واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آيتالله دستغيب و تصويب اصل ولايت فقيه نويسنده:محمد مهدي اسلامي حاشيه نگاري ازمصاحبه هاي اين شماره - در سفري كه براي تهيه اين شماره شاهد ياران به شيراز داشتيم، اگرچه مجموعهاي نفيس از رشادتها و مبارزات انديشههاو سلوك آن شهيد در مقابلمان قرار گرفت، اما يكي از اصيلترين موارد مورد تاكيد همگان،اطاعتپذيري ايشان از رهبري بود. جالب آنكه يكي از مصاحبه شوندگان به تابلويي كه در اتاق نصب كرده بود، اشاره و تقاضاي مكرر نمود كه اين سخنان شهيد دستغيب در كنار مصاحبهها درج گردد. سخناني كه چنين بود: «كيست كه اين ناله مرا به گوش عمامه [به] سرهاي ايران برساند؟ هر كسي ميخواهي باش! خودت را مجتهد ميداني، مقدماتخوان ميداني، نميدانم، هر چه خودت را ميداني، بر تو واجب است امروز تبعيت از يك نفر. تو حق نداري در مقابل رهبر حرفي بزني، تماما بايد تبعيت كنند. طبقات ديگر هم به اين قسم. دانشجويان عزيز! آي دانشگاهيها! هوشتان باشد! گرگها بين شما و رهبر الهي جدائي نيندازند، شما را گروه گروه نكنند و شما را طعمه خودشان قرار ندهند. وسيله پيشرفت دشمن نشويد. هر عمامه سري كه از رهبر مكرم فاصله بگيرد، لعنت خدا بر او باد. تمام عمامه سرها همه بايد مطيع يك رهبر، نائب امام باشند. يكي هم بر ديگري هيچ تقدم ندارد. همه بايد فرمان ببرند، همه بايد اطاعت بكنند. حتي مكرر گفتهام كه حسن و حسين (ع) يكيشان امام بود: حسن امام، حسين ماموم. هيچ وقت حسين تا حسن نبود در عرض نبود. تابع بود. هر چه به او ميگفتند، ميگفت: «هر چه حسن بفرمايد.» دو تا امام نميشود، دو تا نائب امام هم غلط است، دو تا رهبر هم غلط است. واي به امتي كه از رهبر الهي خود فاصله بگيرد، هلاك است، طعمه دشمن است، الان ميدانيد آمريكا در كمين است، انگليس در كمين است، شوروي در كمين است. همه منتظرند كه اين ملت بي سرپرست شود. اميدوارم تمام دشمنان آرزو را به گور ببرند. انگليس و آمريكا نيست و نابود گردند.» اين جملات دردمندانه آن شهيد را كه هنوز تازگي و معنا دارد، در لابلاي ديگر سخنانش نيز ميتوان جست. آنگاه كه در خطبههاي نماز جمعه فرياد ميزد: «ولايت فقيه، ولايت علي است؛ ولايت امام و نايب امام است. در زمان حضور امام، ولايت از آن اوست و در زمان غيبت وي، ولي امر، امام است و در مقابل طاغوت زمان قرار گرفته است.» و با شهامت خطاب به فردي كه در آن زمان در مقابل امام ايستاده بود، ادامه داد: «آقاي بنيصدر هم رهبر تمام گروههاي ضد اسلام شده است. خداوندا! هرکس يار و کمک امام خميني است، يارش باش و هر کس دشمن اين امام و مخالف اين امام و بي تفاوت به اين امام است، خدايا به خودش واگذارش کن». اين شجاعت وي در حمايت از ولايت، سابقه در قيام 15 خرداد داشت كه به تفصيل گذشت. او حتي در روزهاي پرخفقان 1356، پس از سالها سختي زندان و تبعيد، دليرانه در برابر توهين به امام ايستاد و در مسجد جامع شيراز چنان خروشيد كه ساواك را به لرزه آورد، سخنان وي در اسناد ساواك چنين منعكس شده است: «... اظهار نموده اگر کسي منکري را ببيند و او را نهي نکند، گناه کبيره انجام داده است. در اين مملکت اگر کسي نهي از منکر کند، مجرم است. از اول اين هفته، از موقعي که روزنامه اطلاعات را به دستم دادند و اين فجايع را ديدم، خدا ميداند چقدر زجر کشيده و خون دل خوردهام. يک نفر به نام محمد رشيد- به قول من نارشيد- در روزنامه اطلاعات مطلب زننده و توهينآميزي به مرجع تقليد ما آيتالله خميني (صلوات مردم) که مرجع تقليد ميليونها مسلمان شيعه در سراسر جهان است، نموده است، آن وقت توقع ندارند تعدادي مسلمان در قم اعتراض کنند؟ حال که عدهاي اعتراض کردهاند، خون عدهاي سيد بيگناه ريخته شده است. در خاتمه هم براي سلامت خميني صلوات فرستاده است.» البته اين رابطه دو سويه بود و بنيانگذار كبير انقلاب بارها از علاقه خود به آن شهيد بزرگوار ياد كرده بود. به عنوان نمونه هنگامي كه نقِار و اختلافي بين بعضي از علماي شيراز از جمله منسوبين آيتالله دستغيب بعد از شهادت آن شهيد رخ داد، امام راحل در حكمي كه براي آيتالله جنتي براي حل اختلاف بين علماي شيراز صادر فرمودند، با تصريح به اين علاقه اشاره فرمودن: «اينجانب با علاقهاي كه به مرحوم مجاهد عاليقدر، شهيد معظم آقاي دستغيب دارم و به خانواده محترم ايشان علاقهمندم، به حكم وظيفه از بيت ايشان تقاضا دارم همان طور كه سيره مرحوم شهيد دستغيب بود، در رفع اين گونه غائلهها تلاش نمايند...» اما امام راحل (ره) علت اين علاقه را نيز شرح داده بودند. ايشان در ديداري با برخي از ائمه جمعه در فاصله اندكي بعد از شهادت آيتالله دستغيب فرمودند: «آقاي دستغيب را شايد شما آقايان كمتر بشناسيد، لكن من ميشناسم ايشان را. ايشان يك مرد وارسته به تمام معنا و معلم اخلاق، مرشد مردم و هر چه در صحبتهايشان هست، معنويات و دعوت به خدا و دعوت به اسلام است.»پس بديهي بود كه اين علاقه شهيد به آن پير فرزانه، فراتر از تمام ويژگيهاي ممتاز امام خميني (ره)، متوجه جايگاه ولايت فقيه بوده است. با چنين حساسيتي البته سوالاتي نيز داشتهايم كه برخي از آنها از برابر ديدگان خوانندگان محترم نشريه شاهد ياران گذشته است. اما دريغم ميآيد به يكي از حواشي اين مصاحبهها اشارهاي نكنم. يكي از كساني كه در اين راستا به سراغش رفتم، فردي بود كه برخلاف تصور عموم، فرزند آن شهيد نيست، گرچه از منسوبين اوست و بسيار ابراز نزديكي به آن شهيد ميكند. ايشان ابراز تمايل كرد تكرار مكررات ديگران را نگويد، از ضرورت پرهيز از هواي نفس گفت، از اين كه آيتالله دستغيب برايش مهم نبود كه به او مرجع بگويند يا نه، به دنبال رهايي از توهمات بود و ... در ميان سخنان حرف بدين نقطه رسيد كه برخي شبهه ميكردند كه اگر فردا امام خميني نباشد، تصويب اصل ولايت فقيه ما را با مشكل مواجه ميكند. از ايشان پرسيديم كه نظر آن شهيد در اين خصوص چيست. پاسخ او به فراخور مقتضاي سياسي امروز خودش، و نه واقعيت بود. عين پاسخ او چنين بود: «مهم همين است، ايشان گفت الان را شما نگاه كنيد. الان كسي هست كه دارد مردم را به توحيد ميخواند، مردم را به وحدانيت ميخواند، حالا چون آينده اين جور است، الان را ول بكنيم. خوب در آينده مردم هستند و يك كاري ميكنند.»اين سخن در حالي گفته شد كه مشهور بود ايشان سخناني کاملا متمايز از اين بيان كرده است. براي احراز اطمينان، به اسناد مراجعه شد و حقيقت رخ نمود و پرده از مظلوميت آن شهيد كه برخي سعي دارند از نام او سوء استفاده و تفكرش را تحريف كنند، برداشته شد. شهيد دستغيب در جلسه چهل و سوم مجلس بررسي نهايي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مورخ بيست و يكم مهرماه 1358 در ادامه بحث پيرامون اصل 87، به عنوان اولين ناطق چنين سخن گفته بود: «اگر كسي اشكال كند چنانكه اشكال هم كردهاند و گفتهاند كه بلي، مثل امام خميني كجا ديگر پيدا ميشود، در دورههاي قبل نبوده، ايشان نابغه بوده است و بعد از اين هم ديگر مثل ايشان پيدا نخواهد شد، ممكن است يك فقيهي بعد از ايشان بيايد و چطور و چطور بشود، آن وقت ما دچار ديكتاتوري روحانيت خواهيم شد. تمام اينها شبهههاي واهي است. البته بدانيد و ميدانيد. جسارت نكنم، تذكر است. هر گاه اكثر خلق حاضر شدند به اطاعت از ولي امر و فقيه عادل، والله خداي تعالي مثل خميني و بهتر از او برايشان پيدا خواهد كرد «ما ننسخ من آيه او ننسها نأت بخير منها او مثلها».. . اين حرف شيطاني است كه پس از آيتالله خميني چه كار خواهيم كرد. همان كسي كه آقاي خميني را به وجود آورد، بعد از ايشان بهتر از او يا مثل ايشان را در رأس مسلمين قرار خواهد داد. مسلمانان را حيران نميگذارد، ولي شرطش حاضر بودن مسلمين مثل حالاست. مادامي كه خلق حاضرند اطاعت كنند از ولي امر، خدا ولي امر را برايشان مستقر خواهد داشت. اين اولا. و ثانيا بر فرض بگوئيم نعوذ بالله فقيهي كه بعد ميآيد ممكن است منحرف شود، ممكن است ديكتاتوري كند، ممكن است حب رياست داشته باشد، ممكن است فساد داشته باشد. اولا اين احتمال در رياست جمهوري هم هست. هر مقامي را كه شما فرماندهي كل قوا را به او بدهيد، همين طور است، بلكه در او صد برابر است. چطور اگر بگويند فرماندهي كل قوا براي رياست جمهور باشد، هيچ كس هيچ حرفي نميزند، در حالي كه صد برابر احتمال است كه فساد كند و ديگر اينكه ممكن است در همين قانون قيد شود كه هر گاه آن فقيهي كه رهبر شده، انحرافي در او پيدا شد، از همان مجرائي كه تثبيت شده از همان مجرا منعزل ميگردد. از چه مجرائي فقيه را تثبيت كرديد در قانون؟ از مجراي اكثريت خلق. خلق، خبرگان را معين كردند و خبرگان هم اين رهبر را معين كردهاند. اگر اين رهبر منحرف شد، فوراً دو مرتبه اكثريت خلق، خبرگان را تأسيس ميكنند و همان خبرگان عزلش ميكنند و فقيه ديگري را سر جاي او مينشانند. اين چه خطري است كه شما را به وحشت انداخته است كه چطور خواهد شد؟ اينها موهومات است.» با چنين انديشه تابناكي، دور از انتظار نبود كه رهبر كبير انقلاب در رثاي او چنين بنگارند: «مسجد و محراب و منبر شيراز نغمه ملكوتي اين شهيد راه اسلام را از ياد نميبرند. درسهاي انسانساز ايشان كه در قلب انسانهاي متعهد غوغا بر پا ميكرد، جاويدان است. دستغيب به دستِ غيبنشينان ملكوت سپرده شد و در آغوش رفيق اعلي آرميد. او نمرده كه زندگاني جاويد در جرگه پردهنشينان قدس و عاشقان لقاءالله يافت. از خدا بيخبران كه همت بر قتل اين رهبران فضيلت و رهروان به سوي محبوب گماشتهاند، با فضيلت و حقطلبي مخالفند. اينان گمان ميكنند با اين حركات غير انساني مذبوحانه در صف عاشقان شهادت و سوختگان در راه پيوستن به لقاءالله شكافي پيدا ميشود. اينان طعم ايمان به غيب و عشق به محبوب را نچشيده و شبپرگاني هستند كه از وصل آفتاب گريزانند؛ مردگاني هستند به صورت زندگان كه با اعمال وحشيانه خود ميخواهند سد راه حقيقت كنند و اسلام عزيز را به خيال فاسد خود به تباه كشند. خداوند قادر، اسلام بزرگ را فرو فرستاده و حفظ و نگهباني آن را تضمين فرموده است.»
پي نوشت: 1. سند ساواك مورخ 24/ 10/ 362. 2. صحيفه امام، ج 15، ص: 425 3. صورت مشروح مذاكرات مجلس بررسي نهايي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران ـ جلد دوم ـ انتشارات مجلس شوراي اسلامي ـ صفحه 1158 4. صحيفه امام، ج 15، ص: 463 منبع: ماهنامه شاهد ياران53_54
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 546]