تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):غِنا از خود نفاق بر جای می گذارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798295955




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آیا تا به حال وابسته شده‌ایم؟


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: .sefid.9th July 2007, 12:07 AMآیا تاکنون به واژه‌هائی مانند وابستگی، دلبستگی و یا پیوستگی دقت کرده‌ایم؟ آیا تاکنون تجربه کرده‌ایم که در ارتباط با کسی یا چیزی در بیرون از خودمان، احساس یکی شدن داشته باشیم. به نحوی که قسمت ناتمام یا نیمه‌تمام ما را تکمیل کند؟ در این حالت دو وضعیت به وجود می‌آید: یکی وضعیت جهنمی که ما آن را با واژه ”وابستگی“ معرفی می‌کنیم و دیگری حالت بهشتی که ما آن را ”پیوستگی“ می‌نامیم. ● وابستگی چیست؟ در قالب یک جمله یعنی اینکه: ”ما در ارتباط با کسی یا چیز آنچنان مجذوب شده‌ایم که احساس می‌کنیم با نبودن آن، ما نیز نابود می‌شویم“ در ین حالت، ما به شدت به اتصال عاطفی، انرژیکی و ... آن عادت کرده‌ایم. برای تجربهٔ این وضعیت می‌توانیم به کاری فکر کنیم که ما را اذیت می‌کند، ولی نمی‌توانیم آن را رها کنیم یا ارتباطی را تصور کنیم که ما را اذیت می‌کند، ولی نمی‌توانیم آن را قطع کنیم و یا مواردی را در نظر بگیریم که قوتی به جائی از آن فکر می‌کنیم، عذاب می‌کشیم. ● پیوستگی چیست؟ پیوستگی از نظر ما یعنی اینکه با آنچه در ارتباط قرار گرفته‌ایم و به آن عشق می‌ورزیم یا دوستش داریم احساس وحدت و یگانگی کنیم با وجود لذت شادمانی، سعادت و خوشی در آن، ما نیز خشنود می‌شویم. در این حالت، بودن یا نبودن او در کنار ما، احساس بسیار خوب یا بسیار بد به ما نمی‌دهد، بلکه وجود او باعث حس رضایت در درون ما می‌شود. به‌عبارتی دیگر، با نبودن او باز هم احساس رضایت در ما باقی مانده و حال خوبمان را می‌توانیم حفظ کنیم. ● چگونه حالت وابستگی خود را به احساس پیوستگی تبدیل کنیم؟ الف) شناخت موارد وابستگی: در خلوت خود یا با کمک گرفتن از فردی لایق، بررسی کنیم کدامیک از موارد کار، پول، پرخوری، پرحرفی و ... بیشترین وابستگی را برای ما ایجاد کرده است. بررسی کنیم که کدامیک از نیروها مثل نیاز، هوس، ترس، شک و تردید و ... در ما در این ارتباط فعال‌تر می‌باشند. در رفتار خود بررسی کنیم به خاطر چه سوژه‌ای از خواب و خوراک خود کم می‌کنیم و فکر و احساس ما در چه مواردی، ما را به‌طور ناخواسته به دنبال خود می‌کشاند و در کنترل آن دچار مشکل می‌شویم. برای چه مواردی بیشتر از حد توان خود وقت می‌گذاریم و به خاطر اینکه هدیه‌ای به فردی بدهیم یا در کنارش باشیم، از سلامتی خود می‌کاهیم، بررسی کنیم در ارتباط با رسیدن به چه خواسته‌هائی خود را کوچک و حقیر می‌سازیم و در ارتباط با چه افرادی، اتمام توان خود را به‌کار می‌گیریم تا خواسته‌های خود را از آنها گدائی کنیم. بررسی کنیم با چه کسانی ارتباطی بی‌معنا و سست داریم یا ارتباط ما مرده و نامطلوب است و دراین ارتباط به دنبال چه می‌گردیم. در نظر بگیریم ترس از دستدادن چه چیزهائی را داریم، تا متوجه شویم ریشه‌های وابستگی ما کدام هستند. ب) تکنیک‌های رهائی از وابستگی آنچه ما را سرشار از عشق، رضایت‌خاطر و آرامش می‌کند و در ارتباط سالم دوطرفه‌ای قرار می‌دهد، مشخصه‌های دیگری دارد که به‌طور ظریف و حساسی قابل تفکیک می‌باشند. چنانچه راه‌های زیر را به‌کار گیریم، می‌توانیم تجربه کنیم که در وضعیت وابستگی قرار گرفته‌ایم یا پیوستگی و در پی آن می‌توانیم از فضای جهنمی وابستگی، رها شده و از فضای بهشتی پیوستگی لذت ببریم. ۱) قطع وابستگی دربارهٔ افراد یا مواردی که در نزدیکی با آنها یا حتی به دور از آنها احساس می‌کنیم که دچار نگرانی می‌شویم و حتی به‌صورت وسواس‌گونه‌ای می‌خواهیم گرفتاری‌ها و رفتارشان را کنترل کنیم و به‌طور مرتب می‌خواهیم برای آنها نقش مددکار را بازی کنیم. از این به بعد، اینگونه بیندیشیم که هر فردی مسئول اعمال خویش است. به جای کنترل افراطی و به اسارت کشیدن آنها، اجازه دهیم خودشان فرصت کسب تجربه را داشته باشند. ما فقط باید آنها را راهنمائی کنیم تا در حد توانائی خود به‌صورت منسجم و سازمان‌یافته پیشرفت کنند. ۲) رهائی از رفتارهای وابستگی بدون ترس، یک نسبت از رفتارهائی که وابستگی خود را در پشت آن پنهان کرده‌ایم، تهیه کرده و آنها را از رفتار خود حذف کنیم. بر روی مواردی مانند دروغ گفتن، غر زدن، اصرار به متقاعد کردن، التماس کردن، رشوه دادن، طراحی حقه‌های کوچک و بزرگ، بچه‌دار شدن به قصد وابسته کردن، تحقیر کردن، شکایت کردن، محکوم کردن و... حضور خود را قوی‌تر کنیم تا بتوانیم باورها و ریشه‌های به وجود آورندهٔ این اعمال را بشناسیم؛ سپس روبه‌روی هر کدام بنویسیم چه باورها و توانمندی‌هائی را لازم است در خود تقویت کنیم تا به این کارها دست نزنیم. ۳) عامل وبستگی‌زا را رها کنیم کلیهٔ مواردی مانند: گرفتن، اعتبار، پست، مقام، قدرت، احترام و سایر مواردی که به واسطهٔ آنها می‌خواهیم به احساس سرخوشی و رضایت برسیم را شناسائی کنیم. ۴) استقلال خود را حفظ کنیم زمانی که عاشق دیگران می‌شویم یا اجازه می‌هیم که دیگران عاشق ما شوند، مراقب باشیم که در عین لذت بردن از حمایت عاشقانهٔ طرف مقابل خود یا دادن حمایت عاشقانه به او، طوری رفتار کنیم که بدون حضور او نیز بتوانیم به خواسته‌های خود برسیم. ۵) اعتماد به خود، اتکاء به خداوند در حالتی از حضور قرار بگیریم که حس کنیم مواردی مانند ناامیدی، ترس، ضعف و هرگونه کمبود دیگر فقط با حضور خداوند تکمیل می‌گردد اما فقط حق داریم به خدای خود وابسته باشیم که همواره از اوج آسمان‌ها تا قعر زمین و در فضای بین آن دو و مهمتر از همه در وجود خود ما حضور دارد و همیشه با ما است. ۶) رهائی از شرمندگی به یکی از بزرگترین طرف‌های خداوند که ”توبه“ نامیده می‌شود، آگاه‌تر شویم. با خدای خود راز و نیا کنیم. تمام ضعف‌ها، اشتباه‌ها و گناه‌های خود را به او اعتراف کنیم و فقط او را حمایتگر اصلی بدانیم و به هر چه غیر از اوست، به هیچ عنوان تکیه نکنیم. ۷) بالا بردن آگاهی و تغییر باورهای وابسته‌کننده باورهائی مانند ”شرمنده می‌شوم اگر... را انجام دهم“ یا ”اگر... را انجام ندهم، یعنی هنوز بزرگ نشده‌ام“ و یا ”حلقهٔ ازدواج، حلقه بندگی است“ را رها کنیم و کانون توجه خود را به باورهای پیش‌رونده معطوف کنیم. ۸) آماده‌سازی دست‌ها و شبکهٔ حمایتگر از دوست‌هائی که به‌طور حقیقی، ما را دوست دارند، کمک بگیریم تا ما را یاری دهند که به این توانمندی بریم. چنانچه آن سوژه را نیز از دست بدهیم، باز هم ارزشمند، کامل و دوست‌داشتنی باقی می‌مانیم و به ما کمک کنند تا پس از قطع ارتباط، دوباره به سراغش نرویم. ۹) رهائی از وابستگی و رسیدن به پیوستگی در اوج آرامش و قدرت، آسیب‌های مربوط به وابستگی‌های قبلی خود را ترمیم کنیم به این منظور: الف) خودمان را دوست داشته باشیم و برای یادگیری مهارت‌های دوست داشت خود، به جلسه‌های عملی آموزش مهارت‌های زندگی به‌منظور خودباوری و همیاری برویم. ب) همواره جهت وابستگی خود را در سبز عشق الهی و توکل به قدرت برتر جهان هستی معطوف کنیم. ج) رابطه‌ای را ایجاد کنیم که در آن شکوفائی استعدادها و توانمندی‌های ما امکان‌پذیر شود. ۱۰) انجام مراقبه به صورت یک عادت روزانه برای کسب لذت بیشتر، مراقبه را جزء یکی از مهمترین کارهای روزانهٔ خود قرار دهیم. تا می‌توانیم آمادگی دریافت عشق را در خود بیشتر کنیم. همواره همانند داشتن تغذیه‌ای سالم، تمامی ده مخزن عشق خود را به‌طور متعادل شارژ کنیم. در هر ارتباط حضور خود را بر روی عشقی که از سوی خداوند در هر مورد ظاهر می‌شود، حفظ کنیم چه این عشق در حوزهٔ ارتباط‌های زناشوئی باشد و چه در ارتباط‌های اجتماعی و یا دیگر رابطه‌هائی که وجود ما را به وجد و سرور می‌آورد. منبع:سایت آفتاب باد صبا14th July 2007, 11:25 PMمسلماً شنيدن و خواندن و ياد گرفتن و حفظ شدن يك اخلاق خوب، يه چيزيه! و از اعماق ذهن و قلب و مغزت اونو بپذيري يه چيز ديگه است! بهرحال مشكل اكثر آدما اينه كه نميتونن اعتقادات و اخلاقيات و رفتارهاي خوب رو ملكه ذهنشون كنن! لذا فقط قبول ميكنن ولي نميتونن به اجرا دربيارند!! همين باعث شكستشونه!! . ARYANA ESFAND15th July 2007, 02:23 AMممنون از اطلاعات آقای دکتر.......... در حال حاضر به شدت به کسی وابسته نیستم........ ولی چند سال پیش اینقدر به برادرم وابسته شده بودم که وقتی از ایران رفت واقعا بهم ریختم..........فکر کنم این اطلاعاتو اون موقع باید کسب میکردم .sefid.15th July 2007, 09:16 AMممنون از اطلاعات آقای دکتر.......... در حال حاضر به شدت به کسی وابسته نیستم........ ولی چند سال پیش اینقدر به برادرم وابسته شده بودم که وقتی از ایران رفت واقعا بهم ریختم..........فکر کنم این اطلاعاتو اون موقع باید کسب میکردم باسلام ضمن تشکر از گفتار صادقانه شما در بیان یه مثال، به این نکته هم باید توجه کنیم که جریان وابستگی ما آدما در زندگی موضوعی ادامه دار و همیشگی است.به دور و برمون که نگاه کنیم می فهمیم که به درجاتی هنوزم به پدر،مادر،خواهر،برادر،بستگ ان و....دلبستگی نامتناسب داریم. از طرفی وابستگی های افراد (مخصوصا دو جوون با جنسیت مخالف) تحت نام "روابط عاشقانه" از این منظر بسیار قابل تامله!؟ darya 515th July 2007, 10:02 AMمن هيچ وابستگي در اين دنيا ندارم و خوشحالم از اينكه به هيچ كسي و هيچ چيزي وابسته نيستم MAAAH15th July 2007, 09:37 PMوابستگی فقط به شخص نمی تونه باشه.آدم ممکنه حتی به موبایلشم وابسته بشه. ARYANA ESFAND15th July 2007, 09:47 PMباسلام ضمن تشکر از گفتار صادقانه شما در بیان یه مثال، به این نکته هم باید توجه کنیم که جریان وابستگی ما آدما در زندگی موضوعی ادامه دار و همیشگی است.به دور و برمون که نگاه کنیم می فهمیم که به درجاتی هنوزم به پدر،مادر،خواهر،برادر،بستگ ان و....دلبستگی نامتناسب داریم. از طرفی وابستگی های افراد (مخصوصا دو جوون با جنسیت مخالف) تحت نام "روابط عاشقانه" از این منظر بسیار قابل تامله!؟ خواهش میکنم....البته این یه حقیقت که آدم باید با روانشناسا یا در بحث های روانشناسی صادقانه صحبت کنه........... البته با این که برادرم برگشت و اون موضوع تموم شد ولی متاسفانه من همچنان وابستگی شدیدی به خانوادم دارم و حتی بیشتر از دوران کودکی.........البته سعی میکنم که خیلی بروز ندم این مسئله رو و خیلی بهش فکر نکنم تا شاید برطرف بشه.......... از صحبت هاتون هم در باره ی این موضوع ممنونم....... behrooz.leader18th July 2007, 03:46 AMسلام دوستان. من خودم قبلا به فردی وابسته بودم ولی خدا رو شکر و بازم میگم خدا رو شکر رابطه ما بهم خورد!!! به قوله دوستمون وابستگی به چیزای دیگه هم هست که اونم خیلی بده مثله همین اینترنت که خیلی از بچه گرفتارشن!! کلا وابستگی باعث میشه که ادم محدود شه و از کلی از کاراش بیفته. به نظر من انسان حتی به خانوادش هم نباید وابسته باشه واین به معنای دوست نداشتن نیست چون ممکنه هر لحظه لازم باشه که از خانواده به مدت زیادی دور باشیم. بیایید از همین حالا احساسه ارامش و ازادی رو با عدم وابستگی تجربه کنیم. :d گلوریا18th July 2007, 12:52 PMوابستگی از هر نوعش به هر کس یا هر چیزی می تونه مضر باشه. بهتره که سعی کنیم رها بشیم. این کار خیلی سخته ولی از اون سخت تر میتونه شکستهایی باشه از وابستگی هامون می خوریم. roksana_200619th July 2007, 12:30 PMادم عاقل بهتره به چیزی یا کسی بیش از حد وابسته نشه تا نتونن ازش سواستفاده کنن قمبیلک20th July 2007, 04:51 PMچندین بار ............. و هر بار پشیمان تر از بار قبل........ (منحرف نشینا...... در مورد همه آدما گفتم. از هر سن و هر جنسیتی) nima 303020th July 2007, 05:15 PMبه نظرم اومد اينجا باسه اعتراف بد نيست.:cool: من خودم وابستگي شديدي به رايانه دارم. بار ها سعي به تركش كردم . ولي نشد.:D tak-setareh20th July 2007, 10:28 PMمن به خیلیا و خیلی چیزا وابسته بودم ولی سعی به ترکشون کردم . تا حدی موفق شدم........ اما الان به خرید کردن خیلی وابسته هستم.....:d(خرید لباس) نسترن7421st July 2007, 04:43 PMمن فكر كنم به چيزي وابسته نيستم (خدا رو شكر) شايد هم الان يادم نمياد.:rolleyes: raya22nd July 2007, 09:31 AMمتاسفانه و صد افسوس من به هر چیزی مال منه از اشیا وابسته هستم :( وابستگی من به خانواده هم یه امر دیگست به طوری که دلم نمیخواد لحظه ایی ازشون دور باشم :o نسترن7430th July 2007, 12:40 PMيادم اومد من به گيتارم وابسته ام ولي اصلا ناراضي نيستم.:rolleyes: mahtabi30th July 2007, 09:01 PMمن به کسی که دوستش دارم وابسته هستم. بسیار اشتباهه اما واقعیته. هر روز منتظرم که این ارتباط تمام بشه و اونوقت ... با تشکر فریبا sooly_joon30th July 2007, 09:24 PMخوب وابستگي زياد دارم از كجا شروع كنم؟ خانوادم در درجه اولن بعد دوستام , پيك نيك , اون تي شرت سبزم , نهارخوران گرگان , روندن هر وسيله ي نقليه اي با سرعت بالاي 120 , لايي كشي با ماشين , اينترنت(خيلي زياد) , استاد نخعي(جيگرمه) , راني(آبميوه), ............................... ارشا30th July 2007, 09:55 PMوابستگي به هيچكس ،هيچ چيز درست نيست .. متاسفانه مدتي هست شخصي راكه فكر مي كردم فقط دوستش داشتم را از دست دادم بخدا خواب و خوراك ندارم ..انگار دنيا با از دست دادنش برايم به انتها رسيده .. اي كاش .. space31st July 2007, 02:48 AMمن به گیتارم...:d گیتارو با خودت نبر..... تورو خدا...... kozaz1st August 2007, 04:03 AMمن به گیتارم...:d گیتارو با خودت نبر..... تورو خدا...... به ساز م وابستگی عجیبی دارم (هنوز مادر نزاییده اونی که گیتار منو با خودش ببره);) geladiatoor1st August 2007, 04:11 AMمن دوست ندارم به چیزای فانی وابسته بشم. اما انسان دیگه چه میشه کرد :) mandana_dear223rd August 2007, 08:53 PMمن به چند مورد خيلي احساس وابستگي مي كنم1-مامان و بابام:) 2-خونمون:)3-به خريد كردن:d:rolleyes:اصلا هم راه نداره نمي تونم تركشون كنم .sefid.3rd August 2007, 11:10 PMدلایل توسل به چنین رفتارهای شخصیت شكن چندان پیچیده و بغرنج نیست . ممكنست وابسته بودن محاسنی در برداشته باشد ، اما آیا می دانید كه تا چه حد مخرب است ؟ وابستگی ممكنست ظاهراً بدون ضرر بنماید ، اما دشمن خوشبختی و سعادت و تكامل شما است . در زیر رایج ترین بازده های باقی ماندن در حالت وابستگی روانی را ذكر می كنیم : ـ وابستگی ، شما را در وضعیت تحت حمایت دیگران بودن نگه می دارد ، در وضع بی دردسر بچه كوچولویی كه مسئول اعمال خویش نیست . ـ با وابسته بودن می توانید تقصیر كمبودهای خود را به گردن دیگران بیندازید . ـ اگر به دیگران وابسته باشید مجبور نخواهید بود سختیها و مخاطرات تغییر كردن را به عهده بگیرید . با اتكاء بر دیگرانی كه مسئولیت شما را به عهده می گیرند احساس امنیت می كنید . ـ می توانید از اینكه موجبات خرسندی دیگران را فراهم آورده اید احساس رضایت خاطر نمایید . به شما آموخته اند كه راه خوب بودن بدست آوردن دل مادر است ، و حالا كه بزرگ شده اید چه بسیار كسان مادروار وجود دارند كه شما را آلت دست می كنند . ـ می توانید از احساس تقصیری كه به سبب ابراز وجود پیدا می كنید اجتناب نمایید . مطیع و سر به راه بودن به مراتب راحت تر از فرا گرفتن راه از بین بردن احساس تقصیر است . ـ نیازی نیست تا برای خود انتخابهایی به عمل آورید یا تصمیماتی بگیرید . والدین ، همسر یا شخص دیگری را كه به او وابسته هستید الگو و نمونه خود قرار می دهید . تا زمانی كه مثل آنها می اندیشید و مانند آنها احساس می كنید ، مجبور نیستید كه مشكلات تفكر و مستقل و احساس مستقل را تحمل نمایید . ـ در حالیكه همه چیز روزی بخار می شود و از بین می رود ، خیلی آسان تر است كه انسان گاهی هم مقلد باشد و مدیر و رهبر نباشد . می توانید گاهی كارهایی را كه به شما گفته می شود انجام دهید تا از دردسر و ناراحتی فارغ باشید . حتی اگر از مقلد بودن خوشتان هم نیاید ، باز هم این وضع بی دردسرتر از آنستكه خودتان باشید و كلیه مسئولیتها و مخاطرات آنرا نیز قبول كنید . هر چند احساس وابستگی ناگوار و زننده است زیرا كه از شما یك آدمك می سازد ، معهذا یقیناً‌ تحمل آن آسانتر است . nilooooo17th August 2007, 04:53 PMوابستگي خيلي بده خدا نسيب گرگ بيابون نكنه:d نسترن7418th August 2007, 08:12 PMوابستگي من به دريا يكي ديگه از وابستگي هاي من تو زندگيه كه گاهي اوقات به ضررم تموم ميشه:( sooly_joon18th August 2007, 08:17 PMمن تو اين تاپيك يه پست زده بودم و اونجا به طور كامل وابستگي هام و گفتم , ولي همه ي اونا يه طرف , ماكاروني يه طرف. space19th August 2007, 05:11 AMمن به کامپیوترم وابسته هستم... و به کتاب و مطالعه و همینطور آهنگ... shosho19th August 2007, 02:08 PMسلام من به خانواده ام خيلي وابسته ام.مخصوصا مامانم وبرادر كوچيكم. shosho19th August 2007, 02:17 PMمن به کسی که دوستش دارم وابسته هستم. بسیار اشتباهه اما واقعیته. هر روز منتظرم که این ارتباط تمام بشه و اونوقت ... با تشکر فریبا انشاالله هيچوقت اين ارتباط تمام نشه تا اونوقت ... اميد وارم به همه آرزوهاي خوبت برسي. .sefid.10th September 2007, 12:36 PMترك آشیانه روانی یكی از گرفتاریهای مشكل زندگی است . غول وابستگی از راههای بشماری در زندگی شما دخالت می كند ، و قطع ید كامل آن نیز به سبب وجود افراد زیادی ، كه از وابستگی روانی دیگری بهره می برند ، بسی مشكل تر می شود . استقلال روانی یعنی رهایی كامل از روابط اجباری ، رهایی از رفتارهایی كه منشأ وجودی آنها دیگران هستند ؛ یعنی رها شدن از كارهایی كه در صورت نبودن روابط اجباری خاص ، تصمیم به انجام آنها نمی گرفتید . ترك آشیانه بخصوص به این دلیل مشكل است كه جامعه به ما می آموزد تا توقعات و انتظاراتی را در روابط ویژه با والدین ، فرزندان ، صاحبان قدرت و عزیزان خود ، برآورده سازیم . ترك آشیانه یعنی خویشتن شدن ، به میل خود زیستن ، و انتخاب هر رفتار و كرداری كه دوست دارید . ترك آشیانه به هیچ وجه معنای گریختن و قطع تمامی روابط را نمی دهد . اگر از معاشرت با كسی لذت می برید ، و در هدفها و مقاصد شما خللی بوجود نمی آورد ، مختارید كه آنرا گرامی دارید و تغییرش ندهید . به عكس ، وابستگی روانی به این معنی است كه شما ارتباطاتی دارید كه انتخاب و اختیاری در آنها نیست ، روابطی كه در آن مجبورید چیزی باشید كه نمی خواهید باشید ، و از كارهایی كه در این رابطه مجبور می شوید بكنید بدتان می آید . اگر رابطه ای را قلباً‌ می خواهید و دوست دارید ، این رابطه ناسالم نیست . اما اگر به ایجاد رابطه ای احساس نیاز می كنید ، یا اجباراً به آن تن داده اید ، و در نتیجه احساس دل آزاری و نفرت نسبت به آن رابطه دارید ، گرفتار نقطه ضعف خود تخریبی شده اید . در اینجا مشكل اصلی موضوع اجبار در رابطه است ، نه خود رابطه . هر تكلیف اجباری موجد احساس تقصیر و وابستگی است ، در حالیكه انتخاب آزاد موجب علاقه و وارستگی می شود . در حالت وابستگی روانی هیچ اختیاری وجود ندارد ، در نتیجه همیشه خشم و نفرت و ناراحتی پدید می آید . آزادی و استقلال روانی مستلزم بی نیازی از دیگران است . مقصود نخواستن دیگران نیست بلكه احتیاج نداشتن همیشگی به آنهاست ، لحظه ای كه نیاز داشته باشید . آسیب پذیر می شوید ، برده می شوید . اگر كسی را كه دوست دارید شما را ترك كند ، یا تغییر رأی دهد ، یا بمیرد ، شما بسوی ركود ، از پا افتادگی ، یا حتی مرگ رانده خواهید شد . فرهنگ جامعه ما به ما می آموزد تا به انبوهی از اشخاص چه والدین و چه دیگران ، وابسته روانی باشیم و در بسیاری از روابط كه برایمان اهمیت دارند ، با دهان باز توقع تكه استخوانی هم بكنیم . تا زمانی كه احساس می كنید برای حفظ رابطه ای مجبورید كاری را انجام دهید كه از شما انتظار می رود ولی انجام آن كار شما را دل آزرده می سازد ، یا به سبب انجام ندادن آن احساس گناه می كنید ، بدانید كه گرفتار این نقطه ضعف هستید و باید در مورد آن كاری بكنید . حذف وابستگی از خانواده آغاز می شود ، از نحوه رفتاری كه والدین شما در كودكی با شما می كردند ، و تغییر رفتاری كه امروز با فرزندان خود دارید. ببینید در حال حاضر چقدر جملات مربوط به وابستگی روانی در سرمان فرو كرده اند؟ و چه تعداد از آنها را بر فرزندان خود تحمیل می نمایید ؟ دام وابستگی در پرورش كودكان و در خانواده “ والت دیسنی ” چند سال پیش فیلم فوق العاده ای تهیه كرد بنام “ سرزمین خرسها ” . در این فیلم شیوه رفتار مادر با دو بچه خرس را در چند ماه اول زندگی زیر نظر گرفته و آن را نشان می داد . خرس مادر به بچه ها آموخت كه چگونه شكار كنند ، كمین كنند ، از درخت بالا بروند ، و چگونه در برابر خطر از خود محافظت نمایند . آنگاه یكروز مادر به دلایل غریزی تشخیص داد كه وقت ترك كردن بچه ها است . بچه ها را واداشت تا از درختی بالا بروند و بدون اینكه حتی به پشت سر خود نگاه كند آنها را ترك كرد . برای همیشه ! خرس مادر تشخیص داده بود كه كلیه مسئولیتها و وظایف مادری را بجا آورده است . سعی نكرد بچه ها را وادار كند كه هر یكشنبه در میان از او دیدار كنند . آنها را متهم به ناسپاسی نكرد ، و و نیز تهدید به اینكه اگر او را ناامید سازند دچار حمله عصبی خواهد شد . فقط آنها را گذاشت تا به دنبال زندگی خود بروند . در سراسر دنیای حیوانات ، پدر و مادر بودن به این معنی است كه به فرزندان مهارتها و فنون لازم برای مستقل بودن را بیاموزند و آنگاه آنها را به حال خودشان واگذارند. در ما انسانها هم غرایز به همانگونه است ، ما هم می خواهیم مستقل باشیم ، اما نیاز عصبی به مالكیت و زندگی از خلال فرزندان ظاهراً غالب است، و هدف از پرورش كودك به صورت موجودی آزاد و مستقل ، به پرورش كودك برای آویختن به او ، انحر سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 575]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن