واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
رساله الهيات عرفاني ديونيسيوس آريوپاغي (3) نويسنده: سيد لطف الله جلالي• شارحان و مترجمان چنانكه اشاره شد، آريوپاغي اصيل اهل يونان، و طبيعي است كه زبان وي يوناني بود. همچنين آريوپاغي مجعول كه خود را به نام ديونيسيوس آريوپاغي اصيل معرفي كرده است، رساله ها و نامه هاي خود را به زبان يوناني نگاشت. اين آثار، به ويژه در كليساي شرق پذيرفته شد و نخستين بار، سرگيوس (1)، پزشک بزرگ پيرو ارسطو، در اوايل قرن ششم آنها را به سرياني برگرداند و عالمان سوري در هفتم و هشتم بارها بر آنها حاشيه و شرح نگاشتند. اوج اين شرح و تعليقه ها در زمان سنت ماكسيموس معترف (2) (580-662م) در قرن هفتم و به دست وي انجام شد. ماكسيموس اين آثار را بازنگري كرد و حاشيه هاي كوتاهي بر آنها نگاشت و آنها را تأييد كرد. از اين پس، آثار آريوپاغي مجعول، در كليساي شرق به مثابه ي آثاري اصيل از آريوپاغي اصيل پذيرفته شد و نفوذ بسياري بر اين كليسا داشت. چنانكه در كليساي غرب نخستين بار گريگوري كبير (3) در حدود سال 600 ميلادي به اين آثار استناد كرد و پاپ ادريان اول (4) نخستين بار در نامه شارلماگنه (5)، عبارت هايي را از آن ها را نقل كرد. در سال 827 ميلادي، مجموعه اي از اين نوشته ها براي لوئيس اول (6)، پسر شارلماگنه، ارسال شد و وي آنها را به صومعه ي سنت دنيس (7)، در نزديكي پاريس مرجوع كرد. در اين صومعه، در يک خلطِ ناآگاهانه، يا طراحي شده، ديونيسيوس آريوپاغي با سنت ديونيسيوس يا سنت دنيسِ شهيد، قديس برجسته ي پاريس (8) يكي دانسته شد و اين امر، علاقه ي وافري را به اين آثار ايجاد كرد. به ويژه آنكه گفته مي شد ورود اين آثار، با شفاي اعجاز آميز و ناگهاني نوزده بيمار از بيماري هاي مختلف همزمان شده بود! از سوي ديگر، زبان اين آثار، يوناني دشوار بود و مي بايست كه ساده تر يا ترجمه شود. از اين روي، ابت هيلدوئن(9) اين وظيفه را عهده دار شد؛ اما دانش ناكافي يوناني او باعث نافرجامي اين امر شد. در سلطنت چالرز كچل (10) (843-876م)، جان اسكوتوس اِريگينا (11)، دانشمند برجسته ي ايرلندي، از سوي مقام سلطنتي دستور يافت آثار ديونيسيوس را به لاتين ترجمه كند. او نه تنها اين اثر را به لاتين ترجمه كرد، بلكه اثري مستقل را نيز به نگارش درآورد كه با ديدگاه هاي ديونيسيوس اشباع شده بود و بر نسل هاي بعدي نفوذي فراوان داشت.(12) در اواخر قرن نوزدهم، يعني در سال 1894 ميلادي، اولين ترجمه ي انگليسي از دو رساله ي سلسله مراتب آسماني و سلسله مراتب كليسايي آريوپاغي به قلم روحاني جان پاركر (13) ترجمه، و در لندن منتشر شد. همين شخص دو رساله ي اسماي الاهي و الاهيات عرفاني و نامه ها ودعاي عشاي رباني و اعتراض نامه ي آريوپاغي را نيز به انگليسي ترجمه و به همراه دو رساله قبلي در دو بخش، با عنوان آثار ديونيسيوس آريوپاغي ـ بخش اول (اسماي الاهي و الاهيات عرفاني و نامه ها و...)و بخش دوم (سلسله مراتب آسماني و سلسله مراتب كليسايي) ـ منتشر كرد كه بخش اول در سال 1897 ميلادي و بخش دوم در سال 1899 ميلادي منتشر شده است. چنين به نظر مي رسد كه روحاني جان پاركر در زمان چاپ اول دو رساله اي كه در سال 1894 منتشر كرد، متوجه نبود يا نمي خواست به اين نكته توجه كند كه اين رساله ها از ديونيسيوس اصلي نيست و به همين دليل، در مقدمه اي كه بر اين دو رساله نگاشته است، بدون اشاره به مجعول بودن آريوپاغي، در چند صفحه زندگي نامه اي از ديونيسيوس آريوپاغي اصلي را درج كرده، و چنين تصور كرده است كه نويسنده ي اين رساله ها، همان آريوپاغي اصلي است.(14) در هر حال، در قرن اخير، ترجمه هاي مختلفي از اين آثار به زبان انگليسي، آلماني، روسي و فرانسه وجود دارد كه برخي از آنها از طريق شبكه ي اينترنت قابل دسترسي است.(15) اثرپذيري ها واثرگذاري ها اكنون، اين دو پرسش مطرح است كه آرا و آثار آريوپاغي از چه منبع يا منابعي اثرپذيرفته و تا چه ميزان اثرگذار بوده است. بررسي تفصيلي اين دو پرسش، نيازمند تسلط بر زبان يوناني و لاتين و دسترسي به نسخه هاي اصلي اين آثار است كه هر دو از توان نگارنده بيرون است. اما در حد گزارش اجمالي از نويسندگاني كه آن دو مقدمه براي شان مهيا بوده است، در اينجا به اين دو پرسش مي پردازيم. براي پاسخ به پرسش نخست، بايد گفت آثار و ديدگاه هاي آريوپاغي به شدت از پروكليوس، فيلسوف نوافلاطوني قرن پنجم متأثر است و حتي بسياري احتمال داده اند كه آريوپاغي مجعول شاگرد پروكليوس يا به احتمال بيشتر شاگرد جانشين دوم پروكليوس و آخرين مدرس مدرسه ي آتن، داماسيوس بوده است.(16) بنابراين به شدت متأثر از مكتب نوافلاطوني است؛ تا آنجا كه برخي گفته اند اساساً اين آثار به قصد متحد ساختن فلسفه ي نوافلاطوني با الاهيات وتجربه ي عرفاني مسيحي نگاشته شده است.(17) پس، دست كم نمي توان در اين امر ترديد كرد كه نويسنده ي اين آثار، از مكتب نوافلاطوني متأثر بوده است (18)؛ اما اينكه اين آثار دقيقاً با فلسفه ي نوافلاطوني و الاهيات مسيحي چه ارتباطي دارد، ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد. به گزارش توني لين، برخي بر اين باورند كه وي فقط بر فلسفه ي نوافلاطوني روكشي از مسيحيت كشيده است ودر اساس، اين فلسفه را تعليم مي دهد. برخي ديگر، معتقدند وي به شكلي موفقيت آميز با مفاهيم فلسفه ي نوافلاطوني، حقيقت ايمان مسيحي را تعليم مي دهد. باور برخي ديگر اين است كه آموزه هاي وي، كنار هم نهادن عناصر مسيحيت و فلسفه ي نوافلاطوني به گونه اي ناموفق است.(19) در پاسخ به مسئله ي دوم، گفتني است اين آثار بسيار پرنفوذ و اثر گذار بوده اند. هر چند در آغاز، اصالت اين آثار با ترديد مواجه شد، به زودي به مثابه ي آثاري اصيل بدان ها توجه شد. اين توجه در دو مقطع از تاريخ مسيحي اوج بيشتري گرفت؛ يكي در قرن هفتم، زماني كه ماكسيموس معترف، اين آثار را ويرايش كرده و شرح هايي بر آنها نگاشت و محتواي آنها را تأييد كرد. در اين مقطع تاريخي، اين آثار در سنت كليساي شرقي كه ماكسيموس به آن تعلق داشت، بيشتر مقبوليت يافت. آغاز دومين نقطه ي اوج مقبوليت و اثرگذاري اين آثار به قرن نهم باز مي گردد كه اين آثار در سال 827 ميلادي به صومعه ي سنت دنيس در نزديكي پاريس رسيد وارباب آن صومعه، نويسنده را با سنت دنيس يا سنت ديونيسيوس شهيد خلط كردند وحدود دو دهه بعد از آن، جان اسكوتوس اريگينا آن را به لاتين ترجمه، و كتابي مستقلي نيز بر اساس آن تأليف كرد. از آن زمان، اين آثار در كليساي غربي نيز با مقبوليت بسياري مواجه گرديد؛ به ويژه در نيمه ي دوم قرون وسطي و تا آغاز رنسانس كه اصالت اين آثار با ترديد مواجه شد، نفود آنها بر كليساي شرق و غرب كاملاً سيطره داشت. بر اساس گزارش رفوز جونز از زبان يكي از نويسندگان، كليات الاهيات (20) توماس آكويناس (21) (1225-1274م) چيزي نيست جز كندويي عسل كه در سلول هاي آن، وي عسلي را ذخيره كرده است از نوشته هاي ديونيسيوس گرد آورده است و ديونيسيوس به نان ـ عسلي مبدل شده است كه عارفان بزرگ از آن تغذيه مي كنند.(22) نتيجه اينكه آريوپاغي مجعول در قرون وسطي در زمينه هاي متفاوتي، به ويژه درباره ي سلسله مراتب فرشتگان، آيين هاي مقدس و تفكر نمادين اثرگذار بوده است و مي توان گفت همه ي سلسله ي الاهيات و معنويت لاتيني از وي متأثر بوده است؛ چنانكه آثار وي منبع عمده ي متفكراني چون جان اسكوتوس اريگينا، آلبرت كبير(23) (1193-1280)، توماس آكويناس و يوحناي صليبي (24) (1542-1591م) بوده است؛ به گونه اي كه برخي همچون يوحناي صليبي از وي با لقب «ديونيسيوس الاهي» (25) ياد مي كرده اند.(26) پي نوشت ها : • دانش آموخته حوزه و دانشجوي دکتري اديان و عرفان مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني قدس سره. 1. Sergius. 2. شرح حال و نقش وي را بنگريد در: Saint Maximus the Confessor. "Maximus the Confessor, Saint", in Britannica Encyclopedia of World Religions, 702." 3. Gregory the Great 4. Pope Adrian I. 5. Charlemagne. 6. Louis I. 7. the Abbey of St Denis. 8. St. Dionysius, or St. Denis, the martyr and patron saint of Paris. 9. the Abbot, Hilduin. 10. Charles the Bald. 11. John Scotus Erigena. 12. Rufus M. Jones, Ibid, pp.99-100. 13. Rev. John Parker. Rev. John Parker, The Celestial and Ecclesiastical Hierarchy, introduction, p. 1-14 .14. 15.براي اطلاع از فهرست برخي نسخه ها، تصحيح ها و ترجمه هاي انگليسي آثار آريوپاغي، رک. Donald F. Duclow, Ibid, p. 2355. 16.Rufus M. Jones, p. 100; "Dionysius the Areopagite", in Britannica Encyclopedia of World Religions, p. 296; Donald F. Duclow, Ibid, p. 2354. 17.;Dionysius the Areopagite", in Britannica Encyclopedia of World Religions,P.296 " 18. C.E. Rolt, Ibid, p. 4. 19. توني لين ، تاريخ تفكر مسيحي ، ص 113 20. Summa Theologiae. 21. Thomas Aquinas. 22. ;Rufus M. Jones, p. 100; C.E. Rolt, Ibid, p. 4-5. همچنين ر;. توني لين، تاريخ تفكر مسيحي، ص 115. 23. Albertus Magnus. 24. John of the Cross. 25."the "divine Dionysius. 26. Donald F. Duclow, Ibid, p. 2355. منبع:فصلنامه علمي- تخصصي معرفت اديان شماره 1 ادامه دارد... /ج
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 495]