واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: در خصوص اختیار انسان توضیح دهید، و تا چه حد اختیار دارد و اینکه خیلی از کارهایمان را که می گوییم خدا خواسته است صحیح است؟ اختیار و آزادی در مکتب شیعه حدّ وسطی است میان جبر و اختیار، این بدان معناست که در انجام اموری که به انسان منتهی میگردد، علاوه بر اراده و اختیار عوامل دیگری نیز نقش دارند. طبق عقیده شیعه، انسان موجودی است دارای عقل و شعور و اراده و قوة انتخاب و ترجیح، از اینرو انسان قادر است عملی را که صددرصد با غرایز طبیعی و حیوانی او هماهنگ و موافق است، در صورتی که عامل بازدارندة خارجی وجود نداشته باشد، به حکم تشخیص عقل و مصلحت اندیشی ترک کنند، قادر است عملی را که صددرصد مخالف طبیعت اوست و هیچ گونه عوامل اجبارکننده ای هم از خارج وجود نداشته باشد، به حکم مصلحت اندیشی و نیروی خرد، آن را انجام دهد. زیرا انسان چون حیوان نیست که تحت تأثیر غرایز و رغبتهای درونی باشد و در مقابل امیال درونی اش دست بسته و مسخّر باشد، بلکه او از نوعی آزادی و حریّت برخوردار است. یعنی اگر همة عوامل برای یک حیوان در انجام یک عمل غریزی فراهم باشد، او الزاماً به انجام آن عمل مبادرت خواهد کرد، و حال آن که در مورد انسان چنین نیست، بلکه انجام چنین عملی مشروط است به تشخیص قوة عقل او و هیچ عاملی نمی تواند بر خلاف رغبت و رضا و تشخیص درونی اش او را وادار به انجام عملی کند. به جهت آزادی و اختیاری که انسان در خود احساس می کند، که این امر برای همگان قابل لمس است. بشر همواره در زندگی، خود را بر سر راههای مختلف می بیند. نکتة مهمی که باید بدان توجه کرد اینست که انتخاب یک راه از میان طُرق مختلف، به فکر و اندیشه شخصی فرد بستگی دارد. بنابراین شخصیت درونی فرد که آمیخته ای است از صفات اخلافی و روحی، سوابق تربیتی و خصوصیات موروثی و میزان عقل و علم و دوراندیشی،همه در نوع تصمیم گیری او تأثیرگذار هستند. در واقع اختیار انسان محدود می شود به حدود توانایی ها و استعدادهایش، و کاری که از توان او خارج باشد، اختیار در آن نقشی ندارد. از دیدگاه مادی،انسان هر اندازه در راه تحقّق و به ثمر رسیدن آرمانها و اهدافش تلاش کند، بهره خواهد برد، از دیدگاه معنوی نیز اگر انسان در مسیر زندگی راه حق را انتخاب کند و هیچ گونه سستی به خود راه ندهد و رضایت پروردگار را همواره طلب کند و او را ناظر بر اعمال و رفتار خویش ببیند، خداوند نیز او را تحت حمایت خود قرار می دهد، و در هر امری او را به سمتی هدایت می کند که خیر و مصلحت او در آن است. بر عکس اگر انسانی راه ضلالت و گمراهی را در پیش گیرد و در انجام معاصی اصرار ورزد، خداوند نیز به تدریج او را به خود وا می گذارد، تا در مقدماتی که این انسان به دست خویش برای خود فراهم ساخته،غرق شود. مگر اینکه متوسل به توبه و انابه گردد و به سوی خدا بازگشت کند، که در آن صورت خداوند هم به او با دیده رحمت و برکت خواهد نگریست، و تحت حمایت خویش قرارش خواهد داد. این است مراد و منظور از آنچه که به خواست خدا تعبیر می گردد. بنابراین در مواجهه با هر حادثه ای ابتدا باید بیندیشیم که از اختیار و آزادی خود چگونه استفاده کرده ایم، و با نوع تصمیمگیری، خود را در چه مسیری انداخته ایم، و برای بهره مند شدن از الطاف الهی، چه مقدماتی را پیش فرستاده ایم و خواست خداوند را با توجه به همه این عوامل چگونه رقم زده ایم. برای روشن شدن مسأله جبر و اختیار، و خواست خداوند مثالی می آوریم : اثر آتش، سوزاندن است و این مقدار جبری هست که خداوند در نظام احسن الهی قرار داده است و ما اگر دست به آتش بزنیم، دست ما می سوزد اما در اینکه به آتش دست بزنیم یا دست نزنیم، اختیار داریم و همین مسأله در مورد جهنم و بهشت هست. بازتاب اعمال خوب، بهشت است و عکس العمل یا نتیجه اعمال زشت، جهنم است. ما هرگز نمی توانیم این دو اثر را از این دو عمل تغییر دهیم، اما در اینکه بین بهشت و جهنم کدامیک را انتخاب کنیم و با انجام اعمال نیک یا بد به سمت کدامیک برویم، اختیار داریم. خواست خداوند نیز یقیناً همیشه خیر است و می خواهد که ما به سوی خیر وسعادت برویم، اما اگر با اختیار خود به سوی شر و بدبختی رفتیم، نمی شود گفت خواست خداوند بوده، مگر اینکه بگوییم "خداوند بدبختی را نتیجة عمل به گناهان قرار داده است، و اینگونه خواسته است که اگر انسان گناه انجام دهد، بدبخت شود."
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 988]