محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826597181
همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار (3)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار (3) نویسنده : اسماعيل اسماعيلى هـ. با توجه به آنچه يادآور شديم، در اين كه ديباچه معراج السعاده و كتابهاى ديگر وى، به قلم او باشد، جاى شك و گمان است. همان گونه كه شمارى از اهل نظر احتمال دادهاند، دور نيست كه اين ديباچهها به قلم منشيان دربارى، كه كار آمادهسازى كتابها را بر عهده داشتهاند، براى تقديم به شاه قاجار و دريافت صله و پاداش، نگاشته مىشده است، همانگونه كه اين احتمال درباره آثار علمى و نامههاى ميرزاى قمى، علامه مجلسى و... داده شده است. اين احتمال وقتى قوت مىگيرد كه بدانيم در آن روزگار، صنعت چاپ در ايران نبوده است و كتابها و نوشتهها را در هر كجا نمىشد فراوانسازى و بسيار گردانيد (تكثير) . در شهرهاى بزرگ، بسان بغداد، اصفهان، تهران، تبريز و... نسخهبرداران و نويسندگانى بودهاند كه به كمك شمارى از انشاء نگاران و دبيران زيردست و اجير خود، به كار نسخهبردارى از كتابها، نامهها و رسالهها مىپرداختهاند. بدين گونه كه كتابى را چندها بخش مىكرده و به هريك از دبيران بخشى را مىسپردهاند و او وظيفه داشته تا به هنگام عصر، در مثل ده، يا بيست نسخه بنگارد و به سردبير و سرمنشى وا سپرد و پس از واسپردن و بازبينى دقيق تمامى دستنوشتهها از سوى او، نسخهها به شيرازه بند (صحاف) واسپرده مىشد، تا او آنها را در ده، يا بيست جلد، شيرازه بندى كند. (52) خود اين سردبيران و سرمنشيان (وراقان) با حكومت در پيوند بودند و گرنه نمىتوانستند به اين شغل مهم بپردازند و كاغذ و نوشتافزار تهيه كنند و از همه مهمتر كتابى را كه سامان دادهاند، در دسترس ديگران بگذارند، بفروشند و نشر دهند. طبيعى بود كه سردبيران و سرمنشيان، براى گرمى بازار خود و كمك از دربار، پيش از هر كارى، نسخهاى از كتاب را با جلد زيبا و آراسته و خط خوش و ديباچه ستايشآميز، به شاه تقديم كنند. از اين ديباچه سردبيران، نسخههايى با انشاءها و نثرها و سبكهاى گوناگون داشتهاند كه در آغاز هر نوشتهاى، سازوار با آن نوشته مىآوردهاند. كتابهاى: معراج السعاده، وسيلةالنجاة و سيف الامه، نوشته نراقى از اين قاعده جدا نيستند، نراقى اين آثار را، كه هر يك در موضوع خود مهم و مورد نياز زمان بوده، به درخواست شاه نگاشته و فراوان سازى و نسخهبردارى آنها را نسخهبرداران و دبيران دربارى به عهده داشتهاند و چه بسا آنان، اين ديباچههاى ستايشآميز را نگاشته و در آغاز كتابها آوردهاند كه اگر اينكار را نمىكردند، شايد از سوى دربار بازخواست مىشدند. اگر گيريم كه نسخهبرداران و سر نسخه بردار، دربارى نبوده باشند و دستورى از سوى دربار هم در اين باره دريافت نكرده باشند، باز چون مىدانستهاند كه اين كتابها به درخواست شاه نگاشته شده، براى اين كه دست كم، خود مورد توجه دربار و شاه قرار گيرند، به اين كار دست مىزدهاند. در هر دو صورت، از نراقى كارى ساخته نبوده است، نه سردبيران و دبيران دربارى به خواست و دستور او گردن مىنهادهاند و نه سردبيران و دبيران غيردربارى كه از دربار واهمه داشته و زندگى خويش در صورت گردن نهادن به دستور نراقى در خطر مىديدهاند. و. نراقى، بيش از هر كس ديگر، از روحانى نمايان و عالمان ناپرهيزگار و ستايشگر حاكمان و فرمانروايان ستم، بيزار بوده و در كتاب معراجالسعاده مىنويسد: «فرقهاى ديگر هستند كه پاى به مسند حكومت شرع نهاده و خود را مفتى، يا قاضى يا صدر و يا شيخالاسلام ناميده و فرمان پادشاه ظالمى را مستمسك حكم الهى نموده و از شرايط حكم و فتوا بىخبر و از اوصاف حكم شرعى در ايشان اثرى نيست. مال و عرض مسلمانان از ايشان در فرياد و احكام شريعت سيد المرسلين (ص) از ايشان بر باد است.» (53) حال چگونه مىشود كه چنين عالمى، با چنين نگرشى و بينشى، فرمانبردار و ستايشگر دستگاه ستم و پادشاه ستمپيشه باشد و در صف هواداران او در آيد و اين گونه ديباچههايى بر آثار بزرگ و گرانقدر خود بنگارد. او درباره ثناگويان و ستايشگران پادشاهان و فرمانروايان ستم مىنويسد: «چون به مجلس ظلم داخل شود، مدح و ثناى ايشان كند و تواضع و فروتنى از براى ايشان نمايد و چون ملاحظه اين كند كه مدح و تواضع ظالم حرام است، شيطان فريب او دهد كه اينها در هنگامى حرام است كه به جهت طمع در مال ظالم، مرتكب اينها شود.» (54) نراقى اين گونه توجيهها را از وسوسههاى شيطان مىداند و مدح و ستايش پادشاهان و فرمانروايان ستمپيشه را در هر صورت، روا نمىداند. ز. نراقى، پادشاهان و فرمانروايانى كه ستايشگران را دور خود گرد مىآورند و آنان را دوست مىدارند و از آنان اثر مىپذيرند، سخت نكوهش مىكند. به نظر او، مدح و ستايش ستمپيشگان، زشت و نفرتانگيز است و از پستى ستايشگر سرچشمه مىگيرد. و زشتتر و نفرتانگيزتر از آن، فريفته شدن حاكم به اين ستايشها و چاپلوسيها و در نتيجه غافل گرديدن از حال خود، مملكت و رعيت است. به نظر نراقى شاه بايد: «اولا تأمل نمايد كه بسى سلاطين ظالم و ستمكار در صفحه روزگار بوده كه حال و قصه ستمهاى ايشان، مشهور و در السنه و افواه مذكور است.» (55) و مىنويسد: «پى برد كه مدح و توصيف ايشان، دلالت بر نيكى و عدالت او نمىكند و به آن فريفته نگردد .» (56) ح. گيريم كه اين ديباچههاى ستايشآميز را خود وى نگاشته باشد و در درستى نسبت دادن آنها به وى، به گمان نيفتيم، باز هم نمىتوان نتيجه گرفت كه وى عالمى دربارى بوده و مديحهگو؛ زيرا در برهههاى حساس ، براى خير و صلاح امت اسلامى، ناگزير بوده از حكومت پشتيبانى كند و اين پشتيبانى را به گونهاى در قالب ديباچه به همگان بفهماند. * 3) مثنوي هاى طاقديس : شمارى، پارهاى از مثنويهاى طاقديس را دليل ارج نهادن نراقى به مقام و جايگاه پادشاه پنداشتهاند، از جمله عبدالهادى حائرى مىنويسد: « از مثنويهايى كه نراقى سروده و داستانهايى كه وى به شيوه جنگ، يا كشكول گرد آورى كرده بر مىآيد كه وى به مقام پادشاه، سخت ارج مىنهاده و مصداق روشنآن را فتح على شاه مىدانسته است. در كتاب مثنوى او، از شاه به عنوان مظهر خوبى و كمال ياد شده است. نخست آن كه نام تخت پر آوازه و نفيس خسروپرويز، پادشاه ساسانى ايران، طاقديس، را عينا بر كتاب مثنوى خود مىنهد.» (57) به پندار حائرى، «خلوت دل» كه نراقى آن را «همايون خلوت» مىداند و در داستان طوطى و شاه آن را به كار گرفته، نشانه علاقهمندى نراقى به شاه و گونهاى ستايش و مدح شاه است : «به همين دليل، چنان جاى خوبى را شايسته شاه مىداند كه نبايد هر كس را بدان مسند پادشاهى راه داد.» (58) به پندار وى، نراقى در داستان طوطى و شاه، كوشش كرده كه شاه را راهنماى راه درست و خوب نشان دهد و در راه آسايش مردم، همه رنجها و آسيبها را به جان مىخرد! (59) و اين كه نراقى، شاهى و پيغمبرى را در داستان ابراهيم خليل، افتخار خاندان ابراهيم خوانده و اصل شاهى را با خوبيها، راستى، درستى و كاميابى، همراه آورده است نشان مىدهد كه نراقى به مقام فرمانروايان و پادشاهان كه در آن زمان، شاهان قاجار بودهاند، ارج مىنهد. (60) البته اين سخنان و اين گونه نسبتها به نراقى، چنان سست و نااستوارند كه نيازى به پاسخ ندارند. اگر خوش بينباشيم و سخنان حائرى را از روى غرض و كينهورزى ندانيم، بىگمان و از روى قطع و يقين بايد ناشى از ناآشنايى وى با مقولههاى عرفانى، شعر، سروده عرفانى و زبان شعر دانست. همين ناآشنايى و كممايگى، سبب شده است كه از اين سروده نراقى: بشويم ورقهاى زهد و ريا ز سجاده و سبحه گردم جدا بيا دفتر زهد بر آب ده مرا جرعهاى از مى ناب ده كه از دست زهد، اين دل آمد به جان بيا ساقيا، الأمان الأمان. (61) نتيجه بگيرد كه نراقى از زهد و مدرسه و... سخت در رنج بوده است و در هنگامى كه با خود خلوت مىنشسته، بويژه در سالهاى واپسين زندگى، از گذشته خود اظهار پشيمانى و ازخويشتن انتقاد مىكرده است. (62) و ناآگاهى وى از مسائل عرفانى و زبان شعر، سبب شده كه با استناد به شعر: در ميخانه بر رويم گشادند مگر مىخوارهاى بر من دعا كرد صفايى تا مريد مىكشان شد عبادتهاى پيشين را قضا كرد نراقى را ستايشگر مىو ميكده بداند. اما مقام فقهى و پرهيزگارى وى، سبب شده كه جناب نويسنده شرم كند و او را اهل مى و ميكده نداند و آن را در چهارچوب سخن محدود كند و سلاح و پناهگاهى بداند كه نراقى براى پرخاش به ناهنجاريهاى روزگار خود، به آن پناه برده است . (63) روشن است كه در زبان شعرى عارفان، مراد از «مى» ، «ميكده» و «دلبر» معناى ظاهرى آنها نيست، بلكه اصطلاح عرفانى آنها مراد است. همانگونه كه علامه طباطبايى و امام خمينى دو عارف بزرگ روزگار، در سرودههاى خود، اين واژگان را بسيار به كار برده و بىگمان مراد آن دو همان اصطلاح عرفانى است، نه ظاهرى. * مى : «وجود مطلق را گويند كه سارى باشد نسبت به جميع موجودات.» و : «ذوقى بود كه از دل سالك برآيد و او را خوشوقت گرداند.» عراقى مىگويد: «مى، غلبات عشق را گويند با وجود اعمال كه مقارن سلامت باشد و اين، خواص را باشد كه در سلوك متوسطاند.» * ميكده : «مقام مناجات را گويند به طريق محبت و يا قدم مناجات. به مقام عشق و باطن عارف، يا قلب مرشد كامل هم اطلاق شده است.» دلبر : «به معناى محبوب و معشوق است و در اصطلاح عرفا، حق را گويند به صفت قبض و اندوه محبت در دل. يا به تعبيرى، به سبب تابش لوامع محبت و فروغ نار شوق و مودت در دل عاشق، به نوعى كه تعين عاشقى، ذره سان، در آفتاب جمال معشوق متلاشى گردد و نور وجه عاشق در اعيان ناشى شود. و از آن جهت «دلبر» گويند كه با كرشمه و ناز خود، عاشق را شيدا مىكند.» (64) با اين حال در پاسخ اين گونه خردهگيران ناآگاه و كممايه، به گونه گذرا، چند نكته را يادآور مىشويم: الف. علامه نراقى، با اين كه به گفته سپهر، «فحل فضلاى ايران» (65) و «از تمامت علماى اثنى عشريه، فضيلتش بر زيادت بود» (66) در شعر و ادب نيز جايگاه بلندى داشت. گواه بر اين سخن مثنوى طاقديس اوست كه بر خلاف پندار حائرى در هيچ جاى مثنوى طاقديس، از شاه قاجار، ستايش نشده است و هيچ نشانى از ستايش در آن وجود ندارد. اين كه سروده: خلوت دل كان همايون خلوتى است خلوت سلطان صاحب حشمتى است هر گدايى را در آن جا ره مده خار وخس در مسند سلطان منه صفه دل بارگاه كبرياست مبرز شيطان نمودن كى رواست (67) بر خلاف پندار حائرى و مانند او، به هيچ روى با شاه قاجار برابر نيست. بر آشنايان به ادب و شعر عرفانى، اين نكته به خوبى روشن است. اين گونه تعبيرها و واژگان معناى ويژه خود را دارند. از باب نمونه، خود نراقى در داستان طوطى و شاه، كه حائرى آن را بزرگداشت شاه پنداشته، (68) شعرهايى وجود دارد كه بيانگر مراد وى از «خلوت دل» است: ياد او كن تا زغمها وا رهى تا قدم زين چاهها بالا نهى ياد او كن، ياد ديگر كس مكن ياد گل كن، ياد خار و خس مكن ياد او كن، تا همى يادت كند از بلا و محنت آزادت كند گر از اين معنى همى خواهى نشان «اذكرونى اذ كركم» (69) از قرآن بخوان پاسبان شو بر در دل روز و شب تا نيايد كس در آن، جز ياد رب ياد او، جان تو فرخ فر كند سينه را درياى پهناور كند دل به اين و آن مده اى بوالهوس دل به آن ده كان دلت داده است و بس هرزه دل در بند اين و آن منه قدر دل بشناس و ارزانش مده كعبه آتشخانه گبران مكن طوفگاه قدسيان ويران مكن ديو و دد از خانه دل دور كن بعد از آن، آن خانه را پرنور كن بر در دل، منتظر ايستاده شاه ليكن از غوغاى غولان بسته راه از دل خود دور كن غوغاى عام تا شه خوبان كند آن جا مقام هان و هان مىآيد سلطان فتق خانه از غوغا به زودى كن غرق (70) روشن است واژه «شاه» و «شاه خوبان» كه نراقى در سروده بالا به كار برده، به معناى زمامدار نيست كه اشاره به فتح على شاه باشد. پي نوشت ها : .52 مغز متفكر جهان شيعه، ذبيج الله منصورى، 150/، جاويدان، تهران. .53 معراج السعاده 477/. .54 همان 476/. .55 همان 485/. .56 همان. .57 نخستين روياروييهاى انديشه گران 333/. .58 همان. .59 همان 334/. 60.همان. .61 غزل، ملا احمد نراقى، گردآورنده: اختر نراقى 123/، جاويدان، تهران. .62 نخستين روياروييهاى انديشهگران 339/. .63 همان 340/. .64 فرهنگ ديوان امام خمينى، واژگان: مى، ميكده و دلبر، مؤسسه نشر آثار امام خمينى. .65 ناسخالتواريخ، تاريخ قاجاريه، ج1/ .181 .66 همان 365/. .67 مثنوى طاقديس 33/. .68 نخستين روياروييهاى انديشهگران ايران 333/. .69 سوره بقره، آيه .152 .70 مثنوى طاقديس 34/. منبع : www.naraqi.com ادامه دارد .... ae
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 372]
صفحات پیشنهادی
همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار (1)
همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار (1)-همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار ... شهادت بسيارى از عالمان شيعه، از آغاز تا كنون (3) ، گواه اين سخن است.
همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار (1)-همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار ... شهادت بسيارى از عالمان شيعه، از آغاز تا كنون (3) ، گواه اين سخن است.
سه حوزه تلاش عالمان دينى در عصر نراقى ها (2)
همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار (3) · همراهى ها و رويارويى هاى نراقى ... سنت هاي الهي و رويدادهاي تاريخ (3) ... مفهوم سعادت در اخلاق نيكوماخس و جامع السعادات (3) ...
همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار (3) · همراهى ها و رويارويى هاى نراقى ... سنت هاي الهي و رويدادهاي تاريخ (3) ... مفهوم سعادت در اخلاق نيكوماخس و جامع السعادات (3) ...
سنت هاي الهي و رويدادهاي تاريخ (3)
3. بروز بلاياي گوناگون چون كمي آب نيل در مصر، عدم نزول باران در شام عراق و حجاز و ... و آفاتي از قبيل ..... همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار (3) · همراهى ها و ...
3. بروز بلاياي گوناگون چون كمي آب نيل در مصر، عدم نزول باران در شام عراق و حجاز و ... و آفاتي از قبيل ..... همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار (3) · همراهى ها و ...
سنت هاي الهي و رويدادهاي تاريخ (1)
ك: ابن تغري بردي، النجوم الزاهره، (بي جا، مكتبه شامله، بي تا) ج 3، ص 285. 9. محمد مصطفي ... نراقى با حكومت قاجار (4) · همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار (3) ...
ك: ابن تغري بردي، النجوم الزاهره، (بي جا، مكتبه شامله، بي تا) ج 3، ص 285. 9. محمد مصطفي ... نراقى با حكومت قاجار (4) · همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار (3) ...
شميم طاقديس (1)
vazeh.com 03:43:37 05:18:41 12:10:30 19:00:12 19:20:10 3:22 مانده تا غروب خورشید. ذکر روزهای هفته .... همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار (3) · همراهى ها و ...
vazeh.com 03:43:37 05:18:41 12:10:30 19:00:12 19:20:10 3:22 مانده تا غروب خورشید. ذکر روزهای هفته .... همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار (3) · همراهى ها و ...
سنت هاي الهي و رويدادهاي تاريخ (2)
(24) 3. خو گرفتن مردم به عيش و عشرت موجب كاهش قدرت دفاعي آنان و در نتيجه عدم مقاومت آنان در برابر دشمن مي شود. 4. .... همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار (3) ...
(24) 3. خو گرفتن مردم به عيش و عشرت موجب كاهش قدرت دفاعي آنان و در نتيجه عدم مقاومت آنان در برابر دشمن مي شود. 4. .... همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار (3) ...
رويارويى علما با فرقه هاى انحرافى در دوره قاجار (4)
رويارويى علما با فرقه هاى انحرافى در دوره قاجار (4)-رويارويى علما با فرقه هاى ... روشن است كه اين فرقه، با آين آموزهها و رفتار و خط مشى، به هيچ روى، رقيب حكومت نبود و ... اين رفتار و سخنان عوامفريبانه، در برابر انديشههاى كسانى مانند نراقى به رويارويى .... او را در اين سفر، همراهى مىكرد و در شيراز، ميهمان، كارگزاران كمپانى هند شرقى بود.
رويارويى علما با فرقه هاى انحرافى در دوره قاجار (4)-رويارويى علما با فرقه هاى ... روشن است كه اين فرقه، با آين آموزهها و رفتار و خط مشى، به هيچ روى، رقيب حكومت نبود و ... اين رفتار و سخنان عوامفريبانه، در برابر انديشههاى كسانى مانند نراقى به رويارويى .... او را در اين سفر، همراهى مىكرد و در شيراز، ميهمان، كارگزاران كمپانى هند شرقى بود.
سنت هاي الهي و رويدادهاي تاريخ (4)
ك: تغري بردي، پيشين، ج 3، ص 403. 65.همان. 66. ... فضل الله بن روزبهان خنجي و شريعت نامه نويسي در قرن نهم (3) ... همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار (3) ...
ك: تغري بردي، پيشين، ج 3، ص 403. 65.همان. 66. ... فضل الله بن روزبهان خنجي و شريعت نامه نويسي در قرن نهم (3) ... همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار (3) ...
فضل الله بن روزبهان خنجي و شريعت نامه نويسي در قرن نهم (1)
انديشه هاي حكومتي اهل سنت و جماعت در طي نه قرن تحولات اسلام و ايران تا پيش از ظهور صفويه، به وسيله انديشمنداني ..... همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار (3).
انديشه هاي حكومتي اهل سنت و جماعت در طي نه قرن تحولات اسلام و ايران تا پيش از ظهور صفويه، به وسيله انديشمنداني ..... همراهى ها و رويارويى هاى نراقى با حكومت قاجار (3).
انگيزه رويكرد علامه نراقى به بحث ولايت فقيه (4)
انگيزه رويكرد علامه نراقى به بحث ولايت فقيه (4)-انگيزه رويكرد علامه نراقى به بحث ... محمد صادق مزينانى شبهه مشروعيت دادن علما به شاه قاجار با درنگ روى آنچه به اشارت ... به پشتوانهاى قوى براى رويارويى با گروههاى كژانديش : صوفيه، اخباريه و شيخيه، .... حكومت قاجار از سوى وى نيست؛ زيرا برابر نگاه شيعه، كه نگاه نراقى به پديدهها و ...
انگيزه رويكرد علامه نراقى به بحث ولايت فقيه (4)-انگيزه رويكرد علامه نراقى به بحث ... محمد صادق مزينانى شبهه مشروعيت دادن علما به شاه قاجار با درنگ روى آنچه به اشارت ... به پشتوانهاى قوى براى رويارويى با گروههاى كژانديش : صوفيه، اخباريه و شيخيه، .... حكومت قاجار از سوى وى نيست؛ زيرا برابر نگاه شيعه، كه نگاه نراقى به پديدهها و ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها