تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):نصيحت و خيرخواهى از حسود محال است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834824979




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اختلاف پذيرى قرآن و دسته بندى مسلمانان (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اختلاف پذيرى قرآن و دسته بندى مسلمانان (1)
اختلاف پذيرى قرآن و دسته بندى مسلمانان (1)   نويسنده:على آقانورى   اشاره   شايد اين ادعا كه يكى از عوامل اصلى رشد مباحث و مجادلات كلامى و در پى آن، متمايزشدن فرقه ها از يكديگر اختلاف برداشت صاحبان انديشه هاى مختلف از قرآن و سنت بوده است، چندان نيازى به اثبات نداشته باشد. درست است كه نقش اين دو منبع دينى در شكل گيرى و ظهور فرقه هاى نخستين (نظير شيعه، خوارج، مرجئه و معتزله) در درجه نخست قرار ندارد، اما مى توان مدعى شد كه هيچ يك از اين فرق بعد از ظهور و تمايز ابتدايى خود، نمى توانستند بدون تمسك به قرآن و احاديث ــ هرچند گاهى ناصحيح و بدون ضابطه ــ به حيات فكرى و نفوذ اجتماعى خود ادامه بدهند. پيام اصلى اين نوشتار تأكيد بر اين نكته است كه اسباب و عوامل شكل گيرى و رواج انديشه هاى مختلف فرقه اى و مناقشات گروهى (اعم از سياسى، كلامى و فقهى) اگرچه فراوان، متنوع و متفاوت است، بن مايه هاى آنها را مى توان در تفاوت برداشت ها از متون دينى بهويژه قرآن جستوجو كرد. داورى درباره انواع و اقسام فهم ها و تمييز و تفكيك فهم صحيح از ناصحيح و ميزان ضابطه مندى هر كدام از آنها و نيز ورود به مباحث بسيار مهم هرمنوتيك در حدّ وسع و بضاعت علمىِ اين نوشتار نيست; آنچه مطمح نظر نگارنده است اين است كه در بررسى زمينه ها و خاستگاه هاى روش ها و انديشه هاى دينىِ مختلف و متضاد، نبايد از زمينه هاى بنيادى و درونى فرهنگ و تفكر اسلامى چشم پوشى كرده، توجه خود را فقط به عوامل بيرونى معطوف كنيم. با نگاهى گذرا به رساله ها و مرام نامه هاى به جامانده از قرون نخستين، اين نكته به روشنى به دست مى آيد كه مددكار اصلى صاحبان آنها در باورهاى مهم كلامى، استناد به قرآن و احاديث منتسب به پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بوده است. جالب توجه اينكه در بسيارى از موارد، از يك آيه يا يك حديث دو برداشت كاملاً متفاوت صورت گرفته است[1]. ابن قتيبه در اثر كهن خود تأويل مختلف الحديث، از قول عبيد الله بن حسن، قاضى بصره، اين موضوع را چنين بيان مى كند: هر آنچه در قرآن آمده، حق است و بر اختلاف دلالت مى كند; قول به «قدر» صحيح است و اصل و مستند اين قول در كتاب وجود دارد، قول به «جبر» نيز صحيح است و مستند آن قول هم وجود دارد. هر كه از قدر بگويد بر صواب است و آنكه از «جبر» نيز سخن بگويد بر صواب است، زيرا يك آيه گاهى بر هر دو وجه دلالت مى كند و محتمَل دو معناى متضاد است. روزى از او درباره قدرى ها و جبرى ها سؤال كردند، گفت: تمامى آنان بر صواب اند; گروهى خداوند را بزرگ شمردند و گروهى ديگر خداوند را منزه ساختند. همين گونه درباره اسماء گفت: آنكه فرد زناكار را مؤمن مى شمارد بر صواب است و آنكه او را كافر مى انگارد نيز بر صواب است. آنكه بگويد او فاسق است و مؤمن يا كافر نيست، بر صواب است و آنكه بگويد او كافر و مشرك است نيز بر صواب است، زيرا قرآن بر همه اين معانى دلالت مى كند.[2] شيخ الاسلام زنجانى بعد از گزارشى مختصر از عقايد فرقه هاى اصلى و نوع تمسك آنها به آيات قرآنى، و تذكر اين نكته كه هر يك از فرقه ها در عقايد خود، با توجه به ظواهر آيات عذر و حجتى از قرآن داشتند، مى گويد: امام احمد بن مختار رازى كتابى با عنوان حجج القرآن تاليف كرده و در مقدمه آن گفته: هيچ دسته و گروهى نيست كه عالمان آنها مذهب و عقيده خود را به كتاب الاهى مستند نكرده باشند و خود را بر حق و ديگران را در گمراهى ندانند، و در پايان آن نيز مى گويد: مجموعه اين حجّت هايى كه از قرآن آورديم مى تواند پاسخ به آن دسته از ظاهرگرايانى كه از تاويل اجتناب كرده، مخالفان خود را «معطّله» مى انگارند، باشد و هم حجتى است برضد آن دسته از متعصّبانى كه ديدگاه مخالف خود را حمل بر كفر گويى، گمراهى، بدعت گذارى و نادانى مى كنند و يا تفكر عقلانى را در برابر جمود بر نقل، برنمى تابند و پيوسته بر طبل تكفير اهل قبله و عصبيت فرقه اى مى كوبند.[3] كلينى به منظور اثبات نياز ضرورى به حجّت و مفسر واقعى قرآن به نقل از منصور بن حازم نقل مى كند كه: به امام جعفر صادق(علیه السّلام) عرض كردم كه به برخى از مخالفان گفتم: بعد از رسول خدا چه كسى حجت خدا بر خلقش مى باشد؟ آنان پاسخ دادند: قرآن. اما من در قرآن نظر كردم و ديدم مرجئيان، قدريان و حتى زنادقه اى كه ايمانى بدان ندارند براى مباحثه و غلبه بر ديگران بدان احتجاج و استدلال مى كنند، پس دانستم كه قرآن بدون قيم سرپرستى كه تفسير واقعى آن را بداند حجت نمى باشد و آن قيّم هر چه نسبت به قرآن بگويد حق است، پس به ايشان گفتم: قيّم قرآن كيست؟ گفتند ابن مسعود قرآن را مى دانست، عمر هم مى دانست، حذيفه هم مى دانست، گفتم: تمام قرآن را؟ گفتند: نه به آنها گفتم من كسى را نديدم كه بگويد كسى جز على(علیه السّلام) تمام قرآن را مى دانست... حضرت فرمود خدايت رحمت كند.[4] فراموش نبايد كرد كه هيچ يك از مفسران بزرگ و معروف قرآن نيز با همه اختلافاتى كه در ذوق و قريحه فلسفى، عرفانى، روايى، ادبى و علمى و با همه تفاوت هايى كه در فهم و برداشت داشتند، مدعى نبودند كه تفسيرشان تفسير به رأى و در جهت تحميل نظرهاى خود بر قرآن است. همگى آنان در مقدمه هايى كه بر تفاسير خود نوشته اند مدعى هستند كه در صدد فهم و عرضه مراد واقعى آيات الاهى بوده اند. اما اختلافات آنها در تفسير آيات قرآن حد و حصرى ندارد. و چه بسا كمتر آيه اى را بيابيم كه در آن به گونه اى اختلاف نباشد. شايد بر مبناى همين نكته است كه برخى بر اين باورند كه «گستره معانى و صورت هاى دلالى آيات قرآنى به گونه اى است كه جستوجو، گزارش و دست يابى به حقيقت آن ناممكن است».[9] گنابادى در مقدمه تفسير عرفانى بيان السعادة بعد از ذكر حديث نبوى «ان القرآن ذلولٌ ذو وجوه فاحملوه على احسن الوجوه» مى گويد: «قرآن هم به حسب مواد و الفاظ و اعراب و قرائات و هم به حسب دلالت و معانى و مصاديق ذىوجوه بوده و داراى معانى مختلف طولى و عرضى است و اساساً معناى «ذلول» در حديث اين است كه چنانچه شتر «ذلول» رام و مطيع بهره بردارى است، از قرآن نيز مى توان هر معنايى را كه اراده شود به دست آورد و حتى راز و رمز صدور برخى از روايات ناهمگون در تفسير يك آيه نيز در اين مهم نهفته است».[10] جالب تر اينكه وى در وجوه اعراب و قرائاتِ پنج آيه اول سوره مباركه بقره ارقام 240، 770، 205، 484 و 11 وجه را ذكر كرده است. با اين حال وى آمار ارائه شده را بر اساس برخى از وجوه مى داند. اگرچه برخى از اين تعابير، مبالغه آميز و حاصل نگاه خاص صاحبان آنها به ويژگى ها و اهداف وحى بوده است، با اين حال انديشمندانى كه معتقدند قرآن در دلالت خود گنگ نبوده، ظاهر آن ساده و حتى براى عموم مردم كه به زبان عربى آشنايند قابل فهم است و هيچ گاه شيوه لغزگويى را پيشه خود نكرده است.[14] علاوه بر آن مسلمانان قرن نخست و معاصران وحى قرآنى با اينكه از مخاطبان مستقيم قرآن بودند و در فهم لغات و الفاظ و دلالت هاى زبانىِ قرآن توفيق بيشترى داشتند، اما شواهد متعددى موجود است كه آنان و حتى افرادى همانند ابن عباس نيز، در فهم واژگان و مراد واقعى آيات مشكل داشتند. داستان چگونگى فهم بعضى از صحابه از حكم تيمّم و تشخيص راه شناخت سپيده دم با توجه به آيه «حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود» شاهد اين مدعاست.[20] بنابراين، تفاوت برداشت ها از قرآن و نيز سنت همواره مطرح بوده و مورد انكار احدى نيست. پرسش مهمى كه در اينجا مطرح مى شود اين است كه چرا تفاوت استنباط يا برداشت يا تفسير وجود دارد؟ آيا ويژگى هاى خود قرآن در اين امور نقشى دارد. به عبارت ديگر، چرا قرآن مجيد اختلاف بردار و تأويل پذير است و حتى تأويل پذيرى آن به گونه اى است كه طرفين يا اطرافِ يك نزاع فكرى همواره به قرآن احتجاج مى كنند. براى روشن شدن اين مطلب ضرورى است به عوامل اصلى اختلاف برداشت كه مربوط به ساختِ متن است پرداخته، به برخى از پيامدهاى فكرى آن اشاره كنيم. عوامل اختلاف برداشت از قرآن   به طور كلى عوامل اختلاف برداشت از متون دينى را مى توان به دو دسته تقسيم كرد: 1. ويژگى و ساختارهاى زبانى و محتوايىِ متن (انعطاف پذيرى قرآن و سنت). 2. افكار، روحيه ها، گرايش ها، توانايى ها و اهداف مفسران و به تعبير عام تر برداشت كنندگان از قرآن. در اينجا به اقتضاى محدوديت هاى اين نوشتار به عوامل كلى اختلافاتى كه به ويژگى هاى زبانى و محتوايى قرآن برمى گردد اشاره مى كنيم: اين نكته كه قرآن اختلاف پذير است به تفصيل در منابع سنى و شيعه ذكر شده است; حجم زيادى از روايات رسيده درباره قرآن به اين مهم اشاره دارد. خوارج را اولين گروه تأويل گر و به عنوان فرقه جداشده از جامعه مسلمانان دانسته اند; وقتى امام على(علیه السّلام) ابن عباس را براى مذاكره به سوى آنها فرستاد فرمود: «به وسيله قرآن با آنها احتجاج و مناقشه نكن; زيرا ان القرآن حمّال ذووجوه»، يعنى قرآن كلياتى است كه صورت هاى مختلف (معنايى و لفظى) دارد، تو برداشتى را مطرح مى كنى و آنان برداشت ديگرى را مطرح مى كنند و در مقام احتجاج، آنها چيزى را مصداق مى گيرند و به آن استدلال مى كنند و تو چيز ديگرى را.[21] در تفسير نعمانى از امام صادق(علیه السّلام) نقل شده است كه: شيعيان على (علیه السّلام) از آن حضرت درباره گونه هاى آيات قرآن سؤال كردند; آن حضرت در پاسخ فرمود: خداى تبارك و تعالى قرآن را به هفت گونه فروفرستاده است كه هر كدام از آن گونه ها داروى درد است و كفايت كنند. آن هفت قسم عبارت اند از: 1. امر; 2. نهى; 3. ترغيب; 4. ترهيب ترساندن و انذار; 5. جدل; 6. مثل; 7. قصص. و در قرآن ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، خاص و عام، مقدم و مؤخر، عزائم (فرائض) و رُخَص مباح ها، حلال و حرام، فرائض و احكام، منقطعى كه معطوف است، منقطعى كه معطوف نيست و حرفى كه به جاى حرفى ديگر قرار گرفته است، وجود دارد. برخى از قسمت هاى قرآن، لفظش خاص است و معنايش عام، برخى از قسمت ها لفظش واحد و معنايش جمع است و برخى ديگر لفظش جمع و معنايش واحد. برخى از قسمت ها لفظش ماضى است و معنايش آينده. برخى از قسمت ها خبر است، ولى معنايش به قومى ديگر نظر دارد. برخى از قسمت ها به حال خود باقى اند، ولى از جهتِ خود برگردانده شده اند و برخى از قسمت هاى آن، معنايش برخلاف تنزيلش و برخى ديگر تاويلش همان تنزيلش است. ... در برخى از قسمت ها، آياتى وجود دارند كه ظاهر آنها بر خلاف باطنشان است; در هنگام تقيه به ظاهر آن عمل مى شود و نه باطن آنها. برخى از آيات قرآن، خطاب به قومى خاص هستند، ولى مضمون و معناى آنها براى ديگران است. برخى از آيات، به پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خطاب دارند، ولى در حقيقت نظر به امّت آن حضرت دارند.... و اين اختلاف ها و انحراف ها در تفسير قرآن بدان سبب است كه آنان قسمتى از قرآن را با قسمتى ديگر رد كرده اند. به منسوخ احتجاج كرده اند; به پندار اين كه ناسخ است. به متشابه احتجاج كرده اند; با اين اعتقاد كه محكم است. به خاص تمسك كرده اند، ولى سبب تأويل آن را فروگذاشته اند.[22]... يكى از پژوهشگران اين عرصه در جمع بندىِ اين اختلافات به اين نتيجه رسيده است كه در تقسيم دلالت الفاظ كتاب، مشخص كردن نوع دلالت الفاظ بر معانى آنها از نظر وضوح و خفا، در اختلاف استنباط احكام تأثير ملموسى دارد. به همين دليل برخى از متفكران، الفاظ نصوص كتاب و سنّت را، از نظر وضوح دلالت بر احكام به دو دسته تقسيم كرده اند: 1. الفاظى كه دلالت آنها بر معنايشان روشن است; به گونه اى كه براى فهم مقصود آنها يا انطباقشان بر مصاديق خارجى به چيزى جز خود آن الفاظ نياز نيست. 2. الفاظى كه دلالت آنها بر معنايشان پوشيده است; به گونه اى كه براى فهم مقصود آنها يا انطباقشان بر مصاديق خارجى به چيزى جز خود آن الفاظ هم نياز هست; البته اين دو دسته الفاظ در يك رتبه نيستند و حنفيان لفظ را به اعتبار وضوح، به ظاهر، نص مفسر و محكم، وبه اعتبار خفا، به خفى، مشكل، مجمل و متشابه تقسيم كرده و ديگران لفظ به اعتبار وضوح به ظاهر و نص، و به اعتبار خفا به مجمل و متشابه تقسيم كرده اند.[23] پژوهشگران علوم قرآنى، اسباب اختلاف و اشتباه در تفسير را در امور ذيل جستوجو مى كنند: 1. قرائت هاى مختلف. 2. وجود ناسخ ومنسوخ، عموم وخصوص، مطلق و مقيد، و حقيقت و مجاز درآيات. 3. تعدّد معانى واژه ها و اشتراك لفظى. 4. اجمال معانى برخى از الفاظ. 5. اختلاف در وجوه اعراب، معانى حروف و قواعد نحوى. 6. ناآشنايى با احاديث در تفسير قرآن و يا استناد به احاديث جعلى و محرَّف. 7. ناآشنايى با شأن نزول. 8. دلالت سياق آيات.[24] در اينجا به عنوان نمونه به سه مورد، يعنى اختلاف در وجوه اعراب، معانى حروف، و حقيقت و مجاز و پيامدهاى آن اشاره مى كنيم: 1. هفتمين آيه از سوره آل عمران: «هو الذى انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هنّ أم الكتاب و أخر متشبهات فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة وابتغاء تأويله وما يعلم تأويله الا الله و الراسخون فى العلم يقولون آمنا به كل من عند ربنا و ما يذكر الا اولوا الالباب». اختلافى كه در اينجا بر سر قرائت وقف يا عدم آن بعد از كلمه «الله» و عاطفه يا استينافيه دانستن حرف «واو» وجود دارد، يكى از معنادارترين اختلافاتى است كه در تاريخ فهم و تفسير قرآن رخ نموده است. از نظر زبانى و قواعد نحوى هر دو وجه جايز است، اما هر كدام پيامدهاى فكرى متفاوتى دارد، چراكه بنا به قرائت وقف و استينافيه دانستن «واو» تأويل متشابهات را كسى جز خدا نمى داند، امّا بنا به عاطفه دانستن «واو» و عدم وقف، علاوه بر خدا راسخان در علم نيز تأويل متشابهات را مى دانند. طبيعى است كه پذيرش هر يك از اين دو ديدگاه، در فهم متشابهات قرآن و حقيقت معارف بلند آن، تفاوت هاى عمده اى ايجاد خواهد كرد.[25] 2. آيه ششم از سوره مائده كه درباره چگونگى و حكم غسل، وضو و تيمّم آمده است: «يا ايها الذين آمنوا اذا قمتم الى الصلوة فاغسلوا وجوهكم وايديكم الى المرافق و امسحوا برؤوسكم و ارجلكم الى الكعبين و ان كنتم جنباً فاطهروا و ان كنتم مرضى او على سفر او جاء احد منكم من الغائط او لمستم النساء و لم تجدوا ماء فتيمموا صعيدا طيبا فامسحوا بوجوهكم و ايديكم منه مايريد الله ليجعل عليكم من حرج ولكن يريد ليطهركم و ليتم نعمته عليكم لعلكم تشكرون» در تفسير اين آيه شريفه نيز اختلاف هاى زيادى وجود دارد كه عمدتاً مربوط به مباحث لغوى و زبانى بوده و هيچ كدام خارج از حوزه زبان شناسى نيست، برخى از اين اختلافات عبارت اند از: ـ معناى حرف «باء» چيست؟ آيا به معناى الصاق است يا تبعيض؟ ـ مدخول حرف «لى» در حكم ما قبل داخل است يا خير؟ - مراد از «لامستم» چيست، لمس ظاهرى و يا كنايه از مباشرت؟ - منظور از كلمه «صعيد» چيست، خاك يا آنچه از جنس زمين است؟ بدين جهت است كه سيره مسلمانان در چگونگى و شروط و احكام غسل و وضو، بسيار متفاوت است و هر يك براى خود دليل و حجتى ظاهرى دارند.[26] 3. در قرآن آياتى نظير: «جاء ربك» (فجر، 22)، «لِما خلقت بيدى» (ص، 75)»، «تجرى باعيننا» (قمر، 14) آمده است و نوع برداشت از اين آيات از مهمترين موارد اختلافى مسلمانان در موضوع صفات الهى است. ترديدى نيست كه اگر آنها را بركنايه گويى و مجاز حمل نكنيم و به ظاهر و معناى حقيقى آنها پاى بند باشيم، سر از تشبيه و تجسيم خدا درخواهيم آورد. گريزگاه كسانى كه به وادى تجسيم و تشبيه غلتيده اند نيز تمسك به ظاهر چنين آياتى بوده است.[27] اختلاف ريشه دار و پر دامنه دو گروه بزرگ اسلامى (شيعه و اهل سنت) در تفسير و مراد از واژه «مولى» در حديث مشهور غدير و نيز چالش گروه ها و مفسران اسلامى در تفسير و تطبيق واژه «اهل بيت» نيز داستان بلندى دارد كه در اينجا مجال سخن گفتن از آن نيست. البته ممكن است بسيارى از اختلافات تفسيرىِ مربوط به الفاظ مترادف و يا مصاديق مختلف و يا به خاطر تنوع در مثال و مورد، و در نتيجه اختلافاتى ظاهرى باشند[28]، اما برخى از اختلافات از آغاز تاريخ اسلام موجب كشمكش ها و تمايزات مهم كلامى شده و هنوز نيز به همان سرنوشت دچار است. آنچه را تاكنون براى اسباب اختلاف، كه مربوط به متن قرآن و سنت است، آورديم مى توان به دو دسته تقسيم كرد: 1. آنچه مربوط به طبيعت زبان است و در همه زبان ها وجود دارد; مثل عام و خاص، موصول و معطوف، قطع و وصل، استثناءشده و غير آن، مطلق و مقيد، مجمل و مبين و.... اين ويژگى ها در هر كتاب، نوشته و سخنى و در هر زبانى موجود است. قرآن نيز همچون هر كتاب ديگرى، به دليل استفاده از «زبان مردم» اين عناصر زبانى را در خود دارد. 2. آنچه به قرآن اختصاص داشته، به سبك ويژه قرآنى نظر دارد; مانند محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، ظهر و بطن، مكى و مدنى، حروف مقطعه، تأويل و... از ميان عوامل فوق به دو محور كه از همه مهم تر بوده و سهم بيشترى در اختلاف هاى كلامى وفرقه گرايى داشته است اشاره مى كنيم: 1. ذى بطون بودن آيات 2. وجود آيات متشابه. ادامه دارد ... پي نوشت ها :   [1]. موارد اندكى از آن را بنگريد: قرآن مجيد، ترجمه و توضيح آقاى خرمشاهى، ص 133، 141، 208، 330، 366; محمد هادى معرفت، التمهيد، ج3، ص240ـ239. [2]. ابن قتيبه، تاويل مختلف الحديث، ص 46. [3]. فضل الله زنجانى، تاريخ علم الكلام، ص 198 - 199. [4]. كلينى، اصول كافى، ج1، كتاب الحجّة، باب الاضطرار الى الحجّة، حديث شماره2. [5]. زركشى، البرهان فى علوم القرآن، ص. 5-6. [6]. سامى نشار، نشاة الفكر الفلسفى، ج 1، ص 374; عبدالرحمن بدوى، التراث اليونانى فى الحضارة الاسلامية، ص 201; احمد محمود صبحى، فى علم الكلام، ج1، ص 24-25. البته برخى به چنين اختلاف برداشت هايى نگاه بدبينانه داشته، همه آنها را حاصل كج فهمى از مقاصد شرع مى دانند. ابن رشد از جمله افرادى است كه بر اين ديدگاه پافشارى مى كند و مى گويد: «فإن الناس قد اضطربوا فى هذا المعنى كلّ الاضطراب، فى هذه الشريعة حتى حدثت فرق ضالة و أصناف مختلفة. كل واحد منهم يرى أنه على الشريعة الأولى، وأن من خالفه إما مبتدع و إما كافر مستباح الدم والمال. وهذا كله عُدُول عن مقصد الشارع صلى الله عليه وسلم. و سببه ما عرض لهم من الضلال عن فهم مقصد الشريعة. وأشهر هذه الطوائف فى زماننا هذا أربعة: الطائفة التى تسمى بالأشعرية و هم الذين يرى أكثر الناس اليوم أنهم أهل السنة، والتى تسمى المعتزلة، والطائفة التى تسمى بالباطنية، والطائفة التى تسمى بالحشوية. وكل هذه الطوائف قد اعتقدت فى الله اعتقادات مختلفة، و صرفت كثيرا من ألفاظ الشرع عن ظاهرها إلى تأويلات نَزَّلوها على تلك الاعتقادات، و زعموا أنها الشريعة الأولى التى قُصِد بالحمل عليها جميع الناس، وأن من زاغ عنها فهو إما كافر وإما مبتدع. وإذا تُؤُمِّلت جميعُها و تُؤُمِّل مقصدُ الشرع ظهر أن جلَّها أقاويل محدثة وتأويلات مبتدعة.» (الكشف عن مناهج الادلة فى عقائد الملّة، ص99ـ100). [7]. چنين ديدگاهى را بنگريد: محمد اركون، تاريخية الفكر العربى الاسلامى، ص 145 - 147; على حرب، التأويل و الحقيقة، مقاله المجاز و الحقيقة; همچنين عبدالكريم سروش، صراط هاى مستقيم. [8]. مرتضى مطهرى، آشنايى با قرآن، ج 4، ص 51. [9]. همان، ص 134. [10]. گنابادى، تفسير بيان السعاده، ص17-18. [11]. اشاره اى است به مواردى از قبيل: سيد محمد حسين طباطبايى، قرآن در اسلام، 19 - 24; سيدابوالقاسم خويى، البيان، ج 1،ص413-415; مقدمه ابن خلدون، ص 366. [12]. رك: الميزان، ج 3، ص 8; ج 5. ص 416، ج 1، ص 9; شيعه در اسلام، ص 51. [13]. همان، ج 1، ص 234. همچنين بنگريد ذيل تفسير آيه 17 سوره هود. [14]. همان، ج15، ص 396. [15]. برخى از اين شواهد را بنگريد: شاطبى، الموافقات، ج 2، ص 57 - 58; احمد امين، فجر الاسلام، ص 196 - 197; سيوطى، الاتقان، ج1، ص354-355. [16]. آل عمران، 144. [17]. سيره ابن هشام، ج 2، ص655. [18]. همان، 661. [19]. توبه، 103. [20]. طه جابر العلوانى، ادب الاختلاف فى الاسلام، ص58. [21]. بررسى معانى مختلف اين حديث را بنگريد: بيان السعادة، ج 1، ص17 - 19. فراموش نبايد كرد كه امام على(ع) اين سخن را درباره كسانى مى گويد كه بيشتر آنان عصر نزول را درك كرده بودند و عموماً از «قاريان» به حساب مى آمدند. از طرف ديگر وقتى آنان شعار «لا حكم الا لله» را مطرح كردند، امام در پاسخ آنها گفت: «سخن حقى است كه به منظور باطلى بيان شده است». [22]. سيد مرتضى علم الهدى، رسالة فى المحكم والمتشابه، ص4-5. [23]. بنگريد: دكتر مصطفى ابراهيم الزامى، خاستگاه هاى اختلاف در فقه مذاهب، ترجمه حسين صابرى، ص213. همچنين بنگريد: عبدالرحمن العك، اصول التفسير و قواعده، ص. 342. 358. [24]. بنگريد: ابن رشد، مقدمه بدايه المجتهد و نهايه المقتصد; بطليوسى، الانصاف فى التنبيه على الاسباب التى اوجبت الاختلاف; گردآورى و خلاصه اى از آن را بنگريد. تمهيد لتاريخ الفلسفة الاسلامية، ص180 - 190; ابن جزى، التسهيل، ج1، ص6 - 9. [25]. به اين موارد اختلافى در اغلب تفاسير قرآنى اشاره شده است. [26]. به اين موارد اختلافى در اغلب تفاسير قرآنى اشاره شده است. [27]. به عنوان نمونه مقايسه كنيد ديدگاه ها و تأويل هاى فخررازى را در كتاب اساس التقديس با ديدگاه ها و تفاسير ابن حزيمه از اين آيات در كتاب التوحيد. [28]. مقدمة فى اصول التفسير، ص38 به بعد; البرهان فى علوم القرآن. ج 2، ص 289; الموافقات. ج 4، ص 140.  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 485]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن