تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام کاظم (ع):از شوخی (بی مورد) بپرهیز، زیرا که شوخی نور ایمان تو را می برد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837756914




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مباني اختيار انسان


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مباني اختيار
مباني اختيار انسان عناصر زمينه ساز اختيارتحقق هر عمل اختياري حداقل به سه عنصر نيازمند است: آگاهي و شناخت، ميل و گرايش، قدرت و توانمندي.شناخت در بعد شناخت - که به منزله ي چراغي نقش روشنگري را در کارهاي اختياري بازي مي کند - لازم است کارها و شيوه انجام آنها را بشناسيم و خوبي و بدي آنها را تشخيص دهيم تا بهترين را برگزينيم و عمل اختياري ما کاري حکيمانه و عقل پسند باشد، اما شناخت نيک و بد کارها در گرو آگاهي از کمال واقعي و راه رسيدن به آن است. تا ما ندانيم که کمال واقعي و نهايي ما چيست و راه رسيدن به آن کدام است کدام است ،خوبي و بدي کارها را درست تشخيص نمي دهيم و نمي توانيم انتخاب معقولي داشته باشيم. شناخت کمال واقعي و راه رسيدن به آن نيز مستلزم سه معرفت ديگر يعني شناخت مبدأ، معاد و رابطه ي دنيا و آخرت است؛ زيرا کسي که نمي داند وجود او و وجود ساير موجودات، مستقل و خودکفاست يا وابسته به آفريدگار است، نمي تواند در مورد هستي خود و جهان و کمال واقعي و نهايي، قضاوت درستي داشته باشد. از سوي ديگر براي کسي که خدا را قبول ندارد، اين فرض که انسان مي تواند به خدا راهي داشته باشد و به او تقرب يابد و کمال نهايي او در تقرب به خدا است، برايش مطرح نيست و در نتيجه خط مشي چنين انساني با انسان ديگري که خود و کل هستي را مملوک و وابسته به خداي جهان و کمال خويش را در هرچه نزديک تر شدن به او مي داند متفاوت خواهد بود و راه رسيدن به کمال در اين دو انسان، به کلي از ديگري متمايز است. موضوع معاد نيز چنين نقشي دارد. اگر زندگي منحصر به زندگي مادي دنيوي نباشد، کمالهاي قابل دسترسي بسي فراتر از لذايذ دنيوي مي شود و انسان در خط مشي خود بايد به اين شناخت دست يابد که چگونه با تلاشهاي اختياري خود به آن کمالها دست يابد و در صورت لزوم، بسياري از لذايذ دنيوي زودگذر را فداي لذايذ برتر و پايدار اخروي کند. پس در مرحله ي شناخت، حل مسأله مبدأ، معاد و رابطه دنيا و آخرت و راه رسيدن به کمال نهايي، براي انجام عمل اختياري عقل پسند ضرورت دارد و اين مسأله يکي از رازهاي مهم تأکيد قرآن بر مسأله مبدأ و معاد و آگاهي دادن نسبت به آنها و نيز ذکر ويژگيهاي زندگي دنيوي و اخروي و رابطه ي اين دو نوع زندگي است. امکانات بشري و شناختهاي مورد نياز قرآن مجيد از حواس و عقل و دل به عنوان ابزارهاي عامي که خداوند براي پيمودن راه کمال در اختيار انسان قرار داده نام برده است و بر بهره گيري از آنها در اين سير، تأکيد فرموده، و کافران و منافقان را به خاطر به کار نگرفتن و استفاده نکردن از اين ابزارها يا عمل نکردن بر وفق مقتضاي آنها مورد سرزنش قرار داده است. در آيه دوم از سوره ي انسان، در اختيار قرار دادن حواس را به منظور آزمايش آدمي مطرح مي کند و مي فرمايد:«انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتليه فجعلناه سميعا بصيرا».