تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شب و روز بر هر كس بگذرد، او را ادب مى‏كند، فرسوده‏اش مى‏نمايد و به مرگ نزديكش مى‏س...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835296681




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

همراهى‏ ها و رويارويى‏ هاى نراقى با حكومت قاجار (4)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
همراهى‏ها و رويارويى‏هاى نراقى با حكومت قاجار (4)
همراهى ‏ها و رويارويى ‏هاى نراقى با حكومت قاجار (4)     نویسنده : اسماعيل اسماعيلى   ب. درست است تخت خسرو پرويز، طاقديس نام داشته، (71) ولى اين كه نراقى آن را به كار مى‏برد و مثنوى خويش را به اين نام مى‏خواند، هيچ پيوندى با شاه قاجار ندارد و نشان‏گر ستايش از او نيست. زيرا : نخست آن كه: طاقديس، مركب از «طاق» و «ديس» است. طاق ، يعنى آسمان، رف، كمان، خميدگى و ابرو.ديس، يعنى: مانند.هر چيز طاق مانندى را طاقديس مى‏گويند.چنانكه به صفه حضرت سليمان، و تيزى عمارتها، طاقديس، گفته مى‏شده است. (72) دو ديگر: طاقديس، نام تخت خسروپرويز بوده، نه فتح على شاه كه بگوييم نراقى نام مثنوى خود را از باب دوستى با شاه، طاقديس گذارده است. سه ديگر: همان گونه كه خود نراقى اشاره كرده، مراد وى از اين كه نام اثر خود را طاقديس گذارده، چند بخش و طبقه بودن آن است، بسان طاقديس، داراى چند صفه و ايوان. نراقى در نظر داشته كه مثنوى را با چهار صفه سامان دهد كه بيش از دو صفه آن را مجال نيافته بسرايد و چراغ زندگى‏اش خاموش شده و صفه سوم آن را فرزندش، حاج ملا محمد جواد، سروده است . (73) داستانم را كنون آمد ختام‏ صفه‏اى از طاقديسم شد تمام صفه‏اى از چهار صفه شد تمام‏ آن سه باشد، تا ترا آيد پيام (74) ج. نراقى، همان گونه كه حائرى نيز اعتراف كرده، به روشنى از شاه بيزارى و دورى مى‏جويد : گهى در فكر سلطان، گه وزيرم‏ گهى در پادشاه و گه وزيرم مرا با شاه و با سلطان چه كار است‏ ز تاج و تخت سلطانيم عار است (75) د. اين كه نراقى در مثنوى طاقديس، در داستان طوطى و شاه و... واژه «شاه» ، «سلطان» ، «شاهنشاه» و «پادشاه» به كار مى‏برد، پيوندى با پشتيبانى از شاه و يا مدح و ستايش او ندارد. نراقى، بارها از پيامبر اكرم (ص) اميرالمؤمنين (ع) و حضرت مهدى (علیه السلام) و... با عنوان: «شاه» ، «شاهنشاه» و... ياد كرده است. آن شنيدستى كه شاهنشاه دين‏ پيشواى اولين و آخرين ... خاك بازى مى‏نمودند آن گروه‏ در ره آن پادشاه با شكوه (76) ... در كشاكش شاه با آن كودكان‏ زودتر بفريبشان از گردكان (77) ... گفت ايشان را شهنشاه اجل‏ بالجزيرات يبيعون الجمل (78) ... مملكت بى‏صاحب است اى پادشاه‏ الله الله پاى دولت نه به راه (79) ... اى خليفه و اى سلطان دين‏ مصطفى را نور چشم و جانشين (80) مراد نراقى از شاه و سلطان، انسان كامل و مظهر همه خوبيها، شايستگيهايى كه به هيچ روى، با فتح على شاه برابر نيست. هـ. از ديگر سخنان سست و بى‏پايه نويسنده ياد شده، حمل اين تعبير نراقى «در تبارش شاهى و پيغمبرى» در داستان حضرت ابراهيم، به ارج نهادن به مقام پادشاهى است. روشن است كه نراقى در اين سروده و با اين تعبير بر آن نبوده كه مقام پادشاهى فتح على شاه را ارج نهد. بلكه بر آن بوده كه «شاهى و پييغمبرى» ابراهيم خليل را ارج نهد؛ او كه هم مقام پيامبرى داشته و هم امامت، بسان پيامبر اكرم (ص) . (81) خنجرى بى‏زخم و بى‏رنج و شكنج‏ بهر اسماعيل شد درياى گنج تا ابد نامش ذبيح الله شد شاه آدم، بلكه شاهنشاه شد در تبارش شاهى و پيغمبرى‏ شد مخلد با به روز داورى (82) وقتى ابراهيم (علیه السلام) به مقام والاى امامت رسيد، از خداوند خواست كه امامت را در ذريه وى نيز، پايدار بدارد كه ندا رسيد: «لا ينال عهدى الظالمين» عهد من به ستمكاران نمى‏رسد . ولى خداوند از ذريه ابراهيم نفى امامت نكرد و تا روز قيامت در تبار او پايدار و جاودانه ماند. نراقى كه مى‏سرايد: « در تبارش شاهى و پيغمبرى» اشاره به همين مطلب دارد. * 4) ديدارهاى دوستانه نراقى با شاه قاجار :   نوشته‏اند: فتح على شاه هرگاه به كاشان مى‏رفت، به منزل نراقى مى‏رفت و يا نراقى را به باغ فين كاشان دعوت مى‏كرد. (83) و افزون بر اين دستور داد مدرسه بسيار باشكوهى در كاشان بسازند و ملكهايى را وقف آن بسازد و توليت مدرسه و موقوفه‏هاى مدرسه را بر عهده نراقى و فرزندان وى، بگذارد. (84) شمارى اينها را دليل بر دوستى پايدار بين نراقى و شاه قاجار دانسته‏اند كه با كندوكاو و درنگ در پيرامون مسأله روشن مى‏شود كه اين گونه ديدارها و مسؤوليت‏دادنها و پذيرفتنها، نمى‏تواند دليل بر پيوند و دوستى بين آن دو باشد. البته شاه نياز داشت كه خود را ديندار و هوادار عالمان دين بنماياند، ولى نراقى چنين نيازى نداشت كه اين را مى‏شود از چگونگى برخورد فتح على شاه و رفتار نراقى، به خوبى دريافت. به سال 1192ه.ق. در كاشان زلزله دهشتناك و بسيار ويران‏گرى رخ داد. (85) شاه از فرصت پيش آمده، استفاده كرد. براى نزديك كردن بيش از پيش خود به نراقى كه در آن ديار مى‏زيست و از احترام و نفوذ بالايى برخوردار بود، (86) دستور داد مدرسه‏اى در كاشان بنا كنند، به سال 1225، كار ساخت مدرسه به پايان رسيد. (87) شاه براى بازگشايى مدرسه، به كاشان رفت و با ملا احمد نراقى ديدار كرد. در اين ديدار، نراقى را بسيار ستود و بزرگداشت. آيا غير از اين سفر، شاه سفر ديگرى هم به كاشان داشته، يا خير روشن نيست. ولى بر خلاف اين كه شمارى به صورت كلى نوشته‏اند: شاه براى ديدار نراقى به منزل وى مى‏رفت و يا وى را به باغ فين دعوت مى‏كرد (88) كه حكايت از اين دارد شاه چندها بار به كاشان رفته، نمى‏تواند درست باشد از نشانه‏ها و قرينه‏ها پيداست كه در زمان حيات ملا احمد، شاه يك بار به كاشان رفته است. با استناد به اين ديدارها، كه بيش‏تر از سوى شاه زمينه‏چينى مى‏شده و انجام مى‏گرفته، نمى‏توان ثابت كرد كه نراقى نسبت به شاه دوستى و محبت داشته و اين ديدارها از روى علاقه و ميل انجام مى‏گرفته است. حتى قضيه عكس است. در گزارش تاريخى كه در دسترس است آمده: نراقى به خاطر بيرون راندن حاكم ستم‏پيشه و زورگوى كاشان، مورد بى‏مهرى شديد شاه قرار مى‏گيرد و به پايتخت احضار مى‏شود و شاه در مجلس بزرگ دربار، با وى خشمگينانه و جسورانه سخن مى‏گويد و او را متهم به اخلال در نظم جامعه مى‏كند. و از آن سوى، نراقى، بدون هيچ ابراز پشيمانى، در حضور شاه و درباريان دستها را به سوى آسمان بلند مى‏كند و مى‏گويد: «بار خدايا! اين سلطان ظالم، حاكمى ظالم بر مردم قرار داده، من رفع ستم نمودم و اين ظالم بر من متغير است.» (89) اگر بين اين دو پيوند دوستانه بود و شاه، به طور واقعى به نراقى علاقه داشت و نه از روى اكراه و ديندار نماياندن خود و نراقى نيز به شاه علاقه داشت و دوستدار شاه بود، اين برخورد روى نمى‏داد. شاه او را به اخلال‏گرى نمى‏خواند و نراقى شاه را ستم‏پيشه خطاب نمى‏كرد. از اين رخداد، روشن مى‏شود كه شاه، نراقى را اخلال‏گر مى‏دانسته، ولى در بين مردم نمى توانسته، آنچه در دل دارد و در دربار او مى‏گذرد، بر زبان جارى سازد؛ اما اكنون كه مجال مى‏يابد و در دربار و در حلقه درباريان قرار گرفته برون‏افكنى مى‏كند و خشم خود را بروز مى‏دهد و آنچه در دل دارد، بر زبان جارى مى‏سازد.و نراقى نيز، بى‏پروا، بدون واهمه و ترس و ترس از بازخواست و محاكمه و مجازات، در مجلس درباريان و در نزد شاه، دست به آسمان مى‏گشايد و شاه را ستم‏پيشه خطاب مى‏كند. وقتى مى‏خواهد نفرين كند، شاه بلند مى‏شود و دستهاى او را مى‏گيرد و پوزش مى‏طلبد و به خواست نراقى گردن مى‏نهد و حاكم ديگرى را به كاشان، گسيل مى‏دارد. (90) اهميت اين برخوردها و روياروييها با حاكمان محلى، كه بارها از سوى نراقى رخ داده، (91) وقتى روشن مى‏شود كه بدانيم، حاكمان محلى، بيش‏تر، فرزندان و فرزندزادگان شاه قاجار بوده‏اند. نراقى با اين منش و بينش والا كه در جاى جاى آثارش جلوه‏گر است به روشنى يادآور مى‏شود : حاكم آلوده به گناه و ناعادل، به هيچ روى، مورد توجه خداوند ، نمى‏تواند باشد. و در اساس خواست خدا بر اين اصل استوار است كه حكمروايى از آن ستم‏پيشگان نباشد: «لا ينال عهدى الظالمين» . (92) نراقى، با ترسيم درست عدالت و اين كه حاكم بايد به اين ويژگى آراسته باشد، به طور ضمنى مشروعيت حكومت قاجار را نفى مى‏كند و با استناد به روايات، به روشنى يادآور مى‏شود: حتى كسانى كه به اين ستم‏پيشگان يارى رسانند، ستم‏پيشه‏اند. «هر كه همراه ظالمى برود از براى اعانت و يارى او و داند كه او ظالم است، آن كس از اسلام بيرون رفته، داخل كفر شده است.» (93) نراقى از نابسامانيها رنج مى‏برد و شكوه مى‏كند و زنهار مى‏دهد از هم سخنى مردمان روزگار خويش: «زنهار زنهار از هم صحبتى اهل اين عصر. پا بكش و بر رفتار ايشان نظر مكن كه در ميان ايشان كسى نيست كه ديدار او، تو را سودى بخشد و كلام او ترا، به ياد خدا افكند . آه از اين صفرائيان بى‏هنر چه هنر زايد ز صفرا درد سر اين نه مردانند اينها صورتند مرده نانند و كشته شهوتند.» (94) * انگيزه‏هاى نراقى از نزديك شدن به شاه قاجار   يادآور شديم: نراقى برابر ديدگاهى كه داشته، حكومت قاجار را مشروع نمى‏دانسته (95) ، اما چرا با آن به رويارويى بر نخاسته، بلكه بر عكس به آن نزديك شده و گاه‏گاهى هم از آن هوادارى كرده است؟ به نظر مى‏رسد سببها و علتهاى بسيارى سبب شده كه نراقى، برخلاف نامشروع دانستن حكومت قاجار به آن نزديك شود كه به گونه گذرا به پاره‏اى از مهم‏ترين آنها اشاره مى‏كنيم: * الف. پديد آمدن آرامش نسبى در كشور :   با روى كار آمدن فتح على شاه قاجار و تلاش وى در فرو خواباندن آشوبها و درگيريها و... آرامش نسبى در كشور پديد آمد و براى همه گروه‏ها، بويژه گروه‏هاى فكرى. عرصه‏هاى امن و آرامى، تا بتوانند به تلاشهاى فكرى و علمى بپردازند و عالمان دينى كه افول باورهاى دينى، آنان را مى‏آزرد، مجال يافتند، تا به سازمان دهى نيروها و تلاشهاى دينى روى آورند و از اين راه باورهاى دينى را رشد دهند و از ركود و ايستايى به در آورند و دوباره احيا كنند. در اين حال و روز وعرصه‏ها در پهنه‏هاى پديد آمده و در اين برهه كه حكومت و در رأس آن شاه، خود را پاى‏بند به دين، تشيع و علاقه‏مند به علما و فقهاى مى‏نماياند و مشى و رفتار دينداران را پيشه خود ساخته، به خير و صلاح جامعه اسلامى نبود كه علماى دين، بويژه نراقى كه از نفوذ و جايگاه بالايى برخوردار بود، به مخالفت با دستگاه برخيزند و اگر هم رويارو مى‏شدند و به مخالفت برمى‏خاستند، ره به جايى نمى‏بردند و بر دامنه هرج و مرج مى‏افزودند و اين مجال به دست آمده را هم از دست مى‏دادند. از اين روى، سياست اصلاح و همكارى را پيش گرفتند. تا جايى كه توان داشتند، تذكرها، نصيحتها، اندرزها و پندها و گاه خشم‏كردنها، به اصلاح نابهنجاريها پرداختند و در آن جاهايى كه به صلاح مسلمانان و سود اسلام بود، به همكارى با حكومت، همت گماردند و از اين راه اسلام و شيعه را در اين سرزمين پايدار ساختند و مسلمانان را از گزند بيگانگان و هرج و مرج طلبان داخلى، نگهداشتند. اين حركت و خيزش، البته آسان نبود و از هر كسى بر نمى‏آمد، بايد كسى به اين كار دامن مى‏زد، كه از پشتوانه علمى و مردمى بالايى برخوردار باشد كه حكومت به او احساس نياز كند و خواسته‏هاى او را بر آورد و به اصلاح امور تن در دهد و گرنه، يعنى اگر عالم برخوردارى از دانش بالا، در بين مردم پايگاه نداشته باشد، نمى تواند آن گونه كه بايد نقش‏آفرين باشد و حكومت را به اصلاح امور وادارد و يا اگر از نفوذ برخوردار باشد و به دقايق دانش دين و دانش روز آشنايى نداشته، باز هم نمى‏تواند كارآيى داشته باشد و از قدرت و تواناييهاى حكومت، در راه خير و صلاح مردم بهره كافى و وافى ببرد. افزون بر اينها، بايد سياستها را دقيق بشناسد، تا در دامهاى گوناگون دستگاه حكومت گرفتار نيايد و به نام دين و مردم، از او استفاده نادرست نكنند و به سويى نكشانندش كه به خير و صلاح مسلمانان و به سود اسلام نباشد. اين گونه عالمان در دورانهاى گوناگون تاريخ اسلام و تشيع نقش‏آفرينى كرده و تمام داغ و دردها را به جان خريده و به حكومتهاى زمان خويش نزديك شده و از آبروى خويش مايه گذاشته‏اند، تا گامى در راه صلاح و سداد بردارند، به گفته امام خمينى: ايثار كردند كه به سلاطين نزديك شدند. (96) يعنى با اين كه از جايگاه والايى در دانش دين و معارف اسلامى و آگاهيهاى بشرى برخوردار بودند و شمعهاى محفلهاى مردمى بودند و مورد علاقه پيروان خود، با اين همه، رنج نزديك شدن به حكومتها را به جان خريدند، تا از رنج و الم مردمان بكاهند و مذهب را از انزوا به در آورند و در جاى جاى اين سرزمين، مشعل آن را بر افروزند. امام خمينى درباره انگيزه عالمان دين از نزديك شدن به حكومتها مى‏گويد: «يك طايفه از علما، اينها گذشت كرده‏اند از يك مقاماتى و متصل شده‏اند به يك سلاطينى، با اين كه مى‏ديدند مردم مخالفند، لكن براى ترويج ديانت و ترويج تشيع اسلامى و ترويج مذهب حق، اينها متصل شدند به يك سلاطينى و اين سلاطين را وادار كرده‏اند خواهى نخواهى براى ترويج مذهب تشيع. اينها آخوند دربارى نبودند. اين اشتباهى است كه بعضى نويسندگان ما مى‏كنند.» (97) * ب. سياست دينى فتح على شاه :   در روزگار غربت دين و آوارگى و دربه درى و حرمان مردم ديندار، فتح على شاه خود را پاى‏بند به دين و علاقه‏مند به تشيع وانمود مى‏كرد و به امور دينى خود را سخت دلبسته نشان مى‏داد، تا آن جا كه پادشاهى خود را به نيابت از مجتهدان مى‏دانسته است: «سلطنت ما به نيابت مجتهد عهد و ما را به سعادت ائمه‏هاى دين مهتدين، سعى و جهد است .» (98) احترام به عالمان دين و دعوت بسيارى از آنان به پايتخت، رونق دادن به مجلسها و محفلهاى دينى، ساخت و مرمت مسجدها و مدرسه‏هاى دينى و حرم و بارگاه امامان و امام زادگان و ميدان دادن به علماى دين براى تلاشهاى دينى و علمى و.... (99) افزون بر اينها در نامه‏هايى كه براى علما مى‏نگاشت و يا در ديدارهايى كه با آنان داشت، مهم‏ترين هدف حكومت را گسترش و رواج مذهب تشيع اعلام مى‏كرد. علامه نراقى نيز به علاقه‏مندى فتح على شاه به علماى دين و رواج اسلام، اشاره مى‏كند : «و كان له ميل و رغبة الى العلم و العلماء و حصل به رواج فى احكام الشريعة» (100) او به علم و علماى دين علاقه و گرايش داشت و به همت او، احكام شريعت رواج يافت. وقتى نراقى، در فتح على شاه اين ميل و گرايش را مى‏بيند و به آن باور دارد، طبيعى است كه در آن برهه، به حكومت نزديك شود و از آن براى استوار سازى پايه‏هاى شريعت در جامعه و در بين مردم بهره برد. * ج. جنگ ايران و روس :   روس، ايران، اسلام و تشيع را تهديد مى‏كرد. هدفهاى روسيه، كه نيرومندترين قدرت استعمارى آن زمان بود، براى نراقى به طور كامل و دقيق و همه سويه روشن بود.روسيه بر آن بود كه با به چنگ گرفتن سرزمين ايران، به آبهاى گرم خليخ فارس، درياى عمان و منابع عظيم ثروت ايران دست يابد و زمام مردم ايران به دست گيرد. بر همه روشن بود كه چيرگى كافران بر ايران، چه پيامدهاى شومى براى مردم داشت و چه بر سر دين، هويت و ناموس آنها مى‏آمد. از اين روى، نه تنها نراقى كه همه عالمان دين، به پشتيبانى از شاه قاجار برخاستند و همين پشتيبانيها سبب شدكه آنها نتوانستند به همه هدفهاى شوم خود دست يابند و ايران، با همه آسيبهايى كه ديد و بخشى از سرزمينهاى مقدس خويش را از دست داد، از انهدام و نابودى كلى، در امان ماند و جان سالم به در برد. اين كه نراقى در اين برهه به كمك حكومت پرداخت، (101) كارى بود خردمندانه و دقيق و برابر با معيارها و ترازهاى اسلامى. و اگر چنين نمى‏كرد و به كمك حكومت بر نمى‏خاست و از كنار اين واقعه بزرگ و سرنوشت ساز، بى تفاوت مى‏گذشت و در برابر تاخت و تازهاى روسها، هيچ واكنشى نشان نمى‏داد و از نفوذ كلمه خود استفاده نمى‏كرد و مردم را بر نمى انگيخت و آنان را در برابر دست‏اندازيهاى روسها، حساس و هشيار نگه نمى‏داشت، امروزه، همه، حتى آنان كه بر وى خرده مى‏گيرند كه چرا به حكومت نزديك شده، زبان به سرزنش وى مى‏گشودند و او را در دادگاه تاريخ محكوم مى‏كردند و او را از جمله كسانى مى‏شمردند كه به ملت پشت كرده و از كنار اين فاجعه بزرگ انسانى، بى‏تفاوت گذشته است. از اين روى، در اين برهه حساس نراقى نمى‏توانست روياروى حكومت بايستد و او را در برابر دشمن ، كه تمامى هويت و هستى ايران اسلامى را نشانه رفته بود و به چيزى‏كم‏تر از نابودى ايران و اسلام نمى‏انديشيد، ضعيف كند و از كارايى بيندازد كه كارى بود نابخردانه و خلاف معيارها و ترازهاى اسلامى. پس ناگزيز بود با حكومت راه بيايد و تا مى‏تواند حركتى انجام ندهد كه در اين برهه حساس، ناتوان شود و به زانو درآيد و از چشم مردم بيفتد . بدين جهت، در برخورد با حكومت به گونه‏اى وانمود مى‏كرد كه مردم احساس كنند فتح على شاه، فردى شايسته و براى ايران و شيعه مفيد است. (102) * د. مبارزه با كژي ها و انحراف ها :   پس از افول صفويان، كشور عرصه تاخت و تاز گروه‏هاى بدعت‏گذار و كژانديش شد و عالمان دين، يا كشته شده بودند و يا در به در و آواره بودند، و يا از اين سرزمين براى حفظ جان، رخت كشيده بودند؛ (103) از اين روى، كسى نبود كه با اين گروه‏هاى كژانديش و وابسته به روس و انگليس در افتد و به روشن‏گرى مردم بپردازد. حكومت قاجار و شخص فتح‏على شاه، اين زمينه را به وجود آورد كه علماى دين بتوانند به تلاشهاى علمى و فرهنگى بپردازند و روياروى گروه‏هاى كژانديش بايستند و نگذارند اينها با پشتوانه قدرتهاى خارجى در اين سرزمين ريشه بدوانند و بمانند و مردم را به وادى گمراهى بكشانند و زمينه را براى سلطه بيگانگان فراهم بياورند. علما و شخص نراقى به حكومت نزديك شدند، تا از تواناييهاى قدرت حكومت بهره برندو در برابر گروه‏هاى بدعت‏گذار وكژانديش، كه مورد پشتيبانى قدرتهاى بيگانه، بويژه انگليس، 113بودند، بايستند و نگذارند از اين راه، به كيان اسلام و تشيع كه باروهاى استوار در برابر بيگانگان بودند، زيان وارد آيد. نراقى و ديگر علماى بزرگ و آگاه، به خوبى دريافته بودند كه اگر به فتح على شاه نزديك نشوند و با حاكمان، اگر چه به گونه كم‏رنگ در پيوند نباشند، جاى خالى آنان را صوفيان، اخباريان، شيخيه و... پر خواهند كرد و حاكمان و كارگزاران حكومتى و بويژه فتح على شاه را از راه به در مى‏برند و جامعه شيعى را گرفتار انسانهاى ناپرهيزگار و هواپرستى مى‏كنند كه به نام دين خرافه و جهل مى‏پراكنند و اباحى‏گرى و لاابالى‏گرى را رواج مى‏دهند. حركت نراقى و هم‏انديشان او، عليه گروه‏هاى كژانديش و كژراهه افتادگان، گروه‏هاى بدعت‏گذار و تباهى‏آفرين را به بن‏بست كشيد و گردانندگان و پشتيبانان آنان را نااميد ساخت. تلاش و خيزش نراقى و علماى بزرگ، چنان از منطق قوى و برانگيزانندگى بالاى مردمى برخوردار بود ، كه حكومت گران قاجار، با همه گرايشى كه به گروه‏هاى كژانديش، از جمله صوفيان داشتند، نتوانستند ، به گونه آشكار از آنان پشتيبانى كنند و گاه ناگزيز شدند به رويارويى با آنان برخيزند. استعمار، با استفاده از اهرمهاى فشار عليه حكومت قاجار، هميشه و همه‏گاه در تلاش بود از اين گروه‏ها، در برابر علماى شيعه، كه از هوى و هوس به دور بودند و براى انجام وظيفه شرعى خود تلاش مى‏ورزيدند و به هيچ روى نمى‏شد آنان را دنباله‏رو سياستهاى خود كند، بهره ببرد كه با تلاش گسترده و روشن‏گريهاى ژرف نراقى و ايثار نزديك شدن به طبقه حاكم و هشدار و اندرز به آنان و نماياندن پيامدهاى خطرناك نزديك شدن آنان به گروه‏هاى انحرافى ، ناكام ماند. پي نوشت ها :   .71 لغت‏نامه دهخدا، على اكبر دهخدا، ج 10/ .15246 .72 برهان قاطع، محمد حسين خلف تبريزى برهان، به اهتمام محمد معين، ج 3/1343، امير كبير . .73 مثنوى طاقديس، مقدمه 21/. .74 همان 178/. .75 غزل 119/. .76 مثنوى طاقديس 89/. .77 همان 97/. .78 همان 98/. .79 همان 86/. .80 همان 87/. .81 الميزان فى تفسير القرآن، محمد حسين طباطبايى 267/ 279؛ اصول كافى، ج 1/ .175 .82 مثنوى طاقديس 389/. .83 مجله نشر دانش، سال 4، شماره 3/7، به نقل از آثار تاريخى كاشان، حسن نراقى، 75/، انجمن آثار ملى. .84 مثنوى طاقديس، مقدمه .15 .85 تاريخ كاشان 497/. .86 نخستين روياروييهاى انديشه‏گران ايران 332/. .87 مثنوى طاقديس، مقدمه 15/. .88 مجله نشر دانش، سال چهارم، شماره 3/ .7 .89 قصص العلماء تنكابنى، 130/. .90 دين و دولت 104/. .91 قصص العلماء 130/. .92 سوره بقره، آيه .124 .93 معراج السعاده 347/. .94 همان 526/. .95 نخستين روياروييهاى انديشه‏گران ايران 337/. .96 صحيفه نور، ج 1/ .259 .97 همان. .98 دين و دولت 103/. .99 همان 87/ .93 .100 خزائن 40/. .101 ناسخ التواريخ، تاريخ قاجاريه، ج 1/181، .385 .102 نخستين روياروييهاى انديشه‏گران ايران 341/. .103 دين و دولت 60/.   منبع : www.naraqi.com ae  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 339]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن