واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
توکل درکلام امام جواد(ع) (2) نويسنده:ياسر جهاني پور نردبان ترقي و پيشرفت امام جواد(ع) درحديث ديگري فرمود: «الثقه بالله تعالي ثمن لکل غال وسلم الي کل عال(12)؛ اعتماد به خداي متعال، بهاي هر چيز گرانبها ونردباني به سوي همه بلندي هاست.» دراين حديث شريف، دو مورد ديگر از آثار وفوايد توکل برشمرده شده است: الف. انسان با توکل و اعتماد به خداي سبحان مي تواند هر چيز گرانبهايي را به دست آورد. ب. انسان با توکل، قادر است مدارج علمي وعملي را به سرعت طي کرده و خود را به مراتب بالاتر برساند. همان طور که مي تواند در دنيا از طريق نردبان توکل بالا رفته وموفقيت کسب کند، قادر خواهد بود درقيامت براساس مرتبه توکل خود، مدارج عاليه بهشت ورضوان الهي را طي کند وبه اوج مقامات برسد؛ پس توکل، تردباني است به سوي همه بلندي ها وبه عبارت بهتر، نردباني است به سوي خدا. خداوند مي فرمايد: (والذين امنوا وعملوا الصالحات لنبوئنهم من الجنه غرفاً تجري و من تحتها الانهار خالدين فيها نعم اجرالعاملين* الذين صبرو وعلي ربهم يتوکلون)(13)؛ «وکساني را که ايمان آوردند عمل نيکو کردند، دربهشت فرود مي آوريم؛ درغرفه هايي که جايگاه آنها باشد واز زير آن غرفه ها، آب هايي جريان دارد ودر آن غرفه ها جاويدان خواهند بود وآن، پاداش خوبي براي عمل کنندگان است. آنان کساني مي باشند(که درسختي ها ) صبر کردند وبر پروردگارشان توکل مي کنند.» درتفسير اين آيات آمده است که: مقام ومنزلت يافتن درغرفه هاي بهشتي، نصيب کسي مي گردد که براي حفظ دين با نفس خود مجاهده نمايد و برناگواري ها، سختي ها روزگار وجفاي دشمنان صبر وبردباري کند ونيز اتکا واميدش درتمام امور به پروردگارش باشد.(14) اعتماد به غير خدا امام جواد (ع) فرمود: «کيف يضيع من الله کافله وکيف ينجو من الله طالبه ومن انقطع الي غير الله وکله الله اليه؛ چگونه ضايع مي گردد کسي که خداوند کفيل او باشد؟ وچگونه نجات مي يابد انساني که خداوند طالب اوست؟(انسان فقط به دست خداوند نجات مي يابد.) آنکه به غيرخدا دلبستگي داشته باشد، خداوند او را به آنکه طالب اوست، وا مي گذارد».(15) بنا به نص قرآن کريم، خداوند براي بنده کافي است، اگر به او توکل کند؛ پس اگر کسي بر خدا توکل نکند، خدا او را کفايت نمي کند و وي را به کسي که به او اميد داشته است، وامي گذارد. اين معنا به اين آيه اشاره دارد که مي فرمايد: (اليس الله بکاف عبده ويخوفونک بالذين من دونه ومن يضلل الله فما له من هاد) (16)؛ «آيا خدا کفايت کننده بنده خود نيست؟ ومي ترسانند تو را به آنان که غير او هستند وکسي که خدا او را گمراه کند، پس براي او هدايت کننده اي نباشد.» دربيان اين معنا از امام جواد (ع) به دو حديث ديگر اشاره مي شود. امام صادق (ع) فرمود: «خداوند به حضرت داود(ع) وحي فرستاد: هر گاه بنده اي از بندگانم فقط به من متمسک شود و من نيت او را صادق بيابم، اگر آسمان وزمين وتمام آنچه در آنهاست، با او درافتند، برايش راه گريز قرار مي دهم وهر بنده اي از بندگانم به کسي جز من متمسک شود واين معنا را در نيت او بيابم، اسباب آسمان را از دست اوقطع وزمين را زير پايش سوراخ مي کنم وبراي من مهم نيست که درکجا هلاک شود.»(17) همچنين مي فرمايد: درکتابي خواندم که خداي تعالي مي فرمايد: « قسم به عزت و مجد وجلالم! قسم به رفعتم برعرش! هر کس به کسي جز من اميدوارباشد، اميدش را به يأس مبدل ودربين مردم خوارش مي کنم واز مقام قربم طرد واز درجه وصلم دورش مي سازم. وآيا در شدائد به غير من اميد مي بندد درحالي که شدائد در دست من است؟ آيا به غير من اميدواراست ودرخيالش در ديگري را مي کوبد درحالي که کليد تمام درهاي بسته در دست من است ودر خانه ام به روي کساني که مرا بخوانند، باز است؟ چه کسي در مهمي به من اميد بست که اميدش را قطع کردم؟ من آرزوي بندگانم را نزد خود محفوظ داشتم و آنها به حفظ من راضي نشدند؛ آسمان هايم را از کساني که از تنزيه من خسته نمي شوند، پر کردم وبه آنها دستور دادم که در به روي بندگانم نبندند وبندگان به قول من اعتماد نکردند. آيا نمي دانند که هر کس به مصيبتي دچار شود، کسي جز من نمي تواند خلاصش کند؟ آيا مي پندارند من که قبل از درخواست عطا مي کنم، با درخواست جواب سائلم را نمي دهم؟ آيا من بخيلم که بنده ام مرا بخيل مي داند؟ آيا جود وکرم از من نيست؟ آيا عفو ورحمت در دست من نيست؟ اگر تمام اهل آسمان ها و زمين آرزومند باشند وبه هر کدام به قدر آرزوي همه عطا کنم. ذره اي از ملکم کاسته نمي شود؛ چگونه کم شود از ملکي که قيم آن منم؟ پس واي به حال کساني که از رحمت من نااميدند! واي به حال کساني که مراعات مرا نکردند و مرتکب معصيت شدند!»(18). نتيجه انسان بايد نظر کند که خداوند عزيز چقدر افراد بينوا را به آساني وسهولت روزي مي رساند؟ چقدر صاحبان مال و ثروت را در طرفه العيني بيچاره وتهي دست مي سازد؟ بسي ارباب حشم و لشکر و سپاه افزون از حد و مرز و قوت و شوکت که به يک چشم برهم زدن، عاجز ودرمانده گشته، ذليل وخوار مانده اند و بسا افراد بي دست وپا که به معاونت خداوند يکتا، صاحب قوت وشوکت شده و برملک ومال، استيلا يافته اند. آري: يکي را به سر، تاج شاهي نهي يکي را به دريا، به ماهي دهي يکي را بر آري وقارون کني يکي را به ناني، جگر خون کني زمام همه اموربه دست اوست و بسط وقبض هرکاري در يد قدرت او. هيچ کس بي امر او، درملک او درنيفزايد سر يک تارمو واحد اندر ملک واو را يارني بندگانش را جز او سالارني پس اگر عاقل او را وکيل کار خود نکند، چه کسي را وکيل خواهدکرد؟ واگرامر خود را به او وانگذارد، به که وا خواهد گذاشت؟ واگر از او ياري نجويد، از که خواهد جست؟ دامن آن گير اي يار دلي کو منزه باشد از بالا وزير با تو باشد درمکان ولامکان چون بماني از سر آزادگان غير هفتاد ودو ملت کيش او تخت شاهان، تخت بندي پيش او حبذا آن مطبخ پرنوش وقند کاين سلاطين کاسه ليسان وي اند گربسوزت باغ انگورت دهد درميان ماتمي، سورت دهد(19) پي نوشت ها : 12-بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسي، ج78، ص364، مؤسسهالوفاء، بيروت، 1403ق. 13-عنکبوت/58و59. 14-مخزن العرفان، سيده نصرت امين بانوي اصفهاني، ج10، ص62، انتشارات نهضت زنان مسلمان، 1361ش. 15- بحار الانوار، ج78، ص363و364. 16- زمر/36. 17-اخلاق مرحوم سيد عبدالله شبر، ترجمه محمد رضا جباران، ص 424، انتشارات هجرت، 1378ش. 18- ترجمه اخلاق اسلامي، (جامع السعادات، ملامهدي نراقي)، سيد جلال الدين مجتبوي، ج4، ص281، انتشارات حکمت، 1377ش. 19-معراج السعاده، ملا احمد نراقي، ص 789، انتشارات هجرت، 1377ش. منبع:نشريه فرهنگ کوثر، شماره83. ae
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 513]