تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):درهاى گناهان را با استعاذه (پناه بردن به خدا) ببنديد و درهاى طاعت را با بسم اللّه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836453654




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

از چشم عروسک خون آلود


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 از چشم عروسک خون آلود
از چشم عروسک خون آلود   نويسنده: حميد رضا شکار سري   شعر جنگ و ضد جنگ با تکيه بر شعر «شعري براي جنگ» در سال هاي پس از جنگ و در مصاف پرداخت هنرمندانه به اين مقوله ، شاعران از زواياي مختلفي به جنگ و تبعا ت آن نگريستند ، از جمله رويکردهاي متأخر و البته رو به گسترش مي توان نگاه ضد جنگ را برشمرد که بازخوردهاي متفاوتي را نيز در پي داشته است؛ در تحليل و بازکاوي بسترها و زمينه هاي اين نوع نگاه، حميدرضا شکارسري به سراغ شعر دفاع مقدس و شاعران همسو و غير همسو با آن رفته است؛ و البته با نگاهي دقيق تر به شعر قيصر امين پور *** اينجا/گاهي سربريده مردي را /تنها /بايد زبام دور بياريم/تا در ميان گور بخوابانيم /يا سنگ و خاک و آهن خوني را /وقتي به چنگ و ناخن خود مي کنيم /در زير خاک گل شده مي بينيم:/زن روي چرخ کوچک خياطي /خاموش مانده است». اين تصاوير مهيب، رقت انگيز و تکان دهنده، نمايي سرد و تيره از حادثه اي به نام جنگ را گزارش مي کند. گفتم «گزارش» چرا که شاعر کوشيده است اصل رويداد را انعکاس دهد؛ زيرا بيم از آن دارد که باز آفريني شاعرانه صحنه ها از شکوه رعب آور آنها بکاهد و از سوي ديگر چنين هول عظيمي گويا خود آغشته به مبالغه اي فراواقعي است و نيازي به تعبيه صنعت يا شگردي شعري ندارد تا تأثيري همسنگ يک شعر داشته باشد «مردي به روي جوي خيابان /خم بود/با چشم هاي سرخ و هراسان/دنبال دست ديگر خود مي گشت /باور کنيد/من با دو چشم مات خودم ديدم/که کودکي زترس خطر تند مي دويد/اما سري نداشت /لختي دگر به روي زمين غلتيد/و ساعتي دگر/مردي خميده پشت و شتابان/سر را به ترک بند دوچرخه /سوي مزار کودک خود مي برد/چيزي درون سينه او کم بود» چنين اشعاري در واقع وظيفه دارند موجب انزجار مخاطب از مقوله جنگ شوند؛ پس نام شعر ضد جنگ برآنها اطلاق مي گردد. شعري که جنگ را از منظر کشتار، ويراني، سبعيت و قساوت نوع انساني به تماشا مي نشيند و وجوه تاريک و ترسناک و تهوع آور آن را بازتاب مي دهد. آيا انکار پلشتي و پليدي و ناپسندي اين وجوه سياه پديده جنگ، اساساً امکان پذير است ؟ *** امّا «قيصر امين پور» در فراز ديگري از همان شعر(شعري براي جنگ) چنين مي سرايد: «ديگر قلم زبان دلم نيست/گفتم:/بايد زمين گذاشت قلم ها را /ديگر سلاح سرد سخن کارساز نيست /بايد سلاح تيزتري برداشت/بايد براي جنگ / از لوله تفنگ بخوانم /با واژه فشنگ» شاعر چگونه مي تواند مخاطب خود را با اين ترتيب، با اين بيان حماسي به جنگ فراخواند؟ فراخوان به هنگامه اي که در فرازهايي ديگر چنان تلخ و وحشيانه تصوير شده است که گويا هيچ واژه روشني در قاموس آن وجود ندارد! آيا جنگ وجوه ديگري نيز دارد که بايد در تحليل درست اين مقوله به ان توجه شود؟ آيا جنگ يکسره زشتي و پلشتي است؟ «باري/اين حرف هاي داغ دلم را /ديوار هم توان شنيدن نداشته است /آيا تو را توان شنيدن هست؟/ديوار!/ديوار سرد و سنگي سيار!/آيا رواست مرده بماني /در بند آنکه زنده بماني؟/نه *** جنگ با تمام مختصات و ويژگي هاي زشتش، اضلاعي از زيبايي و ارزش هاي متعالي انساني را داراست که در نگاه اوّل در پس دود و آه صحنه هاي نبرد پنهان و ناديده مي ماند از منظري ديالکتيکي جنگ در هر صورت پديده اي اجتناب ناپذير به نظر مي رسد. انسان از بدو پيدايش، نوعي مرزبندي را بين خود و منافع خود با ديگري و منافع او حس مي کند و آزمندي ذاتي او از آن پس، موجب تعدي و دست اندازي او به ديگري يا برعکس بوده است. منافع مورد طمع انسان البته هميشه مادي و از جنس آب و خاک و مال نبوده است و چه بسا طمع قدرت طلبي و حتي تجاوز به مرزهاي عقيدتي ديگري موجب ايجاد درگيري و جنگ شده است. در اين آوردگاه اگر جنگ از يک سو با انگيزه تجاوز و زياده خواهي آغاز مي شود در ديگر سو با انگيزه دفاع و مقاومت دنبال مي گردد. حتي در سوي نخست چه بسا تجاوز و زياده خواهي با حمايت يک ايدئولوژي کاملاً موجه جلوه نمايد! اينجاست که قضاوت درباره طرف عادل و محق در جنگ کار چندان ساده اي به نظر نمي رسد امّا در هر صورت با توجه به زاويه ديد يک جنگجو، در گستره نسبيت باوري، مي توان توجه به ارزش يا ارزش هايي والا و متعالي را رديابي کرد. اين رديابي در هر دو سوي هر جنگي اجرا شدني است . با اين اوصاف مي توان جنگ را صاحب ظرفيت ها و پتانسيل هاي زيبايي و زيبا شناسانه دانست. معمولاً شاعران اين ظرفيت ها و پتانسيل ها را در شعر جنگ يا شعر دفاع يا شعر مقاومت و پايداري به فعل در مي آورند. شعري که به تقديس دفاع از مرزهاي مادي يا عقيدتي مي پردازد، شعري که متجاوز را به باد حمله مي گيرد يا به تمسخر مي گيرد، شعري که از جانباختگان، شهدا يا آسيب ديدگان چنين دفاعي تحليل مي کند، شعري که ناب ترين و لطيف ترين احساسات و عواطف انساني را در خشن ترين و پرهياهوترين لحظات نبرد به تصوير مي کشد . و چنين است که شعر جنگ چون خود جنگ نه اجتناب ناپذير است و نه يکسره خالي از ارزش. پس وقتي «امين پور» مخاطب شعر خود را به تمام پستي ها و پلشتي هاي دشمن بعثي، در جنگ تحميلي عراق عليه ايران بي تفاوت مي بيند، او را شاعرانه به دشنام مي گيرد. ديوار سرد و سنگي سيار! پس وقتي «امين پور»وقاحت دشمن را مي بيند در دفاع از مظلوم، سلاحي تيز و تفنگي با واژه فشنگ را برسلاح سرد سخن ترجيح مي دهد. او آشکارا مخاطب را به جنگ ترغيب مي کند؛ امّا جنگ در اين موقعيت زماني، از ديدگاه او دفاعي مشروع و زيباست: «بايد گلوي مادر خود/از بانگ رود رود بسوزانيم /تا بانگ رود رود نخشکيده است /بايد سلاح تيزتري برداشت /ديگر سلاح سرد سخن کار ساز نيست *** چنانچه ديديم گاه حتي در يک شعر واحد از اشعار دفاع مقدس، هم شعر ضد جنگ خودنمايي مي کند و هم کوس شعر جنگ به گوش مي رسد. حتي شاعر دفاع مقدس نمي تواند جنبه هاي منفي جنگ را انکار کند. با اين وصف چراگاهي شعر دفاع مقدس را مطلقاً شعر جنگ و شاعر آن را شاعر جنگ طلب معرفي مي کنند و در برابر آن شعر ضد جنگ يا شعر صلح را علم مي کنند؟ آيا نيتي شوم يا غفلتي مرموز پشت اين اعتقاد سنگر نگرفته است ؟

*** اگر شاعر را به مثابه انسان داراي مسئوليت هاي انساني، تاريخي و اجتماعي بدانيم، او داراي يک مسئوليت مهم ديگر در حيطه هنر خود نيز هست و آن همدستي و مشارکت در توسعه و تکامل هنر روزگار است. در دوران وقوع حوادث بزرگ و فراگير اجتماعي و اقتصادي سياسي، بخش اعظم هنرمندان تحت تأثير محيط پيرامون و به منظور جذب و هدايت مخاطب (و چه بسا مخاطب عام) توجه به مسئوليت هاي غير هنري خويش را نسبت به مسئوليت هاي هنري در اولويت قرار مي دهند. حاصل کار، به طور مثال در شعر، آثاري به شدّت محتواگرا و آرمان خواه، متوجه به فرم و ساختارهاي ساده و تجربه شده، متمايل به صراحت و عرياني معنا(شعار)، مطلق نگر و بالاخره بهره مند از بياني ژورناليستي و گزارشگرانه است. پيروزي انقلاب اسلامي چنين فضايي را برشعر و ادبيات ايران حاکم نمود. فضايي مملو از اشعاري که از مختصات شعر متعهد و ملتزم سياسي و اجتماعي تبعيت مي کردند. امّا همه اين شعرها از سوي شاعران همدل و همراه با نظام تازه استقرار يافته صادر نمي شد. شاعراني هم که اين نظام را مطابق خواسته هاي انقلابي خود نمي دانستند متأثر از اين فضا و با همين مشخصات به روند شعري خود ادامه مي دادند، و بدين گونه بود که کم کم به شاعران همدل و همراه نظام «شاعر انقلاب»و به شعر آنان «شعر انقلاب» اطلاق گرديد. شعر انقلاب طبعاً«شعري انقلابي» و ستاينده هميشگي انقلاب و نظام برخاسته از آن محسوب گرديد. از آنجا که وزن مهمي از اين نام گذاري يا تقسيم بندي، اصول خود را از خارج از ادبيات اخذ نموده بود و هنوز هم اعتبار خود را حفظ کرده است، گاه حتي ديده شده و مي شود که شعري حتي بدون خوانده شدن و صرفا با توجه به نام شاعرش ، در ژانر خاصي طبقه بندي مي گردد! پس شعر شاعري که به شاعر انقلاب يا شاعر دفاع مقدس معروف شده ، حتماً شعري ستاينده جنگ است؛ زيرا جنگ در دفاع از نظامي است که باب طبع منتقد محترم نيست، پس جنگي است نامقدس و تنها ابعادي پلشت و متجاوزانه دارد و شعر والا شعري است که تنها چهره خوب و نابودگر جنگ را به تصوير بکشد و بس. . در واقع اگر شعر دفاع مقدس در سال هاي جنگ، بنابر ملاحظات موجه اجتماعي و سياسي، حداقل تا مقاطع پاياني جنگ نمي توانست نگاهي همه جانبه نگر به جبهه ها و پشت جبهه ها داشته باشد ، شعر ضد جنگ شاعران روشنفکر نيز آگاهانه(!) همين نگاه تک بعدي و به اصطلاح سياه و سپيد را به جنگ داشت. جالب اينجاست که شعر هر طرف توسط شاعران و حتي مخاطبان طرف ديگر کمتر خوانده مي شد و مورد نقد و بررسي قرار مي گر فت. اين فقدان ديالوگ، شکاف بين شاعران و شعر انقلاب و دفاع مقدس را با شاعران و شعر به اصطلاح روشنفکري عميق و عميق تر کرده است و تا کنون بيشتر تلاش ها براي نزديک کردن دو طرف تقريباً با شکست کامل روبه رو شده است. کافي است تلاش «عبدالجبار کاکايي» را در راه اندازي جشنواره سالانه شعر دفاع مقدس در فضايي نو و با حضور تمام طرفين درگير شعر ايران، در همين دو سه سال پيش به ياد آوريد تا مصداقي روشن از آنچه بيان شد، داشته باشيد. آنجا مشخص گرديد که شاعر و منتقد روشنفکر اصولاً شاعر دفاع مقدس را مزد بگير نظام و شعر او را شعري فرمايشي يا با تخفيف، سفارشي مي داند شعري که توسط آنان خوانده نشده و به صرف نام شاعرش، جنگ طلبانه است! اين حکم برآمده از ذهنيتي غير تاريخي، متعصب ، مطلق نگر، سطحي و غير علمي است که به جاي نقدي جامعه شناسانه به نقدي معطوف به شخصيت صاحب متن، آن هم براساس شناختي غير دقيق معطوف گرديده است. *** «ماه در تاريکي /ستارگان پراکنده /شب بوها. ياس... در کوچه نعش شهيدي را مي برند/در خانه/رخت جهازش را دختر مي دوزد/و(چندان که صدايش را نشنوند/شادمانه /ترانه اي مي خواند اين نعش کدام شهيدي مي تواند باشد!/تنها دکمه هاي رخت عروسي مانده است .»(1) «پس آنچه که مي ماند نامش زندگي ست. توفان جنگ مي گذرد/با خانه ها و خيابان ها و آدميان/و مغازه هاي عظيمي به وسعت شهرها باقي مي ماند/و سگاني لاغر و آلوده /که از بسياري گشنگي/در زير پوستمان /استخوان هامان را مي ليسند. پس/ايناني که به جاي مي مانند زندگانند/ژنده /آلوده/گرسنه/حسرتکش مردگان.»(2) اگر سروده هاي زيبا فوق به توصيف کليتي به نام جنگ و تبعات ان دست زده است و به خوبي نفرت از جنگ را بازتابانده و تبليغ کرده است، رباعي ذيل نيز دقيقاً با همان شيوه، همان هدف را دنبال مي کند: «موسيقي شهر بانگ رودارود است خنياگري آتش و رقص دود است برخاک خرابه ها بخوان قصه جنگ از چشم عروسکي که خون آلوده است» امّا به استناد آن دو شعر مي توان «شمس لنگرودي» را شاعر ضد جنگ و صلح طلب دانست؛ اما براي ضد جنگ بودن«قيصر امين پور» نمي توان به اين رباعي يا به «شعري براي جنگ» استناد کرد؛ زيرا منتقد پيش از و بيش از ماهيت شعر به شخصيت شاعران توجه مي کند.«شمس» به هر صورت پزي اپوزيسيوني دارد؛ امّا «قيصر» نه. محکوميت «قيصر» قطعي است! دليل قاطع قاضي- منتقد محترم اين رباعي مثلاً: «آهنگ و سرود لبتان سوختن است انديشه روز و شبتان سوختن است رازي است ميان تو و پروانه و شمع کز روز ازل مذهبتان سوختن است «امين پور» شهدا و رزمندگاني را مدح کرده است که از نظام پاسداري مي کنند. حکم روشن است ! مي توان از وجوه متفاوتي به جنگ نظر انداخت: ـ کليت جنگ و تبعات آن ـ جنگ از ديدگاه طرفين درگير در جنگي خاص و تبعات آن ـ لحظات زشت و زيباي جنگ و تبعات آن شعر ضد جنگ تنها در وجه نخست و نيز در ثبت لحظات زشت جنگ هويت مي يابد(که آن هم در طرح کليت جنگ تصوير مي شود و محکوم مي گردد)؛ امّا شاعر جنگ (در اينجا شاعر دفاع مقدس) با ديدي متوسع، همه جانبه نگر(حداقل در سال هاي پس از جنگ)،و ايدئولوژيک به جنگ مي نگرد و از ثبت لحظات زيبايي جنگ نيز خود را محروم نمي کند. در جنگ تحميلي برايران که خواه ناخواه در دو سوي مرزهاي اعتقادي جريان داشت ، نمي توان ديدگاه ايدئولوژيک گروهي از شاعران را ناديده گرفت . بدين ترتيب بخشي از اشعار اين شاعران را مي توان متوجه به وجه دوّم شعر جنگ دانست. وجهي که در شعر شاعران به اصطلاح ضد جنگ به عمد حذف شده است . از اين رو در شعر ايشان غالباً هيچ نشاني از رزمنده و ايثارگر نيست و اگر هست نقشي کاملاً فرعي و کم رنگ دارد و تلاشي شاعرانه به منظور برجسته سازي اين نقش به چشم نمي آيد. جنگ در اين اشعار، طبيعت بي جاني است که تنها بر کابوس گونگي آن تأکيد مي گردد و کمتر اثري از حماسه در آن يافت مي شود «غروب/قوطي رنگ/برپشت دري هاي سپيد مي پاشيد/دودکش هاي خانه /به سر فه مي افتادند/. عطر هر خوراک/بر لايه خاطرات خانه مي افزود/مهتابي هاي محجوب /در حضور حس سعادت /رنگ مي باختند/فلوس و عناب و رازيانه /بنشن هاي ذخيره /و کتاب مقدس/خانه چيزي کم نداشت /گنجشک بي تدبيري هم /سه صدف کوچک/پشت پنجره گذاشت. پرنده با چيله اي بازگشت /اما در خاطر خاک متروک/مگر کابوسي/هيچ نمانده بود.»3 متأسفانه شعر دفاع مقدس طي سه دهه گذشته، کم و بيش از حمايت حکومتي بهره برده است «تأسف»؟! چرا هنر از اين نوع حمايت بهره مي برد و هم زمان تأسف نيز مي خورد؟ بي ترديد رشد و توسعه و شکوفايي توليد آثار هنري به حمايت هاي مادي و معنوي نهادهايي خارج از هنر نيازمند است . فرآيند توسعه هنرف فرآيندي بين رشته اي است که آفرينش هنري تنها يکي از اين رشته هاست. امروزه اين فرايند آن قدر طولاني و پيچيده است که طي کردن آن توسط هنرمند به تنهايي امکان پذير نيست. شعر و شاعر دفاع مقدس نيز از اين امر مستثني نيست . امّا نکته مهم اينجاست که حامي شعر دفاع مقدس در واقع خود حکومت است. مراکزي که به درست يا نادرست متولي توليد و عرضه آثار ادبي متعهد به انقلاب و دفاع مقدس هستند، غالباً (حداقل در عرصه ادبيات)با همه جانبه نگري شاعر سرسازگاري ندارند. شايد بتوان فقدان ديد هنرمندانه در بين اين متوليان را مشکل اصلي کار دانست. از آنجا که اين مراکز غالباً ماهيتي سياسي يا نظامي دارند، نمي توانند يا نمي خواهند ملاحظات خاص خود را ناديده بگيرند و نقش حمايتي خود را بدون انتظاراتي غير هنري به اجرا بگذارند. متأسفانه برخي از مشاوران هنري مراکز فوق نيز به ملاحظاتي ديگر(!) با رؤساي خود هم داستان شده و به کارمندان هنري تبديل شده اند. پس از يک طرف شعر دفاع مقدس از حمايت هاي دولتي به منظور رشد خود بهره برده است، اما از طرف ديگر به خاطر ماهيت اين حمايت ها از ديالوگ بين شاعران دفاع مقدس و شاعران ديگر که به بدنه نظام متصل نيستند امّا داراي عرق و تعصب ملي هستند، محروم مانده است. *** «قيصر امين پور» سال ها پس از خاتمه جنگ در دهه هشتاد چنين مي سرايد: شهيدي که برخاک مي خفت /سر انگشت در خون خود مي زد و مي نوشت /دو سه حرف برسنگ:/«به اميد پيروزي واقعي /نه در جنگ/که برجنگ!» شاعر در اين شعر برجنگ تاخته است. او شاعري ضد جنگ است. نه صرفا در اين شعر. او حتي هنگامي که براي دفاع مقدس و در تجليل از آن شعر مي سرود، ضد جنگ بود؛ زيرا نجنگيديم مگر براي دفاع مقدس. پي نوشت ها :   1شمس لنگرودي، در مهتابي دنيا، تهران: چشمه ،1372،ص64 2.قصيده لبخند چاک چاک ، تهران: مرکز ،1369،صص59و60 3. فرشته ساري، قاب هاي بي تمثال، تهران:چشمه،1368،صص16و17   منبع:زمانه 4 و 5  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1166]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن