تبلیغات
تبلیغات متنی
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
طراحی سایت فروشگاهی فروشگاه آنلاین راهاندازی کسبوکار آنلاین طراحی فروشگاه اینترنتی وبسایت
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیرهای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
از بلیط تا تماشا؛ همه چیز درباره جشنواره فجر 1403
دلایل ممنوعیت استفاده از ظروف گیاهی در برخی کشورها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1860637736
![archive](https://vazeh.com/images/2archive.jpg)
![نمایش مجدد: امام خميني(ره)، مقاومت فرهنگي و ژئوکالچر انقلاب اسلامي(1) refresh](https://vazeh.com/images/refresh.gif)
امام خميني(ره)، مقاومت فرهنگي و ژئوکالچر انقلاب اسلامي(1)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
امام خميني(ره)، مقاومت فرهنگي و ژئوکالچر انقلاب اسلامي(1) نويسنده: «تأملاتي پيرامون مفهوم صدور انقلاب در دهه چهارم» تغيير انقلابي، راه و رسم زندگي در دنياي جديد است که در دو سه قرن اخير گفته شده عموما و منحصرا به مدرنيته و فرهنگ غربي متعلق است. اما با انقلاب اسلامي براي نخستين بار در دنيا مدرن، يک الگوي عام نو بودن و دگرگون شدن از بطن و متن انديشه ها، ارزش ها و آرمان هاي ديني و نهادهاي وابسته به دين برآمده است و ايدئولوژي هاي غرب را با چالشي جدي مواجه کرده است.چالشي که غرب، سياستمداران حاکم در غرب و فيلسوفان غربي را در مقابل اين پرسش قرار مي دهد که چگونه وجه نظر خود را در برابر اين تغيير بنيادي و فرارونده و ساختار شکن تعيين مي نمايند؟جان.ال.اسپوزيتو مي گويد: در بهمن 1357، جهان از وقوع نخستين انقلاب مدرن به رهبري مذهب در اين آگاه شد؛ انقلابي که حکومتي اسلامي را جايگزين سلسله پادشاهي هوادار غرب کرد... پي بردن به اهميت اين انقلاب و تأثير جهاني و داخلي آن نيازمند دستيابي به اطلاعات درباره پيشينه تاريخي سياست در تاريخ به ويژه در جامعه ايران است و اين آگاهي ما را به درک بهتر ايدئولوژي انقلابي، رهبري، نهادها و سياست هاي آن رهنمون خواهد کرد.(1) با فقر تئوريک، کمبود اطلاعات و جهلي که در غرب نسبت به ماهيت انقلاب اسلامي و عملکرد اسلام وجود دارد، اين تعيين وجه نظر در فهم انقلاب اسلامي، کاري بيش از يک تمرين آکادميک است که در غرب عموما در مقابل الگوهاي تغيير و دگرگوني در حيطه مدرنيته، مدرنيسم و مدرنيزاسيون از خود نشان مي دهد. اولين چيزي که بايد فيلسوفان غربي و غربگرايان درک کنند اين است که ردايدئولوژي هاي غرب در اشکال مشروط سلطنتي، ليبراليسم و سوسياليسم در انقلاب کبير اسلامي رويداد کم اهميت به شمار نمي رود.اين امر، بيانگر قطع رابطه بنيادي با مقدمات فکري اي بود که باعث شد ايران نزديک به يکصد و پنجاه سال تحت سيطره جغرافياي فرهنگ (ژئوکالچر)تفکر غربي، امکان هر گونه رشد و پيشرفت را از دست بدهد. در حقيقت همان طور که پيتر کالورث در کتاب«انقلاب و ضد انقلاب»مي گويد: غرب آن چنان مست بسط و توسعه جهاني کردن سکولاريسم بود که نتوانست حرکت حقيقي و اصيل انقلاب اسلامي را در متن جهان مدرن حس کند و تشخيص دهد که نيروي دين هنوز تا آن اندازه قدرتمند است که بتواند دگرگوني هاي بنيادي در جهان ايجاد نمايد و امام خميني تنها رهبري باشد که بيش از ديگران بر دگرگوني تصورات اين قرن اثر گذاشته باشد.(2) اکنون که سه دهه از اين واقعه عظيم گذشته است مهم ترين پرسش براي هر متفکري اين است که آيا بحث کردن از جغرافياي فرهنگي(ژئوکالچر)انقلاب اسلامي مبنايي دارد؟و ما مي توانيم بعد از سه دهه تصوير قابل تفسيري از تأثير فرهنگي انقلاب اسلامي در جغرافياي وسيعي از منطقه و جهان باشيم؟ ژئوکالچر يا جغرافياي فرهنگي پيش ازهر چيز بيانگر چهارچوب فرهنگي است که انقلاب اسلامي در محدوده آن فعاليت مي کند و اثر گذاراست و مقدمات فکري خود را نه در يک محدوده ملي و محلي بلکه در جغرافيايي از فرهنگ منتشر مي سازد.ژئوکالچر انقلاب اسلامي قبل از هر چيز ما را به ياد مفهوم ديگري مي اندازد که در فرهنگ انقلاب اسلامي ازاين مفهوم تحت عنوان «صدر انقلاب»ياد مي شود. در دي سال 1357 وقتي خبرنگاري از امام سؤال کرد که آيا فکر مي کنيد دامنه حوادث ايران به ترکيه نيز کشيده شود؟امام پاسخ داد نهضت مقدس ايران، نهضت اسلامي است و از اين جهت بديهي است که همه مسلمين جهان تحت تأثير آن قرار مي گيرند.(3) در آن زمان شايد کسي باور نمي کرد که سه دهه بعد نخست وزيري کشور مثل ترکيه که تمام تار و پود ساختار سياسي و نظام دولت آن تحت سيطره دولتمردان سکولار و بي اعتنا به دين است و بيشترين رابطه را با دولت حقير اسرائيل دارد، آن گونه در مقابل گزافه گويي هاي نخست وزيرايران رژيم عکس العمل نشان دهد؛ آيا مي توان از تأثير چهار چوب فرهنگي انقلاب اسلامي در نظام سکولار ترکيه غفلت کرد؟و آيا مي توان اين گونه حرکت ها را در جهان، بخشي از آثار ژئوکالچر انقلاب اسلامي دانست؟ آيا ژئوکالچر انقلاب اسلامي آن گونه که از انديشه هاي امام خميني فهميده مي شود، مفهوم جغرافيايي دارد يا مفهوم فرهنگي؟ وقتي امام از صدور انقلاب صحبت کرد منظور بسط جغرافيايي سرزميني انقلاب اسلامي بود يا بسط جغرافياي فرهنگي؟آيا وقتي ما از صدور انقلاب يا ژئوکالچر انقلاب اسلامي سخن مي گوييم منظور صدور آرمان ها، شيوه ها، شعارها و الگوهاي انقلاب اسلامي است يا چيزي ديگر؟اين سؤالات نشان مي دهد که مفهوم صدور انقلاب از ديدگاه امام و ژئوکالچر انقلاب اسلامي در انديشه هاي انقلابيان ايران شئون و جلوه هاي خاصي دارد که براي درک آن بايد با تمام اين شئون آشنا شد. انقلاب اسلامي اگر چه در دنياي کثرت اتفاق افتاد اما يک وحدت است و امام خميني، حکيم اين وحدت و زعيم اين کثرت است. بي ترديد اين وحدت يک وحدت مکانيکي نيست که تحت تأثير اقتصاد، سياست يا ساير عوامل شناخته شده پاره اي از جنبش هاي اجتماعي باشد؛ بلکه يک وحدت فرهنگي و تاريخي است که بر ديگر شئون نظير اقتصاد، سياست،جامعه، فلسفه و حتي تاريخ اثر مي گذارد. اين وحدت اکنون در جهان محقق شده است. مفهوم ژئوکالچر دقيقا از همين معنا بر مي خيزد. زيرا با اين معنا انقلاب اسلامي رابطه خود را با تمام افکار، انديشه ها و نظريه هايي که فرهنگ را روبناي اقتصاد توصيف و همه دگرگوني هاي اجتماعي را تابعي از روابط توليدي جامعه مي دانند، قطع مي کند. بر همين اصل و اساس، جغرافياي فرهنگي انقلاب اسلامي از ناحيه اهل سياست(به مفهوم غربي)، اهل اقتصاد، نژادگرايان، جنسيت گرايان و همه آنهايي که به نوعي تحت سيطره گفتمان هاي رسمي علوم انساني و اجتماعي در غرب هستند مورد ترديد و انکار قرار مي گيرد. اگر پذيرفتيم که غرب يک منطقه جغرافيايي و يک نظام سياسي نيست بلکه يک تاريخ است و اين تاريخ از زماني آغاز شده که يونانيان به «پايديا»(فرهنگ و تربيت)توجه کردند(4 )اکنون بايد گفت که انقلاب اسلامي نيز تداوم يک تاريخي و يک وحدت تاريخي است و اگر اين وحدت در بخشي از تاريخ صدر اسلام تحقق نمي يافت هيچ يک از جلوه ها و شئون آن محقق نمي شد. بنابراين، انقلاب اسلامي که بخشي از اين تاريخ واحد است، نمي تواند انقلاب يک ملت، يک قوم و يک منطقه جغرافيايي و حتي انقلاب يک مذهب و دين خاص يا يک نظام سياسي مشخص باشد. انقلاب اسلامي، انقلاب بشريت است.چون شعارهاي اين انقلاب؛ آزادي، عدالت، عقلانيت توحيدي و معنويت، شعارهاي بشريت در طول تاريخ است. امام خميني رهبر انقلاب کبير اسلامي فرمود: ما که نهضت کرديم براي اسلام نهضت کرديم، جمهوري، جمهوري اسلامي است.نهضت براي اسلام نمي تواند محصور باشد در يک کشور و نمي تواند محصور باشد حتي در کشورهاي اسلامي، نهضت براي اسلام همان دنباله نهضت انبياست. نهضت انبيا براي يک محل نبوده است. پيغمبر اکرم اهل عربستان است، ليکن دعوتش مال عربستان نبوده دعوتش مال همه عالم است.(5) اين دقيقا همان معنايي است که امام از مفهوم صدور انقلاب و ما از مفهوم ژئوکالچر انقلاب اسلامي درک مي کنيم. بدين ترتيب، براي درک ژئوکالچر انقلاب اسلامي بايد پيامدهاي سياسي و چهارچوب فرهنگي مفهوم صدور انقلاب در انديشه امام خميني کاملا روشن شود، زيرا جستجوي هويت و اعتبار بخشيدن به جنبش هاي اجتماعي که تحت تأثير انقلاب اسلامي هستند به منزله چهارچوبي براي درک ژئوکالچرانقلاب اسلامي و مبارزه براي جهاني کردن آن است. قبل از ترسيم اين چهارچوب بايد متوجه اين مسئله باشيم که ضد انقلاب به انحاي مختلف تلاش مي کند نظريه انقلاب اسلامي را در سطح منطقه اي و جهاني به نوعي درگير همان تضادي کند که پيش از اين نظام کمونيستي شوروي سابق را درگير کرده بود. غربيان که بيشترين تضاد را با انقلاب اسلامي در سطح جهاني و منطقه اي ايجاد مي کنند، شعار «علم بهترين دانش و دموکراسي بهترين شکل حکومت»است را عموما در مقابل همه جنبش هاي اجتماعي که به نوعي در مقابل ژئوکالچر غرب مقاومت مي کنند، مطرح مي سازند. در سه دهه گذشته، انقلاب اسلامي بيشتر از طريق اين شعار مورد تهاجم قرار گرفته است. آنچه براي ما اهميت دارد اين است که براي خنثي کردن اين حربه، افکار جهاني را بيشتر متوجه عملکرد اين دو مفهوم کنيم نه ماهيت آنها؛ زيرا ماهيت علم و دموکراسي که هميشه به نوعي برتري خود را بر رقبايشان به ظاهر اثبات کرده اند يک مسئله است و عملکرد آنها مسئله اي ديگر. اکنون بر کسي پوشيده نيست که علم به مفهومي که غربي ها نظر دارند، بيش از بحث عقلاني و توجه به ساير مبادي معرفت انساني، فقط به تجربه و حس عنايت دارد و از بقيه مبادي معرفت خود را محروم مي سازد. همچنان که پسامدرن ها معتقدند که دموکراسي هم وقتي نتواند انسان ها را قانع کند، آنها را ساکت کرده و بر جاي خود مي نشاند. کاري که دموکرات ها در ايران، افغانستان و عراق و ديگر کشورها انجام دادند. اکنون سال هاست که ديگر دموکراسي با کسي گفتگو نمي کند و از درک مخالفان خود عاجز است و علم هم ابزاري است که در دست اصحاب قدرت و در خدمت توليد سلاح هاي کشتار جمعي، تخريب طبيعت، نابودي محيط زيست و...قرار دارد. ژئوکالچر غرب روز به روز در معرض ترديد و به اشکال بسيار رمانتيکي مورد تفسيرهاي متضاد قرار مي گيرد و قدرت ذاتي خود را حکم ابزاري تحليلي از دست داده است. همان طور که والرشتاين گفته است:«علم جديد با ضربه مهلکي که بر بنياد علم بيکي-نيوتني وارد آورده است، چالش هاي جدي براي ژئوکالچر غرب ايجاد کرده است.»(6) بدين ترتيب، براي ما در دهه چهارم انقلاب اسلامي اهميت ويژه اي دارد. انقلاب اسلامي اينک در حال تحول است و انباشت جزيي و دائم چرخه ها و روند هاي توطئه ضد انقلاب، تأثيري در سرعت حرکت انقلابي و تأثيرآن بر منطقه و جهان ندارد. ژئوکالچر انقلاب اسلامي در حال بسط و توسعه است و پيش بيني هاي امام خميني(ره)در خصوص صدورانقلاب در حال تحقق است. آنچه در جنگ 33 روزه لبنان و جنگ 22 روزه غزه اتفاق افتاد، نه افسانه است و نه يک حادثه غيرقابل تکرار. شيوه هاي مبارزه مردم لبنان و مردم مظلوم غزه در مقابل اسطوره دروغين شکست ناپذيري رژيم صهونيستي، تحقق شعار«پيروزي خون بر شمشير» در حوزه فرهنگي جديد است. شعار««پيروزي خون بر شمشير» شعار ترديد ناپذيرانقلاب اسلامي است. بي ترديد، نظام سرمايه داري جهاني کارکرد دستگاه هاي فرهنگي و رسانه اي خود را همانند روش هايي که در برخورد با نهضت هاي آزادي بخش ديگربه کار گرفته است، بي وقفه به کار خواهد گرفت. ليبراليسم و دموکراسي نه به خاطر شکست هايش در بر قراري آزادي، عدالت، امنيت و عقلانيت بلکه به خاطر سياست هايش محکوم به از ميان رفتن است، همان طور که نظام هاي کمونيستي از ميان رفتند. اگر چه پايان عصر«پيمان ناتو»مانند «پيمان ورشو»نزديک است. اما اين امر براي ملت هاي استقلال طلب و عدالتخواه به منزله پايان عصر جهان نيست، بلکه گامي است به سوي بازسازي ژئوکالچرهاي جديد. ريشه هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي اين بازسازي کاملا روشن است. تسلط جهاني ژئوکالچر غرب در حکم پديده هاي کوتاه مدت مانند تسلط هاي پيشين اگر چه به برتري چشمگيري مبتني بود، اما اين برتري مانند همه برتري هاي مغاير با آزادي و عدالت و عقلانيت و معنويت، موقت و کوتاه مدت است و انقلاب اسلامي نشان داده است که دوره اين برتري حداقل در منطقه خاورميانه و آسيا به سر رسيده است. صف آرايي هاي جديدي که در قالب«مقابله فرهنگي»و «مقاومت فرهنگي»در حال شکل گيري است، نيروهاي بازدارنده اي در مقابل هجوم سياسي، اقتصادي و فرهنگي غرب هستند. انقلاب اسلامي 1357، انقلابي منحصر به فرد بود. مشخصه بارز اين انقلاب، پيروزي فرهنگ بر اقتصاد، ميليتاريسم و سياست بود.از انقلاب اسلامي سه دهه مي گذرد با اين حال اين انقلاب در تاريخ يک حرکت حقيقي و معياري براي ناکارآمدي الگوهاي غربي و رويدادهاي بزرگ و شکل دهنده است.رويدادي که مي توان آن را نقطه عطف پيدايي يک ژئوکالچر جديد دانست. واقعيت هاي فرهنگي، ايدئولوژيکي و سياسي نظام جهاني، بر اثراين رويداد در معرض تغيير اساسي است. رويدادهايي که نقطه عطفي را به وجود مي آورند همواره پديده هاي پيچيده و مبهم اند. اکنون براي ما و براي همه آنهايي که در جستجوي آزادي، عدالت، هويت و اصالت هاي انساني خود هستند اين سؤال اهميت دارد که چه درس هايي بايد از انقلاب اسلامي 1357 و پيامدهاي آن گرفت؟در حقيقت، از جنبش هاي ضد استبدادي و ضد استعماري درايران و جهان که عمري بيش از يک قرن دارند، بايد چه درس هايي گرفت؟ پاسخ به اين پرسش ها را نمي توان در بحث هاي کلاسيک و آکادميک روشنفکرانه يافت، پاسخ اين پرسش ها را بايد در عملکرد انقلاب اسلامي جستجو کرد. ما در اينجا با پرسش هايي مواجه هستيم که همواره پيش روي نظام هاي انقلابي قرار دارد. شعار انقلاب اسلامي براي همه ما به اندازه کافي آشناست. اين شعار به سه پديده کاملا مرتبط به هم اشاره دارد که هر يک بيانگر وجهي از ماهيت و عملکرد انقلاب اسلامي است؛ آزادي، استقلال و جمهوري اسلامي. ما نمي توانيم درباره اهميت نسبي يکي بر ديگري و تقدم و تاخر تحقق آنها با هم بحث کنيم. استقلال بدون آزادي و آزادي بي استقلال قابل تصور نيست. همان طوري که تاريخ ايران نشان مي دهد، استقلال و آزادي بدون جمهوري اسلامي يعني داشتن يک الگوي بومي(ايراني-اسلامي)از نظام سياسي امکان پذير نيست. تعارض بين استقلال و آزادي بي معنا است. همان طور که تعارض بين جمهوريت و اسلاميت نظام، نغمه اي جاهلانه و دشمن پسندانه است. ژئوکالچرانقلاب اسلامي همان طور که امام بارها فرمودند، نمي تواند بدون اين سه رکن قابل تصور باشد. ما که نهضت کرديم براي اسلام نهضت کرديم، جمهوري، جمهوري اسلامي است.نهضت براي اسلام نمي تواند محور باشد در يک کشور...(7) امام معتقد بود که فراگيري ژئوکالچر انقلاب اسلامي در پايبندي به استقلال و آزادي است. ملت ما بحمدالله با عنايت حق تعالي و عنايت اولياي خداي تبارک و تعالي که به آنها ايمان داد، به آنها قدرت داد، اين ملت دست رد به سينه همه زد و ايستاد و گفت استقلال را ما مي خواهيم، آزادي را مي خواهيم و اگر به همين وضع پيش برود، مطمئن باشيد که پرتواش همه عالم را خواهد گرفت.(8) با اين توصيف، صفت فرهنگي انقلاب اسلامي و شکل گيري مقابله يا مقاومت فرهنگي در ژئوکالچر انقلاب، سه رکن آزادي، استقلال و جمهوري اسلامي است. در آنجايي که امام مي فرمود ما انقلابمان را به تمام جهان صادر مي کنيم، معناي صدور انقلاب اين بود که اين نحو از تجربه انقلاب اسلامي را صادر مي کنيم.(9) تجربه انقلاب اسلامي در ژئوکالچر آن اهميت ويژه اي دارد و از ديدگاه امام از دو وجه سلبي و اثباتي برخوردار است: 1.وجوه سلبي ژئوکالچو انقلاب اسلامي وجوه سلبي ژئوکالچر انقلاب اسلامي وجوهي است که بر اساس منطق زور و فشار و سلطه و تجاوز استوار است. امام از همان ابتدا استفاده از اين وجوه را در شان انقلاب اسلامي نمي دانم که انقلابي در تداوم خط انبيا است. لذا بارها مي فرمايد: ما نمي خواهيم شمشير بکشيم و تفنگ بکشيم و حمله کنيم...ما مي خواهيم که اين انقلابمان را، انقلاب فرهنگي مان را، انقلاب اسلامي مان را به همه ممالک اسلامي صادر کنيم....(10) اينکه مي گوييم بايد انقلاب ما به همه جا صادر بشود. اين معني غلط را از او برداشت نکنند که ما مي خواهيم کشور گشايي کنيم.(11) 2.وجوه اثباتي ژئوکالچر انقلاب اسلامي وجوه اثباتي ژئوکالچر انقلاب اسلامي وجوه مبتني بر صدور معنويت، بيداري ملت ها، دلسوزي بر ملت ها، نفي فاسد و فساد، پرهيز از ترس و ترديد، صدور مبتني بر تبليغ و دعوت، نشان دادن الگوي اسلامي، معرفي اسلام راستين، استفاده از فطرت سالم انسان ها و صدور مبتني بر گفتگو و مفاهمه و...مي باشد. امام خميني در بسياري از سخنان خود، مفهوم صدور انقلاب را بر اساس اين اصول مورد تأکيد قرار داد. ما که مي گوييم انقلابمان را مي خواهيم صادر کنيم، نمي خواهيم اين مطلب را، همين معنايي که پيدا شده، همين معنويتي که پيدا شده است درايران، همين مسائلي که در ايران پيدا شده، ما مي خواهيم اين را صادر کنيم.(12) شما کوشش کنيد که اين طوري که ايران انقلاب کرد و اين طوري که ايران الان هم حاضر براي همه چيز است، ملت هاي خودتان را بيدار کنيد.(13) ما مي خواهيم اين چيزي که درايران واقع شد و اين بيداري که در ايران واقع شد و خودشان از ابر قدرت ها فاصله گرفتند...و دست آنها را از مخازن خودشان کوتاه کردند، اين در همه ملت ها و در همه دولت ها بشود، آرزوي ما اين است. يعني صدور انقلاب ما اين است که همه ملت ها بيدار شوند و همه دولت ها بيدار شوند و خودشان را از اين گرفتاري که دارند و از اين تحت سلطه بودني که هستند و از اينکه همه مخازن آنها دارد به باد مي رود و خودشان به نحو فقر زندگي مي کنند، نجات بدهد.(14) بنابراين، ترديدي نداريم که مفهوم صدور انقلاب و بسط ژئوکالچر انقلاب اسلامي در جهان بيني و تفسيرهاي اسلامي امام ريشه دارد. ما وظيفه داريم در دهه چهارم انقلاب اسلامي از جنبه علمي بنيادهاي اصلي و اساسي ژئوکالچر انقلاب اسلامي را بر اساس آنچه امام مي انديشيد ترسيم کنيم. مقام معظم رهبري، حضرت آيت الله خامنه اي در ابلاغ سياست هاي کلي برنامه پنجم توسعه در چهارچوب سند چشم انداز بيست ساله به رئيس جمهور؛ زنده و نمايان نگه داشتن انديشه ديني و سياسي حضرت امام خميني(س)و برجسته کردن نقش آن به عنوان يک معيار اساسي در تمام سياستگذاري ها و برنامه ريزي ها يک اصل اساسي دانستند.ايشان بارها تأکيد داشتند که انقلاب اسلامي بي نام امام خميني در هيچ کجاي جهان شناخته نخواهد شد. پينوشتها: 1.جان.ال.اسپوزيتو، انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن، ترجمه محسن مديرشانه چي(تهران:مرکز بازشناسي اسلام و ايران، 1382)،ص 33. 2.نقل به مضمون از:پيتر کالورث، انقلاب و ضد انقلاب، ترجمه سعيد قانعي(تهران:آشيان، 1383)، ص 62و63. 3.صدور انقلاب از ديدگاه امام خميني، دفتر ششم(تهران:مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني،1384، چ4)،ص3. 4.نک:رضا داوري، درباره غرب،(تهران:هرمس، 1379)، ص 29. در خور ذکر است که نگارنده در بخش هايي از اين مقاله از کتاب مذکور الهام گرفته است. 5.صدور انقلاب از ديدگاه امام خميني، ص 3. 6.نک:امانوئل والرشتاين، سياست و فرهنگ در نظام متحول جهان، ترجمه پيروز ايزدي(تهران:نشرني، 1384، چ2)، ص 27.در خور ذکر است که نگارنده در نگارش اين مقاله از ايده هاي اين کتاب استفاده کرده است. 7.صدور انقلاب از ديدگاه امام خميني، ص 3. 8.همان، ص 5. 9.همان، ص 20. 10.همان، ص 33. 11.همان، ص 34. 12.همان، ص 33. 13.همان. 14.همان، ص 35. منبع: نشريه 15خرداد، شماره 18. /ج
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 484]
صفحات پیشنهادی
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها