واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: فقها و عالمان دینی که وظیفه تبلیغ دین و آموزش احکام الهی را دارند، اگر در برابر بیحیاییهایی که در جامعه میشود، سکوت کنند، یا مجریان و مسئولان امور حکومتی که وظیفه اجرای احکام را دارند، اگر در برابر بیحیاییهایی که در سطح جامعه اتّفاق میافتد، کاری نکنند، همین سکوتشان ترویج بیحیایی است. رسوا همرنگ جماعت انگشت نما حیاء از انگشتنما شدن در محیط لاابالیگرها انسانهایی هستند که وقتی در محیطها یا شرایطی قرار میگیرند، دستشان آلوده به عمل قبیح میشود و یا فرض بفرمایید واجبی را ترک میکنند یا عمل غیرشرعی را مرتکب میشوند از نظر شرعی یا انسانی فرقی نمیکند. چه فعل و چه ترک، زشت و قبیح است، وقتی در محیطِ عرفیِ لااُبالی قرار میگیرد، خلاف را مرتکب میشود. این شخص چون بُعد انسانی و بُعد ایمانیاش ضعف دارد، مرتکب عمل قبیح میشود. اگر از او بپرسی فلانی چرا نمازت را نخواندی؟ میگوید: جایی بودم که خجالت میکشیدم. خجالت میکشیدی؟ از چه کسی؟ از چه چیزی؟ یا اینکه میگوییم: فلانی! این چه کاری بود که کردی؟ این کار که حرام بود! میگوید: خوب اگر نمیکردم، در این جمع انگشتنما میشدم. شرایط محیط عرفیِ لااُبالی، موجب میشود مرتکب فعل قبیح یا ترک واجب شود. بعد هم که از او میپرسی: چرا؟ میگوید: خجالت کشیدم! در اینجا حیاء را مصرف میکند. حیای ضعف و حیای قوّت در روایتی از امام صادق(علیهالسلام) دارد که حضرت فرمود: «الْحَیَاءُ عَلَى وَجْهَیْنِ فَمِنْهُ الضَّعْفُ وَ مِنْهُ قُوَّةٌ»، یک قسم از حیاء کشف از ضعف میکند و یک قسم آن کشف از قوّت در بُعد انسانی و در بُعد ایمانی میکند. حیای عقل و حیای حُمق در روایتی از پیغمبر اکرم است که فرمودند: «قال رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم): الْحَیَاءُ حَیَاءَانِ حَیَاءُ عَقْلٍ وَ حَیَاءُ حُمْقٍ فَحَیَاءُ الْعَقْلِ هُوَ الْعِلْمُ وَ حَیَاءُ الْحُمْقِ هُوَ الْجَهْلُ»[1] آن حیایی که پشتوانهاش قدرت روحیِ انسانی است، حیای علم است و آن حیایی که پشتوانهاش ضعف انسانی و ایمانی است، حُمق و جهل است. خواهی نشوی رسوا، هم رنگ جماعت شو! امام صادق(صلواتاللهعلیه) داریم که فرمودند: برای این سه چیز دنبال تعلّم و یاد گرفتن علم نرو! اینکه انگشتنما شوی، پُز بدهی یا با مردم مجادله کنی ما در روایات مواردی را میبینیم که رویشان دست میگذارند که اینها حیای مذموم است که تو از آنها به «خجالت» تعبیر میکنی. ما موارد متعدّدی داریم که میگویند: این خجالت یعنی چه؟ مثل همین عمل به واجبات و ترک محرّمات. اگر کسی واجبی را عمل نمیکند و میگوید: خجالت میکشم، عمل حرام مرتکب میشود. شما را به خدا قسم اصلاً این جمله «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو»، حرف صحیحی است؟ حماقت هم حدّی دارد! این همان حیای حُمقی است که در روایت بود. موارد مختلف حیای حُمق 1. حیاء در «سؤال کردن» یکنفر، چیزی را نمیداند و نمیرود بپرسد که آگاه شود. چرا؟ میگوید: خجالت میکشم که بپرسم. این حیای حُمق است. ما در یک روایت از امام صادق(صلواتاللهعلیه) داریم که فرمودند: «یَا ابْنَ النُّعْمَانِ! لَا تَطْلُبِ الْعِلْمَ لِثَلَاثٍ لِتُرَائِیَ بِهِ وَ لَا لِتُبَاهِیَ بِهِ وَ لَا لِتُمَارِیَ» برای این سه چیز دنبال تعلّم و یاد گرفتن علم نرو! اینکه انگشتنما شوی، پُز بدهی یا با مردم مجادله کنی. «وَ لَا تَدَعْهُ لِثَلَاثٍ رَغْبَةٍ فِی الْجَهْلِ وَ زَهَادَةٍ فِی الْعِلْمِ وَ اسْتِحْیَاءٍ مِنَ النَّاس»[2] برای سه جهت نیز یاد گرفتن را رها نکن! «رَغْبَةٍ فِی الْجَهْلِ» یک: دوستی نادانی؛ یعنی میگوییم: چرا نمیروی یاد بگیری؟ میگوید: حالا اگر بدانم چه میشود؟ ندانم بهتر است. این را میگویند: «رَغْبَةٍ فِی الْجَهْلِ». دو: «زَهَادَةٍ فِی الْعِلْمِ» یعنی همینقدر که میدانم بس است، این را میگویند: «زَهَادَةٍ فِی الْعِلْمِ». بحث من مربوط به این مورد سوم است، «وَ اسْتِحْیَاءٍ مِنَ النَّاس» خجالت میکشد برود بپرسد. خجالت میکشد برود مسأله شرعی را بپرسد. این حیاء، حیای حُمق است و مذموم است. این اصلاً حیاء نیست که فرد میگوید: خجالت میکشم. بچه دهان حرف 2 حیاء در گفتن «نمیدانم» دوم؛ چیزی را نمیداند و نمیگوید که نمیدانم، چون خجالت میکشد که بگوید نمیدانم. ببینید روایات ما چهقدر ظریف برخورد میکنند. روایتی از علی(علیهالسلام) است که فرمودند: «لا یستحیین أحد إذا سئل عما لا یعلم أن یقول لا أعلم»[3] خجالت نکش آقا! نمیدانی؟ بگو نمیدانم. «و لا یستحیین أحد إذا لم یعلم الشیء أن یتعلمه»[4] این روایت یعنی اگر چیزی نمیدانی، خجالت نکش، برو بپرس. 3. حیاء در «گفتن سخن حق» آنجایی که حق را میدانی و چون خجالت میکشی، ابراز نکنی نیز حیای احمقانه است. روایت از علی(علیهالسلام) است که فرمودند: «من استحیا من قول الحق فهو أحمق»،[5] ؛ اگر کسی بگوید خجالت کشیدم که حرف حق را بزنم، آدم احمقی است. نگاه کنید چه تعبیری است! «وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیی مِنَ الْحَق»[6] این آیه قرآن است. خدا از بیان حق حیاء نمیکند. راه حلّ ترویج بیحیایی یکی از مشکلات بزرگ جامعه ما ترویج بیحیایی است،راهحل این مشکل چیست؟ شیوههای گسترش بیحیایی 1. ترویج بیحیایی ترویج بیحیایی دو تصویر دارد، گاهی ترویج بیحیایی به صورت ترویج زشتیها و اعمال قبیح در سه رابطه دیداری، گفتاری و رفتاری است. فرد شاخصی که مروّج این نوع بیحیایی در جامعه ما است، رسانهها هستند که چه از نظر دیداری، چه گفتاری و چه رفتاری پردهدری میکنند. ظاهراً کسی هم در حرف من تأمّل ندارد که رسانهها در جامعه مروّج بیحیایی هستند. راه حلّ این است که حاکمان جامعه، یعنی سازندگان فضای پنجم، دارای صلاحیّت باشند. اگر اینها افراد صالح باشند، مشکل هم در بحث فضای پنجم و هم در نقش سازندگی چهار محیط اوّل، حلّ میشود 2. سکوت در برابر بیحیایی گاهی ترویج بی حیایی نمیکنند، یعنی اعمال زشت را ترویج نمیکنند، بلکه سکوت میکنند و با عمل زشتی که در جامعه واقع میشود، برخورد نمیکنند. این هم ترویج بی حیایی است. کسانی که در جامعه مسئولیّت دارند با هر عمل زشت در بُعد دیداری، گفتاری و رفتاری که برخورد کنند، اگر به وظیفهشان عمل نکنند، اینها هم بی حیایی را ترویج دادهاند. یعنی بازگذاشتن میدان در جامعه برای انجام کار زشت، ترویج بیحیایی است. فضای پنجم حاکم بر چهار محیط، فضای حکومت است: انسانها در چهار محیط خانوادگی، آموزشی، رفاقتی و شغلی، روش رفتاری میگیرند. در آنجا تعبیری داشتم که گفتم ما فضای پنجمی داریم که این فضای پنجم، حاکم بر آن چهار محیط است. مثلاً اگر محیط خانوادگی، آموزشی، رفاقتی و شغلی نقش سازندگی داشته باشند، امّا فضای پنجم که حاکم بر هر چهار محیط است میتواند تمام زحمات آنها را خنثی کند. اگر فضای پنجمی که حاکم بر چهار محیط است، نقش سازندگی داشت، «سطح جامعه» به سمت سازندگی میرود؛ حتی اگر بعضی از این محیطها نقش تخریبی داشته باشد. امّا اگر آن فضا نقش تخریبی داشت، نقش سازندگی این فضاها تضعیف میشود و بلکه از بین میرود. آقا مجتبی تهرانی راه حلّ اصلاح بیحیایی در جامعه حالا سراغ راه حل مشکل برویم. راه حلّ این مشکل که در سطح جامعه وجود دارد، چیست؟ راه حلّ این است که حاکمان جامعه، یعنی سازندگان فضای پنجم، دارای صلاحیّت باشند. اگر اینها افراد صالح باشند، مشکل هم در بحث فضای پنجم و هم در نقش سازندگی چهار محیط اوّل، حلّ میشود. اصلاح فقیهان و مسئولان در جامعه دو دستهاند که فضاساز هستند، اگر اینها اصلاح شوند، جامعه روی صلاح خواهد دید. من اوّل یک روایت میخوانم و بعد مطلب را توضیح میدهم. روایت از پیغمبر اکرم است که فرمودند: «قال رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم): «صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِی إِذَا صَلَحَا صَلَحَتْ أُمَّتِی» حضرت فرمودند: دو گروه از امّت من هستند که اگر صالح و شایسته باشند، جامعه و امّت من هم رو به صلاح میرود، «وَ إِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِی» اگر این دو گروه فاسد باشند، جامعه هم رو به فساد میرود، «قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ هُمَا» از پیغمبر سؤال کردند که این دو گروه و دو صنف که میفرمایید، چه کسانی هستند؟ «قَالَ الْفُقَهَاءُ وَ الْأُمَرَاءُ»[7] دسته اوّل فقها یعنی علما و دانشمندانی که معارف و احکام شرعیّه را میدانند و دسته دوم هم اُمَرا یعنی کسانی که زمام امور اجرایی جامعه را در دست دارند، هستند. وظیفه فقها و امرا: تبیین دین و اجرای آن کار فقها امور فرهنگی است و کار اُمَرا امور اجرایی است. اینها اگر صالح شدند، جامعه هم صالح میشود. معنای این که صالح شدند یا فاسد شدند، چیست؟ معنایش این است که به وظیفهای که خداوند به آنها محوّل کرده است، عمل کنند. وظیفه علما و فقها یک وظیفه فرهنگی است، یعنی اینها باید بیایند احکام شرعیّه را تبیین کنند، معارف الهیّه را بگویند، بایدها و نبایدها را به تعبیر خیلی ساده برای مردم بیان کنند. این وظیفه فقها است. وظیفه اُمَرا چیست؟ وظیفه اینها پیاده کردن احکام شرعیّه در سطح جامعه است، چون اینها مسئول اجرایی هستند. اینها باید احکام شرعیه را اجرا کنند. اینطور نیست که فقها و امرا از یکدیگر جدا باشند، باید موازی با هم کار کنند. کار فرهنگی و کار اجرایی باید دوشادوش جلو رود والّا اگر کار فرهنگی شود، امّا کار اجرایی نشود، بیفایده است. هرچه فقها داد بکشند و از اینطرف اُمَرا عمل نکنند، فایدهای ندارد «سکوت» ترویج بیحیایی است! فقها و عالمان دینی که وظیفه تبلیغ دین و آموزش احکام الهی را دارند، اگر در برابر بیحیاییهایی که در جامعه میشود، سکوت کنند، یا مجریان و مسئولان امور حکومتی که وظیفه اجرای احکام را دارند، اگر در برابر بیحیاییهایی که در سطح جامعه اتّفاق میافتد، کاری نکنند، همین سکوتشان ترویج بیحیایی است. اگر مردم و جامعه منحرف شوند و فقها چیزی نگویند و کاری برای اصلاح جامعه نکنند، این خودش ترویج بیحیایی است. فقها و امرا باید دوشادوش هم کار کنند اینطور نیست که فقها و امرا از یکدیگر جدا باشند، باید موازی با هم کار کنند. کار فرهنگی و کار اجرایی باید دوشادوش جلو رود والّا اگر کار فرهنگی شود، امّا کار اجرایی نشود، بیفایده است. هرچه فقها داد بکشند و از اینطرف اُمَرا عمل نکنند، فایدهای ندارد. هر کس به وظیفه شرعیاش عمل نکند، فاسق است! ضمناً این را هم بدانید که این مصیبت برای جامعه اسلامی تازگی ندارد. ما در باب احکام داریم که اگر کسی به وظیفه شرعیاش عمل نکرد، مرتکب حرام شده است. سراغ اهمّ واجبات برویم. اهمّ واجبات چیست؟ «امر به معروف و نهی از منکر» اگر کسی به این اهمّ واجبات در سطح جامعه عمل نکند، یعنی آن کسی که در این رابطه وظیفهای دارد، اگر به این وظیفه عمل نکند، فاسق است. همه اینها مسأله شرعی است؛ این شخص فاسق است. این مصیبت بزرگ از صدر اسلام بعد از پیغمبر اکرم در جامعه اسلامی شروع شد. گرگ میش گوسفند ظاهرنما ظاهر فراماسونری ماسون مصیبت تاریخی اسلام، زمامداری فسّاق ظاهرالصلاح فُسّاق ظاهرالصلاح، زمام امور اجرایی را در سطح جامعه به دست گرفتند و جامعه اسلامی رو به فساد رفت. اینها زمام امور اجرایی جامعه را به دست گرفتند و چون به وظیفه الهی عمل نکردند، جامعه روز به روز، رو به فساد رفت. مصیبت واقعی این بود. اگر فاسق بودند ولی ظاهرالصلاح نبودند مشکل زیادی نبود، مردم هم فریب نمیخوردند. به تعبیر من اگر بیریاء و بیدین بودند این همه مصیبت به بار نمیآمد. اگر باصفا بودند ولی در وظایف شرعی کاهل بودند، مردم سراغ اینها نمیرفتند. مصیبت «فاسق ظاهرالصلاح» بالاتر از فاسقی است که ظاهرالصلاح نیست. راه حل چیست؟ فضاسازان باید اصلاح شوند تا جامعه اصلاح شود. فضاسازان باید به وظایفشان عمل کنند والّا وضع جامعه همین است که میبینید. اینهایی که میگویم، استدلالی است و همه دلایل را هم گفتم و پیش آمدم. سؤال کردید راه حلّ چیست، من هم روایت خواندم. راهش این است. دیگر بهتر از این میخواهید؟ تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 279]