واضح آرشیو وب فارسی:راسخون: توارث مسلمان و كافر(5) نویسنده : دكتر اسدالله لطفى توارث مجوسيان در بين خود فرد مجوسى گاهى با كسى كه از نظر شريعت اسلام جزء محارم شخص به حساب مىآيد ازدواج مىكند و گاهى هم با كسى ازدواج مىكند كه در دين اسلام هم حلال است، از جمع چنين حالات نسب صحيح و فاسد حاصل مىشود مثلا اگر مرد مجوسى با مادرش ازدواج نمايد و فرزندى متولد شود آن فرزند در فقه اسلامى فرزند نسبى فاسد خوانده مىشود و آن زن هم به عنوان همسر زوجيتش از طريق سبب فاسد مىباشد، هر چند خود عقد صحيح است و ليكن فاسد بودن در اين جا همين است كه منطبق با احكام عقد نكاح در اسلام انجام نگرفته و بعضى از آثار خود را از نظر اسلامى ندارد. پيرامون احكام ارث مجوسيان با توجه به صور مختلفى كه از نظر نسب و سبب پيدا مىكند و ادله موجود، سه قول عمده در بين فقهاى شيعه وجود دارد كه در اين جا توارث مجوسيان از يكديگر را مطابق با سه ديدگاه موجود در فقه شيعه بررسى مىكنيم: الف: ديدگاه اول: در اين ديدگاه گفته مىشود مجوسيان بطور كلى از طريق نسب و سبب صحيح و فاسد ارث مىبرند. مثلا اگر مرد مجوسى بميرد و وارثش مادرش باشد كه با او ازدواج كرده و فرزندى هم از طريق اين ازدواج به عنوان وارث وجود داشته باشد، منطبق با اين قول، اين زن از دو جهت ارث مىبرد يكى از جهتسبب فاسد كه زوجيتباشد و ديگر از جهت نسب صحيح كه مادر متوفى است و فرزند هم كه از طريق نسب فاسد به دنيا آمده از مورث ارث مىبرد، در اين حال آن زن از جهت همسرى يك هشتم و از جهت مادرى يك ششم و ما بقى هم به فرزند مىرسد. همچنين اگر مرد مجوسى بميرد و وارثش دخترش باشد كه همسرش هم هست در اين حالت آن زن يك هشتم از جهت زوجيت و نصف از جهت نسبت دخترى ارث مىبرد و مابقى هم چنانچه شريكى در ارث نداشته باشد به عنوان رد و از جهت نسب صحيح (دختر بودن) به او مىرسد. عدهاى از فقها از جمله شيخ طوسى در تهذيب، استبصار، النهاية، المبسوط، و خلاف، ابن حمزه در محمد حسن نجفى در جواهر الكلام و امام خمينىقدس سره در تحريرالوسيله اين قول را اختيار كردهاند. مستند اين قول تعدادى از روايات است كه اين جا دو مورد را ذكر مىكنيم: 1 - محمدبن احمد بن يحيى عن بنان بن محمد عن ابن المغيرة عن السكونى عن جعفربن محمد عن ابيه عن علىعليهالسلام انه كان يورث المجوسى اذا تزوج بامه و ابنته من وجهين من وجه انها امه و وجه انها زوجته. به روايتسكونى از طريق امام صادقعليهالسلام به نقل از پدران بزرگوارش وارد شده كه اميرالمؤمنين علىعليهالسلام نسبتبه ارث مجوسى چنانچه با مادرش يا دخترش ازدواج مىكرد از دو جهت (دستور) ارث مىدادند يكى از جهت نسبت (مادرى يا دخترى) و ديگر از جهت زوجيت. اين روايت كه از طريق سكونى در كتب روايى و فقهى شيعه معروف است اسماعيل بن ابى زياد سكونى شعيرى است. شيخ طوسى در رجالش او را از اصحاب امام صادقعليهالسلام ذكر كرده است و نيز در كتاب عدةالاصول آورده است كه شيعه اماميه به روايتسكونى عمل مىكردهاند. 2 - روى ان رجلا سب مجوسيا بحضرة ابى عبداللهعليهالسلام فزبره و نهاه عن ذلك فقال: انه قد تزوج بامه فقالعليهالسلام: اما علمت ان ذلك عند هم النكاح. روايتشده كه شخصى در نزد امام صادقعليهالسلام فرد مجوسى را دشنام داد در اين حال امام صادقعليهالسلام او را از اين كار بازداشت و نهى كرد. آن شخص گفت، آن فرد (مجوسى) با مادرش ازدواج كرده است، امامعليهالسلام فرمود آيا نمىدانى اين كار در نزد آنها ازدواج محسوب مىشود؟ از ابنجنيد كاتب اسكافى منقول است كه ضعف سند اين حديثبه شهرت روايى و از علامه حلى منقول است ضعف سند آن به شهرت فتوايى جبران گشته است. علاوه بر روايات موجود بر اين قول ادعاى اجماع منقول نيز از جانب برخى صورت گرفته است. و ليكن با توجه به اختلافنظر فراوانى كه در خصوص ارث مجوسيان وجود دارد بايد گفت چنين اجماعى بر يك قول معنى ندارد افزون بر آن ابنادريس حلى كه از مخالفان اين قول مىباشد اظهار داشتند: شيخ طوسى كه قايل به ارث بردن مجوسى از طريق نسب و سبب صحيح و فاسد شده خرق اجماع كرده است (يعنى اجماع بر خلاف نظر ايشان وجود دارد) ب: ديدگاه دوم: طبق اين قول مجوسيان صرفا از طريق و سببى كه در شريعت اسلام جايز و صحيح است ارث مىبرند، مثلا اگر مجوسى بميرد و وارثش مادرش باشد كه همسرش هم (از طريق سبب فاسد) هست. در اين صورت منطبق با اين نظر صرفا آن زن از جهت نسب صحيح كه مادرش مىباشد ارث خواهد برد و ديگر از جهت همسرى به دليل زوجيت كه سبب فاسد است چيزى از ارث به او تعلق نخواهد گرفت. و چنانچه همين متوفى از طريق فاسد (ازدواج با مادرش) صاحب فرزندى نيز باشد آن فرزند هم كه انتسابش به مورث از جهت نسبت فاسد مىباشد ارث نمىبرد. گروهى از فقهاى شيعه از جمله سيد مرتضى، ابوالصلاح حلبى ابن ادريس حلى علامه حلى در مختلف اين قول را اختيار كرده و معتبر شمردهاند، نسبتبه همين نظر صاحب جواهر مىنويسد: از سيدمرتضى در موصليات ادعاى اجماع بر اين قول شده است. عمده مستندات اين ديدگاه در سه محور خلاصه مىشود يكى اين كه گفته مىشود: اصل اولى ايجاب مىكند توارثى در ميان نباشد مگر اين كه دليلى بيايد و اين حكم را اثبات نمايد و ما صرفا در اين مساله در جانب نسب و سبب صحيح دليل داريم، دوم اجماعى است كه ادعا شده است و سوم اين كه ادله اين موضوع انصراف به اين دارد كه از طريق نسب و سبب صحيح توارث حاصل گردد، زيرا حكم به توارث از طريق نسب و سبب فاسد مخالف اين نمونه از آيات الهى است كه مىفرمايد: «وان احكم بينهم بما انزل الله و قل الحق من ربكم فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر» «فان جاؤوك فاحكم بينهم او اعرض عنهم و ان تعرض عنهم فلن يضروك شيئا و ان حكمت فاحكم بينهم بالقسط. ابن ادريس حلى (ره) در تاييد و تقويت اين دليل بيان داشتند: چنانچه حاكم به غير از آنچه در شرع اسلام استحكم كند حكم به غير حق كرده و حكم به غير ما انزلالله نموده و حكم به غير قسط كرده است. كه مطابق آيات ياد شده جايز نيستحاكم در حال اختيار اين چنين قضاوت نمايد كه مطابق مذاهب ديگر باشد. در جواب به دلايل مربوط به اين قول گفته مىشود: اولا: با وجود ادله روايى كه در اثبات مخالف اين قول است اصل اولى عدم ارث منتفى گشته و مطابق ادله مجوسيان از ارث بردن بهرهمند هستند هر چند از طريق نسب و سبب فاسد; ثانيا: اجماعى كه نسبتبه اين ديدگاه ادعا شده با اجماعى كه مخالفان اين ديدگاه ادعا كردهاند معارض است، و هر دو از اعتبار به دليل تعارض ساقط مىباشند، افزون بر آن با وجود اختلاف نظر در اين موضوع چه جايى براى ادعاى اجماع باقى مىماند؟ ثالثا: اين كه گفته مىشود آيات قرآنى و ادله ارث انصراف به جواز ارث صرفا از طريق نسب و سبب صحيح دارد، اين نوع آيات قرآنى عموميت و اطلاق دارد و دلالتبخصوص بر اين نظريه نمىتواند داشته باشد، بلكه مىتوان گفت آيات ياد شده صرفا بر نفى ارث از طريق سبب فاسد دلالت دارند كه آن هم با وجود ادله روايى در اين مورد تخصيص خورده است. ج: ديدگاه سوم: برابر اين ديدگاه گفته مىشود مجوسيان از طريق نسب صحيح و فاسد و سبب صحيح ارث مىبرند ولى از جهتسبب فاسد ارث نمىبرند، فرضا چنانچه مرد مجوسى بميرد و وارثش مادرش باشد كه با او ازدواج كرده و فرزندى كه حاصل اين ازدواج است، در اين حال منطبق با اين قول گفته مىشود مادر از فرزند ارث مىبرد به نسبت مادرى، و فرزند مادر از آن مرد مجوسى ارث مىبرد به نسب فرزندى فاسد ولى مادر از آن مجوسى به سبب زوجيت ارث نمىبرد چه اين كه سبب فاسد است. گروهى از جمله فضل بن شاذان نيشابورى كه شيخ طوسى او را از اصحاب امام هادىعليهالسلام و امام حسن عسكرىعليهالسلام ذكر كرده است، شيخ صدوق علامه در قواعد فخرالمحققين، محقق حلى و شهيدين اين قول را اختيار و صحيح شمردهاند. اين قول در حقيقت دو حكم كلى را در بردارد يكى نفى توارث از جهتسبب فاسد و مبناى اين حكم را همان عمومات آيات قرآنى مىدانند كه ذكر گرديد. و ديگر اثبات ارث از جهت نسب فاسد، در تحليل بر اين حكم گفته مىشود نسبى كه ناشى از شبهه حاصل مىگردد شرعا و منطبق با اطلاعات و عمومات ادله ارث صحيح است مثلا اگر كسى با خواهرش به خيال اين كه همسرش مىباشد نزديكى نمايد و در اثر آن كودكى متولد گردد شرعا آن كودك از مرد ارث مىبرد ولى حكم به تحقق عقد با خواهر در اثر شبهه نمىشود طبق اين تحليل گفته مىشد نسب فاسد مطابق با عمومات و ادله ارث است ولى سبب فاسد را عمومات ادله جواز ارث شامل نمىگردد. البته ممكن است در جواب همين مطلب هم بيان گردد. روايات در اين باب كه برخى در مباحث قبلى ذكر گرديد لالتبر اين معنى نيز دارند كه سبب فاسد را هم شامل شوند. منبع: www.lawnet.ir /ج مقالات مرتبط توارث مسلمان و كافر(4)
توارث مسلمان و كافر(4) نویسنده : دكتر اسدالله لطفى عدول از كفر و گرايش به اسلام وارث كافر اصلى كه به واسطه صفت كفر ممنوع از ارث مورث خويش گرديده است چنانچه تا قبل از تقسيم يا انتقال... ادامه...
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 376]