تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداى عزوجل به موسى وحى كرد: اى موسى در هيچ حالى مرا فراموش نكن و به ثروت زياد شاد نش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826197066




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

معيارهاي ديني بودن فرد و جامعه(1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
معيارهاي ديني بودن فرد و جامعه(1)
معيارهاي ديني بودن فرد و جامعه(1)   نويسنده: علي اکبر نوايي   چکيده   جامعه ي ديني سيستمي است بنياد نهاده شده بر آموزه ها، باورها و تعاليم ديني، بدين روي، تمامي ساختارهاي آن امواجي هستند برآمده از درون آموزه ها، تعاليم و باورها، خصوصيات جامعه ي ديني ملهم از آموزه هاي وحياني است. اين مسأله در فلسفه سياسي اسلام مورد بحث قرار گرفته است، که جامعه ي سياسي و حاکميت ديني، با قواره ي وحياني و روح تعاليم الهي انتطباق دارد. ديني بودن جامعه، منوط به تطبيق روابط اجتماعي با ساختمان دين است. در واقع عنصر روابط اجتماعي و محتواي آن، تعيين کننده است. پس صرف وجود افراد ديندار در جامعه و يا به وجود پاره اي باورهاي ديني، نشانه ديني بودن جامعه نخواهد بود. لذا بايد عرصه هاي بنيادين جامعه، با اندام دين هماهنگ باشد. در اين نوشتار، دو عرصه ي کليدي و بنيادي را مورد اشاره قرار داده ايم: 1) عرصه ي معرفتي و اخلاقي؛ 2) عرصه ي حاکميت و سياست. در عرصه ي معرفتي، نکاتي همچون درک معارف ربوبي و الهيات ديني، شکل گيري منظومه ي فکري و آحاد جامعه با معارف ديني، فرجام شناسي هستي، شناخت نظام برين اجتماعي و نيز حاکميت اخلاق ديني بر رفتار آدميان و مسائلي همچون دردمندي اجتماعي مورد بحث قرار گرفته است و در حوزه سياست و حاکميت آزادي ها و حقوق اجتماعي، همچون حق آزادي بيان، حق آزادي مشارکت و ورود در عرصه ي سياست، نقد و نصيحت مورد بحث قرار گرفته است. واژگان کليدي: جامعه ي ديني، فلسفه ي سياسي، اخلاق، معرفت، سياست، حکومت. مقدمه   نظام و جامعه ي ديني، سيستمي است بنياد شده بر آموزه ها و تعاليم و باورها و اهداف و غايات ديني، که به طور قطع يک اسم بي انطباق با باورها و آموزه هاي ديني نخواهد بود. خصايص، ويژگي ها، ساختارها، نمادها، باورها، فرهنگ ها، اعمال، اقدام ها و عکس العمل ها، امواجي هستند از کليت اندام و ساختمان دين، که خود را ظاهر مي نمايند. در جامعه ي ديني، هيچ نمود و شاخصه اي نمي تواند مغاير با ساختمان دين باشد. بر مبناي اين شاخص، ملاک داوري درباره ي ساختمان نظام ديني و شاکله ي آن، ميزان انطباق ساختارهاي موجود در جامعه و فرد، با نمادها و نشانه ها و آموزه هاي ديني است. در اين راستا، مقبوليت، صلاحيت و اهليت، براي حاکمان، صلاحيت قوانين و ساختارها و همگوني همه ي رفتارها و متغيرهاي اجتماعي با ساختمان ديني امري اساسي است که نه در شعار، بلکه به لحاظ انطباق ماهوي با بنيادهاي ديني بايد در حوزه عمل انطباق يابد. ميزان انطباق ساختارها در جامعه ي ديني، با اهداف والاي ديني، در گروه نوع و ماهيت رهبري است. رهبر، مسؤول تنظيم بنيادها، پيکره ها، رفتارهاي و ساختارهاي جامعه ي ديني است. اوست که مي تواند با قدرت درک و نفوذ و بصيرت و هوشياري و درايت ويژه آميخته با حکمت الهي، و با تصميم و اراده اي خلل ناپذير، جامعه ي ديني را در راستاي اهداف والاي ديني سامان دهد. در اين نوشتار، ضمن توجه به ديني ساختن جامعه، به لحاظ مباني، بنيادها و ساختارها، الزام هايي که در رهبري نظام ديني است را با توجه به ضرورت هاي اجتماعي، مورد تحليل و بررسي قرار مي دهيم. در اين جستار دو موضوع مورد بررسي قرار مي گيرد: 1) بايستگي عملي جامعه ي ديني. 2) الزام هاي اجرايي آنها توسط رهبري. بايستگي هاي جامعه ي ديني   شکل گيري و قواره بندي نظام اجتماعي و ساماندهي آن در راستاي سلسله اي از هدف ها و اصول، مسأله اي مهم در فلسفه ي سياسي است، به طوري که تمام فيلسوفان سياسي، اعم از الهي و غيرالهي، ديندار و غيرديندار، همت خويش را مصروف آن نموده اند. اگر بخواهيم بر طبق گزارش هاي ديني و توصيفات ملهم از تعاليم دين قضاوتي راهگشا نماييم، بايد بگوييم که حاکميت و فرمان روايي، به طور مطلق و ذاتي از آن خداوند است و فقط او است که مي تواند و بايد به شکل دهي حاکميت و فرمان روايي سياسي و اجتماعي بپردازد. در تحليل جامعه ي آرمان ديني، به اين مسأله دست مي يابيم که جامعه ي ديني، جامعه اي است بهتر از آنچه که هست، جامعه اي که عدالت دغدغه ي همه است و به طور ذاتي در حوزه تعليم و تربيت، چنان دقيق کار شده است که عدالت نهادينه روان انسان ها شده و دولت مردان در اين جامعه، قدرت را براي رساندن جامعه به اهداف برتر به دست مي گيرند و ديگر سياست بازي نمي کنند. درک ما از جامعه ي ديني، بر اين مدار مي چرخد که ديني بودن جامعه را چگونه معنا کنيم. آيا هر جماعت مسلماني را مي توان براي يک جامعه ي ديني دانست؟آيا مي توان انجام مناسک عبادي، نظير نماز و نماز جماعت و رفتن به حج و برخي تظاهرات ديني ديگر را معيار ديني بودن جامعه دانست؟ آيا تجمع دينداران در يک کشور را مي توان مرآت و نشانه اي بر تشکيل و تشکل جامعه ي ديني دانست؟ ديني بودن جامعه، پيش از آن که به عنصر فردي انسانها مربوط باشد، به عنصر روابط اجتماعي آنها مربوط است. بنابراين آن چه که تعيين کننده ي ديني بودن جامعه است. محتواي روابط اجتماعي و نهادها و حاکماني است که بر آنها حاکميت دارند. بدين روي، دو عنصر مهم در تعيين و تبلور مصداقي جامعه ي ديني اثر گذاشته است. 1) بايد ببينيم افراد، هرکدام به عنوان يک فرد، چه اندازه پايبند و عامل به آموزه هاي بنيادي دين هستند. مسلماً در اين عنصر، نمي توان به شاخص هاي حسي بسنده کرد. شاخص هاي هستي، فقط ظواهر را مي نمايانند و براي سنجش امور باطني و دروني، برد کافي را ندارند، لذا بايد شاخص هاي باطني و دروني را هم علاوه بر شاخص هاي ظاهري در نظر بگيريم. بايد دين را در اعماق درون آنها تجربه نمود، يعني هنگامي که در پروسه ي اجتماعي، به آنها مسؤوليتي وانهاده مي شود و يا در مصدر امري قرار مي گيرند، مي توان آنها را محک زد و به انطباق رفتارشان با آموزه هاي ديني به قضاوت نشست. 2) بايد ببينيم تظاهرات رفتارهاي اجتماعي جامعه ي متدينان چگونه است و به چه ميزان با دين و آموزه هاي آن انطباق دارد. براي درک انطباق رفتارهاي اجتماعي با آموزه هاي ديني، بايد به ارزش هاي اجتماعي، هنجارها و رفتارها و نمادها توجه خود را معطوف بداريم و انطباق آنها با دين را در اين پروسه ها جستجو کنيم. با الهام از مطالب ديني مي توان به چند نکته اشاره نمود. 1) وجود افراد ديندار، شرط لازم تحقق جامعه ي ديني است، اما شرط کافي نيست. 2) ممکن است تمام افراد يک جامعه ديندار باشند، اما روابط اجتماعي آنها در نهادهايي که تأسيس مي کنند ديني نباشد، که قطعاً چنين جامعه اي را نمي توان ديني دانست. 3) حضور دين در جامعه در حد انجام مناسک عبادي دين هم نمي تواند معياري کافي بر ديني بودن جامعه باشد. 4) دين و آموزه هاي آن، بايد در حوزه انطباق عملي در روابط اجتماعي، مورد لحاظ قرار گيرد که در صورت انطباق رفتارهاي جمعي و روابط اجتماعي با دين، مي توان آن جامعه را ديني دانست. 5) هرقدر روابط اجتماعي ميان متدينان، حاکي از نمادها و آموزه هاي ديني باشد، به همان اندازه آن جامعه، به قواره و شکل ايده آل جامعه ي ديني نزديک تر گرديده است. 6) از آنجا که مفهوم جامعه ي ديني، متقوم به شبکه روابط اجتماعي است، و در درون روابط مطلوب و ديني جامعه، مي توان ديني بودن جامعه را محک زد، پس ناگزير براي ديني شدن و بودن جامعه، بايد شبکه روابط اجتماعي (سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اخلاقي) آنان ديني شود. ديني شدن جامعه و شبکه ي روابط اجتماعي هنگامي ميسر است که دين در تنظيم روابط اجتماعي و جهت دهي ها، معيار و شاخص اصلي قرار گيرد، نه احزاب و گرايش هاي قومي، گروهي، طيفي و طبقاتي. ديني شدن عرصه هاي بنيادين جامعه ي ديني   اگر بخواهيم عرصه هاي اصلي در روابط اجتماعي جامعه ي ديني را مورد بحث قرار دهيم، اين عرصه ها گوناگونند؛ همچون عرصه هاي معرفتي، اخلاقي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي. ولي به دليل اين که دو عرصه، جنبه ي بنيادي دارند و تمام عرصه هاي ديگر بر آن دو عرصه بنياد نهاده شده اند، آنها را مراکز توجه قرار داده و در مورد آن به بحث کوتاهي مي پردازيم. 1) عرصه هاي معرفتي، اخلاقي   اين عرصه به دليل بنيادي بودنش در حوزه نظر، و به دليل جهت دهي فراوان دين در تصميم ها و اقدام ها، از بنيادي ترين بخش و عرصه هاي جامعه ي ديني شمرده مي گردد. سازمان ذهني و معرفتي و اخلاقي افراد اجتماع به همه ي رفتارها و تظاهرات کرداري جهت مي دهند. از اين رو، اين عرصه را بنيادي شمرده ايم. 2) عرصه هاي حکومت و سياست   برداشت ها و نظريه هاي سياسي و اعمال و اقدامات سياسي، چنان عمق و اثربخشي دارند که قادرند سازمان معرفتي، اخلاقي، اقتصادي و روابط را تحت تأثير خود قرار دهند. اين مسأله در تاريخ اسلام خود را به خوبي نشان داده که سياست ها و اقدامات سياسي مسير تاريخ را تغيير داده اند. به اين دليل اين حوزه را هم بنيادي فرض کرده ايم. منبع:انديشه حوزه- ش 80-79 ادامه دارد... /ج  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 434]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن