واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: آيا اوباما خود را براي آشتي با ايران آماده مي كند؟
خبرگزاري انتخاب : شهير شهيد ثالث: با آنكه انتشار كتاب لابي اسرائيل و سياست خارجي آمريكا (The Israel Lobby and the U.S. Foreign Policy) كه نخستين جرقه در حلقه آكادميك آمريكا بود با حملات شديد جناحهاي وابسته به لابي مزبور روبرو شد اما سدّ بتوني كه پيرامون نيروهاي حامي اسرائيل و سياست ها و عملكردهاي اين كشور بر پا شده بود پس از چهار دهه شكاف برداشت.
با آنكه انتشار كتاب لابي اسرائيل و سياست خارجي آمريكا (The Israel Lobby and the U.S. Foreign Policy) كه نخستين جرقه در حلقه آكادميك آمريكا بود با حملات شديد جناحهاي وابسته به لابي مزبور روبرو شد اما سدّ بتوني كه پيرامون نيروهاي حامي اسرائيل و سياست ها و عملكردهاي اين كشور بر پا شده بود پس از چهار دهه شكاف برداشت. آنچه كه استيفن والت (Stephen Walt) و جان ميرشايمر (John Mearsheimer) اساتيد دانشگاههاي شيكاگو و هاروارد دست به آن زدند از آن نظر حائز اهميت بود كه براي نخستين بار يك تحقيق دانشگاهي با دريائي از اسناد و مدارك به جامعه آمريكا و جهان اعلام مي كرد كه سياست خارجي آمريكا بنحو بي سابقه اي تحت نفوذ و تاثير لابي اسرائيل است و بشكلي غيرقابل انكار نشان مي داد كه دولت و كنگره و سناي آمريكا از فكرانباره ها (Think Tanks)، سازمان هاي سياسي، رسانه ها و افراد ثروتمند و موسسات و نهادهاي تجاري وابسته به آن لابي خط و جهت مي گيرند.
والت و ميرشايمر در فرازي از كتاب جنجالي و تحقيقي مذكور مي نويسند:
"(قاعدتا) منافع ملي آمريكا بايد هدف اوليه در تعيين سياست خارجي آمريكا باشد، در حاليكه ظرف چندين دهه گذشته و بخصوص از زمان جنگ شش روزه ١٩۶٧ محور مركزي سياست خارجي آمريكا را رابطه با اسرائيل تشكيل مي داده است..... گروههاي با منافع خاص ديگر هر يك توانسته اند تا حدودي سياست خارجي آمريكا را در جهت اهداف خود هدايت كنند ولي هيچيك تا كنون نتوانسته اند سياست خارجي آمريكا را در جهت خلاف منافع ملي (تا اين حد) منحرف كرده و تازه در همان حال آمريكائيان را قانع كنند كه منافع آمريكا و اسرائيل اساسا با همديگر يكي هستند."
سياست حمايت از اسرائيل به نظر دو پروفسور آمريكائي به ايجاد خشونت و درگيري در خاورميانه منتهي گشته و نه تنها افكار عمومي را بر عليه آمريكا بسيج كرده بلكه امنيت ملي اين كشور را نيز به مخاطره انداخته است. اين نوع نگرش ظرف چند سال گذشته و بخصوص در دوران رياست جمهوري جورج بوش بدليل عملكرد فضاحت بار تيم بوش- چني رفته رفته در محافل سياسي آمريكا از نيروي بيشتري برخوردار گرديد و حتي از حمايت يهوديان متنفذي مانند جورج سوروس، ميلياردر و فعال سياسي آمريكائي برخوردار گرديد تا آنجا كه برخوردهاي شديدي بين سوروس و سازمان ايپك (AIPAC) كه در خط مقدم جبهه لابي اسرائيل قرار دارد پديد آمد.
سوروس در مقاله اي تحت عنوان "اسرائيل، آمريكا و ايپك" كه در سال ٢٠٠۷ منتشر گرديد طي وارد كردن شديدترين حملات به حكومت جورج بوش و ايپك نوشت: "حكومت بوش بار ديگر در جريان دست زدن به يك سياست سراسر خطا در خاورميانه است. اين بار قضيه مربوط مي شود به رابطه اسرائيل و فلسطيني ها. دولت بوش فعالانه از دولت اسرائيل براي عدم شناسائي يك دولت واحد فلسطيني كه حماس در آن نقش داشته باشد حمايت مي كند. گروهي كه (منظور حماس) توسط وزارت امور خارجه در فهرست سازمان هاي تروريستي قرار گرفته است."
سوروس مردي بود كه در جريان انتخابات آمريكا چون كوه پشت اوباما ايستاد و تشكيلات فوق ليبرال moveon.org كه يكي از پرطرفدارترين سايت هاي سياسي در جهان است با كمك هاي چند ميليون دلاري سوروس نقشي تعيين كننده را در پيروزي اوباما بر عهده گرفت.
به اين ترتيب با انتخاب برك اوباما و طرح شعار محوري "تغيير" و نيز با توجه به نيروهائي كه وي را حمايت مي كردند و از همه مهمتر شكست كامل پروژه "قرن جديد آمريكائي" كه طرح آن در سال ٢٠٠٠ و پيش از انتخاب جورج بوش براي تفوق بلامنازع آمريكا در قرن بيست و يكم ريخته شده بود اميد آن مي رفت كه اوباما با تيمي با هدف تشنج زدائي در منطقه خاورميانه بخصوص در ارتباط با مسئله فلسطين و نيز ايران راهي كاخ سفيد شود.
نخستين جرقه اي كه انسان را با ترديدهائي روبرو مي كرد گزارشي بود كه توسط فكرانباره "مركز سياست هاي دو حزبي" (Bipartisan Policy Center) منتشر شد و من طي مقاله اي از آن با عنوان "هشداري كه در غوغاي انتخابات آمريكا گم شد" ياد كردم. گزارش مزبور كمترين تفاوتي با سياست هاي جورج بوش نداشت و فردي كه هدايت پروژه مزبور را كه از برجسته ترين متفكرين هر دو حزب بهره مي گرفت بر عهده داشت كسي نبود مگر سوپر عقاب حامي اسرائيل، آقاي دنيس راس.
آقاي دنيس راس، بنيان گذار فكرانباره آمريكائي- اسرائيلي و بسيار پرنفوذ انستيتوي واشنگتنبراي سياست هاي خاور نزديك (Washington Institute for Near East Policy) است كه عناد آشكاري با حكومت ايران دارد. انستيتوي واشنگتن كه اصلا با حمايت مالييكي از قويترين گروههاي لابي اسرائيل يعني ايپك (AIPAC) در دهه ١۹۸٠ شكل گرفت وظيفه طراحي و جهت دهي به سياست خارجي آمريكا به منظور حمايت همه جانبه از منافع اسرائيل را بر عهده دارد. انستيتوي واشنگتن در كنار فكرانباره انستيتوي آمريكن اينترپرايز و شخص دنيس راس نقش عمده اي در طراحي و به اجراء درآوردن حمله به عراق را بازي كرد. دنيس راس از آنچنان موقعيتي برخوردار است كهسخنراني معروف برك اوباماكه چند ماه پيش در محل ايپك ايراد شد و تعجب بسياري از آناليست ها را تا آنجا برانگيخت كه سخنان وي را در ارتباط با ايران و در جهت حمايت از اسرائيل را حتي از جورج بوش نيز تندتر دانستند، همين شخص نگاشته بود. جيم لوب تحليلگر معتبر آمريكائي از دنيس راس به عنوان كسي ياد مي كند كه نهايتا اوباما را به جنگ با ايران رهنمون خواهد شد.
از سوي ديگر از زماني كه زمزمه انتخاب هيلاري كلينتون به سمت وزير امورخارجه بلند شد كساني كه به شعار "تغيير" آقاي اوباما دلبسته بودند، نگران و مردد چشم به تحولات آينده دوختند. در همان زمان من طي مقاله اي نوشتم: "حكومت آمريكا محتاج تفكر جديدي است كه نظام موجود را نه بر پايه حفظ و بقاء سياستمداران (مآلا اتكا به منابع مالي لابي اسرائيل براي انتخاب شدن) بلكه منافع آمريكا شكل دهد. اين به اين معنا نيست كه در يك فضاي خيالي و ايده آليستي تصور كنيم كه ممكن است اسرائيل به كناري گذاشته شود بلكه كافي است كه در چارچوب واقعيت ها ازنفوذ جرياناتي مانند ايپك (AIPAC) كاسته شده و كفه قدرت به سمت لابي هاي يهودي مانندJ Streetكه ضمن حمايت از اسرائيل مدافع صلح و آرامش در منطقه هستند، سنگين شود. انتخاب افرادي چون رم امانوئل، هيلاري كلينتون و يا دنيس راس نمي تواند چنين تحولي را در سياست خارجي آمريكا شكل دهد. شعار "تغيير" آقاي اوباما در صورتي كه وي پست هاي كليدي مانند وزارت امور خارجه، وزارت دفاع و مشاور امنيت ملي را در اختيار جريانات نزديك به لابي اسرائيل قرار دهد، در حد شعار باقي خواهد ماند."
سير حوادث بعدي نشان داد كه حاكميت آمريكا محتوائي متفاوت از برداشت عمومي از شعار "تغيير" را مدّ نظر دارد. در طول مبارزات انتخاباتي پر جوش و خروش برك اوباما در حاليكه ميليون ها تن در آمريكا و حتي در ديگر كشورهاي جهان از طرح شعار اوباما به وجد آمده بودند هرگز از خود نپرسيدند كه هر چند "تغيير" شرايط فعلي خوب و ضروري است اما ماهيت تغييري كه شب و روز صحبت از آن مي شود، چيست؟
انتخاب رم امانوئل به سمت رياست كاركنان كاخ سفيد و از آن مهمتر، هيلاري به سمت وزير امورخارجه آمريكا براي بخشي از كساني كه دست اندر كار مسائل سياسي هستند پاسخ به سئوال فوق را روشن كرد اما اين هنوز پايان كار نبود. آخرين گزارش ها حاكي از آن است كه وزير امورخارجه آمريكا خانم هيلاري كلينتون بزودي مشاور ارشد خود در "امور خاورميانه و ايران" را به جهان معرفي مي كند، دنيس راس!
به اين ترتيب بنحوي طنزآلود، نگراني از اينكه يكي از اين دو نفر سكان سياست خارجي آمريكا در خاورميانه را بدست گيرد و سياست هاي يكجانبه گرايانه قبلي در ارتباط با حمايت اسرائيل را ادامه دهد برطرف شد، چرا كه اينك هر دو نفر باهم در بالاترين سطح، مسئول سياست هاي آمريكا در امور خاورميانه و ايران شده اند! آيا اين تصوري بدبينانه است اگر بگوئيم شعار مذاكره با ايران با وجود طرحهائي كه از پيش آماده شده تنها به قصد به شكست رساندن مذاكرات و آماده كردن جهان براي حمله به ايران طراحي شده است؟
آيا هنوز هم مي توان اميدوار بود كه رابطه نه جنگ و نه صلح ايران و آمريكا به صلح و آشتي منجر شود چيزي كه از منظر يك عقل سليم ضرورتي است اجتناب ناپذير و يا بايد منتظر داغ شدن دوباره تنور اختلافات دو طرف و تشديد يك وضعيت سخت ناپايدار بود؟ وضعيتي كه وقوع يك جرقه در آن مي تواند جهان را دچار امواج يك جنگ و آشوب مهيب كند.
شهير شهيدثالث
[email protected]
جمعه 27 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 109]