به راستي ما انسان را از نطفه اي آميخته [از عناصر گوناگون] آفريديم، او را مي آزماييم [و به همين دليل] شنوا و بينايش قرار داديم. اين آيه به نقش مهم بينا و شنوابودن انسان در فراهم شدن زمينه ي آزمايش و در نتيجه صعود يا سقوط وي اشاره دارد. در آيه ي هفتاد و هشتم از سوره ي نحل مي فرمايد:«والله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شيئا و جعل لکم السمع والابصار و الافئده لعلکم تشکرون»و خداوند شما را از شکم مادرانتان بيرون آورد در حالي که هيچ نمي دانستيد و برايتان گوش، چشمها و دل قرار داد تا سپاس او را به جاي آوريد.ابزارهاي ياد شده براي آن که انسان را متوجه مسير کند، او را از گمراهي در شناخت مسير و دستيابي به شناختهاي کلي در مورد مبدأ و معاد و راه وصول به کمال مدد رساند، کارآيي لازم را دارند و اگر کساني آنها را به کار گيرند و به مقتضاي آنها عمل کنند مبدأ و معاد و راهنمايان مسير را خواهند شناخت ولي اين ابزارها از نشان دادن دقيق و جزء به جزء راه وصول به کمال ناتوانند و نمي توان در تعيين خط مشي دقيق و اين که چه کاري سعادت آفرين و چه کاري شقاوت آفرين است به آنها اکتفا کرد. اصولا تعيين اين امور وابسته به کشف دقيق و مورد به مورد رابطه ي دنيا و آخرت است که از توان اين روشها خارج است، به همين دليل نياز به وحي دارد و بدين سان ضرورت استمداد از معارف وحياني ظاهر مي شود و اين همان راه ويژه اي است که خداوند براي دستيابي بشر به سعادت واقعي و نهايي اش در اختيار انسان قرار داده است. بنابراين، ابزارهاي شناخت عمومي در نشان دادن خطوط کلي مسير سعادت موفقند، اما به دليل خطا پذيري، تأثيرپذيري، تکامل تدريجي و محدوديتهاي آنها نمي توان در شناخت تفصيلي مسير سعادت به آنها اعتماد کرد و به همين دليل يک راه ديگر ضرورت دارد و آن راه وحي و نبوت است. ميل يا گرايش ميل و گرايش که نقش انرژي را در کارهاي اختياري بازي مي کند عنصر دوم مورد نياز در فعاليتهاي اختياري است. شناخت به تنهايي انسان را به حرکت و تصميم گيري نمي رساند، بلکه فقط راه را نشان مي دهد. اين ميلها هستند که پس از شناخت راه، انسان را به تلاش و تکاپو وادار مي کنند. رابطه ي ميل و اراده يکي از بحثهاي مهمي است که در مورد آن، دو ديدگاه مختلف مطرح است. برخي اراده را ميل شديد مي دانند و برخي شوق مؤکد يا ميل شديد را شرط تحقق اراده مي دانند. در هر صورت مي توان گفت در مورد انسان و موجودات مشابه آن در هيچ موردي نمي توان اراده اي يافت مگر آن که در آن جا ميل وجود دارد. در انسان، هم ميلهاي حيواني و پست وجود دارد و هم ميلهاي انساني و متعالي. مثلا انسان، هم ميل جنسي، ميل به غذا و ديگر امور جسماني دارد و هم ميل به جاودانگي، احساس شخصيت و استقلال طلبي دارد. درباره ي انواع و تعداد ميلهاي که در درون انسان وجود دارد بحثهاي فراواني صورت گرفته و دسته بنديهاي گوناگوني ارائه شده است که مهم ترين آنها به شرح زيراست:دسته بندي اميال يکي از دسته بنديهاي مهم، تقسيم کششهاي دروني به چهار قسم غرائز، عواطف، انفعالات و احساسات است. غرايز کششهاي باطني ناظر به نيازهاي حياتي انسان و مرتبط با يکي از اندامهاي بدن، غريزه ناميده شده است؛ مانند غريزه ي خوردن و آشاميدن که هم نياز طبيعي انسان را رفع مي کند و هم با اندام گوارشي مرتبط است. يا غريزه جنسي که بقاي نسل را تضمين مي کند و با دستگاه تناسلي ارتباط دارد. عواطف عواطف، ميلهايي است که در رابطه با انسان ديگر، پديد مي آيد. مثل عاطفه ي والدين به فرزند و برعکس و يا کششهاي گوناگون ما نسبت به انسانهاي ديگر. هرچه روابط اجتماعي، طبيعي يا معنوي، بيش تر باشد، عاطفه قوي تر مي شود؛ مثلا در رابطه والدين با فرزند، پشتوانه اي طبيعي وجود دارد و رابطه ي معلم و متعلم پشتوانه اي معنوي دارد. انفعالات انفعالات يا کششهاي منفي، مقابل عواطف و عکس آن است؛ يعني حالتي رواني است که براساس آن انسان به علت احساس ضرر يا ناخوشايندي، از کسي فرار يا او را طرد کند. نفرت و خشم و کينه و امثال آن، از انفعالات به شمار مي آيند. احساسات طبق برخي اصطلاحات، احساسات حالتهايي است که از سه مورد مذکور قبلي، شديدتر است و به انسان اختصاص دارد. آن سه مورد قبل کم و بيش در حيوانات هم موجود است ولي احساسات، ويژه ي انسان است، مانند احساس تعجب، احساس تجليل، احساس عشق و احساس پرستش.اين کششهاي دروني، گاهي بر هم تأثيرهايي دارند و گاه با انضمام و ترکيب با يکديگر منشأ اثري مي شوند چنان که با دستگاه ادراکي و شناخت هم ارتباط مي يابند و قواي ادراکي هم بر آنها تأثير مي گذارند؛ و به کمک آنها، برخي اميال، شکلهاي خاصي به خود مي گيرند:تقسيم بندي ديگر اميال، تقسيم به اميال فردي و اجتماعي است؛ اميال غريزي نوعا فردي و ديگر اميال مانند عواطف غالبا اجتماعي است. از منظري ديگر مي توان خواستها را به اميال مادي و روحي، و اميال روحي را به اميال نازل و اميال متعالي روحي تقسيم کرد. اميال و خواستهايي که با ارضاي آنها، نياز بدن رفع مي شود - مانند غرايز - اميال مادي هستند و اميالي که پس از رفع نيازهاي بدن نيز، ظهور مي يابند اميال روحي ناميده مي شوند مثل نياز به شادي، با آن که در مواردي تن سالم است اما روان، شاد نيست. بنابراين تقسيم بندي، اميال سه گونه اند:1. آنچه جنبه ي مادي و فيزيولوژيک دارد؛ 2. آنچه جنبه ي رواني دارد اما از خواستهاي نازل روحي است، مانند شادي و آرامش؛ 3. آنچه جنبه رواني دارد اما از خواستهاي عالي روحي است، نظير آرمانخواهي، آزادي طلبي و... .برخي، نيازهاي متعالي را به سه دسته تقسيم کرده اند:1. حقجويي: شناخت واقعيات و حقايق. 2. فضيلت خواهي: عدالت، حريت و... .3. زيبا طلبي مطلق: زيبايي هايي که علاقه ي انسان به آنها تعلق مي گيرد بسيار مختلف است: برخي مربوط به ديدنيهاست و برخي به شنيدنيها و بعضي مانند علاقه به شعر مربوط به تخيل است. ولي زيبايي طلبي مطلق از نيازهاي متعالي است. بعضي، قسم چهارمي را اضافه کرده اند و آن را «حس مذهبي» ناميده اند و بعضي آن سه را نيز در شعاع اين چهارمي، قرار داده اند. از منظري ديگر، خواستها بر دو دسته تقسيم مي شوند:1. خواستهايي در جهت حفظ بقا و موجوديت، که ارضاي آن به بقاي آدمي کمک مي کند:خوراک و پوشاک و غريزه صيانت ذات. 2. خواستهايي در جهت تحصيل کمالات وجودي؛ اين خواستها در جهت حفظ موجوديت نيست، بلکه در جهت تکامل يافتن موجود است. همچنين در مورد اين که کدام از اين خواستها اصيل و کدام يک غير اصيل است و خواستهاي اصيل کدام است بررسيهايي صورت گرفته و از 2 تا 12 خواست اصيل براي انسان قائل شده اند. اميال يادشده گاه همسو و هم جهت هستند و گاه در تعارض با يکديگرند به عنوان مثال غالبا ميان ميلهاي حيواني و ميلهاي انساني تعارض و ناسازگاري وجود دارد و انسان نمي تواند خواست هر دو را به طور کامل برآورده سازد و به ناچار بايد يکي را برگزيند و بر ديگري ترجيح دهد و ديگري را محدود يا سرکوب کند و يا آن را ناديده بگيرد. در اينجاست که مسأله گزينش و ترجيح يک ميل بر ميل يا ميلهاي ديگر و معيار آن مطرح مي شود.قرآن و گزينش اميال روان شناسان گفته اند که انسانها معمولا در هنگام تعارض اميال - به دنبال ميلي مي روند و تحت تأثير ميلي قرار مي گيرند که به مرحله ي هيجان رسيده باشند يا در اثر تکرار اشباع آن، به صورت عادت در آمده و يا در اثر تبليغات فراوان، توجه فرد به آنها جلب شده و نسبت به ساير ميلها نوعي غفلت و بي توجهي يا کم اهميتي پديد آورده باشد. نکته بسيار مهم و شايان توجه آن است که سخن روان شناسان، ناظر به انسانهاي منفعل است. ولي سؤال اساسي ما اين است که اگر انسان بخواهد فعال باشد نه منفعل با چه معياري بعضي از اميال را بر برخي ديگر ترجيح دهد؟ قرآن مجيد در يک نگاه کلي بر ترجيح دادن گرايشهاي متعالي بر گرايشهاي مادي و پست تأکيد دارد. در قرآن، پاره اي از خواسته هاي حيواني، با تحقير و نکوهش ذکر شده است. در آيه ي نوزدهم از سوره ي معارج مي فرمايد:«ان الانسان خلق هلوعا، اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخير منوعا؛ ... الا المصلين... ».انسان، ناشکيبا و حريص آفريده شده است؛ چون سختي بدو رسد بيقراري مي کند و چون به او نعمتي رسد منع احسان مي نمايد... جز نمازگزاران... .اين آيه ضمن آن که مي پذيرد که انسان به گونه اي آفريده شده که برخي خواسته هاي پست در او وجود دارد هشدار مي دهد که انساني که مي خواهد با اختيار خويش، به کمالهاي بسيار بالا، دست يابد، نبايد اسير اين اميال گردد بلکه بايد آنها را در جهت دستيابي به کمالهاي برتر به کار گيرد؛ آنجا که کمال در گرو ايثار است؛ نبايد شهوت پرستي و شکم بارگي و امثال آن، سد راه او گردد و حتي آنجا که کمال، منوط به فداکاري است؛ ميل به حيات مادي نبايد مانع رسيدن او به فيض شهادت گردد. حقيقت ياد شده در دو آيه زير نيز مورد توجه و تأکيد قرار گرفته است. «زين للناس حب الشهوات من النساء و البنين والقناطير المقنطره من الذهب و الفضه والخيل المسومه و الانعام و الحرث؛ ذلک متاع الحيوه الدنيا والله عنده حسن المآب. » (1)دوستداري و علاقه به خواستهايي از قبيل زن و فرزندان و گنجينه هاي زر و سيم و رمه هاي اسب با نشان (و داغ خانوادگي) و چهارپايان و کشت و زرع؛ در نظر مردم، زيبا و فريبنده جلوه گر شده است؛ اين ها کالاي (بي ارزش) دنيايي است (اما، سعادت جاودانه در سوي ديگر است) و سرانجام نيک، نزد خداست.«اعلموا انما الحيوه الدنيا لعب و لهو وزينه و تفاخر بينکم و تکاثر في الاموال و الاولاد کمثل غيث اعجب الکفار نباته ثم يهيج فتر يه مصفرا ثم يکون حطاما و في الاخره عذاب شديد و مغفره من الله و رضوان و ما الحيوه الدنيا الا متاع الغرور». (2)بدانيد همانا زندگاني دنيا بازيچه، سرگرمي، آرايه، فخرفروشي به يکديگر و زياده خواهي در مال و فرزند است؛ مثل باراني است (که گياهي بروياند) و سرسبزي آن کشت کاران را به شگفتي آورد سپس پژمرده و زرد گردد و آنگاه هيمه اي شود؛ و در آخرت شکنجه اي سخت و (نيز) آمرزشي از سوي خداوند و بخشنودي است و زندگاني دنيا جز کالاي فريب نيست.از سوي ديگر تقويت و جهت دهي به اميال متعالي نيز مورد تأکيد قرآن مجيد است. به عنوان مثال، طبق بينش قرآني ما بايد شخصيت طلبي (3)، جاودانگي طلبي و گرايش به خداوند را مورد توجه قرار مي دهيم. در اين مورد، آياتي در قرآن آمده است؛ آيه نهم از سوره ي فاطر به شخصيت طلبي انسان اشاره کرده و راه جهت دهي متعالي به آن را نشان داده است:«من کان يريد العزه، فلله العزه جميعا»هرکس خواهان عزت است (بداند که) عزت، همه اش از آن خداست. همه طالب شخصيت و عزت اند، (4) اصل جلب عزت و احترام و آبرو، بد نيست اما بايد دانست که عزت، فقط در عزتهاي اعتباري موجود در جامعه، خلاصه نمي شود. اين آيه که درصدد است به اين خواست، جهت بدهد، مي گويد:اگر تو مي خواهي نزد انسانها که خود فقير و محتاج اند، عزيز باشي؛ چرا نمي خواهي نزد پروردگار غني و متعال، عزيز باشي؟! با آن که عزت حقيقي از آن خداست. ميل به بقاء نيز از خواستهاي فطري انسان است. آدمي هيچگاه نمي خواهد بميرد؛ زيرا مي انديشد که مردن، نابود شدن است يا مي خواهد عمري طولاني داشته باشد. قرآن در مورد بني اسرائيل مي فرمايد که مي خواهند هزارسال عمر کنند:«يود احدهم لو يعمر الف سنه». (5) هر يک از ايشان دوست دارد هزار سال عمر کند. هزار، نماد کثرت است نه اينکه مثلا هزار و يکسال نمي خواسته است. اين خواست در همه ي انسانها حتي در پدر همه ي ما حضرت آدم عليه السلام، نيز وجود داشت و شيطان براساس همين خواست، او را فريفت:«هل ادلک علي شجره الخلد و ملک لايبلي». (6)آيا مي خواهي تو را به درخت جاودانگي و سلطنتي نافرسودني، رهنمون شوم؟اين آيه، هم اشاره به ميل بقا و مقام طلبي انسان دارد و هم بر اين نکته دلالت دارد که اين خواست، در انسان، فطري است و نبايد عنصري منفي تلقي شود؛ بلکه بايد نقص شناخت را برطرف ساخت و توجه داشت که اين جهان، قابل بقاء نيست و ملک ابدي نزد خداست؛ انسان بايد به جاي دنيا، به آخرت علاقمند گردد زيرا:«والاخره خير و ابقي». (7)زندگي آخرت بهتر و پايدارتر است. سرانجام و برتر از همه ي دلبستگي ها؛ ميل نهاني ويژه در ژرفاي وجود انسان نسبت به خدا و در سوي اوست که متأسفانه براي بسياري از روانشناسان ناشناخته مانده است. اين ميل، نه از گونه ي احساس و نه از گونه ي عواطف بلکه ازين هردو لطيف تر و پنهان تر است. و از آنجا که کمال نهايي انسان به آن وابسته است؛ شکوفا کردن آن نيز اختياري و به دست خود انسان است. معيار گزينش اميال در اين جا اين سؤال مطرح است که قرآن که ميلهاي متعالي را بر ميلهاي مادي ترجيح داده معيارش در اين ترجيح چيست؟ در يک تحليل رواني مي توان گفت آنچه معيار واقعي انسان براي ترجيح يک ميل بر ميل ديگر است، لذت است. انسان ذاتا به گونه اي آفريده شده است که به دنبال چيزي است که متناسب با طبع او و لذت آور است و در برابر، از هر چيز رنج آفرين و الم آور گريزان است. مصلحت و منفعت که در برخي از ديدگاهها به عنوان معيار گزينش ميلها مطرح شده نيز به نوعي لذت باز مي گردند. حال اين سؤال مطرح مي شود که اگر دو ميل لذت آفرين، مورد تعارض واقع شدند، کدام يک را ترجيح دهيم و گزينش کنيم؟ در پاسخ مي توان گفت از ميان ميلهاي لذت آور، آن ميل که لذتي بيش تر و يا پايدارتر دارد و يا کمال آفرين تر است بايد مقدم داشته شود. بنابراين، پايداري لذت، کثرت و انبوهي آن و نيز کمال آفريني بيشتر، معيار گزينش مي شود. تأمين برخي ميلها لذت فراواني دارد ولي کمال آفرين نيست بلکه گاه نقص آفرين است يا آن که نسبت به ميل ديگري که لذت کم تري را تأمين مي کند کمال کم تري را در اختيار قرار مي دهد. در چنين شرايطي براي گزينش بايد کمال آفريني هم مد نظر قرار گيرد. با در نظر گرفتن لذت بيش تر و پايدارتر و کمال آفرين تر باز هم سؤالهاي فراواني در پيش روي انسان قرار دارد. به عنوان مثال اگر دو ميل، از نظر زمان يا فراواني لذت يکسان بودند کدام يک مقدم است؟ اگر يکي از جهت مدت و ديگري از جهت فراواني لذت برتري داشت کدام يک گزينش شوند؟ آيا لذتهاي جسمي و روحي همسنگ اند؟ کدام لذت جسمي بر کدام لذت روحي برتري دارد؟ مشاهده مي کنيد که اين سه معيار، هم در مقام نظر و هم در مقام عمل با مشکل مواجهند و به دلايل فوق، قضاوت قطعي و صحيح در مورد مقايسه و گزينش برخي از اميال بر برخي ديگر، براي عموم انسانها ميسر نيست. در اين جا بار ديگر اهميت مسأله شناخت روشن مي شود و عظمت شناخت مبدأ و معاد آشکارتر مي گردد. براي حل معضلات گذشته بايد حقيقت انسان و ميزان پايداري و دوام او و نيز حد و مرز کمالي که مي تواند به دست آورد شناخته شود. ابتدا بايد بدانيم که آيا انسان با مرگ نابود مي شود و زندگي اش در همين زندگي محدود دنيا خلاصه مي شود يا آن که او زندگي جاودانه اي دارد. در مرحله بعد بايد مشخص شود که کمالهايي که انسان مي تواند به دست آورد به ويژه کمال نهايي او چيست. اگر اين دو مسأله حل شود و انسان به اين نتيجه برسد که با مرگ نابود نمي شود و زندگي جاودانه دارد و نيز کمال واقعي او در تقرب به خداست و حدي نمي شناسد، معيار گزينش روشن مي شود؛ آنچه انسان را به اين کمال جاودانه مي رساند بايد برتري داده شود، و طبق آن حرکت آغاز شود. اين معيار کلي است ولي اين که کدام ميل و در چه شرايطي چنين نقشي بازي مي کند و کدام حرکت ما را به آن کمال جاودانه و بي حد، نزديک يا دور مي کند بايد از طريق وحي دريافت گردد و شناخت و حياني نقش اصلي را به عهده دارد.روشنگري وحي در شناخت لذتهاي برتر چنان که اشاره شد، در بينش قرآني علاوه بر لذايذ دنيوي موارد لذت اخروي مطرح است و انسان در گزينش لذتها بايد آنها را نيز مورد توجه قرار دهد و با معيار لذت پايدارتر، بيش تر و کمال آفرين تر دست به گزينش بزند به همين دليل، قرآن هدف بيان آيات را تفکر در باب دنيا و آخرت و مقايسه آن دو مي داند. «کذلک يبين الله لکم الآيات لعلکم تتفکرون في الدنيا و الاخره» (8)بدين سان خداوند آيات را براي شما تبيين مي کند تا شما درباره ي دنيا و آخرت بينديشيد. نکته ي شايان توجه آن که بررسي آيات ناظر به لذتها و کمالهاي اخروي اين نتيجه را در اختيار قرار مي دهد که لذتها و کمالهاي اخروي در مقايسه با لذتهاي دنيوي از فزوني، پايداري، برتري و خلوص برخوردار است و بنابراين، انسان بايد در زندگي خود تمايلاتي را برگزيند که تأمين کننده ي لذت و کمال اخروي باشد. در اين آيات از چهار امتياز و برتري لذتها و کمالهاي اخروي به شرح زير سخن به ميان آمده است:پايداري و جاودانگي در بينش قرآني، زندگي دنيا ناپايدار و محدود است و زندگي آخرت، جاودانه و بدون محدوديت زماني است.«بل تؤثرون الحياه الدنيا و الاخره خير وابقي (9)»بلکه شما زندگي دنيا را برمي گزينيد در حالي که زندگي آخرت بهتر و پايدارتر است. خلوص و آميخته نبودن به رنج و الم در زندگي دنيا نعمتها و خوشيها، آميخته با رنجها و ناخوشيهاست، اما در زندگي آخرت نعمت و خوشي خالص و ناب، قابل دسترسي است. قرآن از زبان بهشتيان مي فرمايد:«الذي احلنا دار المقامه من فضله لايمسنا فيها نصب و لايمسنا فيها لغوب(10)»ستايش خدايي را که از فضل خويش ما را در سراي اقامت جاودان، جاي داد که در آن هيچ رنج و زحمت و ناتواني و خستگي به ما نمي رسد.گستردگي و فراواني نعمتهاي اخروي برخلاف نعمتهاي دنيوي که از نظر کمي و کيفي محدود و ناچيزند، از گستردگي و فراواني برخورداراست. قرآن مجيد مي فرمايد:«سارعوا الي مغفره من ربکم و جنه عرضها السموات و الارض (11)»به سوي آمرزش الهي و بهشتي که پهناي آن آسمانها و زمين است بشتابيد. لذتهاي و کمالهاي ويژه در سراي آخرت علاوه بر نعمتهايي که مشابه آن در دنيا يافت مي شود نعمتهاي ويژه اي وجود دارد که فراتر و متعالي تر از نعمتهاي دنيوي است. قرآن مجيد پس از شمارش نعمتهايي که مشابه نعم دنيوي است مي فرمايد: «و رضوان من الله اکبر ذلک هو الفوز العظيم (12)» و خشنودي خدا که از همه برتر و بزرگ تر است و آن، کاميابي عظيم و سترگ است. در روايتي از پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و اله و سلم آمده است که فرمود: «فيعطيهم الله ما لاعين رأت و لاأذن سمعت و لم يخطر علي قلب بشر (13)» خداوند به آنان [بندگان شايسته خود] نعمتهايي عنايت فرمايد که هيچ چشمي نديده، هيچ گوشي نشنيده و به هيچ قلبي خطور نکرده است.قدرت سومين عنصر اساسي در کارهاي اختياري، قدرت است که نقش امکانات و ابزار را در اين زمينه بازي مي کند. انسان بايد به گونه اي باشدکه بتواند در پرتو آن شناختها و با استفاده از اين ميلها، آنچه را در راستاي کمال واقعي خود مي داند و مقدمه ي دستيابي به آن تشخيص مي دهد تحقق بخشد و يا از کارهايي که او را از رسيدن به آن کمال نهايي باز مي دارد و يا دور مي کند اجتناب کند. اين قدرت، دربرگيرنده ي قدرت بر شناخت، قدرت برگزينش و انتخاب، قدرت بر تصميم گيري و قدرت فيزيکي بر عمل است؛ و در بينش قرآني؛ انسان در تمام اين مراحل از امکانات لازم براي اعمال قدرت برخوردار است. قدرت داراي انواع مختلفي است که از يک ديدگاه مي توان آن را به چهار دسته تقسيم کرد:الف) قدرت طبيعي که با بهره گيري از طبيعت، اعم از جانداران و غير جانداران، به مقاصد خويش نايل مي شود؛ ب) قدرت تکنيکي و علمي که با استفاده از فراورده هاي تکنولوژي و علم، به اهداف خويش نايل مي شود و کارهاي مورد نظر خود را انجام مي دهد؛ج) قدرت اجتماعي که از طريق همکاري و تعاون و يا زور و سلطه طلبي و کسب پايگاه اجتماعي به طريق مشروع يا غير مشروع، همنوعان خود را به نفع خود در خدمت خود در مي آورد و با استفاده از نيروي آنان مقاصد خود را تحقق مي بخشد؛ د) قدرت ماوراي طبيعي که با بهره گيري از قدرت روحي خود و يا استمداد از امدادها و عنايات الهي، با تصرف در طبيعت بي جان، جاندار، انسانها و يا کمک گرفتن از جن و شياطين، به آنچه مي خواهد نايل مي شود. با توجه به آنچه در توضيح قدرت به عنوان يکي از مباني اختيار گذشت، روشن مي شود که نبايد قدرت را در توانشهاي جسماني و سلامت اعضا و جوارح و فراهم بودن شرايط خارجي براي انجام اعمال جوارحي خلاصه کرد؛ بلکه بايد توجه داشت که، در صورت فقدان آنها نيز امکان عمل اختياري دروني وجود دارد، مانند دوست داشتن و دشمن داشتن، نيت کردن، بر انجام کاري تصميم گرفتن و يا از کاري رضايت داشتن. انسان مي تواند با اعمال دروني، خود را به خدا نزديک کند و مباني اختيار از قبيل شناخت و انتخاب ميلها و تصميم بر امور ياد شده ي دروني و به ويژه آنچه روح عمل را تشکيل مي دهد يعني نيت در چنين شرايطي نيز فراهم است و هر قدر نيت خالصانه باشد ارزش و قرب آفريني آن بيش تر است؛ بنابراين، انسان، هم مأمور به انجام اعمال ظاهري و هم موظف به انجام افعال باطني است. البته اگر کسي مي تواند عمل ظاهري انجام دهد، صرف عمل باطني کفايت نمي کند. به همين دليل، ايمان و عمل صالح همواره در کنار هم ذکر مي شوند و پاک بودن قلب نمودش در اعمال ظاهر ي است. پس نه ناتواني از اعمال ظاهري، عذر رضايت باطني به اعمال سقوط آفرين است و نه انزجار باطني از خلاف، از اعلام انزجار در مقام عمل ظاهري کفايت مي کند؛ مگر آن که فرد در انجام عمل ظاهري معذور باشد. پي نوشت ها: 1. آل عمران، 14.2. حديد، 20.3. شخصيت طلبي از ميل هايي است که ريشه ي فطري دارد؛ و غالبا نخستين تجليات آن، در سنين نوجواني مشهود مي گردد. در روان شناسي، بلوغ، نقطه ي عطف آدمي به شمار مي رود. تا پيش از اين زمان، کودکان بيش تر مقلد بزرگترهايند. از اين زمان، کودک دلش مي خواهد «خودش باشد»؛ حرف ديگران را گوش نکند، هرچه خود مي فهمد، عمل کند، به امر و نهي، حساسيت پيدامي کند. اين حالت نيز، در جاي خود براي تکامل انسان، مفيد و مؤثر است. حکمت خداوند است و حقيقت آن حب کمال است ولي بر اثر نقص معرفت، در شکلهاي محدود جلوه مي کند. شخصيت طلبي، در سنين بالاتر و در اجتماع، کم کم به صورت رياست طلبي، نمودار مي گردد، مي خواهد فرمانروا شود و ديگران حرف او را گوش کنند و امتياز پيدا کند. اين نيز شکلهاي گوناگون دارد: شهرت طلبي، رياست طلبي، جاه طلبي و علاقه به محبوب شدن، از آن جمله است. 4. قرآن مي فرمايد که حتي برخي از بت پرستان به انگيزه ي جلب احترام و عزت، بت مي پرستيده اند. «واتخذوا من دون الله الهه ليکونوا لهم عزا»مريم /81 و جز خدا معبودهاي ديگر را برگزيدند تا مايه ي عزتشان باشند. 5. بقره،96.6. طه، 120.7. اعلي، 17.8. بقره، 219.9. اعلي، 16-17.10. فاطر، 35.11. آل عمران، 133.12. توبه، 72.13. نوري، ميرزا حسين، مستدرک الوسايل، ج 6،ص 63./خ





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 427]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن