و امامت خبرگزاري فارس: در آغاز طلوع اسلام، نجران تنها منطقه مسيحى نشين حجاز بود كه به عللى از بت پرستى دست كشيده، به آئين مسيح ...
وحي و نبوت
عصمت در دريافت و ابلاغ وحي عصمت در دريافت و حفظ و ابلاغ وحي، در واقع خمير ماية نبوت است و بدون آن، نبوت و ارسال پيامبران بيفايده خواهد بود. بنابراين، همان دليلي ...
عصمت در دريافت و ابلاغ وحي عصمت در دريافت و حفظ و ابلاغ وحي، در واقع خمير ماية نبوت است و بدون آن، نبوت و ارسال پيامبران بيفايده خواهد بود. بنابراين، همان دليلي ...
امامت و ختم نبوت
با این وصف امامت«ادامه هدایتگری رسول خداصلی الله علیه و اله با پشتوانه علم دریافتی از آن حضرت و متكی به حفظ و عصمت الهی»است و تعارضی با ختم نبوت ندارد.
با این وصف امامت«ادامه هدایتگری رسول خداصلی الله علیه و اله با پشتوانه علم دریافتی از آن حضرت و متكی به حفظ و عصمت الهی»است و تعارضی با ختم نبوت ندارد.
شبهات پیرامون عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ...
اگر ما به محتوا و مضمون همين سوره اي كه دليل نبوت پيامبر است (آيات 1 تا 4 نجم و آيات 38 تا آخر حاقه) استناد كنيم دوري پيش نمي آيد زيرا در صورتي كه ثبوت عصمت ...
اگر ما به محتوا و مضمون همين سوره اي كه دليل نبوت پيامبر است (آيات 1 تا 4 نجم و آيات 38 تا آخر حاقه) استناد كنيم دوري پيش نمي آيد زيرا در صورتي كه ثبوت عصمت ...
چیستی عصمت
[3]اقسام عصمتاقسام عصمت را بيان كنيد؟ما شيعيان، انبياى الهى را از گناه معصوم و از خطا مصون دانسته و هرگز ميان كبيره و صغيره، عمد و سهو، پيش از دوران نبوت و پس از ...
[3]اقسام عصمتاقسام عصمت را بيان كنيد؟ما شيعيان، انبياى الهى را از گناه معصوم و از خطا مصون دانسته و هرگز ميان كبيره و صغيره، عمد و سهو، پيش از دوران نبوت و پس از ...
عصمت پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
به بيان ديگر يکي از ويژگي هاي انبياء که بدون آن نبوت آنها قابل پذيرش نيست ، مصون بودن آنها از گناه و اشتباه است. دانشمندان اسلامي در تعريف عصمت گفته اند که آن ...
به بيان ديگر يکي از ويژگي هاي انبياء که بدون آن نبوت آنها قابل پذيرش نيست ، مصون بودن آنها از گناه و اشتباه است. دانشمندان اسلامي در تعريف عصمت گفته اند که آن ...
شبهات پیرامون عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ...
بر اساس مبناي اعمي كار بسي سهل و آسان است و طبق مبناي اخصي هم مي توان دلالت آيه را بر عصمت پيش از نبوت پذيرفت. يكي از نكاتي كه فقهاء در نحوه استفاده از ادله ...
بر اساس مبناي اعمي كار بسي سهل و آسان است و طبق مبناي اخصي هم مي توان دلالت آيه را بر عصمت پيش از نبوت پذيرفت. يكي از نكاتي كه فقهاء در نحوه استفاده از ادله ...
شبهات پیرامون عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ...
بنابراين ملكه عصمت،انحصاري نيست چيزي كه انحصاري است مقام نبوت و رسالت و امامت است :الله اعلم يجعل رسالته(9) خدا بهتر مي داند كه رسالتش را كجا قرار دهد.
بنابراين ملكه عصمت،انحصاري نيست چيزي كه انحصاري است مقام نبوت و رسالت و امامت است :الله اعلم يجعل رسالته(9) خدا بهتر مي داند كه رسالتش را كجا قرار دهد.
اثبات عصمت پیامبران
اثبات عصمت پیامبران-اثبات عصمت پیامبرانمساله عصمت انبیا از مسائل مهم كلامى ... یعنى صاحبان منصب الهى نبوت و رسالت هم منزه از هرگونه ظلم و گناهى خواهند بود.
اثبات عصمت پیامبران-اثبات عصمت پیامبرانمساله عصمت انبیا از مسائل مهم كلامى ... یعنى صاحبان منصب الهى نبوت و رسالت هم منزه از هرگونه ظلم و گناهى خواهند بود.
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها