واضح آرشیو وب فارسی:راسخون: مباني اسلامي حقحاكميت مردم در قانون اساسي جمهوري اسلامي(1) نویسنده : علي صباغيان چكيده: نتيجه ايجابي انقلاب اسلامي تاسيس نظام سياسي اي به نام جمهوري اسلامي ايران است كه تبلور هويت واقعي آن را در قانون اساسي مي توان مشاهده كرد. قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در بيان مبنا و منشا قدرت دولت برحق حاكميت مردم صحه گذاشته است.از آنجا كه تدوين كنندگان اين قانون فقهاي اسلامي بوده اند بالضروره مبناي حق حاكميت مردم در اين قانون نيز از مباني و آموزه هاي ديني نشات گرفته است. اين مقاله درصدد بررسي آن دسته از اصول وآموزه هاي اسلامي است كه درزمان تدوين قانون اساسي جمهوري اسلامي و به رسميت شناختن حق حاكميت مردم مد نظر تدوين كنندگان آن بوده ومبناي عمل قرار گرفته است. مقدمه: انقلاباسلاميايرانبه رهبري امام خميني(ره)،ابطالنظامسلطنتيرا هدفسلبيو ايجاد جمهورياسلاميرا هدفايجابيخود قرار داد. پساز پيروزيانقلابدر همهپرسي دوازدهم فروردينماه ملت ايران بااكثريتقاطعبر شكل "جمهورياسلامي" براينظامجديد صحهگذاشت. قانوناساسيجمهورياسلاميدرمورد نوعحكومتدر مواضع مختلف به ارايه ديدگاه پرداخته است . از آن جمله در اصل اول بيانميكند: "حكومتايرانجمهورياسلامياست..." سپسدر اصلدومميگويد: "جمهورياسلامينظامياستبر پايهايمان به 1- خداييكتا( لاالهالاالله)واختصاصحاكميتوتشريعبهاو ولزومتسليمدربرابر امراو، 2- وحيالهيو نقشبنياديآندربيانقوانين،3 - معاد ونقشسازندهآندر سير تكاملانسانبهسويخدا، 4- عدلخدا درخلقتو تشريح، 5- امامتو رهبريمستمر و نقشاساسيوآزاديتوأمبا مسئوليتاو در برابر خدا". قانوناساسيجمهورياسلاميدر اصلچهارمنيز بيانميدارد: "كليهقوانينومقرراتمدني، جزايي،مالي، اقتصادي،اداري، فرهنگي، نظامي، سياسيوغير اينها بايد براساسموازيناسلاميباشد. ايناصلبر اطلاقياعمومهمهاصولقانوناساسيوقوانينديگر حاكماستوتشخيصاينامر برعهدهفقهايشوراينگهباناست." در اصلپنجمقانوناساسيجمهورياسلاميميگويد:" درزمانغيبتحضرتوليعصر( عجلاللهتعاليفرجه) درجمهورياسلاميايرانولايتامر وامامتبرعهدهفقيهعادلو باتقوي، آگاهبهزمان، شجاع، مدير ومدبر استكهطبقاصليكصدو هفتمعهدهدار آنميگردد." دراصلششمقانوناساسيبيانميدارد:"درجمهورياسلاميايراناموركشور بايد بهاتكاي آراي عموميادارهشود. از راهانتخابات. انتخابرئيسجمهور، نمايندگانمجلسشوراياسلامي،اعضايشوراها ونظاير اينها يا از راههمهپرسيدرموارديكهدراصولديگر اينقانونمعينميگردد." قانوناساسيجمهورياسلاميدراصلپنجاهوششمدرخصوصمنشأ حاكميتميگويد:"حاكميتمطلقبر جهانوانساناز آنخداستوهماو انسانرا بر سرنوشتاجتماعيخويشحاكمساختهاست. هيچ كسنميتواند اينحقالهيرا از انسانسلبكند يا درخدمتمنافعفرد يا گروهيخاصقراردهد وملتاينحقخداداد را از طرقيكهدر اصولبعد ميآيد اعمال مي كند." به طوري كه از اصول فوق مشخص مي شود، قانوناساسيجمهورياسلامي به عنوان يك قانون اساسي مدرن در تبيينمنشأ قدرتنظامسياسيجمهورياسلاميتوجه خاصي بهحقحاكميتمردمدارد.با اين حال اين پرسش مطرح مي شود كه محورهايدمكراتيكقانوناساسيجمهورياسلاميايران همچون پذيرش انتخابات از جملهانتخابرهبر در يكانتخاباتدو درجهايتوسطخبرگانمنتخبمردم، انتخابرئيسجمهور، انتخابنمايندگانمجلسشوراياسلاميو انتخاباعضايشوراهاو نيزپذيرش آزادي هاي فردي كهروححاكميتمردمدر آنساريو جارياستبر چه مبناييپايه گذاري شده است؟فرض اين مقاله اين است كه چون قانوناساسيجمهورياسلاميايران توسط علماي اسلام تدوين شده ماهيتو محتواياسلاميدارد و بر مبناياصولو احكامديناسلاماستوار است. پس مبانيحقحاكميتمردمبهعنوانيكياز اساسيترينمحورهايقانوناساسيجمهورياسلامينيز بر آموزه هاي اسلامي و عقلي مبتني است. بنابرايندر اين مقاله بهبررسيآندستهاز اصولو قواعد اسلاميكهميتواند زيربنايتفويضحقحاكميتمردمبر سرنوشتخويشاز سويخداوند بهآنها و چگونگياعمالاينحقتوسطمردمدر چارچوبنظامجمهورياسلاميقرار گيرد، پرداختهميشود. 1 . اصلخلافتانسان يكياز موضوعاتمهميكهدر بحثخلقتانسانمطرحميشود مسئلهخلافتانسانبر رويزميناست. از ديدگاهقرآن، انسانخليفهو جانشينخدا در زمينو عهدهدار استقرار حاكميتخدا و وارثنهاييزمينو حكومتدر آناست.. در آيات تا33 سورهبقرههمزمانبا اصلخلقتانسانخلافتاو مطرحميشود. اينآياتمتعرضآنفرضياستكهبه خاطر آنانسانبهسويدنيا پايينآمدهو حقيقتخلافتدر زمينو آثار و خواصآنرا بيانميكند. (طباطبايي ،1363 ، ج 1،ص) خليفهبهمعنيجانشيناست. اما اينكهدر بحثخلافتانساندر قرآنمنظور از آنچهنوعجانشينيو يا جانشينيچهكسيو چهچيزياست، مفسراناحتمالاتگوناگونيمطرحكردهاند. بعضيگفتهاند منظور جانشينيفرشتگانياستكهقبلاًبر رويزمينزندگيميكردهاند و عدهاينيز آنرا جانشينانسانها يا موجوداتديگريتلقيكردهاند كهقبلاًدر زمينميزيستهاند. صاحبتفسير الميزاندر اينخصوصچنينگفتهاست: "وليانصافايناستكه... همانطور كهبسيارياز محققانپذيرفتهاند- منظور خلافتالهيو نمايندگيخدا در زميناستزيرا سواليكهبعد از اينفرشتگانميكنند و ميگويند نسلآدمممكناستمبدأ فساد و خونريزيشود و ما تسبيحو تقدستو ميكنيممتناسبهمينمعنياستچرا كهنمايندگيخدا در رويزمينبا اينكارها سازگار نيست"(تفسير نمونه ،1375، ص172). همچنينوقتيخدا مسئلهخلقتجانشيندر زمينرا خطاببهفرشتگانمطرحميكند پاسخآنها مبنيبر اينكه«آيا ميخواهيكسيرا در زمينقرار دهيكهدر آنفساد و خونريزيميكند، در حالي كهما تسبيحو تقدستو ميكنيم؟»، اشعار بر اينمعنا دارد كهملائكهاز كلامخدا (كهفرمود "ميخواهمدر زمينخليفهبگذارم") چنينفهميدهاند كهاينعملباعثوقوعفساد و خونريزيدر زمينميشود. چونميدانستهاند كهموجود زمينيبهخاطر اينكهمادياستبايد مركباز قواييغضبيو شهويباشد و چونزمينمحلتزاحمو محدودالجهاتاست، لاجرمزندگيدر آنجز به صورتزندگيدستهجمعيو اجتماعيفراهمنميشود و بقأ در آنبه حد كمالنميرسد. معلوماستكهايننحوهزندگيبالاخرهبه فساد و خونريزيمنجر ميشود(طباطبايي ،1363 ص177). اشارتفساد و خونريختنهر چند كهاز رويلفظبهحضرتآدمميشود اما از رويمعنيبا فرزنداناو نيز است؛ زيرا آدمنهخونريختو نهتباهكاريكرد بلكهفرزنداناو اينكار را كردند . اينچنينامريدر زبانعربيجايز استهمانطوريكهدر بحثخلقتانساناز گلقرآنلفظعامبهكار ميگيرد و ميگويد "آنكسياستكهشما را از گلآفريد" اما در واقعخلقتاز گلفقطمخصوصحضرتآدمبود(رشيدالدينميبدي، 1371، ص ). وقتيخدا در آيات تا33 سورهبقرهرسماًمسئلهجانشينيانسانرا مطرحميكند موقعيتمعنوياو را كهشايستهچنينموهبتياست،آشكار ميكند.(تفسير نمونه،1375،ج1، ص171). مقامخلافتهمانطوريكهاز نامآنپيداستمصداقنمييابد مگر اينكهخليفهو جانشيننمايشگر مستخلفباشد و شئونوجوديو آثار و احكامو تدابير او را كهبخاطر تأمينآنها خليفهو جانشينبرايخود معينكردهاست، حكايتكند.(شريعتي، بي تا ،ص16) چنينموجوديميبايستسهموافرياز عقلو شعور و ادراكو استعداد داشتهباشد كهبتواند رهبريو پيشواييموجوداتزمينيرا بر عهدهگيرد. متفكر شهيد سيدمحمدباقر صدر در تبيينمسئلهخلافتنوعبشر بر رويزمينمقتضاياصل"جانشينيانساندر زمين" را حاكميتسياسياو تلقيميكند و معتقد استكهاساسحكومتمردمبرخويشو مشروعيتحكومتجامعهبشريبا اينعنوانكهانسانجانشينخداستپايهريزيشدهاست.زيرا در اينجانشينيتمامآنچهرا كهجانشينكنندهدر اختيار داشته بهجانشينواگذار كردهاست. قرآننيز برهميناساسخلافتانسانرا اساسحكومتميشمرد.( صدر،1403،صص136-133) بنابراينانسانميتواند براساستفويضخلافتدر محدوده شريعتعملكند و در جامعهو زمين، قدرتخود را اعمالنمايد و در زمانغيبتامام(ع) كهشخصخاصيتعييننشدهاستبرايخود حاكماصلي فقيهجامعالشرايط- و حاكمانيبا اختياراتمحدودتر- رياستجمهوي، وكيلمجلسو... برگزيند.(مجلهحوزه، شماره10 ،تيرماه صص 103-102 ) 2. اصلكرامتانسان كرامتذاتيانساناز جملهامورياستكهدر حاكميتانسانبر تعيينسرنوشتخويشدخيلاست. واژهكريمدر برابر لئيمو كرامتدر برابر لئامتاستعمالشدهاست. لئيمبهمعنايخسيسو سختگير و يا تنگنظر آمدهاستاما كريمبهمعنايعزتاستيعنيبرتريو ارزشبيشتر و دارايگوهريوالاتر. خداوند در قرآنفرزندانآدمرا كرامتو شرافتوالاييبخشيده(اسراء / 22) و انسان را در حالامانتو سيريبزرگكهآسمانها و كوهها از پذيرشآنسرباز زدند قرار دادهاست.(احزاب/70) اوجكرامتارزشيانساندر نزديكيبهبارگاهخداوند و دستيابيبهمقامجانشينياوست. در دايرهخلقت كائناتانسانمخلوقويژهاياستكهبا خصائصو استعدادهايگوناگونخود از ساير حيواناتكاملاًمتمايز است. قرآنمجيد65 بار از انسانياد كردهو او را در مياندو بينهايتتوصيفنمودهاست. قرآنمجيد و ساير متوناسلاميآكندهاز آموزههايارزندهايهستند كهبرايرشد و تكاملانسانو بالندگيجامعهاسلامي، از جانبخدايمتعال، پيامبر گرامياسلامو ائمهمعصومينعليهمالسلامصادر شدهاست. توجهديناسلامبهكرامتانسانتا آنحد استكهپيامبر اسلام(ص) اساساًفلسفهرسالتو بعثتخويشرا تكميلمكارماخلاقو فضايلانسانيبيانداشتهاست. در تفكر ديني، تعاليميالهيدر جهتتعاليانسانو تقويتكرامتاخلاقياوست. از ديدگاهقرآنهمهانسانها دارايكرامتذاتياند، چونكهانسانموجوديبرگزيدهالهياست.(فرهاديان،1378 ،ص231) بنابراينكريمبودنتنها يكصفتانسانينيستبلكهامرياستكهاز ذاتانسانسرچشمهميگيرد و براساسذاتانسانياستكهبر تماميموجوداتعالممقدمو برتر شناختهشدهاست (شعباني،1373،ص83 ). هر چند كرامتنوعانسانكرامتذاتياستكهاز سويخالقجهانبهاو اعطا شدهاستاما مقتضاياصلكرامتو نيز تحققاينكرامتدر عالمواقعنيازمند انتخابآگاهانهراهكمالتوسطاوست.(فرهاديان،1378 ،ص231) برهميناساساستكهقانوناساسيجمهورياسلاميتوجهخاصيبهاصلكرامتانسانكردهو در مقدمهتوجهبهآزاديو كرامتابنأ بشر را سرلوحهاهدافخود دانستهو گوشزد ميكند كهامتمسلمانبايد با انتخابمسئولينكاردانو مؤمنراهرشد و تكاملرا بر رويانسانها بگشايند. اهميتاصلكرامتو ارزشوالايانسانيو آزاديتوأمبا مسئوليتافراد ملتدر برابر خداوند تا آنحد استكهاينشرطاستمرار جمهورياسلامياست.(هاشمي ،1374،ص 75 ) آموزههاياسلاميعلاوهبر آنكهبر اصالتو اهميتكرامتو ارزشوالايگوهر انسانيتاكيد ميكند در طرفمقابلاستخفافو خوار شمردنانسانرا به شدتتقبيحميكند و آنرا امريميداند كهخداوند در آياتمتعدد (روم /6 ، غافر/26 و طه /63 )رسولخود را بدانهشدار دادهاست.(جوادي آملي،1363، صص66 -65) از جملهآيات و54 سورهزخرفخداوند نفياصلكرامتانسانيو استخافانسانها را از ويژگي هايحاكمانطاغوتيبيانميكند كهسعيدارند ديگرانرا در غفلتنگهدارند تا بدينطريقفرمانبريو اطاعتآنانرا حاصلنمايند. منبع: www.lawnet.ir ادامه دارد... /ج مقالات مرتبط مباني اسلامي حقحاكميت مردم در قانون اساسي جمهوري اسلامي(2)
مباني اسلامي حقحاكميت مردم در قانون اساسي جمهوري اسلامي(2) نویسنده : علي صباغيان 3. اصلبرابريانسانها اصلبرابريانسانها از جملهزيربنايهايمهمياستكهدر قلمرو سياستو حاكميتظهور... ادامه... مباني اسلامي حقحاكميت مردم در قانون اساسي جمهوري اسلامي(4)
مباني اسلامي حقحاكميت مردم در قانون اساسي جمهوري اسلامي(4) نویسنده : علي صباغيان 8. اصلبيعت يكياز مفاهيميكه در فرهنگسياسياسلاماز موقعيتشاخصيبرخوردار استبيعتميباشد... ادامه...
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 473]