تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرگز زمين باقى نمى ماند مگر آن كه در آن دانشمندى وجود دارد كه حق را از باطل مى شن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815462295




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تمكین؛ قدرت زنان یا خشونت مردان(2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تمكین؛ قدرت زنان یا خشونت مردان(2)
تمكین؛ قدرت زنان یا خشونت مردان(2)   نويسنده: مرتضی محمدی   تمكین تكلیفی مختص یا مشترك   تمكین در كلام فقیهان و حقوقدانان، به معنای برآوردن نیازهای جنسی مرد از طرف زن تعریف شده است. اما سوال اساسی و مهم این است كه آیا واقعا تمكین (به مبنای پاسخ گویی به نیازهای مشروع و غریضه طبیعی هر یك از زوجین)، فقط تكلیفی یك جانبه است و فقط زن باید به این نیاز مرد پاسخ دهد و نیاز زن در این زمینه نادیده گرفته شده است، یا این كه برآوردن چنین نیاز مشروعی، تكلیفی دو جانبه بوده، همانطور كه معنای آیه «هن لباس لكم و انتم لباس لهن»، نیز چنین است. هر چند موقعیت‎های هر یك از زوجین به دلیل شغل، وظیفه تامین معاش خانواده و ... اقتضائاتی دارد كه میزان این پاسخ‎گویی را متفاوت می‎نماید. این توهم و تصور كه تمكین نیازی یك طرفه می‌باشد، اشتباه است؛ زیرا چنین نیاز طبیعی و مشروع، نیازی مشترك و عادلانه می‌باشد. شهید مطهری در خصوص اصل عدالت می‌فرمایند: «اصل عدل كه یكی از اركان كلام و فقه اسلامی است، همان اصلی است كه قانون تطابق عقل و شرع را در اسلام به وجود آورده است. یعنی از نظر فقه اسلامی ـ حداقل فقه شیعه ـ اگر ثابت بشود كه عدل ایجاب می‎كند، فلان قانون باید چنین باشد نه چنان و اگر چنان باشد ظلم است و خلاف عدالت است، ناچار باید بگوییم حكم شرع هم همین است. زیرا شرع اسلام طبق اصلی كه خود تعلیم داده هرگز از محور عدالت و حقوق فطری و طبیعی خارج نمی‎شود. علمای اسلام با تبیین و توضیح اصل عدل، پایه فلسفه حقوق را بنا نهاده‌اند». بنابراین پاسخ متعارف به نیازهای جنسی طرفین وظیفه‎ای مشترك و دو جانبه است كه از جمله حكمت‎های ازدواج ارضای این نیاز طبیعی در انسان می‌باشد. لذا در تفسیر آیه «لا تضار والدة بولدها»،روایاتی صحیح از ائمه اطهار وارد شده است، كه در تبیین این موضوع مهم جلوه می‎كند. امام صادق (علیه السلام) می‎فرمایند: «بسیار اتفاق می‎افتد كه زن هنگام جماع دست رد به سینه شوهر می‎زد و می‎گوید: می‎ترسم حامله شوم، با این كه من بچه‎دار هستم و همچنین شوهر از جماع خودداری می‎كرد و می‎گوید: می‎ترسم حامله شوی ... لذا در اسلام خدای تعالی نهی كرد از این كه مرد موجب زیان زن گردد یا زن باعث ضرر مرد شود». بنابراین شارع حتی به خاطر فرزند و این كه احتمال دارد دوباره حامله شود و به فرزند آسیب برسد، اجازه نداده هر یك از زوجین، نیازهای جنسی همدیگر را نادیده بگیرند و به آن پاسخ ندهند. یكی از فقهای معاصر در تفسیر این روایت می‎نویسد: «این روایت دلالت دارد به این كه بر مرد جایز نیست از جماع با زن به دلیل ترس از حامله شدن، امتناع كند و زوجه حق دارد، شوهر را به این امر فرا خواند ... سیاق روایت اشاره به حق جماع هر یك از زوجین دارد و با مطالبه یكی از آنها دیگری حق امتناع ندارد». دلیل محكم‎تر این كه در قرآن كریم آمده است: «هن لباس لكم و انتم لباس لهن»، خداوند متعال در این آیه پس از جواز آمیزش زوجین در شب‌های ماه مبارك رمضان؛ تشبیه بسیار زیبایی را بكار می‎برد و می‎فرماید: زنان لباس و جامه یا پوششی هستند برای شما (مردان) و شما نیز جامه و پوشش برای آنان هستید. علامه طباطبائی در این رابطه می‎فرماید: «این دو جمله از قبیل استعاره است، برای این كه هر یك از زن و شوهر طرف مقابل را از رفتن به دنبال فسق و فجور و اشاعه دادن آن در بین افراد نوع بشر جلوگیری می‎كند پس در حقیقت مرد لباس و ساتر زن و زن ساتر مرد است». از این رو اگر تمكین خاص را وظیفه مختص زن به شمار آید، چگونه معنای آیه در عمل، تحقق پیدا خواهد كرد. اگر مرد وظیفه‎ای به طور متعارف در پاسخ‎گویی به نیاز مشروع زن نداشته باشد، چگونه می‎تواند از فسق و فجور ممانعت كند. لذا تصور این امر كه تمكین خاص امری یك جانبه و تنها تكلیف زن می‌باشد؛ نه تنها امری معقول و منطقی نبوده بلكه مورد تایید شارع مقدس هم نمی‌باشد. سؤالی كه به ذهن خطور می‌كند این است كه چرا در كلام فقها و متون حقوقی، هر جا بحث تمكین خاص مطرح شده، تمكین زوجه مورد بررسی قرار گرفته است. این مساله را فقها در باب نشوز زن مطرح كرده‌اند و ضمانت اجرای آن را ترك انفاق قرار داده‌اند. از این رو مشهور فقها تمكین را مبنای نفقه می‌دانند و بدین جهت كه این مبنا هیچ مستندی از كتاب و سنت ندارد؛ لذا فقط صرفا مستند به شهرت گردیده است. گروهی دیگر از فقها، مبنای نفقه را صرفا عقد نكاح قرار داده‌اند و معتقدند: با انعقاد عقد، تمام حقوق و تكالیف زوجین استقرار می‎یابد و نفقه به محض انعقاد عقد نكاح بر زوج واجب می‎شود. ظاهراً قانون مدنی ایران نیز به تبعیت از این نظر مبنای نفقه را عقد می‎داند و از ماده 1108و 1106 ق.م. چنین استنباط می‎شود كه نشوز مانع استحقاق نفقه است؛ یعنی ضمانت اجرای نشوز را ترك انفاق می‌دانند. برخی دیگر انفاق را از زمان شروع عملی زندگی مشترك واجب می‌دانند و حق ریاست یا تكلیف سرپرستی عملی را مبنای نفقه قرار داده‌اند و برخی از فقها ادله وجوب نفقه را منصرف به زمانی می‌كنند كه زن عملاً تحت سرپرستی مرد در آید. از این رو طرح بحث در باب نشوز زن و ضمانت اجرای آن به معنای وظیفة اختصاصی زن و عدم تكلیف مرد نیست. در نتیجه اصل تمكین را نباید تكلیف یك جانبه نسبت به زن دانست، بلكه وظیفه‎ای است دو جانبه و اساساً فلسفه ازدواج، تولید نسل و ارضای نیازهای مشروع زوجین است و تحقق آیه «هن لباس لكم و انتم لباس لهن» نیز چنین اقتضاء دارد. حدود و شرایط تمكین   تمكین به معنای پاسخ‎گویی به نیازهای جنسی هر یك از زوجین وظیفه‎ای مشترك است. البته میزان و حدود تمكین نسبت به هر كدام متفاوت می‌باشد. مثلاً زنان به دلیل این كه غالباً در منزل هستند و امكان پاسخ‎گویی به این نیاز از طرف آنان بیشتر است، باید در حد ممكن و مشروع به این نیاز پاسخ دهند و مردان به دلیل این كه اكثراً به جهت تامین معاش و شغل‌هایی كه ایجاب می‎كند، مدت طولانی در منزل نباشد، امكان پاسخ‎گویی كمتر است، لذا انتظار كمتری از آن‌ها باید داشت. همان طور كه اگر زن با اجازه زوج شاغل باشد، دیگر زوج نمی‎تواند آن انتظاری كه از زوجه خانه‎دار محض دارد از وی نیز داشته باشد. از این رو بر مردان مواقعه با فاصله واجب شده است و مضاجعه نیز به اعتقاد بسیاری از فقها در صورت تك همسری هر چهار شب، یكبار واجب گردیده است و این جزء حقوق زوجه به شمار می‎رود. در نحوه رفتار زوجین تاكیدهای زیادی در قرآن به عنوان رفتار عرفی و متعارف شده است. شهید مطهری به نقل از آیت الله حلی در مورد آیه «فامساك بمعروف او تسریح باحسان» و آیه «و لاتمسكوهن ضرراً لتعتدوا» می‎فرماید: «از این آیات این اصل كلی استفاده می‎شود كه هر مردی در زندگی خانوادگی یكی از دو راه را باید انتخاب كند یا تمام حقوق و وظایف را به خوبی و شایستگی انجام دهد (امساك بمعروف = نگهداری به شایستگی) یا علقه زوجیت را قطع و زن را رها نماید (تسریح باحسان = رها كردن به نیكی). شق سوم یعنی این كه زن را طلاق ندهد و به خوبی و شایستگی از او نگهداری نكند؛ از نظر اسلام وجود ندارد. جمله «و لاتمسكوهن ضراراً لتعتدوا». همین شق سوم را نفی می‎كند». بنابراین نشوز در جایی مطرح می‌شود كه امكان تمكین به طور طبیعی و بدون هیچ مانع شرعی و عقلی وجود داشته باشد. در نتیجه در موردی كه مانعی برای تمكین وجود دارد، دیگر جزء مصادیق نشوز زن حساب نمی‌شود. موانع تمكین عبارت است از: الف)- زوجه مبتلا به مریضی رتقا، قرنا یا هر مرضی كه شرعاً مانع از استمتاع باشد. ب)- زوجه به جهت خوف ضرر بدنی، مالی یا شرافتی مجبور به خروج از منزل شوهر گردد. (ماده 1115 ق.م.) ج)- زوجه به جهت انجام تكالیف شرعی واجب و ضرورت‌های عرفی، نتواند تمكین نماید، در ماده 1108 ق.م. موانع مشروع از ادای وظایف زوجیت را از مصادیق نشوز خارج نموده است. برخی با مطلق جلوه دادن و بی‌حد و حصر دانستن ریاست شوهر بر خانواده با تعابیری همچون، اختیارات مطلقه یا ریاست بی قید و شرط و تسری آن در حوزه روابط جنسی، دست آویز دیگری برای اعتراض به قانون و شریعت قرار داده‌اند و معتقدند، زن در بستر زناشویی فاقد هر گونه اختیار است. ضرورت وجود ریاست و مدیریت در خانواده و اقتضای مصلحت اجتماعی و ضرورت‎های طبیعی در واگذاری آن به شوهر امری نامعقول و غیر منطقی نیست. زیرا هیچ تشكل و اجتماعی بدون مسئول و مدیری كه تدبیر امور را در دست گیرد، پایدار نخواهد ماند. در تفسیری از آیه قوامون آمده است: «قرآن در این جا تصریح می‎كند كه مقام سرپرستی باید به مرد داده شود، اشتباه نشود، منظور از این تعبیر استبداد و اجحاف و تعدی نیست، بلكه منظور رهبری واحد منظم با توجه به مسئولیت‎ها و مشورت‎های لازم است». لذا ریاست شوهر تحكم یا به زعم بعضی‎ها اختیار مالكانه نیست، بلكه به تعبیر یكی از حقوقدانان عرب، ریاست شوهر یك سلطه حكیمانه اداری است و استبدادی نیست، لذا زنان تا آن حد موظف به اطاعت از شوهر هستند كه براساس عقد نكاح، جزء وظایف آنان محسوب می‎شود و هرگز وظیفه‎ای حقوقی در رسیدگی به كارهای شخصی شوهر اعم از تهیه غذا، شستن لباس و غیره ندارند. همچنین نسبت به اموال و در آمدهای اقتصادی آنان هیچ اختیاری ندارند، بلكه زنان در كسب در آمد و تصرف در اموال خود استقلال كامل دارند. به نظر می‎رسد ریاست شوهر در قبال همسر خویش از یك مدیریت اداری هم ضعیف‌تر است، زیرا یك فرماندار یا شهردار در بعضی از موارد می‌تواند به خاطر مصلحت‎های اجتماعی، در اموال افراد دخالت كند و زمین یا خانه‎ای را برای خیابان یا دیگر مصالح عمومی تصرف كند؛ اما شوهر هرگز چنین اختیاری در تصرف اموال زوجه ندارد. در امر زناشویی نیز چنانچه هر یك از زوجین در حدود وظیفه خود تمكین نكند، طرف دیگر فقط می‎تواند از ضمانت اجرای خاص (نشوز زن و نشوز مرد) استفاده كند. بنابراین مطلق جلوه دادن ریاست شوهر در فقه و حقوق، استنادی ناروا است و هرگز اسلام به شوهر این اختیار را نمی‎دهد كه در باب تمكین همانند موارد دیگر دست به اجبار و خشونت بزند و در این راستا به ایذاء زن بپردازد. حال سؤال این است كه در برخورداری از این حقوق زوج و زوجه تا چه اندازه می‎توانند، اقدام كنند و آیا مجاز به استفاده از اجبار و تحكم می‎باشند؟ منبع:www.lawnet.ir ادامه دارد /ع  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 335]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن