تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):خوش‏گمانى، مايه آسايش قلب و سلامت دين است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833122488




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

روش استنباطى ملااحمد نراقى در مستندالشيعه (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
روش استنباطى ملااحمد نراقى در مستندالشيعه (1)
روش استنباطى ملااحمد نراقى در مستندالشيعه (1)   نويسنده:محمدجواد فاضل لنكرانى   پيش درآمد   از بايسته‏هاى مهم علم فقه در عصر حاضر، بررسى شيوه‏هاى اجتهادى و استنباطى فقها و صاحب‏نظران در اين زمينه است. در حوزه اجتهادى شيعه لازم است‏به چگونگى استنباط مجتهدان توجه خاص شود. با اين‏كه منابع اجتهاد در كتاب و سنت و عقل و اجماع محدود است و همه فقيهان اين امور اربعه را به عنوان منابع اجتهاد و مصادر احكام مورد استناد قرار مى‏دهند، لكن براى اهل‏فن و دانش اين مطلب پرواضح است كه هر يك از عالمان فقه شيوه‏هاى مختلف اجتهادى را راه و رسم كار خويش قرار داده‏اند; به‏طورى كه اين امر سبب مى‏شود گاهى در يك مسئله فقيهى راهى و استدلالى را طى نمايد و به نتيجه‏اى برسد كه همان مطلب در نظر فقيهى ديگر برخلاف ضرورت تلقى مى‏شود. مواردى را مرحوم شهيد طى مى‏كند كه صاحب جواهر آن را بر خلاف ضرورت تلقى مى‏كند. اين امر نيست مگر آن‏كه در اين اصل مهم و اساسى، يعنى ضرورت فقه، و تفسير و تبيين آن بين صاحب‏نظران اختلاف وجود دارد; بنابراين، لازم است پيرامون روش استنباط بحث‏شود. در اين مختصر كه به مناسبت‏برگزارى كنگره فاضلين نراقيين به رشته تحرير در آمده‏است، به دنبال آن هستيم كه به صورت اجمال به اين امر بپردازيم. روشن است كه تفصيل و تحقيق پيرامون اين مطلب مهم نيازمند به وقت‏بيش‏تر و تتبع وسيع‏تر است و ان‏شاءالله در زمانى مناسب به اين امر به نحو كامل خواهيم پرداخت. ترديدى نيست كه هر فقيهى به دنبال يافتن حكم الهى و استنباط آن چيزى است كه نظر شارع مقدس را تشكيل مى‏دهد. از دير زمان علم اصول فقه كه به عنوان منطق علم فقه به شمار مى‏رود، به عنوان ابزارى در دست مجتهد براى اجتهاد كردن تاثير به سزا و در خور توجهى دارد; لكن روشن است كه علاوه بر علم اصول و علم فقه، امر ديگرى وجود دارد كه از آن به روش استنباط تعبير مى‏نماييم. گر چه اين عنوان داراى مفهوم عامى است كه شايد بتوان گفت‏شامل علم اصول فقه هم مى‏شود و اختلاف در مبانى اصولى قطعا موجب اختلاف در كيفيت و روش استنباط مى‏شود; اما بايد بدانيم كه در روش استنباط امور مهم ديگرى نيز هستند كه دخالت اساسى دارند كه در ضمن مسائل اصول فقه قرار نگرفته‏اند. و مع الاسف تاكنون اين مقوله به صورت مستقل و مدون مورد بحث وامعان نظر قرار نگرفته‏است. ما در اين نوشتار مختصر به برخى از عناوين كه در اين زمينه دخالت دارند، اشاره‏اى اجمالى خواهيم داشت. و طبيعى است كه با تفحص و تحقيق بيشتر، عناوين ديگرى نيز وجود دارند كه دراين امر دخالت دارند. 1. به‏كارگيرى مسائل و قواعد اصولى در فقه   يكى از پرسش‏هايى كه در اذهان فضلا و پويندگان اجتهاد وجود دارد، اين است كه تاثير علم اصول در فقه تا چه اندازه است، و آيا اساسا بدون به‏كارگيرى علم اصول مى‏توان در فقه به استنباط روشنى دست‏يافت‏يا خير؟ در پاسخ به اين سؤال بايد گفت كه: تاثير علم اصول در استنباط به هيچ‏وجه قابل انكار نيست و بدون علم اصول، فقيه در بسيارى از موارد ناتوان از استنباط و اجتهاد خواهد بود; مثلا اگر چنان‏چه در علم اصول نتوانيم حجيت ظواهر را اثبات نماييم، چگونه مى‏توانيم در ميان اين همه روايات و آيات به نتيجه روشنى دست پيدا كنيم! بنابراين، اصل تاثير علم اصول در علم فقه مطلبى است كه مجالى براى انكار آن نيست; لكن بحث در اين است كه آيا تمام قواعدى كه در علم اصول امروزه وجود دارد، لازم است در علم فقه به‏كار گرفته شود، يا اين‏كه مى‏توان گفت: بدون به‏كارگيرى برخى از قواعد اصولى، فقيه مى‏تواند به استنباط روشنى نايل شود؟ به اين نكته بايد توجه نماييد كه مقصود ما اصل تاثير علم اصول نيست، بلكه مقصود اعمال و به‏كارگيرى قواعد اصولى است; مثلا در مواردى كه فقها طبق وجوب مقدمه واجب، به وجوب شرعى و مولوى مقدمه فتوا داده‏اند، آيا بدون به‏كارگيرى اين اصل مهم مى‏توان وجوب آن را و لزوم اتيان آن را از راه ديگرى ثابت نمود؟ آيا بدون به‏كارگيرى مسئله اجتماع امر و نهى مى‏توان به نتيجه واقعى و صحيح رسيد؟ آيا بدون كمك گرفتن از قواعد باب عام و خاص و نيز اطلاق و تقييد مى‏توان به استنباط صحيح دست‏يافت؟ آيا بدون اجراى دقيق قواعد باب تعارض و تزاحم مى‏توان به نتيجه صحيح فقهى رسيد؟ روشن است كه نمى‏توان براى اين پرسش‏ها يك پاسخ واحد و كاملى را جست; بلكه بايد به صورت موردى و به دقت تتبع شود تا بتوان به نتيجه روشن و قابل اعتنايى رسيد، لكن آن چه را كه به طور كلى مى‏توانيم ارائه نماييم اين است كه گرچه ضرورت‏هاى فقهى و مشكلات موجود در فقه، فقيه را به كشف بسيارى از قواعد اصولى راهنمايى نموده است; اما اين بدان معنا نيست كه بدون آن قواعد هيچ راه ديگرى براى استنباط وجود ندارد. قدما و متقدمان در فقه، خود غالبا طبق ظواهر آيات و روايات معتبر و در برخى موارد به اجماع پناه مى‏بردند و در كتاب‏ها و جستارهاى پيشينيان از قواعد مهم اصولى، هم‏چون اجتماع امر و نهى يا مسئله ترتب و يا مباحث مفاهيم كم‏تر به چشم مى‏خورد; در حالى‏كه در فقه امروز ما در همان مسائل و فروعات، قواعد بسيار مهم اصولى را پياده مى‏نمايند; حتى در فقه گذشتگان تمسك به بسيارى از اطلاقات كه امروزه به نحو شايع و فراوان در كتاب‏هاى فقها وجود دارد، كم‏تر به چشم مى‏خورد; گر چه اين امر مى‏تواند معلول عدم وجود موضوع در زمان‏هاى گذشته‏باشد. در اين كه فقيهان گذشته ما تا چه اندازه به اين قواعد پاى‏بند بوده‏اند، ما مى‏توانيم فقها را به سه گروه تقسيم نماييم: گروه اول، كسانى كه در علم فقه، از قواعد اصولى بسيار نادر و كم استفاده نموده‏اند و اين‏گروه شامل «شيخ مفيد» و كسانى مى‏شود كه قبل از «شيخ مفيدى‏» بوده‏اند; گروه دوم، فقهايى كه در فقه، از قواعد اصولى به نحو متعارف و در حد معمول بهره‏مند شده‏اند; گروه سوم، كه بسيارى از فقهاى متاخر را در برمى‏گيرد، كسانى هستند كه بيش از حد نياز، مسائل اصولى را در فقه وارد ساخته‏اند. ملااحمد نراقى را مى‏توانيم از گروه دوم به حساب آوريم. ايشان با وجود تبحر و مهارت كاملى كه در علم اصول فقه داشتند، سعى نموده حتى الامكان از به‏كارگيرى قواعد اصولى اجتناب ورزد. با يك مراجعه اجمالى به كتاب مستند، مى‏توان اين مطلب را تصديق نمود. در اين مسئله معروف كه چنان‏چه شخصى پولى در اختيار دارد كه يا بايد صرف در دين نمايد و ذمه خويش را از دين برى نمايد، و يا بايد صرف در حجة‏الاسلام نمايد به‏طورى كه پول وافى براى امتثال هر دو تكليف نيست، فقها داراى اقوال مختلفى هستند: 1. گروهى مانند محقق و علامه و شهيد، دين را به صورت مطلق مانع از وجوب حج مى‏دانند، اعم از اين كه دين حال باشد يا مدت دار، و اعم از اين‏كه در دين حال مطالبه محقق شده باشد يا خير و اعم از اين كه در مدت‏دار وثوق به ادا باشد يا نباشد. اين گروه به ظاهر برخى از تعابير وارده در روايات كه حج را براى موسر واجب مى‏داند، استدلال نموده‏است و معتقداند كسى كه مديون است، مطلقا عنوان موسر را ندارد. 2. گروهى مانند سيد در مدارك، فقط دين حالى كه دائن آن را مطالبه نموده‏است را مانع از واجب حج مى‏دانند، اما غير حال يا غير مطالب را مانع از تحقق استطاعت نمى‏دانند. 3- گروه سوم مانند فاضل هندى در كشف اللثام، دين را مانع مى‏دانند، مگر در صورتى كه دين مدت دارى باشد كه وقت آن از وقت‏حج وسيع‏تر است. 4. مرحوم نراقى در مستند (1) در برخى از صور قائل به تخيير شده و آن موردى است كه دين حال باشد، يا مدت‏دارى باشد كه وقت آن موسع نباشد. و در اين صورت، فرقى بين مطالبه و عدم آن نگذاشته است. دليل نراقى در اين فرض عبارت است: «المديون الذى له مال يسع احد الامرين من الحج و الدين، داخل فى الخطابين: خطاب الحج و خطاب اداء الدين. و اذ لامرجح فى البين، فيكون مخيرا بين الامرين‏» . اما در صورتى كه دين مدت دار باشد و زمان آن وسعت داشته باشد، قائل به تقديم حج‏شده. و دليل ايشان در اين فرض، صدق استطاعت و رواياتى است كه به صراحت مى‏گويند: حج‏برانسان واجب است، ولو اين‏كه بر ذمه او دين باشد. و سپس دليل كسانى كه در اين فرض قائل به عدم وجوب شده‏اند را آورده است كه يا استناد جسته‏اند به عدم صدق استطاعت و يا به برخى از روايات، و همه آن‏ها را مورد مناقشه قرار داده است. نتيجه آن‏كه اين چهار گروه، هيچ كدام در روش استدلالى خود از اين امر - يعنى صدق و عدم صدق استطاعت، و همين‏طور دلالت‏يا عدم دلالت روايات - خارج نشده‏اند در حالى كه برخى از بزرگان مانند مرحوم آية‏الله خوئى در معتمد (2) مسئله را به طور كلى روى باب تزاحم و قواعد آن پياده نموده‏اند و مسئله متعين الاهمية يا محتمل الاهمية را مطرح ساخته و سپس معتقد شده‏اند: چون دين حق الناس است و اهميت آن بر حق الله ثابت است، لذا دين مقدم است، و حتى به مرحوم نراقى هم نسبت داده‏اند كه ايشان در بعضى از صور قائل به تزاحم است در حالى‏كه اولا، هيچ تعبيرى به عنوان تزاحم در كلمات نراقى در اين حث‏به ميان نيامده و ثانيا، مبناى نراقى (3) آن است كه در صورت تعارض و عدم ترجيح بايد قائل به تخيير شد. و احتمال دارد در اين مورد هم‏چنين باشد و اصلا توجهى به مرجحات باب تزاحم كه از مرجحات باب تعارض جدا است نداشته‏باشند. آرى، طبق نظريه متاخرين مى‏توان عبارت را حمل بر تزاحم نمود، اما هيچ شاهدى وجود ندارد كه ايشان اين مطلب را اراده نموده‏باشد; بلكه اگر اراده مى‏نمود، لازم بود به مرجحات باب تزاحم اشاره مى‏نمودند. هدف از نقل اين نمونه آن است كه فقهاى گذشته، از جمله مرحوم نراقى در اين مسئله هيچ اعتنايى به اعمال قواعد تزاحم ننموده‏اند و مسئله را از طريق ديگرى كه ارتباط به اين مسئله اصولى ندارد به پايان رسانيده‏اند، در حالى‏كه بزرگان ديگرى از متاخرين، مسئله را كلا از ديدگاه اصولى و پياده نمودن قواعد اصولى به اتمام رسانيده‏اند. آرى، برخى از بزرگان و محققان فقيهى هم‏چون والدمعظم (دام‏ظله العالى)، بعد از اثبات عدم تماميت جميع ادله، مسئله را از باب تزاحم مطرح نموده‏اند. ايشان آورده‏اند: وقد انقدح من جميع ما ذكرنا فى الروايات الظاهرة فى تقدم الحج على الدين انهابين ما يكون معرضا عنها و ما يكون مشتملا على ضعف فى السند و ما يكون غير ظاهرة فى التقدم مع المزاحمة ... فلم يثبت الى هنا تقدم الدين على الحج و لا تقدم الحج على الدين و اللازم بعد ذلك ملاحظة المسئلة من باب التزاحم. (4) در اين‏جا لازم است‏به مناسبت اين بحث‏به برخى از قواعد اصولى كه در مستندالشيعه از آن بهره‏مند شده‏است، اشاره نماييم: الف) نزد ايشان مقدمه واجب، عنوان واجب را دارد. نراقى در بسيارى از مسائل فقهى به آن استدلال نموده‏است; مثلا براى وجوب مقدمات حج قبل از آن كه موسم و زمان حج فرارسد از راه مقدمه واجب وارد شده است. (5) و حتى در برخى از موارد، ابقاى مقدمه را واجب مى‏داند. در كتاب الحج تحت عنوان اين مسئله كه آيا پولى كه شخص با آن مستطيع شده‏است مى‏توان آن را صرف نكاح كرد، فرموده‏است: «ثم ان ما ذكروه من عدم جواز صرف المال فى النكاح مبنى على ما نقول به من وجوب ابقاء مقدمة الواجب كما يجب تحصيلها و لذا نقول بعدم جواز اهراق الماء المحتاج اليه للطهارة و الاكثر لم يذكروه‏» . (6) و همين‏طور تفقه در معاملات و شناخت معامله صحيح از فاسد را از باب مقدمه، واجب مى‏داند و تفقه در كيفيت اكتساب را قبل از دخول در واقعه و معامله مستحب مى‏داند. (7) ب) از نظريات اصولى ديگر نراقى آن است كه برخلاف بسيارى از متاخرين اصولى، جمله خبريه را دال بر وجوب نمى‏داند و اين نظريه در فتاواى ايشان تاثير به‏سزايى داشته است. از جمله آن‏كه در مسئله لزوم و يا عدم لزوم ترتيب در اعمال سه‏گانه منى آورده‏است: اكثر رواياتى كه دال بر لزوم تقديم است عنوان جمله خبرى را دارند، مانند آن‏چه كه در روايت «جميل‏» آمده‏است: «تبدا بمنى بالذبح قبل الحلق‏» . (8) و سپس افزوده است: چون به نظر ما جمله خبريه بر وجوب دلالت ندارد، نمى‏توانيم از اين روايات وجوب را استخراج نماييم. (9) ج) نراقى، قواعدى را كه متقدمان در باب تعارض احوال ذكر نموده‏اند، نپذيرفته‏است; مانند اين‏كه در دوران بين تخصيص و مجاز، مجاز رجحان دارد يا در دوران بين مجاز و اشتراك، مجاز ترجيح دارد. ايشان در چنين جاهايى هيچ‏كدام از اين قواعد را جارى نمى‏داند. و شايد آخوند خراسانى هم در «كفايه‏» كه همين نظريه را انتخاب نموده از مرحوم نراقى تبعيت كرده‏است. نراقى آورده است: «و الحكم باولوية التخصيص عن التجوز فى الامر مشكل‏» . (10) البته در برخى موارد در كتاب مستند تصريح نموده است كه مجاز نسبت‏به تخصيص مرجوح است. (11) د) از ديگر نظريات نراقى عدم امكان تجزى در اجتهاد است. ايشان معتقد است اگر چنان‏چه اجتهاد را به ملكه و قدرت نفس تفسير نماييم، نمى‏توانيم تجزى در اجتهاد را ممكن بدانيم. ه) از امورى كه كه آخوند خراسانى در «كفايه‏» بر آن اصرار دارد اين است كه وظيفه عرف فقط تشخيص معانى و مفاهيم است; اما تطبيق آن مربوط به عقل است و ارتباطى به عرف ندارد. امام - رضوان‏الله‏عليه - در اين مطلب با «آخوند» مخالفت نموده است. از كلمات نراقى در مستند استفاده مى‏شود همان‏طورى كه عرف در تشخيص معانى و مفاهيم تاثير اساسى دارد، در تطبيق و بيان مصاديق نيز تاثير به‏سزايى دارد. وى نوشته‏است: «و الالفاظ تحمل على المصداقات العرفية‏» (12) . و) از مجموع كلمات نراقى استفاده مى‏شود كه او در ميان مفاهيم، مفهوم شرط و غايت را حجت مى‏داند اما مفهوم عدد يا وصف را معتبر نمى‏داند: «دلت‏بمفهوم الشرط على حرمة النظر اذ لم يرد تزوجها» . (13) و در جاى ديگر فرموده: «و الرابع بان المفهوم اما عددى او وصفى و شى‏ء منهما ليس بحجة‏» . (14) 2. استفاده از آيات الاحكام در فقه   از امور اساسى و بسيار مهم آن است كه يك فقيه مسلط و آگاه قبل از مراجعه به هر مرجع و منبعى، به كتاب مقدس و آيات قرآن كريم مراجعه نمايد. فهم آيات‏الاحكام فقيه را در رسيدن به واقع و آگاه ساختن به دستورهاى الهى بسيار يارى مى‏كند. در برخى از كتاب‏هاى فقهى مشاهده مى‏شود كه قبل از وارد شدن به ادله و ذكر اقوال، نخست آيات مربوط به آن را مورد مداقه و بررسى قرار مى‏دهند; بنابراين، واضح است كه هر مقدار يك فقيه در آيات مربوط به احكام غور و دقت نمايد، راه استنباط براى او هموارتر مى‏شود. و از آن طرف، هر مقدار اعتناى يك فقيه به اين منبع اجتهادى كم رنگ‏تر باشد دست‏يافتن به احكام الهى ديرتر صورت خواهد گرفت; با عنايت‏به اين امر است كه اخباريين كه معتقد به عدم حجيت ظواهر آيات هستند و روايات را در استنباط كافى مى‏دانند، هيچ‏گاه نمى‏توانند از عهده پاسخ به مشكلات فقهى برآيند و هميشه يك فقه جامد و متحجرى را عرضه مى‏نمايند. از ويژگى‏هاى نراقى در كتاب «مستند» توجه خاص و عميق به آيات‏الاحكام و استدلال به ابعاد مختلف يك آيه است. در اين مورد به دو مطلب بايد اشاره نماييم: مطلب اول: از خصوصياتى كه در شيوه استنباطى نراقى مشاهده مى‏شود و ضرورت دارد فقهاى گرامى به آن توجه نمايند و آثار بسيار مهم فقهى هم بر آن مترتب است، اين است كه عناوينى كه به صورت كلى در آيات شريفه وجود دارد، اگر چنان‏چه طبق يك روايت‏يا رواياتى، مصاديقى براى آن ذكر شده باشد، اين امر سبب نمى‏شود كه آن عنوان كلى، كليت مفهوم خود را از دست‏بدهد و مفهومى را كه آن مصداق دارد مورد نظر قرار دهيم; به عبارت ديگر، ذكر مصداق براى يك مفهوم كلى سبب نمى‏شود كه در مقام استنباط آن مفهوم كلى معناى لغوى و عرفى خود را از دست‏بدهد و محدود به معناى لغوى مصداق گردد; مثلا در اين آيه شريفه: «و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضل عن سبيل‏الله بغير علم و يتخذها هزوا» . (15) برحسب برخى از روايات موجوده، «لهو الحديث‏» به غنا تفسير شده است. نراقى دراين زمينه مى‏نويسد: «لهوالحديث‏» را به غنا تفسير كردن، سبب نمى‏شود كه در مورد غنا به مفهوم لغوى و عرفى لهو الحديث توجهى نشود و فقط به معناى لغوى و عرفى غنا مراجعه نماييم; بلكه بايد غناى محرم را با توجه به مفهوم «لهو الحديث‏» از نظر لغوى و عرفى تفسير و تحديد نماييم; يعنى به حرمت غنايى كه از نظر عرفى باطل و لهو است فتوا دهيم. (16) در حالى‏كه در همين مورد برخى از فقيهان به حرمت مطلق غنا فتوا داده‏اند. و اين با توجه به اين ويژگى است كه در معناى غنا، مفهوم لغوى و عرفى «لهو الحديث‏» را مورد توجه قرار نداده‏اند. نكته ديگرى كه در اين زمينه نراقى آن را مد نظر قرار داده، آن است كه از اين آيه حرمت غنايى را نتيجه گرفته كه علاوه بر اين‏كه «لهو الحديث‏» بر آن صدق كند، عنوان «ليضل عن سبيل الله و يتخذها هزوا» هم از آن به دست آيد. و آيه دلالت‏بر حرمت غير آن ندارد. ايشان نوشته‏اند: «و لا تدل على حرمة غير ذلك مما يتخذ الرقيق القلب لذكر الجنة و يهيج الشوق الى العالم الاعلى و تاثير القرآن والدعاء فى القلوب‏» . بنابراين، از اين شيوه استدلالى نراقى استفاده مى‏شود كه اگر چنان‏چه يك عنوان در آيه شريفى به عنوان ديگرى تفسير گردد، نتيجه مى‏گيريم كه آن عنوان دوم، يك عنوان مستقل نيست; يعنى اگر «لهو الحديث‏» به غنا تفسير شده‏است مى‏فهميم كه غنا يك حرام مستقلى نيست، بلكه در سايه عنوان ديگرى به نام «لهو الحديث‏» قرار دارد و بايد معنا و مفهوم آن را بررسى نماييم. نظير اين مطلب را در آيه: «فاجتنبوا الرجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور» هم اشاره كرده‏اند. كلمه «قول زور» برحسب برخى از روايات به غنا تفسير شده‏است. نراقى اعتقاد دارد كه اين امر با حفظ معناى لغوى و عرفى قول زور است كه همان باطل و كذب و تهمت است و چون عنوان باطل و كذب بر قرآن و ادعيه و مواعظ و مراثى صدق نمى‏كند، لذا نمى‏توانيم غنا را در اين موارد جارى بدانيم. مطلب دوم: نراقى در پاره‏اى از مسائل فقهى، تنها مستند يا عمده دليل را قرآن كريم به حساب مى‏آورد; مثلا دراين مسئله مهم كه آيا ترتيب در اعمال سه‏گانه «منى‏» لازم است‏يا خير، معتقد است كه ترتيب لازم نيست. ايشان بعد از مناقشه نمودن در دلالت روايات موجود مى‏فرمايد: عمده دليل در اين زمينه آيه: «ولا تحلقوا رؤسكم حتى يبلغ الهدى محله‏» است گر چه آيه ياد شده لالت‏بر وجوب تاخير حلق از بلوغ هدى بر محل دارد، اما اين‏كه مراد از بلوغ هدى، ذبح باشد، اين معلوم نيست. (17) ادامه دارد ... پي نوشت ها :   1. مستند الشيعه، ج 11، ص 48- 42. 2. معتمد، كتاب الحج، جزء اول، ص 118. 3. همان، ج 16، ص 119. 4. تفصيل الشريعه، كتاب الحج، الجزء الاول، ص 135. 5. مستندالشيعة، ج 11، ص 12. 6. مستندالشيعة، ج 11، ص 60. 7. مستندالشيعة، ج 11، ص 17. 8. وسايل الشيعه، ج 14، ابواب الذبح. 9. مستندالشيعة، ج 12، ص 302; كتاب النكاح، ج 16، ص 17 و 80 و 121. 10. مستندالشيعة، ج 11، ص 72. 11. ج 16، ص 232، س 7. 12. مستندالشيعة، ج 12، ص 70. 13. همان، ج 16، ص 31. 14. همان، ج 16، ص 76. 15. لقمان، آيه 6. 16. مستند الشيعة، ج 14، ص 129- 130. 17. مستند الشيعة، ج 12، ص 302.   منبع:www.naraqi.com  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 225]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن