محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831054950
چهره عيسى مسيح در مسيحيت معاصر (3)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
چهره عيسى مسيح در مسيحيت معاصر (3) نويسنده:جان مك كوارى ؛ بهروز حدادى پاره اى از مسيح شناسى هاى معاصر در آيين كاتوليك اين مقاله تا به اين جا تقريباً به الهيدانان پروتستان و انگليكان اختصاص داشت و دليل آن اين است كه تا همين اواخر، مطالعات كاتوليكى درباره مسيح تا حد زيادى تكرار مسيح شناسى كلاسيكِ كالسدونى بود و در سراسر سده نوزدهم و اوايل سده بيستم، الهيات كاتوليكى با گرايش هاى «ليبرال» كه جلوه گاه آن پروتستانتيزم بود، ميانه خوبى نداشت و همان گونه كه كارل رانر معتقد بود، به رغم همه تحولات انقلابى اى كه در طى دويست سال، در جهان انديشه رخ داد، فرق نهادن ميان متون كليساى كاتوليك درباره اصول عقايد كه در سال 1950 منتشر شد، با متون منتشر شده در سال 1750 كارى بس دشوار بود. اما از اواسط دهه 1960 و از زمان شوراى دوم واتيكان تحولات جديدى بروز كرده است. در طى سال هاى ياد شده، رهبرى الهيات مسيحى از متفكران پروتستان به متفكران كليساى كاتوليك روم انتقال يافته و هر چند كه آموزه هاى سنتى هم چنان به اعتبار خود باقى مانده، ولى زبانى تازه و تأكيدى نو موجب پديد آمدن فهم جديدى شده است. اين تحول دست كم، در تفسير شخصيت عيسى مسيح رخ داده است. خود كارل رانر (1904 ـ 1984) تبيين خوبى درباره روح جديد ارائه داد كه تأملات كاتوليكى را درباره شخص مسيح جان تازه اى داد. يكى از مزاياى الهيات او آن است كه مبتنى بر نوعى مردم شناسى[83] است كه (از نظر نگرش به بشر) تبيين دقيقى يافته است; و همين توجه او به سرشت بشر موجب اهميتى مشابه شده كه پيوند استوارى با بشر بودن مسيح دارد. از اين رو، در رانر همان گرايشى را مشاهده مى كنيم كه در بسيارى ديگر از الهيدانان وجود دارد; يعنى تمايل شديد به احياى بشر بودن مسيح، كه معمولا در گذشته به آن كم توجهى مى شد. مردم شناسى مورد نظر رانر تا حد زيادى در دو كتاب او درباره الهيات فلسفى ذكر شده; كه يكى كتاب روح در جهان[86] مدعى است كه افراد بشر داراى زمينه مكاشفه هستند; به اين دليل كه ما هنگامى كه در فرآيند نامحدودِ تعالى به سوى نامتناهىِ معنوى شركت مى كنيم، نسبت به خود، آگاهيم و قرار داشتن در چنين اوضاع و احوالى به معناى برخوردارى از اميد به كلامى مكاشفه آميز از آن موجود غيرمتناهى است. اين شرح كوتاه از مردم شناسىِ مورد نظر رانر گوياى اهميت آن در مسيح شناسى است. رانر اين پيوند را به اختصار، اين گونه بيان مى كند: مسيح شناسى همان مردم شناسى متعالى است و مردم شناسى همان مسيح شناسى ناقص است (رانر 1961:164). سخنان او درباره پيوند ميان مردم شناسى و مسيح شناسى يادآور ديدگاه هاى شلاير ماخر (1768 ـ 1834) است; هر چند كه مستقيماً برگرفته از او نيست. رانر هم چنين خاطر نشان مى سازد كه آن مسيح شناسى اى كه نقطه عزيمت آن بشربودن مسيح است، ريشه در عهد جديد دارد و نبايد مسيح شناسى هاى پيچيده تر و مبتنى بر كلمه يا لوگوس ابدى (از انجيل يوحنّا به بعد) از اذهان محو شود. او اين پرسش را مطرح مى كند كه: آيا مسيح شناسى مذكور در كتاب اعمال رسولان كه از پايين، يعنى با تجربه بشرى از عيسى شروع مى كند، صرفاً ابتدايى است؟ يا اين كه سخن خاصى براى گفتن دارد كه مسيح شناسى كلاسيك با اين وضوح، نمى تواند آن را مطرح كند؟ انديشه آمدن خدا به ميان مخلوقات، به گونه اى بيشتر تجسد آميز، به وسيله رانر و در ارتباط با انديشه تكامل مورد بحث قرار گرفت (رانر 1978: 173 ـ 203). پاره اى از انديشه هاى او مشابه انديشه هاى تيل هارد دى كاردين[87] است، كه در ادامه از آن، بحث خواهيم كرد. رانر معتقد است كه خداوند در فرآيند تكامل، به طور مستمر، خود را در خلقت و در سمت و سوى آن آشكار مى سازد. عيسى مسيح در اوج اين فرآيندِ آشكارسازى قرار دارد; به گونه اى كه به عقيده رانر، داراى اهميتى كيهانى است و علاوه بر اين، انديشه اى است كه ريشه در عهد جديد در رساله پولس به افسسيان دارد. اگر ما مسيح شناسى رانر را در كنار مسيح شناسى فردى بلژيكى و دومينيكن به نام ادوارد شيلبكس[88] (1914) قرار دهيم، شاهد تنوع گسترده اى در الهيات كاتوليكى پس از شوراى واتيكان دوم خواهيم بود. او نيز از انسان بودن عيسى مسيح شروع مى كند، اما نه از برداشتى فلسفى درباره اين كه انسان چيست و چه مى تواند بشود، بلكه از كوششى (به رغم همه چيز!) براى بازسازى عيساى تاريخى. او در دو مجلد بزرگ كه نام نخستين كتاب آن عيسى[90] است، به بررسى مطالب عهد جديد مى پردازد و به ويژه مى كوشد تا از خصوصيات اوليه عيسى پرده بردارد و همين موضوع او را وادار مى سازد تا ضمن تلاشى دشوار و پرمخاطره، اولين لايه هاى سنت را در عهد جديد كنار نهد. او اهميت بسزايى براى منبع فرضى معروف به (Quelle)Qقائل است كه گفته مى شود اساس انجيل متى و لوقا است; البته بايد خاطر نشان ساخت كه متخصصان عهد جديد درباره ارزش يافته هاى شيلبكس دچار دو دستگى شده اند. او مدعى است كه عيسى بيش از همه به عنوان پيامبرى وصف شده است كه ملكوت را اعلام مى كند و با شفا دادن ها و با طرد ارواح خبيث، شاهدى بر ظهور ملكوت ارائه مى دهد و با تعليم شاگردان و مطرودان اجتماع و هم غذا شدن با آنان، روح ملكوت را آشكار مى كند. اين مستمعان پيش از آن نيز، به واسطه دوستى با عيسى، خود چيزى را به عهده گرفته بودند كه همانند تجربه اى نجات بخش بود; به گونه اى كه حتى پيش از اوج حوادثِ به صليب كشيدن و رستاخيز ـ اگر بازسازى مورد نظر شيلبكس را بپذيريم ـ عيسى به واسطه تعليم و تبليغش، مستمعان را از قيد و بند انديشه هاى خدا و جامعه بشرى آزاد ساخت و به آنها بينشى كامل تر از چارچوب حيات بشرى را اعطا كرد. ولى حتى اگر اين را هم بپذيريم، مدعاى شيلبكس را مبنى بر اين كه انديشه «پيامبر» داراى تمامى بار معنايى است كه او به آن نسبت مى دهد و اين كه تصور اوليه درباره عيسى به عنوان پيامبر، پيشتر در مسيح شناسى كلاسيك وجود داشت، به سختى مى توان پذيرفت. شيلبكس نياز به اين پرسش را كه شخص مصلوب و برخاسته از مردگان «كه بود و چه بود» پاسخ مى دهد، ولى به اندازه كافى خودِ تصليب و رستاخيز را مورد بررسى قرار نمى دهد. ژزوئيت پى يره تيلهارد دى شاردن[92] در سال درگذشتش منتشر شد و بسيارى ديگر از آثار او در دهه هاى پس از آن. تيلهارد در دوران جوانى به علوم زيست شناسى علاقه مند بود و تحت تأثير فلسفه هِنرى برگسون، به ماترياليسم قرن نوزدهم مى تاخت و براى اثبات اصلى سازنده كه در نظريه تكامل وجود داشت، استدلال مى كرد. تيلهارد، رفته رفته، تكامل را فرآيندى بسيار نظام مند دانست كه به سوى هدفى در حال حركت است. بعضى از دانشمندان به او خرده مى گرفتند كه نظريه تكامل را بسيار ساده انگاشته و ويژگى آشكار جستجو و آزمايش را در آن ناديده گرفته است و اين در حالى بود كه بعضى از الهيدانان اين پرسش را مطرح مى كردند كه آيا اصل اصولى و زاينده تكامل را ـ به شكلى كه به تيلهارد نسبت داده مى شود ـ مى توان به درستى، خدا ناميد؟ البته دغدغه و تعلق خاطر ما در اين جا بيش از آن كه مربوط به شايستگى ها و ناشايستگى هاى عمومى فلسفه تيلهارد باشد، مربوط به ديدگاه او درباره عيسى مسيح است. او عيسى مسيح را انعكاس هدف آينده در زمان حال مى داند كه تكامل به سوى او در حركت است. او نام اين انديشه را نقطه فرجامين[93] مى نهد ; به اين معنا كه همه اشيا در خدا گرد هم مى آيند. اين انديشه ريشه در عهد جديد به ويژه در رساله پولس به افسسيان دارد و بر اساس آن، عيسى چهره اى اين جهانى، و در واقع هدف فرآيند اين جهانى است. تيلهارد خود مى گويد: يگانه رسالت اين جهان عبارت است از ملحق شدن جسمانى مؤمنان به مسيحى كه او از خداست. (تيلهارد دى شاردن 1964: 318). تصور نوع بالاترى از اين مسيح شناسى كار دشوارى است. تيلهارد در عين حال، با هرگونه نگرش روح انگارانه[96] (قرن هشتم ميلادى) و مناقشات بر سر شمايل مسيح داشته باشد. چنانچه استعدادهاى شگفت انگيز ماده ـ انرژى را در نظر بگيريم، ديدگاه تيلهارد درباره مجموع عالم به عنوان بدنِ مسيح، يعنى بدن لوگوسى كه اساس نظم و وحدت جهان است، در مجموع امپرياليستى نيست; هر چند كه در نگاه اول شايد چنين به نظر بيايد، اما نظرهاى او نيازمند تنقيح و اصلاح جدى است; زيرا او در دوران زندگى اش موفق به چاپ آثارش نشد و از اين رو، نتوانست انتقادهاى محققانه اى را كه بر او وارد شد، مورد توجه قرار دهد. شرايط حاضر آنچه تاكنون درباره تفكر مسيح شناسانه نيمه دوم قرن بيستم گفته شد، نظرهاى كونگ را كه تقريباً در آغاز اين فصل مطرح كرديم، تقويت مى كند. «مباحثات مسيح شناسى موجود كه از دوره مدرن آغاز گشته، هنوز هم به نتيجه نرسيده است.» ما در روزگار كثرت گرايى اى زندگى مى كنيم كه در آن، شيوه هاى پر سابقه درك چهره عيسى مسيح كهنه و نخ نما شده و هيچ نظر تازه اى نيز به جاى آن ننشسته است. با اين حال، در ميان امواج كثرت گرايى، مى توانيم گرايش هايى را مشاهده كنيم كه هم چنان به وجود خود ادامه مى دهند. از آن جا كه تغيير در سمت و سو ـ كه مشخصه آن پديد آمدن نو ارتدوكسى است ـ ديگر فاقد تأثير نيرومندى است كه قبلا در طى يك نسل و مانند آن داشت، انديشه هايى كه براى نخستين بار در دوره پس از روشنگرى و در سراسر قرن نوزدهم مطرح شدند، دوباره در حال مطرح شدن هستند. كارل بارت هنگامى كه در اوج شهرت و نفوذ بود، اظهار داشت كه اين مطلب آشكار شده كه ريتسل گرايى تنها بخشى از ماجرا بوده است. امروزه پس از گذشت چندين دهه، به نظر مى رسد كه بارت گرايى نيز تنها بخشى از موضوع بوده است. ليكن بايد گفت كه اگرچه پاره اى از انديشه هاى دوره پيش از بارت در حال تكرار است، مباحثاتى كه تحت تأثير رنسانس الهياتى زير نظر بارت صورت گرفت، در حال متعادل شدن هستند. در اين جا، به اختصار برخى از گرايش هاى موجود را بررسى مى كنيم. پرسش تاريخى در قرن نوزدهم، كسانى كه به كار نگارش درباره مسيح مشغول بودند، كوشش بسيارى مى كردند كه فارغ از انديشه هاى الهياتى و اسطوره اىِ شكل گرفته در اطراف مسيح، به بازسازى تاريخ او بپردازند. موضوع «پرسش از عيساى تاريخى» كه هدف آن نشان دادن بشربودن اصيل او بود، هدف انتقادهاى شديد آلبرت شوايتزر[98] و ديگر شاگردان بولتمان «پرسش جديدى» را درباره عيساى تاريخى مطرح كردند. اين «پرسش جديد» همانند «هرمنوتيك جديد» هم زمان با آن، اثر چندانى نداشت و پرسش تاريخى همان است كه هنوز كاوش محققان مسيحى و يهودى و ديگران را مى طلبد. در ميان نويسندگان معاصر، پننبرگ و شيلبكس به طور بسيار جدى، تاريخ را واسطه مكاشفه تلقى كرده اند، ولى از مخاطرات فروافتادن در دام آن پرسش قديمى نيز آگاه هستند. بشربودن عيسى مسيح براساس مسيح شناسى سنتى،عيسى مسيح هم داراى طبيعتى بشرى وهم داراى طبيعتى الهى بود. در انديشه پس از دوره روشنگرى،[99] براى مثال در انديشه شلايرماخر، تأكيد بسيارى بر طبيعت بشرى عيسى مى شد ; چيزى كه تا آن زمان تحت الشعاع تأكيد فزاينده برالوهيت او قرارگرفته بود. اما دردوره نوارتدوكسى، اين بار بشر بودن واقعى مسيح دچار خطر مزبور شد. از دهه 1960، بر بشر بودن عيسى تأكيد شده و معمولا اين موضوع، نقطه عزيمت تأملات مسيح شناسانه بوده است; هم چنان كه در مورد رانر، شيلبكس، پننبرگ، رابينسون و ديگران نيز چنين است. متفكران ياد شده از مردم شناسى هاى فلسفى معاصر بهره بردند. مدعاى اين مردم شناسى ها آن است كه هيچ «طبيعت» ثابت بشرى اى وجود ندارد و بشرْ موجودى است كه در فرآيند تعالى قرار دارد. الوهيت عيسى مسيح اگر تأكيد رسمى بر الوهيت مسيح، بشربودن او را تحت الشعاع قرار داد، گرايش امروزى به بشربودن مسيح، الوهيت او را به مخاطره افكنده است. انديشه «تجسّد» امروزه در معرض انتقاد قرار گرفته است (هيك 1977); هر چند كه اين انديشه به گونه اى جديد بيان شده است. تصور اين كه مسيحيت بتواند با دست برداشتن از ادعاى الوهيت براى مسيح، كه عميقاً در الهيات و شعاير مسيحى ريشه دوانده است، به حيات خود ادامه دهد، دشوار است. گرايش امروزى به اين نيست كه الوهيت را «سرشتى» مازاد تصور كنيم كه به هر دليل، ضميمه بشربودن مسيح شده است يا آن كه بشربودن او را «سرشتى» بدانيم كه به خاطر الوهيت او مسلّم انگاشته شده است، بلكه گرايش به اين است كه او تا آن جا كه شرايط متناهى اجازه مى دهد، بشرى متعالى است كه مظهر كامل خداست. چهره هاى نجات بخش پرسشى كه امروزه اهميت پيدا كرده، هرچند كه تازگى ندارد، پيوند ميان عيسى مسيح با «چهره هاى نجات بخش»[100] مانند كنفوسيوس، حضرت محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) كريشنا، بودا و ديگران است. آيا مسيح يگانه تجلى خداوند يا حتى آخرين آن بود، يا اين كه بخشى از بشريت، نجات را در يكى ديگر از اين چهره ها مى يابند؟ يا به گونه اى نظرى تر، اگر فرض كنيم كه در مناطق دوردست عالم، مخلوقاتى هوشمند يا الهى وجود دارند، آيا آنها هم نجات بخش هاى خاص خود، و پيامبران نازل شده از سوى خدا و خاص خود، يا حتى الوهيّت هاى تجسديافته خود را دارند؟ خود عهد جديد هيچ پاسخ كامل و روشنى به چنين پرسش هايى نمى دهد و حتى متأله برجسته اى چون قديس توماس آكويناس امكان تكثر در تجسد را مورد تأمل و دقت قرار داده است. اين پرسشى است كه مسيح شناسى آينده ناگزير از رويارويى با آن است و به رغم انبوه مقالات و كتاب هايى كه در اين موضوع نوشته شده، پرسش هاى دشوار بسيارى هنوز بى پاسخ مانده است. براى مثال، آيا عقلانيت، اخلاق و معنويت داراى تكثر است، يا اين كه تنها يك لوگوس جهانى وجود دارد كه در قالب چهره هاى نجات بخشِ متعدد جلوه گر شده است (هر چند كه درجات وضوح هر يك متفاوت باشد). به نظر مى رسد كه مسيح شناسى هنوز تمامى رسالت خود را به انجام نرسانده است. كتابنامه Baillie, D. (1947) God Was in Christ, London: Faber & Faber. Barth, K. (1933) Romans, Oxford: Oxford University Press. ----- (1956) Church Dogmatics 2/2, Edinburgh: T. & T. Clark. ----- (1957) Church Dogmatics 4/1, Edinburgh: T. & T. Clark. ----- (1967) The Humanity of God, London: Collins. Boff, L. (1972) Jesus Christ Liberator, London: SCM Press. Bonhoeffer, D. (1971) Letters and Papers from Prison, London: SCM Press. Brunner, E. (1934) The Mediator, London: Lutterworth Press. ----- (1949) Dogmatics, Philadelphia: Westminster Press, 3 Vols. Bultmann, R. (1963) The History of the Synoptic Tradition, trans. J. Marsh, Oxford: Basil Blackwell. Cox, H. (1965) The Secular City, New York: Macmillan. Gogarten, F. (1955) Demythologizing and History, London: SCM Press. ----- (1970) Christ the Crisis, London: SCM Press. Hick, J. (ed.) (1977) The Myth of God Incarnate, London: SCM Press. Kung, H. (1987) The Incarnation of God, Edinburgh: T. & T. Clark. McGrath, A. (1986) The Making of Modern German Christology, Oxford: Basil Blackwell. Macquarrie, J. (1990) Jesus Christ in Modern Thought, London: SCM Press. Moltmann, J. (1964) Theology of Hope, London: SCM Press. ----- (1974) The Crucified God, London: SCM Press. ----- (1990) The Way of Jesus Christ, London: SCM Press. Ogden, S. (1962) Christ Without Myth, New York: Harper & Row. ----- (1966) The Reality of God, New York: Harper & Row. ----- (1982) The Point of Christology, London: SCM Press. Pannenberg, W. (1964) Jesus: God and Man, London: SCM Press. ----- (1970a) What Is Man?, Philadelphia: Fortress Press. ----- (1970b) Basic Questions in Theology I, London: SCM Press. Pittenger, N. (1959) The Word Incarnate, New York: Harper & Row. ----- (1970) Christology Reconsidered, New York: Harper & Row. Rahner, K. (1957) Spirit in the World, London: Sheed and Ward. ----- (1961) Theological Investigations I, London: Darton, Longman and Todd. ----- (1969) Hearers of the Word, New York: Harder & Harder. ----- (1978) Foundations of Christian Faith, London: Darton, Longman and Todd. Robinson, J. A. T. (1963) Honest to God, London: SCM Press. ----- (1973) The Human Face of God, London: SCM Press. Schillebeeckx, E. (1979) Jesus, London: Collins. ----- (1980) Christ, London: SCM Press. Schweitzer, A. (1954) The Quest of the Historical Jesus, London: A. & C. Black. Smith, R. G. (1966) Secular Christianity, London: Collins. Sobrino, J. (1978) Christology at the Crossroads, London: SCM Press. Strauss, D. F. (1972) The Life of Jesus, Philadelphia: Fortress. Teilhard de Chardin, P. (1959) The Phenomenon of Man, London: Collins. ----- (1964) The Future of Man, New York: Harper & Row. Tillich, P. (1953-64) Systematic Theology, Chicago: University of Chicago Press. Van Buren, P. (1963) The Secular Meaning of the Gospel, New York: Macmillan. براى مطالعات بيشتر: Bultmann, R. (1958) Jesus Christ and Mythology, New York: Scribner. Cullman, O. (1959) Christology of the New Testament, London: SCM Press. Dunn, J. (1980) Christology in the Making, London: SCM Press. Fuller, R. H. (1965) The Foundations of New Testament Christology, New York: Scribner. Knox, J. (1962) The Church and the Reality of Christ, New York: Harper & Row. ----- (1967) The Humanity and the Divinity of Christ, Cambridge: Cambridge University Press. Kung, H. (1987) The Incarnation of God, Edinburgh: T. & T. Clark. McIntyre, J. (1966) The Shape of Christology, London: SCM Press. Meyendorff, J. (1969) Christ in Eastern Christian Thought, Washington: Corpus Books. Sanders, E. P. (1985) Jesus and Judaism, London: SCM Press. Vermes, G. (1973) Jesus and Jew, London: Collins. See also chapters 9, 10, 14, 15, 26, 44, 45, 46. پی نوشت : [83]. Anthropology [84]. Spirit In The World(1957) [85]. Outreach [86]. Hearers Of The Word(1969) [87]. Teilhard De Chardin [88]. Edward Schillebeeckx [89]. Jesus(1979) [90]. Christ(1988) [91]. Jesuit Pierre Teilhard de Chardin [92]. The Phenomenon of man (1959) [93]. Omega-Point [94]. doceti [95]. Gnosti [96]. John Of Damascus [97]. Albert Schweitzer [98]. Ernst Kasemann [99]. Post Enlightenment [100]. Saviour-Figures منبع: پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 631]
صفحات پیشنهادی
چهره عيسى مسيح در مسيحيت معاصر (3)
چهره عيسى مسيح در مسيحيت معاصر (3) نويسنده:جان مك كوارى ؛ بهروز حدادى پاره اى از مسيح شناسى هاى معاصر در آيين كاتوليك اين مقاله تا به اين جا تقريباً به الهيدانان ...
چهره عيسى مسيح در مسيحيت معاصر (3) نويسنده:جان مك كوارى ؛ بهروز حدادى پاره اى از مسيح شناسى هاى معاصر در آيين كاتوليك اين مقاله تا به اين جا تقريباً به الهيدانان ...
مسيحيت اگزيستانسياليستي کيئرکگور (2)
مسيحيت اگزيستانسياليستي کيئرکگور (2)-مسيحيت ... دينى ــ كه صرفاً يكى از گزينههاى ممكن براى فرد است (اندرسون، 1385: 156-158).3. .... چهره عيسى مسيح در مسيحيت معاصر نويسنده:بهروز حدادى اشاره[1]در نوشته حاضر، نويسنده بر آن است تا .
مسيحيت اگزيستانسياليستي کيئرکگور (2)-مسيحيت ... دينى ــ كه صرفاً يكى از گزينههاى ممكن براى فرد است (اندرسون، 1385: 156-158).3. .... چهره عيسى مسيح در مسيحيت معاصر نويسنده:بهروز حدادى اشاره[1]در نوشته حاضر، نويسنده بر آن است تا .
مسيحيت و روح اروپايى
مسيحيت و روح اروپايى 1 - پراكندگى اروپايىمسيحيت در زمان ما درگير يك فرآيند پيچيده و ... همه قربانى به همراه داشته است.3 - نشانه هاى بحراناين «نيم» خوب و نويد بخش روح اروپايى در خود اروپا در چه وضعى است؟ ..... چهره عيسى مسيح در مسيحيت معاصر ...
مسيحيت و روح اروپايى 1 - پراكندگى اروپايىمسيحيت در زمان ما درگير يك فرآيند پيچيده و ... همه قربانى به همراه داشته است.3 - نشانه هاى بحراناين «نيم» خوب و نويد بخش روح اروپايى در خود اروپا در چه وضعى است؟ ..... چهره عيسى مسيح در مسيحيت معاصر ...
اثري دربارهي «شمايل» در مسيحيت
چهره عيسى مسيح در مسيحيت معاصر (3) سخنان او درباره پيوند ميان مردم شناسى و مسيح شناسى يادآور ديدگاه هاى شلاير ماخر (1768 ... روح انگارانه[96] (قرن هشتم ميلادى) و ...
چهره عيسى مسيح در مسيحيت معاصر (3) سخنان او درباره پيوند ميان مردم شناسى و مسيح شناسى يادآور ديدگاه هاى شلاير ماخر (1768 ... روح انگارانه[96] (قرن هشتم ميلادى) و ...
وقتي اخلاق، هوايي ميشود!
چهره عيسى مسيح در مسيحيت معاصر (1) · درد از كجا؟ رنج از كجا؟ (2) · دين و فلسفه در غرب مسيحى از ابتدا تا دوره اصلاح دينى (3) · دين و فلسفه در غرب مسيحى از ابتدا تا ...
چهره عيسى مسيح در مسيحيت معاصر (1) · درد از كجا؟ رنج از كجا؟ (2) · دين و فلسفه در غرب مسيحى از ابتدا تا دوره اصلاح دينى (3) · دين و فلسفه در غرب مسيحى از ابتدا تا ...
معنويت مسيحي (1)
معنويت مسيحي (1) نويسنده:حجه الاسلام و المسلمين حبيب رضا ارزاني (1) چکيده ... عيسي مسيح : کلمه ي متجسد خداوند و منجي مصلوب (16) که برخاست و همه در انتظار اويند ؛(17). 3. روح القدس، منبع حياتبخش يا تمام مقدسات و تطهير کننده ها ؛(18). 4. کليسا ..... از اين رو، انديشمندان معاصر مسيحي در صدد تعريف هاي درون و برون ديني بسياري در ...
معنويت مسيحي (1) نويسنده:حجه الاسلام و المسلمين حبيب رضا ارزاني (1) چکيده ... عيسي مسيح : کلمه ي متجسد خداوند و منجي مصلوب (16) که برخاست و همه در انتظار اويند ؛(17). 3. روح القدس، منبع حياتبخش يا تمام مقدسات و تطهير کننده ها ؛(18). 4. کليسا ..... از اين رو، انديشمندان معاصر مسيحي در صدد تعريف هاي درون و برون ديني بسياري در ...
پولس و الوهيت عيسي مسيح(1)
پولس و الوهيت عيسي مسيح(1)-پولس و الوهيت عيسي مسيح(1) نويسنده: امير خواص* چکيده ... سرآغاز اين انديشه به پولس برمي گردد که رسول خودخوانده ي جهان مسيحيت است. ... يکي از متفکران معاصر، هانس کونگ، از مدافعان پولس است که در کتاب خود، با عنوان .... 3.Kung, Hans, Great christian thinkers,p 17. 4.Schroeder.F, Pual.Apostle.
پولس و الوهيت عيسي مسيح(1)-پولس و الوهيت عيسي مسيح(1) نويسنده: امير خواص* چکيده ... سرآغاز اين انديشه به پولس برمي گردد که رسول خودخوانده ي جهان مسيحيت است. ... يکي از متفکران معاصر، هانس کونگ، از مدافعان پولس است که در کتاب خود، با عنوان .... 3.Kung, Hans, Great christian thinkers,p 17. 4.Schroeder.F, Pual.Apostle.
چه اسباببازيهايي براي چه سني؟
اگر کودکتان زير 8 ماه است کودکان زير 3 ماه کمکم قدرت تشخيص رنگها را پيدا ميکنند. اگرچه در اين سن، .... چهره عيسى مسيح در مسيحيت معاصر (3) · چهره عيسى مسيح ...
اگر کودکتان زير 8 ماه است کودکان زير 3 ماه کمکم قدرت تشخيص رنگها را پيدا ميکنند. اگرچه در اين سن، .... چهره عيسى مسيح در مسيحيت معاصر (3) · چهره عيسى مسيح ...
حکم اهانت به مسيح در سنت مسيحيت
در اين زمينه، نخست ارزش و اهميت «سنت» در بين مذاهب مسيحي و ديدگاه كا. ... (3) سنت طرح زنده اي است كه رشد و توسعه مي پذيرد و قوانين شرعي جديدي براي كليسا و ... (19) حضرت عيسي مسيح عليه السلام به پطرس فرمود: آنچه را كه در زمين ببندي، درآسمان بسته ..... (85) رفتار کليسا در تاريخ معاصر مسيحيت در حکومت مطلق پاپ و کليساي ...
در اين زمينه، نخست ارزش و اهميت «سنت» در بين مذاهب مسيحي و ديدگاه كا. ... (3) سنت طرح زنده اي است كه رشد و توسعه مي پذيرد و قوانين شرعي جديدي براي كليسا و ... (19) حضرت عيسي مسيح عليه السلام به پطرس فرمود: آنچه را كه در زمين ببندي، درآسمان بسته ..... (85) رفتار کليسا در تاريخ معاصر مسيحيت در حکومت مطلق پاپ و کليساي ...
حقوق والدین
سنتز نانوذرات اكسيد سرب در حضور امواج اولتراسونيك · درد از كجا؟ رنج از كجا؟ (1) · چهره عيسى مسيح در مسيحيت معاصر (3) · چهره عيسى مسيح در مسيحيت معاصر (2) ...
سنتز نانوذرات اكسيد سرب در حضور امواج اولتراسونيك · درد از كجا؟ رنج از كجا؟ (1) · چهره عيسى مسيح در مسيحيت معاصر (3) · چهره عيسى مسيح در مسيحيت معاصر (2) ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها