تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833652609




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جلوه هاي هنري داستان حضرت ابراهيم (ع) در قرآن(2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جلوه هاي هنري داستان حضرت ابراهيم (ع) در قرآن(2)
جلوه هاي هنري داستان حضرت ابراهيم (ع) در قرآن(2)   نويسنده:نعيمه پراندوجي وناهيد نصيحت*     3- شخصيت و شخصيت پردازي و انواع آن در داستان حضرت ابراهيم   شخصيت ازديگر عناصر داستان است که در سير حوادث آن نقش مهمي دارد. «قهرمانان و شخصيت هاي داستان کساني اند که با اعمال و گفتار خود داستان را به وجود مي آورند.» (شميسا، /162) شخصيت و شخصيت پردازي داراي تقسيم بندي هاي متعددي مي باشد که از جمله تقسيم بندي هاي شخصيت، تقسيم آنها به ايستا و پويا (يا اصلي و فرعي) است. شخصيت اصلي يا ايستا شخصيتي است که ويژگي ها و خصوصيات اخلاقي ثابت و پايداري دارد و داستان پيرامون آن مي چرخد؛ يعني شخصيتي که تغييري نکند يا اندک تغييري بپذيرد (ميرصادقي، /93) شخصيت پويا هم شخصيتي است که دستخوش تغيير و تحول باشد و جنبه هايي از شخصيت، عقايد، جهان بيني يا خصلت او دگرگون شود. (همان،/94) اين شخصيت ارزش و اهميت چنداني در داستان نداشته و همچون ساير عناصر به منظور تکميل ويژگي ها و خصوصيات شخصيت اصلي وارد داستان شده است. شخصيت حضرت ابراهيم از نوع شخصيت مثبت و ثابت است؛ زيرا شخصيت ايشان در پايان داستان همان است که در آغاز داستان بوده است. همچنين شخصيت ايشان از نوع شخصيت هايي است که با نام اصلي خودشان در داستان حضور دارند و اين مي تواند نشانه علاقه و محبت خاص خداوند به ايشان باشد. (بستاني، /48) با مراجعه به بخش اول زندگي ابراهيم عليه السلام در مي يابيم که شخصيت او در اين بخش شخصيتي انقلابي، مبارزه جو و اصلاح طلب است. وي نمي تواند در مقابل بت پرستي عمو، قوم و حاکم زمانه اش ساکت بنشيند. از اين رو زماني که راهنمايي ها و ارشادهايش سودي نبخشيد، دست به کار شد و تصميم گرفت تمامي بت هاي آنها را بشکند. اما به رحمت و عنايت پروردگار مطمئن بود؛ در هنگام افکنده شدن در آتش هيچ هراسي به دل راه نداد و تنها از پروردگار ياري مي جست و ياري جبرئيل را نپذيرفت. اين کار ابراهيم عليه السلام نماد اين آيه شريفه است: (حسبنا الله و نعم الوکيل) (آل عمران، 173) مولانا اين موضوع را به نيکويي به نظم کشيده است:   او ادب آموخت از جبريل راد که بپرسيد از خليل حق مراد که مرادت هست تا ياري کنم؟ ورنه بگريزم سبکباري کنم گفت ابراهيم: ني رو از ميان واسطه رحمت بود بعد العيان اطمينان قلبي حضرت ابراهيم به خداوند متعال در بخش هاي ديگر داستان زندگي اش نيز مشاهده مي شود. براي نمونه مي توان به ماجراي رها کردن هاجر و اسماعيل در بيابان خشک و بي آب و علف حجاز و قرباني کردن حضرت اسماعيل و ... اشاره نمود که همگي در راستاي اطاعت از فرامين خداوند صورت گرفته است. شخصيت آن حضرت نماد توکل، توحيد، تسليم، اطاعت، تفکر، حلم، صبر و ... است که در داستان به نيکويي بدان پرداخته است. از ديگر شخصيت هاي داستان، شخصيت حضرت اسماعيل است. او نيز همچون پدرش تسليم اراده و خواسته خداوند بوده و شخصيت او نيز از نوع شخصيت مثبت و ثابت است. از ديگر شخصيت هاي داستان، شخصيت پدرش آزر، مردم زمانه اش و پادشاه زمانه اش نمرود است. شخصيت اين افراد نمونه افراد سرکش، عصيانگر، نادان، گمراه و لجباز بر سرعقيده باطلشان مي باشد. شخصيت ساره و هاجر نيز از ديگر شخصيت هاي داستان است که نماد شخصيت زن مي باشند. اين افراد زياد در داستان حضور ندارند و از نوع شخصيت هاي فرعي به شمار مي آيند. ميهمانان حضرت ابراهيم نيز از ديگر شخصيت هاي داستان مي باشند که از نوع شخصيت مثبت و فرعي داستان هستند.   4- صحنه و صحنه پردازي در داستان حضرت ابراهيم   صحنه شامل زمان و مکاني است که وقايع و حوادث و آکسيون در ظرف آنها روي مي دهد. البته صحنه مکان به تنهايي و يا زمان و مکان نيست، بلکه عواملي که صحنه را مي سازند عبارتند از: «محل جغرافيايي داستان، کار و پيشه شخصيت ها، زمان يا عصر و دوره وقوع حادثه، محيط کلي يا عمومي شخصيت ها (فرهنگي، مذهبي، اجتماعي و ....) (ميرصادقي، /452) مفسران و علماي ديني درباره مکان به دنيا آمدن حضرت ابراهيم با يکديگر اختلاف نظر دارند. عده اي مي گويند او در شوش اهواز متولد شد. عده اي ديگر معتقدند وي در بابل متولد شد و پدرش او را به کوث، مقر فرمانبرداري نمرود برد. (الثعلبي،/163). نيز آمده است که ابراهيم به سال 1996 قبل از ميلاد در بابل عراق متولد شد (ابوالستيت،/17) و پادشاه زمانه اش نمرود بود و ميان طوفان نوح و تولد او 1263 سال فاصله است. (الثعلبي،/163) به احتمال قوي، ابراهيم عليه السلام در بابل متولد شده است. وي از آنجا به سرزمين هاي ديگري مثل مصر، شام، حجاز و ... مهاجرت نموده است؛ لذا طبيعي است که حوادث داستان در همان سرزمين ها اتفاق افتاده است. زمان وقوع داستان به درستي مشخص نيست و در قرآن نيز نيامده است. البته ذکر دقيق آن ضروري نبوده است؛ زيرا زمان و مکان در داستان قرآني در هم مي شکند و اهميت چنداني ندارد. مثلاً قرآن از تولد و کودکي ابراهيم سخن نگفته، خصوصيات عصرش را صراحتاً بيان ننموده است، بلکه تلويحاً ترسيم کرده است. مردم زمانه اش از نظر اعتقادي به سه گروه تقسيم مي شدند: 1- عده اي که بت ها و مجسمه هاي تراشيده شده از سنگ و چوب را مي پرستيدند. 2- عده اي که به پرستش ستاره، ماه و خورشيد مي پرداختند. 3-عده اي هم حاکمان عصرشان را مي پرستيدند. حضرت ابراهيم هم در اين عصر متولد شد، در خانواده اي که پدرش بت پرست عادي نبود، بلکه سازنده و تراشنده بت ها بود. (بهجت، /76) از اين رو قرآن کريم فضاي اعتقادي زمان ابراهيم را به نيکويي ترسيم نموده، بي آنکه به ذکر جزئيات غير ضروري بپردازد. همچنين زماني که قرآن مي فرمايد که ابراهيم و همسرش پير بودند و به آنها فرزند عطا کرديم، دليلي ندارد که حتماً بگويد چند ساله بودند، چون اشاره به پيري کافي است و هر کسي مي تواند در ذهن خود يک پيرزن و پيرمرد را مجسم کند که بچه دار شدند، بدون اينکه دقيقاً بداند چند سال دارند و دقيقاً چه سالي به دنيا آمدند. (بستاني، /55) نيز زماني که قرآن ماجراي بت شکني ابراهيم را بيان مي کند، دقيقاً نمي گويد که چند ساله بود و نيز نمي گويد که اسماعيل در زمان قرباني شدن چند سال داشت. در ماجراي زنده شدن مردگان و بالعکس، قرآن وارد جزئيات موضوع نشده است. مثلاً نگفته که آن پرندگان چه بوده اند، ابراهيم آنها را چگونه کشته و مخلوط نموده، در کجا و در چه فاصله اي از هم قرار داده است. قرآن زماني که از ماجراي رها کردن هاجر و اسماعيل در بيابان خشک و بي آب و علف سخن مي گويد، به توصيف جزئيات اين بيابان نپرداخته، بلکه تنها از زبان ابراهيم اين سخن را نقل نموده است: (ربنا اني أسکنت من ذريتي بواد غير ذي زرع) (ابراهيم/37). همچنين زماني که از داستان ميهمانان ابراهيم که مژده تولد اسحاق را به او دادند در سوره بقره و عنکبوت سخن مي گويد، به جزئياتي از قبيل چگونگي ميهمانان، چگونگي منزل ابراهيم، ظرف هايشان، لباس هايشان، نحوه نشستنشان و اينکه چه موقع از روز آمده بوده و ميهمانان از کدام سمت آمدند و ... نپرداخته است. 5- گفتگو درداستان حضرت ابراهيم   گفتگو از ديگر عناصر داستان است که نشان دهنده ي افکارو عقايد و انديشه هاي شخصيت هاي داستان مي باشد. اين عنصر در داستان قرآني ويژگي هاي شخصيت داستان را بيان مي کند. شخصيت ها از خلال گفتگوهايشان از انديشه ها، آراء، افکار و مواضع خود پرده بر مي دارند. (ابوالستيت، /607) گفتگوي موجود در داستان ابراهيم از نوع گفتگوي بشر با بشر و بشر با پروردگار است. بارزترين نمونه گفتگوي بشر با بشر، گفتگوي ميان آن حضرت با قوم، پدر و پادشاه زمانه اش و دعوت آنها به يکتاپرستي و منع از بت پرستي است. آن حضرت خطاب به پدر و قومش مي فرمايد: (اذ قال لابيه و قومه ما هذه التماثيل التي أنتم لها عاکفون) (انبياء/52) «اين تنديس ها که به پرستش آنها دل نهاده ايد، چيستند؟» قومش پاسخ دادند: (قالوا وجدنا ءاباءنآ لها عابدين) (انبياء/53) «گفتند پدرانمان را ديديم که آنها را مي پرستيدند» آنگاه قوم او پاسخ دادند: (قالوا اجئتنا بالحق أم أنت من اللاعبين) (انبياء/55) «گفتند براي ما سخن حقي آورده اي يا ما را به بازي گرفته اي؟» ابراهيم پاسخ داد: (قال بل ربکم رب السموات و الارض الذي فطرهن و أنا علي ذلکم من الشاهدين) (انبياء/56) «گفت: نه، پروردگار شما، پروردگار آسمان ها و زمين است، آن که آنها را آفريده است و من بر اين سخن مي گويم گواهي مي دهم.» اين گفتگوها ميان حضرت ابراهيم و قومش ادامه مي يابد تا اينکه ايشان تصميم مي گيرد تمامي بت ها به جز بت بزرگ را بشکند. در خلال اين گفتگو ابراهيم عليه السلام با عبارتي ساده و نيکو بطلان عقيده قوم و پدرش را آشکار کرده، آنها را به پرستش خداي يکتا دعوت مي نمايد. در ادامه داستان، گفتگوي ميان قوم ابراهيم با يکديگر به تصويرکشيده مي شود که شگفت زده از عامل اين ماجرا از يکديگر سؤال مي نمايند: (قالوا من فعل هذا بآلهتنا انه لمن الظالمين) (انبياء/59) «چه کسي با خدايان ما چنين کرده است؟» برخي پاسخ مي دهند: (قالوا سمعنا فتي يذکرهم يقال له ابراهيم) (انبياء/6) شنيده ايم که جواني به نام ابراهيم از آنها سخن گفته است.» و سپس گفتگوي ميان حضرت ابراهيم و قومش در اين باره وجود دارد که در ادامه سوره انبياء آيات 60 تا 70 آمده است. نمونه ديگر گفتگو، گفتگوي ميان حضرت ابراهيم و قومش است که در آيات 75 تا 83 سوره انعام آمده است. حضرت ابراهيم در اين آيات هر يک از ستاره، ماه و خورشيد را به خدايي برگزيده و با بطلان و افول هر يک از آنها، دست از پرستش آن کشيده است. وي با اين کار و با کلام و دليلي ساده آنها را از پرستش ستاره، ماه و خورشيد بازداشته و به پرستش خداوند دعوت نموده است. با کمي دقت در اين گفتگوها در مي يابيم که اين گفتگوها براي دعوت مردم به يکتاپرستي و منع آنها از بت پرستي انجام شده است. گفتگوي ميان حضرت ابراهيم و اسماعيل درباره قرباني کردن او و در ميان گذاشتن موضوع قرباني با اسماعيل، نمونه ديگري از گفتگو در داستان است که در آيات 102 تا 111 سوره صافات آمده است. نوع ديگر گفتگو در داستان، گفتگوي ابراهيم و خداوند متعال است. بارزترين آن در سوره بقره است؛ «و هنگامي که خداوند ابراهيم را به اموري چند امتحان کرد و او همه را به جا آورد، خدا به او گفت: من تو را به پيشوايي مردم برگزيدم. ابراهيم گفت: (قال و من ذريتي قال لا ينال عهدي الظالمين) (بقره/124) و از فرزندانم نيز؟ خداوند فرمود: عهد من به ستمگران نمي رسد.» در اين گفتگوي کوتاه و ساده، چقدر مطلب نهفته و پاسخ ها دقيق و صريح و کوتاه و غيرمنتظره است. حضرت ابراهيم در برگزيده شدن خود به پيشوايي از طرف خداوند مي پرسد: آيا اين پيشوايي براي فرزندانم نيز خواهد بود؟ اين سؤال غيرمنتظره است. اما بيانگر اين است که انسان طالب و عاشق جاودانگي است. ابراهيم مي خواهد اين پيشوايي به او ختم نشود و ادامه داشته باشد. جوابي که خداوند مي دهد نيز عميق و دقيق است. نمي فرمايد که به فرزندانت مي رسد يا نه، بلکه مي فرمايد عهد من به ستمگران نمي رسد، اگر فرزندانت ستمکار باشند، پيشوايي به آنها نمي رسد و اگر صالح باشند، پيشوايي به آنها خواهد رسيد. (بستاني، /51) نمونه ديگر گفتگو، گفتگوي ميان حضرت ابراهيم و اسماعيل با خداوند است که در فرهنگ ديني مناجات ناميده مي شود. زماني که آنان کعبه را بازسازي مي نمودند، اين آيه شريفه را زمزمه مي کردند: (ربنا تقبل من انک أنت السميع العليم) (بقره/127)   پي نوشت ها :   * دانشجويان دکتري زبان و ادبيات عربي   منبع:نشريه پژوهش هاي قرآني ،شماره60-59. ادامه دارد... /ج  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 796]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن