واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نامه ای به صدام
نامهای را كه شهید احمد شوشه فرزند عباس از گركان، بعد از عملیات كربلای 5، به صدام نوشته استتو مردهای سردار، مردان ما یك بار دیگر آمدند سردار، مردان صخره و دشت. مردان رود و نیزار، مردان راز و نیاز اینان مثل رگهای نورانی صاعقهاند، مثل پارههای آهن و مثل برادههای نورند. ببین چگونه ارابههای پولادین تو در دستهای مردان ما مثل موم آب میشوند و چگونه سربازان مفلوك تو بر خاك زانو میزنند، ببین چگونه خاكریزها و سنگرهایت در دشت گسترده شلمچه از هم فرو میپاشد و دهان فرماندهانت از ترس قفل میشود. تناور مردان ما را ببین. حریتی در دل آنها است كه به وسعت شقاوت تو زبانه میكشد. باید این مردان را شناخته باشی. باید به تو گفته باشند كه اینان كیانند. این مردان یك شبه اروند رود را به خواب ناز فرو بردند تا به بیداری فاو برسند. همین مردان بودند كه پوزهی تو را از حمیدیه تا به فاو به خاك مالیدند و ازمهران تا كركوك نعش تو را بر خاك كشیدند و امروز از شلمچه تا بصره و فردا تا كربلا تو را لگدمال خواهند كرد، سردار تو مردهای تو روزی مردی كه نتوانستی آن نور را خاموش كنی، نوری كه از غار حرا به قلوب ملت ما تابیده بود. و اكنون میرود تا جهانی را روشنی بخشد. سردار، تو روزی مردی كه ما بسیاری از آنچه را كه دوست میداشتیم از دست دادیم. نخلهای شكسته را به یاد فرزندانمان با خون و آتش زینت دادیم و امواج رودها را به نام دلاوری نام گذاری كردیم. این قلل مرتفع كه به آبی آسمان عزّت و صلابت میبخشند به نام نامی گمنامی ثبت شدند تا گلهایی كه بر دامن آن میرویند سرخ باشند. حتی سرختر از خون پاكی كه تخته سنگهای آن را رنگین كرده بود. سردار تو همان روز مردی روزی كه دختر بچه روستایی از پنجره كومهاش نگاه معصومش به كلاه آهنی سربازانت افتاده، روشنی قلب كوچكش خاموش شد، و در بستر عروسكش به خواب ابدی فرو رفت. آری سردار امروز ما پیروزیم، به بركت آن نور، پیروزیم به بركت خونهایی كه مثل فواره به آسمان پاشید و تنور سرخ این همه شقایق، دشتها و كوههای ما را گرم كرد. سردار، تو مثل هر دیكتاتور دیگری میترسی و میلرزیی، تو میدانستی كه بخاری كرملین برای همیشه آدمی را گرم نمیكند و شومینه كاخ سفید ممكن است با فوت یك بسیجی خاموش شود، برای همین است كه تو باد كردهای به روی دست آن پوست فروش كه خندههای آهنین دارد و روی زین اسب آن گاوچران هفتاد ساله باد كردهای. سردار، آیا میدانی كه آنها پاپیونهای مشكی خود را آماده گذاشتهاند تا برایت اعلام عزا كنند، به پشت تریبون حماقت در ستایش جنایات تو نطق كنند. سردار، آنهایی كه تو را با زاغه مهمات نوازش میكردند نگفتند كه این سرزمین، سرزمین رسول الله است، نگفتند كه این مردان فرزندان حیدرند، آیا به تو نگفتند كه این مردان بر نوك قلهها گلولهی خمپاره میگذارند و تخته سنگها را پله میكنند. نه سردار، آنها هم نمیدانستند و نمیدانند، تو هم نمیدانی بعد از این مدالهایت را برای بچهها بگذار تا سرگرم شوند. یونیفرم، شنل و دستكش مخمل را برای مترسكی بگذار كه شرمنده صاحب جالیز است، سردار آماده باش، مردان ما میآیند تناور مردانی كه سبزی جنگل از دم گرم آنان است. آماده باش سردار، تا مردان ما نقطه سرخ رنگ و مرطوبی را بر شقیقهات هدیه كنند. آری سردار! تو مردهای پیش از آن كه مردان ما از راه برسند. هفته گذشته یك بار دیگر بازوان قدرتمند رزمندگان غیور اسلام حماسه آفرید و سیلی محكم دیگری بر چهره كریه حكام مزدور بغداد و اربابان غربی و شرقی آنان نواخت. عملیات پیروزمند كربلای 5 كه در شرایطی بسیار حساس انجام شد، پاسخ دندان شكنی بود به یاوهگوییهای حكام بغداد و همه بوقهای تبلیغاتی استكباری و صهیونیستی كه میخواستند از صدام مزدور و مفلوك یك قهرمان بسازند و یك بار دیگر چهره رنگ باخته او را با سرخ آب و سفید آبهایی كه در كارخانجات دروغ سازی آمریكا و اروپا و اسراییل تهیه میشوند بزرگ نمایند. عملیات دشمن شكن كربلای 5 در عمل نشان داد كه اكنون هیچ سلاحی جز سلاح تبلیغات دروغین در دست جبهه متحد كفر و استكبار و صهیونیسم جهانی نیست و ثابت كرد كه این سلاح هم كارآیی چندانی ندارد استقامت ملت باعث شد كه سردار قادسیه و كسی كه ماموریت فتح سه روزه تهران را به عهده گرفته بود به یك فرمانده شكست خورده و بیآبرو تبدیل شود كه حتی دوستانش هم در ادامه حمایتش دچار تردید شدهاند. و به صلاح خود میدانند كه حساب خود را از حساب سردار نگون بخت قادسیه جدا كنند. در پی عملیات انهدامی و پیروزمند كربلای 4 كه ضربهای كاری بر پیكر ارتش رو به زوال صدام بود حكام بغداد برای سرپوش گذاشتن بر شكستهایشان و به منظور فریب حامیان خود اقدام به برگزاری جشن و پایكوبی كردند و برای یكدیگر نامه و تلگراف فرستادند و تبلیغات وسیعی را به راه انداختند كه كم سابقه بود. آنچه در عملیات كربلای 5 انجام شد نشان داد كه حتی كودتای تبلیغاتی حكام بغداد نیز هیچ گرهای از مشكلات لاینحل آنان نخواهد گشود و آنان چارهای جز تن دادن به شكست ندارند اكنون وقت آن است كه (طالع خلیل الحیم الدوری) فرمانده سپاه سوم عراق كه در منطقه شلمچه در جریان عملیات ظفرمند كربلای 5 دچار شكست بزرگی شده است باز هم به ارباب خود صدام نامه بنویسد و از او به عنوان (سردار بزرگ قادسیه نام ببرد) و گزارش به فلاكت افتادن خود و سایر افسران و سرابازانش را به او بدهد. فرمانده سپاه تار و مار شده سوم عراق كه در بغداد بسیار روی آن حساب میكنند خوب است اكنون به سردار نگون بخت قادسیه گزارش دهد كه صدها نفر از افسران و درجهداران و سربازانش به اسارت رفته و هزاران تن از آنان كشته وزخمی شدهاند. 12 فروند هواپیمایش در یك روز سرنگون شده و تجهیزات جنگیاش توسط رزمندگان اسلام به غنیمت رفتهاند و علیه ارتش شكست خورده بعث به كار گرفته شدهاند. (الدوری) هر چند به این رسوایی اعتراف نخواهد كرد ولی او این را هم خوب میداند كه نامههای سر تا پا دروغ و فریب او نیز دیگر كاری از پیش نخواهد برد. درست مثل سلاحهای اهدایی و پیچیده شرق و غرب كه هیچ كاری از پیش نبردند. در منطقه شلمچه دشمن بعثی صهیونیستی، استحكامات زیادی به وجود آورده بود و نیروهای زبده و دسته اول خود را در آنجا به كار گماشته بود و آنچه اهمیت عملیات پیروزمندانه كربلای 5 را بیشتر میكند همین است. رزمندگان توانمند اسلام: با شیوههای پیچیده و بسیار پیشرفته خود از طریق آب و خاك به قلب زبدهترین نیروهای دشمن حمله بردند و مهمترین استحكامات دشمن را در نوردیدند و گلوی او را فشردند. وجود موانع طبیعی مانند باتلاق در منطقه از یك سو و موانع ایزایی متعدد و استحكامات عظیم از سوی دیگر، منطقه عملیاتی شلمچه را كه برای رژیم بعثی صهیونیستی عراق نقطه امید بود به دژی تسخیر ناپذیر مبدل كرده بود تسخیر این دژ مستحكم توسط توانمندان اسلام، هشدار بیدار كنندهای است برای صاحبان منطقهای صدام كه به خواب خرگوشی فرو رفته و فریب تبلیغات دروغین شیّادی همچون صدام را خوردند. این حملهها و عملیاتهای متعدد برای حامیان منطقهای و ماورا مجازی رژیم بغداد هم هشدار دهنده است و قاعدتاً پیامهای بسیاری را نیز به همراه دارد. اگر مسكو تلاش میكند كه با ادامه حمایت تبلیغاتی خود از جنایت كاران جنگی حاكم در بغداد، چیزی را تغییر دهد و یك ملت و یك انقلاب را به پای میز مذاكره با متجاوزین و جنایت كاران جنگی بنشاند و اگر واشنگتن تصور میكند كه با ادامه كمكهای اطلاعاتی و تجهیزاتی خود میتواند چیزهایی را تغییر دهد و اگر حامیان منطقهای صدام هنوز هم در اعلام حرف دل خود تردید دارند و از این مسئله بیمناكاند كه مبادا رژیم بعث عراق بر اریكه قدرت باقی بماند و آنها را به خاطر پشت كردن به جنایت كاران جنگی عقوبت نمایند. همه و همه میبایست با در نظر گرفتن قدرت رزمندگان اسلام و پیروزیهای شگرف ارتش اسلام در جریان عملیات كربلای 5 به این نتیجه برسند كه رژیم بغداد كمترین شانسی برای ماندن ندارد و ایران اسلامی در تعهد خود در راه مجازات متجاوزین و سرنگونی رژیم جنایتكار عراق تا آخر ایستاده است و تا پایان این راه فاصله چندانی باقی نمانده است اینك همه چیز حكایت از فرا رسیدن روز سرنوشت دارد. مرگ صدام نزدیك شده و هیچ چیزی نمیتواند روحیه در هم شكسته دار و دسته صدام را ترمیم كند. دشمن نفسهای آخر را میكشد و عربدههای مستانه فرزندان میشل عفلق دیگر در كاخ بغداد نمیپیچد. این درس خوبی برای همسایگان عراق است. همسایگانی كه ترسوتر از صداماند و در عین حال مثل خود او پر مدعا. حكام شیخ نشین كویت خوب است اكنون عاقبت اندیشی را پیشه كنند و این همه اسیر هواها و هوسهای یك جنگافروز مفلوك كه روزهای آخر عمر خود را میگذراند نباشند و بر روی برگزاری اجلاس سران كشورهای اسلامی در كشور ناامن خود اصرار نورزند و شاید تا فرا رسیدن روز اجلاس سران ممالك اسلامی سرنوشت صدام روشن شده باشد.شهید احمد شوشه ـ گرگان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 505]